در منظومه فکری رهبر معظم انقلاب، «جهاد تبیین» نه یک توصیه اخلاقی و نه یک برنامه تبلیغاتی محدود است؛ بلکه فریضهای تمدنی است که بقای حیات فکری جامعه اسلامی به آن وابسته است. این همان مسیر تاریخی انبیاست: میدانداری در برابر شبههها، گفتوگو با منتقدان، اقامه برهان و شکافتن غبار ابهام تا حقیقت در معرض دید همگان قرار گیرد. در عصر کنونی، با سیال شدن رسانهها، سرعت تولید محتوا، تکثر روایتها و هیاهوی شبکههای اجتماعی، پرسش محوری این است که ابزار کارآمد تبیین چیست و چگونه میتوان حقیقت را از میان انبوه روایتهای متناقض عبور داد و به افکار عمومی رساند؟ پاسخ، بیش از هر چیز، در بازگشت به «فرآیندهای عقلانی» نهفته است؛ فرآیندهایی که شنیدن دوطرفه، تقابل استدلالها، نقد متقابل و داوری عقل جمعی را ممکن میکند. در چنین وضعیتی، مناظره علمی و ساختارمند، یکی از اصلیترین ابزارهای تحقق جهاد تبیین است؛ زیرا درست در همان جایی که روایتها با یکدیگر برخورد میکنند، حقیقت قدرت بروز مییابد و جامعه توانایی تشخیص پیدا میکند.
بیتردید ابزارهای تبیین در جامعه بسیار متنوع هستند؛ از نوشتن و سخنرانی گرفته تا کنش اجتماعی و هنر. اما در میان همه این ابزارها، یکی از مؤثرترین روشهایی که ریشهای عمیق در قرآن و سنت دارد، «مناظره» است؛ یعنی گفتوگوی دوطرفهای که حقیقت را نه در تکگویی، بلکه در میدان رویارویی استدلالها آشکار میکند. قرآن کریم به پیامبر (ص) فرمان میدهد: «وَجادِلْهُم بِالَّتِی هِیَ أَحْسَن»؛ یعنی گفتوگویی دو طرفه مبتنی بر اخلاق، استدلال و احترام. درباره مؤمنان نیز میفرماید که آنان سخنان گوناگون را میشنوند و بهترین را برمیگزینند؛ این توصیف، بنیان روشی را ترسیم میکند که در آن حقیقت از مقایسه دیدگاهها و داوری عقلانی به دست میآید. به همین دلیل، منطق قرآن منطق شنیدن طرفین، سنجش استدلالها و انتخاب معقول است، و این جوهره چیزی است که در قالب مناظره بهطور کامل تجسم پیدا میکند.
چرا مناظره ضروری است؟
در گفتارهای یکطرفه، بهویژه وقتی سخنران از مهارت بیانی و نفوذ کلام برخوردار باشد، مخاطب عام معمولاً امکان تشخیص درستی یا نادرستی مطالب، یا شناخت مغالطات پنهان در استدلالها را ندارد. طبیعی است که همه مردم متخصص مسائل اعتقادی، تاریخی یا سیاسی نیستند؛ از این رو سخنی که با ظاهر فریبنده و همراه با زبان آراسته بیان شود، میتواند بدون آنکه فرصت نقد بیابد، در ذهن مخاطب جای بگیرد. اما مناظره این امکان را از سخنور یکطرفه میگیرد. در مناظره، فرد مقابل به اندازه کافی بر موضوع مسلط است و لایههای بحث را میشناسد؛ به همین دلیل مجال «بزککردن سخن» یا پنهان کردن ضعف استدلال از بین میرود و ادعاها بلافاصله در برابر نقد و پرسش قرار میگیرند. پاسخ به شبهه نیز به تأخیر نمیافتد تا مخاطب مجبور باشد روزها یا هفتهها بعدـ آن هم اگر موفق شودـ پاسخی را جستوجو کند. یکی از مهمترین برکات مناظره این است که حقیقت را از حالت مخفی و محصور خارج میکند و فرصت برابر برای عرضه و نقد فراهم میآورد. در فضای تکسخن، ممکن است پاسخهای متخصصان هرگز به گوش مردم نرسد، اما در مناظره میدان به گونهای چیده میشود که ادعا همزمان با نقد شنیده شود و «حرف درست» از «حرف نادرست» در خود صحنه تمایز یابد. چنین فرآیندی، شفافیت را از سطح شعار به سطح تجربه زنده و قابل داوری تبدیل میکند.
سنت مناظره در اسلام و مطالبه رهبری
منطق دینی ما نهتنها مناظره را نفی نمیکند، بلکه بر آن تأکید دارد. نمونه روشن این واقعیت، «احتجاجات» اهل بیت (ع) است؛ گفتوگوهایی نظاممند و مستدل با مخالفان فکری که در شرایط مختلف تاریخی رخ داده است. این احتجاجات گاه در مسجدالحرام شکل میگرفت، جایی که گروههای مختلف مذهبی و سیاسی حضور داشتند و بحثها با رعایت ادب و استدلال صورت میگرفت، گاه در خانه ائمه معصوم (ع) بود، جایی که شاگردان و پیروان امکان مشاهده و یادگیری روش گفتوگو و استدلال را داشتند، و گاهی نیز در مقابل علمای ادیان و مذاهب دیگر برگزار میشد. این مناظرهها نه صرفاً رقابت لفظی، بلکه بخشی از روش تبلیغی، تربیتی و اخلاقی ائمه بود؛ بهگونهای که شنوندگان، بدون اجبار، توان تشخیص استدلال درست را پیدا میکردند و فضایی برای رشد عقلانی و فکری ایجاد میشد.
رهبر فرزانه انقلاب نیز با همین منطق، سالها بر کرسیهای آزاداندیشی تأکید کردهاند؛ جایی که سخن گفتن، نقد شنیدن، دفاع منطقی و ارتقای عقلانیت عمومی بهطور همزمان تحقق مییابد. این تأکید ناشی از اعتماد به «قدرت منطق انقلاب» است؛ زیرا جریانی که پشتوانه استدلال دارد، از مناظره نمیهراسد و حاضر است در میدان تبادل اندیشه، حرف خود را آشکار کند و محک بزند.
ثمرات مناظره در امروز جامعه
تجربههای ماهها و سالهای اخیر به وضوح نشان داده است که هر جا مناظرهای درست و اصولی برگزار شده نتیجه آن تقویت جریان انقلاب و تحکیم مبانی آن بوده است. این امر دلیل روشنی دارد: در فضایی که استدلالها علمی و تخصصی است، بار هیجانات و احساسات بهطور طبیعی کاهش مییابد. شبهاتی که سالها در قالب کلیپها و سخنرانیهای یکطرفه به مردم القا میشد، وقتی در فضای مناظره و در مقابل استدلالهای منطقی قرار میگیرد، به سرعت از بین میرود.
نمونه بارز این مسئله مناظره معروف یکی از بلاگرهای پرمخاطب با «حجتالاسلام رفیعی» است. این مناظره باعث شد تا بخش بزرگی از افکار عمومی به تردید در روایتهای یکطرفه و سادهانگارانه بیفتند. مردم فهمیدند که سخن یکسویه و فاقد استدلال عمیق، لزوماً سخن درست و حقیقتمحور نیست و ممکن است در دام اطلاعات ناقص و جهتدار بیفتند. پس از آن مناظره بود که جمع زیادی به صفحه آقای رفیعی پیوستند.
بنابراین، مناظرههای صحیح نقش مهمی در شکلگیری نگاههای عمیقتر و عقلانیتر در جامعه دارند و به ارتقای فهم عمومی نسبت به مسائل مختلف کمک میکنند. مناظره، صرفاً یک گفتوگوی رسانهای نیست؛ بلکه فرآیندی است که بهواسطه آن گنجینههای فکری ما بهروز و فعال میشود. طرح شبههها تهدید نیست، بلکه فرصتی برای شکوفایی ذخایر و میراث علمی ماست. در چنین فضایی، اندیشمند دینی و انقلابی مجبور میشود خود را بازسازی، روزآمد و دقیقتر کند؛ و جامعه نیز در این روند، شناخت عمیقتری از جریانها، گزارهها و ادعاهای مختلف بهدست میآورد.
مناظره و ظرفیت اجتماعی
واقعیت این است که مردم مناظره را دوست دارند. از مناظرههای سال ۱۳۸۸ تا مناظرههای امروز، تجربه نشان داده که سطح توجه عمومی به این قالب گفتوگو بسیار بالاست. جذابیت مناظره برای مردم کمتر از یک مسابقه فوتبال نیست؛ زیرا مردم میخواهند اختلاف دیدگاهها را روشن، صریح و شفاف بشنوند. مناظره یک نیاز اجتماعی است؛ مردم میخواهند بدانند اندیشهها چگونه در برابر هم میایستند و کدام استدلال تاب میآورد.
اما این علاقه عمومی زمانی بالفعل میشود که ساختار مناظره سالم و درست طراحی شود؛ یعنی توازن وقت، رعایت اخلاق، حضور داور متخصص، و موضوعاتی که واقعاً به زندگی مردم ربط دارند. اگر این سازوکار درست برقرار شود، میتوان مناظره را از قالبهای رسمی و بسته بیرون آورد و دوباره به فضای عمومی جامعه بازگرداند.
مساجد فقط محل عبادت نیستند؛ در تاریخ ایران و اسلام، پایگاه مناظرههای بزرگ کلامی، فقهی، اجتماعی و حتی سیاسی بودهاند. اگر ساختار مناظره صحیح و بیطرفانه باشد، مسجد میتواند پناهگاه گفتوگوی آرام و عالمانه باشد؛ جایی که مردم بدون هیجانزدگی رسانهای، پای استدلال مینشینند. مسجد مزیت بزرگی دارد؛ اعتماد عمومی. این اعتماد میتواند مناظره را از سطح هیجانی به سطح فکری ارتقا دهد.
از سوی دیگر نمازجمعه ظرفیت آن را دارد که هر ماه یک مناظره فکری یا اجتماعی در حاشیه آن برگزار شود؛ با حفظ احترام، با حضور کارشناسان. چنین چیزی نمازجمعه را از یک خطابه یکطرفه، به لنگرگاه گفتوگوی اجتماعی و حل مسائل مردم تبدیل میکند. در فرهنگسراها، حوزههای علمیه، سرای محلات و حتی کتابخانهها میشود سلسله مناظرههای موضوعمحور برگزار کرد؛ از مسائل خانواده تا فلسفه سیاسی. این مکانها آموزشیاند و میتوانند فرهنگ گفتوگو را در نسل جدید نهادینه کنند.
دانشگاه بدون مناظره، دانشگاهی نیمهجان است. مناظره سالم، دانشجو را از مصرفکننده بحث، به تولیدکننده اندیشه تبدیل میکند. حتی اگر موضوع سیاسی نباشد، دانشگاه باید میدان آزمایش نظریهها باشد.
سالنهای سینما که هزاران صندلی راحت و امکانات ضبط و نور دارند، میتوانند محل برگزاری مناظرههای بزرگ با حضور مردم باشند. چنین تجربهای میتواند مناظره را به رویداد عمومی و فرهنگی ارتقا دهد؛ درست مثل یک اکران یا یک کنسرت فکری.
آسیبها و شروط لازم
البته مناظره آسیبهایی هم دارد. برخی افراد بدون آنکه حداقل تخصص علمی یا توان استدلالی لازم را داشته باشند، وارد میدان گفتوگو میشوند و به جای برهان و منطق، هوچیگری، هیجانسازی و اهانت را ابزار اصلی خود قرار میدهند. این رفتارها نهتنها سطح گفتوگو را پایین میآورد، بلکه افکار عمومی را نسبت به اصل مناظره بدبین میکند.
در عین حال، جامعه امروز با تجربه فراوانی که از رفتار جریانهای سیاسی مختلف اندوخته، بهخوبی تشخیص میدهد که کدام جریان سالها شعار «زندهباد مخالف من» میداده، اما در عمل کوچکترین مخالفت را برنمیتابد. همان جریانی که هرگاه نتواند رأی و نظر عمومی را به دست آورد، بهجای پذیرش قواعد بازی دموکراتیک، آشوب رسانهای، فضاسازی روانی و فشار تبلیغاتی را جایگزین گفتوگوی منطقی میکند. جامعه این تناقض را میبیند و میفهمد؛ و همین فهم عمومی، اهمیت بازگشت به مناظره سالم، احترام متقابل و گفتوگوی واقعی را دوچندان میکند.
برای آنکه مناظره از آسیبهای رایج رها شود و بتواند نقش واقعی خود را در ارتقای فهم عمومی ایفا کند، باید چند اصل بنیادین بهطور همزمان رعایت شود. نخست آنکه قواعد مناظره باید بهصورت یک «آییننامه علمی» تدوین شود؛ نه به شکل قانون حکومتی و دستوری، بلکه بهعنوان مجموعهای از ضوابط مشترک که دانشگاهها، حوزهها و نهادهای فکری معتبر طراحی کنند. چنین آییننامهای، مناظره را از شکل جدل رسانهای بیرون میکشد و آن را در چارچوبی قرار میدهد که معیارهای روشن، حق پاسخگویی، توازن زمان و پرهیز از مغالطات، در آن بهطور رسمی پذیرفته میشود.
در کنار این سازوکار، اصل «تخصصمحوری» ضرورت دارد. مناظره جای تجربهاندوزی یا چهرهسازی سیاسی نیست؛ بلکه میدانِ تقابل استدلالهای عمیق است؛ بنابراین کسی که در موضوعی سابقه علمی و شناخت دقیق ندارد، عملاً ظرفیت مشارکت در گفتوگوی جدی را ندارد و حضور او جز سطحیسازی بحث و تولید هیجان بیثمر، نتیجهای بهبار نمیآورد. تخصصمحوری مناظره را از فضای سلبریتیوار نجات میدهد و تضمین میکند که گفتوگو به رقابت اندیشه بدل شود، نه مسابقه صدا و واکنش.
در گام دیگر، مناظره نیازمند «داوری علمی» است؛ داوریای که کارکرد آن تعیین برنده نیست، بلکه تحلیل استدلالها و آشکار کردن قوتها و ضعفهاست. جمعی از متخصصان باید پس از هر مناظره، بهطور رسمی کیفیت گفتوگو را ارزیابی کنند، مغالطات را توضیح دهند و جایگاه علمی ادعاها را روشن کنند. این بخش، حلقه اتصال مناظره با فهم اجتماعی است و کمک میکند مخاطب بداند کدام سخن پشتوانه معرفتی دارد و کدام صرفاً بر هیجان و بلاغت استوار است.
در نهایت، پلتفرمهای برگزارکننده مناظره باید رسالت خود را حقیقتجویی بدانند، نه تولید هیجان و ویروسسازی رسانهای. تبدیل مناظره به کالای پربازدید، ماهیت آن را تهی میکند و سخن را در خدمت کلیپسازی و روندهای وایرال قرار میدهد. اگر رسانهها بهجای تحریک حس تماشاگر، به ارتقای سطح فهم مخاطب متعهد شوند، مناظره میتواند از یک نمایش رسانهای به فرآیند روشنگری جمعی تبدیل شود.
اگر این اصول رعایت نشود، مناظره از مسیر حقیقی خود منحرف میشود و به بستری برای بازتولید تکگویی، جنجالسازی یا تقابلهای نمایشی تنزل پیدا میکند. اما التزام به این چارچوب، مناظره را به جایگاه اصیل خود بازمیگرداند؛ جایی که حقیقت در میدان استدلالها آشکار میشود و جامعه میتواند گفتوگو را نه بهعنوان هیجان، بلکه بهمثابه ابزار رشد فکری تجربه کند.
از همه این مباحث مهمتر، مسئله «فرهنگ مناظره» است؛ زیرا بدون شکلگیری فرهنگ درست، حتی بهترین مناظرهها نیز اثرگذاری واقعی نخواهند داشت. مشکل امروز صرفاً کمبود مناظره نیست، بلکه نوع مواجهه بخشهایی از جامعه با مناظره است؛ جایی که برخی افراد یا جریانها، بهجای پذیرش قواعد گفتوگوی سالم، بخشهایی از مناظره را تقطیع میکنند و تنها سخنان فرد محبوب خود را بازنشر میکنند، بیآنکه پاسخ طرف مقابل را نشان دهند. این رفتار، بازگشت آشکار به گفتار یکطرفه و در حقیقت نوعی فریب و بیاخلاقی رسانهای است؛ زیرا در منطق، آنکه پاسخ طرف مقابل را پنهان میکند، رسماً شکست خورده است. فرهنگ مناظره یعنی اینکه جامعه بیاموزد مناظره را باید کامل و با دقت دنبال کرد، نه در قالب کلیپهای گزینشی و تکصدا. حقیقت در میدان کامل استدلال داوری میشود، نه در برشهای کوتاهی که برای تثبیت ذوق سیاسی یک جریان ساخته میشود. اگر این فرهنگ اجتماعی نهادینه شود، مناظره میتواند کارکرد واقعی خود را بازیابد و به ابزار سنجش حقیقت بدل شود، نه وسیله تأیید پیشداشتهها و تعصبات.
مناظره در معنای عمیق خود، نه یک قالب رسانهای؛ بلکه «زیرساخت تمدنی» هر جامعهای است که میخواهد عقل جمعی و رشد پایدار داشته باشد. جامعهای که گفتوگو را کنار بگذارد، دیر یا زود دچار فرسایش فهم، رشد سطحینگری و غلبه روایتهای بیپایه میشود؛ زیرا حقیقت بدون مواجهه مستقیم با استدلالهای رقیب، در غباری از هیجانها و برشهای ناقص گم میشود. مناظره نه برای برندهسازی، بلکه برای حقیقتیابی است؛ زیربنایی که اگر در جامعه نهادینه شود، مسیر تمدنی آن جامعه بر پایه عقلانیت، آگاهی و مسئولیتپذیری عمومی استوار میشود.
چشمانداز آینده مناظره در جامعه ما، در گرو مدیریت درست و فاصله گرفتن از هیجانسازیهای رسانهای است. اگر مناظره بر مبنای قواعد حرفهای و فرهنگ صحیح اداره شود، میتوان آن را از حاشیه به متن گفتوگوی ملی آورد و جریان دائمی و متراکمی از مباحثه در حوزههای اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و حتی مسائل محلی ایجاد کرد؛ جریانی که مردم را از مخاطبان منفعل مصرفکننده محتوا به ناظران فعال و تحلیلگر تبدیل میکند. چنین تحولی، میتواند «جهاد تبیین» را از سطح توصیههای پراکنده به سطح یک دگرگونی عمیق در فرهنگ فکری جامعه ارتقا دهد. در سنت اسلامی نیز مناظره میدان نزاع نیست؛ عرصهای است برای ظهور حقیقت از دل تقابل استدلالها. همین معنا امروز بیش از هر زمان دیگر ضروری است؛ زیرا جامعهای که حقیقت را در گفتوگوی عقلانی جستوجو کند، کمتر گرفتار روایتهای ساختگی و هیجانهای گذرا میشود و مسیر پیشروی خود را با بصیرت جمعی انتخاب خواهد کرد.