در این مصاحبه، با «موید رضوانی» یکی از رزمندگان و فعالان حوزه اطلاعات عملیات دفاع مقدس گفتوگو کردهایم که از ۱۹ سالگی در ستاد عملیات جنوب و سپس در قرارگاههای گوناگون، نقش مهمی در پشتیبانی اطلاعاتی عملیاتهای بزرگ، بهویژه عملیات بیتالمقدس، داشته است. رضوانی که بهدلیل تسلط بر زبان عربی، مسئولیت بازجویی اسرا و ترجمه اسناد جنگی دشمن را برعهده داشته است، از تجربههای خود در کنار شهدایی، چون «حسن باقری»، «مهدی زینالدین» و «احمد کاظمی» سخن میگوید. در این گفتوگو، به جزئیات عملیات بیتالمقدس، چالشهای آن و درسهایی که نسل امروز میتواند از آن دوران بیاموزد، پرداختهایم.
آقای رضوانی، شما در مرکز بازجویی اسرا فعالیت داشتید. نقش شما در این مرکز چه بود؟
ما در مرکز بازجویی اسرا، بهویژه بهدلیل تسلط بر زبان عربی، دو وظیفه اصلی داشتیم؛ یکی بازجویی و تخلیه اطلاعاتی اسرا و دیگری تحلیل و ترجمه اسناد غنیمتی. من بیشتر روی اسناد تمرکز داشتم. اگر اسنادی از دشمن بهدست میآمد، فوراً آنها را بررسی میکردیم و اطلاعات فوری و حیاتی را استخراج کرده و در اختیار فرماندهان قرار میدادیم. این اطلاعات برای تصمیمگیریهای عملیاتی بسیار مهم بود. برای نمونه در عملیاتهای گوناگون، اطلاعاتی که از اسرا یا اسناد بهدست میآمد، به ما کمک میکرد تا تحرکات دشمن را پیشبینی کنیم.
عملیات بیتالمقدس یکی از نقاط عطف دفاع مقدس است. چه ویژگیهایی این عملیات را متمایز کرد؟
عملیات بیتالمقدس یک عملیات ویژه بود، چون سرعت و هماهنگی نیروهای ما بعد از عملیاتهای قبلی مانند فتحالمبین به اوج رسیده بود. این عملیات نتیجه همکاری نزدیک بین سپاه و ارتش بود، بهویژه پس از فرار بنیصدر که سبب شد ارتش و سپاه بههم نزدیکتر شوند. در جلسات فرماندهان ارشد، که البته من حضور نداشتم، اما بعدها از جزئیاتش مطلع شدم، طرح آزادسازی مناطق اشغالی ازسوی ارتش عراق برنامهریزی شده بود. عملیات بیتالمقدس با اعتمادبهنفس بالایی اجرا شد. هدف اولیه، آزادسازی مناطق از جاده اهواز- خرمشهر تا مرز و حتی ورود به عمق خاک عراق بود تا بتوانیم خرمشهر را محاصره کنیم. اما خداوند لطف کرد و به رهبری افرادی مانند شهید احمد کاظمی، خرمشهر آزاد شد.
نقش شهدایی مانند حسن باقری و مهدی زینالدین در این عملیات چه بود؟
حسن باقری یک نابغه نظامی بود. او با شناخت عمیقی که از دشمن و طرز فکر فرماندهان عراقی داشت، همیشه یک قدم جلوتر بود. در عملیات بیتالمقدس، او مسئول قرارگاه نصر بود و مهدی زینالدین هم مسئول اطلاعات این قرارگاه. من زیر نظر زینالدین در بخش بازجویی اسرا فعالیت میکردم. باقری تأکید داشت که اطلاعات باید سریع و مستقیم به فرماندهان برسد. به همین دلیل، گاهی من را هم به جلسات دعوت میکرد تا اطلاعات بهروز را ارائه کنم. او میگفت فاصله بین دریافت اطلاعات و تصمیمگیری باید کوتاه باشد. این سرعت عمل و اعتمادبهنفس او، عملیات را پیش میبرد.
یکی از نکات جالب عملیات بیتالمقدس، تصمیم برای آزادسازی خرمشهر بهجای محاصره آن بود. این تصمیم چگونه گرفته شد؟
در ابتدا قرار نبود خرمشهر آزاد شود؛ هدف محاصره آن بود. اما وقتی نیروها به مرز رسیدند و دشمن را در تنگنا قرار دادند، جرقه آزادسازی به ذهن فرماندهان، بهویژه شهید احمد کاظمی، زده شد. دشمن تصور میکرد ما از شمال خرمشهر یا با عملیات هوایی حمله میکنیم و به همین دلیل استحکامات زیادی در آن منطقه ایجاد کرده بود. حتی موانعی برای چتربازان درست کرده بودند، مانند قطع سر نخلها و نصب موانع معلق. اما ما از سمت شلمچه و مرز حمله کردیم و دشمن را غافلگیر کردیم. حدود ۱۱ هزار نیروی دشمن در خرمشهر محاصره شدند و راه فرارشان بسته شد. برخی سعی کردند از رودخانه اروند یا کارون فرار کنند، اما موفق نشدند.
چرا بعد از آزادسازی خرمشهر، جنگ ادامه پیدا کرد؟
این سؤال مهمی است. از نظر نظامی، وقتی جنگی در جریان است، شما نمیتوانید فقط به آزادسازی خاک خود اکتفا کنید. باید دشمن را از مرزها دور کنید تا امنیت شهرها و مناطق مرزی تأمین شود. این یک قانون نظامی متعارف است. آتش مستقیم و منحنی دشمن باید از شهرهای ما دور میشد. از نظر سیاسی هم، اسنادی که ما از عراقیها بهدست آوردیم نشان میداد که صدام معتقد بود اگر خرمشهر سقوط کند، کلید اشغال به ایران داده میشود. خرمشهر و بصره برای دو کشور استراتژیک بودند. ما اگر به اطراف بصره میرسیدیم، امنیت خرمشهر، آبادان و آبراههای تجاری مانند اروند و خلیج فارس تأمین میشد. این دلایل سیاسی و نظامی، ادامه جنگ را توجیه میکرد.
نسل امروز چگونه میتواند از رزمندگان آن دوره الگو بگیرد؟ ویژگیهای بارز آنها چه بود؟
رزمندگان دفاع مقدس، بهویژه افرادی مانند حسن باقری که در ۲۷ سالگی فرمانده قرارگاه بود، ویژگیهای منحصربهفردی داشتند. اخلاص، توکل به خدا و اعتمادبهنفس از مهمترین ویژگیهایشان بود. حسن باقری میگفت: «باورهای ما، توکل ما به خدا و قرآن سبب شد تاکتیکهای نظامی خودمان را خلق کنیم.» این تاکتیکها از کتابهای کلاسیک نظامی نیامده بود، بلکه از ایمان و خودباوری آنها نشأت میگرفت. آنها با روحیه شهادتطلبی و فداکاری وارد جنگ میشدند. جوان امروز میتواند از این اخلاص و جرئت الگو بگیرد. آنها نشان دادند که با توکل و تلاش، میتوان کارهای بزرگی انجام داد.
یک خاطره بهیادماندنی از آن دوران برایمان تعریف کنید.
یک خاطره جالب از حسن باقری دارم. در یکی از جلسات عملیات بیتالمقدس، ساعت ۲ ظهر بود که زمان پخش اخبار رادیو بود. باقری جلسه را تعطیل کرد تا همه به صحبتهای امام گوش کنیم. بعد از اخبار، دوباره جلسه را ادامه دادیم، اما وقتی صحبتهای امام پخش شد، باز هم جلسه را متوقف کرد. این نشاندهنده ارتباط عمیق او با امام و انقلاب بود. در همان عملیات، وقتی یکی از کشتیهای حامل تجهیزات ما در دریا متوقف شد، باقری بهجای ناامیدی، با سخنرانی پرشور خود روحیه بچهها را بالا برد. گفت: «دشمن نمیخواهد ما سلاح داشته باشیم، اما ما با جان و تنمان از انقلاب دفاع میکنیم.» این روحیه، درس بزرگی برای نسل امروز
است.