امروز، ۱۷ شهریور، سالروز یکی از خونینترین صفحات تاریخ معاصر ایران است؛ روزی که میدان ژاله (شهدا) به صحنهای از کشتار بیرحمانه مردم بیگناه تبدیل شد و نقطه عطفی در مسیر پیروزی انقلاب اسلامی رقم زد.
در این گزارش با تکیه بر اسناد معتبر و روایتهای تاریخی، ابعاد این فاجعه را بازخوانی میکنیم. به تحلیل تاریخ نگاران، این رویداد نه تنها نماد مقاومت ملت ایران در برابر استبداد بود، بلکه نشاندهنده عمق جنایات رژیم پهلوی و بیاعتمادی جهانی به ادعاهای آن رژیم است.
*بیخبری مردم و اعلام غیرقانونی حکومت نظامی
حسین اصغری، پژوهشگر برجسته تاریخ معاصر، درباره زمینههای وقوع این حماسه میگوید: «۱۶ شهریور، دولت شریفامامی تصمیم به اعلام حکومت نظامی گرفت و در بامداد ۱۷ شهریور از رسانهها این خبر را اعلام کردند. اما طبیعی است که مردم از این مسئله بیخبر باشند؛ چون هم در آن ساعت خواب بودند و هم روز تعطیل جمعه بود. بر همین اساس، مردم بیخبر از همه جا صبح زود از خانه زده بودند بیرون، اما نتیجهاش شد کشتار وسیع آنها!
اما این حکومت نظامی اساساً غیرقانونی بود، چراکه طبق قانون، دولت باید در شرایط فوقالعاده لایحه حکومت نظامی را به مجلس شورای ملی و سنا بفرستد و تصویب شود؛ اما دولت شریفامامی هنوز ارکان لازم برای تحقق یک دولت قانونی را نداشت، چون کابینهاش رأی اعتماد از مجلس نگرفته بود و شایستگی ارسال لایحه را نداشت! با این حال، بیخیال از این نکته مهم، لایحه را فرستادند و از مجلس رأی گرفتند.»
این بیاطلاعی مردم، صحنه را برای فاجعه آماده کرد. روزنامه بریتانیایی گاردین در شماره ۱۷ سپتامبر ۱۹۷۸ (۲۶ شهریور ۱۳۵۷) به صراحت از این بیخبری نوشت: «در آن روز تظاهرکنندگان، با آرامش بسیار بر روی آسفالت خیابان نشسته بودند و شاید باورنکردنی باشد که عدهای، از برقراری حکومت نظامی که فقط دو ساعت قبل شروع شده بود، بیخبر بودند.»
گاردین ادامه میدهد: «ارتش تظاهرکنندگانی را که کوچکترین اطلاعی از محدودیتها و ممنوعیتها نداشتند، به رگبار مسلسل بست. منظره به میدان اعدام شباهت داشت. سربازان مجهز به کلیه وسایل جنگی بودند و به جای سلاحهای کنترلکننده جمعیت، از سلاحهای جنگی استفاده میکردند.»
ولادیمیر گوزیچکین، مقام کاگب سابق شوروی، در کتاب «کاگب در ایران» (ترجمه اسماعیل زند و حسین ابوترابیان، چاپ سوم، ۱۳۷۱، ص ۳۱۹) نیز به تیراندازی از هلیکوپترها اشاره میکند: «در همان حال، هلیکوپترهای نظامی نیز از بالای سر، تیراندازی با مسلسل را به سوی جمعیت تظاهرکننده آغاز کردند.»
اصغری با طعنه به انکارهای امروزی پهلوی در این باره میگوید: «حالا بعضیها میآیند و میپرسند کدام سلاح جنگی؟ کدام خونریزی؟ حتی ادعا میکنند مردم با بشکه آبآلبالو کف خیابان میریختند تا حکومت را بدنام کنند!»
وی با این بیان، تلاش برخی برای کوچک جلوه دادن فاجعه ۱۷ شهریور و بیاهمیت نشان دادن خشونت و سرکوب گسترده آن روز را به نقد میکشد و بر واقعیت تلخ کشتار مردم تأکید میکند.
*آمار شهدا؛ از انکار رسمی تا اسناد محرمانه
آمار رسمی کشتهشدگان نشاندهنده تلاش رژیم برای کماهمیت جلوه دادن فاجعه ۱۷ شهریور است، اما اطلاعاتی که از منابع مختلف بیرون آمد نشان از کشتار بیرحمانه پهلوی دارد؛
رژیم پهلوی در ۱۸ شهریور، تعداد شهدا را ۵۸ نفر و مجروحین را ۲۰۵ نفر اعلام کرد [روزنامه اطلاعات، ش ۱۵۷۰۶، ۱۸/۶/۱۳۵۷، ص ۱].
دو روز بعد، دادگستری این رقم را به ۹۵ نفر رساند [یکسال مبارزه برای سرنگونی رژیم شاه، روحالله حسینیان، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۷، ص ۴۰۴].
اما اسناد خارجی و محرمانه، روایتی متفاوت ارائه میدهند. سفارت آمریکا این آمار را غیرواقعی میدانست و مینوشت: «چندین شاهد عینی آمریکایی و اروپایی اشاره به این داشتهاند که این رقم بایستی خیلی بیشتر از این باشد» [اسناد لانه جاسوسی، ج ۹، ص ۱۲۴].
آنتونی پارسونز، سفیر انگلیس، تعداد شهدا را «صدها نفر» ذکر کرد [روزنامه اطلاعات، ۲۰/۶/۱۳۵۷]. ارزیابی سفارت آمریکا آمار دقیق را چندین هزار نفر اعلام میکرد [اسناد لانه جاسوسی آمریکا، کتاب نهم، سند ش ۵۲، ص ۱۰۸]. ویلیام سولیوان، سفیر آمریکا، گزارش داد که در میدان ژاله «بیش از دویست نفر از تظاهرکنندگان کشته شده بودند» [غرور و سقوط، آنتونی پارسونز، ترجمه پاشا شریفی، انتشارات راهنو، ۱۳۶۳، ص ۱۱۲].
یک مقام امنیتی ایرانی به سفارت آمریکا اطلاع داد که بین ۴۰۰۰ تا ۴۵۰۰ نفر در میدان ژاله و چند صد نفر در مناطق جنوب شهر کشته شدند [اسناد لانه جاسوسی آمریکا، کتاب نهم، سند ش ۵۸، ص ۱۲۱]. جان استمپل، دیپلمات آمریکایی، از قول منابع پزشکی تعداد را «بین ۲۰۰ تا ۴۰۰ نفر» برآورد کرد [درون انقلاب ایران، جان دی استمپل، ترجمه دکتر منوچهر شجاعی، مؤسسه رسا، ۱۳۷۷، ص ۱۶۸].
حتی شاپور بختیار ادعا میکرد: «میتوانم به یقین بگویم تعداد کشتهشدگان حداکثر از ۷۰۰ یا ۸۰۰ نفر متجاوز نبوده است» [یکرنگی، شاپور بختیار، ترجمه مهشید امیرشاهی، ص ۱۲۹].
ساواک در گزارش محرمانه نوشت: ۲۲۰۰ فیش برای دفن جنازه صادر شده و ۱۰۰۰ جنازه دیگر شمارهگذاری شد [تصویر سند در آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی].
شاهدان عینی مانند اسماعیل میکائیلی تعداد را بیش از دو هزار نفر میدانستند [آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، مصاحبه با اسماعیل میکائیلی، ص ۱۷۳-۱۷۴]. ولیالله چهپور در کتاب «همراه پیر پاک خاطرات» اشاره میکند: «میگویند دو تا سه هزار جفت کفش پاره و مندرس در خیابان ۱۷ شهریور و میدان شهدا برجای ماند» (ص ۶۲).
علی محمد بشارتی نیز میگوید: «من خودم در بهشت زهرا روی یکی از جنازهها عدد ۱۷۲۳ را دیدم… رادیوهای بیگانه نیز تعداد این شهدا را تا چند هزار نفر اعلام کردند» [عبور از شط شب، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۲، ص ۱۶۵-۱۶۶].
اصغری پژوهشگر تاریخ در این باره میگوید: «هیچ کس نفهمید تعداد کشتهشدگان آن روز چند نفر بود، ولی شایعات نشان میداد که چند هزار نفر کشته شدهاند» [کاگب در ایران، ص ۳۲۰].
*میراث جاودان؛ از جمعه سیاه تا پیروزی انقلاب
پژوهشگر تاریخ این رویداد را «یومالله» مینامد و تأکید میکند که «کشتار ۱۷ شهریور، هرگونه امید به مصالحه را از بین برد و انقلاب را به مرحلهای غیرقابل بازگشت رساند. زبیگنیو برژینسکی، مشاور امنیت ملی آمریکا، نیز اعتراف کرد: «رویداد میدان ژاله چنان خونین و مرگبار بود که کشمکشهای گذشته میان دولت و مخالفان را از یاد برد. این رویداد، پایان شورشهای پراکنده و مقطعی و آغاز انقلاب واقعی بود.»
در پایان باید گفت که ۱۷ شهریور ۱۳۵۷، روزی است که بیخبری مردم از حکومت نظامی با گلوله و خشونت پاسخ داده شد؛ روزی که حق اعتراض مسالمتآمیز زیر پای قدرت و سیاست له شد. همانطور که بررسی دقیق اسناد نشان داد که حقیقت این روز فراتر از آمار رسمی و روایتهای محدود است و تصویری از مقاومت، فداکاری و اراده مردمی ارائه میدهد که مسیر تاریخ ایران را برای همیشه تغییر داد. این حماسه، یادآور ایثار و مقاومت ملتی است که با خون خود، پایههای استبداد را لرزاند.