صفحه نخست >>  عمومی >> ویژه ها
تاریخ انتشار : ۲۶ دی ۱۴۰۳ - ۰۷:۵۴  ، 
شناسه خبر : ۳۷۱۱۸۴
اظهاراتی که حاکی از «نفوذ» است، توهم باطل امریکایی- صهیونی، چرا بزرگداشت شهدای چالدران امروز موضوعیت دارد؟؛ یادداشت برخی از روزنامه‌های امروز می‌باشد.

اظهاراتی که حاکی از «نفوذ» است 

سعدالله زارعی

اسناد زیادی حکایت از آن دارد که جمع‌بندی مقامات سابق و کنونی دو حزب جمهوری‌خواه و دموکرات از سیاست‌های آمریکا در منطقه ما، طی نزدیک به سه دهه اخیر (از 1380 / 2000 تاکنون) «شکست» است. «شورای آتلانتیک»، مؤسسه کهنه‌کار وابسته به وزارت امور خارجه، دفاع و سرویس اطلاعات خارجی آمریکا 
ـ CIA ـ در آخرین گزارش مبسوط خود ـ 18 آذرماه گذشته ـ نوشت «مقابله با ایران مستلزم اتخاذ یک راهبرد دوحزبی بلندمدت است که می‌‌تواند دربرگیرنده دولت‌های مختلف باشد که براساس آن، آمریکا می‌تواند صبورانه و قاطعانه با تلاش‌های ایران به منظور بیرون راندن آمریکا از خاورمیانه مقابله کند». دو حزب اصلی آمریکا که طی نزدیک به 200 سال گذشته همواره قدرت بین آن‌ها دست به دست شده است، از سال 1357 به‌طور کامل و بدون خلأ با مردم ایران درگیر بوده و به انواعی از اقدامات سخت، از درگیری نظامی تا تحریم‌های شدید اقتصادی و تا انواعی دیگر از اقدامات سخت متوسل گردیده‌اند که به دلیل اشراف کافی مخاطب محترم به برشمردن آن‌ها نیازی نیست. حالا بعد از 46 سال از ابراز و اعمال انواع دشمنی‌های مقامات دو حزب، در شورای آتلانتیک می‌گویند دستیابی به موفقیت در مقابله با ایران، مستلزم اتخاذ یک راهبرد بلندمدت است! هیچ تردیدی در این نیست که آمریکایی‌ها از همان بهمن 1357 در مواجهه با مردم و انقلاب ایران، هدف راهبردی بلندمدت داشته‌اند و تحریم‌ها که از زمان ریاست‌جمهوری جیمی کارتر در سال 1358 تا زمان فعلی ـ پایان ریاست‌جمهوری بایدن ـ بدون وقفه استمرار پیدا کرده‌اند، از وجود هدف راهبردی بلندمدت آنان حکایت می‌کند؛ چرا که در برنامه‌ریزی نوعاً وقتی اجرای یک سیاستی از ده سال فراتر می‌رود، به آن «سیاست بلندمدت» می‌گویند. در واقع شورای آتلانتیک در آخرین گزارش خود، به شکست سیاست‌های بلندمدت آمریکا در قبال ایران اعتراف کرده نه به فقدان آن. 
همین یک هفته پیش درج یک مطلب در توئیت یا صفحه دونالد ترامپ جنجال به پا کرد. در این متن آمده بود «نتانیاهوی حرام‌زاده می‌خواهد ما را با ایران درگیر کند». این هم یک برگ از صدها برگی است که از کنار گذاشتن مواجهه نظامی با ایران از سوی هیئت حاکمه آمریکا، حتی از سوی افراطی‌ترین عضو آن حکایت می‌کند. خب آمریکا یک زمانی جنگ هشت ساله علیه ایران به راه انداخت و در سال 1367 در خلیج‌فارس مستقیماً وارد درگیری نظامی با ایران شد، چرا حالا از درگیری نظامی با ایران اجتناب می‌کند؟ قدرت نظامی آمریکا که از سال 1359 و سال 1367 کمتر نشده است، دلیل آن توان کنونی ملت ایران در شکست دادن چنین سیاستی است و این دستاورد سیاست‌های دفاعی جمهوری اسلامی می‌باشد. 
در بعد اقتصادی هم همین است. آمریکا با هدف تسلیم ایران 46 سال سیاست تحریم دنبال کرده و ضربات زیادی هم به اقتصاد ملی ایران زده است، اما به گواهی فعال بودن بازار اقتصادی ایران و ابقاء تجارت خارجی آن و پیشرفت‌های بزرگ کشور در ایجاد انواع زیرساخت‌های اقتصادی در حوزه‌های مختلف و حضور فعال ایران در اتحادیه‌های بزرگ اقتصادی دنیا و تحقق رشد 4 درصد اقتصادی در یکی ـ دو سال اخیر و افق رشد اقتصادی 8 درصد در پایان برنامه هفتم، از شکست این سیاست راهبردی بلندمدت آمریکا در قبال ایران خبر می‌دهد. پس کاملاً واضح است که مواجهه سخت‌افزاری آمریکا با ایران که یک سیاست راهبردی بلندمدت بوده، مدت‌هاست که به شکست انجامیده و در پی آن صدها برگ سند مبنی بر شکست برنامه بلندمدت راهبردی اقتصادی آمریکا علیه ایران و یأس مقامات آمریکا از مؤثر بودن ادامه پیگیری آن، منتشر شده که گزارش‌ جامع آذرماه سایت شورای آتلانتیک یکی از آن‌هاست. 
اما با این وجود واقعیت آن است که آمریکایی‌ها در جنگ نرم و تدوین سیاست‌های راهبردی بلندمدت آن در قبال ایران، موفقیت‌هایی نیز داشته‌اند و اینک به دستاورد اساسی در این موضوع فکر می‌کنند و باید توجه داشت که کار در این حوزه چندان آسان نیست. مشکل اصلی ما در مواجهه با آن دو چیز است؛ یکی اینکه اغلب مسئولین سابق و کنونی کشور طی دو دهه گذشته نسبت به اینکه دشمنان می‌توانند از طریق توفیق در جنگ نرم، عدم توفیق خود در جنگ سخت را جبران کنند و در این مسئله به امکانات خود در داخل ایران چشم دوخته‌اند، توجه لازم نداشته‌اند. بعضی از آنان اساساً چنین عرصه‌ای را نه عرصه دشمنی بلکه عرصه طبیعی و تبادل طبیعی فکر دانسته‌اند! در حالی که در این میدان عرصه فکر وجود ندارد، بلکه عرصه دروغ و اغوا وجود دارد. 
دلیل دوم این است که بعضی از جریانات سیاسی نمونه‌هایی از تأثیر ترفندهای روانی دشمن در عرصه جنگ نرم را به عنوان یک پل برای نشان دادن پیروزی خود یا پیروزی جناح خود استفاده می‌کنند! در چنین فضائی دشمن می‌تواند به راحتی و بدون هزینه از افرادی در داخل نظام سیاسی ایران استفاده کند و کار خود را پیش ببرد. کمااینکه شاهد هستیم که دشمن برای تغییر باورها در مورد کارآمدی ایران پس از انقلاب ـ علی‌رغم آنکه در محافل کارشناسی آنان به اقتدار و کارآمدی نظام سیاسی ایران اعتراف مکرر شده است. ـ دروغ‌پردازی کرده و ایران کنونی را فاقد توانایی در عرصه‌های قدرت معرفی می‌کند. بعد همین دشمن در رسانه‌های خود (بی‌بی‌سی، رادیو فردا، ایران اینترنشنال، دویچه‌وله، یورونیوز و...) به موردی از اظهارات در داخل ایران استناد کرده و دروغ خود را «امر واقع» معرفی می‌نماید! و این به صورت هر روزه منتشر می‌شود یعنی هر روز «استنادی مشخص» به سخن یک یا چند مسئول جمهوری اسلامی را همزمان در رسانه‌های مختلف (که بدون شک ابزارهای عملیات روانی و رسانه‌ای هستند) منتشر می‌نمایند. کاملاً پیداست که ماشین دروغ‌پراکنی دشمن بدون چنین استنادات و استفاده‌هایی پیش نمی‌رود. حتی در مورد ناکامی پی‌در‌پی دشمن در دو جنگ نظامی و اقتصادی هم اظهارات خلاف واقع مقامات و دستگاه‌های جمهوری اسلامی برای دشمن موضوعیت دارد. دشمن با استناد به بعضی سخنان مسئولان و دستگاه‌های جمهوری اسلامی وانمود می‌کند در همین دو عرصه هم موفقیت‌های بزرگی داشته و سیاست‌های آن در مواجهه با مردم ایران به نتایج مهمی رسیده است. 
می‌توان گفت شهروندان ایرانی در دو چیز تردیدی ندارند، یکی اینکه کشورشان طی دهه‌های اخیر در حوزه‌های مختلف حتی در حوزه اقتصادی به پیشرفت‌های «بسیار بزرگی» رسیده است و دیگر اینکه کشورشان در طول نزدیک به پنج دهه گذشته، در همه حوزه‌ها به‌خصوص در حوزه اقتصادی زیر فشار سنگین دشمن قرار داشته است. جمع‌بندی نهائی مردم این است که دشمن آسیب‌هایی زده ولی نتوانسته کشور را از مسیر حرکت و پیشرفت‌ بازدارد. یک سؤال اساسی وجود دارد؛ آیا همین تصور که کاملاً با واقعیت تطبیق دارد ـ یعنی نه می‌توان رشد چندین برابری اقتصادی و پیشرفت ایران 1403 نسبت به ایران 1356 را نادیده گرفت و نه می‌توان 46 سال دشمنی آمریکا علیه ایران را افسانه خواند ـ در اکثر مقامات فعلی کشور رسوخ دارد؟ آیا با توجه به نبرد هوشمند نرم دشمن که می‌خواهد از یک‌سو ایرانِ «جمهوری اسلامی» را ویران نشان داده و از سوی دیگر خود را در مقام دلسوز و ناصح ملت ایران جا بزند، مسئولان وزارت‌خانه‌های فرهنگی کشور، پا در میدان بیان حقایق موجود ایران هستند یا پا در رکاب دشمن در ناتوان معرفی کردن ایرانِ «جمهوری اسلامی»‌اند؟ دردمندانه باید گفت بخش قابل توجهی از دست‌اندرکاران فرهنگی فعلی پا در رکاب ناتوان معرفی کردن کشور و تاریک نشان دادن افق ایران هستند! چرا؟ 
در حسن باطن بعضی مقامات فرهنگی کشور که متأسفانه پا در رکاب دشمن در سیاه‌نمایی از ایران و رو به تهدید نشان دادن آن هستند، لزوماً تردید وجود ندارد، اما چرا آنان در کار تکمیل پازل دشمن هستند؟ در این‌جا طبعاً یک پاسخ باقی می‌ماند و آن «نفوذ» است. این قلم چند ماه پیش، نامه‌ای خصوصی در حدود 25 صفحه به یکی از مسئولان فرهنگی ـ رسانه‌ای کشور نوشت و با آوردن موارد، نشان داد که گرفتار پدیده نفوذ شده است. او در پاسخ کوتاه خود نوشت شما دچار سوءظن شده‌اید، در حالی که در اسناد ارائه شده جایی برای فرار او از واقعیت نفوذ وجود نداشت. 
این قلم تردیدی ندارد که وقتی شاهد پر شدن پازل دشمن در توهم‌پراکنی و دروغ‌پردازی علیه جمهوری اسلامی از سوی کسانی هستیم که در حسن باطن آنان شک نداریم، پای نفوذ به میان می‌آید و نفوذ با فرد کاری می‌کند که به تعبیر ششم فروردین ماه 1368 حضرت امام خمینی رحمهًْ‌الله علیه (خطاب به آقای منتظری) او را تا جهنم یعنی تا انکار همه حقایق ـ در این‌جا انکار حقانیت جمهوری اسلامی در نبردی که دشمنانش علیه آن به راه انداخته‌اند ـ می‌کشاند. این را باید توجه کرد. 
همین چند روز پیش رسانه‌های شناخته‌شده دشمن به‌طور همزمان و با عبارات کاملاً شبیه به هم به نقل از یک مقام جمهوری اسلامی نوشتند «وضع زابل 50 سال است تغییری نکرده است». کاملاً پیدا بود که آن شخص مسئول در سخنرانی خود چندین گزاره مثبت درباره ایران و افق آن مطرح کرده بود اما این یک عبارت به کار دشمن می‌آمد و همین هم تیتر مشترک رسانه‌های آن شد و به بازار اتهام‌پراکنی علیه ایران و سیاه‌نمایی از افق آن آمد. حال اگر سرویس‌های اطلاعاتی کشور پیگیری کنند حتماً در خواهند یافت آن یک جمله را چه کسی موذیانه به ذهن یک مقام کشور انداخته و او به زبان آورده است. و این چگونه و در چه سیر رابطه‌ای انجام شده است. تردیدی در این نداشته باشید که هم‌اینک دور خیلی از مسئولین مؤثر کشور به‌خصوص در حوزه‌های فرهنگی، سیاسی و اقتصادی حلقه‌ای از نفوذ به وجود آمده تا کارکرد یک مسئول کشور را که باید دفاع از مردم و نظام سیاسی برآمده از آنان باشد، به کارکردی معکوس سوق دهد و ایران را در مواجهه نرم با دشمن شناخته شده، بی‌دفاع گذاشته تا در فرآیندی داخلی شکست بخورد. بعضی از گران کردن‌ها و دفاع مسئولان ذی‌ربط از گران کردن‌های ماه‌های اخیر کشور، که واقعاً هیچ توجیه اقتصادی ندارد، خارج از این قاعده نیست. سلب اعتماد توده‌های مردم از مسئولان دولت جمهوری اسلامی فقط یک راه دارد و آن کارکردهای غلط عناصر دولت و دفاع غلط آنان از کارکردهای غلط است. 
پدیده نفوذ را باید در بخش‌های مختلف جدی گرفت. امروز دو دستگاه معظم اطلاعاتی مسئول در کشور وجود دارد. وظیفه آنان فقط هشدار دادن و اقدامات پس از حوادث نیست. با توجه به خطری که از ناحیه نفوذ در دستگاه‌های متولی سیاسی، فرهنگی و اقتصادی کشور وجود دارد و این خطر توسط دستگاه‌های امنیتی گوشزد شده، وقت آن است که این دستگاه‌ها بدون ملاحظه این و آن، حلقه‌های پیرامونی مسئولان و دست‌اندرکاران در این حوزه‌ها را تحت اشراف و کنترل درآورده و برخورد قاطعی با افراد خزیده در موقعیت‌های حساس کشور صورت دهند. این در درجه اول خدمتی بزرگ به این مسئولین می‌باشد.

توهم باطل امریکایی- صهیونی

عباس حاجی‌نجاری

روند تحولات منطقه‌ای و جهانی در ماه‌های اخیر این تصور را در ذهن ائتلاف امریکایی‌- صهیونی و برخی کشور‌های اروپایی و منطقه ایجاد کرده که با اتکای به جنایت‌های اخیر امریکا و رژیم صهیونی در غزه و لبنان، می‌توانند با بر هم زدن نظام محاسباتی کشور‌ها و نیرو‌های مؤثر جبهه مقاومت، نتایج عملیات سخت‌افزاری را با جنگ نرم و عملیات شناختی برای تحقق سیاست‌هایشان در منطقه به پیش ببرند. آنها با توجه به انتخاب مجدد ترامپ در طی ماه‌های اخیر تلاش کرده‌اند با طرح «نظریه مرد دیوانه» و توهم ناشی از روند تحولات اخیر، با بهره‌گیری از عباراتی نظیر تهدید به حمله به تأسیسات هسته‌ای ایران، ایجاد جهنم در غزه در صورت عدم آزادی اسرا و تهدید به انحلال حشدالشعبی اراده خود را تحمیل کنند. از تاکتیک‌هایی که این روز‌ها به‌طور مکرر توسط حامیان دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور منتخب امریکا به کار گرفته‌شده است، چیزی است که تحلیل‌گران آن را نظریه مرد دیوانه می‌نامند. این نظریه، که ریشه‌های آن به رفتار ریچارد نیکسون در دوران جنگ سرد بازمی‌گردد، مبتنی براین ایده است که رهبران می‌توانند با نمایش غیرقابل‌پیش‌بینی بودن و تهدید به اقدامات شدید، طرف مقابل را وادار به امتیازدهی کنند. 
تجربه «نظریه مرد دیوانه» در مواجهه با ایران در همان دوران اول ریاست جمهوری ترامپ شکست‌خورده بود، همان‌گونه که جان بولتون مشاور امنیت ملی وقت امریکا در کتاب خود می‌نویسد که ترامپ امیدوار بود با خروج از توافق هسته‌ای (برجام) در سال ۲۰۱۸ (۱۳۹۷) و فشار حداکثری، ایران در برابر فشار اقتصادی تسلیم خواهد شد، همان راهبردی که پمپئو وزیر خارجه وقت امریکا مبتنی بر آن گفته بود که ما آن‌قدر به مردم ایران فشار می‌آوریم تا نان برای خوردن نداشته باشند برای اینکه حرف امریکا را (همچون گاو‌های شیرده خلیج‌فارس) گوش کنند، حالا جان بولتن بعد از چند سال در کتاب خود اذعان می‌کند که ایران نه‌تنها از مذاکره خودداری کرد بلکه با گسترش برنامه هسته‌ای خود و افزایش حملات نیابتی در منطقه، نشان داد که به راحتی تسلیم نمی‌شود 
آنچه سبب شکل‌گیری این توهم در امریکایی‌ها و صهیونیست‌ها در ماه‌های اخیر شده است این است که تصور می‌کنند که توانسته‌اند نیرو‌های مقاومت در منطقه را با این ادعا که نیرو‌های نیابتی ایران هستند مهار کنند، پس از تحولات سوریه قدرت منطقه ایران افول کرده، توان بازدارندگی نظامی ایران نیز به دلیل حملات اسرائیل ضربه خورده است و لذا ایران به دلیل مشکلات حاضر به دادن امتیاز خواهد بود. اما این توهم امریکایی‌ها به دلیل مستنداتی چند که به برخی از آن اشاره خواهد شد، از پیش شکست‌خورده است:
۱- در سه دهه گذشته طرح‌های امریکایی‌ها برای تسلط بر منطقه غرب آسیا یک به یک به شکست رسیده است، امریکایی‌ها پس از پایان جنگ تحمیلی و باهدف مهار نفوذ ایران در مسلمانان منطقه؛ دکترین «جریان موازی» را با اتکا به گروه‌های تکفیر دست‌ساز سازمان سیا و دیگر سرویس‌های اطلاعاتی کشور‌های منطقه، نظیر القاعده، طالبان و داعش برای جلوگیری از اقبال جوانان اهل سنت به سمت انقلاب اسلامی واز صحنه به درکردن نیرو‌های مقاومت در منطقه به اجرا درآوردند که این طرح با اهتمام نیرو‌های جبهه مقاومت ناکام ماند اگر چه هزینه سنگینی را بر جهان اسلام تحمیل کرد. طرح بعدی آنها «دکترین اقدام پیشدستانه» بود که با حمله به افغانستان و عراق آغاز شد که این طرح نیز باهمت نیرو‌های جبهه مقاومت، باعث سرشکستگی و فرار آنها از منطقه شد. طرح خاورمیانه بزرگ نیز در همان آغاز با شکست اسرائیل از حزب‌الله در جنگ ۳۳ روزه به محاق رفت و طرح معامله قرن و ابراهیم نیز با عملیات طوفان الاقصی به تاریخ پیوست. برآیند نتیجه اجرای این طرح‌ها را در اذعان ترامپ می‌توان دید که اعتراف می‌کند که امریکا با هزینه کرد بیش از ۷ هزار میلیارد دلار در افغانستان و عراق به نتیجه نرسید و شکست خورد و همچنین اعتراف روز‌های اخیر بایدن رئیس‌جمهور امریکا و بلینکن وزیر خارجه امریکا که هر دو اعتراف کردند که طرح‌های امریکا در طی ۳۰ سال گذشته در منطقه شکست‌خورده است و این در حالی است که از دل هر یک از این طرح‌ها نیرو‌های اصلی جبهه مقاومت نظیر حماس و جهاد اسلامی، حزب‌الله و حشدالشعبی ظهور پیداکرده‌اند. 
۲- راهبرد فشار حداکثری امریکا و اعمال تحریم‌های یک‌جانبه که ابزار اصلی امریکایی‌ها برای به تسلیم کشاندن کشور‌های هدف است، تاکنون برای آنها نه‌تنها نتیجه‌ای نداشته مصداق بارز آن ایران در ماجرای خروج ترامپ از برجام و روسیه در جنگ اوکراین است این در حالی است که به اذعان کارشناسان امریکایی تأثیر منفی تحریم‌ها بر اقتصاد امریکا کمتر از جوامع هدف نبوده است. 
۳- به رغم ادعای امریکایی‌ها و صهیونیست‌ها در تضعیف نیرو‌های جبهه مقاومت، اگرچه جنایات بی‌نظیر آنها علیه مردم غزه و لبنان آسیب‌هایی به نیرو‌های مقاومت وارد کرده است، اما این حملات نه‌تنها موجب از بین رفتن آنها نشده بلکه هم حماس و هم حزب‌الله با بازسازی خود توانستند اراده خود را بر امریکا و رژیم صهیونیستی تحمیل کنند که توافق صلح اسرائیل با لبنان و همچنین استیصال اسرائیل در مواجهه با مقاومت فلسطین و استیصال رژیم صهیونی به همراه متحدان امریکایی اروپایی در مواجهه با انصارالله نشانه‌هایی از آن است. 
۴- قلمداد کردن این نیرو‌ها به عنوان نیابتی ایران و اینکه ضعیف شدن آنها ایران را آسیب‌پذیرتر کرده است، یکی دیگر از توهمات امریکا و رژیم صهیونیستی است، چراکه ایران هیچ‌گاه به آنها به عنوان نیروی نیابتی نگاه نکرده و آنها از منافع مردم خود و مقاومت فلسطین دفاع می‌کنند و این ناشی از استحکام مبانی دینی و باور‌های اعتقادی نیرو‌های جبهه مقاومت به اسلام و ارزش‌های جهادی است، به‌گونه‌ای انصارالله یک‌تنه توانسته است علاوه بر محاصره دریایی بخشی از بنادر صهیونیست‌ها، نیروی دریایی امریکا و متحدانش را در دریا سرخ مستأصل کند، ایران نیز نشان داده است که آماده است رأساً در صورت هرگونه حماقت دشمنان بالاترین هزینه‌ها را بر آنها تحمیل کند. 
۷- امکان ضربه متقابل و جدی ایران به منافع متجاوزان علیه امنیت ملی ایران در منطقه که فرماندهان امریکایی بار‌ها بر آن تأکید کرده‌اند، عملاً به عنوان عامل بازدارنده‌ای در نظام محاسباتی امریکایی‌ها خود را نشان داده است، امکان تغییر راهبرد هسته‌ای ایران در صورت حمله به مراکز هسته‌ای، و امکان بسته شدن تنگه هرمز در صورت حمله به منافع نفتی ایران، در عین اقدام متقابل ایران، از نکاتی است که است که بر نظام محاسباتی تصمیم گیران کاخ سفید سایه انداخته است. 
رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار مردم قم در سالروز قیام نوزدهم دی، ۴۶ سال محاسبات و سیاست‌های غلط امریکا در قبال ملت ایران را استمرار همان خطای محاسباتی امریکایی‌ها در تحلیل قیام تاریخی ۱۹ دی خواندند و یادآور شدند:امروز کار اساسی، کار مهم برای دستگاه‌های تبلیغاتی ما، برای دستگاه‌های فرهنگی ما، تبلیغات ما، وزارت ارشاد ما، صداوسیمای ما، فعالان فضای مجازی ما، این است که پرده توهم اقتدار دشمن را پاره کنند، بشکنند، نگذارند تبلیغات دشمن بر روی افکار عمومی اثر کند.

چرا بزرگداشت شهدای چالدران امروز موضوعیت دارد؟

عزیز نجف‌پور‌آقابیگلو 

۱- نظام سلطه در تلاش است هویت‌دوستی مردم آذربایجان را به نفع پان‌ترک‌ها مصادره کند و هویت ترکی این مردم رادرتقابل با هویت ملی ایرانی و همبسته با هویت کشور‌های ترکیه و جمهوری آذربایجان نشان دهد و به این طریق از داخل ایران اهرم فشار سیاسی ایجاد کند.

ولی شهدای چالدران گواهی بر اصالت ایرانی مردم آذربایجان است که براساس هویت ملی و فرهنگ شیعی با حکومت ترک عثمانی به تقابل می‌رسد. یعنی این‌که صرف زبان مشترک، ملیت‌ساز نیست و عناصر مهم‌تری در تکوین یک ملت لازم است. مسلما که عناصری، چون امیرالمؤمنین (ع) وامام حسین (ع) وابوالفضل العباس (ع) وزینب (س) درتعیین هویت و ملیت مردم آذربایجان بر اشتراکات زبانی غلبه مطلق دارد. مردم آذربایجان درطول تاریخ اثبات کرده‌اندکه به مفهوم امت متعهد هستند. امت به معنای‌جمعی از انسان‌هاست که حول هدف و مقصدی مشترک مجتمع شده‌اند. از سوی دیگر مفهوم ملت براساس فرهنگ وتجربه تاریخی مشترک در یک گستره سرزمینی شکل می‌گیرد و مردم ایران در عین تنوع اقوام، یک ملت است و مردم آذربایجان هم از ارکان ملیت ایرانی هستند.

۲- چالدران شاهدی بر تجاوز حاکم یاغی عثمانی به ملت و امت ایرانی و مقاومت دلیرانه ایرانیان است. درست است که ایران در این جنگ شکست می‌خورد و بخش زیادی از سپاه در جنگی غیورانه شهید می‌شوند ولی در نبرد‌های بعد که حدود چهار دهه به طول می‌کشد فتح و ظفر‌ها حاصل می‌شود و قدرت و توان ملیت ایرانی نمایان می‌شود. این فتوحات حتی در دوره قاجار و افشاریه هم تکرار می‌شود.
 
۳- در چالدران جوانان غیور ترک ایرانی در کنار جوانان اصفهان، شیراز، مازندران و... جنگیده و به شهادت رسیده‌اند. حدود پنج قرن بعد شبیه این حماسه را در دفاع‌مقدس شاهدیم. شهیدان مهدی باکری از ارومیه، ابراهیم همت از اصفهان، حسن باقری از تهران، محمود کاوه از مشهد و‌... همه دریک جبهه، یک هویت ویک آرمان جنگیده وشهید شده‌اند. این گوهرپیام بزرگداشت شهدای چالدران به فتنه‌انگیزی‌های اخیر بازماندگان عثمانی و فریب‌خوردگان و دورافتادگان از وطن در باکو‌ست. 
 
۴- البته چالدران یک پیام پنهان داخلی هم دارد. اصالت وهویت یکپارچه ملیت ایرانی که بامشارکت و همبستگی همه اقوام ایرانی در طول تاریخ شکل گرفته و حماسه‌ها آفریده است، رمز تداوم توفیقات امروز و فردای ماست. باید به این تنوع و رنگارنگی این هویت مشترک احترام گذاشت وازتلاش‌های خام‌اندیشانه برای فروکاهش هویت ایرانی به یکی ازاقوام خودداری‌کردوحقوق همه فرهنگ‌های ایرانی را در این بوم رنگارنگ هویت یکپارچه ایرانی محفوظ داشت.

تلاش اروپا برای تثبیت جایگاه و فرصتی برای ایران

زهرا نژاد بهرام

اتحادیه اروپا که دوره ای سخت را در کاهش قدرت پس از خروج انگلستان از این اتحادیه طی کرده و بخش بزرگی از آن را در حمله روسیه به اکراین تجربه کرده است ، اکنون در پی باز آرایی قدرت در صحنه بین المللی با تکیه بر مشارکت در تصمیم سازی ها و تصمیم گیری های جهانی است ؛ این مهم فرصت های تازه ای را برای حل مناقشات با ایران گشوده که بهره گیری از آن به نفع طرفین است.
مذاکرات اخیر ایران با تروئیکا و تلاش برای کاهش تنش ها و گشودن فرصت دوباره برای شرکتهای هواپیمایی ایرانی جهت برقراری پروازها به اروپا در پی تحریم شرکت هواپیمایی «ایران ایر» به همراه آزادی برخی از زندانی های دو تابعیتی و خبرنگار ایتالیایی …. جملگی نماینگر عزمی دیگر از سوی این اتحادیه وایران برای کاهش تنش است.
رویکرد مذاکره محوری و صلح جویی ایران که با روی کار آمدن دولت چهاردهم جان دیگری گرفته ،تصویری آشکار از تهران برای کاهش مناقشات و گشایش در رفع سوء تفاهم های موجود است . طرفین با پذیرش ضرورتهای جهانی در تلاش هستند که مسائل فی مابین را به شکلی مرتفع سازند .روی کارامدن ترامپ در امریکا و خط و نشانهای متعدد او برای اروپا و برخی سرزمین هایی که هم اکنون در اختیار این کشورها است با تکیه بر نگاه خاص وی در دور اول ریاست جمهوری و خروج از پیمانهای منطقه ای و بین المللی، این نگاه را در میان اتحادیه اروپا بوجود آورده که بایستی با رویکردی دیگر به مسائل جهانی وارد شود تا بتواند موقعیت و جایگاه خود را بازیابد .
هزینه های مترتب بر اروپا در پی جنگ اکراین و فشار اقتصادی ناشی از این جنگ و تهدید سرزمینی این اتحادیه بستری مهیا برای تغییر در سیاست گذاری است ،تا با تکیه بر ظرفیت ها اعضا سرزمینی خود بستری برای گشودن فرصت های تازه جهت حل و فصل مناقشات را انتخاب کند. درهمین میان علاوه بر نگاه ترامپ به اروپا افکار عمومی آمریکا نیز قابل تامل است . بر اساس نظرسنجی‌های انجام شده در مؤسسات امریکایی در نوامبر۲۰۲۳، ۴۱ درصد از امریکایی‌ها معتقدند که ایالات متحده حمایت بیش از حد از اوکراین انجام می‌دهد و این درصد بر اساس نظرسنجی‌های اکتبر گذشته به ۶۲ درصد در حزب جمهوری خواه افزایش یافته است . درصد کسانی که معتقدند ایالات متحده باید از اوکراین حمایت کند تا زمانی که تمام قلمرو خود را بدون توجه به مدت زمان درگیری به دست آورد، از ۶۶ درصد در اوت ۲۰۲۲ به ۵۴ درصد در اکتبر ۲۰۲۳ کاهش یافته است، در حالی که ۴۳ درصد معتقدند که واشنگتن باید به دنبال پایان دادن سریع به جنگ باشد، حتی اگر به معنای واگذاری بخشی از قلمرو این کشور در برابر روسیه باشد. این درصدها نشان دهنده روحیه عمومی امریکایی ها است که طرفدار ادامه حمایت امنیتی از اروپا نیستند.
در چنین شرایطی هوشمندی ایران در شناسایی این ظرفیت و بکارگیری ابزارهای گفتگو محور برای حل سوء تفاهم ها و اختلافات می تواند تصویر دیگری از همگرایی صلح محور را در منطقه و مقابله با زیاده خواهی های احتمالی ترامپ فراهم آورد . خصوصا اینکه هر دو طرف با توجه به سابقه وی به روشنی می دانند تصویر آینده اروپا و خاورمیانه و آسیای جنوب غربی به هم گره خورده است .
هزینه های مترتب بر اروپا از وقایع مربوط به تهاجم داعش و روی کار آمدن طالبان و تحولات منطقه ای دیگر در آفریقا متفاوت از آن بوده که امریکا را درگیر آن کند؛ لذا اتحادیه اروپا می بایستی در کاهش تنش ها و گشودن فرصت ها برای صلح دوام دار در منطقه پس از آتش بس در لبنان رویکردی متفاوت داشته باشد .
این نگاه متفاوت همان فرصتی است که ایران باید به روشنی از آن استفاده کند.
شواهد کنونی موید شناسایی این مهم از سوی ایران است، لذا به نظر می رسد نه تنها تهران باید مسائل مربوط به آژانس بین المللی هسته ای و برجام و مسائل خاص با برخی از آنها را مرتفع کند بلکه می بایستی در جهت مشارکت در ایجاد صلح پایدار به عنوان شریک منطقه ای این اتحادیه وارد میدان شود . ظرفیت های ژئوپولتیک ایران و برخورداری از قدرت منطقه ای غیر قابل انکار تهران شاهدی برا ین مدعا است که می تواند بستری موثر برای کاهش تنش ها با تکیه بر مصالح مشترک باشد .
از این رو اگر سیاست ورزان ایرانی این مهم را در دستور کار خود قرار دهند که اروپا را در بستر تلاش برای ملاحضات امنیتی سرزمینی و فرصتهای اقتصادی می تواند در یک گفتگوی سازنده قرار گیرد ، یقینا فرصت های یگانه ای حاصل خواهد شد که فشار احتمالی آینده بر ایران را کاهش خواهد داد . خصوصا اینکه ایران با داشتن قرار داد ۲۵ ساله توسعه اقتصادی با چین و گشودن مذاکرات تازه در خصوص FATF می تواند شریک تجاری خوبی نیز برای آنها باشد و فرصت های اقتصادی مشترک را با وضعیت ژئوپولتیک خود در اتصال شرق و غرب آسیا به اروپا فراهم کند.
از این‌رو به نظر می رسد با توجه به شرایط کنونی آینده روابط ایران با اتحادیه اروپا احتمالا با توجه به مصلحت طرفینی در مسیر بهبود قرار بگیرد .آنگونه که این ظرفیت حتی قادر است بسیاری را از مناقشات موجود در منطقه را با همکاری مشترک آنها مرتفع نموده و بستری برای ترسیم خطوط تازه در فضای بین المللی باشد .

علی الگوی جاودانه برای حکومت‌ها

محمدرضا یوسفی شیخ‌رباط

یکی از سؤالاتی که همواره ذهن خیلی‌ها را به خود مشغول کرده‌، این است که پیامبر، ائمه ‌یا جامعه صدر اسلام متعلق به ۱۴۰۰ سال پیش بوده‌اند. جامعه آن دوره، یک جامعه کشاورزی و در قیاس با جوامع کنونی کوچک بوده است. بسیاری از جوامع در قرن ۲۱، جوامع صنعتی و فراصنعتی هستند. کشاورزی ماشینیزه‌شده، نظام حمل‌ونقل فوق‌العاده پیشرفت کرده است. مسائل نوظهور پدید آمده و جوامع به طرز شگفت‌انگیزی نسبت به آن جوامع متحول شده‌اند؛ به‌گونه‌ای که می‌توان گفت دو دنیای متفاوت رخ داده است.

لذا با وجود این تحولات شگرف، چرا باید از کسانی صحبت شود که ۱۴۰۰ سال از زندگی آنها می‌گذرد و آنها را الگو قرار داد؟ این پرسش، بسیار جدی است. اندیشمندان مختلف واکنش‌های متفاوتی نسبت به این سؤال داشته‌اند. برخی تصور می‌کنند که الگو‌بودن پیامبر یا امیرالمؤمنین و دیگر امامان به این معناست که همه چیز را با آن دوران نسبت‌سنجی کنیم. از این‌رو هر‌‌چند با محصولات دنیای جدید سر سازگاری دارند، اما با روح و مظاهر تمدن جدید در تقابل هستند. علوم انسانی را بر‌نمی‌تابند و آن را مظهر تمدن غرب و غربی‌شدن می‌دانند‌. از نام توسعه دوری جسته‌ و واژه‌های دیگری استفاده می‌کنند. آنان به‌گونه‌ای سخن می‌گویند که انسان مسلمان و غیرمسلمان دو هویت کاملا مستقل داشته و هیچ وجه مشترکی با یکدیگر ندارند. گروهی نیز با تمسک به برخی روایات ضعیف ‌یا منطبق با شرایط خاص مخاطب، مدعی طب اسلامی شده و در تقابل با طب نوین قرار گرفته‌اند.

این تفکر تقابلی خسارات بزرگی به جامعه وارد کرده است. به‌علاوه، این نگرش به دلیل تفاوت واقعی عمل اجتماعی و سیاسی امامان به دلیل تغییر شرایط، به نوعی گزینش توجیهی دچار شده و توانایی این را دارد که به ظاهر تصمیم خود را با یک رفتار از صدر اسلام تطبیق داده و خود را توجیه کند؛ در‌حالی‌که تفاوت‌ها بسیار است و این رفتار ظاهرگرایانه در عمل ابزای برای توجیه سیاست‌های خطا درآمده است. با توجه به تحول عمیق جوامع بشری، الگو‌بودن به معنای یادشده خطاست. آنان در ارزش‌های اخلاقی، چگونگی مواجهه با مشکلات، رابطه معنوی با خداوند، چگونگی تعامل با مردم، اخلاق اجتماعی، اخلاق خانوادگی و... الگو هستند. ارزش‌های اخلاقی، ارزش‌هایی پایدار و هویت‌ساز هستند ارزش‌هایی مانند صداقت، راستگویی، پایمردی، استقامت و صبر جمیل و‌... که مختص زمان صدر اسلام نبوده، بلکه پیوسته دغدغه اصلی زندگی بشری بوده است. ما در رابطه با حکومت، با مسائلی مواجه می‌شویم. حکومت‌ها در طول تاریخ برحسب شرایط متحول شده‌اند. ساختار اداری حکومت ساده بوده، تفکیک قوا معنا نداشته‌، تعدد سازمان‌ها و گستره مسائل مانند امروز نبوده است. استان‌ها به‌گونه‌ای تقریبا ایالتی عمل می‌کردند؛ بنابراین شبیه‌سازی با آن دوران خطایی بزرگ است.

با وجود این، اصول اداره جامعه و ارزش‌های حاکم بر حکومت قابل توجه است. برای مثال، در حکومت امیرالمؤمنین، آزادی بیان ارزش داشته و از جایگاه معتبری برخوردار بود. بدترین انتقادها‌ و حتی توهین‌ها توسط خوارج و گروهی از مخالفان به حضرت علی می‌شد. گاهی اوقات، برخی رفتارها و گفته‌ها چنان تلخ بود که توسط مردمی که ناظر صحنه‌ها بودند، قابل تحمل نبود و می‌خواستند واکنش نسبت به فرد هتاک نشان دهند اما حضرت علی چنین اجازه‌ای نمی‌دادند. در‌حالی‌که همین رفتارها در دوران خلفا‌ تحمل نمی‌شد، از حقوق خویش مانند سهم از بیت‌المال محروم شده، گاه تبعید و گاه مورد آزار قرار می‌گرفتند. از منظر حضرت علی تا زمانی که اقدام مسلحانه نشده‌، آزادی مخالفان تضمین‌شده است.

بنابراین آزادی بیان یک اصل اساسی در حکومت امیرالمؤمنین بود. حتی وقتی‌ مخالفان اراده جنگ می‌کردند، حضرت راه گفت‌وگو را انتخاب کرده، سعی می‌کرد آنان را قانع کند و هیچ‌گاه شروع‌کننده جنگ نبود. وقتی آنان جنگ را شروع می‌کردند، حضرت می‌فرمودند خداوندا تو شاهد باش که من آغازگر جنگ نبودم و تمامی تلاش خویش را برای جلوگیری از آن مصروف داشتم. حضرت پس از جنگ نیز‌ خانواده آنان را از سهم بیت‌المال محروم نکرده، آزادی آنان را محترم می‌شمرد. معیارهای گزینش کارگزاران، نظارت حاکمیت و مردم بر عملکرد آنان، شفافیت، به رسمیت شناختن حق اعتراض، جهت‌گیری سیاست‌های حکومت در جهت افزایش رفاه، عدالت و تضمین حقوق مالکیت، نظارت بر بازار و نه دخالت در آن و بسترسازی ارتقای فرهنگی جامعه از‌جمله مواردی است که هر حکومتی باید از آن درس گیرد. اگر آن ترور و حادثه نبود، جهان امروز سمت‌و‌سویی دیگر داشت.

خداوند علی(ع) را آفرید تا ...

کورش شجاعی

خداوند حکیم، علی(ع) را آفرید تا مردمان و جهان هستی پس از ختم نبوت بی راهنما و بی رهبر و بی امام نمانند. یگانه بی همتا، مولود کعبه را در دامانی پرورانید که برترین خلق عالم و اعظم و اکرم پیامبران الهی بود. علی(ع) در آغوش حضرت مصطفی قد کشید. او اولین مرد ایمان آورنده به آیین پاک محمدی بود و اولین اقتداکننده به نماز رسول ا... ؛ همان علی که لحظه ای به شرک و کفر نزیست، هرآنچه لازم بود از علم و دانش و زهد و ایمان و تقوا و از معرفت به حق تعالی از نبی مکرم آموخت و تا بدان جا مقام یافت که آن به مکتب نرفته  و خط ننوشته که به غمزه مدرس صدمعلم شد، علی را باب و دروازه علم نبوی خواند.همیشه و همه جا و هرجا که لازم بود در سفر و در حضر و در هنگامه خطر همراه و حامی و پشتیبان حبیب خدا بود،نه تنها در «بدر» و «احد» و «خندق» و «خیبر» و ...بلکه سال ها پیش از این در لیلة المبیت این تنها علی بود که جان خود را سپر دفاع از جان پیامبر کرد. با این همه علی(ع) هیچ گاه نه در کلام و گفتار و نه در رفتار و کردار بر«مراد» خود پیشی نگرفت ،چرا که علی نمونه اتّم و بی تکرار«مریدی» در محضر حضرت ختمی مرتبت بود. علی(ع) را حضرت رحمان آفرید تا به مردم جهان تا ابد نشان دهد که انسان به حق رسیده می تواند در اوج شهامت و شجاعت و قدرت و پهلوانی باشد آن چنان که سروش لا فتی الّا علی در آسمان طنین انداز شود اما در عین حال مهربان ترین پدر باشد بعد از پیامبر(ص) برای امت و دلسوزترین باشد برای یتیمان و ضرب آهنگ قلبش به فلاح و صلاح و سعادت مردمان تپیدن داشته باشد. حضرت آفریدگار علی(ع) را آفرید و خود به رسول اکرم فرمان داد که زین پس علی را امیرالمومنین بخواند و این لقب و این صفت خدادادی برای احدی جز علی ابن ابی طالب وضع نشد.
امیری که از دنیا بیشتر اوقات به قرصی نان جو و شیر و نمک بسنده می کرد، همان علی(ع)که تنها کُفو منصوره دوعالم«بـضــــــعة  الرسول» و همسر زهرای بتول بود و تنها مصداق آیه یطعمون الطعام علی حبه ... بودند و افطاری سه شب خود و فرزندان دلبندشان را به یتیم و اسیر و مسکین بخشیدند.
علی (ع)مظهرالعجایبی است که در ایمان و اخلاص دومی و «تالی تلو» بی تکرار حضرت رسول است. او گرچه پهلوان و شیرمرد و اسدا... الغالب بود اما حتی در هنگامه جهاد  ،دمی و ذره ای از رضای خداوند و خلوص نیت فاصله نگرفت ،و چه نیکو فرمود مولانا که از علی آموز اخلاص عمل؛ وجود بی همانند وصی پیامبر اعظم و جانشین برحق حضرت مصطفی،اعلم،ازهد، اتقی، اشجع، اعدل وآن چنان عارف بالله بود که خود می فرمود:اگر همه پرده ها کنار رود و غیب آشکار شود،ذره ای بر ایمان علی اضافه نمی شود و اما دیدیم که همان «قرآن ناطق»،همان اصل نماز،همان حجت حق را کاخ نشینان دستگاه معاویه آن چنان آماج تبلیغات منفی قراردادند که به گاه شهادت حضرتش در مسجد کوفه برخی شامیان گفتند مگر علی نماز می‌خوانده؟!
و اما خداوند علی اعلی، مرتضی علی را آفرید تا مردمان تا آخرالزمان ببینند و بدانند که چگونه می توان اشجع امت بود و جایگاهی نزد رسول ا... داشته باشد که حضرتش فرمود،ضربه علی در یوم خندق افضل از عبادت جن و انس است اما برای بقای اسلام آن چنان صبر و حلم به خرج دهد که در برابر تصمیم «سقیفه» نه تنها شاهد از بین رفتن حق مسلم خود که بارها و  جاهای مختلف در حدیث منزلت،حدیث دار، و غدیر خم و ... وکریمه روشن و بی چون و چرای «آیه ولایت» از سوی خداوند حکیم و پیامبر عظیم الشأن اسلام تاکید شده است ، برای گرفتن حق خود دست به شمشیر نبرد بلکه شاهد جفای به زهرای اطهر نیز باشد و خون دل ها بخورد.
خداوند آن حکیم بی همتا و آن خالق یگانه هستی علی را آفرید تا در سایه ولایت و تربیت رسول خدا حضرت ختمی مرتبت به چنان مرتبتی دست یابد که «ذکرش عبادت باشد» و راهش تنها راه سعادت و پیروی اش مایه عزت  وکمال وتعالی ،نهج البلاغه اش«اخ القرآن»باشد و مراتب کمالش آنچنان که پیامبر عظیم الشان اسلام این آخرین مبعوث حق تعالی فرمود اگر هراسی نداشتم که آنچه مسیحیان درباره حضرت عیسی می گویند(فرزند خدا بودن عیسی)آن گاه فضایل علی را می گفتم.
آری علی بن ابی طالب امیرالمومنین است و ساقی کوثر و قسیم نار وجنت، امیرالمومنین به فرموده قرآن کریم در آیه مباهله نفس و جان پیامبر است، امیرالمومنین پس از رسول خدا ایستاده بر اوج قله همه خوبی ها وفضیلت هاست.
حضرت باری تعالی علی (ع)و این شاهکار آفرینش را آفرید تا همه مردمان تا آخرالزمان شاهد تجسم عینی زهد و تقوا و علم و ایمان و شجاعت و اخلاص و عدالت و... باشند و آیا حکومت حدود ۴ساله امیرمومنان خود برترین و بهترین نشانه و شاهد از تحقق عدل،انصاف،عدالت،حق مداری،مردم داری،شفافیت وپاک دستی در «حکومت علوی»نیست همانا حکومتی که آرزوی همه حق طلبان و آزادی خواهان و اهل ایمان و انصاف است ،همان حکومتی که به لطف الهی بهترین شکل آن با ظهور مهدی فاطمه محقق خواهد شد.

قلب دنیای اسلام!

محمدکاظم انبارلویی
امام خامنه‌ای در دیدار مردم قم، از ایران به‌عنوان قلب دنیای اسلام یاد کردند و فرمودند : ایران وسط دنیای اسلام قرار گرفته است. ایران یک قله راهبردی در جهان است.

ایشان چهار دلیل برای این‌که ایران یک قله راهبردی در جهان است آوردند:
موقعیت جغرافیایی خوب، جغرافیای سیاسی خاص، امکانات طبیعی و نیروی انسانی پیشرفته.
درباره این گزاره گفتنی‌ها زیاد است ازجمله :
۱- تیموتی تیم مارشال یک روزنامه‌نگار انگلیسی است در سه کتاب جبر جغرافیا، در اسارت جغرافیا و زندانیان جغرافیا به این سؤال پاسخ داده است که چگونه جغرافیا مسیر سیاست جهانی را تعیین می‌کند. او همچنین از ۱۰ نقشه جغرافیایی صحبت می‌کند که آموختنی‌هایی درباره سیاست جهانی دارد. او در این کتاب‌ها از «قدرت جغرافیا» و «آینده جغرافیا» سخن به میان آورده است.
ما باید در مورد جغرافیای سیاسی و جغرافیای طبیعی خود زیاد بدانیم. فقر علمی ما در نهاد علم در کشور باعث شده آن‌ها که در میدان سیاست و اقتصاد و فرهنگ هستند رشد ۸ درصدی را ممکن نمی‌دانند. گردش اطلاعات در ذهن حضرات توسط دشمن و دوستان غافل مدیریت می شود و متأسفانه دچار بیماری خودکم‌بینی و حقارت هستند.
۲- پروفسور محی‌الدین مصباحی، استاد برجسته رشته روابط بین الملل در دانشگاه فلوریداست کتابی دارد به نام «تنهایی استراتژیک ایران» او در این کتاب از مخمصه ژئوپولتیک ایران تا بحران هسته‌ای سخن به میان آورده است.
او می‌گوید؛ ایران به دلیل ساختار ژئوپولتیک تاریخی که در آن قرار گرفته است و موقعیت جغرافیای استراتژیک خود و نیز تاریخ تعاملات و تنش‌هایی که با قدرت‌های جهانی داشته، همواره تنها بوده است. امری که با انقلاب اسلامی تشدید شده است این تنهایی ریشه در تمایل ایرانیان برای حفظ استقلال خود در برابر قدرت‌های جهانی دارد. 
ایران نخستین دولت تاریخی جهان و ایرانیان قدیمی‌ترین مردمان زنده جهان هستند. ایران یک کشور و دولت تاریخی است و یک کشور واقعی است.
ایران به دلیل موقعیت ژئوپولتیک خود ۵ بار توسط قدرت‌های جهانی قبل و بعد از اسلام مورد غارت و تاخت وتاز بوده است اما هر بار از خاکستر مرگ برخاسته و به حیات خود به‌عنوان یک قطب قدرت در جهان ادامه داده است این در تاریخ جهان بی‌نظیر است.
او می‌گوید؛ ایران به لحاظ استراتژیک شاید «تنها» بوده ، اما هرگز «منزوی» نبوده است.
دیگر این‌که ایران همواره یک قطب قدرت در جهان بوده همین است ایران و ایرانی هیچ‌وقت منزوی نبوده است.
۳- امامین انقلاب فهم درستی از موقعیت ژئوپولتیک ایران داشتند.مردان مرد ایرانی که در جبهه‌های نظامی نام خود را در تاریخ انقلاب اسلامی جاودانه کرده‌اند، فهم درستی از ایران به عنوان یک قله راهبردی در جهان داشتند. سرداران سلحشوری چون باقری‌ها، همت‌ها،چمران ها، احمد کاظمی‌ها، سلیمانی‌ها حتی سربازانی چون حججی‌ها با یک درک تاریخی و الهی دست بر قبضه تفنگ خود داشتند اما متأسفانه برخی دیپلمات‌های ما با آن‌که به‌لحاظ علمی تحصیلاتی داشتند از درک این حقیقت روشن عاجز بودند.
مذاکره با دشمن یک تابو نیست به شرطی که بدانیم چه می‌دهیم و چه می‌گیریم. مذاکره در محیط ذهنی «ترس» و «ضعف» یک بلاهت سیاسی است، آن‌هم در شرایطی که ما قدرتمندترین دوران حکمرانی را تجربه می‌کنیم.
مذاکره با دشمن کار سختی نیست. به شرطی که بدانیم آن‌که با او گفت‌وگو می‌کنیم آدم اصلی است؛ اگر توافق کنیم مشکل حل می‌شود. مسیر گفت‌وگوهای ایران و آمریکا از قرارداد الجزایر تا توافق برجام نشان داد آدم اصلی آن نیست که با او گفت‌وگو می‌کنیم.
 
جهش تعداد تلفات اسرائیل در نوار غزه
مهدی بختیاری
تنها یک روز بعد از پیام انگیزشی فرمانده تیپ ناخال به نیروهایش برای حفظ روحیه آنها، روز دوشنبه ـ پریروز ـ 5 نفر دیگر از تروریست‌های این تیپ در کمین سنگین نیروهای حماس هلاک شدند. 
۳ روز قبل، ۳ نفر از نیروهای این تیپ در درگیری‌های منطقه بیت حانون در شمال نوار غزه کشته شدند و فرمانده آنها برای حفظ روحیه نیروهایش در پیامی که به شکل گسترده در رسانه‌های اسرائیلی منتشر شد، از آنها خواست برای ادامه جنگی که به گفته او طولانی خواهد بود، روحیه‌شان را حفظ کنند. 
حالا با کشته شدن 5 نفر دیگر از اعضای این تیپ (و 8 نفر دیگر که به سختی مجروح شدند) وضعیت این یگان به طور خاص و ارتش اسرائیل به طور عام خراب‌تر از قبل شده است. 
تیپ ناخال یکی از مهم‌ترین تیپ‌های پیاده ارتش اسرائیل است که هم‌اکنون در جبهه شمال نوار غزه حضور دارد و عمده کشته‌های چند روز اخیر نیز از میان سربازان همین تیپ هستند. 
با شروع سال جدید میلادی، نبردها در نوار غزه همچنان ادامه دارد و تنها طی 13 روز اول ماه ژانویه، 15 نیروی نظامی اسرائیل در غزه کشته شدند که آمار جالب توجهی است. 
میانگین بیش از یک کشته در هر روز طی ۲ هفته ابتدایی سال 2025 و در حالی که یک سال و 4 ماه از آغاز جنگ می‌گذرد، نشان‌دهنده آن است که اسرائیل نه تنها نتوانسته اهداف اصلی خود را که یکی از آنها نابودی حماس بود، محقق کند، بلکه حالا در یک مخمصه بزرگ گیر افتاده که در صورت ادامه‌دار بودن آن، دست آنها در مذاکرات آتش‌بس بسته‌تر خواهد شد. 
حماس اعلام کرده به دنبال آتش‌بس است و البته برای آن شروطی هم در نظر دارد و ادامه این روند می‌تواند شروط بیشتری را از طرف حماس به دولت نتانیاهو تحمیل کند. 
اسرائیل نبرد زمینی در نوار غزه را 27 اکتبر 2023 با ۳ هدف اصلی یعنی نابودی حماس، تغییر در ساختار حاکمیتی غزه و آزادی بدون قید و شرط اسرایش آغاز کرد اما با گذشت 16 ماه، هیچ‌کدام از این اهداف محقق نشده است. 
از طرف دیگر، گفته می‌شود اسرائیل در حال پذیرش برخی شروط حماس است که پیش‌تر اعلام کرده بود به هیچ‌وجه آنها را نخواهد پذیرفت. 
برای مثال یکی از اهداف اصلی اسرائیل باقی ماندن نیروهایش حتی بعد از آتش‌بس در ۲ محور نتزاریم و فیلادلفی است که اولی نوار غزه را به ۲ بخش شمالی و جنوبی تقسیم کرده و دومی ارتباط غزه با خارج یعنی مصر را در منطقه رفح قطع خواهد کرد. همه اینها در حالی است که ارتش اسرائیل این روزها با یک وضعیت بحرانی نیز دست و پنجه نرم می‌کند. 
اختلافات میان «اسرائیل کاتس» وزیر جنگ و «هرتزی هالوی» رئیس ستاد ارتش بالا گرفته و به نظر می‌رسد بزودی شاهد برکناری یا استعفای هالوی از ریاست ستاد ارتش نیز باشیم. 
اسرائیل در حالی جنگ را با تلفات بالا در این روزها در غزه ادامه می‌دهد که برای تامین نیروی انسانی خود نیز با مشکل اساسی روبه‌رو شده و هنوز نتوانسته قشر مذهبی اسرائیل یعنی «حریدی‌‌ها» را برای رفتن به سربازی متقاعد کند؛ موضوعی که یکی از اصلی‌ترین دلایل اختلافات «یوآو گالانت» وزیر سابق جنگ این رژیم با شخص نتانیاهو نخست‌وزیر هم بود. 
در طرف مقابل، گروه‌های مقاومت فلسطینی بویژه حماس به‌رغم از دست دادن برخی فرماندهان خود نظیر یحیی سنوار و محمد ضیف (دومی هنوز به صورت رسمی و قطعی اعلام نشده است) توانسته‌اند سازمان رزم خود را بویژه در شمال نوار غزه حفظ کنند. 
یکی از برنامه‌های اصلی ارتش اسرائیل جدا کردن شمال نوار غزه از طریق محور نتزاریم و خالی کردن آن برای ایجاد منطقه حائل و امن بین غزه و سرزمین‌های اشغالی است. 
از دست دادن تعداد زیاد نیروهای نظامی در چند روز اخیر، فشارها را بر دولت نتانیاهو بیشتر هم کرده است. اپوزیسیون دولت بر حجم انتقادات خود افزود و بسیاری از ساکنان سرزمین‌های اشغالی بویژه خانواده‌های اسرای صهیونیست در دست مقاومت فلسطین نیز دست از تظاهرات و فشار به دولت برای رسیدن به توافق آتش‌بس برنمی‌دارند. در کنار اینها، ابهام در سرنوشت اسرای اسرائیلی در دستان حماس که گفته می‌شود در حال حاضر تعداد آنها 98 نفر است نیز یکی دیگر از دردسرهای بزرگ نتانیاهو و یکی از ۳ هدف اصلی او برای آغاز نبرد زمینی است که هنوز محقق نشده. حماس در روزهای گذشته با انتشار تصاویری از برخی اسرای اسرائیلی و ایجاد یک جنگ روانی حساب شده، خشم ساکنان سرزمین‌های اشغالی نسبت به دولت‌شان را بیشتر کرد و همین مسأله می‌تواند در فرآیند مذاکرات آتش‌بس نیز تاثیرات زیادی بگذارد. 
هر چند با توجه به اتفاقات چند ماه اخیر در جبهه‌های نبرد، چندان قاطعانه نمی‌توان درباره آینده پیش‌بینی کرد اما روندی که اکنون در میدان برقرار است، تا حد زیادی به ضرر صهیونیست‌هاست. 
نیروهای نظامی انگیزه خود را برای ادامه جنگ از دست داده‌اند و بحران در سطوح عالی ارتش نیز بر تداوم ناکامی‌ها افزوده است.
به نظر می‌رسد اسرائیل مجبور خواهد شد با بسیاری از شروط حماس که یکی از اصلی‌ترین آنها آزاد کردن تعداد کثیری از زندانیان فلسطینی است موافقت کند. 
حماس می‌خواهد بیشتر اسرای فلسطینی را تا قبل از آنکه به سرنوشت شهید طقاطقه مبتلا شوند، آزاد کند. 
اسماعیل طقاطقه از اعضای جنبش جهاد اسلامی فلسطین بود که در نتیحه شکنجه‌های بسیار و نگه داشتنش در بدترین شرایط در زندان، به سرطان مبتلا شد و بعد از ممنوع‌الخروج شدن از سوی نهادهای امنیتی اسرائیل، نتوانست روند درمان خود را در اردن ادامه دهد و به همین دلیل بر اثر جراحات ناشی از شکنجه و ابتلا به بیماری سخت سرطان، در بیمارستان النجاح در نابلس به شهادت رسید. تشییع باشکوه او نشان داد وی هم به یکی از نمادهای مبارزه با صهیونیسم تبدیل شده است.