صفحه نخست >>  عمومی >> ویژه ها
تاریخ انتشار : ۲۲ دی ۱۴۰۳ - ۰۷:۵۰  ، 
کد خبر : ۳۷۰۹۷۰

یادداشت روزنامه‌های شنبه ۲۲ دی ۱۴۰۳

کینه شتری دشمن و خوش‌خیالی دوستان، منطق بی‌توجهی به منافع امریکا، تغییر پایتخت یا تغییر سیاست؟، یادداشت برخی از روزنامه‌های امروز می‌ٰباشد.

عناوین اخبار روزنامه کيهان در روز شنبه ۲۲ دی

کینه شتری دشمن و خوش‌خیالی دوستان

عباس شمسعلی

چند روز قبل مصاحبه‌ای از یکی از کسانی که سابقه طولانی در سطح وزارت در دولت‌های مختلف داشته است منتشر شد که از چند منظر قابل تأمل است؛ توجه کنید: «دنیا با ما دشمنی نداره؛ 46 ساله انقلاب کردیم، ترامپ ۴ سال اومده رفته ۴ سال دیگه هم میاد میره گورشو گم می‌کنه میره. ما ۴۶ سال سیاست خارجی‌مون غلطه از زمانی که ریختن سفارت آمریکا رو گرفتن دنیا رو با ما دشمن کردند تا به امروز ما در همون راستا حرکت کردیم. ما اصلا از سیاست خارجی‌مون تعریف درستی نداریم بله تو تئوری میگن که نمی‌دونم استقلال و فلان و بهمان، ولی ما دنیا رو با خودمون دشمن کردیم،... آقا دنیا که خودش رو آماده نکرده که با جمهوری اسلامی دشمنی بکنه این سیاست‌های ماست که دنیا رو با خودمون دشمن کردیم...»
شاید باور اینکه این اظهارات نسنجیده و بسیار دور از واقعیت را فردی که در دو دولت مرحوم‌ هاشمی و آقای خاتمی وزیر بوده و در دولت آقای روحانی یکی از معاونت‌های دولت را در اختیار داشته است بیان کرده، دور از ذهن باشد، اما متاسفانه این نوع مواضع و این سطح نازل از تحلیل از برخی کسانی که سال‌ها در این کشور در مسئولیت‌های بالای اجرائی حضور داشته‌اند، اولین بار نیست که مطرح می‌شود.
این نوع اظهارات بدون پشتوانه مستند و بدون تفکر که نشان از محرومیت این طیف و همفکرانشان از قدرت تحلیل و دور بودن از بدیهیات حافظه تاریخی چند دهه کشور دارد در حالی است که امروز یک دانش‌آموز نوجوان هم با اندک مطالعه کتاب‌های درسی تاریخ معاصر کشورمان، متوجه می‌شود که با وجود لیست بلند بالایی از دشمنی‌های آمریکا از سال‌ها قبل از انقلاب تا کنون، مسئول دشمنی آمریکا با مردم و کشور ما کیست؟
شاید ذکر چند نمونه از این لیست بلند بالای کینه‌توزی و عداوت آمریکا با مردم و کشورمان خالی از لطف نباشد.
از کودتای 28 مرداد و سرنگونی دولت مصدق، تا به شهادت رساندن دانشجویان کشورمان جلوی پای معاون رئیس‌جمهور آمریکا در ۱۶ آذر ۱۳۳۲، از تحمیل کاپیتولاسیون و تحقیر مردم ایران تا حمایت همه‌جانبه از جنایات، شکنجه‌ها و کشتار مخالفان به دست رژیم پهلوی، از حمله به کشور در ماجرای طبس، تا طراحی کودتای نقاب(موسوم به کودتای نوژه)، از تحریک، تجهیز و حمایت همه‌جانبه از صدام در جنگ تحمیلی 8 ساله علیه مردم ایران تا حمایت از جنایت‌های گروهک تروریستی منافقین، از شلیک به هواپیمای مسافربری ایران بر فراز خلیج‌فارس و کشتار قریب 300 مسافر از جمله ده‌ها زن و کودک تا تحریم داروهای بیماران خاص در کنار انواع تحریم‌ها، از طراحی فتنه 88 و حمایت از متوهمان براندازی و فتنه‌گران در سال‌های اخیر تا به شهادت رساندن سردار سرافراز حاج قاسم سلیمانی و... تنها گوشه‌ای از انواع و اقسام دشمنی‌های کینه‌توزانه آمریکا علیه مردم ایران در چند دهه اخیر است. 
آیا مقصر این جنایت‌ها و دشمنی‌های آمریکا با مردم و کشورمان که سابقه‌ای 80-70 ساله دارد، جمهوری اسلامی است؟ آیا تسخیر سفارت آمریکا که این افراد آن را ریشه دشمنی و شروع رفتار خصمانه آمریکا با ایران می‌دانند و البته امام راحل از آن به عنوان «انقلاب دوم» یاد کردند، مرحمی بر زخم‌های تاریخی مردم ایران از آمریکا در زمان پهلوی نبود؟
این افراد مثلاً تحلیلگر که می‌گویند «این نتیجه سیاست‌های ماست که دنیا را با خودمان دشمن کرده‌ایم» (جدای از اینکه دنیا فقط آمریکا و چند کشور اروپایی نیست) می‌توانند انکار کنند که مگر در تمام این جنایات و دشمنی‌ها که ذکر شد، سردمداران بیشتر کشورهای اروپایی نقش حامی و همفکر و همکار آمریکا را در دشمنی با مردم ایران نداشته‌اند؟
افرادی که از لزوم رفتن به سمت آمریکا و غرب و مذاکره و به اصطلاح حسن نیت نشان دادن به دشمن سخن می‌گویند ظاهراً باز هم فراموش کرده‌اند در زمان دولت اصلاحات و آن موقع که مدافعان رفتن به سمت غرب و آمریکا در دولت مشغول کمک و خدمت‌رسانی به آمریکا در جنگ علیه طالبان بودند، هنوز چند صباحی نگذشته بود که جرج بوش پسر؛ رئیس‌جمهور وقت آمریکا حق این ابراز دوستی را ادا کرد و ایران را جزو سه کشور محور شرارت معرفی کرد! 
این خوش‌باوران ظاهراً بدعهدی آمریکا در جریان مذاکرات برجام که به ظن آنها راه درست سیاست خارجی بود و همچنان آن نسخه را تجویز می‌کنند، نیز فراموش کرده‌اند که پس از انجام تعهدات ایران به طور کامل، آمریکا نه تنها حاضر به انجام تعهدات خود و لغو تحریم‌ها نشد بلکه برجام را نیز پاره کرد. البته دشمنی و عداوت آمریکا ربطی به این یا آن رئیس‌جمهور آمریکا ندارد و هیچ کدام از آنها در دشمنی با مردم ایران تردید نداشته‌اند.
 حال مردم ایران و نظام جمهوری اسلامی مقصر و باعث دشمنی آمریکا هستند یا این آمریکا است که دست از دشمنی دیرینه بر نمی‌دارد؟
بهتر است این افراد که نمی‌خواهند یا نمی‌توانند دشمنی ریشه‌دار آمریکا با مردم ایران را باور کنند این بخش از بیانات حکمت‌آموز چند سال قبل رهبر انقلاب را بخوانند و به ذهن بسپارند که فرمودند: «علّت مخالفت با نظام جمهوری اسلامی این است که جمهوری اسلامی آمد دستِ سلطه‌ آمریکایی را از کشور کوتاه کرد؛ همه‌ مسئله این است. آمریکایی‌ها بر یک کشوری با ثروت، با امکانات و در موقعیّت راهبردی حسّاس جغرافیایی مثل ایران، به‌ طور کامل مسلّط بودند؛ انقلاب و جمهوری اسلامی آمدند دست اینها را کوتاه کردند؛ اینها می‌خواهند انقلاب و جمهوری اسلامی را نابود کنند به ‌خاطر این؛ می‌خواهند تسلّط داشته باشند؛ همچنان‌ که بر بسیاری از کشورهای منطقه متأسفانه تسلط دارند. آنها می‌خواهند دستور بدهند «باید این کار را بکنید» و حاکم فلان کشور این منطقه‌ حسّاس، «بایدِ» آنها را روی چشم بگذارد و قبول بکند! آنها این را می‌خواهند. توجّه بفرمایید! اینها نکته‌ مهمّی است؛ مسئله، مسئله‌ احساسات نیست؛ مسئله، مسئله‌ این نیست که انسان ناگهان به‌خاطر یک حادثه‌ دفعی مثلاً فرض کنید موضع‌گیری بکند؛ مسئله، مسئله‌ اساسی و ریشه‌ای است؛ اینها نوکر لازم دارند؛ جمهوری اسلامی عزت خود را به رخ اینها کشیده و اینها نمی‌توانند تحمل کنند. آنها می‌خواهند حکامی وجود داشته باشند که پولشان را بگیرند، از امکاناتشان استفاده کنند، دستور آنها را اطاعت بکنند، هر وقت هم که آنها میل داشتند اینها عوض بشوند؛ مثل اینکه یک روزی انگلیس‌ها همین نقش را در منطقه داشتند، یک روز رضاخان را آوردند، یک روز هم رضاخان را به دلایلی مایل بودند ببرند و بردند و پسرش را سر جایش گذاشتند؛ آنها این را می‌خواهند.» (۱۹/۰۲/۱۳۹۷- بیانات در دانشگاه فرهنگیان).
اما تکرار مواضع غلط طیفی که با وجود این همه تجربه تاریخی از دل بستن بی‌حاصل به آمریکا باز هم بر همان مواضع غلط پافشاری می‌کنند باعث شد تا رهبر انقلاب در روزهای اخیر یک بار دیگر به بازخوانی علت دشمنی ریشه‌دار آمریکا با ملت ایران بپردازند. ایشان 19 دی ماه جاری در دیدار با جمعی از مردم قم فرمودند: «خب این کشور، این منبع عظیم راهبردی، از اواسط دهه‌ ۱۳۲۰ شمسی یعنی از حدود هشتاد سال پیش، این منبع ثروت که ایران شما باشد، ده‌ها سال در مشت آمریکا بود، متعلّق به آمریکا بود، [در] دست آمریکا بود؛ انقلاب شما آمد این را از دست آمریکا بیرون کشید؛ تلخ‌کامی آمریکا از این قضیّه فراموش‌شدنی نیست. بعضی‌ها می‌گویند: شما که نسبت به آمریکا، نه حاضرید مذاکره کنید، نه حاضرید ارتباط برقرار کنید، [پس] چرا با کشورهای اروپایی ارتباط دارید؟ خب آنها هم مثل آمریکایند، چه فرقی می‌کند؟ خب همان‌طور که آنها سفارت دارند، این هم داشته باشد. نه، فرق هست [بین اینها]. فرقش این است که آمریکا این‌جا تملّک کرده بود، از کف او و قبضه‌ او بیرون کشیده شد؛ کینه‌ او نسبت به کشور و انقلاب، کینه‌ شتری است و به این آسانی‌ها دست‌بردار نیست. این فرق می‌کند با فلان کشور اروپایی. بله، آن کشور اروپایی هم دوستِ عزیزکرده‌ ملّت ایران نیست؛ این را ما می‌دانیم، بلدیم، امّا این با آن خیلی فرق دارد. با انقلاب اسلامی، آمریکا یک ثروت عظیم، یک امکان عظیم سیاسی و اقتصادی را از دست داده، بعد هم در این چهل و چند سال چقدر خرج کرده برای اینکه بتواند مجدداً ایران را از چنگ انقلاب اسلامی بیرون بیاورد و در اختیار خودش قرار بگیرد و نتوانسته. کینه‌ او با جمهوری اسلامی با کینه‌ فلان کشور دیگر فرق دارد؛‌ خیلی فرق دارد. علّت اینکه ما بین آمریکا و دیگر کشورهای غربی تفاوت قائل می‌شویم، این است: آمریکا در ایران شکست خورده و درصدد است که این شکست را جبران کند، لذا هر جور بتواند دشمنی می‌کند.»
بهتر است این دوستان خوش‌باور یا مرعوب آمریکا که با تحلیل غلط خود به مردم و دولت آدرس غلط می‌دهند و می‌خواهند یک بار دیگر به طرق مختلف کشور را معطل لبخند و گوشه چشم دشمنی که کینه شتری دارد نمایند، اندکی تفکر کنند و منافع ملت را قربانی این برداشت‌ها و نسخه‌های بی‌سرانجام از سیاست خارجی نکنند.
رهبر انقلاب در همین دیدار اخیر خطاب به این افراد گفتند: «... مخاطب حرف من، بیشتر، آن کسانی هستند که مرعوب سیاست‌های آمریکایند: مرعوب نباشند. آمریکایی‌ها در این چهل و چند سال، در اغلب سیاست‌هایی که علیه جمهوری اسلامی به کار بردند اشتباه کردند. مثلاً تحریم کردند؛ برای چه تحریم کردند؟ تحریم کردند که اقتصاد ایران را به زانو دربیاورند دیگر؛ ما بیشترین پیشرفت علم و فنّاوری را در همین دورانِ تحریم کردیم؛ بیشترین نفوذ منطقه‌ای را در همین دوران انجام دادیم؛ ما بیشترین جوان آماده ‌به ‌کار در زمینه‌های گوناگون را، در همین دوران تحریم در مقابل خودمان مشاهده کردیم. محاسبه‌ آمریکا غلط از آب درآمد؛ خواست ایران را فلج کند، ایران فلج [نشد]. بله؛ البتّه تحریم ضررهایی به کشور زد؛ این‌جور نبود که ضرر نزند، ضرر زد؛ ان‌شاء‌الله ملّت ایران به حساب این ضررها هم یک روزی خواهد رسید.»
در این میان انتظار از دولت و رئیس‌جمهور محترم این است که انرژی و ظرفیت‌های کشور را برای رفع مشکلات و موانع به کار گیرند و این فرصت خدمت را مغتنم شمرده و با تجربه گرفتن از دل بستن‌های بی‌حاصل گذشته به مذاکره با دشمنی که با ما کینه شتری دارد و درس گرفتن از خسارت‌های معطل کردن ظرفیت عظیم کشور به امید گره گشایی دشمن، زمان و سرمایه و توانمندی‌های کشور را پاسداری کنند. این روزها باز هم شاهد گره زدن حل مشکلات کشور از سوی برخی افراد در دولت به FATF هستیم. جدای از اینکه دولت شهید رئیسی نشان داد بدون FATF هم چه کارهای بزرگی می‌توان انجام داد، آیا دولتمردان ما می‌توانند باور کنند غرب و آمریکایی که تمام تلاشش بستن کوچک‌ترین روزنه‌ها بر روی مردم کشورمان است و با برجام و مذاکره هم تحریم‌ها را لغو نکرد، با پیوستن ایران به FATFبه یکباره با ما مهربان شود؟ آیا غیر از این است که این دام هم پرده دیگری از تلاش دشمن برای تنگ کردن عرصه بر مردم و کشورمان است؟
به گفته رهبر انقلاب، «مسئولین کشور، بایستی مراقب باشند و تسلیم خواسته‌ کسانی نشوند که از بُن دندان با ملّت ایران و با جمهوری اسلامی دشمنند و ایران را ویران می‌خواهند و آرزو می‌کنند.»

عناوین اخبار روزنامه جوان در روز شنبه ۲۲ دی

منطق بی‌توجهی به منافع امریکا

مصطفی قربانی

در دیدار اخیر رهبر معظم انقلاب با مردم قم (۱۹/۱۰/۱۴۰۳) معظم‌له تأکید کردند «اگر مسئولان در هر دوره‌ای، در تصمیم‌گیری در موضوعات مختلف به توقع بیجای امریکایی‌ها یعنی درنظرگرفتن ملاحظه منافع آنها گوش کنند، مردم‌سالاری و جمهوریت کشور را تهدید کرده‌اند». تأکید ایشان بر عدم‌ملاحظه منافع امریکا از سوی مسئولان در برهه کنونی ناظر به تجربه‌های گذشته و واقعیت‌های در حال جریان است. بر این اساس، در تبیین منطق عدم‌ملاحظه منافع امریکا می‌توان به نکات و موارد زیر اشاره کرد: 
۱. اشاره رهبر معظم انقلاب به عدم‌ملاحظه منافع امریکایی‌ها ناظر به تجربه‌هایی، چون تعلیق داوطلبانه فعالیت‌های هسته‌ای در دوره اصلاحات یا انعقاد برجام در دولت اعتدال است که به منظور اعتمادسازی برای طرف مقابل، برخی ملاحظات و منافع آنها از سوی طرف ایرانی رعایت شد، اما تجربه اول کاملاً ناکام بود و در تجربه دوم نیز نتیجه موردنظر حاصل نشد. مبتنی بر این تجربه‌ها، در زمین امریکا نباید بازی کرد. هرچند این به معنای قطع گفتگو با طرف مقابل نیست، بلکه حتی ممکن است مذاکراتی با طرف مقابل هم صورت گیرد، اما در مذاکره قرار نیست که ترجیحات طرف مقابل در برابر خود را بپذیریم و براساس آن ترجیحات رفتار کنیم. 
۲. هشدار نسبت به عدم‌ملاحظه منافع امریکایی‌ها همچنین ناظر به تلاش‌ها و گمانه‌هایی است که امریکایی‌ها درباره لزوم مذاکرات و توافق جامع با ایران مطرح می‌کنند. قابل ذکر است که امریکا در قبال ایران قائل به تفکیک حوزه‌های مختلف نیست و حوزه‌های قدرت ایران را کاملاً به هم پیوسته دانسته و مایل است که در مذاکره با ایران، درباره تمامی این حوزه‌های با ایران مذاکره کند. درست مبتنی بر این نوع نگاه بود که با وجود اعلام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی مبنی بر پایبندی ایران به تعهداتش در برجام، اما امریکایی‌ها از همان ابتدای اجرای برجام، از عدم‌پایبندی ایران به روح برجام سخن می‌گفتند و در نهایت از آن خارج شده و به فشار‌های حداکثری علیه ایران روی آوردند. درواقع، امریکا درصدد بود با گروگان گرفتن برجام، ایران را وادار کند درباره سایر حوزه‌های قدرتش از جمله حضور و نفوذ منطقه‌ای و قدرت دفاعی خود وارد مذاکره با امریکا شود. حال در برهه کنونی نیز امریکایی‌ها نه تنها قصدی برای اجرای برجام ندارند، بلکه از لزوم توافق جامعه با ایران سخن می‌گویند؛ توافقی که همه حوزه‌های قدرت ایران را دربرگیرد. حال در تلاش برای هرگونه گفتگو یا مذاکره ولو غیرمستقیم با امریکایی‌ها، این توقع بیجای آنها نباید از سوی طرف ایرانی مورد ملاحظه قرار گیرد. مسلم است که معنای این وضعیت، صرفاً بازی نکردن در زمین طراحی شده از سوی طرف مقابل است وگرنه جمهوری اسلامی ایران همواره از گفتگو و مذاکره برای حل مسائل استقبال کرده است. بنابراین، هرگونه مذاکره‌ای باید معطوف به احیای برجام و درواقع، احیای حقوق تضییع شده ملت ایران باشد نه اینکه بهانه‌ای برای تضعیف حوزه‌های قدرت راهبردی ایران به طرف مقابل داده شود. طبیعی هم است که هیچ کشوری نباید روی قدرت خود مذاکره کند. مذاکره به طور عمده در حیطه منافع حاشیه‌ای و مهم صورت می‌گیرد نه منافع حیاتی. 
۳. علاوه بر آنچه گفته شد، همان‌گونه که معظم‌له نیز تأکید داشتند، روی سخن ایشان به افرادی در داخل کشور است که تصور می‌کنند با ملاحظه منافع امریکا می‌توان مسائل موجود در روابط دوجانبه با امریکا و به‌ویژه تحریم‌های ضدایرانی را حل و رفع کرد. بنابراین، افراد و گروه‌های داخلی خوش‌بین به امریکا که درصدد اعتمادسازی احتمالی برای امریکا هستند باید از قدم گذاشتن در این وادی خودداری کنند. واقعیت آن است که مذاکره برای رفع تحریم ضروری و عقلانی است، اما در هرگونه مذاکره احتمالی باید به اهداف طرف مقابل از مذاکره توجه داشت و مراقب بود که در زمین وی بازی نکنیم.
عناوین اخبار روزنامه آرمان امروز در روز شنبه ۲۲ دی

تغییر پایتخت یا تغییر سیاست؟

صلاح الدین خدیو

طرح انتقال پایتخت به سواحل مکران فارغ از مطالعات و ارزیابی های پیشینی و برنامه ریزی های پسینی برای انجام، حاکی از یک تغییر ذهنیت بزرگ است.
آبراهه‌ی خلیج فارس عملا مانند مدار ۳۸ درجه‌ی مرز دو کره، شمال و جنوب خود را به دو اقلیم متضاد اقتصادی تقسیم کرده است.
جنوب دارا و متمول و دارای اقتصادهای پررونق جهانی به شمول کشورهای امارات، عمان، قطر، عربستان، کویت و بحرین و شمال تحریم زده و منقطع از روندهای اقتصاد بین المللی.
کسانی که سواحل مکران را برای پایتختی ایران نامزد کرده‌اند، حتما گوشه‌ نگاهی به‌ این گسست تلخ و لبریز از عبرت هم داشته اند.
دل کندن از تهران آسان نیست. روح ایران مدرن و مرکز علم و فرهنگ و سیاست که دو انقلاب مشروطه و ۱۳۵۷ را در دامن خود پروراند.
انقلابیونی که از شامگاه ۲۲ بهمن زمام امور آن را بدست گرفتند، برای تهران رویاهای بزرگی در سر داشتند.
چرخ روزگار گذشت و شهرک های بیابانی و دهکده های ماهیگیری عرب در چشم بهم زدنی به متروپل هایی جهانی بدل شدند.
در مقیاس تاریخ، چهل سال و پنجاه سال معادل یک پلک زدن است.
در ایامی که تهران با شیدایی در اندیشه‌ی افکندن طرحی نو در جهان بود، دوبی و مسقط و ابوظبی و دوحه و جده بار خود را بستند و تهران سودازده را در کوچه پس کوچه های قرن بیست جا گذاشتند.
شهریاران تا به خود آمدند، دیدند که تهران نه تنها مرکز جهان نیست بلکه به قول برنارد هوکارد به پایتختی علیه ایران تبدیل شده است.
شهری زمخت، اسیر ترافیک و آلودگی و با نگاه به گذشته که نفس زنان می کوشد با موتور  هنوز روشن «شهرفروشی» خود را به کوهپایه های خنک شمالی برساند.
علیرغم این مهم، سال های دهه‌ی ۸۰ به نقطه عطفی در انحراف از دستور کار یاد شده و متعاقب آن تلنبار شدن انبوه مشکلات پایتخت بدل شد.
در بستر یک سیاست حامی پروری کنترل نشده، سهام تهران بیش از همه روی بورس سیاست رفت و به ثمن بخس واگذار شد.
شهر کنونی گرچه مشکلاتی مزمن و دیرپا از گذشته و حتی دهه های چهل و پنجاه دارد، اما مرض مرگبار کنونی اش بیشتر ناشی از بی توجهی های دو دهه ی اخیر است.
گویا عقلای قوم علاج آن را فقط در ترک آن و انتقال به دورترین ساحل در جنوب شرق کشور دیده اند.
این انتقال حتما با قسمی تحول دیدگاه و شیفت پارادایم همراه است. اما آموختن از سرمشق عرب های خلیج به سادگی هم میسر نیست.
ملزومات و شرایط این تحول مهم تر از خود آن است. پایتخت جدید اگر بخواهد به مسقط الراس توسعه و مسقطی پارسی و نه حتی دوبی و ابوظبی تبدیل شود، باید تن به جراحی های دردناک دهد.
تغییر نگاه به جهان و تغییر ریل سیاست خارجی و پیشه کردن بینشی اقتصاد محور و ترجیح آن بر ایدئولوژی و رهیافت های آرمانی از سیاست، کمترین توشه‌ی این راه است.
سفر از دامنه های مشجر و خنک البرز تهران به سواحل گرم و شرجی دریای عمان، خالی از خطر نخواهد بود.

روزنامه شرق

نه کارگری مهم است و نه حمام شیر

مهرداد احمدی شیخانی

در همین ابتدای یادداشت باید به نکته‌ای اشاره کنم و بعد وارد موضوع شوم. مسئله این است که در این چهار دهه‌ای که به‌ طور جدی درگیر فعالیت رسانه‌ای هستم، از منظر خودم، دو دوره را بهترین دوران برای کار مطبوعاتی یافته‌ام؛ یکی دوران اصلاحات و دیگری همین ایام پس از انتخابات ریاست‌جمهوری امسال. پیش از ورود جدی‌ام به عرصه رسانه و در سال‌های پس از پیروزی انقلاب، آنچه در کار رسانه شاهد بودیم، بیشتر نشانه‌ای از یک «هرج‌ومرج» آزاد بود تا «آزادی رسانه». پس از وقایع ابتدای دهه 60 هم تا رسیدن به ایام اصلاحات، بیشتر به یک سراشیبی ملایم و مستمر شبیه بود که رسانه‌ها را در وضعیت حداقلی، حفظ می‌کرد و فقط پس از دوم خرداد 76 بود که ناگهان بهار مطبوعات رسید و البته تداوم نیافت و بعد سرعت شیب نزولی شدیدتر شد تا دولت سیزدهم که تقریبا به حداقل‌ها رسیدیم و ناچار به احتیاط بسیار در نوشتن و گفتن و البته حق این است که در این شش ماه، فضای دیگری را تجربه می‌کنیم؛ تجربه‌ای که برای خود من، این حس را به‌ وجود آورده که از دو سو، تعقل و مدارای بیشتری را شاهدیم و حق آن است که چنین اتفاقی را مهم بدانیم، هرچند با از‌دست‌رفتن مرجعیت رسانه و خروج آن از کشور در20 سال اخیر، آنچه باید رخ دهد تا دوباره مرجعیت رسانه به کشور بازگردد، بسیار بیشتر از اینهاست و امید که آنچه لازم است تا مرجعیت رسانه به کشور بازگردد؛ یعنی آزادی رسانه‌های تصویری در داخل کشور و نه انحصار آن در دست رسانه‌ ملی، تحقق یابد، که بدون چنین اتفاقی، همچنان مرجعیت رسانه در بیرون از کشور باقی خواهد ماند.

اما آنچه موضوع این یادداشت است، همایش وفاق است که پنجشنبه گذشته برگزار شد؛ همان وفاقی که باید انصاف داد اگر آنچه در مقدمه بالا به آن اشاره کردم، محقق شده، ناشی از همان وفاق است. همایشی که انصاف باید داد که تا شش ماه پیش، حتی ذره‌ای احتمال آن در ذهن هیچ‌کس، انجامش با چنین شرکت‌کنندگانی و چنین سخنانی، متصور نبود و حالا نه‌تنها برگزار شده، بلکه می‌توان، هم درباره آن و هم درباره رخدادهای درون و بیرون آن سخن گفت، که برای من، غیر از خود همایش، آنچه ذهن را مشغول می‌کند، چند موضوع و نکته دیگر است که به گمانم حتما باید به آن پرداخت. یکی از این نکات، سخنی است که هم‌زمان با این همایش از سوی جناب رئیس‌جمهور منتشر شد که در جمعی برای «نهضت مدرسه‌سازی» گفته است «برای حل مشکلات مردم کارگری هم می‌کنم» و در توضیح آن اشاره کردند «زمانی که می‌خواستیم خانه بهداشت بسازیم، من رئیس دانشگاه بودم و خودم کار کردم و وقتی مدیران دیدند که ما خودمان پای کاریم،‌ آنها هم ساختند».

این سخنی است که البته ایشان بارها به آن از زمان مبارزات انتخاباتی تا‌کنون اشاره کرده‌اند و شنیدن دوباره آن من را یاد خاطره‌ای انداخت که خیلی سال پیش با یکی از اعضای سابق گروه‌های چریکی مارکسیست که سال‌ها در حکومت پیشین در زندان بود، بحث می‌کردم و به زندگی تجملی سران حکومت شوروی سابق اشاره می‌کردم و اینکه چقدر این نوع زندگی سران آن کشور با ادعاهای سوسیالیستی و کارگری در تضاد است و حتی در وان شیر استحمام می‌کنند. آن دوست در جواب می‌گفت «اینکه یک فرد زندگی پرتجملی داشته باشد یا قناعت پیشه کند، خیلی مهم است ولی برای داوری در اداره یک کشور این نوع از رفتار، کمترین اهمیتی ندارد و آنچه مهم است، رفاه و آسایش مردم و امنیت و آبادانی کشور است». حالا هم لازم است به جناب رئیس‌جمهور اشاره کرد که قطعا آنکه شما خود آستین بالا بزنید، به دلیل فردی و شخصی، خیلی هم حرکت پسندیده‌ای است، ولی آنچه درباره عملکرد یک رئیس‌جمهور باید داوری کرد، این مهم نیست که خودش کارگری می‌کند یا نه؛ مهم این است که نتیجه عملکرد مجموعه تحت مدیریت ایشان به رفاه و آسایش مردم و امنیت و آبادانی کشور بینجامد‌ و با توجه به آنچه من به نوبه خود از وفاق متوجه شدم و آنچه در «همایش وفاق ملی» گذشت، اگر نتیجه وفاق، همین «رفاه و آسایش مردم و امنیت و آبادانی کشور» نباشد، اصلا فرقی نمی‌کند که رئیس‌جمهور، خودش آستین را بالا بزند و کارگری کند یا هر روز صبح در وان پر از شیر استحمام کند. و یادمان باشد که در این کشور یک روز، یک نفر که «توهم معجزه هزاره سوم» بود، روی کار آمد که در تمجید از او می‌گفتند «قابلمه غذایش را از خانه می‌آورد»، ولی همان «توهم»‌ کشور را به چنان مصیبتی گرفتار کرد که واقع آن است که امکان ندارد کشورمان بتواند از فاجعه آن تا دهه‌ها نجات یابد.

و اما غیر از این، هم‌زمان با همایش وفاق، از حضور جناب خاتمی در مراسم افتتاح بیمارستان مرحوم «هاشمی‌رفسنجانی» هم جلوگیری شد، یا در خبری دیگر از برگزاری «رژه گردان‌ها در رزمایش ۱۱۰ هزار‌نفری راهیان قدس» در صداوسیما تصاویری منتشر شد؛ آن‌هم زمانی که عقلای کشورمان تمام سعی‌شان را می‌کنند تا از تله جنگ‌افروزی اسرائیل در این چند روز تا شروع کار ترامپ دوری کنند. رفتارهایی که حتی خوش‌بین‌ترین افراد هم می‌دانند چنین نام‌گذاری‌هایی معنایش چیست و چه پیامی را مخابره می‌کند. همه اینها را که با هم نگاه می‌کنم، فقط می‌توانم دست به دعا بردارم که خدا ما را از بلیات عمدی محفوظ نگه دارد. آمین.

روزنامه خراسان

جوزف عون و معادله جدید قدرت در لبنان 

 مصطفی نجفی

جوزف عون فرمانده ارتش لبنان روز پنج شنبه در رای گیری پارلمان لبنان به عنوان رئیس جمهور جدید لبنان انتخاب شد و خلأ سیاسی دو ساله در لبنان به پایان رسید. 
درباره نتایج و پیامدهای ریاست جمهوری جوزف عون بر لبنان، دیدگاه‌های مختلفی وجود دارد؛ به ویژه در رابطه با حزب ا... و جمهوری اسلامی ایران ابهامات و سوالات مهمی مطرح است. رئیس جمهور جدید لبنان براساس چه توافقی در صحنه داخلی لبنان و یا میان بازیگران خارجی انتخاب شده است؟ با انتخاب عون شاهد فشار بیشتر به حزب ا... خواهیم بود یا این که حزب ا... همچنان ابتکار عمل لازم را خواهد داشت؟ روابط عون با ایران و‌ سایر بازیگران چگونه تنظیم خواهد شد؟  آنچه واضح به نظر می رسد این است که انتخاب عون بیش از آنچه محصول توافق بلوک های قدرت در سپهر سیاسی لبنان باشد، نتیجه فشارهای خارجی و توافق میان بازیگرانی از جمله آمریکا، فرانسه، عربستان، قطر و حتی اسرائیل است. تبریک توییتری وزیر خارجه اسرائیل به عون نیز این دیدگاه را تقویت می کند. به ویژه اینکه با شروع جنگ میان حزب ا... و رژیم صهیونیستی، تلاش های گسترده ای از سوی آمریکا و فرانسه برای تضعیف موقعیت حزب ا... و تغییر صحنه سیاسی و نظامی لبنان آغاز شد. آمریکا تلاش کرد پیش از آتش بس، عون را بر روی صندلی ریاست جمهوری لبنان جای دهد و در این باره، فشارهای زیادی به نبیه بری و جریانات حامی حزب ا... وارد کرد. اما در نهایت، توافق شد تا پس از آتش بس جوزف عون رئیس‌جمهور لبنان شود.
 به رغم برخی خوش‌بینی ها، احتمالا انتخاب عون فضای سیاسی را برای حزب ا... دشوارتر می کند و رئیس جمهور جدید لبنان براساس هماهنگی های قبلی با آمریکا و فرانسه چند دستور کار مهم را دنبال خواهد کرد: 
۱. مفاد قطعنامه ۱۷۰۱ ‌و توافق آتش بس با اسرائیل به صورت کامل اجرا می کند که به معنای دور نگه داشتن حزب ا... از مرزهای سرزمین های اشغالی است. در واقع، بازیگران خارجی که فرمانده ارتش را برای رسیدن به جایگاه ریاست جمهوری حمایت کردند، انتظار دارند او مو به مو تمامی مفاد توافق آتش را اجرا کند و مانع بازگشت حزب ا... به مرزها شود. کما این که رئیس جمهور جدید، در جایگاه فرمانده ارتش، نقش قابل توجهی در توافق نامه آتش میان حزب ا... و اسرائیل داشته است و می خواهد از جایگاه ریاست جمهوری برای حفظ این توافق استفاده کند.
۲. همچنین عون تلاش خواهد کرد ارتش را تقویت کند که این مسئله منجر به وابستگی بیشتر ارتش لبنان به آمریکا، فرانسه و عربستان خواهد شد و در صورت امکان، به سمت خلع سلاح یا تضعیف سلاح حزب ا... گام بردارد. کما این که پس از رای پارلمان، در سخنانی تاکید کرد که تنها دارنده سلاح در لبنان باید ارتش باشد.
۳. از سوی دیگر، به نظر می رسد با انتخاب عون معادلات جدیدی بر صحنه سیاسی لبنان حکمفرما شود و بازیگران داخلی با حمایت بازیگران خارجی، تلاش خواهند کرد نفوذ حزب ا... در فرایندهای سیاسی را تا حد ممکن کاهش دهند.
به صورت کلی، لبنان اخیرا از دل یک جنگ ویرانگر خارج شده است و اکنون با انتخاب رئیس جمهور نیز از بن بست سیاسی بیرون آمده است. به همین جهت، جوزف عون برای مدیریت چالش های داخلی لبنان و همچنین تهدیدات بیرونی از جمله اشتهای پایدار اسرائیل برای تجاوز و مداخلات خارجی روزهای دشواری پیش رو دارد.
حزب ا... و جریان شیعه اگرچه عون گزینه مطلوب شان نبوده است اما براساس ملاحظاتی که شاید در گذشته وجود نداشت، تصمیم گرفتند در پارلمان به او رأی دهند و با ریاست جمهوری عون کنار بیایند. این که سیاست رئیس جمهور جدید در قبال حزب ا... چیست، به توافق او با بازیگران خارجی از جمله آمریکا وابسته است. با این حال، عون به خوبی می داند که تلاش برای محدود کردن حزب ا... ممکن است چالش های داخلی زیادی برایش ایجاد کند. 
نکته دیگری که نباید از نظر دور داشت تاثیر تحولات سوریه بر لبنان و معادلات سیاسی آن است. اگر در گذشته حکومت اسد از حزب ا... در مواقع بحرانی حمایت می کرد، اکنون معادله جدیدی حاکم شده است و حزب ا... باید خود را برای بازسازی بدون دریافت حمایت از سوریه آماده کند. مسئله ای که به صورت مستقیم روی ترجیحات و محاسبات جریانات و شخصیت های سیاسی لبنان در رابطه با حزب ا... اثرگذار است.
آن چه درباره لبنان باید برای جمهوری اسلامی اهمیت داشته باشد، کمک به احیا و تقویت جایگاه، نقش و نفوذ سیاسی حزب ا... و حفظ سلاح آن است. بی شک، حمایت ها از حزب ا... به مانند گذشته آسان نخواهد بود اما همچنان می توان با بهره گیری همزمان و هوشمندانه از ابزارهای دیپلماتیک و میدانی، بار دیگر حزب ا... را به بازیگر موثر صحنه سیاسی و نظامی لبنان تبدیل کرد.
روزنامه رسالت

واقعیت دنیا و منطقه را ببینیم!

محمدكاظم انبارلویی
۱- فرانسیس فوکویاما، نویسنده کتاب «پایان تاریخ و آخرین انسان» اخیرا در مصاحبه با یک شبکه خبری عربی در مورد تحولات اخیر و جنگ غزه و معادلات قدرت در جهان روی چند نکته تکیه کرده است.

الف- آمریکا در زمان بوش بعد از حمله به عراق در ایجاد نظم جدید شکست خورد.
ب- ترامپ با اعمال قدرت نظامی نمی‌تواند مشکلی را حل کند.
ج- ائتلاف چین، روسیه، ایران یک تحول بزرگ و یک ائتلاف واقعی است.
د- ما به سمت جهان چندقطبی در حرکت هستیم. لزوما آمریکا، چین و روسیه مرکز این قدرت نیستند.
ح- ایران و دیگر کشورها می‌توانند در مرکز این قدرت قرار گیرند.
تحلیل گزاره‌های فوق مهم است. بدانیم در برخی اتاق‌های فکر آمریکا نسبت به تحولات منطقه چه فکر می‌کنند و برخی نخبگان به چه می‌اندیشند!؟
۲- ریچارد نفیو، معمار تحریم‌ها علیه ایران در فارن‌افرز مقاله‌ای دارد و به ترامپ توصیه می‌کند یک بار دیگر شانس آمریکا برای ضربه زدن به ایران در حوزه دیپلماسی را امتحان کند و باب گفت‌وگو را باز نگه دارد ضمن این‌که خود را برای ضربه نظامی پس‌ازآن آماده کند.
او می‌گوید : تحریم‌های اقتصادی علیه ایران مدام از سوی چین ، روسیه و هند نقض می‌شود.
بازگشت به تحریم‌ها ممکن است به‌شرط این‌که چین را قانع کنیم همکاری کند.
۳- یک جنگ وجودی در غرب آسیا ۱۵ ماه در جریان است. رژیم صهیونیستی   دلیل جنایات جنگی و نسل‌کشی خود در غزه و لبنان را نبرد برای حفظ موجودیت خود اعلام کرده است.
قدرت‌های جهانی در پی پاسخ به این سؤال هستند که جمهوری اسلامی ایران در کجای این جنگ وجودی قرار دارد؟
آمریکا آمدوشد دیپلمات‌ها به تهران را رصد می‌کند و در پی آن است که ببیند تهران به چه فکر می‌کند؟
آگاهان جهان معتقدند رژیم صهیونیستی در قمارهای خونین نظامی خود دستش خالی است. با راهبرد اسرجت و الجمت و تنقبت لقتالک نمی‌توانند کار را پیش ببرند.
امروز همه جهانیان در صف لعن و نفرین رژیم اشغالگر قدس هستند حتی جنایتکاران جنگی این رژیم را مورد تعقیب قضائی قرار می‌دهند.
۴- ملت ایران با درک موقعیت جغرافیایی و تاریخی خود تحولات غرب آسیا را رصد می‌کند . ارتش و سپاه ضربه صادق ۳ را چون شمشیری بالای سر رژیم صهیونیستی نگه‌داشته است. این شمشیر بی‌تردید دیر یا زود فرو خواهد آمد.
۵- آن‌ها که در داخل به مذاکرات به‌عنوان تنها راه برون‌رفت از مشکلات نگاه می‌کنند بیراهه می‌روند ، یا می‌دانند ملت ما در برابر چه گرگ‌هایی قرار دارند یا نمی‌دانند در هر دو حالت فعل و قول آن‌ها به منافع ملی آسیب می‌زند و در زمین دشمن بازی می‌کنند.
روزنامه وطن امروز
 
