صفحه نخست >>  عمومی >> ویژه ها
تاریخ انتشار : ۱۱ دی ۱۴۰۳ - ۰۸:۰۰  ، 
کد خبر : ۳۷۰۵۹۶

یادداشت روزنامه‌های سه‌شنبه ۱۱ دی ۱۴۰۳

مقاومت؛ از لالایی مادران فلسطینی تا میدان‌های نبرد، سرانجام دموکراسی‌خواهی نیابتی غرب برای ما، مقاومت، همیشه زنده است؛ یادداشت برخی از روزنامه‌های امروز می‌باشد.

عناوین اخبار روزنامه کيهان در روز سه‌شنبه ۱۱ دی

مقاومت؛ از لالایی مادران فلسطینی تا میدان‌های نبرد

جعفر بلوری
 1- «از یک مادر فلسطینی که با او آشنایی دیرینه داشتم خواستم، یکی از لالایی‌هایی را که برای کودکان خود می‌خوانند، برایم ارسال کند. قصدم این بود تا نوه‌ام را از همان کودکی با خواندن لالایی‌های عربی با زبان عربی آشنا کنم و برای این کار، از ترانه‌هایی که مادران فلسطینی در لالایی‌هایشان استفاده می‌کنند، بهره ببرم. ترانه‌ای عربی برایم فرستاد. فایل را که باز کردم دیدم شعری است سراسر حماسه، جنگ و شهادت. تصور کردم فایل را اشتباه فرستاده است. دوباره پیام دادم و نوشتم به نظر می‌رسد فایل را اشتباه فرستاده‌ای، این که لالایی نیست. مادر فلسطینی در جوابم نوشت ما 70 سال است که با این ترانه‌ها برای نوزادانمان لالایی خوانده و به خواب می‌بریمشان...» (نقل به مضمون)
خطوط بالا اظهارات یکی از فعالان زن ایرانی در حوزه بین‌الملل و مقاومت است که چندی پیش در فضای مجازی دیدم. در این خطوط بیش از هر چیز دو نکته توجه را جلب می‌کند: یک) مقاومت دو) سبک زندگیِ مقاومت. در این نوشتار می‌خواهیم این دو و ارتباطشان با تحولات منطقه از جمله آنچه بر سوریه گذشت را بررسی کنیم.
2- «مقاومت»، نقطه مقابل تسلیم و سازش است؛ مقاومت، معلول است نه علت. به این معنا که، به علتِ بروز یک زورگویی یا گردن کلفتی است که، مقاومت شکل می‌گیرد. این مقاومت می‌تواند از سوی یک دانش‌آموز مقابل زورگوییِ همکلاسی زورگویش برای گرفتن پول توجیبی «شکل» بگیرد، می‌تواند در شکلی کلان، از سوی یک گروه، یا کشور در برابر یک گروه یا کشور زورگوی دیگر شکل بگیرد. مقاومت برای توقف زورگویی و گردن کلفتی است. برای متوقف کردن زورگو و مستکبر و برای رسیدن به ثبات و آرامش و صلح است. «سبک زندگی» هم یعنی درونی کردن یک‌سری امور که در نهایت، شخصیت و منش و رفتار و اندیشه ما را شکل می‌دهد. نتایج «سبک زندگی» شدن یک مسئله-اینجا مقاومت- خود را در کوچک‌ترین امور و کنش فرد نشان می‌دهد. در نحوه لالایی خواندن برای نوزاد و کودک، در نحوه قصه گفتن، در نحوه درس خواندن، خریدن کردن، حرف زدن، دعا کردن، خوردن، خوابیدن، جنگیدن، اندیشیدن، موسیقی ساختن و....حتی در نحوه مُردن! خود را نشان می‌دهد. برای فهم راحت‌تر کمی به ساکنان غزه فکر کنید؟ آنها چگونه درس می‌خوانند، چگونه حرف می‌زنند، چگونه نماز می‌خوانند، چگونه بزرگ می‌شوند، چگونه می‌جنگند، چگونه زندگی می‌کنند و چگونه می‌میرند؟ مقاومت در غزه، درونی شده است. تبدیل به سبک زندگی فلسطینی‌ها شده است. بنابراین «سبک زندگی مقاومت» یعنی، «نوعی تفکر، نوعی اندیشیدنِ مبتنی بر یک باور قلبی» که فرد را به ایستادن مقابل سلطه‌گر و نظام سلطه متعهد می‌کند. خلاصه این که، می‌شود بروز این سبک زندگی را در افکار و رفتار و در جزئی‌ترین کنش‌های فرد دید... به نحوه شهادت یحیی سنوار نگاه کنید!
3- مقاومت یک شِق «سخت‌افزاری و جنگ سخت» دارد و یک شِق «نرم» و درونی شده و به شکل دقیق‌تر، «سبک زندگی شدگی» دارد. برای موفقیت و رفع زورگویی و استکبار، هر دوی این‌ها توامان لازم است. ما فکر می‌کنیم یکی از دلایل مهم سقوط 11 روزه دمشق، در همین نکته نهفته است. 
چگونه؟! بخوانید: در مقاومت اگر فقط جنبه سخت‌افزاری و جنگ سخت، مورد توجه قرار بگیرد، با اولین ضربه، احتمال فروپاشی وجود دارد. ارتش سوریه به دلیل کمبود تجهیزات نظامی یا قوی بودن آن 37 گروه تروریستی و تکفیری نبود که سقوط کرد. ارتش سوریه، هم جنگنده داشت، هم نیروی دریایی داشت، هم تجهیزات نظامی و هم ده‌ها هزار نظامی و تجربه‌ای به بزرگی چند دهه. ارتش سوریه به لحاظ سخت‌افزاری و تجهیزات نظامی، از تروریست‌های اجاره‌ای تحریرالشام، کمتر نداشت. آن عامل مؤثر و اصلی که باعث سقوط دمشق شد، درونی نشدن «مقاومت» بین نظامیان ارتش سوریه و حتی مردم بود. به عبارت کامل‌تر، «مقاومت» تبدیل به سبک زندگیِ مردم و ارتش سوریه- بنا به دلایل متعدد- نشده بود. ارتش سوریه اگر به مقاومت «باور» داشت و آن را درونی کرده و تبدیل به سبک زندگی‌اش کرده بود، قطعا کمر تروریست‌های تکفیری را خیلی راحت می‌شکست.-یا لااقل به این سرعت فرو نمی‌پاشید- از خود سؤال کنیم، چگونه کشوری که بیش از 40 سالِ موفق، در خط مقدم مقاومت بود، ناگهان طی 11 روز سقوط می‌کند؟! آیا اگر «جیش الوطنی» با آن سابقه درخشان در دوران یکه‌تازی داعش و آن سبکِ مقاومت منحصر به فردش، منحل نشده بود، باز هم دمشق سقوط می‌کرد!؟ حتما خیانت‌ها، کم‌کاری‌ها، «بی‌توجهی به هشدارها و لزوم اصلاحات»، در این سقوط تاثیر داشته است اما مهم‌ترین دلیل، «سبکِ زندگی نشدن مقاومت» در میان سوری‌ها-چه نظامیان و چه غیر نظامیان- بود. حزب‌الله لبنان و حماس را نگاه کنید! اگر صرفا متکی به «مقاومت سخت‌افزاری و جنگ سخت» بودند، با شهادت سید نصرالله و یحیی سنوار، این دو جنبش فرو می‌پاشید. بنابر این اگر در حوزه «سخت‌افزاری» ضربه بخوریم اما «اراده» و «درونی شدگیِ مقاومت» پابرجا باشد، مقاومت ادامه پیدا می‌کند و «ادامه» هر چیزی از جمله مقاومت، در نهایت به پیروزی منجر می‌شود. 
4- بسته به جا و مکان و شرایطِ محیطی و فرهنگی، بسته به باورها و اعتقادات دینی و غیر دینی، این «سبک زندگیِ مقاومت»، می‌تواند متفاوت باشد. غزه چون خط مقدم مقاومت و جنگ است، چون ساکنانش مسلمانند، «سبک زندگی مقاومتِ» آن به یک شکل است.... مایی که در ایران زندگی می‌کنیم و مسلمانیم با آن کس که در آمریکا زندگی می‌کند، سبک زندگی مقاومتش می‌تواند به شکل دیگری باشد. به عنوان مثال راه افتادن جنبشboycott Israeli Products «تحریم کالاهای اسرائیلی» در غرب و ضربه به اقتصاد رژیم صهیونیستی که از اعتقادِ «نباید بی‌اعتنا بود، باید مقابل ظلم ایستاد و...» سرچشمه گرفته است، «سبک زندگی مقاومتِ» آنهاست. اعتراض‌های دانشجویان و اساتید دانشگاه‌های آمریکا به جنایات هولناک رژیم صهیونیستی که به قیمت، اخراج، تعلیق، زندان و محرومیت‌های اجتماعی انجام می‌گرفت، یک مثال دیگر می‌تواند باشد. وقتی «مقاومت» تبدیل به «سبک زندگی شد»، بسته به شرایط، شکلی به خود می‌گیرد و راهی برای جلوگیری از آن زورگویی و استکبار می‌یابد. 
5- به قول رهبر انقلاب «مقاومت فقط به معنای ایستادگی در برابر دشمنان نیست، بلکه به مفهوم عمیق‌تر و گسترده‌تری از ایستادگی در برابر مشکلات، تقویت روحیه خودباوری و داشتن سبک زندگی مبتنی بر ایمان، تقوا و تلاش است...» یا «...مقاومت به معنای واقعی کلمه، سبک زندگی‌ای است که یک ملت را از ضعف و تسلیم به اوج عزت و اقتدار می‌رساند.» همین‌طور این جمله که «اگر مقاومت در میان مردم به یک فرهنگ تبدیل شود، نه‌تنها در میدان‌های نبرد، بلکه در زندگی روزمره، در اقتصاد، در دانش و در هنر نیز معجزه می‌کند.» بنابراین از نگاه رهبر حکیم انقلاب، مقاومت باید در تمامی ابعاد زندگی فردی و اجتماعی مردم ریشه بدواند و به یک فرهنگ تبدیل شود و به یک «سبک زندگی» تبدیل شود. 
سبک زندگی مقاومت، از نحوه تربیت فرزندان تا شیوه مبارزه و ایستادگی در برابر ظلم را در بر می‌گیرد. تجربه شکست ارتش سوریه و سقوط دمشق نشان داد که اگر مقاومت تنها به ابزارهای نظامی محدود بماند و به عمق باور مردم و نیروها نفوذ نکند، آسیب‌پذیر خواهد بود. در مقابل، حرکت‌هایی مانند حزب‌الله و حماس، که مقاومت را به‌عنوان یک سبک زندگی پذیرفته‌اند، حتی در صورت ضربه‌خوردن نیز پابرجا مانده و ادامه پیدا می‌کنند.
 
عناوین اخبار روزنامه جوان در روز سه‌شنبه ۱۱ دی

سرانجام دموکراسی‌خواهی نیابتی غرب برای ما

جعفر حسن‌خانی

دموکراسی یا دیکتاتوری؟ غرب و امریکا کدام یک را برای ما می‌پسندد؟ در رسانه‌های فارسی‌زبان که از سوی دولت‌های غربی تأمین مالی می‌شوند، نوید آن داده می‌شود که خواست و پسند غربی‌ها برای ما دموکراسی است و برای آن در تلاش هستند. اما آیا این تصویر دموکراسی‌خواهی نیابتی غرب با واقعیت مطابقت دارد؟ برای پاسخ به این سؤال باید به سراغ زمین واقعیت رفت، چراکه سیاست‌های اعمالی با سیاست‌های اعلامی یکی نیست. در سیاست‌خارجی کشور‌ها آنچه اعلام می‌شود با آنچه اعمال می‌شود گاهی متضاد است. خوش خیالی است که سیاست‌های اعلامی را درباره عملکرد یک کشور مبنای قضاوت قرار داد، لذا برای پاسخ به این سؤال مهم که «آیا این تصویر دموکراسی‌خواهی نیابتی غرب با واقعیت مطابقت دارد یا نه» باید به تاریخ عملکرد‌ها رجوع کرد. 
تاریخ ایران چه می‌گوید 
در تاریخ ایران غرب یک بار برای ما انتخاب کرد، اما انتخاب او برای ما دموکراسی نبود؟ انتخاب غرب برای ایران همان انتخابی بود که برای دیگر کشور‌های منطقه نظیر ترکیه و مصر کرده بود. انتخاب غرب برای ما و دیگر کشور‌های هم‌سرنوشت با ما، حکومت‌های خودکامه بود. در ابتدای قرن قبلی جایی که حکومت ایران یعنی حکومت قاجار ضعیف و قدرت و حضور غربی‌ها در ایران نیز فزاینده شده بود، آنها از سرنگونی «حکومت مشروطه» در ایران حمایت و «حکومت دیکتاتوری» را در این سرزمین بر قرار کردند. برخی روشنفکران غرب‌زده هم در مدح و فواید دیکتاتوری و منور بودن آن شروع به نوشتن و گفتن کردند. این‌گونه بود که دیکتاتوری رضا شاه در ایران شروع به کار کرد. در آن دوران غربی‌ها با حمایت خود، حکومتی در ایران برقرار کردند که تا خصوصی‌ترین حوزه‌ها دخالت می‌کرد. به عنوان مثال در دوران ریاست رکن‌الدین مختاری بر شهربانی، نامه‌های شهروندان قبل از ارسال جلوی صندوق پست خوانده می‌شد، و حتی سفر بین شهری نیازمند اجازه از حکومت بود، مخالف و موافق منتقد در آن به سرعت کشته می‌شدند و فرقی نمی‎کرد آن فرد چه کسی باشد: مرگ یا زندان برای مخالف و منتقد تنها کالای اهدایی حکومت بود. میرزاده عشقی شاعر نوگرا، تقی آرانی نظریه پرداز مارکسیسم، علی‌اکبر اسدی داماد اولین نخست وزیر حکومت و بسیار نفرات دیگر از عمق جان و به قیمت جان نتیجه انتخاب غربی‌ها برای مردم ایران را درک کردند. سؤال همچنان باقی است چرا در آن دوران که غرب در ایران قدرت داشت از دموکراسی در ایران حمایت نکرد و دیکتاتوری چکمه پوش بر سر کار آورد؟ طرح جمهوری‌خواهی رضاخانی هم دموکراسی نبود بلکه همان ریاست جمهوری‌های مادام عمری بود که امروزه در برخی کشو‌های عربی متداول است. 
تاریخ منطقه چه می‌گوید
در منطقه هم تاریخ به ما می‌گوید بعد از فروپاشی عثمانی همه حکومت‌های عربی شکل گرفته، حاصل انتخاب غربی‌ها بود. انتخاب غربی‌ها برای هیچ یک از این حکومت‌ها دموکراسی نبود. از سواحل غربی شمال آفریقا تا سواحل شرقی شبه جزیره عرب، غربی‌ها هیچ دموکراسی تأسیس نکردند. البته دموکراسی سرنگون کردند، نظیر آنچه در برخی کشور‌های اسلامی در جریان بیداری اسلامی و بهار عربی رخ داد. 
تجربه سوریه چه می‌گوید 
این روز‌ها در سوریه «حکومت سکولار فردسالار تک حزبی» که مخالف غرب بود از میان رفته است. اما امریکا و اروپا در سیاست‌های اعمالی خود، از یک عضو القاعده را که خود و اطرافیانش سویه‌های فکری ارتجاعی و تکفیری دارند، مورد حمایت قرار داده و از فهرست تروریست‌ها حذف کرده‎ است. هیچ نشانه واقعی از حمایت غرب از دموکراسی در سوریه دیده نمی‌شود. آخرین روز حکومت سکولار فردسالار تک حربی، اولین روز حمله نظامی امریکا و اسرائیل به زیرساخت‌های سوریه بود. برای حفظ ظاهر هم که شده هدیه بمب به مردم سوریه را به تعویق نینداختند و از فردای سقوط حکومت سوریه بمباران را آغاز کردند. سوریه امروز در میانه حمله نظامی، اشغال خارجی در شمال و جنوب و حضور نیرو‌های غیر دموکراتیک تکفیری قرار گرفته است. چه بسیار روشنفکران غربگرای سوری که در سال‌های قبل از ۲۰۱۱ میلادی، بر این تصور بودند که فردای حکومت بعث در سوریه، زیبا و دموکراتیک خواهد بود. اما امروز ارمغان فرستادگان امریکا به سوریه دیدار و توافق با فردی است که هیچ نسبتی با تصویرسازی‌های رؤیایی آن روشنفکران در آن سال‌ها ندارد. 
فرجام سخن
تاریخ یک سده سیاست اعمالی غرب شامل انگلیس و امریکا در منطقه غرب آسیا که تجربه سوریه آخرین نمونه آن بود، نشان می‌دهد که ارمغان غربی‌ها برای ما انتخاب میان دو چیز است: هرج و مرج یا دیکتاتوری. آنان زمین سوخته می‌خواهند، زمینی که هیچ توانی برای عرض اندام دربرابرشان نداشته باشد. زمینی که فاقد امکان پیشرفت و توسعه باشد تا احتمال مخالفت با غرب در آینده این منطقه منتفی شود. مردم‌سالاری دینی ما با ضعف‌ها و قوت‌هایش انتخاب مردم این سرزمین برای خود است. اساساً مردم‌سالاری را نمی‌توان با دستور و فرمایش خارجی و به شکل نیابت از مردم برقرار کرد. غربی‌ها دغدغه توانمندسازی مردم‌سالاری ما را ندارند. خواب و سیاست اعمالی و نه اعلامی آنها برای آینده ایران یا هرج مرج است یا بازسازی یک دیکتاتوری وابسته. این دموکراسی‌خواهی نیابتی غرب برای ایرانیان، زرورقی بیش نیست که سیاست اعمالی خود را در آن شکلات‌پیچ کرده است.
عناوین اخبار روزنامه جام جم در روز سه‌شنبه ۱۱ دی

مقاومت، همیشه زنده است

اسماعیل کوثری 

خصوصیات و ویژگی‌های منحصر‌به‌فرد سردار سلیمانی برگرفته از اندیشه‌های امام خمینی(ره)بود و اصولا چنین عزیزانی تربیت‌شدگان امام خمینی(ره)و پس از آن رهبری هستند.در واقع الگوی تمام رزمندگان و فرماندهان امام خمینی(ره) بوده و در همین ارتباط نیز سردار سلیمانی چه قبل و چه بعد از انقلاب الگوی‌شان امام خمینی(ره)بود، زیرا به عینه دیدیم امام خمینی(ره) با آن اخلاص،صداقت و صلابتی که داشتند،الگوی مهمی بودند.

