صدیقه طاهره پدیده شگفتانگیز عالم آفرینش
عباس خامهیار
در حال حاضر در سوریه شاهد وضعیتی هستیم که به نوعی تداعیکننده حمله کفتارها به صید ثمین خود است. در این حملات، هیچیک از اصول اخلاقی، حقوقی و ارزشهای ادعایی غربیها به هیچوجه رعایت نمیشود. به نظر من، این یک رسوایی تمامعیار است که نفاق موجود در سیاستهای غرب را به نمایش میگذارد.
دیدارها و مذاکرات پیدرپی و سفرهای سریع و مکرر مقامات غربی، بهویژه آمریکاییها، در سه روز گذشته بهوضوح نشاندهنده شلیک تیر خلاص به استقلال سوریه است. در حال حاضر، از سویی روند تجزیه و اشغال این کشور در حال تثبیت است و از سوی دیگر زیرساختها و سیستم دفاعی سوریه به سمت فروپاشی کامل پیش میرود؛ آمریکاییها در شرق فرات مستقر شدهاند و بیش از یکسوم کشور را تحت تصرف دارند و ۹۰ درصد از منابع انرژی و نفت سوریه را غارت میکنند. در همین شرایط یکی از همسایگان سوریه با ادعاهای تاریخی، حاکمیت دولت سوریه را بر مناطق شمالیاش از مدتها پیش به چالش کشیده است و یک منطقه تاریخی و اقتصادی سوریه که دومین استان بزرگ این کشور بعد از دمشق است، نیز با همین ادعاها عملا استقلال خود را از دست داده و بقیه کشور هم در دست گروههای مسلحی قرار گرفته است. این گروهها اکنون در بسیاری از مناطق با یکدیگر درگیری دارند و آیندهای مبهم را رقم میزنند. نکته قابلتوجه این است که غرب به مذاکره با گروههایی پرداخته که در لیست سیاه تروریستی خود غرب قرار دارند و حتی برای سر آنها جایزه تعیین کرده بودند و این بیشتر بیانگر نفاق غرب است. جالبتر اینکه پس از این ملاقاتها، غربیها با چنان ادبیاتی سخن میگویند که گویی این گروهها تندیسهای اخلاق، مدافع حقوق بشر، حقوق زنان و ارزشهای انسانیهستند. گویی واقعیتهای تلخی مانند قراردادن خلبان اردنی درقفس وزندهزنده سوزاندن او، قتل مخالفان با پرتکردن آنها از پشتبامها و کشتار هزاران انسان بیگناه آنهم با فریاد ا... اکبر توسط این گروهها از ذهن دیپلماتهای غربی پاک شده است. متاسفانه، تمام این فجایع برای مذاکرهکنندگان آمریکایی و غربی فراموش شده و در اینجا حقیقتا به اصطلاح دم خروس پیدا میشود و اهداف پنهان و پلید آمریکا و همپیمانان غربیشان آشکار میشود. عادیسازی روابط با رژیمصهیونیستی در قالب یک تعهد بسیار دقیق و قطع و دوری جستن از هرگونه رابطه با جمهوری اسلامی ایران و مقاومت از جمله فلسطینیها، دو هدف اصلی این مذاکرات است. علاوه براین، آمریکاییهاوغربیهابهصراحت اعلام میکنندکه هرگونه توافق باید براساسعملکرد گروهها راستیآزمایی شود و صرفا به قولها اکتفا نمیشود. این وعدهها و تعهدات بیشتر به تحمیل شرایط جدیدی منجر میشود. ما نمونههایی از کشورهای پیشتاز عادیسازی روابط با رژیمصهیونیستی را در گذشته دیدهایم که در حال حاضر با بحرانهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جدی روبهرو هستند. حوادث اخیر سوریه نشان میدهد که هزینه مقاومت بهمراتب کمتر از هزینه تسلیم است. از دست دادن حمایت یک کشوربزرگ مانند ایران که همیشه برای حفظ وحدت وتمامیتارضی سوریه هزینه کرده، بههیچوجه به نفع سوریها نخواهد بود. طبیعی است که این تهدیدها در درازمدت نتیجه نخواهند داد و مردم آزادیخواه و استقلالطلب منطقه بعید است که به این ذلت و خواری تن دهند.
هوشمند سفیدی
اخیرا بروز برخی از خصوصیات رفتاری و اخلاقی دکتر مسعود پزشکیان،عده ای را دچار حیرت و بهت کرده است؛ این حیرانی را باید در عدم و یا کمبود شناخت او تفسیر کرد.
شاید اولین بار بغض و گریه او به هنگام مواجهه ناگهانی با تصویر همسر مرحومش در یک همایش و عدم امکان سخنرانی ، بهانه ای شد تا بعضی از بدخواهان ، این رفتار احساسی قابل احترام را ، نشانه استیصال او در رفع مشکلات ارزیابی کنند. این ارزیابی آقای رسایی از تندروهای مجلس بود که رفتار عاطفی ارزشمند را نشانه استیصال دانست!
ناگفته پیداست که پزشکیان از لحظه ورود به انتخابات ریاست جمحوری با روحیه مردمی ، صداقت و سادگی رفتار ،ساده زیستی و روحیه مردمی ،خیلی ها را دچار بهت کرده است ؛ در واقع، باید گفت او مرد گذار از رفتارهای کلیشه ای به اصطلاح سیاستمدارانی است که سیاست را در ژست ها و قیافه های خشک و رفتارهای عاری از احساس معنی می کنند.
امروز در دوره پسامدرنیسم به سر می بریم ؛ دوره ای که باید سیاست را با احساس آمیخت و سیاستمدارانی را ستود که علاوه بر داشتن « عقل سیاسی» دارای احساس انسانی قوی هم هستند ، این قبیل افراد، سیاست ورزی را عرصه بهبود زندگی انسانی می دانند ،نه عرصه تداوم قبضه قدرت.
البته ، این تحلیل به معنی نادیده انگاشتن اهمیت زبان بدن و لزوم توجه به آن نیست ؛ اما تاثیر صداقت را نیز نباید در رفتار های سیاسی نادیده گرفت .
آقای علی مطهری نیز در توییتی، گذاشتن دست پزشکیان روی سینه در برابر اردوغان را ، ناشی از عدم توجه رییس جمهور به زبان بدن ارزیابی کرده است؛غافل از اینکه در عکس یادرگاری اعضای دی ۸ ، می بینم که السیسی و اردوغان ایستاده اند و از پزشکیان می خواهند ایتدا او صحنه را ترک کند. آیا این به معنای وادادگی آنان است یا احترام، یا اینکه در جسله پزشکیان – اردوغان ، شاهدیم که وقتی رییس جمهور صحبت می کند ، آقای اردوغان با دقت ، صحبت های او را یادداشت می کند ، آیا در این حالت نمی توان گفت به اردوغان نقد کرد که اصولا یادداشت ها را باید یکی دیگری بنویسد و او فقط گوش دهد ؟ آیا این رفتار در پزشکیان ، احساس توجه ایجاد نمی کرد ؟
با توجه به شناختی که از پزشکیان داریم باید بپذیریم که “پزشکیان ، پزشکیان است” نه هیچکس دیگر ، باید به احساسات عمیق او احترام گذاشت و عرصه سیاسی را برای ورود احساس و عبور از دلهای آهنین -که می توانند حتی جنایت بیافرینند ّ-آماده کرد ، باید در اندیشه ترکیب معجزه آسای عشق و سیاست بود.
ضمنا باید ادبیات پزشکیان را هم شناخت . مثلا وقتی او از گم شدن روزانه ۲۰ میلیون لیتر سوخت سخن می گوید،به این معناست که روزانه ۲۰ میلیون لیتر کمتر از آن چیزی که تولید می شود ، وارد عرضه تقاضا می شود و او در ذهن خود عاقبت آن را می داند ، اما وقتی در سطح عمومی مطرح می کند ، به دنبال بررسی ریشه آن و جلب حمایت افکار عمومی در راستای ریشه کن سازی قاچاق و و مبارزه با رانت است.
آقای عارف، معاون اول رئیسجمهور اظهار کردند ۱۱ درصد از کشور ما در معرض فرونشست است، یعنی یک بحران ملی و اضافه کردند: پنج میلیون هکتار از تالابهای کشور یعنی ۴۳ درصد ظرفیتشان به کانونهای گردوغبار تبدیل شده است، راهی جز گریهکردن به حال منابع طبیعی و آینده کشورمان نداریم. اگر این سخنان بدون نام گوینده انعکاس مییافت، چهبسا او را جهانگردی بیاطلاع از شرایط کنونی کشورمان میپنداشتیم که از آن سوی مرزهای دور آمده یا تصورش از چنین فاجعههای زیستمحیطی، رخدادی ناگهانی و نه فرایندی درازمدت است. اما چگونه میتوان این گریستن را از چشمان کسی باور کرد که به موازات بیش از چهار دهه گذشته از روند تخریب، همواره در رأس کرسیهای علمی، قانونگذاری و اجرائی کشور قرار داشته است، اما چشم و گوشاش از غرش ماشینآلاتی که به دیوار زندگی میکوبیدند، بسته بود. شاید جناب عارف به لحاظ تعدد مشاغل و مدیریتهای کلان، کمتر مجال آن را داشتهاند که اشکهای انبوه دلسوزان بستر حیات را چه بسیار زودتر از گریستن اکنون خود ببینند. دلسوزانی که از چند دهه قبل، طنین پای آیندگان این سرزمین را بر فرونشستهایی که حالا رخ نمایانده است، میشنیدند و دلشورههایشان را با اشک قلم و بعضا قدم بازتاب میدادند. ایکاش جناب عارف با پیشینه درخشان خود در تمامی ادوار تحصیلی، نگاهی واقعگرایانه هم به کارنامه دوران طولانی مدیریتهای خود در زمینه محیط زیست بیفکنند. از ریاست سازمان برنامه و بودجه و تخصیصهای اعتباری برای پروژههای پرشمار موسوم به توسعه و ماراتن سدسازی در دوران موسوم به سازندگی، از سالهای ریاستشان در دانشگاه تهران که میتوانست تریبونی رسا و با زینتی از علم برای نجات بستر حیات کشورمان باشد، از اقامت طولانیمدت در دولتهای سازندگی و اصلاحات، از موقعیت بالقوه اثرگذارشان در مجلس دهم بهعنوان ریاست فراکسیون امید و از حضورشان در شورای عالی انقلاب فرهنگی و دیگر شوراهای عالی و... که برخلاف کارنامههای تحصیلی درخشانشان، نمرهای جز گریه اکنون برای بستر حیات آسیبدیده کشورمان نداشته است. متأسفانه از ویژگیهای برجسته در بسیاری از صاحبان کرسیهای اجرائی کشورمان، گفتار و رفتار اعتراضی و انتقادآمیز در حوزه وظایف حاکمیتی خود بهجای پاسخگویی به مخاطبانشان بوده است. در چنین شرایطی، چه بسیار پرسش و مطالبات در اذهان جامعه ذینفع که به خودسانسوری و سکوت و حتی ترحم تبدیل میشود. اکنون هم جناب عارف بهگونهای دردآلود از سرنوشت تراژیک بستر حیات کشورمان ابراز اندوه و نومیدی میکنند . اما جناب ایشان بهتر است بهجای گریه و یأس از برونرفت، باور کنند دلسوزان بستر حیات، این بار و بیتابانه در انتظار گشودهشدن درهای بسته هستند. درهایی که در سکوت مصلحتی (و نه اصلاحطلبانه) به روی عوامل و کاسبان تخریب باز بود. دلسوزانی که به اتکای نیروی لایزال جامعه مدنی، این بار با اشک شوق بر خشکزارهای تفآلود، حیاتی دیگر بار میبخشند.
هدا مصطفائی
حنیف غفاری
کارگردانی کلان آمریکا و رژیم صهیونیستی و بازیگری خاص ترکیه در خلق و استمرار بحرانی که امروز در سوریه مشاهده میشود، غیرقابلانکار است. دستگاههای اطلاعاتی سهگانه مذکور( سیا، موساد و میت ) تلاش میکنند از نفوذ خود بر گروههای تروریستی در راستای تنظیم رفتار میدانی آنها استفاده نموده و به قول خود، بحران خودساخته در سوریه را به سمتوسوی مطلوب هدایت کنند.
آنچه آنکارا، تلآویو و واشنگتن بهعنوان سه عامل اصلی ایجاد بحران اخیر در دمشق را به یکدیگر پیوند میدهد، دقیقا همین نقطه اشتراک است:"ناتوانی در مدیریت بحرانهای خودساخته"!
در اینجا، بار دیگر با خطای راهبردی و محاسباتی آنکارا در قبال سادهترین ثوابت و حقایق جاری در منطقه و حوزه روابط بینالملل مواجه هستیم. اردوغان، ثوابت و قواعدی را هدف قرار داده که در آیندهای نزدیک میتواند تبدیل به پاشنه آشیل حکمرانی وی در آنکارا و حتی نقطه آسیب دائمی ترکیه در ابعاد ملی و سرزمینی شود. برخلاف تصور اردوغان، تجزیه خاک سوریه و اعلام دولت کردی در شمال سوریه از سوی نیروهای دموکراتیک سوریه (قسد) با حمایت آمریکا ، بهطور طبیعی منجر به تصاعد بحرانهای امنیتی جدید علیه ترکیه خواهد شد. اردوغان در حال تکرار خطای قبلی خود، با ضریبی بیشتر و دامنهای گستردهتر است. اردوغان مستقیماً از جناحهای مخالف در سوریه حمایت میکند و خود را نقطه ثقل و اتکایی برای استمرار حیات آنها قلمداد میکند. بااینحال، اردوغان هنوز درنیافته که "بازیساز"نیست! او جزئی از یک "بازی "است که سالهاست متوجه آن نشده و در آینده نیز نخواهد شد! رئیسجمهور ترکیه برخلاف تصور خود، طرف معامله در بحران سوریه نیست، بلکه خود در آیندهای نزدیک تبدیل به موضوع معامله میشود. آنچه در این معامله فرا منطقهای از دست میرود، امنیت سرزمینی و داخلی ترکیه است. حمایت ترکیه از ارتش آزاد سوریه در مقابل نیروهای قسد ، با خشم آمریکا مواجه شده است. مقامات سنتکام و پنتاگون به اردوغان هشدار دادهاند که از تحرکات میدانی علیه گروه قسد بپرهیزد و حد خود را در این معادله بداند!
جالب است:اردوغان بحران را در سوریه کلید زده اما حتی قدرت چینش پازلهای تاکتیکی خود را در فرامتنی تحت عنوان "سوریه جدید"ندارد.
چنین قاعدهای در خصوص واشنگتن و تلآویو نیز بهعنوان کارگردانان اصلی این سناریوی خطرناک صادق است: آنها بحرانی را خلق کردهاند که ابعاد ژئو پلیتیک و استراتژیک آن درآینده ای نهچندان دور از دستانشان خارج خواهد شد.در اینجا، حتی ممکن است غرب ناچار به قربانی کردن مهره بازی خود در سناریوی اخیر، یعنی رجب طیب اردوغان شود! ما اکنون با نقشه و منظومهای از سوی دشمنان مواجه هستیم که علیرغم نظم و پیچیدگی خاصی که دارد، به سرانجام نخواهد رسید.بهتر است اتاقهای فکرو عملیات در واشنگتن و تلآویو، فرجام طرح خاورمیانه بزرگ را طی دوران هشتساله ریاست جمهوری بوش پسر یکبار دیگر مرور کنند.