روزنامه کیهان **
عبدالحسین افسانه است یا این فیشها؟!/ محمد صرفی
1- عبدالحسین جبهه بود و سیدکاظم آمده بود مرخصی. فردا صبح سید کاظم رفت مقر سپاه مشهد. فرمانده رده بالاتر او را صدا میزند و میگوید: این ماشین لباسشویی را ببر خانه عبدالحسین. سید کاظم هم که میداند اگر حاجی بود اجازه چنین کاری را نمیداد از فرصت استفاده میکند و ماشین لباسشویی را بار وانت میکند و سریع به خانه او میبرد تا به خیال خودش او را در عمل انجام شده قرار دهد. خانم حاج عبدالحسین که اخلاق او را بهتر از هرکسی میداند دست به کارتن نمیزند تا حاجی بیاید. وقتی از منطقه برمیگردد و ماجرا را میفهمد، یکراست میرود سراغ سیدکاظم و با غیظ و عصبانیتی که تا به حال از او دیده نشده، با صدایی لرزان میپرسد؛ شما با چه اجازهای به خانه من ماشین لباسشویی آوردی؟! سید کاظم هم که دست و پایش را گم کرده میگوید؛ از بالا دستور دادند!
حاج عبدالحسین ناراحتتر از قبل میگوید؛ عذر بدتر از گناه! خودت میآیی و آن را از خانه ما میبری. سیدکاظم هم هرقدر دلیل و منطق میآورد که حاجی به بقیه هم دادهاند و حقت است و... زیر بار نمیرود و میگوید؛ من برای این چیزها به جبهه نمیروم. شما میخواهید با این کارها اجر مرا از بین ببرید!
بله! این ماجرای شهید عبدالحسین برونسی است. آن بنّای باصفایی که هم سابقه مبارزه با رژیم طاغوت را در کارنامه داشت و هم در جنگ به فرماندهی رسید. ماجرای عبدالحسین برونسی و آن ماشین لباسشویی کذایی - که تنها یک نمونه از انبوه ماجراهای مشابه مردان خداست- شاید این روزها برای عدهای شبیه افسانه و عجیب و غریب بنظر رسد اما اگر این روحیهها و انگیزهها نبود، چگونه ملتی تازه انقلاب کرده و غرق در مشکلات و بحرانها میتوانست 8 سال در برابر متجاوزی که از پشتیبانی کامل ابرقدرت شرق و غرب برخوردار بود و سربازان چهل کشور برای او میجنگیدند، دوام بیاورد و از میدان خطیر پیروز خارج شود؟
2- ماجرای فوق را با جنجال فیشهای حقوق نجومی برخی مدیران بیمه مرکزی که این روزها به یکی از مسائل مورد بحث در جامعه تبدیل شده، مقایسه کنید. انگار به یک دنیای کاملاً متفاوت و بیگانه مینگرید. دولتمردان کوشیدند با استعفای رئیس کل بیمه مرکزی، آبی بر این آتش فشانده و قضیه را به نحوی جمع و جور کنند اما انتشار آن فیشها و رقمها، نیشتر به زخم مزمن و کشندهای است، که با مرهم استعفای یک مدیر نمیتوان به بهبود آن امیدی داشت و صرفاً پاک کردن صورت مسئله است ولاغیر. یکی از نکات جالب در این قضیه ادعاهای متناقضی است که در دفاع از این حقوقهای چند 10 میلیونی بیان میشود. میگویند این پرداختها از محل درآمدهای بیمه بوده و نه خزانه بیتالمال! و یا اینکه اگر به چنین مدیرانی چنین حقوقهای نجومی داده نشود، جذب بخش خصوصی میشوند. بقول حاج عبدالحسین؛ عذر بدتر از گناه!
پایه این نوع نگاه در دولت موسوم به سازندگی گذاشته شد. ادعا این بود که باید سبیل مدیران را چرب کرد تا چرخ توسعه و پیشرفت سریعتر بچرخد. مثلاً در پروژهای که دهها یا صدها میلیارد تومان ارزش دارد، پرداخت چند صد میلیون به مدیران آن، رقم چشمگیری نیست و به آنان انگیزه کار و تلاش بیشتری میدهد. بصورت موردی و مقطعی شاید این فرمول درست هم به نظر برسد اما مشکل اینجاست که روغنی که خرج سبیل این مدیران شد، در واقع جاده اقتصاد و توسعه کشور را لغزنده کرد و پایهگذار مفاسد کلان شد. بنابر اطلاعات و اخبار موثق، بانکها یکی دیگر از نقاط حادثهخیز در این جاده است که مدیران ارشدش حقوقهای نجومی میگیرند. پرونده کدام فساد بزرگ را در کشور سراغ دارید که ردپای یک یا چند بانک در آن نباشد؟ امروز بانکهای محترم جز بنگاهداری مخرب، چه نقشی در اقتصاد و کمک به تولید کشور دارند؟
3- ماجرا بیش و پیش از آنکه اقتصادی باشد، معضلی فرهنگی است. معضلی که عوارض آن در بسیاری از سطوح دیگر قابل مشاهده و لمس است. جولان خودروهای لوکس در کلانشهرها، هجوم کالاهای لوکس و برندها (اصلیها در شمال شهر و تقلبیها در جنوب شهر)، رکوردداری در جراحیهای زیبایی، پایین بودن نرخ کار مفید(در حد کمتر از نیم ساعت)، تفاخر به خرید و استفاده از کالای خارجی، و... اینها حلقههایی از نشانههای این بیماری مسری است. در حالت طبیعی اگر یک انگشت انسان سالمی بشکند، درد زیادی کشیده و به سرعت درپی چاره برمیآید اما اگر دچار علائم حادتری شده باشد، نه خودش و نه دیگران توجهی به آن انگشت شکسته نمیکنند. حکایت اظهارات آن مسئول به اصطلاح محترم است که میگوید؛ پزشکان هرچقدر رومیزی و زیرمیزی بگیرند حقشان است! البته ایشان حق دارد. یک محاسبه ساده میکند و با خود میگوید وقتی فلان مدیری که هنر و تخصص خاصی هم ندارد و دهها میلیون حقوق میگیرد، چرا پزشکی که عمری را به تحصیل گذرانده است نباید همینقدر بگیرد؟!
4- نگارنده معتقد است کلید همه این معضلات و مسائل در بند 19 سیاستهای اقتصاد مقاومتی نهفته است؛ ««شفافسازی اقتصاد و سالمسازی آن و جلوگیری از اقدامات، فعالیتها و زمینههای فسادزا در حوزههای پولی، تجاری، ارزی و ...» بندی که اگر بخواهیم آن را در یک عبارت خلاصه کنیم میشود: «شفافیت اقتصادی». ظاهراً همه از آن تعریف و تمجید و دفاع میکنند اما در میدان عمل داستان دیگری اتفاق میافتد. حدود 8 ماه پیش مجمع تشخیص مصلحت، مصلحت دید که دارایی مسئولان محرمانه باشد و اگر کسی آن را افشا کند، با مجازاتهایی مانند زندان و حتی شلاق روبرو خواهد شد! جالبتر آن که سخنگوی دولت محترم نیز از این مصوبه دفاع کرد و گفت؛ خوب نیست رسانهها بنویسند مسئولان چند جفت کفش یا خانه دارند!
اینکه ملت بدانند مسئولان چند جفت کفش یا خانه دارند پیشکش، اما بطور طبیعی حق دارند بدانند مدیران محترم و زحمتکش بابت خدمات خود به مردم چقدر حقوق دریافت میکنند تا شفافسازی واقعی صورت نگیرد، ماجراهایی مانند بیمه مرکزی، این نوع قضایا را صرفاً مخفیانهتر خواهد کرد و اثر دیگری نخواهد داشت. ابلاغ نانوشته و غیررسمیاش میشود این؛ بلمبانید اما نه طوری که صدایش به گوش گرسنهها برسد!
5- عنوان امسال «اقتصاد مقاومتی؛ اقدام و عمل» است. تحقق این شعار نیاز به مدیران جهادی دارد. مدیر جهادی برای انجام کارهای بزرگ، از فیش حقوقی نجومی انگیزه نمیگیرد. زندگی تهرانیمقدمها، شهریاریها، علی محمدیها و... گویای این واقعیت است که بار پیشرفتهای این کشور بر دوش چنین مردان رفته و حاضری است. مدیر در طراز انقلاب اسلامی، میز مدیریت را صرفاً ابزاری برای خدمت میبیند که اگر صرفاً با محاسبات مادی آن را بسنجد، چیزی جز دردسر برایش ندارد. پس برای به دست آوردنش به هر آب و آتشی نمیزند و دلبسته آن نیست. متاسفانه هنوز باور نکردهایم در معرکه یک جنگ اقتصادی تمامعیار قرار داریم. این میدان فرماندهانی از جنس حاج عبدالحسین برونسی میخواهد، مردانی با همت نجومی و زندگی خاکی نه همت خاکی و درآمدهای نجومی!
***************************************
روزنامه قدس **
حج نباید از ابعاد سیاسی تهی شود/حجت الاسلام دکترغلامرضا بهروزی لک
حج ابراهیمی حجی برائت گر و بت شکن است که نشانگر آمال اسلامی و روحیه استکبار ستیز مسلمانان بنا به دستورات الهی است. مسأله مبارزه با شرک و طاغوت و نمادهای آن از ابتدای رسالت پیامبر خاتم(ص) بنا به نص صریح قرآن در میان مسلمانان به عنوان یک اصل از اصول دین اسلام وجود داشته از این رو تأسی به سیره پیام آور رسالت و خاتم النبیین برهر مسلمانی واجب است.
برائت از مشرکین در حج ابراهیمی ابعاد سیاسی برجسته و دو چندانی به خود می گیرد و بر تمام کسانی که حج بر آنها واجب است برائت از مشرکین و ایستادگی در برابر کفار زمان واجب است.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، رهبران عالیقدر نظام اسلامی در طول بیش از سه دهه از گذشت عمر با برکت نظام مقدس به این توصیه اسلامی جامه عمل پوشانیده، به نحوی که در برگزاری حج به دنبال احیای حج ابراهیمی بودند که نمایانگر مبارزه با طاغوت و کفر زمان است. اما آنچه که حائز اهمیت است ارتباط کشورهای اسلامی منطقه و سرسپردگی آنها نسبت به کشورهایی است که نماد کامل کفر وطغیان در برابر دستورات الهی هستند این کشورها به دلیل تبعیت همه جانبه خود از کفار زمان و در رأس آنها آمریکا در سالهای اخیر در برابر نظام مقدس جمهوری اسلامی که داعیه دار اجرای اسلام ناب محمدی(ص) است، ایستاده اند و به دلیل پیوند عمیقی که با غرب دارند همواره با سنگ اندازی ها و اختلاف نظر بین مسلمانان درصدد بوده اند تا در برابر مراسم برائت از مشرکین چالشهایی ایجاد کنند.
کشتار حجاج ایرانی در دهه شصت که نماد همبستگی و همراهی کامل آل سعود با سیاست های کفر آمیز غرب و اسرائیل بود نشان از آنمیداد که دنیای اسلام دچار چند دستگی شده و کسانی که به نام اسلام و
کلیدداری خانه خدا در این مقام رفیع قرار دارند چگونه آئین اسلام و واجبات و مستحبات آن را فراموش کرده و به راحتی از کنار آن می گذرند چه بسا با قتل عام مسلمانان توحید مدار درصدد خاموش کردن چراغی هستند که می تواند چشمهای کفار زمان را کور کند.
در سالهای اخیر شاهد ایجاد محدودیت ها و ممانعت های جدی از سوی خاندان سعودی بوده ایم که متأسفانه کارشکنی های آنها در برابر قوانین اسلامی و وحدت جامعه مسلمین به حدی رسید که در سال گذشته
بیتوجهی به مقام شامخ حجاج، خاندان آل سعود را نسبت به قتل عام تعداد کثیری از راه یافتگان به بیت الله الحرام بی تفاوت تر از قبل نمود.
از سوی دیگربا توجه به اینکه حج واجب عملاً از سوی خداوند متعال و قرآن مورد توجه قرار گرفته و مسلمانانی که امکان اعزام به حج تمتع را دارند نباید از این مهم اسلامی غفلت کنند، جمهوری اسلامی ایران علی رغم اختلاف منظرها و دیدگاه هایی که با سران سعودی دارد همواره در این عرصه فارغ از سیاسی کاری وارد شده و با تأمل در مسایل اسلامی خواستار اعزام حجاج ایرانی به مکه مکرمه و مدینه منوره بوده است. تلاشهای جمهوری اسلامی ایران برای برگزاری مراسم حج فارغ از روابط مقطعی و زود گذر سیاسی است.
برگزاری حج از دید مسؤولان جمهوری اسلامی به عنوان یک واجب دینی از اهمیت شایان توجهی برخوردار است. آنها ارزش خاص و مستقلی برای این موضوع در نظر گرفته اند هر چند این مسأله ارزشمند است اما به هر حال تعامل با عربستان و سکوت در برابر مواضع خصمانه این کشور باعث نمی شود حج از ابعاد سیاسی آن تهی شود و جمهوری اسلامی ایران در برابر مسایل اجتماعی و سیاسی حج و تلاش برای برگزاری مراسم برائت از مشرکین در برابر خواسته های غیر دینی حکام سعودی کوتاه آید از این رو عملاً در چند سال اخیر شاهد تقابل آشکار آل سعود با ایرانیان هستیم.
مجموعه سیاست های آل سعود منجر شد تا هم اکنون زمینه های برگزاری مراسم عبادی - سیاسی حج برای مسلمانان ایرانی از بین برود.
مسؤولیت این مقوله بر عهده حاکمان جدید سعودی است که با ناپختگی وسر سپردگی در برابر غرب چنین مسؤولیتی را بر عهده گرفته اند و مانع انجام فریضه حج برای مسلمانان ایرانی شده اند از این رو هر چند چنین تصمیمی می تواند بر ارتباط بین ایران و عربستان تأثیر گذاشته و آن را بیش از پیش تیره کند اما جا دارد که علمای جهان اسلام، کارشناسان، اندیشمندان، دانشگاهیان، حوزویان وسیاستمداران دنیای اسلام در کناراقشار جامعه اسلامی در تمامی کشورها به این مسأله اعتراض کنند. چرا که این تصمیم، سیاست خطرناکی است که با تداوم آن فریضه حج را به خطر انداخته و وقاحت آل سعود را در برابر بی توجهی به مناسک حج وامور دینی دو چندان خواهد کرد.امید می رود با هم اندیشی و ایستادگی جهان اسلام در برابر چنین رفتارهای ضد اسلامی و انتقاد ازعملکرد ضد اسلامی خاندان سعودی زمینه بازگشایی اصل حج برای سالهای آینده فراهم شود.
***************************************
روزنامه شرق**
عجایب المخلوقات/احمد طالبینژاد
در حالی که ناشران، مؤلفان و دلسوزان فرهنگ از کاهش روزافزون شمارگان کتاب گله میکنند و حق هم دارند، راهبندان سنگین بزرگراه قم به سوی شهر آفتاب محل برگزاری نمایشگاه کتاب امسال، بیانگر چیز دیگری است. اینکه مردم ایران باوجود همه گرفتاریها، همچنان عاشق کتاباند و اگر نمایشگاه را ببرند سر کوه قاف هم، باز به آنجا هجوم میبرند. حالا اگر نمایشگاه همچون گذشته دم دست بود، میشد این همه استقبال را به حساب گردش در یک روز خوش بهاری یا نوعی گذران اوقات فراغت کمدردسر یا کمهزینه حساب کرد.
