حادثه دلخراش بندر شهیدرجایی، با تمام تلخی و ابعاد غمانگیزش، صحنهای از بروز یکی از درخشانترین جلوههای همدلی و ازخودگذشتگی ملت ایران بود. در میان دود، آتش و اضطراب، چیزی بزرگتر و عمیقتر از یک حادثه شکل گرفت، خلق یک حماسه از دل یک کابوس. صحنههایی که در روزهای پس از آن شاهد بودیم (از امدادرسانی بیوقفه نیروهای داوطلب و متخصص گرفته تا صفوف طولانی مردم برای اهدای خون به مصدومان) نشان داد که چگونه روح ملی، از دل بحران سر برمیآورد و چطور یک ملت، در سختترین لحظات، قهرمان میشود.
موج همراهی، دلدادگی، و همدردی مردم، فقط یک واکنش عاطفی نبود؛ بلکه نشانی از بلوغ اجتماعی و فرهنگی یک جامعه است که در برابر مصیبت، ایستادگی و مهربانی را انتخاب کرد. این رفتارهای شکوهمند، از نظر تاریخی و انسانی، شایسته ثبت، تحلیل و بازنمایی هستند؛ و چه رسانهای بهتر از هنر، بهویژه مستند، برای ثبت و روایت این واقعیتهای باشکوه؟
فیلم مستند توانایی آن را دارد که از دل لحظات تلخ، امید بیرون بکشد؛ از دل ویرانی، تصویر زندگی بیافریند و آنچه را که فراموش میشود، ماندگار سازد. مستندسازی از حادثه بندر شهیدرجایی نهتنها یک وظیفه اخلاقی و فرهنگی است، بلکه ضرورتی تاریخی است برای آنکه آیندگان بدانند این ملت، در لحظات بحران، چگونه درخشید.
در دنیایی که اخبار تلخ بهسرعت میآیند و میروند، هنر میتواند حافظه جمعی ما را زنده نگه دارد. بازنمایی فداکاری مردم در آثار هنری، نهفقط به عنوان ادای احترام به قهرمانان گمنام، بلکه بهمنزله الگویی برای آینده اهمیت دارد. اینکه چگونه یک ملت میتواند در برابر بحران، مسئولیتپذیری، عشق، ایثار و وحدت را به نمایش بگذارد، در دنیا کمنظیر است. بنابراین، خاموش ماندن هنر در برابر چنین حماسهای، ظلمیاست به حقیقت.
لازم است فیلمسازان، مستندسازان، نویسندگان و دیگر هنرمندان، با تمام ظرفیتهای خود، به میدان بیایند و آنچه را در بندر شهید رجایی رخ داد، روایت کنند؛ نه فقط برای ثبت یک حادثه، بلکه برای بازتاب یک حقیقت عظیم: ما یک ملت قهرمان هستیم.