صبح صادق >>  جبهه >> صفحه تاریخ
تاریخ انتشار : ۱۷ تير ۱۴۰۴ - ۲۳:۱۴  ، 
شناسه خبر : ۳۷۸۶۰۰

«مرتضی پالیزوانی» در پنجم شهریور سال ۱۳۴۱، در تهران چشم به جهان گشود. پدرش حسین و مادرش، حوریجان نام داشت. دانشجوی کارشناسی در رشته فلسفه بود. بسیجی بود. سال ۱۳۶۱ ازدواج کرد و صاحب دو پسر شد. 
مرتضی جوانی پرشور بود که وقتی با رتبه خوبی در فلسفه دانشگاه تهران قبول شد، بعد از مدتی، دانشگاه به او مسئولیت تدریس داد؛ در حالی‌که خودش هنوز دانشجو بود. 
کتاب‌های استاد مطهری (ره) را می‌خواند و بین فامیل و دوستان درباره‌اش حرف می‌زد؛ او حتی شهر به شهر می‌رفت تا از کتاب‌های «شهید مطهری» صحبت کند. شوق او به روش استاد مطهری آنچنان بود که قبل از رفتن به جبهه، خودش را به منزل شهید مطهری رسانده و به همسر شهید مطهری گفته بود: «اول دعا کنید شهید بشوم؛ اگر شهید نشدم، حتماً برمی‌گردم و کتاب‌های نیمه‌تمام استاد مطهری را تمام می‌کنم.» این ادعای بزرگ از جوانی که ۲۴ـ ۲۳ سال بیشتر نداشت، خبر از تسلط مرتضی به راه و رسم شهید مطهری می‌داد.
«مرتضی پالیزوانی» اول اردیبهشت سال ۱۳۶۵ وارد گردان حضرت علی‌اصغر (ع) تیپ سیدالشهدا (ع) شد. وقتی فهمید همرزمانش کتاب‌های استاد مطهری را کامل نخوانده‌ا‌ند، با سخنرانی‌اش نیرو‌های گردان را تحت تأثیر قرار داد. او هر وقت مجالی پیدا می‌کرد برای رزمندگان کلاس درس و بحث از کتاب‌های استاد مطهری می‌گذاشت. او معتقد بود: «اگر روح مطهری، فکر مطهری، فلسفه و عرفان مطهری از جامعه ما رخت بربندد، از انقلاب جز نامی و از اسلام جز اسمی باقی نخواهد ماند.»
این علاقه به استاد مطهری تا جایی پیش رفت که مرتضی پالیزوانی روز ۱۲ اردیبهشت ۱۳۶۵ همزمان با سالروز شهادت استاد مطهری، هنگام اعزام به عملیات ترکش خمپاره به پهلویش اصابت کرد و به شهادت رسید.
این شهید بزرگوار در سال ۱۳۶۰ الی ۱۳۶۳ وارد سپاه پاسداران شد و در جهت تقویت و توان عقیدتی - سیاسی برادران سپاهی و بسیجی کوشید و در سال ۱۳۶۳ وارد دانشگاه شد و در رشته فلسفه ادامه تحصیل داد و از همان ابتدا حکمت و فلسفه را به شیوه تطبیقی مطالعه می‌کرد تا فلسفه اسلامی را در حالت مقایسه و تطبیق با فلسفه غربی معرفی کند و در حین تحصیل نیز از تدریس در کلاس‌های آموزشی عقیدتی - سیاسی نیروی هوایی و نیز پایگاه‌های مختلف بسیج باز نایستاد.
شهید پالیزوانی به فرموده امام (ره) جنگ را سرلوحه همه امور قرار داد و بار‌ها در جبهه و عملیات‌های مختلف از جمله والفجر مقدماتی، والفجریک، خیبر… شرکت کرد واز لحظه‌ای که پیام را شنید آرام و قرار نداشت و می‌گفت دیگر نمی‌توان توجیهی برای ماندن و جبهه نرفتن پیدا کرد.