اما آنها که رفتهاند، از دوری راه و خستگی ناشی از ماندن در راهبندان گله میکنند. با وجود این، خبرها حاکی از ازدحام کمسابقه مردم در نمایشگاه است و پرسش اصلی از همین نکته ناشی میشود. این تعداد بازدیدکننده از حضور در نمایشگاه چه هدفی دارند؟ برای دوچرخهسواری مجانی و دیگر تفریحات رایگان که نیست. لابد میروند که در یک بازار گسترده فرهنگی، کالایی بخرند که به درد دنیا و آخرتشان بخورد. از آن سوی، اغلب کتابهای بهدردبخور و ارزشمند، در شمارگانی کمتر از هزار نسخه منتشر شده است و میشود. این تعداد کتاب باید در همان روزهای نخست نمایشگاه تمام شود اما میگویند که چنیننیست...
و پس از نمایشگاه انبوه انبوه کتاب دوباره درون جعبهها چیده و روانه شهر میشود. اینجا دو فرضیه مطرح میشود.
١ – ناشران محترم خلاف میگویند و شمارگان واقعی کتابها بسیار بیش از آن چیزی است که در پشت جلد درج میشود.
٢ – اغلب کسانی که به نمایشگاه میروند، هدفشان گذران اوقات فراغت و تظاهر به کتابدوستی است و کسی برای خرید کتاب نمیرود.
فرض نخست، به نظرم کمی تا قسمتی توهینآمیز است. چون ناشران محترم ما بسازبفروش و رانتخوار نیستند که سر مؤلف کلاه بگذارند و مثلا هزار نسخه از کتاب را دور از چشم مؤلف روانه بازار کنند؛ ولی حقالتألیف همان ٤٠٠، ٥٠٠ نسخه را به مؤلف بدهند. به نظر شما چنین خباثتی از این قشر فرهنگدوست برمیآید؟ من فکر نمیکنم. حالا ممکن است برخی زیرجلکی کارهایی بکنند اما ناشران معتبر و باسابقه، هرگز دست به چنین اعمال غیراخلاقیای نمیزنند.
اینکه مردم در این وانفسا و گرفتاریهای روزمره، روانه نمایشگاه کتاب شوند تا مثلا دوچرخهسواری کنند، به نظرتان عجیب نیست؟ برای تفریحکردن، راههای دمدستتری وجود دارد. خیر گمان من این است که همه کسانی که رنج این سفر را بهجان ميخرند، خریدار کتاب هستند. اما پرسش مهم و اساسی این است که پس چرا شمارگان کتاب در اغلب موارد به زیر ٥٠٠ نسخه رسیده است؟ من فکر میکنم این میان چیزی گموگور است. مثل یک کلاف ورگوریده که سروتهاش معلوم نیست. یا مردم ریاکاری میکنند، یا شمارگان کتابها بیش از اینهاست. به قول پاورقیهای قدیمی، «مقصر کیست؟»
***************************************
روزنامه خراسان**
روز فردوسی، غصه دیروز ، فردایی روشن/ علیرضاحیدری
روز فردوسی که می شود مرور می کنیم آنچه در این 20 سال از فردوسی گفتیم و از شهر توس. از بی وفایی ها و بی مهری هایی که بر هر دو رفته است. از کم کاری ها و کاستی هایی که به چشم می آید، از غربت فردوسی و نزدیک به 500 تن از مفاخرعلمی و ادبی که از توس برخاسته اند، از غلبه اساطیر غربی و شرقی در ذهن کودکانمان به جای اسطوره های ایرانی، از کم اعتنایی به فردوسی و مفاخر ادبی و علمی در مهندسی فرهنگی ، از کم کاری سینما و تلویزیون در معرفی مفاخر به نسل امروز، از اینکه در مشهد آنچنان که باید از ظرفیت فردوسی و گردشگری شهر توس بهره گرفته نشده است و در فرصت های لازم توس را با قونیه مقایسه کردیم و دیدیم که ترکیه ازحضور مولانا در کشورش چه فرصت های گردشگری و اقتصادی فراهم کرده است ولی ما ظرفیتی به مراتب بهتر و مهم تر از قونیه را که در توس داریم، نادیده گرفته ایم.
تعابیری که مقام معظم رهبری در تمجید از مقام بلند فردوسی دارند(که در شماره امروز روزنامه آمده است) و حضور ایشان در سال 75 در شهر توس و دستور های لازمی که دادند، برای مدیران اتمام حجتی است تا از هیچ کوششی برای بزرگداشت فردوسی و احیای شهر توس کوتاهی نکنند.
سحرگاه نوزدهم تیرماه ۷۵، توس و آرامگاه فردوسی میهمانی ویژه داشت. میهمانی که آمده بود از حال و روز توس - این شهر تاریخی و پرقصه - خبری بگیرد. از آبادانی هایش و هم از خبرهای اسف انگیزی که شنیده می شد. از آن روز 20 سال می گذرد و «قصه توس» هم چنان ادامه دارد. اتفاقاتی افتاد اما «بسی کمتر از اندازه بایسته». آن روز مقام معظم رهبری حرف آخر را زدند. از وظیفه دولت گفتند که باید «همت» کند و از «امید به دنبال گیری» که صد البته باید در این 20 سال به چشم می آمد و...
قصه پرغصه توس و روزفردوسی سال هاست که در
« خراسان» دنبال شده است .سال هاست از توس و فردوسی می نویسیم، به نیابت از مردم. به طوری که دو ویژه نامه تخصصی برای فردوسی و توس و دهها گزارش و خبرگواه این ادعاست. گذر به آنچه چاپ شده است نشان می دهد که در این سال ها هم بی مهری ها و هم وعده های مکرر دل دوستداران فرهنگ و ادب را رنجانده است. ازاین که این شهر با همه داشته های دینی، فرهنگی، علمی و ادبی اش باید قطبی برای گردشگری مشهد باشد. جایی که نمونه اش را در کمتر جایی می توان سراغ گرفت. شهری که هم صبغه و سابقه دینی دارد، هم تاریخی دارد چند هزار ساله و هم فرزانگانی دارد به شمار بسیار. شهری که فقط یک «فردوسی»اش کافی بود برای توسعه آن دیار .
امروز از قرار معلوم در میان مهمانان برنامه بزرگداشت فردوسی درشهر توس، معاون اول رییس جمهورهم حضور می یابد. این موضوع ازآن نظر اهمیت دارد که توس و فردوسی در 25 اردیبهشت کمتر مدیری در این سطح به خود دیده است. این حضور نقطه امیدی است که درکنار افق های روشنی که ترسیم شده است دلگرم کننده خواهد بود.حضور معاون اول و حضور بخش خصوصی و وعده هایی که مدیران میراث فرهنگی می دهند چشم اندازی روشن را پیش چشم می گذارد که خدا کند به سرنوشت وعده های گذشته دچار نشود و حرمت فردوسی و ارزش های ادبی ، فرهنگی و علمی این دیار آن چنان که در خور و شان عظمت فرهنگی ایران است گرامی داشته شود و این محقق نمی شود مگر با عزم همه نهادهای مرتبط و سازمان هایی که بودجه های خوبی برای فعالیت های فرهنگی دارند و می توانند بخشی از این بودجه ها را به سمت و سوی ارج نهادن به مفاخر ایران اسلامی سوق دهند که بی گمان این فعالیت ها در تحکیم هویت بخشی نسل جوان موثر خواهد بود به ویژه که حال و هوای اجتماعی که برآیند آن را می توان در فضاهای مجازی دنبال کرد نشان می دهد مردم و نسل امروز به رغم اینکه تصور می شود به بنیان های فرهنگی خود بی اعتنایند، ولی پیام هایی که از این فضاها دریافت می شود گویای این نکته مهم است که نسل امروز هم از بزرگداشت شخصیت های فرهنگی و مظاهر فکری و علمی خود شادمان می شود.روز فردوسی فقط بهانه ای است تا به یادمان بیاید در کنار گوشمان مردی آرمیده است که برای هر کوتاهی نسبت به او و میراث ماندگارش باید پاسخگو باشیم.
***************************************
روزنامه ایران**
راهکارهای شفافسازی حقوق مدیران دولتی/حسین عبده تبریزی
اشکال مهمی که در زمینه پرداختهای مالی و حقوقی در طول چند سال بعد از انقلاب شکل گرفته توزیع نامتناسب ثروت میان اقشار مختلف جامعه است، بویژه آنکه، این روند در دوره دولت پیشین دورهای صعودی را تجربه کرد. این موضوع سبب شده که مردم نسبت به پرداختهای بالاتر یا مزایای حقوقی بالاتر در خصوص مدیران میانی، مدیران اقتصادی و برخی مسئولان و ردههای اجرایی بالای جامعه حساس شوند. شاید به خودی خود با منطق فعالیتهای اقتصادی پرداختهای بالاتر را بتوان توجیه کرد یا حتی از آن دفاع نمود اما اشکال اصلی هم به نظام پرداختها برمیگردد و هم به عدم شفافیت.
نظام پرداختها همان گونه که اشاره کردم در طول سالهای قبل موجب توزیع نامتناسب ثروت شده و به تبع آن حساسیت مردم را در پی داشته و همچنین عدم شفافیت در پرداختهای حقوقی مدیران میانی و اقتصادی کشور به این مشکل دامن زده است. مردم احساس میکنند که هیچ گونه ضابطهای در پرداخت حقوق و مزایای مدیران بالاتر و اجرایی و اقتصادی کشور مشاهده نمیشود و برای همین هم احساس تبعیض و عدم عدالت میکنند.
برای حل این مشکل در سطوح دولتی اگر چه در قالب قانون مدیریت خدمات کشوری، طرح نظام جدید حقوق و دستمزد کارکنان دولت از سوی دولت یازدهم ارائه شد و قرار است بزودی اجرایی شود اما در زمینه پرداختهای مدیران میانی و اقتصادی باید علاوه بر ضابطهمندی در قالب آیین نامهها و قوانین، شفافیتسازی در اولویت قرار گیرد. اگر مردم بدانند که یک مدیر اقتصادی بنا بر مسئولیت و تعهدی که عهده دار میشود، در زمینه حقوق و مزایای پرداختی هم مقدار مشخصی دریافت میکند، احساس عدالت بیشتری میکنند. همه میدانند مدیرانی که بار مسئولیت سنگینی بر عهده دارند و فعالیتهای پرریسک اقتصادی را انجام میدهند، باید دریافت بیشتری داشته باشند. مخصوصاً که این بنگاهها و شرکتهای اقتصادی هم درآمدزایی میکنند و هم کارآفرینی و تولید را بر عهده دارند.
اما اقدام اساسیتری که باید در دستور کار دولت باشد، تقویت طبقه متوسط و افزایش حداقل حقوق است. باید حداقل دریافتیها از خط فقر بالاتر باشد، موضوعی که در کشور ما مشاهده نمیشود و بسیاری از مردم حقوقهایی دریافت میکنند که هم ناچیز است و هم قدرت خرید و کیفیت معیشت آنها را پایین میآورد.
از سوی دیگر چون در ردههای بالای اجرایی و مدیریت اقتصادی، امکان وقوع فساد و پدیدههایی چون رانتخواری و ویژه خواری متداول است، بهتر است ما حقوق و مزایای بالا را داشته باشیم تا اینکه به افزایش وقوع فساد کمک کرده باشیم. در همه جای دنیا این متداول است و مدیران بنگاهها و شرکتهای اقتصادی دریافتهای بالاتری دارند. البته در این کشورها شفافیت بیشتری هم وجود دارد و همه مردم میدانند که ردههای بالا و پایین اجرایی و مدیریتی دقیقاً چه مقدار حقوق و دستمزد و همچنین تسهیلات در اختیار دارند. در حالی که در کشور ما این موضوع روشن نیست و برای بسیاری از مردم جای سؤال است که یک مدیر اجرایی یا اقتصادی چه میزان حقوق و مزایا دریافت میکند. شاید اگر این شفافیت وجود داشت، مردم بهتر درک میکردند.
همچنین برخی رویهها در کشورهای دیگر هم وجود دارد که مدیران را تشویق میکنند فعالیت اقتصادی بهتری داشته باشند و برای ثروت آفرینی یک بنگاه یا شرکت اقتصادی همت بیشتری به خرج دهند. مثلاً مرسوم است به میزانی که یک مدیر سودآفرینی میکند و قیمت سهام بنگاه را بالا میبرد، پاداشهایی متناسب با فعالیتش دریافت میکند یا شرکت به این مدیر بخشی از سهام را با قیمت پایهای که در زمان ورودش به شرکت ثبت شده بود ارائه میدهند. این موضوع و مشوقهای اینچنینی اگر بیشتر مورد توجه قرار گیرد و تسهیلات و پرداختیهای مدیران به این سمت سوق پیدا کند قطعاً هم زمینه را برای بهبود کارآیی بنگاه فراهم میکند و هم حساسیتهایی را که در زمینه حقوق بالا وجود دارد از بین خواهد برد.
به صورت کلی سه رویه شفافیت پرداختیها و نظامهای پرداخت موجود، طرحهایی چون طرح نظام جدید حقوق و دستمزد کارکنان دولت و همچنین افزایش حداقل حقوق طبقه متوسط باید در دستور کار قرار گیرد.
***************************************
روزنامه جام جم **
سربلندی فوتبال سربلندی خوزستان / حجت اله اکبرآبادی
در روزی که هیجان ؛ استرس و حساسیت در ایستگاه پایانی لیگ پانزدهم به اوج خود رسیده بود ، فوتبال ایران و ایضا خوزستان سربلند شدند تا استقلال این استان شگفتی خود را با قهرمانی در لیگ کامل کند. هر چند خوزستان همیشه مهد فوتبال ایران به حساب آمده ، اما انصافا استقلال خوزستان در راه این قهرمانی شایستگی های بسیار از خود نشان داد تا با مشتی جوان کم نام و نشان از نو ثابت کند که کسب نتیجه در گرو سرمایه گذاری غیر متعارف و ریخت و پاشهای معمول در فوتبال نیست .
اگر چه عبدالله ویسی در فوتبال ایران نامی شناخته شده به حساب میآید ، اما این مربی جوان و خوش فکر برای آنکه پرونده موفقیتهای خود را تکمیل کند در استقلال خوزستان از تمام داشتههای خود بهره گرفت و در طول فصل نیز اجازه نداد تیم جوانش تحت تاثیر حواشی فوتبالی قرار گیرد تا با پیروزی 2 بر صفر بر ذوب آهن در ایستگاه پایانی لیگ، ضیافت قهرمانی را در شبی خاطره انگیز به اهواز و کل خوزستان هدیه کند . پرسپولیس نیز با اینکه برد آخرش برابر راه آهن به کامش نشد اما تیم برانکو نیز امسال خوش درخشید تا سرخ ها فصلی غرورانگیز را به پایان برسانند . فصلی که با کم فروغی و بعضا قعرنشینی شروع شد اما در ادامه با بازیهای زیبا و چشم نواز تیم جوان شده پرسپولیس پایانی خوش داشت تا قرمزها نیز با رسیدن به سهمیه آسیا از عملکرد تیم شان راضی و خرسند باشند . هر چند زیبایی های فوتبال به همین اشک ها و لبخندهاست ، اما دیروز فوتبال ایران سربلند شد تا در آستانه حضور در رقابت های انتخابی جام جهانی 2018 ، بالندگی فوتبال باشگاهی ایران باعث مسرت و خرسندی باشد.
***************************************
روزنامه وطن امروز **
رسوایی پسابرجام!/حسین قدیانی
اعتراف وندی شرمن مبنی بر اینکه «حتی در صورت شکست مذاکرات، گزینه نظامی در دستور کار نبود» یک دلیل واضح بیشتر ندارد که آن را هم خود این «روباه نقرهای» در نهایت اختصار توضیح میدهد؛ «استفاده از گزینه نظامی، مشکلات آمریکا را بیشتر میکرد». لذا هر چند از قبل معلوم بود ادعای اوباما درباره روی میز بودن گزینه نظامی، لافی بیش نیست لیکن این «اعتراف تاریخی» بیش از پیش لاف بودن آن ادعا را مشخص کرد. ایضا لاف بودن ادعای دیگری را که نه دشمن، بلکه دشمندوستان علیالدوام در تنور آن میدمند؛ «اگر برجام نبود، حمله آمریکا به ایران حتمی بود»! بندگان کدخدا برای «برجام بیدستاورد» این دروغ بزرگ را نگویند، دیگر چه بگویند؟! واقعیت اما آن است که برجام هرگز مانعی برای حمله فرضی شیطان بزرگ به ما نبوده. نوشتم «فرضی» برای آنکه اساسا قرار بر حملهای نبوده! صدالبته استفاده از گزینه نظامی علیه ایران، خواب هر روزه یانکیهاست اما با خواب و رویا که قرار و مدار حاصل نمیشود! آمریکا اگر توانش را میداشت و اگر مقرون به صرفه میدید، یک ثانیه در حمله نظامی به ایران تردید نمیکرد. اینکه شرمن میگوید، یک ترجمه دیگرش هم میشود این؛ «اگر استفاده از گزینه نظامی، کاهنده مشکلات آمریکا بود و نفعی در پی میداشت، حتما به ایران حمله میکردیم»! این همه نشان میدهد برجام اگرچه در افزایش طول عمر، قد، قطر بازو، میزان بینایی و کاهش خطر ابتلای ایرانیان به آرتروز ناحیه گردن، ایضا بهتر شدن سیستم ABS پراید بسیار مؤثر است(!) لیکن هرگز نمیتواند اندک منتی بر سر امنیت این مرز و بوم بگذارد. به این مهم، هم میتوان از زاویه یک عقل سلیم پی برد، هم از دریچه اعتراف وندی شرمنی که طرف مذاکره آقایان بوده و ابواب جمعی همان پرزیدنت مبادی ادب و هوش! براستی چیست برجام؟! هیچ الا آنکه قرون ماضی، شیخ اجل در نهایت زیبایی شرحش داد؛ «دشمن چو از همه حیلتی فروماند، سلسله دوستی بجنباند. پس آنگاه به دوستی کارها کند که هیچ دشمن نتواند». برجام یعنی همین! و دقیقا یعنی همین! حقا که باید دید یانکیها در ورای جنگ فرضی با ایران دنبال چه امتیازاتی بودند که مثلا از ما بگیرند؟! آیا جز این است که برجام، همه آن امتیازات را به دشمن ارزانی داشته، آنهم بدون آنکه خصم قدارهبند را به زحمت استفاده از گزینه نظامی بیندازد؟! قطع به یقین و با توجه به مشکلات روزافزون کاخ سفید که خیلی نمیتوانست دنبال حمله نظامی حداکثری به ایران- نیز اهداف حداکثری از این حمله- باشد، استفاده از گزینه نظامی، تنها میتوانست مثلا منجر به ویرانی فلان تأسیسات هستهای ما بشود با این هدف که فلان بخش هستهای تعطیل و بهمان بخش هستهای تعلیق شود و در عین حال، تحریمها هم کماکان ادامه داشته باشد! آیا برجام، همین را به دشمن ارزانی نداشته؟! که دولت محترم برود با دست خودش در صنعت هستهای را گل بگیرد، سیمان بگیرد؛ در عوض، تحریمها هم به قوت خود باقی مانده باشد هیچ، هر چند روز در میان، شاهد تحریمی جدید باشیم، به بهانهای جدید! این هم هیچ! حضرت کدخدا، همان کدخدایی که مدعی بودند باید به جای اروپاییها برویم با خود آمریکا مذاکره کنیم تا هم تحریم برداشته شود، هم بسیاری مشکلات حل شود، چنان وقیح و پررو شده که یک روز علیه DNA خون ایرانیها حرف خارج از قاعده میزند، یک روز علیه خلیجفارس و حضور جگرگوشههای وطن در خلیج خودمان و سرزمین خودمان، یک روز علیه توان موشکیمان و هر روز علیه امری و نکتهای، گو اینکه برجام، این توهم را و شاید این تصور را در ذهن دشمن پدید آورده که با دولت زمان قاجار طرف است! لیکن این هم هیچ! چه کنیم با این یکی که برمیدارد و در روشنترین روز ممکن،
2 میلیارد دلار از اموال ایران و ایرانیان را مصادره میکند، آنهم در دوره برجام و پسابرجام! در دورهای که قرار بود دشمن، خیر سرش برخورد محترمانهای با ما داشته باشد! و چقدر هم محترمانه! آنقدر که حتی صدای آقایان روحانی و ظریف را هم بلند کند لااقل درباره همین مصادره! که یکیشان از این کار یانکیها با عنوان «راهزنی بینالمللی» یاد کند و آن دیگری «دزدی خیابانی»! دوره برجام و دزدی خیابانی؟! دوره پسابرجام و راهزنی بینالمللی؟! یعنی فقط یک لاف گزاف بود آن همه ادعا که اگر ما با خود آمریکاییها وارد مذاکره شویم، ال میشود و بل میشود؟! این هم اخبار دوره آن مذاکره! و اخبار دوره آن پسامذاکره! برجام! و پسابرجام! و آنوقت شگفتا از آقای رفسنجانی که اخیرا مدعی شدند؛ «اگر دولت دستاوردهای برجام را بگوید، منتقدان پیش خانوادههای خود شرمنده میشوند»! من البته کاری با ایشان ندارم، چرا که مدتهاست بنای خود را بر فرار از منطق گذاشته! سوالم از شما مخاطبان آشناست! دستاورد برجام مبنی بر همین «راهزنی بینالمللی» یا «دزدی خیابانی» چه واکنشی را باید در حضرات برانگیزد؟! این وسط، یک جو اگر غیرت و عرق ملی در کار بود، حکم به چه واکنشی میداد؟! فقط و فقط شکایت به فلان دادگاه که در اغلب موارد، معلوم شده ریزهخوار و جیرهخوار همین یانکیهاست یا اقدامی در مقام عمل؟! و لااقل در حداقل تناسب با آنچه خود آقایان از آن با عنوان «دزدی خیابانی و راهزنی بینالمللی» یاد کردهاند؟! اقدامی عاجل و قاطع که متوقف کند دستبرد دشمن را. آن واکنش میتواند به از سرگیری فعالیت فلان سایت هستهای باشد یا حتی کلید زدن ساخت یک نیروگاه جدید یا چه میدانم! خیلی واکنشهای دیگر. باورم هست دشمن را اگر عنداللزوم تنبیه نکنی، سیلی دیگری از او خواهی خورد! مصادره صورت گرفته، آنهم در دوره برجام و پسابرجام، آنهم با آنهمه وعده و وعید، فراتر از آنکه «نقض برجام» باشد، «رسوایی برجام» است! رسوایی برای آمریکا و البته رسوایی برای بعضیها در داخل، اگر که در فقدان یک جو غیرت، فقط بسنده کنند به مشتی حرف!
***
راستش عجیب ذهنم درگیر این رزمندگان مدافع حرم است! این دوستان، این شهدا، این جگرگوشهها، واقعیت آن است که هم مایه امنیت ما هستند، هم مایه افتخار و آبروی ما! گاهی نگاه میکنم به سن و سال این شهدای مدافع حرم، از زنده بودن خودم خجالت میکشم! چه بود واقعا سهم ایشان از زندگی؟! جز مشتی طعنه و کنایه؟! هیهات! این دردانههای نازنین، از بسیجی بودن فقط ریش گذاشتنش را بلد نبودند! این را هم بلد بودند که چگونه پستترین اشقیای تمام تاریخ را در همان بیرون مرزها نگه دارند، بلکه خاک مقدس وطن، آلوده به وجود حرامیان نشود! این را هم بلد بودند که چگونه با دختری خردسال و شیرینزبان وداع کنند، وقتی پای جهاد با دشمن یعنی هدفی والاتر در میان است! این را هم بلد بودند که تهمتباران شوند اما هیچ نگویند و نه با زبان، بلکه با خون سرخ و مطهر خود، از خویشتن دفاع کنند! اینک سالها بعد از جنگ، دنیا دید و فهمید که نسل بسیجی هرگز منقرض نشده است! و راه و رسم شهادت هرگز کورشدنی نیست! سابقه جنگ بسیجیان نسل من، هرگز محدود به خاکی شدن چفیه در سرزمین راهیان نور نمیشود! دوره زخم زبان گذشت بچهها! برای شما دیگر این دوره تمام شد! و ثبت شد بر جریده تاریخ این مملکت، شهادت شما عزیزان در جبهه خانطومان! جنگ در جایی که وطن نیست، برای آنکه جنگ در جایی که وطن هست، رخ ندهد! ملیگراها باید ملیگرایی را در مکتب همین شهدا بیاموزند! تا در این مملکت، بسیجی هست، باید هم دشمن اعتراف کند به عجز خود! گذشت دورهای که مثل این روزها، مثل این روزهای سرشار از عطر «الی بیتالمقدس» بسیجی مشغول جنگ در جادههای منتهی به خرمشهر باشد! اگر بسیجی در مسجد جامع خرمشهر نماز خواند، در قدس شریف هم میخواند! بابت تربیت چنین بسیجیانی، درود خداوند بر تو ای فرمانده کل قوا! الحق که امام عاشوراییانی...
***************************************