در ابتدای این نشست پروفسور «نادر انتصار» رئیس دانشکده علوم سیاسی دانشگاه آلابامای جنوبی آمریکا که از طریق ویدئو کنفرانس و از آمریکا در این نشست سخنرانی می کرد گفت: در اوایل فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و بعد از شکل گیری دیوار برلین (مهم ترین نماد جنگ سرد) و همچنین تقسیم اروپا به حوزه طرفدار آمریکا و حوزه طرفدار روسیه، تحولات بسیار زیاد و سریعی راجع به اینکه نقش آینده آلمان چه خواهد بود و اینکه آیا آلمان متحد یعنی آلمانی که بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ایجاد شده بود چه نقشی در چارچوب دفاعی ناتو خواهد داشت و آیا اینکه می تواند به همان شکل قبل بازیگر مهمی در ناتو باشد و یا اینکه نقش متحدتری ایجاد خواهد کرد و هم چنین در مورد اینکه کشور جانشین اتحاد جماهیر شوروی که بعدها روسیه شد تا چه اندازه قبول خواهد کرد که آلمان متحد به عنوان پایه محکمی در ناتو باقی بماند، به وجود آمد.
وی افزود: در صحبتهایی که بین رهبران آمریکا و «گورباچف» رهبر اتحاد جماهیر شوروی و همچنین وزرای خارجه دو کشور صورت گرفت، آمریکا قول داد که اگر روسیه از باقی ماندن آلمان در ناتو جلوگیری نکند آمریکا و متحدانش قول خواهند داد که گسترش ناتو را تا مرزهای شرقی و بیرون از مدار روسیه نکشند تا روسیه از این لحاظ خطری را احساس نکند.
انتصار گفت: اگر چه از این گفتگوها و قولهایی که در این مورد داده شده مدارکی موجود است اما هیچ گاه به صورت یک پیمان رسمی امضا نشد و فقط در سطح گفتگو و قول باقی ماند. ولی شکی در این نیست که «جمیز بیکر» وزیر خارجه وقت آمریکا به عنوان نماینده این کشور و عضو مهم ناتو این قول را به گورباچف داد که در صورت فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و در صورت گسترش ناتو، ناتو به حساسیت هایی که روسیه در مورد گسترش سازمان دفاعی جنگ سرد دارد دقت می کند و سعی می کند که کشورهای دیگر را در این سازمان وارد نکند و یا حداقل سعی می کند که کشورهای اروپای شرقی که در اطراف اتحاد جماهیر شوروی سابق وجود دارند را وارد این سازمان بکند.
استاد دانشگاه آلابامای آمریکا در ادامه گفت: ولی در عمل چنین اتفاقی نیفتاد و چند ماه بعد از گفتگوهای بین بیکر و همتای خودش در اتحاد جماهیر شوروی و قولهایی که به رهبران روسیه داده شده بود، فشار زیادی روی آمریکا آمد و کسانی که در آمریکا بودند و عده ای هم در انگلستان (رهبران و نخبگان این کشورها) اعلام کردند که اکنون موقعیت بسیار مناسب است که ناتو را گسترش بدهیم و اروپای شرقی را نیز زیر چتر محافظت ناتو بیاوریم، چرا که روسیه در موقعیتی نیست که بتواند اعتراض چندان و یا کاری مهمی بکند. اگر چه می تواند اعتراض کند اما نمی تواند کاری از پیش ببرد چرا که روسیه هم اکنون در وضع بسیار بد اقتصادی، نظامی و سیاسی به سر می برد و نمی تواند چالشی را برای ناتو و آمریکا و هم پیمانان دیگر آمریکا در ناتو ایجاد کند و خطری برای اروپای غربی ندارد.
وی افزود: بنابراین به سرعت و حدودا دو سه ماه بعد از قول بیکر به روسیه برنامه هایی ریخته شد که کشورهای اروپای شرقی را یکی بعد از دیگری وارد ناتو کنند. این اولین قدمی بود که ناتو در جهت گسترش خود به شرق برداشت و با اهداف دراز مدت تری که این گسترش داشت، کشورهای جنوب شرق دریای مدیترانه و کشورهای خاورمیانه چه شمال آفریقا و چه کشورهای خلیج فارس و غیره نیز می بایست در این گسترش ناتو شریک می شدند. البته نه اینکه رسما عضو ناتو شوند اما چتر ناتو باید اینها را نیز به نحوی در بربگیرد. بدین ترتیب شروع گسترش ناتو در سال ۲۰۰۴ روند بسیار جدی به خود گرفت.
انتصار تصریح کرد: ناتو دو برنامه مهم را در چارچوب گسترش خود در نظر گرفت، یکی همکاری صلح و دیگری گفتگوی همکاری کشورهای مدیترانه. صحبت ها در این مورد در ابتدای سال ۱۹۹۴ زده شد اما چند سالی طول کشید که این دو ستون جدید یعنی همکاری صلح و گفتگوی همکاری کشورهای مدیترانه برای صلح پایه هایشان را محکم کنند. اینها تقریبا در اوایل دهه ۲۰۰۰ و ۲۰۰۱ اتفاق افتاد اما گفتگوها در این مورد مربوط می شود به سال ۱۹۹۴.
وی افزود: در برنامه اول هدف این بود که کشورهای اروپایی که هنوز به نحوی با روسیه رابطه داشتند چه سیاسی و چه اقتصادی را زیر چتر ناتو ببرند و بعد از آن کشورهای دیگر اروپایی هم که در ناتو نبودند را نیز زیر این چتر ببرند، به جز کشورهای کوچک مثل مالاکو و اندورا و واتیکان که قرار بود جز این همکاری و هم پیمانی نباشند چرا که از نظر استراتژیکی مهم نبودند.
استاد دانشگاه آلاباما در ادامه گفت: کشورهایی که در بالکان بودند در دوران جنگ داخلی خودشان به سر می بردند و زیاد روی آنها تاکید نشده بود. قبرس هم اوایل حرفش بود که وارد این پیمان شود اما بعدها کنار گذاشته شد. تمام این ۱۵ جمهوری که سابقا جزو اتحاد جماهیر شوروی بودند و بعدا استقلال خودشان را به دست آوردند بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در فاز اول کنار گذاشته شدند اما بعد کشورهای دیگر اروپا کم کم وارد این همکاری شدند و چیزی نگذشت که کشورهای اروپای شرقی هم وارد این همکاری شدند. بلغارستان، جمهوری چک، لهستان، مجارستان، رومانی، جمهوری اسلواکی و حتی صحبت بر سر ورود دو کشور سوئیس و سوئد هم بود که وارد هم شدند اما نقش آنها خیلی مهم نبود و بیشتر از نظر سمبلییک اهمیت داشتند.
انتصار همچنین گفت: در فاز دوم گسترش همکاری با ناتو کشورهایی که عضو اتحاد جماهیر شوروی بودند برای همکاری با ناتو اظهار تمایل کردند، به خصوص جمهوری آذربایجان، گرجستان، قزاقستان و غیره. روسیه نیز در ابتدا مشتاق بود که جزو این همکاری برای صلح باشد ولی بعد از مسائلی که در یوگسلاوی سابق اتفاق افتاد و حمله ناتو به این کشور و همچنین صربستان که یکی از هم پیمانان مهم روسیه بود، سبب شد که روسیه از این چارچوب کنار بکشد و از آن موقع به بعد رابطه روسیه که قرار بود با ناتو رابطه خوبی باشد شروع به نزول کرد و اتفاقات دیگری که افتاد و هنوز هم ادامه دارد چه جنگ سوریه و چه گسترش روسیه به شرق اوکراین و ... به طور کلی تنش هایی که در چند سال اخیر بین آمریکا و روسیه ایجاد شد، سبب شد که موضوع وارد کردن روسیه به عنوان همکار ناتو نه تنها در شرایط کنونی از بین برود بلکه امیدی به اینکه در آینده نزدیک اتفاق بیفتد هم وجود نداشته باشد.
مؤلف «سیاست کردها در خاورمیانه» تصریح کرد: پایه دوم هدف ناتو یعنی گفتگوی همکاری کشورهای مدیترانه از جهت دیگری ادامه پیدا کرد و در این چارچوب بود که ناتو کم کم خودش را به خلیج فارس نزدیک کرد و می توان گفت که خلیج فارس به عنوان یک منطقه سوق الجیشی و کشورهای خلیج فارس و حتی کشورهای اطراف خلیج فارس هم کم کم به عنوان اعضای غیر رسمی وارد ناتو شدند.
وی افزود: در تابستان ۲۰۰۶ بعد از حمله اسرائیل به لبنان ما دیدیم که آلمان متحد به عنوان یک عضو مهم ناتو برای اولین بار بعد از جنگ جهانی دوم یکی از ناوگانهای دریایی خود را از محدوده فعالیت های ناتو خارج کرد و به اصطلاح خود ناتو در خارج محوطه ناتو شروع به فعالیت کرد و هدف از فرستادن این ناوگان به شرق مدیترانه این بود که جلوگیری کند از فرستادن اسلحه برای مخالفان اسرائیل و این در عمل اولین باری بود که بعد از جنگ جهانی دوم و بعد از اینکه آلمان نابود شد و قانون اساسی جدیدی برای این کشور به خصوص آمریکا و تسلط متفقین نوشته شد که آلمان این ناوگان را برای مقابله با کشورهای مخالف اسرائیل به دریای مدیترانه می فرستاد و این در چارچوب همان گفتگوی همکاری کشورهای مدیترانه ای بود.
حضور مدیترانه ای ناتو سیگنالی به ایران نیز بود
انتصار تصریح کرد: شکی در این نیست که هدف بزرگ فرستادن این ناوگان به مدیترانه این بود که یک سیگنالی به ایران بدهند که ناتو هم اکنون به عنوان قدرت نظامی در مسائلی که ممکن برای ایران مهم باشد رسما و مستقیما وارد خواهد شد، جنگ اسرائیل و حمله اسرائیل به لبنان البته برای ایران اهمیت سوق الجیشی داشت چرا که لبنان یکی از کشورهای مهم خاورمیانه در سیاست ایران است و این یک سیگنال غیر مستقیم بود که از طرف ناتو برای ایران آمد که ما نه تنها حضورمان را در خلیج فارس سمبلیک نمی دانیم بلکه حضور جنگی خواهیم داشت و این به نظر من مهم تر بود از اینکه بخواهد جلوی کشورهایی که بخواهند به اسرئیل اسلحه بدهند را بگیرد و اینکه مخالفان اسرائیل از طرف شرق دریای مدیترانه برای لبنان اسلحه نمی دادند.
وی افزود: بدین ترتیب ناتو کم کم شروع کرد به بستن پیمانهای نظامی با کشورهای خلیج فارس و شیخ نشین های خلیج فارس، دیدیم که ناوگان پنجم آمریکا که تقریبا بعد از جنگ جهانی دوم فعالیتی نداشت و وجود نظامی نداشت را دوباره روی کار آوردند و مرکز این ناوگان پنجم را در یکی از کشورهای عربی نزدیک خلیج فارس که نزدیک به ایران است یعنی بحرین قرار دادند.
انتصار تصریح کرد: به این ترتیب دیدیم که ستاد نیروی مرکزی گرچه مرکزش در خود آمریکا بود اما مرکز خاورمیانه اش را به خلیج فارس منتقل کرد که هنوز در آنجاست و فعالیت بسیار زیادی می کند و در جنگ آمریکا و هم پیمانانش بر ضد عراق در سال ۲۰۰۳ نیز تمام مرکز فعالیت آنها در خلیج فارس و در کشور قطر پیاده شده بود. از طرف دیگر حضور ناتو در کشورهای خلیج فارس افزایش یافته و خواهد یافت آن هم از طریق فروش اسلحه هایی بسیار پیشرفته نظیر سیستم موشکی و غیره به کشورهای خلیج فارس و اگر خوب نگاه کنیم می بینیم که عربستان بعد از آمریکا و چین بزرگترین بودجه دفاعی دنیا را دارد. امارات متحده عربی هم خیلی از این اینجا دور نیست و مرتب اسلحه های پیشرفته را از آمریکا، انگلیس و دیگر کشورها خریداری می کند.
وی افزود: ایجاد سیستم رهگیر موشکی یعنی سیستم جنگ های ستارگان که در برنامه ناتو در خلیج فارس قرار دارد و اکنون تمام کشورهای خلیج فارس به خصوص آنهایی که با ایران رابطه خیلی مناسبی ندارند نظیر امارات متحده عربی و غیره به پایگاهی برای ایجاد این سیستم های رهگیر موشکی شده اند. در مورد اخباری که در پیاده کردن این سیستم ها در خلیج فارس است گفتگویی در رسانه ها نشده اما در رسانه هایی که روی این موضوع تخصص دارند مطالب زیاد است. اینکه چگونه ناتو این سیستم دفاعی را کم کم در چند کشور خلیج فارس پیاده کرده و توسعه داد و آن هم با یک هدف خیلی مشخص برای جلوگیری از فرستادن احتمالی موشک از طریق ایران تا از آن بازدارندگی کند. این سیستم را کشورهای عربی نیز در خلیج فارس پیاده کردند و آنها را نیز قانع کردند که این یک سیستم دفاعی است برای جلوگیری از موشک هایی که ممکن است از سوی ایران پرتاب شوند.
استاد روابط بین الملل دانشگاه الابامای آمریکا در ادامه گفت: بنابراین می توان گفت که سیستم دفاعی کشورهای همکاری خلیج فارس کاملا ادغام شده با سیستم دفاعی ناتو، پرچم دفاعی ناتو هم دیگر پرچمی نیست که فقط منحصر به اروپا باشد، کاملا بیرون آمده است و خلیج فارس را زیر نظر خودش گرفته و احتیاجی نیست که این کشورها به طور رسمی عضو ناتو شوند. حتی ممکن است اگر بخواهند این کار را انجام دهند هزینه های سیاسی هم داشته باشد، بنابراین کاری که انجام شده و الان هم ادامه دارد، گسترش ناتو به کشورهای عربی خلیج فارس است که به نحوی این کشورها را به صورت غیر رسمی عضو ناتو کرده است.
حضور بلندمدت ناتو در خلیج فارس خطرات زیادی برای ایران دارد
وی همچنین افزود: این در دراز مدت برای ایران خطرات زیادی خواهد داشت چرا که توازن قوا را در خلیج فارس از بین خواهد برد. می دانیم که این کشورها کوچک هستند و به تنهایی نمی توانند کاری کنند اما اگر به این فهم برسیم که این کشورها هم اکنون زیر چتر ناتو هستند و بند پنج ناتو که همه کشورهای عضو را به کمک و دفاع از دیگر کشورهای عضو و کشورهای که زیر چتر ناتو هستند متعهد می کند و یا حتی اینکه جلوگیری کنند و یا حمله پیشگیرانه کنند از اینکه کشوری به این کشورهای کوچکتر حمله کند و یا خطری برای این کشورها ایجاد کند.
انتصار تصریح کرد: این یک موضوع خطرناک است چرا که اگر ناتو فقط فکر کند که ایران ممکن است خطری برای بحرین، امارات و یا دیگر کشورهای عضو شورای خلیج فارس داشته باشد و بخواهد حمله پیشگیرانه انجام دهد، در حقیقت پایه امنیت ایران را کاملا به خطر می اندازد.
وی در پایان گفت: اینها موضوعاتی هستند که در نشریات و غیره روی آن بحث نشده اما روی موضاعاتی که مثلا عربستان در یمن چه می کند زیاد حرف زده ایم و مقالات خوبی هم نوشته شده است، اما به طور کلی موضوع خطر گسترش ناتو موضوع بسیار مهمی است که باید جوانب مختلف آن از دید ایران مورد بررسی قرار بگیرد.
در ادامه «مهدی ذوالفقاری» مدیر این نشست در خصوص گسترش ناتو به خلیج فارس گفت: انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۹۷۹ به پیروزی رسید، کابل توسط ارتش سرخ اتحاد جماهیر شوروی به اشغال درآمد، غرب از ناحیه انرژی احساس تهدید میکرد، جنبش های مردمی با ایدئولوژی مذهبی متأثر از انقلاب اسلامی ایران منافع غرب در منطقه را مورد تهدید قرار داده بود، واگرایی امنیتی منطقه راهبردی خلیج فارس به دلیل نوع نگاه سران کشورهای عضو مانند بیانیه دمشق و تعریف ۴ لایه تأمین امنیت در این حوزه مهم باعث شد تا دکترین دو ستونی نیکسون کیسینجر که پیش از انقلاب ایران در خلیج فارس به اجرا گذاشته شد؛ دیگر نتواند خلاء قدرت در منطقه را تأمین کند. همچنین تلاش برای مهار قدرت نفوذ جمهوری اسلامی در دستور کار ناتو قرار گرفت.
