شاید نتوانیم در زمانی کوتاه برخی قدرتها را از اریکه قدرت پایین بکشیم؛ اما همین که به مردم جهان نشان دهیم این قدرتی که از او میترسید یک قدرت پوشالی است، کار بزرگی انجام دادهایم. وقتی خداوند و اهل ایمان با ابزارهای بسیار ساده به مواجهه با این قدرتها دست زدند و نشان دادند که این افراد یا حاکمان و قدرتهای بزرگ، چیزی جز یک پوستین ترسناک ندارند و میشود به راحتی آنان را از بین برد؛ یعنی باید در برابر زورگویان و جباران بایستیم و با یک حرکت جدی آنان را از بین ببریم. انسان در نگاه نخست گمان میکند که تغییر معادلات قدرت در جهان، تنها در دست صاحبان زر و زور است و ملتی که در برابر چنین قدرتهایی ایستادهاند، هیچ بختی برای پیروزی ندارند؛ اما واقعیت تاریخ چیز دیگری میگوید. تجربههای فراوان در قرآن و تاریخ اسلام و حتی در روزگار معاصر نشان داده است که بسیاری از قدرتهایی که در چشم مردم شکستناپذیر جلوه میکردند، تنها به تکیهگاههای ظاهری اتکا داشتند و، چون از دل مردم بیگانه بودند و بر زور و ارعاب بنا شده بودند، خیلی زود مانند خانهای پوشالی فرو ریختند. اصل ماجرا این است که وقتی قدرتی در ایمان، عدالت و مردم ریشه نداشته باشد، هر چند هم که سلاحهای فراوان و ظواهر پرطمطراقی داشته باشد، دیر یا زود رسوا میشود و فرومیپاشد. این همان چیزی است که قرآن کریم در داستانهای گوناگون به ما آموخته است. نخستین نمونهها را میتوان در سرگذشت فرعون، نمرود و امثال آنان دید. هر یک از این دو، در نگاه مردم زمانهشان، قدرتی شکستناپذیر به شمار میرفتند. فرعون با لشکری بزرگ و با نظامی اداری پیچیده، مردم مصر را زیر سلطه خود داشت و ادعا میکرد «أنا ربکم الأعلی» و میخواست خود را خدای برتر معرفی کند. نمرود نیز حکومتی وسیع برپا کرده بود و در برابر ابراهیم خلیل الله ادعای خدایی کرد و حتی در بحث با ابراهیم گفت: «من هم زنده میکنم و میمیرانم»؛ اما در نهایت، فرعون با تمام آن شوکت و سازوبرگ در برابر مردی، چون موسی کلیمالله رسوا و نابود شد. نمرود نیز با همه عظمت ظاهریاش با یک پشه نابود شد؛ روایات اسلامی میگویند خداوند ضعیفترین مخلوقاتش را مأمور کرد تا سر قدرتمندترین مدعیان را به خاک بمالد تا نشان دهد قدرت حقیقی از آنِ خداست. این داستانها نماد این حقیقت هستند که بسیاری از قدرتها، تنها تظاهر به بزرگی دارند. مردم در طول تاریخ به تدریج دریافتهاند که اگر ترس از دلها بیرون برود و ایمان جایگزین آن شود، حتی سادهترین ابزارها میتواند کارساز باشد. داستان حضرت داوود (ع) نیز همین معنا را بهتصویر میکشد؛ جوانی بینام و نشان در برابر جالوت، سرداری عظیمالجثه با سپاه مجهز، تنها با سنگی ساده ایستاد و او را بر زمین زد. اینجا همان جایی است که قرآن فرمود: «کَم من فِئةٍ قَلیلة غَلَبت فِئةً کثیرة بإذن الله».
در تاریخ اسلام نیز نمونههای درخشانی از همین سنت الهی دیده میشود. در جنگ بدر، مسلمانان اندک بودند، سلاحی درخور نداشتند و از نظر ظاهری در برابر قریش هیچ بختی برای ایستادگی نداشتند؛ اما ایمان، روحیه و باور به نصرت الهی، آنان را بر قدرتی پوشالی پیروز کرد. قریشیان در نگاه خودشان ارتشی بزرگ و پرقدرت داشتند، اما در واقع، روحی در کالبدشان نبود و همین سبب شد که با نخستین ضربهها فرو بپاشند. این ماجرا برای تاریخ اسلام یک نماد ماندگار شد؛ هرجا که ایمان با اخلاص و پایداری پیوند بخورد، قدرتهای بزرگ شکست میخورند. اگر به حافظه تاریخی ملتها نگاه کنیم، درمییابیم که همه این نمونهها یک پیام روشن دارند: هیچ قدرتی ماندگار نیست مگر آنکه بر عدالت و ایمان استوار باشد. قدرتهایی که بر ترس، خشونت و خون بنا شوند، حتی اگر برای مدتی طولانی حکومت کنند، سرانجام در برابر مردم فرو خواهند ریخت. این همان چیزی است که خداوند در قرآن فرموده است: «وتِلک الأیام نُداولها بین الناس»؛ روزگار میان ملتها و قدرتها دست به دست میشود و هیچ حاکمی جاودانه نیست و فقط حکومت حق خداوند است که میماند.
امروز وظیفه ما این است که با یادآوری این تجربههای تاریخی، ترس را از دلها بزداییم. باید نشان دهیم که آنچه به نظر شکستناپذیر میآید، در حقیقت پوشالی و بیریشه است. تاریخ اسلام، از ابراهیم و موسی و داوود گرفته تا پیامبر اسلام (ص)، امام حسین (ع) و رهبران مقاومت معاصر، پر است از نمونههایی که ثابت میکنند ابزار ساده، اما همراه با ایمان، بر زرادخانههای عظیم پیروز است. هر نسل باید این درس را دوباره بیاموزد تا فریب ظواهر قدرت را نخورد و بداند که آینده از آنِ ملتهای مؤمن و صبور است، نه از آنِ حاکمان خونخوار. بنابراین، بزرگترین کار هر ملت در برابر قدرتهای ستمگر این است که حقیقت پوشالی بودن آنان را برملا کند. همین که پرده ترس کنار برود و مردم جهان دریابند که قدرتهای ظاهری درونشان خالی است، همان زمان آغاز فروپاشی آنان خواهد بود. در این میدان، رسانه، ایمان، مقاومت و همبستگی، همان عصا و سنگی هستند که میتوانند بزرگترین جالوتهای زمانه را به زانو درآورند. این وعده خداست و وعده خدا هرگز تخلفبردار نیست. «طوفانالاقصی» راه بزرگی را پیمود، نمایشی بود از قدرت پوشالی جباران جهان، خونخواران و کودککشان که بهراحتی میتوان آنان را نابود کرد. جهادگران در طوفانالاقصی برای خدا قیام کردند تا به مردم جهان بفهمانند این قدرتهای به ظاهر بزرگ را میتوان با ابزاری ساده، مانند اتحاد و انسانیت از بین برد.