در این مسیر نیز حاج‌قاسم نه تنها یک لحظه به این موضوع شک و تردید نداشت، بلکه هر روز نسبت به قبل مصمم‌تر و محکم‌تر راهش را ادامه می‌داد، به‌خصوص در هشت سال دفاع‌مقدس و با وجود آن زیرساخت اخلاقی و رفتاری سردار سلیمانی که از توانمندی‌های بسیار بالایی برخوردار بود و می‌توانست آنها را به منصه‌ظهور برساند.حاج‌قاسم در دفاع‌مقدس و زمانی که در نهایت ۲۶ سال داشت، فرمانده یک تیپ منطقه جنوب‌غربی کشور شد و بر همین باور کار را در شرایط بسیار سختی مدیریت و فرماندهی کرد.بلافاصله پس از جنگ نیز ماموریت‌های دیگری برای ایشان مشخص شد و با مسئولیت‌پذیری بالایی که داشت، ماموریت‌هایش را به‌درستی انجام داد که همان پاکسازی منطقه جنوب‌شرق کشور از اشراری بود که مسلح بودند و در مورد آنها هم با همان سبک و سیاقی که در دوران دفاع‌مقدس داشت، عمل می‌کرد.روش حاج‌قاسم این بود که ابتدا به اشرار پیام می‌داد که اسلحه خود را زمین بگذارند و با توجه به مجوزی که از شورای عالی امنیت ملی کشور گرفته بود به آنها پیشنهادهای دیگری در جهت کشاورزی و سایر کارها می‌داد و به این ترتیب بسیاری از آنها سلاح خود را زمین گذاشته و این پیشنهاد را قبول می‌کردند و همان‌ها عامل موفقیت سردار سلیمانی هم شدند و با ایشان همکاری می‌کردند.بعد از این مرحله هم با توجه به تجربه دوچندانی که در میدان کسب کرده بود، فرمانده نیروی قدس شد و این فضای خوبی را برای بروز بیشتر توانمندی‌های حاج قاسم فراهم کرد، به‌خصوص این‌که فراتر از مرزهای جغرافیایی کشور بود و نشان داد نه فقط در مدیریت و فرماندهی توانمندی بالایی دارد بلکه در جهت دیپلماسی هم این کار را به بهترین نحو در میدان نشان و تحلیل‌های دقیقی از آینده منطقه و جهان ارائه داد.ایشان همچنین شروع به توسعه ماموریت خود به‌خصوص تقویت نهضت‌های آزادیبخشی که همواره مورد ظلم قرار گرفته بودند، کرد و کار را در جهت آموزش نیروهای حزب‌ا...، جهاد اسلامی و حتی داوطلبانی از کشورهای مختلف توسعه داد.
درپایان نیز بایدبه این موضوع اشاره کنم که برخلاف برخی اظهارات که می‌گویند پس ازسردارسلیمانی جبهه مقاومت دیگرآن قدرت و توانایی گذشته را ندارد،این‌گونه نیست وجبهه مقاومت نه فقط تضعیف نشده بلکه راهش رامحکم‌تروبا‌صلابت‌تر از قبل ادامه می‌دهد، هرچند که شهادت ایشان بسیارکارساز واثرگذاربود اما امروزه عزیزان دیگری مانند سردارقاآنی راه این سردارشهید را ادامه می‌دهند. ایشان انسان‌هایی را تربیت کرده‌اند که امروز راه‌شان را ادامه داده و به این ترتیب جبهه مقاومت همیشه زنده خواهد بود
عناوین اخبار روزنامه آرمان امروز در روز سه‌شنبه ۱۱ دی

ایران و پایان کارتر

صلاح الدین خدیو

جیمی کارتر سی و نهمین رئیس جمهور آمریکا در صد سالگی مرد. نام کارتر برای ایرانیان با انقلاب بهمن ۱۳۵۷ و رخدادهای بعدی آن نظیر بحران گروگان گیری سفارت آمریکا گره خورده است.
اما برای جریان پادشاهی خواه ایران کارتر فراتر از یک نام و یادآوری گذراست.
در نگاه آنان وی تجسم شر محض و عامل اصلی یر باد رفتن حکومت دودمان پهلوی است.
این دیدگاه از سیاست حقوق بشری کارتر نشات می گیرد که در مقطعی رژیم های دیکتاتوری متحد غرب را برای انجام پاره‌ای اصلاحات سیاسی تحت فشار قرار داد.
کارتر در فضای پس از جنگ ویتنام و احتمالا تحت تاثیر سندرم شکست آن، دولت شاه را متقاعد کرد که فشار بر زندانیان سیاسی را کاهش دهد و پاره‌ای گشایش های سیاسی را در دستور کار بگذارد.
شاه ناخواسته به آن تن داد و برنامه‌ی خود را فضای باز سیاسی نام نهاد.
مخالفان اما اعم از مسلمان و چپ گرا به طعنه آن را جیمی کراسی می نامیدند.
موهبتی سیاسی که فاقد ریشه و انگیزه‌ی راستین بود و ره آورد رئیس جمهور دمکرات آمریکا محسوب می شد.
صد البته نرمش شاه و کشیدن ترمز ساواک بند و چفت های دستگاه را شل کرد و به دگرگونی در مقیاسی انقلابی منجر شد.
فقط سلطنت طلبان ایرانی نیستند که کارتر را از باب جیمی کراسی  سرزنش می کنند.
سالها بعد برنارد لوئیس شرق شناس و مورخ پرآوازه که مانند کارتر یک قرن تمام زیست، دولت های غربی را از باب برخورد فرصت طلبانه با دولت های استبدادی خاورمیانه به باد انتقاد گرفت.
لوئیس در آخرین نوشته هایش می گوید:
دولت های غربی در مواجهه با دولت های استبدادی متحد غرب در منطقه اسیر دو وسوسه می شوند.
وسوسه‌ی راست؛ به این معنا که بی خیال رژیم های دیکتاتور و توصیه ناپذیر و سخت گیر شده و به صرف تامین منافع خود، چشم بر جباریت و اقتدارگرایی و نقض حقوق بشر و آزادی های اساسی در آنها می بندند.
به فرض مثال پادشاهی بسته‌ی عربستان تا حد زیادی در برابر انتقادات حقوق بشری غربی ناشنوا و روئین تن است.
وسوسه‌ی چپ؛ درست بر عکس آنها در مواجهه با رژیم های دیکتاتوری میانه روتر که ظرفیت هایی درونزا برای اصلاح و آسان گیری دارند و بیشتر ملاحظەی حرف متحدان غربی شان را می کنند، به اعمال فشار می پردازند.
به گفته‌ی لوئیس نفوذپذیری بیشتر این دسته دولت ها در قبال توصیه و فشار غرب باعث تزلزل آنها می شود.
نتیجه‌ی نهایی اما اغلب به سود دمکراسی و حاکمیت مردم نیست. بلکه روی کار آمدن نظامی کم تر از سلف خود مداراگر است.
با این اوصاف جیمی کراسی چیزی جز وسوسه‌ی چپ واشنگتن نبود!

روزنامه شرق

ترامپ و ترومپت رادیکال‌های آمریکایی علیه ایران

کم‌کم به 20 ژانویه ۲۰۲۵ میلادی و انتقال قدرت به دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور جدید آمریکا‌‌ نزدیک می‌شویم. تحقیقا سه کشور در مرکزیت اقدامات سیاست خارجی ترامپ قرار دارند؛ روسیه، چین و ایران. بازی آمریکا با روسیه و چین با توجه به آنکه این دو کشور قدرت‌های جهانی هستند، در مقایسه با ایران که یک قدرت منطقه‌ای است، تفاوت بنیادی دارد. تحلیلگران سیاست خارجی آمریکا معتقدند تیم انتخابی ترامپ برای مناصب نظامی، امنیتی و سیاست خارجی فقط در ضدیت با ایران اشتراک نظر دارند و صبغه و سابقه مشترک آنها بر تعارض ذهنی و عینی با ایران بنا شده و آنها بخش مهمی از هویت شغلی خود را از ضدیت با ایران گرفته‌اند. البته باید گفت با وجود آنکه ‌تیم ترامپ ضد ایرانی است و خود ترامپ نیز در این زمینه سابقه دیرینی دارد، ولی خاستگاه ذهنی این گرایش‌ها‌ از افکار و اعمال رادیکال‌های آمریکایی ضد ایرانی ریشه می‌گیرد. اما رادیکال‌های ضد ایرانی آمریکایی از منظر استراتژیک در‌باره ایران چه می‌اندیشند و چه نکات‌ مهمی در دیدگاه‌های آنها وجود دارد؟ در ادامه می‌توان مهم‌ترین گزاره‌های ضد ایرانی رادیکال‌های آمریکایی را برشمرد:

 

۱- از منظر آنها ایران یک کشور نفتی است و در عین حال غیرپاسخ‌گو و اندازه، وسعت، منابع، جمعیت، جاه‌طلبی منطقه‌ای و ایدئولوژی حکامش به شکلی است که حتما باید در کنترل باشد. ایران نباید در یکی از ژئوپلیتیک‌ترین مناطق جهان، هژمونی منطقه‌ای داشته باشد، ارباب تنگه‌های بین‌المللی شود و قابلیت اختلال در روند انتقال انرژی جهان و نظم منطقه‌ای را به دست آورد. بنابراین ایران سوژه خوبی برای پروژه تحلیل و تغییر در این منطقه است. تحریم قطعه‌ای از پازل تحلیل ایران‌ برای انجام تغییر در زمان مقتضی است.

۲- ایران یک کشور مخالف وضع موجود در سطح نظام بین‌المللی و یک بازیگر ضد نظم. ایران نمی‌تواند هم وضعیت موجود را به چالش بکشد و هم از مزایای آن بهره‌مند شود. بنابراین اگر ایران از چینش میز نظام بین‌الملل ناراحت است و زیر میز می‌زند، هیچ قطعه‌ای از کیک روی میز نباید نصیب آن شود. در این راستا، «سازمان تحریم» و محروم‌سازی سیستماتیک ایران از مزایای توزیعی و تشویقی نظام بین‌الملل موجود، راه‌حل مناسبی برای منزوی‌کردن آن است. ایران باید گام به گام از مزیت‌های این نظام و مزیت‌های خود محروم شود و هزینه مخالفت و ایجاد مزاحمت برای این نظم را بپردازد.

«تحریم»، هم این کشور را از مزایای این نظام محروم می‌کند و هم ناکارآمدی بوروکراتیک آن را در انظار مردم ایران و جهان قرار می‌دهد. در پیامد آن با گسترش نارضایتی عمومی، شرایط سخت‌تری برای حکام ایرانی ایجاد خواهد شد؛ پس تحریم قسمتی از پازل ارتباطی میان فرایند به‌ تحلیل‌ بردن سیستم و پروژه فروپاشی و تغییر نظام جمهوری اسلامی است.

۳- خاورمیانه محله کشورهای ثروتمند عموما غیردموکراتیک است. دلارهای بی‌پایان نفتی در این منطقه در حال تلنبارشدن است. مجموعه ذخایر ارزی کشورهای این منطقه تا حدود چهار تریلیون دلار تخمین زده می‌شود. این میزان پترو‌دلار انباشته شده، می‌تواند اسپانسری مالی هرگونه تغییر در ایران را بر عهده گیرد؛ به‌ویژه آنکه این کشورهای ناتوان از ایجاد امنیت خویش با تمسک به دکترین امنیت تعاونی (Corporated Security) چاره‌ای جز هم‌آوایی صریح یا ذهنی با پروژه تندروهای آمریکا‌ ندارند.

۴- وقوع جنگ با ایران در منطقه می‌تواند با بهانه موضوع هسته‌ای ایران‌، از یک حادثه شروع شود و با تشدید نردبانی بحران به جنگی فراگیر تبدیل شود. اگر جنگ با ایران آغاز شود، دو سناریو «جنگ پرشدت کم‌دامنه» یا «جنگ پرشدت پردامنه» به وقوع خواهد پیوست. نتیجه هر دو سناریو، تخریب گسترده مراکز نظامی کشور‌های درگیر و زیر‌ساخت‌های مهم اقتصادی این کشور‌های منطقه خواهد بود. این جنگ هرچه باشد، بازار خوبی پس از پایان جنگ برای بازسازی خرابی‌ها می‌آفریند.

همان‌طور که پس از جنگ دوم خلیج‌ فارس، بیش از 80 درصد پروژه‌های بازسازی به شرکت‌های آمریکایی رسید، پس از این جنگ نیز باید «بازسازی» در انحصار آمریکا‌ قرار گیرد. عرب‌های پولدار منطقه تمام پولی را که دارند و پولی را که پس از جنگ به دست می‌آورند، باید صرف بازسازی با موتور محرکه آمریکایی کنند.

۵- ایران هرچقدر هم قدرتمند باشد، قدرت آن موج‌دومی است. جنگ ایران هرچه هزینه‌بر و خسارت‌زا‌ست، ولی در قاعده بازی هزینه-فایده، فایده‌اش بیشتر و سرمایه‌گذاری برای تداوم هژمونی آمریکا‌ست که با ظهور قدرت‌های نو‌ظهور به چالش کشیده شده است. ابرقدرت، قدرتی چند‌وجهی است که قدرت آن در حوزه‌های نظامی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی با فاصله زیادی با رقبا به چشم می‌آید. جنگ با ایران در مدل آمریکایی جنگ در دور از سرزمین اصلی، مطلوب به نظر می‌رسد. آمریکا باید قرن بیست‌و‌یکم را قرن آمریکایی کند، اما بدون اعمال قدرت سخت در زمان‌های مورد نیاز، نمی‌تواند قرنی آمریکایی خلق کند. بنابراین ایران سوژه خوبی برای اعمال قدرت سخت برای جلوه‌گری هژمونیک آمریکا‌ست.

۶- از منظر جنگ‌طلبان آمریکایی، جنگ با ایران فرصتی طلایی برای تسویه‌حساب صورت‌حساب‌های پرداخت‌نشده ایران در ۴۵ سال اخیر است؛ صورت‌حساب‌هایی که از تسخیر سفارت آمریکا شروع شده و با بمب‌های کنار جاده‌ای در عراق‌ و تا تحقیر ملوانان آمریکایی در خلیج‌ فارس و سرنگونی پهپادهای آمریکایی ادامه داشته است. پرداخت این صورت‌حساب‌ها برای ایران بسیار گران خواهد بود و ایران را از یک قدرت منطقه‌ای موج‌دومی، به کشوری موج‌اولی تبدیل خواهد کرد. در این راستا، آنچه مبانی قدرت ایران است باید با شدت و حدت از میان برود.

بعد از فروکش‌کردن شعله‌های جنگ، ایران تبدیل به کشوری عادی (normal state) با رفتاری پیش‌بینی‌پذیر و تحت کنترل خواهد بود. حال باید دید با این دیدگاه‌های رادیکال‌های آمریکایی علیه ایران که ریشه‌های آن در اندیشکده‌ها، مجتمع‌های نظامی و صنعتی و کنگره آمریکا وجود دارد، تیم تندرو ترامپ‌ چگونه در مواجهه با ایران عمل خواهد کرد. به‌ویژه آنکه به نظر می‌رسد در پنهان و پیدا، محور عبری-‌عربی-‌ترکی نیز در‌حال ارسال سیگنال‌های برخورد سخت‌تر با ایران به تیم ترامپ است. آیا ترامپ‌ در مواجهه با ایران، طرح خود را به پیش می‌برد یا رادیکال‌های آمریکایی ‌می‌توانند دولت ترامپ را به عامل اجرائی اندیشه‌های ضد‌ایرانی خود تبدیل کنند و ترامپ‌، ترومپت آنها را خواهد نواخت؟ به نظر می‌رسد خاورمیانه هنوز به نقطه جوش تحولات بعد از هفتم اکتبر نرسیده و آبستن حوادث بسیار بزرگی است؛ حوادثی که شاید نقطه عطفی در ژئوپولیتیک منطقه باشند.

روزنامه خراسان

فرمان امام(ره)  را اجرا کنید!

سیدخلیل سجادپور 

امروز اشک های قلم مرثیه ای بر فقرشهری است که معادن غنی آن جلوه ای از «انفال» و الطاف ایزدی را در دل کویر به نمایش گذاشته است. شهری که هنوز در سوگ ۵۲سپیدروی معدن زغال سنگ آن، سیاه پوش است و خادمان ملت هر یک به گونه ای بر طبل «یاری» می کوبند تا «زخم های کهنه فقر» را التیام بخشند؛ اما در این میان فریادهای قلم از قلب طبس، آسمان را تا کاخ ریاست جمهوری می شکافد که چرا فرمان امام(ره) را اجرا نمی کنید؟! مگر نه آن است که طبق اسناد موجود در دولت، دستورآن بزرگمرد تاریخ برای زدودن چهره فقر از این سرزمین ،اختصاص۴ درصدی (بخوانید ۲درصدی) فروش معادن برای آبادانی شهرها و روستاهای منطقه صادر شد تا کوخ نشینان نیز «انفال خداوندی» را در توسعه زیرساخت ها به نظاره بنشینند؟!
این فرمان که در راستای اهداف انقلاب، بر قلوب مستمندان و ستمدیدگان نقش بست، خیلی زود با ابلاغ آیت ا... یزدی(رئیس وقت قوه قضاییه) رنگ اجرایی به خود گرفت و معدن‎داران نیز سر تمکین فرود آوردند اما طولی نکشید که هیئت دولت در همین راستا به اختصاص سهم ۲ درصدی از فروش معادن بافق و طبس برای آبادانی شهر و روستاهای این مناطق رای داد و این گونه اقدامات عمرانی و خدماتی به عموم مردم، جلوه ای از عشق و اعتماد را به تصویر کشید تا حرکت از پیچ و خم های انقلاب به قله های پیشرفت هموار شود. اما همزمان با تصویب قانون موسوم به تجمیع عوارض و مالیات بر ارزش افزوده در مجلس شورای اسلامی، اجرای فرمان امام(ره) و مصوبه هیئت دولت نیز به دلیل مغایرت با این قانون متوقف شد و بدین ترتیب مشکلات و محرومیت های این مناطق هم دوباره از دل کویر رخ نمایی کرد و تیغ زخم های اقتصادی و معیشتی قلب ها را خراشید.
حال این سوال، قلم را در هاله ای از ابهام به واکنش واداشته است که آیا فرمان امام (ره) قانون عام بوده که با تصویب قانونی دیگر لغو شود؟ آیا این دستور در ردیف عوارض محسوب می شود؟ شاید هم مسئولان به این نکته اساسی توجه نکرده اند که مبنای مصوبه هیئت دولت حکم حضرت امام(ره) است و تا مادامی که مقام معظم رهبری اذن به لغو و یا تغییر آن ندهند، این حکم باقی و جاری خواهد بود!...
حال که امروز حتی کارگران همین معادن از داشتن سقفی برای خانواده محرومند و چشم به مراکز درمانی دوخته اند که شاید دولت بیمارستانی در گوشه و کنار شهر و روستا احداث کند، آیا زمان اجرای فرمان بزرگ امام(ره) این اندیشمند و آینده نگر فرزانه کبیر انقلاب فرا نرسیده است؟ مگرآقای رئیس جمهور برای رسیدن به قله های پیشرفت، قانون وفرامین ولی فقیه را سرلوحه کارخود قرار نداده اند؟ اکنون سوال این است که آیا دیوان عدالت اداری مصوبه هیئت دولت را لغو کرده است؟ و ده ها سوال و ابهام دیگر که باید کارشناسان حقوقی و قضایی آن را پاسخگو باشند. از سوی دیگر اگرچه زمزمه هایی از پیگیری های مسئولان و معتمدان طبس دراین باره به گوش می رسد اما آیا نباید مسئولی فریاد برآورد تا صدای خسته کویرنشینان زحمتکش در آسمان کاخ ریاست جمهوری و مجلس شورای اسلامی به غرش بنشیند؟ آری امروز سکوت قلمداران نیز بخشودنی نیست و باید همه دلسوزان این سرزمین یکصدا برای توسعه زیرساخت ها از انفال ها و الطاف خداوندی پر از فریاد شوند!
روزنامه رسالت

