صبح صادق >>  پرونده >> یادداشت
تاریخ انتشار : ۲۱ مهر ۱۴۰۴ - ۰۰:۳۳  ، 
کد خبر : ۳۸۲۵۹۷

وقتی اسنپ‌بک کار نمی‌کند!

در روز‌هایی که دوباره نام «اسنپ‌بک» در تیتر رسانه‌های غربی و جلسات دیپلماتیک شنیده می‌شود، فضای رسانه‌ای جهان نیز با موجی از اخبار مربوط به «احتمال جنگ ایران و اسرائیل» یا «درگیری‌های قریب‌الوقوع در خلیج فارس» پر شده است. از رسانه‌های عبری گرفته تا شبکه‌های آمریکایی و حتی برخی رسانه‌های عربی، همگی تصویری مشابه را بازتولید می‌کنند: «ایران در آستانه جنگی بزرگ است.»، اما پشت این تصویر پرهیاهو، واقعیتی دیگر پنهان است. نشانه‌ای واقعی از آمادگی نظامی یا تصمیم سیاسی برای آغاز درگیری وجود ندارد. آنچه در حال وقوع است، یک نبرد روانی تمام‌عیار است؛ نبردی که هدفش نه اشغال خاک، بلکه تسخیر ذهن است. این جنگ رسانه‌ای، در واقع مکمل همان «اسنپ‌بک» است؛ ابزاری که قرار است در جبهه ذهن‌ها، همان کاری را بکند که اسنپ‌بک در جبهه دیپلماسی انجام می‌دهد: افزایش فشار، بی‌ثبات‌سازی روانی و مهندسی افکار عمومی.

جنگ بدون گلوله؛ ادامه سیاست فشار حداکثری
سیاست فشار حداکثری علیه ایران از ابتدا دو بعد اقتصادی و روانی داشت. در سال‌های گذشته، بخش اقتصادی آن با تحریم‌ها و محدودیت‌های بین‌المللی دنبال شد، اما اکنون نوبت به بعد روانی آن رسیده است. در این مرحله، به جای تحریم و قطعنامه، تیتر و توییت ابزار اصلی هستند. هر موج خبری درباره احتمال درگیری یا حمله، درست هم‌زمان با گفت‌و‌گو‌های مربوط به اسنپ‌بک یا تحرکات شورای امنیت منتشر می‌شود. هدف روشن است: ایجاد فضایی بحرانی که در آن، جامعه داخلی ایران احساس تهدید دائمی کند و در نتیجه، بستر ذهنی برای پذیرش فشار‌های جدید فراهم شود. در چنین وضعیتی، رسانه به سلاح بدل می‌شود؛ سلاحی که به جای انفجار، اضطراب تولید 
می‌کند.

اسنپ‌بک و بازوی رسانه‌ای آن
در ظاهر، اسنپ‌بک سازوکاری حقوقی است که به کشور‌های غربی اجازه می‌دهد تحریم‌های تعلیق شده علیه ایران را بازگردانند. اما این ابزار، بدون همراهی رسانه‌ها کارایی ندارد. بازگرداندن تحریم‌ها، بدون ترس از آینده یا القای بی‌ثباتی، نمی‌تواند فشار روانی لازم را ایجاد کند. اینجاست که رسانه وارد میدان می‌شود. هم‌زمان با بحث‌های حقوقی و دیپلماتیک، رسانه‌های غربی با انتشار گزارش‌هایی از «احتمال درگیری نظامی»، افکار عمومی را برای پذیرش مرحله جدید فشار آماده می‌کنند. به بیان ساده‌تر، هر بار که ماشه در شورای امنیت کشیده می‌شود، ماشه‌ای دیگر هم در تحریریه‌ها و اتاق‌های خبر فشرده می‌شود؛ ماشه‌ای برای شلیک ترس به سوی افکار عمومی ایران.

مهندسی ترس؛ مأموریت جدید رسانه‌های غربی
دقت در تیتر‌ها و روایت رسانه‌های عبری و غربی نشان می‌دهد، با یک «پروژه مهندسی ترس» روبه‌رو هستیم. در این پروژه، کلیدواژه‌هایی مانند برخورد قریب‌الوقوع، تنش نظامی، تهدید متقابل، پاسخ سخت، آماده‌باش در خاورمیانه با بسامد بالا تکرار می‌شود تا مخاطب به تدریج باور کند ایران و رژیم صهیونیستی در آستانه جنگی بزرگ هستند؛ اما بررسی دقیق‌تر این گزارش‌ها نشان می‌دهد، بیشتر آنها فاقد منبع رسمی یا استناد مشخصند. اصطلاحاتی، چون «یک مقام مطلع»، «منابع امنیتی نزدیک به دولت» یا «تحلیلگران مستقل» بار‌ها تکرار می‌شود تا به خبر رنگ واقعیت بدهند. در حقیقت، این اخبار نه برای اطلاع‌رسانی، بلکه برای تحریک احساسات منتشر می‌شوند. نتیجه، چیزی شبیه به مهندسی اجتماعی در مقیاس رسانه‌ای است: ساختن ترس، به جای کشف حقیقت.
بازار‌ها زودتر از افکار عمومی واکنش می‌دهند
تأثیر این نوع خبرسازی پیش از هر چیز در اقتصاد نمایان می‌شود. در همان ساعات نخست انتشار شایعات جنگی، بازار ارز و طلا دچار نوسان می‌شود، تقاضا برای دلار افزایش می‌یابد و ذهن مردم به سمت خرید‌های هیجانی می‌رود. به بیان دیگر، حتی اگر هیچ موشکی شلیک نشود، «ناامنی ذهنی» کار خود را می‌کند. جنگ رسانه‌ای دقیقاً همین هدف را دنبال می‌کند: بی‌ثبات‌سازی درون‌زا بدون نیاز به درگیری بیرونی. وقتی تاجر و تولیدکننده تصمیمات اقتصادی خود را بر اساس شایعات بگیرند، دشمن به هدفش رسیده است. در واقع، جنگ روانی علیه ایران بیش از هر عرصه‌ای، به میدان اقتصاد حمله می‌کند؛ با گلوله‌ای از جنس «خبر دروغ».

واقعیت میدان؛ توازن قدرت تغییر کرده است.
اما کافی است از فضای رسانه‌ای فاصله بگیریم و به میدان واقعی نگاه کنیم تا تناقض‌ها آشکار شود. ایران در سال‌های اخیر نشان داده که توان بازدارندگی مؤثر و قدرت پاسخ متقابل سریع دارد. حمله موشکی دقیق به پایگاه‌های رژیم غاصب صهیونیستی در جنگ ۱۲ روزه اخیر، نقطه عطفی در تغییر موازنه قدرت منطقه‌ای بود. اکنون هیچ قدرتی در منطقه حاضر نیست بهای جنگ با ایران را بپردازد، زیرا نتیجه آن پیش‌بینی‌ناپذیر و هزینه‌های آن سنگین است. بنابراین، تهدید به جنگ نه از موضع قدرت، بلکه از موضع ناامیدی و فرسایش روانی دشمن صادر می‌شود.
در واقع، رسانه‌های غربی در تلاش هستند ضعف راهبردی را با هیاهوی خبری بپوشانند.

جنگ شناختی؛ تسخیر ذهن‌ها به‌جای سرزمین‌ها
در دهه‌های اخیر، مفهوم «جنگ شناختی» جایگزین نبرد‌های کلاسیک شده است. در این نبرد، هدف دیگر تخریب تأسیسات نظامی نیست، بلکه تحریف ادراک جامعه هدف است. انتشار گسترده تصویر‌های ساختگی، تحلیل‌های هدفمند و روایت‌های جهت‌دار، ذهن مردم را از واقعیت دور می‌کند و آنها را در حالت دائم از «اضطراب و انتظار» نگه می‌دارد. این وضعیت، دقیقاً همان چیزی است که طراحان اسنپ‌بک به دنبال آن هستند: جامعه‌ای که به جای مقاومت فعال، درگیر نگرانی و بی‌اعتمادی شود. در این میدان، رسانه همان سلاح اصلی است؛ بی‌صدا، دقیق و اثرگذار و اگر جامعه‌ای به این سطح از آگاهی برسد که منبع هر خبر را بی‌درنگ به چالش بکشد، در واقع، سپر شناختی خود را فعال کرده است.

مسئولیت رسانه‌های داخلی؛ روایت آرامش در میانه طوفان
در برابر این هجمه سازمان‌یافته، مسئولیت رسانه‌های داخلی دوچندان است. اگر روایت درست، دقیق و به‌موقع ارائه نشود، میدان روایت به‌طور کامل در اختیار رسانه‌های معارض قرار می‌گیرد. رسانه‌های رسمی باید به جای واکنش انفعالی، راوی آرامش، تحلیل عقلانی و تبیین‌گر واقعیت‌های میدانی باشند. در عصر جنگ شناختی، هر رسانه مسئول حفظ امنیت روانی جامعه است. سکوت یا بازنشر ساده تیتر‌های غربی، نوعی همراهی ناخواسته با دشمن به شمار می‌آید. در مقابل، تولید محتوای تحلیلی، شفاف و مبتنی بر داده‌های واقعی، مؤثرترین شکل مقاومت رسانه‌ای است. 
در نهایت، باید پذیرفت که «تهدید جنگ» امروز بیش از هر زمان، یک پروژه رسانه‌ای است؛ تلاشی برای ساختن اضطراب به جای واقعیت. اسنپ‌بک و فیک‌نیوز‌های جنگی، دو بازوی یک راهبرد مشترک هستند: فشار از بیرون با ابزار سیاست و فشار از درون با سلاح روان. اما همان‌طور که تجربه‌های گذشته نشان داده، جامعه‌ای که آگاهانه و هوشیار با خبر‌ها روبه‌رو شود، در برابر این حملات مصون است. در این نبرد بی‌صدا، دانستن، خودش نوعی مقاومت است.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات