صفحه نخست >>  عمومی >> ویژه ها
تاریخ انتشار : ۱۷ تير ۱۴۰۴ - ۰۸:۱۷  ، 
کد خبر : ۳۷۸۵۱۴
مروری بر یادداشت روزنامه‌های سه‌شنبه ۱۷ تیرماه ۱۴۰۴

درباره بیانیه‌ بریکس و محکومیت حملات آمریکا و اسرائیل/ ایران در نظم جدید جهانی

این بیانیه  نشان‌دهنده آن است که ایران بخشی از یک ائتلاف جهانی است که توانایی تغییر معادلات بین‌المللی را دارد. برای نظم بین‌الملل، این بیانیه نشانه‌ای از پایان دوران سلطه بی‌چون ‌و چرای غرب و ظهور یک نظم چندقطبی است که در آن ایران می‌تواند نقش فعال‌تری ایفا کند. این تحول نه‌تنها برای ایران، بلکه برای تمام کشورهایی که به دنبال جهانی عادلانه‌تر هستند، یک اتفاق بزرگ و تعیین‌کننده است.

مروری بر یادداشت روزنامه‌های سه‌شنبه ۱۷ تیرماه ۱۴۰۴

آقای پزشکیان مشاوران خود را عوض کنید!

حسین شریعتمداری

۱- دیروز، متن مصاحبه آقای پزشکیان، رئیس‌جمهور محترم کشورمان با «تاکر کارلسون» خبرنگار آمریکایی منتشر شد. خبرگزاری دولت (ایرنا) و سایت پرزیدنت وابسته به دفتر رئیس‌جمهور در آغاز گزارش خود نوشته‌اند: «‌رئیس‌جمهور در گفت‌وگویی با «تاکر کارلسون» خبرنگار آمریکایی مواضع کشورمان درخصوص همکاری با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، جنگ اخیر با رژیم صهیونیستی و شرایط ایران برای از‌سرگیری احتمال مذاکرات با آمریکا را تشریح کرد‌»! که با عرض پوزش باید گفت؛ اظهارات آقای پزشکیان در این مصاحبه با«‌مواضع کشورمان‌» فاصله‌ای پر‌ناشدنی دارد! جناب ایشان مواضع برخی از مشاوران غربگرای خود را بیان کرده‌اند و نه مواضع ایران عزیز و سربلند را‌(!). 
۲- برخی از آنچه رئیس‌جمهور محترم در این مصاحبه مطرح کرده‌اند نه فقط با شخصیت شناخته شده ایشان همخوانی ندارد، بلکه با مواضع بارها اعلام شده رئیس‌جمهور درباره آمریکا، رژیم صهیونیستی، جنگ ۱۲ روزه اخیر و‌... نیز ناهمخوان است. متن مصاحبه جناب پزشکیان با خبرنگار آمریکائي در کیهان امروز آمده است. از این روی در محدوده این نوشته کوتاه تنها به چند نمونه از مصاحبه ایشان که با مواضع رسمی نظام نا‌همخوان است اشاره می‌کنیم. بخوانید! 
۳- ایشان می‌فرمایند: «‌ما بر سر میز مذاکره بودیم. در حال گفت‌وگو بودیم و رئیس‌جمهور آمریکا برای ایجاد صلح ما را دعوت کرده بود. در آن جلسه به ما گفتند تا زمانی که ما اجازه ندهیم، اسرائیل حمله نخواهد کرد. اما در جلسه ششم، در حالی‌که ما همچنان در حال مذاکره بودیم، عملاً روی میز مذاکره بمب انداختند و دیپلماسی را نابود کردند‌». ایشان به درستی از انفجار میز مذاکره که نشانه «‌ماهیت فریبکارانه» آن است خبر می‌دهند‌، ولی با کمال تعجب در ادامه می‌گویند: «‌ما با مذاکره مشکلی نداریم‌»! و اضافه می‌کنند که: «امیدواریم پس از عبور از این بحران، باز بتوان به میز مذاکره بازگشت‌»! باید گفت؛ جناب پزشکیان در حالی که خودتان از انفجار میز مذاکره سخن می‌گویید، ابراز امیدواری درباره بازگشت دوباره به میز مذاکره غیر از نادیده گرفتن جنایت آمریکا و پذیرش دوباره فریب مذاکره و «‌تله‌» بودن آن چه مفهوم دیگری می‌تواند داشته باشد؟!
۴-  بعد از تاکید بر این که «ما با مذاکره مشکلی نداریم‌»‌! می‌فرمایند: «‌اما فجایعی که رژیم صهیونیستی در منطقه و کشور ما رقم زده، از جمله ترور و به شهادت رساندن فرماندهان ما در خانه‌هایشان -که جنایت جنگی محسوب می‌شود-و شهادت دانشمندان‌مان همراه با خانواده و فرزندان‌شان، کشتار بی‌گناهان و بمباران زنان باردار، وضعیت را بحرانی کرده است‌».
جناب پزشکیان! تمامی مقامات آمریکائی و مسئولان رژیم صهیونیستی، از ترامپ و نتانیاهو گرفته تا وزرای خارجه و جنگ و... با صراحت تاکید می‌کنند که حمله رژیم صهیونیستی به ایران نه فقط با هماهنگی، بلکه با مشارکت آمریکا و اسرائيل بوده است. آنوقت شما طوری سخن می‌گویید که انگار آمریکا از همه جا بی‌خبر بوده و اسرائیل با حمله خود باعث برهم زدن مذاکرات شده است؟!
آقای پزشکیان! این سخن با شخصیت شما نا‌همخوان است و صد البته به دیدگاه ویرانگر برخی مشاوران حضرتعالی شباهت عجیبی دارد! 
۵- آقای رئیس‌جمهور! مگر آمریکا به سایت‌های هسته‌ای ما حمله نکرد؟! و مگر ده‌ها بمب 13/7 تنی را برای انهدام سایت‌های اصفهان و نطنز و فردو به کار نگرفت؟! این را که دیگر خود ترامپ هم با صراحت بیان کرده است! جنابعالی چه اصراری دارید که آمریکا را تبرئه کنید؟! گوئی به شکایت از اسرائيل نزد آمریکا رفته‌اید! و گلایه می‌کنید که رژیم صهیونیستی با حمله به ایران و شهادت فرماندهان و دانشمندان و مرد و زن و کودک این مرز و بوم «‌بحران» آفریده و حضرتعالی منتظرید تا «‌این وضعیت بحرانی‌» خاتمه یابد تا دوباره به میز مذاکره بازگردید! جناب پزشکیان به مشاورانتان عتاب کنید و تاکید بفرمائيد که ادامه مذاکره با آمریکا «‌اگر خیانت نباشد، حتماً حماقت‌» است و آنها را -چه یک نفر و چه چند نفر-‌ از خود برانید. به مصلحت شماست. 
۶- از قول نماینده آمریکا در مذاکرات فرموده‌اید:‌«در آن جلسه به ما گفتند تا زمانی که ما اجازه ندهیم، اسرائیل حمله نخواهد کرد. اما در جلسه ششم، در حالی‌که ما همچنان در حال مذاکره بودیم،‌ عملاً روی میز مذاکره بمب انداختند و دیپلماسی را نابود کردند»! در این باره باید به دو نکته اشاره کرد؛
اول؛ این سؤال از حضرتعالی مطرح است که چه کسی روی میز مذاکره بمب انداخت؟! مگر آمریکا دست به این اقدام مزورانه نزد؟! اگر پاسختان مثبت است که نمی‌تواند مثبت نباشد! چرا به گونه‌ای سخن می‌گویید که انگار روح آمریکا هم از این بمب‌اندازی بی‌خبر بوده است و حالا جنابعالی از یک کانون ثالثی به آمریکا شکایت برده‌اید؟! و چنانچه آمریکا را عامل انفجار میز مذاکره می‌دانید، که نمی‌توانید ندانید! بعد از این [به قول شما ] بحران، قرار است با چه کسی دوباره به مذاکره بنشینید‌(!) با همان که میز مذاکره را منفجر کرده است؟! جل‌الخالق!
دوم؛ فرموده‌اید: «‌در آن جلسه به ما گفتند تا زمانی که ما اجازه ندهیم، اسرائیل حمله نخواهد کرد‌»! انتظار از حضرتعالی و جناب عراقچی آن بود که این اظهار‌نظر نماینده آمریکا را با مردم در میان می‌گذاشتید تا به شما و آقای عراقچی اطمینان می‌دادند که اظهارات نمایندگان آمریکا هرگز و با هیچ معیاری قابل اعتماد نیست و نتیجه آن که خودتان و کشور را در تله فریب آمریکا قرار نمی‌دادید. که دادید!
۷- در مصاحبه فرموده‌اید: «تا جایی که من اطلاع دارم مراجع علیه هیچ فرد خاصی فتوا صادر نکرده‌اند. فتوایی که منتشر شده -که البته ارتباطی به دولت یا رهبری ندارد- فقط اعلام می‌کند که توهین به مذهب یا شخصیت‌های مذهبی، از نظر اعتقادی، محکوم و غیرقابل ‌قبول است. این مسئله مشخصاً مربوط به رئیس‌جمهور آمریکا یا اشخاص دیگر نیست. دانشمندان دینی نظرات علمی خود را بیان کرده‌اند، اما این فتوا هرگز معنای قتل یا تهدید ندارد‌»! در این خصوص باید گفت؛ «‌تا جایی که همگان اطلاع دارند»، اطلاع جنابعالی مخدوش و غیر‌واقعی است. مراجع عظام تاکید کرده‌اند کسی که به مرجعیت و رهبر انقلاب اسلامی تعرض کند، « محارب» است. افرادی نظیر ترامپ، نتانیاهو و برخی دیگر از مقامات آمریکا و سرکردگان رژیم منحوس و کثیف صهیونیستی مشمول این حکم هستند و مجازات آنها اعدام است. 
۸-‌ جناب آقای پزشکیان! با شناختی که از جنابعالی داریم، اظهارات حضرتعالی در مصاحبه یاد شده با شخصیت حضرتعالی همخوانی ندارد و در همان حال این دیدگاه انحرافی بارها در میان برخی از مشاوران شما دیده شده است و هم‌اکنون نیز همین دیدگاه را در روزنامه‌ها و رسانه‌های تحت مدیریت آنان به وضوح می‌توان دید. از سوی دیگر و با عرض پوزش، جنابعالی در این‌گونه امور از تخصص لازم برخوردار نیستید و از مشاورانی بهره می‌گیرید که دیدگاه انحرافی یاد شده در ذهن و تفکر آنها به وضوح دیده شده و می‌شود. لطفا، تا دیر نشده آنها را طرد کنید و اجازه ندهید نظرات انحرافی خود را از زبان شما مطرح کرده و خسارت‌های جبران‌ناپذیری به کشور تحمیل کنند.

مروری بر یادداشت روزنامه‌های سه‌شنبه ۱۷ تیرماه ۱۴۰۴

روایت به روزرسانی یک عملیات در قرارگاه خاتم‌الانبیا

مرتضی سیمیاری

اردیبهشت‌ماه امسال پس از رونمایی از یکی از آشیانه‌های پهپادی نیروی دریایی توسط شهید سلامی یکی از کانال‌های تلگرامی که آن روز‌ها خودش را کاسه داغ‌تر از آش طراحی عملیاتی سپاه می‌خواند، در یادداشتی انتقادی نوشته بود که نیرو‌های مسلح کارشان فقط رونمایی از شهر‌های موشکی شده، اما هیچ‌کدام آنها را عملیاتی نمی‌کنند. 
اشاره این یادداشت به اجرای وعده صادق ۳ بود که از نگاه نویسنده در اجرای آن کشور دچار تأخیر شده بود. آن روز‌ها به طرز عجیبی انتقاداتی ناجوانمردانه علیه نیرو‌های مسلح به‌ویژه سپاه پاسداران درباره مدل مواجهه با صهیونیست‌ها شکل‌گرفته و حتی برخی چنان مواضع افراطی در پیش‌گرفته بودند که در محاسبات غلطی نیروی مسلح را متهم به گرفتن مواضع دیپلماتیک می‌کردند!
آن روز‌ها برخی جریان‌های خاص به صورت سازمان‌یافته به سازمان رزم نیرو‌های مسلح هجمه وارد کرده و فضا را به‌گونه‌ای ترسیم کرده بودند که گویی با فشار از بیرون دست‌هایی مانع از پاسخ به دشمن شده است. باوجود آنکه در اسفندماه قبل‌تر رهبر انقلاب فرموده بودند که اجرای عملیات نظامی در محدوده فرا اقلیمی نیاز به محاسبات، حساب وکتاب دارد و برخی بدون اطلاع دراین‌باره اظهارنظر می‌کنند، باز هم از سیل این دست انتقادات کاسته نشد. بعد‌ها معلوم شد که برخی از این انتقادات به صورت جهت‌دار از سوی واحد عملیاتی موساد طراحی شده است. 
البته آن رونمایی‌ها در آن مقطع دارای اثراتی مثبت بود. قرارگاه مرکزی حضرت خاتم‌الانبیا در چینش راهبرد نظامی جمهوری اسلامی ایران بر این اصل باور درستی داشت که در دوره‌ای که ساختار رزم دشمن پهن‌تر شده و انباشت نیروی خود را نمایش می‌دهد، در تهران نیز باید مدل مواجهه مشابه باشد و دستاورد‌های کسب‌شده به‌تدریج آشکار گردد. از همین روی با توجه به گستره رفتاری دشمن به دامنه میزان رونمایی‌های متعدد نیرو‌های مسلح نیز افزوده شد. 
در آن مقطع نیرو‌های مسلح با جمع‌آوری تجربیات وعده صادق ۱ و ۲ از یک‌سو و همچنین مدل رفتاری دشمن، به‌ویژه در ماجرای ترور و شهادت شهید صفی‌الدین به این نتیجه رسیده بودند که برای برخورد با اتاق فرمان امریکایی و صهیونی باید عملیات‌هایی طراحی شود که چهار ویژگی دقت، وسعت، سرعت و حجم را به‌صورت هم‌زمان داشته باشد تا عملیات سویه‌گذاری شده و اثرگذاری ماندگار داشته باشد. 
درواقع در این چینش راهبرد جدید در عملیات‌های نیرو‌های مسلح باید از مدل «نمایش قدرت و اراده شلیک» به سوی «ضربه پیوسته و تمدید دائمی ناامنی» تغییر جهت بدهد. به‌صورت طبیعی تغییر این راهبرد نیاز به صبر و هوشمندی داشت که برخی از درک آن عاجز بودند. از سویی ستادکل نیرو‌های مسلح به دلایل اطلاعاتی و حفاظتی امکان آن را نداشت که این مسئله را به صورت علنی توضیح دهد. 
همچنین طراحی عملیاتی که در آن دشمن در هم شکسته شود حتی شکل بازدارندگی امنیتی را نیز تغییر می‌داد و جمهوری اسلامی ایران را وارد دورانی می‌کرد که به جای استفاده از ظرفیت کمربند منطقه‌ای به‌صورت مستقیم بازدارندگی تولید کند. در این مقطع حتی نوع نگرش به سیستم پدافندی در دو وضعیت عامل و غیرعامل نیز تغییر کرده و ارتقای قدرت به‌گونه‌ای تغییر مسیر می‌داد که وارد عملیات پینگ‌پنگی با دشمن نشده و نیازی به مطالبه وعده صادق ۴ نباشد. 
این طراحی جدید نیاز به چند مؤلفه مهم داشت، ازجمله زمان، تغییر در نگرش بدنه نیرو‌های مسلح نسبت به موقعیت و شناسایی جدید از دشمن، فرمول‌بندی دوباره از دارایی‌ها برای خالی کردن خشاب رقیب و نیز بدل زدن اطلاعاتی. نکته جالب توجه آنکه در ساختار‌های کلاسیک نظامی اجرا و تطبیق هرکدام از موارد به حداقل پنج سال زمان نیاز دارد، اما نیرو‌های مسلح توانستند در جریان جنگ تحمیلی آن هم در عرض سه روز پس از تجاوزات اولیه ساختار رزم خود را به صورت کامل به‌روزرسانی کنند. 
نتیجه این به‌روزرسانی آن بود که امریکایی خیلی زود از دور عملیاتی خارج‌شده و توقف جنگ با اجرای جزئیاتی ظریف و با زدن ضربات تعیین‌کننده به رژیم عملی شد. در آن مقطع همه آنهایی که منتقد عدم اجرای وعده صادق ۳ بودند در محاسبات خود تغییر نظر داده و روی این موضوع تأکید کردند که سپاه عملیاتی‌تر شده است. 
 این گزاره اگرچه در ظاهر درست بوده، اما در باطن دارای علائمی است که در هنوز درباره آن سخن به میان نیامده است. پس از اجرای عملیات وعده صادق ۲، سرلشکر شهید باقری روی این موضوع تأکید داشت که وعده صادق ۳ باید به گونه‌ای طراحی شود که رژیم صهیونیستی صبح روز بعد را با عملیات واکنشی و سپس فرسایشی آغاز نکند. این واقع‌بینی دقیق از سوی یک استاد ارشد دفاع ملی در آن مقطع باعث شد دست نیرو‌های مسلح در شیفت لحظه‌ای باز باشد. این تغییر راهبرد با شعار سپاه فدای مردم از سوی سرلشکر پاکپور رونمایی شده است.

مروری بر یادداشت روزنامه‌های سه‌شنبه ۱۷ تیرماه ۱۴۰۴

۱۵ تیر؛ یادآور یک پیروزی معنادار

هوشمند سفیدی

۱۵تیر سال ۱۴۰۳، اتفاق فرخنده ای در تاریخ سیاسی ایران رقم خورد و دکتر مسعود پزشکیان به عنوان نماد خواسته اکثریت ملت، توانست در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری اسلامی ایران با غلبه بر سعید جلیلی که خود نماد طیف مقابل و خاصی در کشور بود ، پیروز شود . این پیروزی گرچه از لحاظ اینکه به ریاست جمهوری فردی منتهی شد که بسیاری از عوامل شایستگی را داشت ، حائز اهمیت بود ، اما مهمتر از آن ، از بعد سیاسی پر معنا و تاثیر گذار بود؛ به گونه ای که پس از یکسال ، می توان مهمترین نتیجه آن را در تقویت ملت و جامعه مشاهده کرد امروز گرچه همبستگی ملی موجود را به تنهایی نمی توان به پای دولت چهاردهم نوشت، لیکن نقش آن را در این پدیده سیاسی هم نمی توان نادیده انگاشت و کمرنگ دید.
پس از یکسال از پیروزی اصلاح خواهان ، اگر به عنوان این دولت که دولت «وفاق ملی» بود و شعار دکتر پزشکیان که مدام از انسجام ، همبستگی و وحدت ملی سخن می گفت ، نگاهی بیندازیم ، اهمیت این شعار و کارآیی آن در عرصه های اجتماعی و سیاسی بیشتر به چشم می آید . همچنین اگر برخی از رویکرد ها و سیاست های «دولت وفاق ملی» را مرور کنیم، مثل:
– نه به «جنگ» و حمایت مستمر از «صلح»
– ایستادگی در برابر زور و قلدری و «نه» به تسلیم
– دیپلماسی وفاق گرایانه با همسایگان
– طرفداری از مذاکره
– تعامل با رهبری
– حمایت از خواسته های مردم و تلاش برای تحقق آنها از مسیر تعامل و توافق
– تنش زدایی داخلی و خارجی
– تاکید بر گشایش های سیاسی و حمایت از فضای نقد و گفت و گو
– حمایت از اقشار آسیب پذیر و اصلاح عدالت گرایانه یارانه ها
– ارتقای سطح شایسته سالاری در جامعه
– دوری تدریجی از اقتصاد دستوری
– حضور در بین مردم فروتنی با آنان
– توجه جدی به رویکرد «ایران مال همه ایرانیان» با به کارگیرای اقوام ، مذاهب و به ویژه بانوان در پست های مدیریتی
بیشتر به اهمیت این انتخاب پی می بریم. سوال مهم این است اگر این پیروزی به نفع خالص سازان و رقیب رقم می خورد، چه رویکرد ها و سیاست هایی شکل می گرفت و امروز ، شاهد چه وضعیتی بودیم؟ اینجاست که شایسته است ۱۵ تیر را گرامی بداریم و این دستاورد مهم اکثریت ملت را به فال نیک گرفته و در یک رویداد شایسته ، آن را جشن بگیریم.
سکوت در این زمینه ، بی تردید جفا به رای دهندگان به دکتر مسعود پزشکیان در ۱۵ تیر سال ۱۴۰۳ است.

مروری بر یادداشت روزنامه‌های سه‌شنبه ۱۷ تیرماه ۱۴۰۴

ضرورت دور‌کردن آتش جنگ از کشور

احسان هوشمند
 

بر اثر جنگ 12‌روزه و حمله و تجاوز اسرائیل به کشورمان صدها نفر شهید و زخمی شدند. خساراتی نیز به تأسیسات نظامی و غیرنظامی کشور وارد شد. تأسیسات هسته‌ای کشور نیز که زیر نظر بازرسان آژانس بین‌المللی اتمی فعالیت می‌کردند، مورد حمله اسرائیل و آمریکا قرار گرفت. مقامات اسرائیلی به‌ویژه نخست‌وزیر اسرائیل در همان ابتدا هدف عملیات اسرائیل را نابودی توان هسته‌ای، موشکی و حتی ایجاد فرصت برای شورش عمومی و تغییر رژیم در ایران اعلام کرد.

با گذشت 12 روز از آغاز تهاجم اسرائیل به ایران، آتش‌بس غیررسمی و شکننده‌ای میان ایران و اسرائیل برقرار شد؛ اما آغاز و تداوم آتش‌بس به معنای پایان تنش‌ها نیست و هر لحظه ممکن است آتش جنگ دوباره شعله‌ور شود. 12 روز نبرد و جنگ میان ایران و اسرائیل موجب شد تا بخشی از جمعیت کشور در بسیاری از استان‌ها و شهرستان‌های کشور به صورت واقعی ابعادی از جنگ را تجربه کنند. با پایان جنگ که به صورت هوایی بود، در هفته گذشته یکی از مهم‌ترین نگرانی‌هایی که بروز کرده، ابهام درباره احتمال بروز موج جدیدی از درگیری‌ها و جنگ است. آغاز دوباره درگیری‌های نظامی و گسترش جنگ می‌تواند موجب ویرانی‌های زیرساختی و تلفات جانی شود. خوشبختانه مسئولان ایرانی در این روزها بارها آمادگی خود را برای استفاده از ظرفیت‌های دیپلماتیک بیان کرده‌اند؛ اما باید برای رسیدن به این هدف اقدامات دیپلماتیک زیادی طراحی شود و ابتکار عملی صورت گیرد.

نباید اقدمات دیپلماتیک تنها از طرف وزیر امور خارجه انجام شود، بلکه تمام ظرفیت‌های کشور زیر نظر وزارت امور خارجه باید در خدمت دستگاه دیپلماتیک کشور قرار گیرد. اینک و در این شرایط حساس، وظیفه دولتمردان و نیز نیروها و تشکل‌های سیاسی، فکری و فرهنگی ایران‌دوست چیست؟ با یک مثال تاریخی اهمیت این موضوع را یادآور می‌شوم. در سوم شهریور 1320، درحالی‌که دستگاه سیاست خارجی نتوانست اقدامات سیاسی لازم را برای منصرف‌کردن متفقین انجام دهد، کشورهای انگلستان و شوروی با بهانه واهی ایران را اشغال کردند تا ایران به دالانی برای انتقال تجهیزات به شوروی سابق مبدل شود. ایران اشغال شد و پادشاه قانونی کشور یعنی رضاشاه از سلطنت برکنار شد. آیا به‌عنوان یک ایرانی، هرچند که گروهی از ایرانیان از بخشی از اقدامات رضاشاه هم ناراضی باشند، باز می‌توانیم این حق را به متفقین بدهیم که ایران را اشغال و رضاشاه را از حکومت برکنار کنند؟