سردار وفاق

جواد شاملو
ایران در دهه ۹۰ تنش‌های متعددی از سر گذراند؛ اما در خود اتفاقی داشت که در کل سال‌های پس از انقلاب اسلامی و حتی در پهنه تاریخ معاصر ایران یکی از وحدت‌بخش‌ترین رویدادهای ملی را رقم زد و آن، شهادت یک فرمانده سپاه بود. مردی که بی‌راه نیست در کنار القاب متعددی که ملت به او بخشید، بخوانیمش «سردار وفاق». حاج‌قاسم یکی از مهم‌ترین منادیان وفاق در میان مسئولان جمهوری اسلامی ایران خصوصا در سال‌های اخیر بود. کسی که خیالش از فتنه‌‌انگیزی دشمن و بسترسازی دوست برای این فتنه‌ها هرگز راحت نبود. او ۸۸ را به‌کل تمام‌شده نمی‌دانست و برای خود این انگاره را نمی‌ساخت که ممکن نیست دوباره کشور در پی یک شکاف اجتماعی به هم بریزد و امنیت ملی تهدید شود. او به چشم خودش پاییز ۱۴۰۱ را می‌دید و از همین رو هرجا شکافی بود او در پی مرهم می‌گشت. سردار از محبوبیت اسطوره‌وار خود باخبر بود و جایگاه خود را می‌شناخت. مصاحبه او در تشییع جنازه مرحوم هاشمی رفسنجانی که یک دفاعیه جانانه از کارنامه ایشان بود، صرفا به دلیل تجلیل از یک مقام تازه‌ در گذشته نبود و اساسا در آن مصاحبه آنچه موضوعیت داشت خود مرحوم هاشمی نبود. بلکه اصل داستان، ضرورت مرهم گذاشتن بر شکاف‌ها بود. ضرورت اینکه ولو عملکرد هاشمی در برهه‌های گوناگون درخور انتقاداتی باشد، عملکرد او در برهه‌های گوناگون دیگری شایسته تحسین‌ است و برای التیام گسل‌های جامعه، چه اشکالی دارد که این نقاط قوت را هم برجسته کنیم؟ بوسه شیفته‌وار سردار بر پیشانی مرحوم آیت‌الله مصباح یزدی نیز به معنای اعتقاد حاج‌قاسم به جزئیات مشی سیاسی علامه فقید نیست؛ بلکه نمادی است از ستایش ولایت‌پذیری کم‌یاب و کلیات مشی علمی و عملی ایشان. این تنها از حاج‌قاسم سلیمانی بر می‌آمد که هم مدح هاشمی بگوید و هم پیشانی عالمانه مصباح را عاشقانه ببوسد. این فقط به دست سلیمانی ممکن بود که شجاعانه بگوید برای نطق عزت‌مندانه رئیس‌جمهور وقت در سازمان ملل، دست او را می‌بوسد. زبانم لکنت می‌گیرد؛ و گرنه ادعا می‌کردم چنین موضع‌گیری‌ای بسا که از جنگ در خاکریزها نیز شجاعت بیشتری بطلبد.
به گمان من، نطق عزتمندانه حسن روحانی در سازمان ملل برای حاج‌قاسم بهانه بود. او دنبال فرصتی بود که از یک اقدام مثبت رئیس‌جمهور وقت تمجیدی جانانه به جا آورد تا به این ترتیب از شکاف عمیقی که بین دولت تدبیر و امید و جبهه انقلاب ایجاد شده بود، اندکی بکاهد. خیلی شجاعت می‌خواهد که در جامه سرداری نظام پشت بلندگو بلند و با صراحت اعلام کنی دختران کم‌حجاب هم دختران تو هستند و مرزبندی‌های اصلاح‌طلب و اصولگرا نباید آن‌قدر جدی شوند که به طرد و دفع بیانجامند. چه بسیار شجاعانی که در میادین رزم پیکار کرده‌اند و در میدان سیاست از بیان موضع حقی که ممکن بوده آن‌ها را نزد دوستان و همسنگران زیر سؤال ببرد ترسیده‌اند. مرهم‌گذاری سردار دل‌ها در داخل کشور، برادر دوقلو، مکمل و جفت رزم او در خارج از مرزها بود و هر دو منبعث از شجاعت بی‌نظیر او. نباید تصور کنیم دشمن فقط به دلیل عملکرد سردار در منطقه و زمین‌گیر کردن عمال صهیونیسم و توقف نقشه آمریکایی-اسرائیلی برای غرب آسیا او را کشت؛ قضیه فراتر از این است. دشمن برای گسترش شکاف‌های داخلی هم حاج‌قاسم را مانع و سد راه خود می‌دید. همان کسی که بین مرز ایران و مرز دشمن شکافی پهن و گسترده ایجاد کرد؛ در داخل کشور یک میلیمتر شکاف را بر نمی‌تافت. این فقط مرد جنگ بودن سردار نبود که دشمن را آزار می‌داد، او مرد صلح بود و بازوی ولی امر برای یکپارچه‌سازی عاطفی ایران و افزایش همدلی میان جریان‌های گوناگون. او نه تنها پاییز ۱۴۰۱ در ایران را دیده بود بلکه دسامبر ۲۰۲۴ را در سوریه هم دیده بود و می‌دانست که وضع سوریه تنها به دلیل مداخلات و ماجراجویی‌های غرب به اینجا نرسیده و این کشور از شکاف‌ها رنج می‌برد. 
این دو وجه  متفاوت سیاست حاج‌قاسم در داخل و خارج کشور، محکی است که عیار وفاق‌طلبی ناب او را عیان می‌کند. او به موازات اجرای وفاق در داخل، عزتمندی و اقتدار کشور در خارج را نیز حفظ کرد و خود مظهر آنچه می‌گفت بود. حاج‌قاسم اساسا چنین بود؛ تجسد و تجسم مفاهیم و آرمان‌ها؛ شعاعی از خورشید حقیقت، تابیده بر زمین واقعیت.
روزنامه وطن امروز
چگونه جیمی کارتر با ایجاد صلح بین قاهره و تل‌آویو توانست اسرائیل را از قفس رها کند؟
مرگ خالق کمپ دیوید
محمد‌علی‌ حسن‌نیا
 خبر کوتاه بود؛ جیمی کارتر در 100 سالگی مرد. رئیس‌جمهور یک‌دوره‌ای آمریکا که بعد از اتمام دوره نخست حضور در کاخ سفید انتخابات را به طرز بسیار بدی به رقیب بازیگر جمهوری‌خواه خود یعنی رونالد ریگان باخت. اکنون تنها میراث جیمی باقی مانده است؛ گذشته‌ای که برخی از آنها در سیاست خارجی و امنیت مربوط به خاورمیانه می‌شود. علاوه بر اینکه همواره نام کارتر با انقلاب سال 1979 ایران و ماجرای گروگان‌گیری لانه جاسوسی آمریکا در تهران گره خورده است، یکی از مهم‌ترین توافق‌های صلح میان اسرائیل و اعراب توسط جیمی کارتر مدیریت شد؛ توافقی که هنوز بین مصر و اسرائیل باقی مانده است و جرقه نخستین آشتی و توافق بین اعراب و رژیم صهیونیستی در غرب آسیا بود. کارتر خالق کمپ دیوید بود که سپتامبر 1979 بین