یک بام و ۲ هوای راویان غربی بحران
مصطفی نصری
در روزهای اخیر، آتش‌سوزی‌های گسترده‌ای در مناطق مختلف لس‌آنجلس رخ داد که خسارات جانی و مالی سنگینی بر جا گذاشت که برخی رقم این خسارات را تا 150 میلیارد دلار گزارش کرده‌اند. در عین حال ضعف مدیریت بحران و نارسایی تجهیزات آتش‌نشانی، موجی از انتقادات را در داخل ایالات متحده به ‌دنبال داشت. در این میان موضوعی که از نگاه رسانه‌های فارسی‌زبان خارج از کشور کمتر مورد توجه قرار گرفت، سوء‌مدیریتی بود که این فاجعه را تشدید کرد. این مساله بهانه‌ای است تا بار دیگر به استاندارد دوگانه این رسانه‌ها و جریان‌های ضدایرانی در مواجهه با بحران‌های مشابه بپردازیم. این ماجرا بار دیگر نشان داد رسانه‌های معاند و جریان‌های ضدانقلاب، نه در راستای دلسوزی برای مردم ایران، بلکه به ‌عنوان ابزاری برای تضعیف روحیه ملی و ایجاد بحران‌های روانی عمل می‌کنند. استاندارد دوگانه آنها در پوشش بحران‌های مشابه، نشان‌دهنده رویکرد غیراخلاقی و هدف‌دار این جریان‌هاست. حال آنکه بحران‌های طبیعی در هر کشوری رخ می‌دهد و مدیریت آنها نیازمند زمان و منابع کافی است. بزرگ‌نمایی مشکلات ایران در رسانه‌های معاند، تنها بخشی از پروژه‌ای است که هدف آن، ناامیدسازی و ایجاد بی‌اعتمادی در میان مردم است.
* واقعیت بحران در لس‌آنجلس
در جریان این آتش‌سوزی‌ها، گزارش‌هایی منتشر شد مبنی بر اینکه تجهیزات آتش‌نشانی در برخی مناطق به دلیل ارسال بخشی از آنها به اوکراین کافی نبود. همچنین مخازن آب برخی ایستگاه‌های آتش‌نشانی خالی بوده که باعث تأخیر در اطفای حریق و افزایش خسارات شده است. این در حالی است که آمریکا به ‌عنوان یکی از کشورهای پیشرفته جهان شناخته می‌شود و انتظار می‌رود چنین کاستی‌هایی در مدیریت بحران در آن رخ ندهد اما درباره حادثه آتش‌سوزی لس‌آنجلس رسانه‌های خارجی که معمولا کوچک‌ترین حادثه‌ای در ایران را دستمایه حمله به ساختار مدیریتی کشور می‌کنند، این بار با لحنی ملایم به موضوع پرداختند و حتی برخی از آنها این اتفاق را «بخشی طبیعی از زندگی در آمریکا» خواندند. 
* اگر این اتفاق در ایران رخ می‌داد...
تصور کنید چنین حادثه‌ای با همین ابعاد و شرایط در ایران رخ می‌داد. شبکه‌های ماهواره‌ای فارسی‌زبان به سرعت پخش زنده و ویژه‌برنامه‌هایی را برای پوشش لحظه‌ به ‌لحظه این بحران ترتیب می‌دادند و ضمن برجسته‌سازی سوءمدیریت، هرگونه تلاش داخلی برای مهار بحران را کم‌ارزش جلوه می‌دادند. این رسانه‌ها با دعوت از چهره‌های ضدایرانی و تحلیلگران مقیم خارج، روایت‌های تکراری خود مبنی بر ناکارآمدی ساختار حکومتی ایران را بار دیگر به خورد مخاطبان می‌دادند. در فضای مجازی، جریان‌های ضدانقلاب و خودتحقیر داخلی، با انتشار گسترده اخبار مربوط به خالی بودن مخازن آب یا کمبود تجهیزات، فضای ناامیدی و بی‌اعتمادی را در میان مردم تشدید می‌کردند. ویدئوها و تصاویری دست‌چین‌شده از لحظات بحرانی، هزاران بار بازنشر می‌شد و هشتگ‌هایی نظیر «مدیریت‌ بحران»، «فساد سیستماتیک» و «سقوط‌ نظام» ترند می‌شد. یکی از ویژگی‌های بارز رسانه‌های معاند، دامن‌زدن به جریان خودتحقیری در میان مردم ایران است. این جریان به گونه‌ای عمل می‌کرد که گویی هیچ کشوری در دنیا با بحران‌هایی از این دست مواجه نمی‌شود و صرفا در ایران چنین فجایعی رخ می‌دهد. افرادی که معمولا در هر حادثه‌ داخلی خواهان مداخله خارجی هستند، این‌ بار نیز با برجسته‌سازی ضعف‌ها، القا می‌کردند «ایران به مدیریت خارجی نیاز دارد».
* دستورکار رسانه‌های داخلی برای مقابله با رویکرد ضد ایرانی
به منظور مقابله با رویکرد ضد ایرانی رسانه‌های خارجی، رسانه‌های داخلی باید ۲ دستور کار اصلی را در نظر بگیرند؛ اول، رسانه‌های داخلی باید با تاکید بر اقدامات موفق و موثر ایران در مواجهه با بحران‌ها، فرصت را برای مصادره به مطلوب رسانه‌های غربی به طور کامل مسدود کنند. این اقدام می‌تواند شامل پوشش گسترده و مستند تلاش‌های دولت و نهادهای مختلف در مدیریت بحران‌ها باشد تا نشان داده شود ایران نیز همانند دیگر کشورها، توانایی مقابله با چالش‌ها را دارد و در برخی موارد حتی فراتر از انتظار عمل کرده است. نمونه این موفقیت را در ماجرای مهار کرونا در کشور آن هم در حالی که آمریکا تا مدت‌ها بعد در حال دادن تلفات بود مشاهده کردیم. دستورالعمل دوم برای مهار رویکرد رسانه‌های ضد ایرانی این است که در موارد مشابه همچون آتش‌سوزی‌های اخیر در لس‌آنجلس، رسانه‌های داخلی به شکلی فعال و هوشمندانه رویکرد دوگانه رسانه‌های غربی را تشریح کنند. باید بر تفاوت‌های آشکار در نحوه پوشش بحران‌ها در ایران و سایر کشورهای غربی تاکید شود و بازی متناقض رسانه‌های غربی در ارائه اخبار را رسوا کرد. با تحلیل و بررسی دقیق پوشش بحران‌های مشابه در سایر کشورها و مقایسه آن با نحوه برخورد با بحران‌ها در ایران، رسانه‌های داخلی می‌توانند این نقاب را از چهره رسانه‌های معاند برداشته و نشان دهند هدف این رسانه‌ها تنها تخریب تصویر ایران است و نه پوشش درست و بی‌طرفانه اخبار.
نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات