رئیس جمهور جدید آمریکا و پرونده ایران
محمد جوان اخوان در جوان نوشت:
با برگزاري پنجاه و هشتمين انتخابات رياست جمهوري امريکا و اعلام نتايج آن،
انتظار يک سال و نيمه براي مشخص شدن چهل و پنجمين مستأجر کاخسفيد به
پايان خواهد رسيد. در اين ميان دو نامزد اصلي اين رقابت يعني کلينتون و
ترامپ، در مسير جذب آراي عمومي از هيچ تلاشي فروگذار نکردند و کار تا جايي
بالا گرفت که براي اولينبار گوشههايي از ناگفتههاي واقعيت امريکا را
برملا ساختند. اينک اما مهمترين سؤال اين است که در دولت آتي امريکا چه
سياستهايي دنبال خواهد شد و بهطور مشخص نوع مواجهه رئيسجمهوري بعدي
امريکا در قبال ايران چه خواهد بود. ناگفته پيداست که پاسخ به اين پرسش
مهم، نيازمند صبر كردن تا اعلام نتايج نهايي انتخابات و روشن شدن چهرهاي
است که سکاندار دولت آتي خواهد بود، اما براساس گزينههاي موجود نيز
ميتوان تا حدي به پيشبيني فضاي آينده پرداخت.
البته ذکر اين
نکته ضروري است که در رژيمهايي همچون ايالاتمتحده امريکا که به سطحي از
ثبات ساختاري در عرصه سياست داخلي رسيدهاند و مدار ورود و رشد نخبگاني در
آنها قالببندي و تعريف شده است، سياستهاي کلان و راهبردي نظام سياسي، با
برگزاري يک انتخابات دستخوش تغيير نشده و اعمال سليقه نخبگان و جناحهاي
سياسي در حد تاکتيکها است. بنابراين ميتوان با قاطعيت گفت سياستهاي کلان
و هدفگذاريهاي راهبردهاي کاخسفيد همچنان پابرجا خواهد بود، کما اينکه
در دورههاي متوالي پيشين نيز چنين بوده است. اما در سطح اختيارات جناح
حاکم و رئيسجمهوري منتخب، ميتوان تا حدي رويکردهاي آتي را حدس زد. اگر
بخت با هيلاري کلينتون يار باشد و او به عنوان اولين رئيسجمهور زن تاريخ
امريکا راهي کاخ سفيد گردد، بالطبع طيفي از عناصر تندرو حزب دموکرات مناصب
کليدي را در دست ميگيرند. اين طيف در قبال ايران قائل به راهبرد تعامل با
چاشني فشار هستند و معتقدند براي مجبورسازي ايران به همراهي با سياستهاي
امريکا، بايد فشار مضاعف را در پيش گرفت. پيش از اين نيز در دوره بيل
کلينتون در قالب «راهبرد مهار دوگانه» و «قانون داماتو» فشار و تحريم را در
قبال جمهوري اسلامي ايران دنبال ميکردند. شخص هيلاري کلينتون نيز در دوره
تصدي وزارت امور خارجه، به عنوان معمار تحريمها عليه ايران شناخته شد.
نتيجه طبيعي وضعيت کنوني آن است که کابينه احتمالي کلينتون، سياست
سختگيرانهاي – بهزعم خود- در برابر ايران در پيش خواهد گرفت و احتمالاً
در آينده نزديک شاهد تشديد تحريمهاي موجود و باز شدن پروندههاي جديد براي
به چالش کشيدن کشورمان باشيم.
در صورتيکه نتيجهاي متفاوت رقم
بخورد و ترامپ ساکن کاخ سفيد گردد، نتيجه شبيه به اين، اما از جهاتي
متفاوت رقم خواهد خورد. اظهارات ترامپ مشحون از تناقضات است و بسياري از
اعضاي تيم راهبري دولت او نيز مشخص نشدهاند، از اينرو نميتوان به قطعيت
درباره سياستهاي آتي او اظهارنظر کرد، اما چند مسئله واضح است: اولاً
ترامپ نگاه مثبتي به برجام ندارد و احتمالاً رويکرد مثبتي در قبال آن
نخواهد داشت. ترامپ – بهزعم خود - به دنبال احياي شکوه و عظمت دولت
امريکاست، از اينرو حداقل در اظهارات سبکي بلندپروازانه را در پيش خواهد
گرفت و در عين حال خوي استکباري امريکا را نيز آشکارتر خواهد کرد.
بنابراين ميتوان پيشبيني کرد که ترامپ نيز البته با اختلافاتي جزئي سياست
سخت و تندي را در قبال پرونده ايران در پيش خواهد گرفت.
همه
ميدانيم که اکنون و در دوره کابينه اوباما- که برجام را براي خود افتخار
ميداند- دولت امريکا، آشکارا به نقض عهد روي آورده و به اذعان
مذاکرهکنندگان ايراني، رهاوردي جز «تقريباً هيچ» براي ما نداشته است. به
طريق اولي در دولتهاي بعدي – چه کلينتون و چه ترامپ- کار براي برجام
دشوارتر خواهد بود و اگر برجام بر صفحه کاغذ بهجا بماند، در ميدان عمل
اثري از آن نخواهد ماند. به همين ترتيب در ديگر پروندهها نيز اوضاع به
همين منوال خواهد بود. در اينجا لازم است به نکتهاي اشاره گردد و آن
اينکه در ماهها و هفتههاي اخير برخي جريانات سياسي داخل کشور ما و
رسانههاي وابسته به آنها، مستقيم و غيرمستقيم سياست حمايتي در قبال
کلينتون در پيش گرفتند، بيآنکه به اين نکته دقت کنند که حمايت يا
عدمحمايت ما چه تأثيري بر نتيجه انتخابات امريکا خواهد داشت و از سويي با
توجه به سياستهاي خصمانهاي که کلينتون در صورت پيروزي در پيش خواهد گرفت،
چه جاي لبخند زدن به وي هست؟ چه بخواهيم و چه نخواهيم دوره پنهان کردن دست
چدني امريکا در زير دستکش مخملي در حال سپري شدن است و روزهايي خواهد آمد
که شيطان، خوي سلطهگرانه خود را آشکار خواهد کرد.
پيام نفتي؛ از تهران به واشنگتن
رضا زندی در شرق نوشت:
درست در روزي که آمريکاييها پاي صندوق رأي ميروند تا از بين ترامپ و کلينتون يکي را به رياستجمهوري برگزينند، نمايندگان شرکتهاي نفتي «توتال» فرانسه، «سيانپيسيآي» چين و «پتروپارس» ايران به میهمانسراي وزارت نفت ميآيند تا رئوس قرارداد (موافقتنامه اصولي) توسعه فاز ١١ پارس جنوبي را با شرکت ملي نفت در قالب قراردادهاي جديد نفتي، امضا کنند. اتفاق امروز حاوي پيام مهمي به واشنگتن است.
١. رجزخواني دونالد ترامپ درباره ايران و
برجام را در دوره رقابتهاي انتخابات رياستجمهوري خواندهايد؛ دورهاي که
آمريکا را شرمسار کرد. اين احتمال هم بعيد نيست که هيلاري کلينتون،
سياستهاي سختگيرانهتري نسبت به اوباما درخصوص ايران و برجام به اجرا
گذارد. از همين رو بود که برخي تحليلگران در ماههاي گذشته معتقد بودند تا
قبل از برگزاري انتخابات رياستجمهوري آمريکا، ايران نميتواند قرارداد
بزرگ نفتي با شرکتهاي خارجي امضا کند. خاصه آنکه هر چه به زمان انتخابات
نزديکتر شديم، آراي ترامپ بالاتر رفت. وزارت نفت اما از يک تجربه تاريخي
استفاده کرد.
٢. در دولت هفتم، زماني که تحريمهاي کنگره آمريکا عليه سرمايهگذاري در
صنعت نفت ايران تصويب شد، وزارت نفت در مذاکراتي فشرده، کنسرسيومي از
شرکتهاي «توتال»، «پتروناس» مالزي و «گازپروم» روسيه تشکيل داد و توسعه
فازهاي ٢ و ٣ پارس جنوبي را به اين کنسرسيوم سپرد تا فشار تحريم بين
شرکتهاي غربي و شرقي پخش شود. امروز اين اتفاق دوباره تکرار شده است. با
اين تفاوت که چينيها جاي روسها را گرفتهاند و «پتروپارس» آنقدر تجربه
کسب کرده که جاي «پتروناس» را بگيرد. بعد از امضاي قرارداد فازهاي ٢ و ٣
راه باز شد و شرکتهاي خارجي قراردادهاي پروژههاي نفتي و گازي را امضا
کردند. پيام مستقيم امضاي قرارداد امروز به واشنگتن ميتواند اين باشد: «چه
ترامپ و چه کلينتون رئيسجمهور آمريکا شوند، شرکتهاي نفتي غربي و شرقي
راه خود را براي سرمايهگذاري در ايران انتخاب کردهاند». راهي که اگر سخت
هم شود، بازگشت از آن سختتر است.
٣. با حساسيتي که درباره کار توتال در ايران وجود دارد، معلوم ميشود وزارت
نفت توانسته است مجوزهاي لازم را براي امضاي قرارداد با اين شرکت فرانسوي
از مراجع مرتبط کسب کند. چه اینکه فرانسويها در مذاکرات هستهاي سابقه
خوبي از خود به جا نگذاشتهاند و عملکردشان هم در برخي پروژههاي پيشين
مورد سؤال جدي برخي کارشناسان است. پروژههايي که بين ايران و همسايگانش
مشترک بودهاند. احتمالا اهميت فرستادن یک پيام قوي به واشنگتن حساسيتها
را کمتر کرده است.
٤. چينيها قبلا فاز ١١ را مطالعه کرده
بودند ولي به دلیل اجرانکردن پروژه در دوران تحريم کنار گذاشته شدند.پيام
اين قرارداد شايد يکي هم اين باشد که صنعت نفت ايران، در دوره گشايش درها
هم مايل نيست از چينيها دور شود و اين ميتواند آزمون مهمي براي چينيها
باشد. اگر آنها در اين پروژه درست و صحيح عمل کنند و اگر بازار وارداتي نفت
و فراوردههاي چين به روي ايران باز باشد، ميتوانند رقيب شرکتهاي غربي
باشند. توسعه صادرات آتي نفت به چين، شايد گزينه مدنظر وزارت نفت در همکاري
با شرکتهاي چيني بوده است.
٥. بعد از آن همه دعوا بر سر مدل جديد قراردادهاي نفتي ايران، امروز
بالاخره اولين قرارداد با شرکتهاي خارجي امضا ميشود. حضور يک شرکت ايراني
در اين قرارداد نشان داد دولت در شکلدهي و توسعه شرکتهاي E&P ايراني
جدي است. وعدهاي که با مشارکت شرکتهاي داخلي و خارجي محققشدني است.
حالا ميتوان از اختلافات کاست و بي شرط و شروط (که اگر وزارت نفت فلان
ميدان را بدهد يا بهمان کار را بکند!..) براي آباداني ايران و توانمندسازي
ظرفيتهاي داخلي در سايه مشارکت و رقابت با خارجيها همت گمارد.
٦. حالا دونالد ترامپ و هيلاري کلينتون پاسخ شرکتهای نفتي غربي و شرقي را
براي همکاري با ايران و سرمايهگذاري در پروژههاي نفتي پيش از انتخابشدن
به رياستجمهوري ايالات متحده دريافت کردهاند؛ پيام هشتم نوامبر از کوشک
به واشنگتن. با دريافت اين پيام رئيسجمهور بعدي آمريکا احتمالا ديگر
نتواند جلوي سرمايهگذاري در صنعت نفت ايران را بگيرد، خاصه با جذابيتي که
نفت ايران دارد.
سایه روشنهای دو رقیب امریکایی
تاثيرپذيري ما از انتخابات امريكا به چه معناست؟
شورای نویسندگان اعتماد نوشت:انتخابات
امريكا امروز انجام و نتيجه آن فردا روشن ميشود، هرچند اين انتخابات در
نوع خود در ايالات متحده يا حتي در كشورهاي توسعهيافته بينظير بوده است،
چرا كه از روال معمول و مورد انتظار يك رقابت انتخاباتي در چنين جوامعي به
دور بود. اگر از بنيانگذاران ايالات متحده مثل جرج واشنگتن، توماس جفرسون،
بنيامين فرانكلين و نيز رهبران بعدي اين كشور مثل آبراهام لينكلن سوال
ميكردند كه آيا گمان ميكنيد كه دو قرن بعد شخصي مثل ترامپ يا حتي خانم
كلينتون شانس و نامزدهاي اصلي رياستجمهوري امريكا شوند، بعيد بود كه چنين
احتمالي را بدهند. فرض ضمني و البته اساسي دموكراسي به گونهاي نيست كه
مردم راي دادن به چنين افرادي را ترجيح دهند. ولي واقعيت را نميتوان كتمان
كرد. اين پديده يك رويداد ناگهاني نبوده، بلكه در يك سير قابل مشاهده رخ
داده است. حدود دو دهه پيش يكي از نويسندگان سياسي امريكايي نوشت كه نخستين
روساي جمهوري امريكا نه تنها خوب ميخواندند، بلكه خوب هم مينوشتند.
جفرسون و واشنگتن و آدامز و پين، نمونههاي خوب آن بودند. روساي جمهوري قرن
بعد، اگر نويسندگان زبردستي نبودند، ولي در عوض خوب ميخواندند و پر
مطالعه بودند ولي روساي جمهوري امريكا پس از جنگ دوم جهاني حتي قادر به خوب
خواندن هم نيستند. البته او اين مطلب را پيش از رياستجمهوري جرج بوش دوم
نوشته بود. آن نويسنده اكنون فوت كرده است و نميدانيم كه اگر بوش پسر يا
احتمالا ترامپ را تجربه ميكرد چه مينوشت؟ البته در اين ميان باراك اوباما
به نسبت قبل و بعدش يك استثنا تلقي ميشود.
واقعيت اين است كه ايالات متحده در برخي زمينهها مثل تكنولوژي و علم و
نيروي نظامي و نظام پولي فاصلهاش با ساير كشورها يا حتي اتحاديههايي از
كشورها، مثل اتحاديه اروپا بسيار زياد است. از نظر اقتصادي نيز كماكان حرف
اول را ميزند، هرچند فاصله برخي كشورها چون چين با آن كمتر شده است. در
واقع ميتوان گفت ايالات متحده به نوعي همسايه همه كشورهاست. هم به دليل
حضور همهجانبهاش در آبهاي جهان و هم به دليل حضور منطقهاياش. ولي نكته
مهم اين است كه سكان هدايت و بهكارگيري اين قدرت در نهايت در اختيار
سياستمداران و رييسجمهور آن است. هرچند دست هيچ رييسجمهوري در هيچ كشور
جهان چنان گشاده و باز نيست كه هر كاري كه خواست انجام دهد، ولي در مورد
ايالات متحده گشادهدستي اندك رييسجمهور نيز مهم و تاثيرگذار است. بنابر
اين اگر پيگير انتخابات در يك كشور همسايه مثل عراق يا تركيه هستيم، به
طريق اولي پيگير انتخابات ايالات متحده نيز بايد باشيم، هرچند تاثيرگذاري
چنداني را بر آن نداريم.
اين پيگيري به چه معناست؟ آيا بايد گمان كنيم كه سرنوشت كشور ما و
سياستهاي آن به انتخابات امريكا گره خورده است؟ در سال ١٩٩٢ رقابت
انتخاباتي ميان بيل كلينتون و جرج بوش (پدر) بود. آن زمان بسياري از
اصولگرايان امروزي و نيز دستاندركاران دولت به دلايل گوناگون علاقهمند
بودند كه بوش انتخاب شود و اين آغاز يك فاجعه سياسي بود. نه به اين دليل كه
چرا انتخاب يكي را بر ديگري ترجيح ميدادند، كه در هر حال و هميشه يك
نامزد كمابيش بر ديگري ترجيح داده ميشود، بلكه به دليل ترسي كه از حضور
كلينتون در كاخ سفيد داشتند. و اين را به طرز حتي زشتي ابراز ميكردند. در
آن زمان فاصله كلينتون از بوش پدر خيلي زياد شده بود و از جمله انتخاباتي
بود كه نتيجه آن به نسبت از پيش روشن بود و حتي پيش از رايگيري نيز بوش و
تيم او شكست را پذيرفته بودند. ولي در ايران وزير اطلاعات وقت در سال ١٣٧١،
به طرز عجيبي اصرار داشت كه اطلاعات ما حاكي از آن است كه بوش پيروز خواهد
شد! گويي كه پيروزي كلينتون را شكست خود ميدانستند. چنين مواجههاي با
انتخابات يك كشور ديگر از جمله ايالات متحده ناشي از فقدان اعتماد به نفس
در داخل كشور و خود و مردم است. به طور قطع و يقين ما ميتوانيم حضور يكي
را بر ديگري در كاخ سفيد ترجيح دهيم ولي اين امر به معناي آن نيست كه
سياستهاي ايران نيز به دليل عدم حضور گزينه مطلوب تغيير كلي كند يا در
موضع انفعال بيفتد.
واقعيت اين است كه در اين انتخابات نميتوانيم به طور قطع و يقين بگوييم كه
حضور كداميك از اين دو نفر در كاخ سفيد به نفع ايران است يا اينكه ضررش
براي ما كمتر است. در ٢٠٠٨ و ٢٠١٢ اين انتخاب راحت و روشن بود. اوباما براي
ايران و جهان ترجيح داشت. همين كه جنگ ديگري را آغاز نكند براي جهان و
ايران مفيد بود. همين كه ادبيات بوش براي مدتي از سوي مردم جهان شنيده
نشود، خود نعمتي بود. ولي اينبار قضيه تا حدي فرق ميكند. در هر حال آنچه
كه بيش از هر چيزي اهميت دارد، تاكيد بر مواضع خودمان و حفظ انسجام و
يكپارچگي در سياست خارجي كشور است.
تاثيرپذيري هر كشوري از جمله ايران از نتايج انتخابات امريكا نه مثبت است و
نه منفي. بستگي به نحوه تاثيرپذيري دارد. ما از وضعيت آب و هوا تاثير
ميپذيريم اگر سرد شود لباس ميپوشيم، و خود را در برابر سرما حفظ ميكنيم.
اين براي وقتي است كه لباس داريم. بنابراين تاثير ميپذيريم ولي ميتوانيم
اثرات منفي آن را خنثي كنيم. ولي اگر لباس كافي نداشته باشيم، همين سرما
ممكن است ما را زمينگير كند. بنابراين و به طور قطع ايران نسبت به انتخابات
امريكا تاثيرپذير است، ولي مهم است كه بتواند اثرات مذكور را در خود حل و
از آن عبور كند.
آنچه كه هميشه باعث تاسف بوده اين است كه مبادا روزي برسد كه نيروهاي سياسي
و مردم اعتماد به نفس و ايمان به اثرگذاري را در داخل از دست بدهند. در
نتيجه تمام توجهشان را معطوف به عوامل و متغيرهاي خارجي يا متغيرهاي خيالي
و ذهني و خارج از اراده ملي و مردمي كنند. گرايش به انديشههاي
انزواطلبانه و منفعلانه نمونه بارزي از اين وضعيت است. خطري كه بيش از هر
چيز جامعه ايران را تهديد ميكند، اين است كه مردم و جوانانش به اين نقطه
برسند كه كاري نميتوانند بكنند، لذا منتظر ابر و باد و مه و خورشيد و فلك
شوند. اين انتظار در افراد گوناگون مصداقهاي خاص خود را پيدا ميكند.
جعفرقنادباشی در آرمان نوشت:
با برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا و مشخص شدن اینکه کدام یک از احزاب دموکرات یا جمهوریخواه زمام امور را دردست خواهند گرفت، شاهد تاثیراتی درخاورمیانه در خصوص گروههای تکفیری خواهیم بود. در حال حاضر موضوع برخورد با داعش به یکی از محورهای اصلی تبلیغات انتخاباتی در آمریکا تبدیل شده است. بعد از انتخابات این مساله از دستور کار خارج شده و با خارج شدن این بحث از دستور کار به نظر میرسد آمریکاییها رفتار متفاوتی نسبت به آنچه که در انتخابات داشتند، لحاظ خواهند کرد. در حال حاضرآمریکاییها سعی میکنند در حوزه عمل، رویکرد جدی تری نسبت به داعش داشته باشند و در عملیات سرکوب داعش بهطور جدی و آشکارا اقدام کنند. بعد از انتخابات آمریکاییها سیاست طولانی کردن جنگ با داعش را دنبال خواهندکرد، چراکه سیاست راهبردی آمریکا به هیچ وجه از میان بردن داعش نیست بلکه تضعیف و محدود نمودن فعالیت داعش در سوریه و عراق است. با روی کارآمدن دموکراتها و جمهوریخواهان دونکته پدید میآید. اول اینکه هر دو حزب در قبال خاورمیانه سیاست یکسانی را اتخاذ خواهند کرد. کوشش هردو حزب در این راستاست که منافع آمریکا را که در منافع رژیم صهیونیستی و ارتجاع منطقه گره خورده دنبال کنند. آنچه که دموکراتها و جمهوریخواهان در برخورد با داعش پیش خواهند گرفت جدای از سیاست حفظ امنیت رژیم صهیونیستی و طرفداری از متحدان خود نخواهد بود. بین این دوحزب تفاوتهایی را نیز طبیعتا شاهد خواهیم بود. بهخصوص که جمهوریخواهان با کمپانیهای نفتی بیشتر همکاری میکنند و ممکن است که در قضیه عربستان که یکی از حامیان داعش است، تفاوتهایی را نسبت به دوره اوباما شاهد باشیم. دموکراتها همان سیاست اوباما را دنبال خواهند کرد. اگر هیلاری کلینتون به ریاست جمهوری برسد با اندک تفاوتی در مساله خاورمیانه سیاستهای اوباما را ادامه خواهد داد. میتوان گفت آمریکا دوران دشواری را در خاورمیانه طی میکند، زیرا اکنون خاورمیانه دارای متغیرهای بسیاری است و چالشهای زیادی برای سیاست خارجی آمریکا وجود دارد. در حال حاضر آمریکا در ضعف قرار دارد وجمهوریخواهان به ضعفی که آمریکاییها از خود نشان دادهاند، معترض هستند. ترامپ با توجه به شعارهایی که داده درصدد اجرای برخی سیاستهاست که قدرت آمریکا را در منطقه افزایش دهد. آمریکاییها به لحاظ مشکلات اقتصادی داخلی و ضعف در عرصه سیاست خارجی، بامسائلی روبهرو هستند که هر کدام از کاندیداهای موجود روی کار بیایند، باید درصدد رفع این مسائل و مشکلات برآیند. داعش درصدد است از ضعف آمریکا و تغییر سیاست این کشور بعد از انتخابات استفاده کند. از طرفی فشار رژیم صهیونیستی بر آمریکا بهخصوص روی خانم کلینتون از این جهت است که داعش ر ا سرکوب نکنند و به عنوان اهرمی که میتواند سوریه و جبهه مقاومت را تضعیف کند، از آن بهره ببرند. از این نظر جمهوریخواهان دست بازتری دارند، آنها با رژیم صهیونیستی نیز اختلافاتی دارند که تا اندازهای به منافع نفتیشان باز میگردد. سیاستی که جمهوریخواهان در قبال داعش در پیش خواهند گرفت به شرکتهای بزرگ نفتی مربوط میشود. آنها درصدد هستند با اعمال سیاستهایی کشورهای نفتی خاورمیانه را در موقعیت ضعف قرار دهند.