وی افزود: این خلاء امنیتی عمیق در چنین منطقه راهبردی بهانه حضور ناتو را برای اجرای دکترین «حضور مستقیم» در دوران ریاست جمهوری کارتر در خلیج فارس به وجود آورد.
وی در ادامه تصریح کرد: ناتو سند «مفهوم راهبردی نوین» (New strategic Concept) را در سال ۱۹۹۱ منتشر کرد. هدف از آن نیز همکاری ناتو با اعضاء شورای همکاری خلیج فارس با هدف گره زدن امنیت خلیج فارس با امنیت حوزه اروپا – آتلانتیک و برقراری و ترویج این امنیت در مناطق پیرامونی ناتو بود. البته باید توجه داشت که ناتو هرگز نپذیرفته و نخواهد پذیرفت که سطح همکاریهای خود با اعضاء شورای همکاری خلیج فارس را به بالاترین نوع همگرایی یعنی «همگرایی امنیتی» آن هم از نوع «پیمان دفاع مشترک» ارتقاء دهد.
ذوالفقاری همچنین گفت: پیگیری سند «مفهوم راهبردی نوین» (NSC) موجب شد تا در اجلاس سال ۲۰۰۴ سران ناتو در استانبول تصمیماتی برای عملیاتی نمودن چنین سندی اتخاذ شود که به سند «ابتکار همکاری استانبول» (Istanbul Cooperation Initiative) موسوم به ICI شهرت یافت و رابطه ناتو با این کشورها رسماً در دستور کار قرار گرفت. احداث پایگاه چند منظوره ترکیه (عضو ناتو) در قطر به سند «مفهوم راهبردی نوین» در سال ۱۹۹۱ برمی گردد.
وی افزود: «ینس استولتنبرگ» دبیر کل سازمان پیمان آتلانتیک شمالی در سفر دوشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۴ به کویت توافقنامهای را با این کشور به امضاء رساند که هدف اعلامی آن تسهیل نقل و انتقال نیروها و تجهیزات ناتو از کویت برای انجام مأموریت های ناتو بود. شواهد و ادبیات پیشین این گونه مفاهیم، تسهیم هزینه های ناتو با این کشورها را آشکارا به منصه ظهور میگذارد.
وی تصریح کرد: باید توجه داشت که پایگاه نظامی انگلیس در بحرین، پایگاه فرانسه در امارات متحده عربی و پایگاههای متعدد آمریکا در کشورهای حاشیه خلیج فارس و همچنین پایگاه چند منظوره ترکیه در قطر را هم به جمع شواهد دکترین اتخاذ شده اعضاء ناتو می توان اضافه کرد. در حقیقت برجستگان ناتو برآنند تا با آزاد کردن بخش عمدهای از توان ناتو در خلیج فارس، آن را مصروف سیاست اعلامی «نگاه به شرق» کنند تا از قدرت گرفتن بیشتر ایران، روسیه و چین نیز غفلت نکرده باشند.
در ادامه این نشست جواد حیران نیا دبیر گروه خلیج فارس پژوهشگاه مطالعات استراتژیک خاورمیانه وزارت خارجه نیز به بررسی «گسترش ناتو در خلیج فارس» پرداخت و گفت: وقتی سخن از گسترش ناتو به حوزه های غیر سنتی ناتو می شود به لحاظ تئوریک از نظریه امنیت دسته جمعی فاصله می گیریم و وارد نظریه هایی چون «امنیت تعاونی» یا «امنیت جامع» می شویم.
وی افزود: بر این اساس ناتو امنیت را به محیط پیرامونی خود می گستراند و چتر امنیتی خود را گسترش می دهد بدن آنکه لازم باشد در حوزه های غیر سنتی بر اساس نظریه امنیت دسته جمعی و مطابق بند ۵ اساسنامه ناتو رفتار کند.
وی تصریح کرد: بدین معنا که با وجود آنکه ناتو وارد ساز و کارهای امنیتی با کشورهای خارج از حوزه سنتی ناتو می شود ولی لزوماً تکالیفی که مطابق بند ۵ بر عهده آن است متوجه آن نیست؛ بندی که مطابق آن حمله به یک عضو به منزله حمله به سایر اعضاء است و سایر اعضاء موظف به رفع تهدید از آن عضو بر می آیند.
حیران نیا در ادامه گفت: همکاری ناتو با کشورهای حاشیه خلیج فارس در ادامه تأسیس شورای مشارکت اروپا-آتلانتیک، تأسیس شورای دائم روسیه-ناتو، گفتگوی مدیترانه و مشارکت برای صلح قابل تفسیر است.
موازنه قوا مقابل ایران از اهداف گسترش ناتو به خلیج فارس است
وی در ادامه به اهداف تعریفی ناتو برای حضور و گسترش در خلیج فارس پرداخت و گفت: اهدافی چون تضمین امنیت انرژی، مقابله با تروریسم و تهدیدات نوین، تضمین امنیت اسرائیل، کنترل و مدیریت قدرتهای منطقه ای چون ایران، حفظ و حراست از حکومتهای وابسته و متحدین از جمله اهداف ناتو برای گسترش به حوزه خلیج فارس برشمرده شده است.
دبیر گروه خلیج فارس پژوهشگاه مطالعات استراتژیک خاورمیانه با اشاره به اینکه ناتو تا قبل از جنگ سرد متوجه اروپای شرقی و خطر کمونیسم بوده است گفت: بعد از جنگ سرد ناتو با بحران هویت روبرو می شود و محیط امنیتی جدید ناتو را بیشتر متوجه خاورمیانه و زیرسیستم فرعی آن خلیج فارس می سازد.
وی افزود: متعاقب سند رم(مصوب ۱۹۹۱) امنیت مدیترانه و امنیت خاورمیانه به امنیت اروپا پیوند می خورد و در راستای گسترش ناتو به خارومیانه و خلیج فارس گفتگوهای مدیترانه ای در سال ۱۹۹۴ شکل می گیرد و متعاقبا «ابتکار همکاری استانبول» در سال ۲۰۰۴ تمرکز ویژه ای بر خلیج فارس دارد.
دبیر سرویس بین الملل خبرگزاری مهر تأکید کرد: مطابق «ابتکار همکاری استانبول» کشورهای حاشیه خلیج فارس در صورت همکاری با ناتو، از منافعی چون حمایت عملی در برابر تهدیدهای تروریستی، دسترسی به آموزش، اصلاحات دفاعی و همکاری های نظامی و همچنین گفتگوهای سیاسی بهره مند می شوند. اصلاحات دفاعی، بودجه بندی و برنامه ریزی، مناسبات نظامی-غیر نظامی، همکاری های نظامی، مبارزه با تروریسم و سلاح های کشتار جمعی، ارتقای همکاری در زمینه امنیت مرزی از جمله همکاریهای اعضای شورای همکاری خلیج فارس با ناتو در قالب «ابتکار همکاری استانبول» است.
وی با اشاره به اینکه تاکنون چهار کشور قطر، بحرین، امارات متحده عربی و کویت به ابتکار همکاری استانبول پیوسته اند گفت: عربستان سعودی نیز گفتگوهایی را با ناتو داشته است و عمان نیز ترجیح می دهد همکاری با ناتو را از رهگذر شورای همکاری خلیج فارس دنبال کند.
وی در ادامه افزود: در خصوص گسترش همکاری های ناتو با کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس باید توجه داشت که هرگونه معماری و چارچوب جدید امنیتی برای منطقه خلیج فارس باید سه هدف را برآورده سازد. اول اینکه این چارچوب امنیتی باید دولتهای منطقه خلیج فارس را از قبل امن تر سازد. دوم، این چارچوب باید بیش از آنکه ساز و کارهای امنیتی منطقه را پیچیده تر سازد، آسانتر کند. سوم اینکه چارچوب امنیتی به اندازه کافی انعطاف پذیر و منسجم باشد که در مقابل تغییرات داخلی و خارجی دوام بیاورد.
گسترش ناتو در خلیج فارس امنیت منطقه را پیچیده تر ساخته است
حیران نیا یادآور شد: چارچوب امنیتی مبتنی بر «ابتکار همکاری استانبول» نتوانسته اهداف مذکور را محقق سازد. این چارچوب همکاری امنیتی اولاً فراگیر و جامع نیست و کشورهای مهمی چون ایران و عراق را مستثنی کرده است.
وی افزود: دوماً یکی از محورهای این سند تهدید هسته ای ایران و مقابله با به خطر افتادن رژیم اشاعه هسته ای بوده است که با توافق هسته ای ایران و گروه ۵+۱(برجام) یکی از ارکان تهدیدی ادعایی در این سند با پرسشی اساسی مواجه می شود.
وی تصریح کرد: یکی از عوامل تهدید کننده کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس عوامل داخلی است. برای نمونه در بحرین و عربستان شاهد نارضایتی های داخلی هستیم که از رهگذر توجه به امنیت انسانی این موضوعات قابل حل و فصل هستند حال آنکه ابتکار همکاری استانبول معطوف به «امنیت دولتی» و حفظ رژیمهای اقتدارگرا است.
نظم امنیتی خلیج فارس فراگیر نیست
حیران نیا یادآور شد: حضور ناتو در خلیج فارس و ایجاد نظم امنیتی با کشورهای شورای همکاری خلیج فارس در حالی است که امنیت در این منطقه از رهگذر مشارکت همه کشورهای عضو منطقه حاصل می شود. اگرچه در زمان کنونی ایده آلی خواهد بود که بتوان به نظمی با مشارکت و همکاری همه کشورهای حاشیه خلیج فارس و بدون مداخله بازیگران فرامنطقه ای دست یافت ولی نظم مطلوب و پایدار نهایتا نظمی است که در آن شاهد حضور قدرتهای فرامنطقه ای نباشیم.
وی افزود: ذهنیت کنونی بازیگران منطقه ای نگاهی مبتنی بر حاصل جمع جبری صفر است و منطقه حاکم بر روابط آنها منطق «موازنه قوا» است و سه قدرت منطقه ای ایران، عربستان و عراق برداشتی تهدیدآمیز از یکدیگر دارند. در واقع کنشهای منطقه ای نتوانسته ذهنیتی فراگیر و غیر ایدئولوژیک و گفتمان هویتی فراملی، فراگیر و تکثرگرا ایجاد کند.
در ادامه، این نشست با پرسش و پاسخ حضار دنبال شد. حیران نیا در خصوص این پرسش که مواضع دونالد ترامپ در خصوص ناتو آیا باعث تضعیف ناتو خواهد شد گفت: دونالد ترامپ در کمپینهای انتخاباتی خود را ضد رژیمهای بین المللی از جمله رژیمهای امنیتی چون ناتو و رژیمهای تجاری چون «ترانس پاسیفیک» و «نفتا» نشان داده است.
وی افزود: ترامپ از اعضای ناتو خواسته که سهم خودشان را در بودجه بندی مالی ناتو بدهند. باید توجه داشت که آمریکا در سال گذشته حدود ۷۳ درصد از بودجه ناتو را تأمین کرده است و کشورهای اروپایی که مقرر شده ۲ درصد از تولید ناخالص داخلی را صرف بودجه دفاعی و امنیتی کنند- غیر از ۵ کشور- اعمال نکرده اند.
«ترامپ» ناتو را تضعیف نمی کند
حیران نیا یادآور شد: لذا ترامپ می گوید که دیگر آمریکا نباید هزینه های امنیتی اروپایی ها را تا این حد بدهد و در صدد است تا با تحت فشار قرار دادن آنها را به سهمیه بندی ملزم سازد. مواضع ترامپ در خصوص پیمان تجاری ترانس پاسیفیک و نفتا نیز از همین منطق پیروی می کند.
وی افزود: باید توجه داشت که ناتو بازوی نظامی آمریکا در اروپاست و بعید است که آمریکا درصدد تضعیف ناتو بر آید. البته متعاقب اظهارات ترامپ، وزرای خارجه و دفاع اتحادیه اروپا نیز نشستی برگزار کرده اند و در آن تصمیماتی در خصوص سازو کارهای امنیتی و دفاعی مختص اعضای اتحادیه گرفته اند. البته تلاشهایی هم برای تشکیل ارتش مشترک اروپایی از سوی برخی کشورهای اروپایی مطرح شده است.
وی یادآور شد: اما بعید به نظر می رسد که این موضوعات جنبه عینی به خود بگیرد هر چند ترامپ سعی خواهد کرد با تحت فشار قرار دادن اروپایی های امتیازاتی از آنها بگیرد.
حیران نیا در پایان گفت: رژیمهای امنیتی چون ناتو بعد از جنگ جهانی دوم شکل گرفته است و در واقع منافع هژمون(آمریکا) را تأمین کرده و می کند. در واقع هژمون در نتیجه کارکرد این رژیمها نظم مطلوب خود را نهادینه می سازد.