رئیس‌جمهور مصر و نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی در آمریکا بسته شد. کارتر درصدد بود از این صلح استفاده کند و دومینویی از توافق بین اعراب و اسرائیل را منجر شود که در انتها به صلحی دائم تبدیل شود. کارتر چه قبل، چه حین و بعد از دوران ریاست‌جمهوری، همواره سعی داشت این مسیر را ادامه دهد تا بتواند صلحی پایدار بین آنها ایجاد کند اما همواره این نکته از ذهن کارتر حذف نمی‌شد که چرا تل‌آویو امتیازی برای اعراب قائل نمی‌شود تا بتوان صلح را برقرار کرد؛ همان سوالی که بیل کلینتون در ذهن داشت. خانم شعبان، مشاور رسانه‌ای و مترجم حافظ اسد در کتاب خود به این نکته اشاره کرده است که کلینتون هم مانند کارتر بارها به سوریه و اراضی اشغالی فلسطین سفر کرد و در آخر دریافت تل‌آویو عزمی برای صلح ندارد. اکنون کارتر نیز میراثی از خود برای خاورمیانه برجا گذاشته است که شاید مهم‌ترین آنها «توافق کمپ دیوید» باشد. البته می‌توان کارتر را احیاکننده اسرائیل هم دانست. زمانی که سال 1977 کارتر به اتاق بیضی کاخ سفید رسید، اسرائیل 4 جنگ بزرگ با اعراب در سال‌های 1948، 1956، 1967 و 1973 کرده بود و کاملا در یک لاک محاصره شده بود. کارتر سعی کرد از این فرصت استفاده کند و تل‌آویو را از خفگی راهبردی نجات دهد. اغراق نیست بگوییم که جیمی باعث رهایی اسرائیل از قفس شد. بلافاصله بعد از اینکه اسرائیل قرارداد سال 1979 با مصر را امضا کرد و انور سادات را به اراضی اشغالی و کنست اسرائیل کشاند، بلندپروازی‌های خود را آغاز و در سال 1982 به لبنان حمله کرد. فشارها در کرانه باختری و نوار غزه به فلسطینی‌ها را بیشتر و اعلام کرد جولان اشغالی بخشی از خاک اسرائیل است و دیگر به سوریه بازپس نخواهد داد. کارتر با توافق کمپ دیوید بزرگ‌ترین تهدید دولتی اسرائیل یعنی مصر و ارتش قدرتمند این کشور را کنار گذاشت و تا هم‌اکنون این میراث صلح که برای اعراب هزینه و ضرر و برای اسرائیل منفعت و سود داشت، حفظ شده است. همین میراث باعث شد اسرائیل بی‌محابا به غزه حمله و 150 هزار نفر را کشته و زخمی کند و قاهره که روزی رهبری جهان عرب را برای مقابله با اسرائیل برعهده داشت و در 4 جنگ توان اسرائیل را مستهلک کرده بود، هیچ کاری نکرد و تنها نظاره‌گر بود. کارتر خود می‌گفت برای کمپ دیوید وقت گذاشت و زمان خرج کرد. تایم دونیلون، مشاور امنیت ملی دوران اوباما و یکی از کارمندان دفتر کارتر در زمان ریاست‌جمهوری درباره خلق کمپ دیوید نوشته است: «کارتر آسیب‌پذیری اسرائیل را تشخیص داد. به‌رغم اینکه تقریبا همه مشاوران به او گفته بودند از وضعیت خاورمیانه دور بماند، همانطور که او در خاطرات خود بازگو می‌کند، کارتر در نخستین روز ریاست‌جمهوری خود منطقه (غرب آسیا) را یک اولویت اعلام کرد». سپتامبر 1978، کارتر رهبران اسرائیل و مصر را در خلوتگاه ریاست‌جمهوری در تپه‌های مریلند گرد هم آورد. در آن زمان، اقتصاد آمریکا در حال مبارزه بود، ایران به سمت انقلاب حرکت می‌کرد و انتخابات میان‌دوره‌ای نزدیک بود. با این حال کارتر همه چیز را کنار گذاشت تا «13 روز را در کمپ دیوید» بگذراند. او در آنجا از هر ابزاری که در اختیار داشت برای منعقد کردن توافق بین مناخیم بگین، نخست‌وزیر اسرائیل و انور سادات، رئیس‌جمهور مصر استفاده کرد. او سعی کرد بازوهای آنها را بچرخاند و اسرائیل و مصر را به از دست دادن کمک‌های آمریکا تهدید کند.
مارس 1979، برای شکستن بن‌بست، کارتر بدون اطمینان از موفقیت، برای چندین روز مذاکرات شخصی شدید، بین اورشلیم و قاهره رفت و آمد کرد. سرانجام 26 مارس، ۶ ماه پس از کمپ دیوید، بگین و سادات، کنار دست کارتر، در چمن شمالی کاخ سفید ایستادند تا معاهده صلح مصر و اسرائیل را امضا کنند! این شد که کارتر توانست مصر انقلابی جمال عبدالناصر را که داعیه رهبری عربی و مبارزه با اسرائیل را داشت برای همیشه از صحنه خارج کند. 
این راهبرد مصر را از کشور درجه یک عربی به درجه دوم و سوم تبدیل کرد و اکنون دیگر آن قدرت و اقتدار عربی ناصری در مصر نیست. بعد از این توافق بود که مصر از اتحادیه عرب اخراج شد. سادات دیگر مانند ناصر محبوب نبود و حسنی مبارک هم راه سادات را رفت. قاهره دچار تنهایی عربی شد و برای چند دهه از معادلات قدرت کنار گذاشته شد اما تل‌آویو سود سرشاری کرد. از قفس رها شده به فکر سرکوب لبنان، سوریه و اردن افتاد. هر کدام را با ترفندی کنار زد؛ اردن را با قرارداد عقبه، سوریه را با حملات متناوب و حتی سوپ صلح و لبنان را با حمله و جنگ داخلی. دیگر اعراب مانند 1948 و 1967 متحد نبودند. کمپ دیوید مانند یک فروپاشی دیوار برلین برای اعراب بود. به یک‌باره همه‌‌شان را از هم گسست و دیگر مانند قبل اتحاد نداشتند. این صلح دستاورد بزرگ کارتر بود که برای همیشه میراثی از او به ‌جا گذاشت که روسای جمهوری بعدی آمریکا از 2 طیف دموکرات و جمهوری‌خواه از آن استفاده کردند و توافق‌هایی مانند اسلو که بعدها در حیاط کاخ سفید بسته شد، مولود کمپ‌دیوید بود. 
آنچه به دکترین کارتر معروف شد، دهه‌هاست زیربنای رویکرد آمریکا در قبال خلیج‌فارس بوده و از منافع این کشور محافظت می‌کند!
نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات