صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۱۰ آذر ۱۴۰۴ - ۰۸:۲۱  ، 
کد خبر : ۳۸۴۶۳۲

فقر ذهنی و مازوخیسم استعمارخواهی!

توسعه از نگاه سریع‌القلم، تبدیل شدن به خدمتگزار قدرت‌های جهانی است؛ نوعی وابستگی ساختاری که نتیجه‌اش نه رشد ملی، بلکه فروکاستن هویت و اراده یک ملت است. چنین مدلی از توسعه، در بهترین روایتش کشور را به سرایه‌دارانی مطیع برای استعمار بدل می‌کند و در بدترین روایت، زمینه پذیرش تحقیر و سلطه را با نوعی لذت‌جویی فکری در برابر قدرت‌های بیگانه همراه می‌سازد؛ نوعی مازوخیسم سیاسی که به جای عزت ملی، رضایت از وابستگی را تبلیغ می‌کند.
پایگاه بصیرت / عبدالحسین آزاد

بحث درباره فقر معمولاً به مسائل اقتصادی محدود می‌شود، اما آنچه جامعه را بیش از هر چیز تهدید می‌کند نوع دیگری از فقر است؛ فقری که فقط با اصلاح فهم و اندیشه قابل درمان است نه صرفا اصلاح ساختارهای مالی و سیاست‌گذاری اقتصادی. فقر ذهنی، هنگامی خطرناک تر می‌شود که فرد بدون شناخت کافی از تاریخ، سیاست و تجربه‌های زیسته یک ملت، نسخه‌هایی ارائه کند که مسیر توسعه یک جامعه را به بن‌بست می‌کشاند. نمونه روشن این وضعیت در دیدگاه‌های سریع‌القلم درباره توسعه دیده می‌شود؛ دیدگاهی که بارها از سوی اندیشمندان به دلیل نقص منطقی و ضعف اخلاقی مورد نقد قرار گرفته است.

توسعه از نگاه سریع‌القلم، تبدیل شدن به خدمتگزار قدرت‌های جهانی است؛ نوعی وابستگی ساختاری که نتیجه‌اش نه رشد ملی، بلکه فروکاستن هویت و اراده یک ملت است. چنین مدلی از توسعه، در بهترین روایتش کشور را به سرایه‌دارانی مطیع برای استعمار بدل می‌کند و در بدترین روایت، زمینه پذیرش تحقیر و سلطه را با نوعی لذت‌جویی فکری در برابر قدرت‌های بیگانه همراه می‌سازد؛ نوعی مازوخیسم سیاسی که به جای عزت ملی، رضایت از وابستگی را تبلیغ می‌کند.

تجربه عملی همین نگاه در هشت سال دولت روحانی، پیامدهای سنگینی برجای گذاشت. تکیه بر وعده غرب، تعلیق توان داخلی، و نادیده گرفتن ظرفیت‌های ملی، سرانجام کشوری را که می‌توانست روی پای خود بایستد، با شدیدترین تحریم‌ها مواجه کرد. با این‌همه، عجیب آنجاست که طراحان این رویکرد، امروز با اعتمادبه‌نفس تازه‌ای درباره فقرا و طبقات محروم سخن می‌گویند و آن‌ها را به سخره می‌گیرند؛ گویی هیچ‌کدام از سیاست‌های نادرست‌شان در ایجاد فشار اقتصادی نقشی نداشته است.

فقر اقتصادی برای بسیاری از جوامع یک چالش گذراست. ساختارها، سیاست‌های حمایتی و تلاش فردی می‌تواند چرخه آن را بشکند. تاریخ نیز سرشار از نمونه‌هایی است که افراد از طبقات پایین به موقعیت‌های برجسته رسیده‌اند. اما فقر ذهنی، نوعی فقر ریشه‌دار و مزمن است؛ فقری که در آن فرد نسبت به نادرستی اندیشه خود آگاه نیست و همین ناآگاهی، خطر آن را دوچندان می‌کند. کسی که با چنین فقر فکری نسخه توسعه می‌پیچد، عملاً گفتمانی را ترویج می‌دهد که آینده کشور را در گروی تسلیم شدن به قدرت‌های خارجی می‌بیند.

سریع‌القلم روزگاری لبوفروش‌ها را به تمسخر می‌گرفت و نظر آنان را بی‌اهمیت جلوه می‌داد؛ اما تجربه اجتماعی نشان داده که بسیاری از همین مردم ساده، واقع‌بینانه‌تر و شرافتمندانه‌تر از نظریه‌پردازانی با نگاه‌های وابسته می‌اندیشند. مردمی که با سختی‌های زندگی دست‌وپنجه نرم می‌کنند، بهتر از نخبگانی که دل در گرو بیگانگان دارند، مفهوم استقلال، عزت و خوداتکایی را می‌فهمند!.جامعه برای عبور از مسائل اقتصادی به اصلاح ساختار نیاز دارد، اما برای درمان فقر ذهنی نیازمند آگاهی و بازنگری عمیق در ارزش‌ها و الگوهای توسعه است. نقد دیدگاه‌هایی که وابستگی را جای‌گزین استقلال می‌کنند، بخشی از این بازنگری است؛ زیرا توسعه واقعی زمانی معنا پیدا می‌کند که بر پایه عزت ملی و اتکای به ظرفیت‌های داخلی استوار باشد، نه بر مبنای خدمتگزاری به بیگانگان.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات