سعدالله زارعی
بنیان انقلاب اسلامی بر استقامت است و در یک کلام میتوان گفت همه عظمتهایی که در این 46 سال خلق شده و چشم جهان را خیره کرده است، محصول بههم پیوستگی و امتزاج استقامت امام و مردم بوده است. کما اینکه تاریخ معاصر ما در این 100 یا 200 سال پر از مواردی است که سرمایههای هنگفت و دستاوردهای بزرگ که با زحمات زیاد و خون دلها به دست آمده، بهخاطر عدم استقامت، رهبری یا مردم و یا هر دو از بین رفته و فرصتهای تاریخی تباه شده و کشور به قهقرا رفته است. جنبش تنباکو، جنبش مشروطیت و جنبش نفت و سیر قهقرایی پس از هر یک پیش روی ماست. امروز، ایران با استقامت امام و مردم به جایی رسیده که دشمنان آن با صراحت میگویند «ایران، خود معادلهساز است و با معادلات نمیتوان آن را منفعل نمود و یا از صحنه خارج کرد». ما امروز البته در شرایط بسیار حساس و بسیار خطیری هستیم و در نقطهای قرار داریم که هم باید از دستاوردهای بزرگ خود که با تلاش مستمر و هزینه زیاد به دست آمده است، در عرصه داخلی، منطقهای و جهانی مراقبت نماییم و هم باید در افزایش موقعیتها و دستاوردها تلاش کنیم.
روایتی در صفحه 66 تفسیر «دُرُّالمنثُور» نوشته عالم بزرگ اهل سنت، عبدالرحمن سیوطی متوفای 911 قمری آمده که وقتی آیه 112 سوره هود (فَاستَقِم كَما أُمِرتَ وَمَن تابَ مَعَكَ وَلا تَطغَوا إِنَّهُ بِما تَعمَلونَ بَصيرٌ) نازل گردید، رسول خدا صلواتالله علیه و آله خطاب به مسلمانان فرمود:
«شَمِّرُوا، شَمِّرُوا» یعنی آستینها را بالا بزنید، آستینها را بالا بزنید. این سوره مبارکه در دوره مکه نازل شده است و میدانید که در حد فاصل حضور پیامبر اکرم صلواتالله علیه و آله در مکه و فتح مکه در سال هشتم هجری چه حوادث سهمگین و بزرگی رخ داده است. مسلمانان که در دوره سختی شمارشان نسبت به کفار اندک بود و توشه و توان مالی و مادیشان هم در برابر جبهه کفر اصلاً قابل قیاس نبود، توانستند اسلام را بر شبهجزیره حاکم گردانیده و پیک دعوت را به شرق و غرب عالم بفرستند. این وضعیت دو چیز را نشان میدهد یکی اینکه مسلمانان آنگونه که پیامبر خواسته بود «آستینها را بالا زدند» یعنی مردانه پای کار آمدند و ماندند، دیگر اینکه این ایستادگی و استقامت آنان «نتیجه بزرگ» داد. این استقامت مردم البته آنطور که از روایات میفهمیم به تلاش دائمی و بلکه شبانهروزی پیامبر وابسته بود و از اینرو فرمود «شَیَّبَتْنِی هُودٌ وَ أَخَوَاتُهَا» این یعنی مراقبت و تأکید شبانهروزی پیامبر. پایه این استقامت هم «ایمان» بود و میدانیم که محور کار پیامبر در مکه در کنار استقامت، تعمیق مبانی نظری و عملی اعتقادات و باورهای دینی بود. از اینرو وقتی مسلمانان که در مکه تربیت شده بودند با هجومهای جمعی سنگین دشمنان مواجه گردیدند، دستور داده شد که استقامت بورزید. آیه 45 سوره مبارکه مائده ناظر به این موضوع میباشد (ای کسانی که ایمان آوردهاید، هر گاه با فوجی از دشمن مقابل شدید، پایداری کنید و خدا را پیوسته یاد کنید. در این صورت است که فاتح و پیروز میشوید) حال یک لحظه تصور کنید مسلمانان اندکی که به پیامبر ایمان آورده بودند به واسطه کمی عده و عده خود و پارهای حوادث سخت، از ادامه کار فاصله میگرفتند و بیتابی جای استقامت آنان را میگرفت، آن وقت اصلاً این دین پا نمیگرفت و بشریت یک سره مسیر دیگری پیدا میکرد و راهی برای شناخت آنچه باید از آنچه نباید به وجود نمیآمد و جهان کاملاً سیرت و صورتی تاریک و دهشتناک پیدا میکرد.
این مسیر که نتیجه شیرین آن روشن میباشد البته مسیر راحتی نیست. به غیر از آنکه دشمنان خارجی همه توان خود را برای اینکه معادلهای به نفع جبهه حق شکل نگیرد پای کار میآورند و همه اصول اخلاقی و انسانی و داعیههای فریبای خود را در این مواجهه زیر پا میگذارند، بلکه زبانهای شماتت داخلیها هم به راه میافتد و انواعی از شهبهافکنیها در مسیر حق پدید میآید. در آیات مختلف قرآن کریم، حجم عظیمی از این شبههافکنیها در داخل و خارج علیه جبهه حق بیان شده است. یکی از این شبههها این است که مقاومت در برابر قدرت دشمن قوی چه فایدهای دارد؟ (به تعبیر امروزیها آیا با منافع ملی میخواند؟) و یکی دیگر از شبههها این است که دشمنان به زودی مسلمانان را از پای درمیآورند (به تعبیر امروزیها معادله به ضرر ایران و جبهه مقاومت تغییر میکند) شبههافکنها بهخصوص در لحظات حساس، مثلاً مواقعی که جبهه حق زیر فشار متراکمتری قرار دارد، بهطور گسترده وارد میشوند. «کار ویژه» آنان در این شرایط این است که توی دل مردم را خالی نمایند.
قرآن کریم در آیات مختلف میفرماید منافقان در میان مردمی که مردانشان مشغول نبرد رویارو هستند، میچرخند و میگویند به زودی مؤمنان شکست میخورند و آنگاه ما اجازه نمیدهیم آنان در این دیار بمانند (به تعبیر امروزیها این سیاستهای ستیزهجویانه با دشمنان با شکست مواجه شده و ما اجازه نمیدهیم این سیاستها ادامه یابد و باید به جای مقاومت و استقامت در مقابل دشمنان، راه توافق و تعامل و عبور از مواضع ستیزهجویانه را در پیش گرفت). جالب این است که در اوج فشارهای دشمنان در خارج و شبههافکنی منافقان در داخل، خداوند به مؤمنان نهیب میزند که مبادا به دلیل ستیزهای دشمن خارجی و طعنههای منافقان در تأکید بر اصول خود سستی نمایند. خداوند متعال در آیات 11 و 12 سوره مبارکه هود میفرماید آنان که با صبر و عمل صالح به اجر کبیر (نتیجه عظیم) رسیدهاند، مبادا در درستی راه و درستی سخنان پیامبر دچار سستی شوند و مبادا این فشاری که از ناحیه دشمنی دشمنان و طعنههای منافقان بر مؤمنان وارد میشود، رسول خدا را در تأکید بر لزوم مقابله با دشمنان و دسیسههای آنان گرفتار ملاحظات نماید. این آیات میگویند مؤمنین در اوج سختیها و شبههپراکنیها نباید از فکر تقابل بیشتر با کفار (و گشودن صفحات جدید پیروزی) غفلت نمایند. دشمن وقتی در حمله متمرکز میشود، به این معناست که خود را در موقعیت بازنده میبیند و این پیروزیهای جبهه حق است که آرامش را از آن سلب نموده است.
یکی از مهمترین فشارهایی که در زمان تمرکز دشمنان بر دشمنی علیه جبهه حق پدید میآید
(به غیر از فشار شدید برای ترک اصول) فشار روی اجزاء شکلدهنده به جبهه حق برای متلاشی کردن آن است. ما تردید نداریم که دشمنان اسلام و دشمنان جمهوری اسلامی بهصورت جبههای عمل مینمایند و لحظهای از عمل جبههای غافل نیستند. کما اینکه در اوج حملات رژیم غاصب به مردم بیپناه فلسطین و لبنان، اروپاییها برای پشتیبانی از عنصر جنایتکار جبهه خود یعنی رژیم اسرائیل، پس از تحریم هواپیمایی ایران، کشتیرانی جمهوری اسلامی را تحریم کردند. خب پس ما در مقابل یک حرکت جبههای و یک جبهه قرار داریم و برای عبور از این شرایط متقابلاً به یک جبهه نیازمند میباشیم. در زمان پیامبر عظیمالشأن، در مقایسه با جمعیتهای دشمن، جمعیت کمی اطراف او بود که عمدتاً هم فاقد توانمندیهای مالی بودند و فقط جانی داشتند که به کف گرفته و خالصانه در راه اهداف پیامبر عظیمالشأن تلاش میکردند. یکی از فشارهای منافقان در آن دوره، پراکندن این افراد از اطراف پیامبر و در واقع فرو پاشاندن جبهه پیامبر بود. اما البته برای رسیدن به مقصود پلید خود، از الفاظ نرمی استفاده میکردند. خداوند متعال، پیامبر بزرگوار خود را از اینکه به این حرفها گوش دهد برحذر میدارد. خداوند در آیات 30 و 31 سوره مبارکه هود میفرماید، پیامبر چنین داعیههایی را پس و به سینه مدعیان دست رد زد و به آنان فرمود اگر اینها را از خود دور کنم چه کسانی مرا در برابر انبوه دشمنانم یاری خواهند کرد؟ در حالی که اگر سخن مال است و یا اگر سخن امکانات آنچنانی است، دست من ـ در مقایسه با دست دشمن ـ خالی است و من چگونه میتوانم با پس زدن اینها، توجه ستمکاران را به خود جلب نمایم. (واضح است که در زمانه نزول این آیات که شرحی بر گفتوگوها میان نوح پیامبر صلواتالله علیه و مردم کافر و منافق زمان آن جناب است، پیامبر عظیمالشأن اسلام در معرض فشار منافقان مسلماننمایی قرار داشته که از او میخواستهاند به جای کمک گرفتن از عمارها و اباذرها، دست دوستی و یاری به سمت نامدارانی مثل ابوسفیان دراز کند! و از طریق پیمانهای سیاسی و عشیرهای و... و رفع کردن نگرانیهای ابوسفیانها، جامعه نوتأسیس مدینه را به آرامش برساند.) همین امروز این داعیههای کهنه و مردود که قرآن پنبه آنها را زده است، بازآرایی شده و به بازار آمده است! در حالی که هر روز
ـ واقعاً همه روز ـ بر درجه دشمنی آمریکاییها و اروپاییها علیه این ملت و علیه همگرایان مجاهد انقلاب اسلامی در منطقه افزوده میشود، عدهای راه افتاده و میگویند، فلسطین را به فلسطینیها و لبنان را به لبنانیها وانهید و آنان را در زیر بمبارانها تنها بگذارید، چون در نظام بینالملل و مناسبات آن، اینها تشخص آمریکا، فرانسه و انگلیس را ندارند! این در حالی است که اگر امروز پیاپی ایران از سوی همین دولتهای آمریکایی و اروپایی مورد تهدید قرار میگیرد ولی از پا درنمیآید و به مسیر خود که تأمین اهداف عالیه این ملت است، ادامه میدهد ـ و ضمناً میتواند بقیه مردم و دولتهای دوست خود در منطقه را هم به توانمندی ایستادن در مقابل دشمن و غلبه کردن بر آن برساند ـ مرهون شکل دادن به یک «جبهه» است. این جبهه، البته زیرفشار است و ما در هر لحظه فشار دشمن بر کل این جبهه را ـ از ایران تا یمن تا عراق تا سوریه، تا لبنان و تا فلسطین ـ مشاهده میکنیم و به جراحتهایی که بهخصوص در این یک سال و اندی به این جبهه وارد شده، معترف هستیم؛ ولی این را میدانیم که همین فشارها ثمره موفقیتها، علامت موفقیتها و سرمایه موفقیتهای بزرگ بعدی جبهه حق است. بگذار دشمنان اسلام و مسلمین و دشمنان ایران و جبهه مقاومت، دسیسه بچینند و منافقان مسلماننما در داخل، دل مردم را به خیال خود خالی کنند؛ راه روشن است و پیروزی پیدرپی جبهه حق قطعی است.
بسیج طلایهدار تمدن نوین جهانی
سیدعبدالله متولیان
۱ـ واژه «بسیج»، «مستضعفین» و «مقاومت» از همان روزهای آغازین انقلاب وارد فرهنگ سیاسی جمهوری اسلامی ایران شد. امام راحل به عنوان بنیانگذار انقلاب اسلامی در نخستین روزهای انقلاب (اول اسفند ۱۳۵۸) فرمودند: «من امیدوارم که این بسیج عمومی اسلامی، الگو برای تمام مستضعفین جهان و ملتهای مسلمان عالم باشد و قرن پانزدهم، قرن شکستن بتهای بزرگ و جایگزینی اسلام و توحید به جای شرک، و عدل و داد به جای ستمگری، و قرن انسانهای متعهد به جای آدمخواران بیفرهنگ باشد». ایشان در آخرین پیام به مناسبت هفته بسیج (۲ آذرماه ۱۳۶۷) نیز به تشکیل هستههای مقاومت در سراسر اشاره کرده و فرمودند: «باید هستههای مقاومت را در تمامی جهان به وجود آورد و در مقابل شرق و غرب ایستاد».
حضرت امام خامنهای نیز در جمع بسیجیان در هفته بسیج سال قبل (۸ آذر ۱۴۰۲)، موضوع تشکیل هستههای مقاومت در جهان را مورد تأکید قرار داده و فرمودند: «نکته بعدی که خیلی هم مهم است، جنبه فراملی و فرامرزی بسیج است؛ این هم در بیان امام هست. ملاحظه کردهاید که امام تعبیر میکند به «هستههای مقاومت جهانی»؛ این همان بسیج است؛ بسیج ما نیست، بسیج خودشان است، اما همان فرهنگ است. این تشکیل هستههای مقاومت جهانی تحقّق پیدا کرد؛ یعنی الان شما نمونههایش را در منطقه خودمان دارید مشاهده میکنید. حالا ‹باش تا صبح دولتش بدمد/ کاین هنوز از نتایج سحر است›. در منطقه شما ملاحظه میکنید همان هستههای مقاومتی که امام خبرش را داده بود، بشارتش را داده بود، امروز در حال تعیین سرنوشت این منطقهاند؛ سرنوشت این منطقه ما را هستههای مقاومت دارد تعیین میکند؛ یک نمونهاش «طوفانالاقصی» است».
۲ـ نظام سلطه به رهبری امریکا پس از فروپاشی شوروی، با تدوین «استراتژی امنیت ملی امریکا در قرن ۲۱» با هدف جهانیسازی به جای جهانی شدن و ایجاد دهکده جهانی (قرن امریکایی و نظم امریکایی)، برنامه تشکیل خاورمیانه جدید، با تجزیه ایران و سایر کشورهای منطقه غرب آسیا را در دستور کار خود قرار داد. آن چیزی که امریکا و همپیمانان او (ائتلاف غربی عبری عربی) را در تحقق اهداف خود ناکام گذاشت، گسترش تفکر و فرهنگ بسیجی در کشورهای مورد هدف ائتلاف بود. در عراق، ترکیب سه واژه بسیج، مقاومت و مستضعفین در قالب حشدالشعبی (بسیج مردمی) ناکامی دشمن را رقم زد. در سوریه نیز اگر «قوات الدفاع الوطنی» یا همان بسیج سوریه شکل نمیگرفت بیتردید، این کشور مانند لیبی توسط گرگهای درنده و وحشی غربی تکه پاره میشد. در لبنان هم بسیج مردمی تحت عنوان «حزبالله» در مدت زمانی کوتاه توانست بزرگترین شکست تاریخ را به صهیونیستها تحمیل کرده و تروریستهای صهیونیست با خواری و ذلت در سال ۲۰۰۰ مجبور به فرار مفتضحانه از لبنان شدند. و، اما در یمن، ناتوی عربی رفته بود تا در مدت حداکثر یک ماهه پرونده یمن را بسته و تنگه بابالمندب را در اختیار نظام سلطه قرار دهد که ظهور مقتدرانه بسیج یمن تحت عنوان «انصارالله» همه برنامهریزی ائتلاف را نقش بر آب کرد، تا جایی که سرانجام پس از هشت سال جنگ نابرابر، متجاوزان در برابر اراده بسیجیان یمن سر تعظیم فرود آورده و مجبور به عقبنشینی و قبول شکست شدند.
۳ـ در سرزمینهای اشغالی نیز آن چیزی که آرزوی نیل تا فرات و تشکیل اسرائیل بزرگ را برای صهیونیستها و سلطه گران غربی به کابوس تبدیل کرد، وارد شدن فرهنگ بسیجی در الگوی جهاد اسلامی فلسطین و طنین انداز شدن ندای دلنشین فرهنگ بسیجی در بین مبارزان فلسطینی بود. بیشک اگر مبارزان فلسطینی در انتفاضه از فرهنگ بسیجی پیروی نمیکردند، انقلاب مردم فلسطین در پای میز مذاکره «پیمان اسلو ۱ و ۲» به کلی از بین رفته و امروز اثری از فلسطین و فلسطینی وجود نداشت. شجره طیبه مقاومت فلسطین به حکم آیه شریفه ۲۹ سوره فتح: «یُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِیَغِیظَ بِهِمُ الْکُفَّارَ»، خیلی زود به بار نشست و در سال ۲۰۰۸ سبب عقب نشینی ذلتبار صهیونیستها از غزه و قبول شرایط جهاد اسلامی فلسطین (حماس) شد. به فرمایش رهبر معظم انقلاب، عملیات محیرالعقول طوفان الاقصی (که نقطه عطف تاریخ مبارزات مردم فلسطین است) نیز از ثمرات و برکات شکلگیری هستههای مقاومت در سرزمینهای اشغالی است.
۴ـ یکی از مهمترین کارکردهای فراملی و فرامرزی بسیج، گفتمانسازی و ایجاد فهم و فرهنگ مشترک در بین ملتهای مستضعف در سراسر جهان است. امروز گفتمان مقاومت در جای جای جهان در تقابل با نظام سلطه گسترش یافته است. انقلاب ایران، انقلاب مستضعفین است و مستضعفان عالم، مخاطبان اصلی ندای «الا یا اهل العالم» حضرت ولیعصر (عج) در عصر ظهور هستند و مهمترین مأموریت بسیج، جهانی ساختن فرهنگ مقاومت و تشکیل هستههای مقاومت در اقصی نقاط جهان است. در این باره نیز با افتخار میتوان ادعا کرد که در کنار امت اسلامی، امروز امت جهانی مستضعفین عملاً شکل گرفته و میلیاردها انسان تحت ستم نظام سلطه، در مسیر ظلم ستیزی و عدالتخواهی، پرچم مقاومت و رهایی از چنگال خون آشامان سلطه گر را به اهتزاز درآوردهاند.
۵ـ در عصر حاضر و در چهل و پنجمین سال تأسیس این نهاد مقدس، تفکر بسیجی به الگوی مبارزه و بسیج به نماد استکبارستیزی در سطح جهان تبدیل شده و حلقهها و هستههای مقاومت را به هم پیوند داده است. امروز بسیج فراتر از جهان اسلام، به خار چشم مستکبران و ظالمان عالم تبدیل شده است. اگر بسیج در دوران دفاع مقدس یک سازمان دفاعی و پشتیبانی بود، هماکنون به یک تفکر و تشکل جهانی در جبهه مقاومت برای مقابله با دسیسههای دشمنان و مستکبرین عالم تبدیل شده تا زمینهساز ظهور منجی عالم بشریت (عج) باشد. به برکت حرکت جهانی بسیج این اطمینان ایجاد شده که اگر امروز (انشاءالله) امام زمان (عج) در کنار خانه خدا ندای «الا یا اهل العالم» سر دهند بیشک با لبیک و پاسخ مثبت میلیاردها مستضعف جهان مواجه خواهد شد. به این ترتیب به جرئت میتوان ادعا کرد که بسیج طلایه دار تمدن نوین جهانی است.
آژانس نباید تابع چند کشور باشد
محمداسماعیل کوثری
در روزهای گذشته و همزمان با برگزاری نشست شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی شاهد دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران از یک سو و فشار کشورهای اروپایی و سیاسیکاری آژانس از سوی دیگر بودهایم.
در اینجا باید به این نکته توجه داشت که کشورهای اروپایی، نوچه و فرزندان آمریکا هستند و از آنجا که آمریکا به عنوان شیطان بزرگ، رویکرد افزایش تنش را در قبال ایران در پیش گرفته، کشورهای اروپایی هم همین مسیر را دنبال میکنند. رافائل گروسی، مدیر کل آژانس بینالمللی انرژی اتمی چند روز پیش از مراکز هستهای کشورمان بازدید کرد. ماهمه چیز را در این خصوص اعلام کردیم، اما خود آنها به توافقات و قولهایی که دادند عمل نکردهاند و باخروج آمریکا ازبرجام، رویکرد دیگری در پیش گرفتند. بازرسان و مسئولان آژانس از مراکز ما بازدید کردهاند، اما اروپاییها به جای همکاری، هواپیمایی و کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران را تحریم کردند که نشان داد آنها براساس منطق رفتار نمیکنند. اروپاییها میخواهند با استفاده از زور کارهایشان را پیش ببرند؛ بنابراین در چنین شرایطی، ایران نیز نمیتواند ساکت باشد. ما نیز در قبال این رویکرد میگوییم زمان جنگ جهانی دوم گذشته که آنها به همه زور میگفتند تا بر دنیا حاکم شوند. در واقع ملتها آگاه شدهاند و سیاستها را با آگاهی دنبال میکنند. آژانس بینالمللی انرژی اتمی هم به عنوان یک نهاد فنی، باید مستقل عمل کند و تابع سیاستهای چند کشور نباشد. پس از بازدید رافائل گروسی از کشورمان قرار بود براساس واقعیتها گزارش بدهد، اما همچنان شاهد ادامه سیاسیکاری آژانس هستیم و اروپاییها هم مسیر صدور قطعنامه را در پیش گرفتند. بیش از ۴۰ سال است که غرب علیه ایران چنین سیاستی را در پیش گرفته است و ابتدا از محاصره اقتصادی سخن به میان میآوردند، اما حالا از واژه تحریم استفاده میکنند. این درحالی است که به لطف خداوند ما با تکیه بر توان داخلی بسیاری ازنیازهای خود رابرطرف و درحوزههایی مانندهستهای، موشکی، ماهواره و پهپاد موفق عمل کردهایم. اروپاییها و آمریکا باید بدانند که قطعا اعمال تحریم و فشار علیه ایران راه به جایی نخواهد برد و جمهوری اسلامی ایران نیازهای خود را توسط جوانان نخبهاش برطرف میکند. تجربه نیز نشان داده که اقدامات خصمانه آنها نتیجه عکس داشته است، زیراما ملتی نیستیم که بنشینیم تا آنها برای ما تصمیم بگیرند. رهبر معظم انقلاب نیز فرمودهاند که ما نزدیک قله هستیم و در این مسیر متوقف نخواهیم شد.
موج بازنگری در دیپلماسی
محمد مهدی مظاهری
انتخاب مجدد ترامپ در این انتخابات، ورق را تا حد زیادی در عرصه بین الملل برگرداند و همه کشورها را به نوعی ناچار به بازنگری در برنامههای سیاست خارجی خود کرد. بر این اساس، نحوه مواجهه با دوره جدید ترامپیسم و سیاستهای این رئیس جمهور پر مدعا و تاجر پیشه آمریکا در قبال منطقه غرب آسیا و به ویژه جمهوری اسلامی ایران، به یکی از چالشهای اصلی دستگاه دیپلماسی کشورمان نیز تبدیل شده است.
دوره نخست ریاست جمهوری ترامپ برای مردم ایران با خاطرات بسیار تلخی همراه است؛ در حالی که نهال نوپای برجام که حاصل تلاشهای دیپلماتیک بسیار ایران و قدرتهای جهانی بود، به تدریج قد میکشید و مردم ایران منتظر ثمرات آن در عرصههای اقتصادی و سیاسی بودند؛ ترامپ با خروج از این پیمان، خط بطلانی بر همه این تلاشها و آمالها کشید و به صورت کاملاً خودمحورانه سختترین تحریمهای اقتصادی را بر علیه کشورمان تصویب کرد. وی همچنین در یک ترور تجاوزکارانه آشکار، قاسم سلیمانی را به شهادت رساند و مردم رنج کشیده ایران را داغدار کرد.
از دیگر اقدامات ایرانستیز ترامپ، حمایت همه جانبه از دشمن درجه یک کشورمان، یعنی رژیم اسرائیل در منطقه بود که از طریق «پیمان ابراهیم» پای این رژیم را به کشورهای همسایه ایران باز کرد و سبب توسعه حضور امنیتی- اطلاعاتی آن در حیات خلوت ایران شد.
روز ۶ نوامبر وقتی رسانهها از پیشتازی و در نهایت پیروزی قطعی ترامپ در انتخابات خبر دادند، نوعی نگرانی در بین تحلیلگران سیاست خارجی کشور ایجاد شد.
سؤال اصلی که ذهن همه این تحلیلگران را به خود مشغول داشته این است که آیا سیاست خارجی ترامپ در این دوره جدید نیز تداوم همان سیاستهای خصمانه دوره قبل است و دولت و مردم ایران باز هم باید منتظر تشدید تحریمها، فشارها و توسعه ناامنی در حوزه ژئوپلیتیکی پیرامونی خود باشند؟
لازم است تا زمان تحلیف و آغاز به کار رئیس جمهور جدید آمریکا در ۲۰ ژانویه ۲۰۲۵، دستگاه سیاست خارجی کشور از طریق همفکری و مشورت با نخبگان آگاه و دلسوز از طیفهای مختلف سیاسی، به یک اجماع نظر پیرامون راهبرد حل و فصل مشکلات کشور برسد و در چارچوب طراحی یک سیاست خارجی فعال، پویا و مبتکرانه، سناریوهای متنوعی برای این امور به ویژه در زمینه برجام و رفع تحریمها تدارک ببیند تا بتواند با یک رویکرد منسجم و فعال با دولت جدید آمریکا مواجه شود.
دخالت در نهادهای مدنی؛ تهدیدی برای استقلال و اعتماد عمومی
حسین سلاحورزی
شائبه درباره اقدام اخیر و دخالت وزارت صمت برای کنارزدن رئیس منتخب اتاق اصناف و جایگزینی نماینده وزارت صمت، زنگ خطری جدی برای استقلال نهادهای مدنی و تشکلهای بخش خصوصی در کشور است. چنین دخالتی نهتنها با اصول حکمرانی مبتنی بر احترام به نهادهای مدنی و منتخبان آنها در تعارض است، بلکه پیامدهایی جدی و بلندمدت برای اقتصاد، جامعه و اعتماد عمومی به همراه خواهد داشت.
1. ضربه به اعتماد عمومی و سرمایه اجتماعی
وقتی دولت، نهادی مانند اتاق اصناف را که بر پایه اعتماد اصناف و فعالان اقتصادی به یک فرایند انتخاباتی شکل گرفته است، با دخالت خود تخریب میکند، اولین پیامد آن کاهش اعتماد عمومی است. سرمایه اجتماعی که یکی از ارکان توسعه و پیشرفت اقتصادی است، بهشدت آسیب میبیند. افراد دیگر انگیزهای برای مشارکت در ساختارهای مدنی نخواهند داشت و حس بیاعتمادی به حاکمیت تشدید خواهد شد.
2. تضعیف بخش خصوصی و اقتصاد ملی
بخش خصوصی و تشکلهای صنفی که اغلب نقشی کلیدی در پویایی اقتصادی دارند، با چنین دخالتهایی از کارکرد واقعی خود بازمیمانند. این نهادها، به جای تمرکز بر مشکلات و چالشهای اعضای خود، مجبور به مقابله با مداخلات دولتی خواهند شد. نتیجه، تضعیف عملکرد اقتصادی کشور و افزایش وابستگی به تصمیمات متمرکز و دولتی خواهد بود.
3. تناقض با وعدههای دولت و اصول حکمرانی مطلوب
دولت پزشکیان با شعار صیانت از رأی مردم و حمایت از نهادهای مدنی به قدرت رسید. اما این اقدام آشکارا با این وعدهها در تضاد است. تعارض میان گفتار و رفتار دولت، اعتماد رأیدهندگان به ساختارهای انتخاباتی و سیاسی را کاهش میدهد و اعتبار دولت را خدشهدار میکند. این تناقض، تنها به زیان دولت نیست، بلکه به تضعیف کلی مشروعیت نظام حکمرانی منجر خواهد شد.
4. گسترش بیثباتی در ساختارهای مدنی
هنگامی که نهادهای مدنی احساس کنند استقلالشان محترم نیست، فضای تشنج و بیثباتی در میان این تشکلها افزایش مییابد. این بیثباتی، بهویژه در شرایط اقتصادی کنونی، بههیچوجه توجیهپذیر نیست و تنها به تشدید مشکلات و تعمیق بحرانها منجر خواهد شد.
5. ایجاد الگویی خطرناک برای آینده
این دخالت میتواند الگویی خطرناک برای دیگر نهادهای دولتی باشد. اگر امروز اتاق اصناف با چنین رویکردی مواجه شود، فردا ممکن است نوبت به دیگر نهادهای مدنی و تشکلهای صنفی برسد. این روند، به مرور زمان استقلال ساختارهای مدنی را کاملا از بین خواهد برد و بخش خصوصی را به ابزاری در دست دولت تبدیل میکند.
راهحل چیست؟
برای جلوگیری از تکرار چنین رفتارهایی، ضروری است:
تشکلهای مدنی و فعالان اقتصادی با اتحاد و واکنش قاطع، بر اهمیت استقلال خود تأکید کنند.
دولت به وعدههای خود پایبند باشد و به جای مداخله، حمایتگر واقعی نهادهای مدنی باشد. افکار عمومی درباره چنین رفتارهایی آگاه شود و فشار لازم را برای اصلاح مسیر به دولت وارد کند.
مجلس و دستگاه قضائی با بررسی دقیق چنین مداخلاتی، از وقوع مجدد آن جلوگیری کنند.
و آخر اینکه حفظ استقلال نهادهای مدنی نهتنها وظیفهای اخلاقی، بلکه ضرورتی برای توسعه پایدار اقتصادی و اجتماعی است. دولتی که این اصل را نقض کند، علاوه بر آسیب به ساختارهای مدنی، زیان جبرانناپذیری به اعتماد عمومی وارد خواهد کرد. امروز وقت آن است که با هوشیاری و اقدام بهموقع، از تبدیل این دخالت به یک رویه خطرناک جلوگیری شود.
سید صادق غفوریان
ضرورت تحول در حوزه علمیه» از کلیدی ترین و البته از پرشمارترین مطالبات رهبر معظم انقلاب در قریب به ۴ دهه اخیر از این نهاد دینی بوده است. باور و تاکید بر تحول در حوزه علمیه و ضرورت بازنگری در روش ها (نه اصول و مبانی) و پاسخ به اقتضائات زمانه در نگاه و اصول معطوف به حکمرانی در اندیشه مقام معظم رهبری از سال ۱۳۶۴ پررنگتر مشاهده می شود. ایشان در آن سال(۲۶/۰۹/۱۳۶۴) از ضرورت تربیت «مجتهد فقیه متخصص فنی» و تخصص گرایی در حوزه های علمیه سخن به میان آورده اند که این روند مطالبه ای تا امروز در اغلب دیدارهای حوزوی همواره وجود داشته و همچنان مورد تاکید ایشان است.
الحق و الانصاف مرور اندیشهها و بیانات ایشان در باب «ضرورت تحول و روزآمدی در حوزه علمیه» خود یک نعمت و فرصت بزرگ برای این نهاد دینی و متولی فقه شیعی معاصر است که به نظر می رسد در تمامی این سال ها آن طور که باید مورد توجه و اجابت قرار نگرفته یا دستکم سرعت لازم را نداشته است. اجازه بدهید، در این فرصت به پاره ای از این تاکیدات اجمالا اشاره کنیم:
مسئله این است که آیا روال جارى و موجود حوزههاى علمیّه براى پاسخ دادن به این نیازها کافى است؟ جواب این است که نه، کافى نیست.(۰۱/۱۱/۱۳۶۸)
این مجموعهای که امروز به یک معنا چشم امید جهانی به اوست، باید خودش را با شرایط و امکانات و پیشرفتهای زمان هماهنگ کند؛ همین درس را بخواند، همین علم را بیاموزد، همین سلوک اخلاقی و معنوی را داشته باشد؛ اما از ابزارهای جهان هم استفاده کند.(۰۱/۱۲/۱۳۷۰)
اگر حوزه بخواهد از تحول بگریزد، منزوی خواهد شد؛ اگر نمیرد، اگر زنده بماند. البته مایه دین مانع مردن میشود، اما منزوی خواهد شد؛ روزبهروز منزویتر خواهد شد. مدیران حوزه، فضلای حوزه، صاحبنظران حوزه باید همتشان این باشد. از تحول نباید گریخت. (۰۸/۰۹/۱۳۸۶)
این همه سؤال در دنیا و در مسائل گوناگون مطرح است؛ پاسخ حوزه چیست؟ نه باید غائب باشد، نه باید منفعل باشد؛ هر دو ضرر دارد. فکر نو لازم است، پاسخ به نیازهای نوبهنو لازم است ... یکی از چیزهایی که در تحول مثبت حتماً لازم است، این است که ما خودمان را و تلاش و فعالیت علمی خودمان را با نیازها منطبق کنیم.( ۲۹/۰۷/۱۳۸۹)
این ها فقط بخشی از اتمام حجت های رهبر معظم انقلاب در ضرورت تحول و روزآمدی برای حوزه علمیه است. تحلیل محتوای یکایک بیانات ایرادشده توسط ایشان در دیدارهای حوزوی که معمولا در اغلب سال ها صورت پذیرفته ، نشان می دهد رهبری نظام که خود از ظرفیت و جایگاه دینی مشروعیت یافته و منبعث گشته است، بیش از دیگران بر روزآمدی در روش های علمی و آموزشی و حرکت بر مدار زمانه توسط حوزه علمیه به عنوان نهاد و متولی دینی تاکید دارد.
از فرایند این تاکیدات، بیش از هر امر دیگری، پاسخ به نیازهای اندیشه ای زمانه و نسل امروز مورد توجه است و به نظر می رسد، بیان متفاوت روز گذشته ایشان مبنی بر این که «مخالفت با تحول حوزه علمیه، مخالفت با پیشرفت دین در کشور است» شاید ریشه در مقاومت های احتمالی از سوی برخی موثرین در این نهاد است که سدی بر بالندگی و پویایی حوزه ایجاد کرده است.
بی شک، حوزه علمیه در بیش از سه دهه اخیر به مدد ارائه طریق و راهبری های آینده نگرانه مقام معظم رهبری مبتنی بر اقتضائات دنیای جدید، حرکت های نوآورانه متعددی را در دستور کار خود قرار داده است اما با وجود تمامی این کوشش ها آیا می توان این ادعا را امروز مطرح نمود که حوزه برای انبوه مسائل جدید، از زاویه و منظر دین ایده و حرفی وافی و کافی برای ارائه در چنته دارد؟
نسل امروز و این تغییرات سریع
به هر دلیلی نسل امروز، روش زیستی متفاوتی نسبت به گذشته (مقصود گذشته خیلی دور نیست) را تجربه می کند. این تجربه ها و روش ها از آن جا که درآمیخته با زیست دنیای مجازی است، به تغییرات و تحولات سریع مبتلاست. حال این پرسش و دغدغه مطرح است که آیا حوزه که رهبر انقلاب آن را «چشم امید» خوانده اند دربرابر سرعت این تحولات، توان روزآمدی دارد؟ آیا حوزه و طلاب علوم دینی توانسته اند با نسل امروز، اشتراک گفتمانی داشته باشند؟به نظر می رسد، حوزه علمیه امروز جز گام نهادن جدی تر در عرصه تحول راه دیگری ندارد و چنانچه خود را اکنون در همین عرصه می داند، لازم است بر سرعت و پویایی آن بیفزاید که بی شک زمانه امروز متفاوت از همه زمان هاست
ترامپ و دغدغه دفرمه سازی اروپا
حنیف غفاری
آشفتگی اتحادیه اروپا از بازگشت ترامپ بر مسند قدرت، کاملا محرز است. اظهارات اخیر جوزف بورل، ماکرون، اولاف شولتس و دیگر سیاستمداران اروپایی بیانگر نگرانی آنها نسبت به آینده ای نامعلوم و بلکه تاریک در حوزه اقتصاد و سیاست خارجی قاره سبز بوده و جایی برای مانور موثر اروپای واحد در مناسبات پیرامونی خود باقی نخواهد گذاشت.اما نگرانی اروپائیان نسبت به بازگشت ترامپ را نباید محدود به جنگ تجاری ( وضع تعرفه های گمرکی بر کالاهای صادراتی اروپا به آمریکا) یا بروز منازعات امنیتی در دو سوی آتلانتیک بر سر موضوعاتی مانند جنگ اوکراین محدود کرد.
آنچه اروپای امروز را آزار می دهد، استعداد
فوق العاده ایست که این مجموعه برای فروپاشی و بهترین حالت ممکن، دفرمه شدن دارد. شرایط جاری در اروپا گواه تحولات غیرقابل پیش بینی و غیرقابل مدیریتی است که در برابر این منظومه ظاهرا واحد اما در حقیقت منفصل وجود دارد. ویکتور اوربان، نخست وزیر
مجارستان و یکی از اندک متحدان ترامپ در اروپا، نمی تواند خوشحالی زاید الوصف خود را نسبت به بازگشت رئیس جمهور سابق آمریکا به عرصه قدرت کتمان کند. دیگر جریان های ملی گرای
افراطی از جمله جورجا ملونی، نخست وزیر ایتالیا و مارین لوپن، رهبر جبهه ملی فرانسه نیز رویکردی مشابه اوربان دارند. اما احزاب سنتی ، خصوصا سوسیال دموکراتها و محافظه کاران میانه رو بدترین وضعیت ممکن را در قاره سبز تجربه می کنند.
فروپاشی دولت اولاف شولتس در برلین، فضا را برای مانور سیاسی بیشتر جریانات ضد اتحادیه اروپا در این مجموعه باز خواهد کرد. فراموش نکنیم که آلمان به عنوان اقتصاد اول اروپا، بیشترین ضربه را از جنگ تجاری با آمریکا خواهد خورد و احزاب سنتی، چه بخواهند یا نخواهند قربانی این منازعه تلقی می شوند. در چنین وضعیتی، اقبال شهروندان آلمانی و فرانسوی نسبت به احزاب ملی گرای افراطی بیش از پیش تقویت خواهد شد. قطعا ترامپ رئیس جمهور جدید آمریکا و ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه نیز از روند اضمحلال و فروپاشی اتحادیه اروپا یا تبدیل شدن آن به مجموعه ای کاملا
بی خاصیت حمایت می کنند.
ترامپ اروپای واحد را رقیب اقتصادی واشنگتن و روسیه، این مجموعه را رقیب امنیتی خود قلمداد کرده و هر یک از زاویه ای خاص نسبت به تحولات گذشته، جاری و آتی در اتحادیه اروپا و حوزه اقتصادی یورو می نگرند.
ترامپ ابایی از اعلان جنگ علیه اروپای کنونی ندارد. این منازعه از یک سو ناظر بر ساختارهای کلان قدرت در قاره سبز و از سوی دیگر، ناظر بر ابزارهای اعمال قدرت اقتصادی-امنیتی اروپائیان در نظام بین الملل خواهد بود.سیاستمداران کنونی اروپا، به مانند نسل گذشته خود و افرادی مانند ژاک شیراک، گرهارد شرودر ، جک استراو و ......قدرت جمعی و حداقلی برای تسلط بر این دوران بحرانی نخواهند داشت. اصلی ترین مشکل اروپای امروز، صرفا عدم توانایی در مدیریت بحران های جمعی نیست، بلکه تاب آوری حداقلی در برابر بحران نیز از عهده بسیاری از کشورها و سیاستمداران این مجموعه خارج است. به نظر می رسد روزهای تعیین کننده و البته سختی پیش روی اروپائیان ، خصوصا زوج برلین-پاریس( به عنوان دو ستون اصلی اتحادیه اروپا ومنطقه یورو) خواهد بود.
تداوم حیات خودروسازان با پول مردم
میثم مهرپور
در روزهای گذشته خبری روی خروجی رسانهها قرار گرفت که بر اساس آن قیمت خودروهای داخلی 30 درصد افزایش مییابد. این اتفاق در حالی رخ داد که تنها ۳ ماه از روی کار آمدن دولت چهاردهم میگذرد و مسعود پزشکیان به عنوان رئیسجمهور در رقابتهای انتخاباتی چند ماه پیش از گرانی قیمت خودرو به عنوان یکی از چالشهای مردم یاد کرد! سوال این است: چرا «پزشکیان»ی که تا قبل از ریاست جمهوری معتقد بود مردم توان خرید خودرو ندارند و صراحتا به گرانی قیمت خودرو معترض بود، این قدر زود صحبتهای خود را فراموش کرده است؟! در این نوشته قصد دارم به دلایل این تصمیم و سکوت رئیسجمهور در قبال این تصمیم بپردازم.
1- بر اساس صورتهای مالی حسابرسینشده 6 ماه نخست سال جاری، خودروسازان در این مدت 19 هزار و 126 میلیارد تومان زیان خالص داشتهاند. یعنی ۲ خودروساز بزرگ ایرانی صرفا طی 6 ماه اخیر نه تنها هیچ سودی نداشتهاند بلکه تداوم حیات و فعالیت آنها بیش از 19 همت زیان ساخته است. اگر این آمار را در کنار صحبتهای چند روز پیش رئیس شورای اطلاعرسانی دولت که صراحتا اعلام کرده بود ایران خودرو و سایپا ورشکستهاند قرار دهیم، میتوان نتیجه گرفت تداوم حیات خودروسازان ایرانی بدون حمایت دولت مقدور نبوده و دولت تصمیم گرفته این حمایت را از جیب مردم انجام دهد. در استدلال برخی دولتیها از جمله رئیس شورای اطلاعرسانی دولت راجع به افزایش 30 درصدی قیمت خودرو آمده است: «این کار برای جلوگیری از سودجویی دلالان انجام شده است». سوال این است: آیا با افزایش قیمت کارخانهای خودروها قرار است قیمت خودرو در بازار آزاد کاهش یابد تا منافع دلالان قطع شود یا این استدلال هم از جنس همان حرفهای وزیر اقتصاد برای توجیه افزایش دستوری نرخ نیما به بهانه کاهش نرخ ارز در بازار آزاد است؟ به نظر میرسد سیاست دولت چهاردهم در ۳ ماه گذشته گران کردن و کوچک کردن سفره مردم برای تداوم حیات بنگاههای دولتی البته با مفاهیمی توجیهگرانه است که نمونههای آن را میتوان در گرانی 30 درصدی قیمت خودرو، قطع برق، گران کردن نان، افزایش نرخ عوارض آزادراهها، گرانی تخم مرغ و.... دید.
2- یکی از سوالات مهم راجع به صنعت خودروسازی در ایران این است که اگر خودروسازها زیانده هستند و دولت مجبور است با افزایش قیمت محصولات یا افزایش بودجه و... تداوم حیات آنها را از جیب مردم دنبال کند چرا بر خلاف نص قانون اقدام به واگذاری واقعی آنها به بخش خصوصی نمیکند؟ یکی از دلایل این موضوع را باید شرکتهای تابع ۲ خودروساز بزرگ دانست. به نحوی که این ۲ شرکت در مجموع بیش از 100 شرکت زیرمجموعه دارند که در کمال تعجب فعالیت تعداد قابل توجهی از این شرکتها هیچ ارتباطی به خودرو (تولید قطعه یا خودرو) نداشته و در حوزههایی چون بیمه، بازرگانی خارجی، باشگاهداری ورزشی و ساخت و ساز(!) فعالیت میکنند، شرکتهایی که باز در کمال تعجب عموما زیانده هستند! به نظر تنها دلیل تداوم این روند را میتوان رانت انتصاب حدود 500 مدیر در این شرکتها تحت عنوان اعضای هیات مدیره یا مدیرعامل دانست که دل دولت برای واگذاری چنین امتیازی رضا نیست! طبیعتا برای تداوم این امتیاز، دولت باید هزینه دهد؛ خواه این هزینه با افزایش دستوری قیمت محصولات این بنگاهها و خواه با افزایش بودجه این شرکتها باشد که در هر ۲ صورت برداشت از جیب عموم مردم برای حفظ رضایت اقلیتی میزنشینان است.
3- سال 94 که مردم در اعتراض به کیفیت پایین و قیمت بالای خودروهای ایرانی، به نشانه اعتراض، تمایلی به خرید خودروی جدید نداشتند و معتقد بودند قیمت و کیفیت تولیدات خودروسازان داخلی باید اصلاح شود، دولت حسن روحانی از بستهای تحت عنوان «بسته خروج از رکود» رونمایی کرد؛ بستهای که یکی از مهمترین بخشهای آن حمایت 2500 میلیارد تومانی برای خرید 110 هزار خودرو بود. بر این اساس از سقف 110 هزار فقره اعتبارات در نظر گرفتهشده قرار شد بانکهایی چون ملی، سپه و صادرات هر کدام اعتبارات مورد نیاز برای خرید 25 هزار خودرو را تامین کنند در حالی که در همان مقطع تسهیلات تکلیفی مانند ازدواج یا تسهیلات حمایت از تولید در حوزههایی مانند کشاورزی با چالش تامین منابع مواجه بود.
دولت روحانی در ظاهر قصد داشت با این بسته، دهها هزار خودروی جدید از سوی مردم خریداری شده، تولید خودرو افزایش یافته و در نتیجه یک تحول بزرگ در صنعت خودروی کشور رخ دهد! اما نتیجه اجرای این سیاست صرفا تنفس مصنوعی به خودروسازان بود و نه تنها کیفیت خودروها بعد از آن ماجرا بهبود نیافت بلکه ماشین زیاندهی خودروسازان شتاب بیشتری نیز گرفت. حالا مسعود پزشکیان در چهارمین ماه آغاز به کار دولت چهاردهم بر خلاف وعدههای انتخاباتی خود، در قبال افزایش شبانه و 30 درصدی قیمت خودروها سکوت کرده است. افزایش قیمتی که قطعا هزینههای آن از جیب مردم پرداخت خواهد شد تا مدیران صنعت خودروسازی همچنان چند صباح دیگر را با خیال راحت پشت میزهایشان بنشینند!