به نظر می‌رسد هیچ ایرانی وطن‌پرستی نه صرفا به دلیل برخی خدمات رضاشاه، بلکه بالاتر از آن به دلیل مداخله اجنبی و خارجی نمی‌تواند با برکناری رضاشاه از طرف قوای اشغالگر موافق باشد و این اقدام را بپذیرد. البته این را هم می‌دانیم که اشغال ایران در سال 1320 در نهایت تنها به برکناری رضاشاه ختم نشد و در سال‌های بعد تخم کینه‌ای در ایران پاشیده شد و با دستور اشغالگران دو جریان ضد ایرانی و وابسته در شمال غرب ایران تأسیس شد. اینکه گروهی از ایرانیان نارضایتی‌هایی از رضاشاه داشتند، آیا چنین نارضایتی‌هایی می‌توانست دلیل موجهی برای سکوت یا همراهی در برابر اشغال ایران و برکناری رضاشاه باشد؟ با چنین مفروضی می‌توان به موضوع دیگری پرداخت. اگر جنگ می‌تواند خسارات درخور توجهی به کشور وارد کرده و مخاطرات پیش‌بینی‌شده و پیش‌بینی‌ناشده‌ای برای ایران ایجاد کند، وظیفه ایرانیان به‌ویژه نیروهای سیاسی و فرهنگی و احزاب و تشکل‌های مختلف چیست؟ آیا تنها با رد سیاست خارجی و منطقه‌ای گذشته و سیاست داخلی به‌ویژه در سال‌های اخیر وظیفه ملی و میهنی خود را به‌درستی ایفا کرده‌ایم؟ یا اینکه باید از تمام ظرفیت‌های کشور برای عبور کم‌خطر کشور از شرایط موجود و دورکردن آتش جنگ از ایران عزیز همت کرد و هر‌کسی به فراخور خود برای گذر از این شرایط اقدام کند؟ وظیفه دولت در این میانه بسیار سنگین است. 

دولت باید تمام ظرفیت‌های کشور را برای حفظ اجماع ملی و همراهی اکثریت ایرانیان و حفظ حقوق اساسی شهروندان ایرانی بسیج کند تا با انسجام و همبستگی ملی ایده‌ای برای گذر از شرایط پیچیده اخیر یافته شود و هزینه تجاوز به ایران افزایش یابد و بر زخم‌های پیشین که به ملت ایران وارد شده نیز مرهمی گذاشته شود. یکی از فوری‌ترین اقدامات، آزادی زندانیان سیاسی است. شمار زیادی از زندانیان، حمله اسرائیل به ایران را محکوم کردند. این مهم باید مورد توجه سیستم باشد و زمینه فوری آزادی آنها فراهم شود.

رئیس شورای‌ عالی امنیت ملی می‌تواند در‌این‌باره به صورت عاجل اقدامات لازم را به عمل آورد. درباره احتمال وقوع دو‌باره درگیری‌های نظامی نیز دولت باید به دور از هر نوع هیجان، فعالیت دیپلماتیک خود را به کار بگیرد تا آتش جنگ به صورت ریشه‌ای و کلی از کشور دور شود. این یک حق اساسی و بزرگ برای ملت ایران است. برخی از نیروهای تندرو استدلال می‌کنند در این شرایط سخن‌گفتن از دیپلماسی و مذاکره به نفع متجاوز است و نشانه ضعف تلقی می‌شود. این فرض هم پایه مستحکمی ندارد. دیپلماسی هیچ‌گاه حتی در اوج جنگ و درگیری‌های نظامی نباید خاموش شود.

دیپلماسی، استفاده از ظرفیت‌های سیاسی و حقوقی برای استیفای حقوق ملی است. باید از تمام ظرفیت‌های دیپلماسی برای پیگیری حقوق مشروع کشور بهره جست و جامعه مدنی و نیروها و سازمان‌ها و تشکل‌های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی نیز باید در این شرایط بسیار متفاوت و حساس ظرفیت‌های کارشناسی و رسانه‌ای و اجتماعی خود را وقف انسجام‌بخشی بر مبنای مطالبه جلوگیری از جنگ کنند. دور‌کردن فوری آتش جنگ از کشور نه یک تفنن، بلکه یک وظیفه سترگ ملی است که حافظ امنیت ملی و منافع ملی است. این مهم اولویت نخست کشور در این روزهاست. همه با هم بکوشیم که آتش جنگ از ایران عزیز دور شود.

مروری بر یادداشت روزنامه‌های سه‌شنبه ۱۷ تیرماه ۱۴۰۴

دوگانه واقعی

سیدمحمد بحرینیان
شاید در زندگی فردی خود تجربه کرده باشید که بحران‌های زندگی، چه در بعد انسانی و چه در بعد مالی و به‌صورت عام، تنگناها و گرفتاری‌ها موجب رشد سریع‌تر و فهم بی‌پیرایه از مفاهیم اساسی زندگی می‌شوند. گویا در هنگامه بحران همه‌چیز روی دور تند می‌افتد و آن رشد و فهمی که باید در یک دهه به دست می‌آمد در چند روز و چند هفته حاصل می‌شود. همین نکته برای جوامع هم صدق می‌کند. جنگ‌ها سراسر خسارت‌اند اما عبرت‌هایی به همراه دارند که گویا چرخ رشد و اعتلای فهم جامعه را روی دور تند می‌اندازند.

جنگ تحمیلی دوازده‌روزه، بزرگان و عزیزانی را از ما گرفت که هرکدام در سپهر علمی و نظامی جامعه ما ستارگانی کم نظیر بودند. این جنگ، دقیقا علیه مردم بود و از میان اقشار مختلف آن‌ها هم قربانی گرفت. از رایان ۲ ماهه تا زن باردار، تا دست‌فروش‌های میدان تجریش و بسیاری دیگر، شهید شدند و نامشان در تاریخ اقتدار ایران جاودانه ماند. البته ما انتقام سخت و محکمی از دشمن گرفتیم و فرزندان سلحشور ملت ایران در پاسخ به اسرائیل غاصب و آمریکای جنایتکار چیزی کم نگذاشتند. ما قدردان و دست‌بوس نیروهای مسلحیم اما به‌واقع و اگر معادلات عقلی را کنار بگذاریم و پای سفره دل بنشینیم، حتی هلاکت نتانیاهو و تمام فرماندهان و امرای ارتش غاصب و دولت جعلی‌اش، تقاص خون شهید رایان قاسمیان دوماهه ما نمی‌شود.
یکی از جلوه‌های بی‌نظیر دفاع مقدس ملت ایران از غدیر تا محرم، رنگ باختن دوگانه‌های بی‌اهمیت و یا برساخته اذهان و قلم‌های مزدور است. ما خیلی زود یاد گرفتیم که مسلمان و غیرمسلمان بودن در جغرافیای ایران کهن دوگانه نمی‌سازد و منشأ اختلاف نیست، همان‌طور که در زمان پیغمبر
 اکرم (ص) هم دین منشأ اختلاف نبود. تفاوت‌های مذهبی و قومی هم همین‌طور. تفاوت سلایق سیاسی کم‌اهمیت‌تر از آن است که ریشه دوگانگی در جامعه ما باشد. اصولگرا و اصلاح‌طلب، راست و چپ، شیعه و سنی و هر چه ازاین‌دست رنگ‌باخته است. حتی برخی برخوردها و موضع‌گیری‌ها در مورد اتباع هم باید تعدیل شود و به‌یقین چنین خواهد شد. امروز تنها یک دوگانه وجود دارد و آن دوگانه شرافت و رذالت است. 
هر که با سلاح، سخن، قلم و حتی به دل مدافع ایران با تمام اجزای آن یعنی سرزمین، دولت و ملت آن است در سمت درست و شرافتمندانه تاریخ ایستاده حتی اگر ایرانی هم نباشد. در سوی مقابل هر کس با سلاح، سخن، قلم یا حتی به دل بدخواه ایران و ایرانی است بازنده ابدی تاریخ است. ذلتی که امروز برخی فارسی‌زبانان مزدور دشمن تجربه می‌کنند، در برابر شدت بدنامی که در تاریخ برایشان خواهد ماند هیچ است.
آن چوپان خائنی که با همکاری اسکندر، نقشه شکست سردار ایرانی آریوبرزن را کشید، خود به دست اسکندر کشته شد. هر که در تاریخ ایران خیانت ورزیده، روسیاه تاریخ خواهد بود و اندک خائنان امروز نیز نامشان در کنار خائنان به آریوبرزن افشین و قاتلان میرزا کوچک خان ثبت خواهد شد.
همدلی امروز را حفظ کنیم. دشمنی که در میدان نبرد طرفی نبسته و عقب نشسته، در جنگ روانی بیکار نخواهد ماند و سلاحش اختلاف‌افکنی و شبهه و فتنه است. هرچند دشمن ما تا به اینجا بازنده بوده و تیرش به سنگ خورده است. ما به فضل خدا در داخل منسجم‌تر و در خارج از ایران مستحکم‌تر شده‌ایم و این مسیر ادامه خواهد یافت، ان‌شاءالله.

مروری بر یادداشت روزنامه‌های سه‌شنبه ۱۷ تیرماه ۱۴۰۴

خطرات ساده‌سازی پزشکیان

ابوالفضل چمندی 

دیدگاه‌های آقای پزشکیان در مصاحبه با تاکر کارلسون منعکس‌کننده‌ تاکتیک شکست‌خورده «بازی بین شکاف نتانیاهو و ترامپ» بود. تعابیری مثل «نتانیاهو بمب را روی میز منفجر کرد» یا «جنگ تحمیلی نتانیاهو» به نظر می رسد تعابیر دور از واقعیت باشد چرا که:
۱-پشتیبانی اطلاعاتی و لجستیکی حمله هوایی رژیم صهیونی به ایران بر عهده ارتش تروریستی آمریکا بود.
۲- ترور دانشمندان هسته ای ایران، توسط سازمان اطلاعات آمریکا (CIA)  و با نقاب موساد صورت گرفت که این مهم در تشکر رسمی باندتبهکار صهیونی از «سیا» نیز دیده می شود.
۳- بمباران تاسیسات هسته ای ایران توسط آمریکا مکمل عملیات اعلامی رژیم صهیونی در شهادت جمعی از فرماندهان و دانشمندان هسته ای ایران برای نابودی یکی از مهم ترین‌مولفه های قدرت بین المللی ایران بود.بنابراین، تفکیک بین آمریکا و اسرائیل، بیش از آن که مبتنی بر واقعیت باشد، نتیجه یک تحلیل سطحی و ساده‌سازانه است که حتی می‌تواند به سردرگمی در سیاست‌گذاری بینجامد.اما آقای پزشکیان در مصاحبه با کارلسون بازگشت به مذاکره  را نیز نیازمند شرط اعتماد به روند گفت‌وگوها دانست. مذاکره احتمالی با آمریکا بعد از جنگ تحمیلی ۱۲ روزه، اما برای رقبا و شرکا چنین پیامی دارد: 
۱-برای رقبای منطقه ای
می توان با توسل به زور و قدرت نظامی و تحمیل هزینه، دیپلماسی را برای پوشش جنایات به کار گرفت و از این پس همه نوار مرزی ایران در معرض تهدیدهای مستمر کوتاه مدت و بلند مدت قرار می گیرد و آمریکایی ها می توانند با تحریک رقبای ایران، با حملات مستمرِ زمینی، به تضعیف دولت مرکزی و تجزیه ایران دست یابند.
۲-برای شرکای منطقه ای و بین الملل
روابط بین الملل عرصه بهره مندی کشورها از قدرت سایر کشورها برای تامین منافع ملی هریک از طرفین می باشد. روایت آمریکایی حمله به ایران،  تسلیم ایران و گرفتن شرافت ایرانیان را هدف گذاری کرده و هیچ کشوری حاضر نیست با ملتی که تسلیم شده، شراکت نماید چرا که این سرمایه گذاری و قمار بر روی اسب بازنده به حساب می آید.
نشستن پای میز مذاکره با آمریکا در مقطع فعلی، یعنی پذیرش روایت آمریکایی در قبال ایران، یعنی مشروعیت بخشی حمله آمریکا به ایران و در یک کلام یعنی اعطای پیروزی جنگ ۱۲ روزه و تشویق دشمن به حمله مجدد. تهدید رهبر معظم انقلاب، حمله به خاک ایران، ترور فرماندهان عالی رتبه و دانشمندان و بمباران تاسیسات هسته ای و پاسخ کوبنده و ویرانگر ایران به باندتبهکار و نیابتی صهیونی یعنی جنگ موجودیتی به ما تحمیل شده است.
 ناظران بین المللی با تحلیل رخدادهای سیاسی_ امنیتی وبه ویژه اقتصادی در  ۲۰ سال اخیر، از فروپاشی نظم قدیم و طلوع یک نظم جدید در جهان خبر می دهند. دستگاه دیپلماسی باید منافع ایران در جهت گیری این نظم جدید را دنبال کند و دیپلماسی سنتی نظام تک قطبی را کاملا کنار بگذارد تا در این دوران گذار، دستاوردهای ملت و رهبری را در میدان جنگ تحمیلی نقد نماید.

مروری بر یادداشت روزنامه‌های سه‌شنبه ۱۷ تیرماه ۱۴۰۴

درباره بیانیه‌ بریکس و محکومیت حملات آمریکا و اسرائیل
ایران در نظم جدید جهانی

حسین مهدی‌تبار

نظم بین‌الملل دیگر تحت سلطه‌ آمریکا نیست. این ‌را می‌توان در بیانیه‌ اخیر بریکس دید؛ بیانیه‌ای که حملات آمریکا و اسرائیل به ایران را محکوم کرد. این بیانیه که در جریان هفدهمین اجلاس سران بریکس در ریودوژانیروی برزیل منتشر شد، نه‌تنها یک موضع‌گیری سیاسی ساده نیست، بلکه نقطه عطفی در تحولات ژئوپلیتیک جهان و تقویت جایگاه ایران در نظم نوین جهانی محسوب می‌شود. این سند که حملات ۲۳ خرداد ۱۴۰۴ به زیرساخت‌های غیرنظامی و تأسیسات هسته‌ای صلح‌آمیز ایران را نقض آشکار منشور ملل متحد و حقوق بین‌الملل دانسته، از منظرهای مختلف سیاسی، اقتصادی، حقوقی و نظامی برای ایران و نظم بین‌الملل اهمیت فوق‌العاده‌ای دارد. برای ایران، این بیانیه به منزله‌ یک پیروزی بزرگ دیپلماتیک و گامی در جهت  تقویت اتحادهای استراتژیک و مشروعیت‌بخشی به برنامه‌های ملی است. در سطح جهان نیز این بیانیه نشانه‌ای از ظهور یک نظم چندقطبی است که در آن بلوک‌های غیرغربی مانند بریکس نقش تعیین‌کننده‌ای در برابر یک‌جانبه‌گرایی غرب ایفا می‌کنند. در این گزارش، با تمرکز بر اهمیت این بیانیه برای ایران و تأثیرات آن بر نظم بین‌الملل، استدلال می‌شود این اقدام بریکس یک تحول بزرگ و تعیین‌کننده است. برای ایران، این بیانیه در درجه اول یک دستاورد دیپلماتیک بی‌سابقه است. در شرایطی که تهران سال‌هاست با تحریم‌‌ها، فشارهای سیاسی و تهدیدات نظامی از سوی آمریکا و متحدانش مواجه است، حمایت گروهی از کشورهای بریکس که شامل قدرت‌های اقتصادی و سیاسی مانند چین، روسیه، هند، برزیل، آفریقای جنوبی و اعضای جدید مانند ایران، مصر و امارات می‌شود، به معنای توان دیپلماتیک ایران در صحنه جهانی است. این حمایت نشان‌دهنده آن است که ایران دیگر در برابر غرب تنها نیست، بلکه بخشی از یک ائتلاف قدرتمند جهانی است که توانایی به چالش کشیدن هژمونی آمریکا را دارد. این موضوع برای ایران که از زمان انقلاب اسلامی ۵۷ با تلاش‌های غرب برای منزوی کردنش مواجه بوده، یک تحول تاریخی است. بیانیه بریکس، با محکوم کردن حملات به تأسیسات هسته‌ای ایران که تحت نظارت آژانس بین‌المللی انرژی اتمی فعالیت می‌کنند، به مشروعیت‌بخشی به برنامه هسته‌ای صلح‌آمیز ایران کمک کرد. این امر بویژه در مذاکرات احتمالی آینده، به ایران اهرم دیپلماتیک قوی‌تری می‌دهد. تهران اکنون می‌تواند با پشتوانه حمایت بریکس، در برابر ادعاهای آمریکا و اسرائیل مبنی بر تهدیدآمیز بودن برنامه هسته‌ای‌اش، استدلال محکم‌تری ارائه کند. علاوه بر این، بیانیه بریکس به ایران امکان می‌دهد جایگاه خود را به ‌عنوان یک بازیگر کلیدی در این ائتلاف چندجانبه تثبیت کند. ایران از سال ۲۰۲۴ به ‌عنوان عضو کامل به بریکس پیوسته و این بیانیه نشان‌دهنده پذیرش تهران به ‌عنوان شریکی استراتژیک در این گروه است. این موضوع نه‌تنها به تقویت روابط دوجانبه ایران با اعضای بریکس، بویژه چین و روسیه کمک می‌کند، بلکه زمینه را برای همکاری‌های عمیق‌تر در زمینه‌های اقتصادی، نظامی و سیاسی فراهم می‌کند. برای مثال، چین به ‌عنوان بزرگ‌ترین شریک تجاری ایران و یکی از اعضای کلیدی بریکس می‌تواند از این بیانیه به ‌عنوان مبنایی برای افزایش سرمایه‌گذاری در پروژه‌های زیرساختی ایران، مانند طرح‌های مرتبط با «ابتکار کمربند و جاده» استفاده کند. به همین ترتیب، روسیه که خود با تحریم‌های غرب مواجه است، می‌تواند همکاری‌های دفاعی و فناوری خود با ایران را گسترش دهد. این شراکت‌های استراتژیک برای ایران که تحت فشار اقتصادی شدید قرار دارد، حیاتی است و بیانیه بریکس به ‌عنوان کاتالیزوری برای این همکاری‌ها عمل می‌کند. از منظر اقتصادی نیز حمایت بریکس از ایران اهمیت دارد. بریکس به ‌عنوان یک بلوک اقتصادی که بیش از ۴۰ درصد جمعیت جهان و بخش قابل‌ توجهی از تولید ناخالص جهانی را نمایندگی می‌کند، بستری برای ایجاد مکانیسم‌های مالی و تجاری مستقل از نظام مالی تحت سلطه غرب فراهم کرده است. بیانیه اخیر نشان‌دهنده تعهد این گروه به حمایت از اعضای خود در برابر اقدامات یک‌جانبه غرب است که می‌تواند به ایران در دسترسی به بازارهای جدید، جذب سرمایه‌گذاری خارجی و توسعه تجارت با کشورهای غیرغربی کمک کند. برای مثال ایران می‌تواند از طریق همکاری با بریکس به سیستم‌های پرداخت جایگزین مانند سیستم‌های مبتنی بر ارزهای ملی که چین و روسیه در حال توسعه آن هستند، دسترسی پیدا کند. این موضوع برای کشوری که به دلیل تحریم‌ها از سیستم سوئیفت کنار گذاشته شده، یک فرصت حیاتی است. همچنین حمایت بریکس می‌تواند به ایران در جذب سرمایه‌گذاری در بخش انرژی، بویژه در حوزه نفت و گاز، کمک کند که برای اقتصاد وابسته به انرژی ایران اهمیت بسزایی دارد. از منظر نظامی و امنیتی، بیانیه بریکس پیام روشنی به اسرائیل و آمریکا ارسال می‌کند.
محکومیت حملات به زیرساخت‌های غیرنظامی ایران، بویژه تأسیسات هسته‌ای، نشان‌دهنده آن است که اقدام دوباره نظامی علیه ایران با واکنش منفی یک بلوک قدرتمند جهانی مواجه خواهد شد. این امر می‌تواند احتمال حملات نظامی آینده را کاهش دهد، زیرا اسرائیل و آمریکا ممکن است به دلیل فشار دیپلماتیک بریکس و متحدانش، در تصمیم‌گیری برای اقدامات نظامی محتاط‌تر شوند. برای ایران که در سال‌های اخیر با تهدیدات نظامی مستمر مواجه بوده، این حمایت به معنای افزایش امنیت ملی و تقویت توان بازدارندگی است. علاوه بر این، همکاری‌های نظامی با کشورهایی مانند چین و روسیه که خود در حوزه فناوری دفاعی پیشرفت‌های قابل‌ توجهی دارند، می‌تواند به ایران در تقویت توان دفاعی‌اش کمک کند. این بیانیه به ‌طور غیرمستقیم به ایران اطمینان می‌دهد در صورت تشدید تنش‌ها تنها نخواهد بود. از منظر حقوقی، بیانیه بریکس با تأکید بر نقض منشور ملل متحد و حقوق بین‌الملل توسط آمریکا و رژیم صهیونیستی، به ایران ابزارهای حقوقی جدیدی برای پیگیری منافعش در نهادهای بین‌المللی می‌دهد. ایران می‌تواند از این بیانیه به ‌عنوان مبنایی برای طرح شکایت در دیوان بین‌المللی دادگستری (ICJ) یا مجمع عمومی سازمان ملل استفاده کند. این موضوع بویژه در زمینه دفاع از برنامه هسته‌ای و محکومیت حملات به زیرساخت‌های غیرنظامی اهمیت دارد. حمایت بریکس همچنین می‌تواند به ایران در جلب حمایت کشورهای جنوب جهانی کمک کند که بسیاری از آنها به بریکس به ‌عنوان جایگزینی برای نظم تحت سلطه غرب نگاه می‌کنند. این امر به ایران امکان می‌دهد ائتلاف‌های گسترده‌تری در مجامع بین‌المللی ایجاد کند. در سطح نظم بین‌الملل، این بیانیه نشانه‌ای از تغییر پارادایم به سمت یک جهان چندقطبی است. بریکس با این اقدام نشان داد توانایی به چالش کشیدن یک‌جانبه‌گرایی آمریکا را دارد و می‌تواند به ‌عنوان یک نیروی متعادل‌کننده در برابر قدرت‌های غربی عمل کند. این موضوع برای ایران اهمیت ویژه‌ای دارد، زیرا تهران سال‌هاست از یک‌جانبه‌گرایی آمریکا و متحدانش رنج برده است. حمایت بریکس از ایران به معنای تقویت چندجانبه‌گرایی و ایجاد فضایی است که در آن کشورهای غیرغربی می‌توانند در تصمیم‌گیری‌های جهانی نقش فعال‌تری داشته باشند. این تحول می‌تواند به تضعیف هژمونی غرب در نهادهای بین‌المللی مانند شورای امنیت سازمان ملل منجر شود، بویژه با توجه به حضور چین و روسیه به ‌عنوان اعضای دائم شورا. برای ایران، این تغییر به معنای ایجاد فرصت‌های جدید برای پیشبرد منافع ملی‌اش در یک محیط بین‌المللی عادلانه‌تر است. علاوه بر این، بیانیه بریکس تأثیرات منطقه‌ای قابل ‌توجهی برای ایران دارد. در غرب آسیا - جایی که تنش‌ها بین ایران و محور مقاومت از یک سو و تل‌آویو و متحدان غربی‌اش از سوی دیگر شدت گرفته - این بیانیه می‌تواند به تقویت جایگاه ایران منجر شود. حمایت اعضای بریکس، بویژه کشورهایی مانند امارات که روابط پیچیده‌ای با اسرائیل دارند، می‌تواند به تغییر معادلات منطقه‌ای به نفع ایران کمک کند. این بیانیه همچنین می‌تواند به کشورهای منطقه انگیزه دهد در روابط خود با اسرائیل بازنگری کنند، بویژه با توجه به محکومیت اقدامات نظامی اسرائیل توسط بریکس. برای ایران، این موضوع به معنای افزایش نفوذ منطقه‌ای و تقویت محور مقاومت است که در برابر فشارهای رژیم صهیونیستی و آمریکا از اهمیت استراتژیک برخوردار است. از منظر افکار عمومی جهان، بیانیه بریکس می‌تواند به تغییر روایت‌های منفی علیه ایران کمک کند. سال‌هاست رسانه‌های غرب تلاش می‌کنند ایران را به ‌عنوان یک تهدید جهانی معرفی کنند اما حمایت بریکس از تهران، بویژه با تأکید بر صلح‌آمیز بودن برنامه هسته‌ای‌اش می‌تواند این روایت را به چالش بکشد. این موضوع برای ایران که به دنبال جلب حمایت کشورهای جنوب جهانی و خنثی کردن تبلیغات منفی غرب است، یک دستاورد بزرگ است. بیانیه بریکس همچنین می‌تواند به تقویت حس همبستگی در میان کشورهای در حال توسعه منجر شود که بسیاری از آنها با فشارهای مشابهی از سوی غرب مواجهند. برای ایران، این همبستگی به معنای ایجاد یک جبهه متحد در برابر سیاست‌های تهاجمی آمریکا و اسرائیل است. در نهایت، این بیانیه  نشان‌دهنده آن است که ایران بخشی از یک ائتلاف جهانی است که توانایی تغییر معادلات بین‌المللی را دارد. برای نظم بین‌الملل، این بیانیه نشانه‌ای از پایان دوران سلطه بی‌چون ‌و چرای غرب و ظهور یک نظم چندقطبی است که در آن ایران می‌تواند نقش فعال‌تری ایفا کند. این تحول نه‌تنها برای ایران، بلکه برای تمام کشورهایی که به دنبال جهانی عادلانه‌تر هستند، یک اتفاق بزرگ و تعیین‌کننده است. بیانیه بریکس، با حمایت قاطع از ایران، نشان داد نظم بین‌الملل در حال تغییر است و ایران یکی از برندگان اصلی این تغییر خواهد بود.

مروری بر یادداشت روزنامه‌های سه‌شنبه ۱۷ تیرماه ۱۴۰۴

در لبنان چه می گذرد؟
کدام خلع سلاح؟

سیدمهدی طالبی

آمریکا و رژیم صهیون دولت لبنان و طبقه سیاسی این کشور را تحت فشار قرار داده‌اند تا مقاومت لبنان خلع سلاح را بپذیرد و در غیر این صورت، حملات صهیونیست‌ها ادامه یافته و تشدید خواهند شد. این درخواست درحالی مطرح می‌شود که واشنگتن و تل‌آویو تاکنون به تعهدات خود در قالب آتش‌بس جنگ سال 2024 عمل نکرده‌اند. صهیونیست‌ها همچنان لبنان را بمباران کرده و علاوه بر ترور اعضای مقاومت لبنان، پنج نقطه را در جنوب در اشغال نگاه داشته‌اند. 
«تام باراک» سفیر آمریکا در ترکیه که به عنوان نماینده ویژه در امور سوریه نیز فعالیت می‌کند، با سفر‌های متعدد به کشور‌های منطقه و لبنان درصدد تغییر وضعیت در این کشور است. او که پیش از این ادعا کرده بود آمریکا باید به فکر حفاظت از جان «ابومحمد الجولانی» حاکم جدید سوریه باشد تا این عضو سابق القاعده و رئیس یکی از خطرناک‌ترین جریانات تکفیری منطقه را تقویت کند، حالا در بیروت حضور دارد تا برای تضعیف مقاومت فشار‌ها را افزایش دهد اما به نظر می‌رسد برخلاف اظهارات خوشبینانه او، منطقه چندان با این برداشت‌های ساده و زودهنگام سازگار نیست. 

بررسی وضعیت مقاومت لبنان
خلع سلاح و تضعیف مقاومت لبنان موضوعی پیچیده است، درحالی‌که آمریکا و رژیم صهیونی قصد دارند با نادیده گرفتن این پیچیدگی‌ها، ادعای پیروزی در نبرد‌های منطقه را به طرف‌های مقابل خود القا کنند. علی‌رغم تمام مسائل، اما تحولات کنونی منطقه با تحولات پیشین شباهت‌هایی دارد و تفاوت‌ها بیشتر در بخش گسترده‌تر شدن نبرد و نه روند آن، مشاهده می‌شود. در ادامه به بررسی مواردی در این خصوص پرداخته شده است. 

1- روند مشابه جنگ‌های 2006 و 2024 
پس از پایان جنگ 33 روزه سال 2006 که امروز از آن به عنوان «پیروزی مقاومت لبنان» یاد می‌شود، فشار‌ها به شدت بر مقاومت برای خلع سلاح و دور شدن بیشتر از سیاست افزایش یافت. تلاش برای کنترل سیستم ارتباطی مقاومت و خلع سلاح تا سال‌ها پیگیری شد و پس از سال‌های 2006 ،2007 و 2008، بالاخره در سال 2009 با شکست مواجه شد. در حال حاضر هنوز یک‌سال از پایان جنگ میان لبنان و رژیم صهیونی نگذشته است. وقایع سال 2006 در حال تکرار است و از نظر راهبردی، این دو جنگ مشابهت‌هایی دارند. در هردو جنگ، هدف اصلی نابودی مقاومت لبنان و اشغال جنوب بود که این امر در سال 2006 و 2024 شکست خورد. 
پس از پایان فاز نظامی و ناکامی در تحقق هدف اصلی، هدف دوم یا هدف فرعی بر خلع سلاح مقاومت و کاهش اثرات سیاسی آن تمرکز دارد. پس از پایان جنگ سال 2006، فشار‌های سنگینی از سوی «فوأد سنیوره» نخست‌وزیر وقت و دولتش برای خلع سلاح مقاومت و کنترل بر خط مخابراتی آن صورت گرفت که با شدت و ضعف تا سال‌های 2008، 2009 که کار به برخورد جدی میان طرفین کشید، ادامه داشت. حالا همان روند پس از جنگ 2024 آغاز شده و صرف شروعش نشانه پیروزی رژیم صهیونی نیست. 

2- ضایعۀ سقوط سوریه بر مقاومت لبنان سنگین است اما بی‌سابقه نیست
سقوط سوریه از چند جنبه باعث ایجاد تغییراتی در لبنان شد. نخستین اثر مسدود شدن مسیر تدارکات‌رسانی به مقاومت لبنان بود. معنای این تدارکات‌رسانی وسیع است. ارسال سلاح، تزریق نیرو به شکل اضطراری همانند اتفاقی که پس از واقعه پیجری رخ داد، میزبانی از آوارگان که در طول جنگ دوماهه اتفاق افتاد، نقل و انتقال فرماندهان مقاومت از منطقه به سوریه و سپس حضور در لبنان بخشی از امکانات ارتباطی و تدارکات‌رسانی به لبنان بودند. سقوط سوریه، مسیر تدارکات‌رسانی مقاومت به لبنان را در جغرافیایی وسیع‌تر تضیعف کرد. احتمال شورش تکفیری‌ها در عراق که بخشی از جبهه انتقال تدارکات و حمایت‌ها به لبنان بوده است، این مسئله را نشان می‌دهد. همچنین سقوط سوریه نقشی مهم در حمله رژیم صهیونی به ایران ایفا کرد. صهیونیست‌ها تا پیش از این می‌دانستند حمله هوایی به ایران با واکنش گروه‌های محور مقاومت که در سوریه مستقرند، روبه‌رو خواهد شد. از سوی دیگر سامانه‌های پدافندی سوریه، چه برای هشدار زودهنگام به سیستم دفاعی ایران و چه از نظر درگیری، به ایران کمک می‌کردند. سقوط سوریه با کشیدن تهدید و آتش به عراق و ایران، ضربه‌ای شدید به لبنان وارد آورد. 

دومین جنبه به ایفای نقش جولانی بر ضد لبنان مرتبط است. با تغییر حکومت در سوریه علاوه بر تضعیف خط تدارکات‌رسانی، گروه حاکم شده با تجمع ده‌ها هزار نیرو در مرز با لبنان، تهدیدی نظامی علیه این کشور ایجاد کرده است. مهم آنکه این تهدید صرفاً به روابط دوجانبه سوریه و لبنان مرتبط نیست، بلکه جولانی این اقدام را در هماهنگی با آمریکا و رژیم صهیونی انجام می‌دهد. 
سومین مسئله به اثرگذاری در محیط داخلی لبنان بازمی‌گردد. قبضه حکومت سوریه توسط جولانی، باعث انگیزه گرفتن افراد و گروه‌های تکفیری شده تا آن‌ها نیز به قبضه حکومت در کشور‌هایشان امیدوار شوند. مسئله سوریه فشار زیادی را به مقاومت لبنان وارد می‌کند، اما این به معنای پایان کار نیست. مقاومت لبنان در اولین سال‌های تأسیس خود، همان‌گونه که شاهد شهادت نیرو‌هایش توسط رژیم صهیونی بود، حمله ارتش سوریه به مقر‌های خود و شهادت اعضایش را تجربه کرد. همچنین در جریان بحران سوریه، این مقاومت لبنان بود که به عنوان اولین گروه مقاومت، به فریاد این کشور رسید و مانع از سقوط فوری آن به دست تکفیری‌ها شد درحالی‌که پیش از این سوریه وظیفه حمایت حیاتی از لبنان را برعهده داشت. در آن دوره‌ها نیز فشار‌ها بسیار گسترده بود و هم‌زمان با تهدید از سمت رژیم صهیونی، تکفیری‌ها در سوریه و تکفیری‌ها در محیط داخلی لبنان هم بر ضد مقاومت فعالیت داشتند. از این نظر وضعیتی بی‌سابقه رخ نداده تا مقاومت لبنان انسجام فکری خود را از دست بدهد. 

3- مقاومت لبنان با اختلال در فرماندهی خود ناآشنا نیست
اولین دبیرکل مقاومت لبنان «صُبحی طُفَیلی» به دلیل اختلافات برکنار شد و بعد‌ها در مقابل مقاومت قرار گرفت. دومین دبیرکل «سیدعباس موسوی» به شهادت رسید. این مسئله نشان می‌دهد مقاومت لبنان با شهادت دبیرکل خود و بدتر از آن انحرافش، بیگانه نبوده است. در خصوص شهادت روسای ستاد نظامی، «عماد مغنیه» در سال 2008، دو سال پس از جنگ 33 روزه در دمشق به شهادت رسید. 8 سال بعد مصطفی بدرالدین جانشین او در همان دمشق ترور شد. در جنگ جاری نیز بسیاری از رهبران عالی و نظامی ترور شده و به شهادت رسیدند اما وجه تمایز آن با گذشته، تراکم ترور‌ها در مدتی کوتاه بود. 
با این وجود، مقاومت لبنان به دلیل محیط پیچیده فعالیت خود، همواره آماده وارد آمدن آسیب‌های جدی به اعضا و امکانات خود بوده است. از این رو مشکل کنونی بیشتر از آنکه به شهادت فرماندهان مربوط باشد، به تراکم و فاصله زمانی کم میان ترور‌ها مرتبط می‌شد. این معضل نیز پس از مدتی با تغییر رویه‌ها و جایگزینی فرماندهان رو به کاهش رفت. صهیونیست‌ها هرچند دو دبیرکل مقاومت لبنان، «سیدحسن نصرالله» و جانشینش «سیدهاشم صفی‌الدین» را به فاصله 6 روز ترور کردند، اما چه در بخش اعظم جنگ و چه از زمان آتش‌بس تاکنون از ضربه به شبکه جایگزین‌شده ناتوان بوده‌اند. 

4- زمینۀ خلع سلاح وجود ندارد
آیا تنها شیعیان در لبنان مسلح‌اند؟ آیا تمام این تسلیح، پیشرانی سازمان‌یافته در قالب گروه‌های مقاومت دارد یا بخشی از آن امری شخصی است؟ آیا تنها در لبنان سلاح به‌وفور در دستان مردم یافت می‌شود یا در دیگر مناطق شام و مجاور آن نیز اوضاع بر همین منوال است؟ 
وجود دولت‌های ضعیف، دست به دست شدن حکومت‌ها، تفرقه شدید داخلی و شکل نگرفتن جامعه ملی، وجود اقوام و مذاهب مختلف، نفوذ شدید بازیگران خارجی که تسلیح وفاداران به خود را هدف می‌دانند و فروپاشی تدریجی دو حکومت به شدت مسلح یعنی حکومت احزاب بعث در عراق و سوریه، حجم انبوهی از سلاح را وارد منطقه شام کرده است. این سلاح‌ها و تجهیزات شامل جلیقه‌ها و خودرو‌های ضدگلوله، انواع تفنگ‌های انفرادی و مسلسل‌های سنگین، توپ‌های ضدهوایی، وانت‌های تاکتیکال، خمپاره، راکت‌های گراد، راکت‌ها و موشک‌های ضدتانک می‌شوند. مردم به طور گسترده‌ای به این سلاح‌ها دسترسی داشته و اصولاً، انبار ذخیره اصلی گروه‌های سیاسی نیز همان سلاح‌ها و مهماتی است که اعضایشان در منازل در اختیار دارند. با این حال در اینجا تفاوتی میان گروه‌های مسلح موجود در لبنان با گروه مقاومت این کشور وجود دارد. تمام گروه‌های مسلح موجود، سلاح را تنها برای رقابت‌های داخلی نیاز دارند و از این رو سلاح‌های دوربرد به کارشان نمی‌آید. برای گروه مقاومت لبنان که برای دفاع از کشور فعالیت می‌کند، اما سلاح‌های سبک و انفرادی برای مقاومت شهری و خانه به خانه در برابر نیروی زمینی ارتش صهیونیست‌ها و سلاح‌های سنگین مانند راکت‌های دوربرد، برای هدف‌گیری عمق رژیم صهیونی مورد نیاز است. آنچه مقاومت اضافه بر دیگر گروه‌های مسلح لبنان دارد، سلاح‌های دوربرد است. این سلاحی است که مقاومت لبنان دارد و دیگران ندارند. در حوزه سلاح‌های سبک و انفرادی نیز مقاومت به دلیل تجهیز نیروی زمینی رژیم به تانک و نفربر در تعداد بالا، به میزان زیادی به موشک‌های ضدزره هدایت‌شونده نیاز دارد. 
در یک جمع‌بندی، انواع موشک‌های ضدزره هدایت‌شونده و سلاح‌های دوربرد، وجه تمایز مقاومت لبنان با دیگران است. آیا بدون این سلاح‌ها نبرد با رژیم صهیونی امکان‌پذیر است؟ آیا مقاومت لبنان این سلاح‌ها را از دست داده است؟ از سال 1982 تا 2000، مقاومت بدون سلاحی قابل توجه با رژیم صهیونی جنگید و آن را شکست داد. در آن دوره نیز موشک‌های ضدزره و راکت در ارتش‌ها به‌وفور وجود داشت، اما مقاومت لبنان چنین سلاح‌هایی در اختیار نداشت. در فقدان سلاح‌های مناسب، تنها زمان جنگ طولانی‌تر شد بدون آنکه محدودیت‌ها باعث دست کشیدن از مبارزه شود. با این حال مقاومت لبنان همچنان به میزان زیادی موشک ضدزره دسترسی داشته و می‌تواند آن را از بازار‌ها نیز تأمین کند. 
موضوع دیگر سلاح‌های دوربرد مانند راکت، موشک و پهپاد است. راکت‌هایی با برد بالا حتی به غزه به شدت محاصره‌شده منتقل شده و یا در آنجا تولید شده‌اند. پهپاد‌ها نیز وضعیتی مشابه داشته‌اند. از این رو، دسترسی مقاومت لبنان به این نوع از سلاح‌ها را نمی‌توان محدود کرد. از بین بردن و شناسایی این موشک‌ها امکان‌پذیر نیست. می‌توان این سلاح‌های کوچک را پنهان کرد و یا در حین جنگ تولید را از سرگرفت. از این رو خلع سلاح بی‌معنی است. اساساً برای یمن، لبنان و غزه فرصت قابل توجهی برای تجهیز به سلاح وجود نداشته بلکه همواره تلاش شده امکاناتشان نابود شود؛ پس به عبارتی دیگر، وضعیت کنونی آن‌ها ناشی از همان فشار‌های خلع سلاح است. 

نکات
1. اگر رژیم صهیونی ضرباتی مؤثر به توان موشکی و انسانی مقاومت وارد کرده است، نیازی به اعمال فشار برای نابودی آن‌ها وجود ندارد. با این حال بخشی از درخواست به موشک‌ها مربوط است. این مسئله نشان می‌دهد مقاومت لبنان دارای توانمندی‌های ویژه‌ای است. از سوی دیگر صهیونیست‌ها با جنگ قادر به نابودی این ظرفیت‌ها نیستند. اگر این امکان وجود داشت، تل‌آویو بار دیگر آتش جنگی را برمی‌افروخت که در آن مقاومت با از دست دادن و مصرف بخش مهمی از ذخایر خود، تضعیف می‌شد. 
2. بخش بزرگی از هیاهو‌ها و ادعا‌ها درباره پیروزی بر مقاومت، تبلیغات از سوی آمریکا و رژیم صهیونی برای پیشبرد امور سیاسی است. هنوز چیزی تثبیت نشده و نمی‌توان از برخی موفقیت‌های تاکتیکی رژیم صهیونی، خروجی نهایی را انتظار داشت. تل‌آویو پس از 22 ماه همچنان در غزه که ضعیف‌ترین حلقه محور مقاومت بوده درگیر است و در سوریه نیز علی‌رغم سقوط اسد، به دولت جایگزین اعتمادی ندارد.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات