«اریک لاب» استادیار علوم سیاسی و روابط بینالملل در دانشگاه بینالمللی فلوریدا و پژوهشگر اندیشکده کارنگی، در یادداشتی وضعیت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را پس از جنگ دوازده روزه و دکترین دفاعی جدید جمهوری اسلامی ایران بررسی و تأکید کرد که این جنگ، اقتدار سپاه را به منزله مدافع ملت در برابر تجاوز خارجی ارتقا داد.
در این یادداشت آمده است: «سپاه که در جریان انقلاب اسلامی سال ۱۹۷۹ تأسیس شد، یک شاخه نظامی و سازمانی قدرتمند است که مسئولیت محافظت در برابر دشمنان داخلی و خارجی را بر عهده دارد. در عرصه داخلی و همانطور که در طول جنگ ایران و عراق نیز چنین بود، جنگ (رژیم) اسرائیل و ایران، اقتدار داخلی سپاه را به عنوان یک شهید و مدافع ملت در برابر تجاوز خارجی افزایش داد.»
وی میافزاید: «در عرصه منطقهای، سپاه مجبور شد آینده محور مقاومت را به عنوان بخشی از استراتژی دفاع پیشرو بازنگری کند. در این فرآیند، این نهاد میتواند یک سیاست و استراتژی «خودکفایی قدرتمندانه» را با کمک محدود متحدان و شرکای خارجی دنبال کند. این سیاست و استراتژی بر یک زرادخانه پهپادی و موشکی قوی و احتمالاً یک برنامه هستهای مسلحانه استوار خواهد بود.»
به تعبیر لاب، سپاه به یک «شهید» تبدیل شد. او توضیح میدهد که شهادت، مفهومی مقدس و مهم در جمهوری اسلامی و تشیع است و سپاه با تقدیم چندین فرمانده ارشد و صدها سرباز در این جنگ، به جایگاه والا و مقدسی نزد افکار عمومی داخلی دست یافته است. از سوی دیگر، این نهاد با وجود از دست دادن نیروهای کلیدی و تخریب زیرساختهای حیاتی، به رژیم صهیونیستی به دلیل حمله به ایران و به آمریکا به دلیل حمایت از این رژیم، هزینه وارد کرد.
پژوهشگر اندیشکده کارنگی در ادامه تصریح کرد: «این کار با بهکارگیری حداقل هزار پهپاد رزمی و ۴۰۰ تا ۵۲۵ موشک بالستیک انجام گرفت. از میان این موشکها، برآورد میشود که تا ۶۰ فروند، با عبور از سیستمهای دفاع هوایی پیشرفته اسرائیل که مورد حمایت و تقویت سیستمهای دفاعی ایالات متحده و سایر کشورها بود، به اهداف داخل اسرائیل اصابت کردند. موشکها موجب ترس و وحشت ساکنین اسرائیل شده و آنها را مجبور کرد روز و شب به پناهگاهها بروند. دامنه کامل تأثیر پهپادها و موشکهای سپاه به دلیل سانسور نظامی اسرائیل ناشناخته است. اما آمار افزایش برد تأثیرگذاری موشکهای ایران، توانایی سازگاری و انطباقپذیری سپاه را نشان داد که حاصل الگوهای حمله متنوع و موشکهای پیشرفتهتر و با بُرد بلندتر بود که سیستمهای دفاع هوایی اسرائیل را تحت فشار قرار داد و به کاهش ذخیره موشکهای دوربُرد اسرائیل انجامید.»
لاب درباره آیندهپژوهی سیاست منطقهای نیروهای مقاومت مدعی شد: «با تضعیف محور مقاومت، ایران باید در مورد میزان به کارگیری نیروی قدس و تخصیص منابع بیشتری که پیشتر نیز به دلیل تحریمها تحت فشار بودهاند، برای حمایت از حزبالله و دیگر بازیگران شبهدولتی و غیردولتی در منطقه تصمیمگیری کند. به عنوان یک گزینه محتمل، آنها ممکن است حوثیهای یمن را در اولویت قرار دهند. از زمان جنگ غزه، حوثیها با اختلال در کشتیرانی تجاری در دریای سرخ، که ۱۵ درصد از ترافیک کشتیرانی تجاری جهان را در خود جای داده، هزینههای نظامی و اقتصادی به اسرائیل و آمریکا تحمیل کردهاند.»
وی افزود: «اگر ایران نتواند به اندازه گذشته برای بازدارندگی و امنیت به محور مقاومت متکی باشد، ممکن است به سوی «خودکفایی قدرتمندانه» برود، این خودکفایی میتواند به شکل یک زرادخانه پهپادی و موشکی قدرتمند با کمک محدود از چین و دیگر متحدان و شرکای خارجی محقق شود. در طول جنگ و همانطور که ذکر شد، سپاه و نیروهای نظامی ایران بر این زرادخانه متکی بودند تا علیه اسرائیل و آمریکا اقدامات تلافیجویانه انجام دهند و شرایط را برای آتشبس فراهم نمایند. علاوه بر این زرادخانه، ایران ممکن است با مسلح کردن برنامه هستهای، خودکفایی، بازدارندگی و امنیت را بیشتر تقویت کند.»
وی در جمعبندی گزارش خود نوشت: «ایران، امنیت ملی را در اوایل اوت به دو روش بازسازی کرد. نخست، شورای عالی دفاع برای اولین بار از زمان جنگ ایران و عراق تأسیس شد. این شورا با هدف اتخاذ تصمیمات حیاتی و مهم مربوط به دکترین دفاعی ایران ایجاد شد. این اقدام نشان داد که تهران همچنان کشور را در حالت جنگی میداند. دوم، علی لاریجانی رئیس شورای عالی امنیت ملی شد که بر شورای عالی دفاع نظارت میکند. این حرکت نشاندهنده تغییر استراتژیک از احمدیان و شمخانی بود.»