صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۰۹ تير ۱۳۹۷ - ۰۷:۲۴  ، 
کد خبر : ۳۱۱۳۳۷

یادداشت روزنامه‌ها 9 تیرماه

روزنامه کیهان **

اتاق جنگ یا اتاق خواب؟!/ محمد صرفی

سخنان چهارشنبه هفته گذشته آقای روحانی در نشست هم‌اندیشی مدیران ارشد دولت را می‌توان نخستین نشانه از باور به جنگ اقتصادی دانست. رئیس‌جمهور در سخنان خود گفت واشنگتن درصدد است با جنگ اقتصادی ایران را به زانو درآورد. بیان این سخن حاکی از باور به جنگ اقتصادی است هرچند اختلافی مهم و اساسی در زمان آغاز این جنگ وجود دارد. از محتوای سخنان آقای روحانی اینگونه استنباط می‌شود که ایشان معتقد است این جنگ با خروج آمریکا از برجام آغاز شده که با این حساب عمری کمتر از دو ماه دارد اما واقعیت این است که جنگ اقتصادی همه‌جانبه آمریکا علیه ایران به سرکردگی وزارت خزانه‌داری این کشور، حدود 15 سال پیش آغاز شده است.

شاید دولتمردان توافق هسته‌ای ایران و 1+5 را نوعی صلح می‌دانند که با خروج آمریکا از برجام، از بین رفته و دوباره جنگ آغاز شده است اما آنان که اخبار و تحولات را به‌طور دقیق و پیوسته در سه سال اخیر پیگیری کرده‌اند، به خوبی می‌دانند که جنگ اقتصادی آمریکا علیه ایران هرگز متوقف نشد و چه در دوره باراک اوباما (حتی پس از امضای توافق هسته‌ای) و چه در دوره دونالد ترامپ این جنگ تحمیلی ادامه داشته است.

این مسئله از این منظر دارای اهمیت است که برخی شواهد نشان می‌دهد جریانی در کشور - با محوریت دولت- وجود دارد که گمان می‌کند باید با حفظ برجام تحت هر شرایطی، صبر پیشه کرد تا ترامپ از صحنه قدرت کنار رود و اوضاع سامان یابد. چنین راهبردی نشان از فهم نادرست ماهیت و ابعاد جنگ اقتصادی آمریکا علیه ایران دارد. اما فارغ از این نکات کلیدی و تعیین‌کننده که در جای خود باید مورد بحث و تحلیل قرار گیرد، حال که دولت حداقل در مقطع کنونی قائل به جنگ اقتصادی آمریکا علیه ایران است، به عنوان پیشانی و خط اول این نبرد چه کارهایی می‌تواند و باید انجام دهد؟ برخی از این اقدامات عبارتند از؛

1- به‌طور طبیعی و منطقی در شرایط فعلی دولت باید نگرش، تصمیمات و اقدامات خود را بر اساس شرایط جنگی تغییر دهد. نمی‌توان در شرایط جنگی بود و مانند شرایط عادی و طبیعی رفتار و برخورد کرد. وقتی جنگی شروع می‌شود، تمام شئونات و اجزای یک کشور را درگیر می‌کند. برای مثال در جنگ نظامی، نمی‌توان گفت چون نبرد مسلحانه است نیروهای مسلح بجنگند و سایر اجزای کشور به روند معمول و عادی خود ادامه دهند. جنگ اقتصادی آمریکا علیه کشورمان به مراتب پیچیده‌تر از یک جنگ نظامی است و برای پیروزی در این جنگ تحمیلی، همه اجزای کشور باید در خدمت این دفاع مقدس باشند؛ از دستگاه دیپلماسی گرفته تا بخش دولتی و خصوصی اقتصاد، نهادهای نظارتی و امنیتی، دستگاه قانون‌گذاری، رسانه‌ها، نهادهای فرهنگی و مذهبی، جامعه علمی و دانشگاهی و غیره. فرماندهی، هماهنگی، کنترل و نظارت میان این بخش‌ها برعهده اتاق جنگ است. اتاق جنگی که در آن سوی میدان، فرماندهی آن در دست وزارت خارجه آمریکاست و سایر نهادها به عنوان بازوهای فکری و عملیاتی آن ایفای نقش می‌کنند. اولین و مهم‌ترین وظیفه اتاق جنگ، بیدار کردن مدیران و مسئولانی است که همچنان در خواب به سر می‌برند. اگر سال‌های سال این طیف از مدیران اقتصادی – فارغ از اسم و رسم دولت‌ها- اتاق مدیریت اقتصادی را با اتاق خواب‌ اشتباه نمی‌گرفتند، بی‌شک وضعیت جور دیگری بود.

2- در هر جنگی اطلاعات عنصری فوق‌العاده تعیین‌کننده است. هرچه اطلاعات بیشتری از راهبرد و تاکتیک‌های دشمن داشته باشید و برعکس، دشمن اطلاعات کمتری از نقاط ضعف و قوت و برنامه‌های شما داشته باشد، احتمال پیروزی شما در نبرد بیشتر خواهد بود. اطلاع از وضعیت جبهه خودی نیز همین حکم را دارد. فرماندهی که اطلاعات به روز و دقیقی از امکانات و نیروی خود ندارد، چگونه می‌تواند امیدوار به پیروزی باشد؟ در جنگ اقتصادی این همان مسئله شفافیت اقتصادی است. همانقدر که شفافیت اقتصادی درونی واجب و ضروری است، دسترسی دشمن به این اطلاعات، ویرانگر و عین خودکشی است. این اصل ساده و بدیهی تکلیف برخورد با برخی کنوانسیون‌ها و معاهدات به ظاهر بین‌المللی را روشن می‌کند. در حالی کشور درگیر جنگ تمام‌عیار اقتصادی است، ایجاد هرگونه ‌اشراف اطلاعاتی برای حریف، اقدامی فراتر از ساده‌لوحی و در حد خیانت است.

3- تصور کنید در زمان جنگ تحمیلی هشت ساله، چنین خبری منتشر می‌شد؛ خانواده برخی از فرماندهان لشکرها و تیپ‌های ما در بغداد زندگی می‌کنند! حتی تصور چنین موضوعی نیز محال است. مگر می‌شود فرماندهی جان خود را کف دست گرفته و خط مقدم نبرد با رژیم بعث صدام باشد (همانگونه که تقریباً تمام فرماندهان نظامی ما اعم از سپاهی و ارتشی در دوران جنگ چنین بودند) و خانواده‌اش در بغداد زندگی کنند؟! این موضوع از فرط تناقض‌آمیز بودن، بیشتر شبیه لطیفه است اما متاسفانه در جنگ اقتصادی این لطیفه هولناک واقعیت دارد. خانواده برخی از مدیران کشور که امروز افسران رده‌های مختلف جنگ هستند، در کشور دشمن یعنی آمریکا زندگی می‌کنند. باید توجه کرد که این افراد تحصیل نه، بلکه بیزینس دارند و زندگی می‌کنند. متاسفانه به دلیل ضعف در مورد پیشین یعنی همان ‌اشراف اطلاعاتی، درباره تعداد این مدیران نمی‌توان قضاوتی کرد اما حتی تعداد اندک آنان نیز زیاد است و غیرقابل پذیرش. فرض محال، محال نیست! یک لحظه فرض کنید که فرزند یک سناتور یا وزیر دولت آمریکا در ایران زندگی می‌کرد. سیستم حاکمیتی آمریکا با آن سناتور یا وزیر چگونه برخورد می‌کرد؟! رسانه‌ها چطور؟ شاخص‌های یک مدیر مطلوب در وضعیت جنگ اقتصادی بسیار است. مسئله زندگی شخصی و خانوادگی، تنها یکی از آنهاست.

4- در همه جای دنیا نحوه برخورد با متخلفین و قانون‌شکنان در شرایط عادی و جنگی متفاوت است. اگر سربازی در شرایط عادی از خدمت سربازی فرار کند، او را دستگیر کرده و طی فرآیندی اداری با او برخورد می‌کنند که تعیین اضافه خدمت، حکمی معقول و مرسوم است. اما در شرایط جنگی برخورد متفاوت است. دادگاه‌های صحرایی تشکیل می‌شود و متخلفان، فراریان و خائنان به سرعت و با شدت عمل هرچه تمام‌تر مورد مواخذه و مجازات قرار می‌گیرند.

در حالی که کشور، درگیر یک جنگ اقتصادی تمام‌عیار است، نحوه و سرعت برخورد با متخلفان اقتصادی نیز باید متفاوت باشد. حتی باید برای برخی اقدامات که در زمان عادی معمول و متداول است، در زمان حاضر جرم‌انگاری شده و مجازات تعیین شود. بار اصلی این قضیه بر دوش دستگاه قضایی کشور است اما آنان حلقه آخر زنجیر برخورد هستند. نهادهای نظارتی و امنیتی و دولت به عنوان اصلی‌ترین متولی اقتصاد، سرحلقه این زنجیر هستند. باید هماهنگی کامل و بی‌وقفه میان حلقه‌های این زنجیر، برای شناسایی و برخورد سریع و قاطع با اخلالگران و متخلفان اقتصادی وجود داشته باشد.

5- هرچند بایدها و نبایدهای این جنگ اقتصادی بسیارند اما فعلاً به موضوع «عملیات روانی و رسانه‌ای» به عنوان آخرین مورد بسنده می‌کنیم. می‌توان گفت شایسته‌تر بود اگر مورد آخر به عنوان نخستین اقدام معرفی می‌شد، جنگ اقتصادی دشمن علیه ایران، یک پیوست رسانه‌ای و عملیات روانی دقیق، سنگین و پیچیده دارد. ممکن است شما تمام بایدها و نبایدهای اقتصادی را به نحو مطلوبی رعایت کنید اما در نهایت بازنده این میدان باشید! چرا؟ چون در میدان عملیات روانی، جنگ مدیریت و تاثیر بر افکار عمومی را به حریف باخته‌اید. پرداختن به بایدها و نبایدهای پیچیده این جنگ که به موازات جنگ اقتصادی در جریان است و به جرات می‌توان گفت، نبرد تعیین‌کننده و نهایی است، ان شاءالله در مجالی دیگر.

***************************************

روزنامه رسالت **

آشوب در ايران، مقدمه معامله قرن/محمد عبدالهي

هفته گذشته، ايران شاهد چند اعتراض در بازار تهران و برخي مراکز فروش بود که حاوي چند نکته است. اعتراضات به بهانه وضع نابسامان قيمت ارز و طلا بين بازاريان و چنانکه گزارشات نشان مي‌دهد با ليدري عناصر غيربازاري صورت گرفته است. اما نکته عجيب آنجاست که شعارهاي معترضان صنفي يا حتي اقتصادي نبود. با وجود نقش اصلي دولت روحاني در ايجاد نارضايتي و وضعيت اقتصادي کنوني، اما مطالبه پاسخگويي دولت هم جايي در شعارها نداشت. شعارها حول يک محور بين عوام پخش و سازمان يافته بود: اعتراض عليه حمايت ايران از مقاومت منطقه در سوريه، فلسطين و لبنان.

شعارهايي چون «سوريه را رها کن، فلسطين را رها کن، ايران شده فلسطين و...»

شعارهايي که عينا در اغتشاشات دي 96 و پس از آن بارها از زبان ربع پهلوي و سرکرده گروهک منافقين خلق که اينک به

زينت المجالس آمريکايي ها مبدل شده، صادر شده است.

ماجرا چيست؟

ماجرا روشن است. مشکلات اقتصادي و اعتراضات اقتصادي بهانه اي براي نشانه گرفتن جبهه مقاومت در منطقه است. تمامي اغتشاشات اقتصادي اخير تنها يک هدف دارد و آن زمينه سازي براي معامله قرن است!

آمريکايي ها و اسرائيلي ها با فرصت حاصل از توجه افکار عمومي به جام جهاني فوتبال، مشغول پختن و نهايي کردن پروژه اي تحت عنوان «معامله قرن» هستند. کوشنر داماد ترامپ و گرينبلات نماينده آمريکا در منطقه از اين کشور به آن کشور با تطميع و تهديد در تلاش اند هرچه زودتر معامله اي ديگر براي نابودي ملت فلسطين را جوش بدهند. عربستان و امارات فروشندگان اصلي معامله هستند.

اردن در ماه گذشته به اعتراضات اقتصادي کشيده مي‌شود تا بالاخره شاه آن براي حفظ تاج و تخت خود، پاي معامله قرن مي نشيند. شاه مصر! هم با تطميع همين‌طور. شاهزاده ويليام، اولين عضو خانواده سلطنتي انگليس پس از 70 سال به فلسطين اشغالي سفر مي‌کند و در بيت المقدس آنجا که هيچ کشور مهمي جز آمريکا، سندش را به اسرائيلي ها نبخشيده، با سرکردگان رژيم صهيونيستي ديدار مي‌کند. اما هدف از معامله قرن چيست؟

ايالات متحده و اسرائيل قصد دارند دولتي فلسطيني خلع سلاح شده (بدون ارتش و نيروي مسلح) به پايتختي روستاي «ابو ديس» در شرق بيت المقدس تشکيل دهند و بخشي از شمال بيابان سيناي مصر را بدان منضم کنند، و با چند طرح اقتصادي با پول عربستان و امارات، براي غزه چهره اي انسان دوستانه از آمريکا و اسرائيل ارائه دهند که مثلا مي‌خواهد مشکل برق و بيکاري غزه را حل کند! اما در عوض چه؟!

انضمام کامل قدس به رژيم صهيونيستي، انضمام کامل شهرک‌هاي صهيونيستي غيرقانوني در کرانه باختري به حاکميت رژيم صهيونيستي، نابودي کامل حق بازگشت آوارگان فلسطيني به خانه ها و سرزمين مادري خود و مشروعيت بخشيدن بر اشغال فلسطين حتي طبق مرزهاي 1967 و نابودي کامل آرمان فلسطين.

در اين طرح اشغالگري مداوم و روزانه اسرائيل در جولان، کرانه باختري و غزه مشروعيت مي يابد، شهرک‌نشينان صهيونيستي از شهرک‌ها در کرانه باختري تخليه نخواهند شد و ارتش رژيم صهيونيستي در طول رود اردن مستقر مي‌شود. حق فلسطينيان براي تشکيل دولت فلسطيني در کرانه باختري که طبق قطعنامه‌هاي سازمان ملل از آن برخوردارند براي هميشه از بين مي‌رود و به جاي آن دولتي فلسطيني در مناطق پراکنده و جداجدا که حتي بر راه‌هاي مواصلاتي خود حاکميت ندارد تشکيل شود. يک کوچ اجباري ديگر در راه است، فلسطيني ها از قدس و مناطق پرآب کرانه باختري اخراج خواهند شد و به مناطق بياباني و بي آب و علف سينا کوچ داده خواهند شد. هم فلسطيني ها در زنداني قابل کنترل تر متمرکز خواهند شد و هم مشکل آب و زمين و امنيت متزلزل اسرائيل چاره اي مي يابد و اشتهاي سيري ناپذير اسرائيل براي اشغال منابع آب و زمين‌هاي حاصلخيز و آب و هواي مطبوع کرانه باختري اندکي ارضا خواهد شد. طرح خوبي براي تحقق روياي هميشگي اسرائيل از نيل تا فرات است. بله. هدف اصلي معامله قرن، هضم و اشغال کامل کرانه باختري توسط اسرائيل است. اين پروژه اسرائيلي، مطمئنا نياز به بسترهاي رواني گسترده اي دارد. بدنام سازي گروه‌هاي مقاومتي که جلوي معامله تسليم بايستند، با اين اتهام که آنها مخالف طرح‌هاي اقتصادي (همان قاقالي لي هاي طرح) هستند يک ضلع اصلي اين جنگ رواني است. هرچند جمعه هاي خشم و راهپيمايي هاي بازگشت در غزه و عمليات هاي مختلف انتفاضه و مقاومت در کرانه باختري، اولين مانع بر سر راه معامله ننگين است.

ملت فلسطين هرگز زير بار اين نقشه شوم نخواهد رفت و به حدي از بلوغ سياسي رسيده است که بفهمد هر طرحي که آمريکا و اسرائيل براي آنها پيش مي نهند در واقع يک طعمه و قربانگاه است، نه راه نجات. فلسطيني ها اينک بيش از هر زماني راه خود را از سران عرب جدا کرده اند و سران عربستان و امارات اينک جزء منفورترين چهره هاي عرب در بين ملت فلسطين هستند. چنانکه سوزاندن تصاوير آنها در کنار سران آمريکا و اسرائيل به موضوعي عادي در تظاهرات‌هاي بازگشت تبديل شده است.

اما عمليات رواني و رسانه اي ديگر در خود ايران رقم مي‌خورد. با تشديد فشارهاي خارجي بر ايران، ناآرام کردن فضاي اقتصادي و سياسي ايران و درگير شدن حکومت با مشکلات داخلي تا نتواند فرصتي براي تاثيرگذاري بر منطقه داشته باشد. عبور از اين مرحله، مستلزم اهتمام جدي دولت براي مهار تورم افسارگسيخته، نظارت جدي بر بازار و سودجويان، و آگاهي بخشي کامل رسانه اي براي مردم است. هر سه قوه و ديگر ارکان حکومت، با جديت با سودجويان برخورد کنند. مجازات اشد و فوري اخلالگران بازار گام اول بهبودي اوضاع است. لازم است دولت تمامي تلاش خود را براي حفظ و افزايش ارز در ايران به کار گيرد. با توسعه گردشگري، با منع واردات و تعرفه هاي سنگين و... هسته اصلي به خشونت کشيدن اعتراضات که اعضا و سمپات‌هاي گروهک‌هاي تروريستي خصوصا منافقين هستند، شناسايي و مجازات شوند. مردم به‌جاي درگيري با حکومت، بايد بياموزند خود بخشي از راه حل هستند و براي حل مشکلات اقتصادي بايد همکاري کنند. روش صحيح اعتراض آرام و مسالمت آميز را بياموزند و درباره وقوع خشونت و شعارهاي انحرافي کاملا توجيه شوند.

***************************************

روزنامه جمهوری اسلامی**

صدای مردم را بشنوید

بسم‌الله الرحمن الرحیم

یادداشت مدیر مسئول

سخنان روز چهارشنبه رئیس‌جمهور روحانی در جمع مدیران ارشد دولت، با آنچه در یکسال اخیر از وی شنیده می‌شد متفاوت بود. این تفاوت را می‌توان قبل از هر چیز در شفافیت یافت، درست همان چیزی که در سخنان مسئولین ما وجود ندارد و در مواردی در عملکردهایشان نیز نمی‌توان آن را یافت.

رئیس جمهور روحانی با شفافیت قول داد در برابر دو جبهه مقاومت کند؛ یکی جبهه‌ای که از خارج درصدد اخلال در کشور است و دیگری جبهه‌ای که در داخل مشغول همراهی با دشمنان خارجی است. تکیه بر این دو مورد، کاملاً درست است، اما برای موفقیت در مقابله با این دو جبهه باید شفافیت بیشتری در عملکرد دولتمردان ما پدید بیاید. این شفافیت، در درجه اول مربوط به رابطه دولتمردان با مردم است و در درجه بعد تجدیدنظر در اطرافیانی که در تصمیم سازی‌ها موثرند.

اینکه چند روزی است هماهنگی‌ها و همراهی‌های زبانی میان مسئولین نظام از صدر تا ذیل دیده می‌شود، موجب خوشحالی است ولی جای این سوال هم خالی است که چرا این هماهنگی‌ها و همراهی‌ها جدیدالاحداث هستند؟ آیااز بدیهیات اولیه نیست که نظام جمهوری اسلامی به دلیل ویژگی‌هایش طبعاً دشمنانی در جبهه سلطه جویان جهانی دارد و همین واقعیت اقتضا می‌کند مسئولان این نظام هرگز از مسیر هماهنگی و همراهی با همدیگر منحرف نشوند و حتی برای مسئولان رده‌های پائین‌تر و برای اقشار مختلف مردم الگو و اسوه وحدت و همدلی باشند؟

پاسخ، روشن است و خود مسئولان بلندپایه نظام بهتر از هر کسی بر این واقعیت واقفند و حتی بارها آن را به صورت اصلی کلی و یک شعار زیبا به زبان آورده اند، ولی همواره برخلاف این شعار عمل کرده‌اند و کار به جائی رسیده که هم سلطه‌جویان خارجی و هم فرصت طلبان داخلی از اختلافات و درگیری‌های موجود بهره‌برداری به عمل آورده و پیش‌روی‌هائی کردند که کار به مشکلات این روزها کشیده است. مردم ایران، با تجربه سیاسی طولانی مدتی که دارند این تفاوت در شعار و عمل را به درستی درک می‌کنند و اعتمادشان به مسئولین دچار خدشه می‌شود. این مردم، به نظام و اصول و ارزش‌ها وفادارند به این شرط که مسئولان به وظایف خود عمل کنند.

اکنون، باید خدا را شکر کنیم که به مصداق «لایزال یوید هذاالدین بالرجل الفاجر» دشمن خارجی با تهدیدهایش شیپور بیدارباش را با چنان صدای بلندی نواخته که این صدا به گوش مسئولین نظام رسیده و همه را هشیار و بیدار کرده است. هر چند دشمن را نمی‌توان تمجید کرد ولی باید به خاطر این شیپور پرصدا، او را در به خود آمدن مسئولین سهیم بدانیم و از خدای قادرمنان بخواهیم زمینه تداوم این بیداری که منشا هماهنگی و همدلی شده است را در قلب‌ها و اراده‌های مسئولین ما فراهم آورد.

اگر دولتمردان، اعم از اجرائی و تقنینی، قصد دارند خدشه‌ای که در اثر آن درگیری‌های بیهوده و زیان آور و آن عدم شفافیت‌ها در سخن و عمل در اعتماد مردم پدید آمده است را جبران کنند، باید دو شرط را محقق سازند.

اول آنکه به حرف‌های مردم گوش بدهند و به عبارت روشن‌تر صدای مردم را بشنوند. مردم، حرف گزافی نمی‌گویند. آنها خواهان ثبات اقتصدی هستند. ثبات اقتصادی را در ظاهر یک مشت فرصت طلب و سودجو به وجود آورده‌اند ولی در واقع، بی‌توجهی مسئولین به مجاری امور عامل اصلی آن بود. این بی‌توجهی باید به توجه دقیق تبدیل شود تا زمینه‌های بی‌ثباتی از بین برود.

شرط دوم این است که برای رسیدن صدای مردم به گوش مسئولین، راه سالم و مطمئنی باید در نظر گرفته شود. سالم‌ترین راه این است که مسئولان نظام جمهوری اسلامی از صدر تا ذیل با برنامه ریزی مشخص هفتگی مستقیماً با مردم مواجه شوند و سخنان بی‌پرده و بی‌پروای آنها را بشنوند و راه دیگر این است که افراد مطمئن، صادق و دردآشنائی مسئول انتقال حرف مردم به مسئولین باشند. تحقق این شرط متوقف بر این است که مسئولان نظام بدون معطلی و تعارف، در اطرافیان و مشاوران خود تجدیدنظر کنند و افرادی با ویژگی‌هائی که برشمردیم را جایگزین آنها نمایند.

نمی‌دانیم مسئولان چقدر شجاعت چنین اقدامی را دارند ولی این را می‌دانم که اگر چنین شجاعتی را در خود به وجود نیاورند، عبور از گردنه‌ای که اکنون در آن قرار دارند میسر نخواهد بود. ضمناً این را هم بگوئیم که اگر این کار امروز انجام نشود، فردا دیر است.ن

***************************************

روزنامه خراسان**

دلخوشی ها و دل نگرانی های رویکرد جدید رئیس جمهور/ مهدی حسن زاده

روز چهارشنبه هفته گذشته، رئیس جمهور در نشستی با حضور دیگر مسئولان اجرایی از تصمیمات جدید دولت برای خروج بازار ارز از چالش فعلی و بهبود وضعیت اقتصادی خبر داد. این اظهارات از این رو امیدوار کننده است که سخنان رئیس جمهور با ادبیاتی متفاوت از گذشته، با عزمی جزم تر و تاکید بر صرفه جویی دستگاه های اجرایی مطرح شد. نکته کلیدی سخنان رئیس جمهور تلاش برای همگرایی و پرهیز از برخی سخنان حاشیه ساز قبلی و دعوت از عموم مردم و جریان ها برای کمک به دولت بود. بازتاب بسیار مثبتی که سخنان رئیس جمهور در بین عموم طیف های سیاسی و اقتصادی داشت و همگی جریان ها با وجود اختلاف نظرهای بعضا تندشان، بر همگرایی با دولت تاکید داشتند، این امید را ایجاد کرده است که بتوان سرمایه اجتماعی تضعیف شده دولت طی ماه های اخیر را ترمیم کرد. سرمایه اجتماعی که در پی وعده بهبود شرایط بازار ارز و ناتوانی در تحقق آن با آسیبی جدی مواجه شده است و طیف های زیادی از نخبگان تا عموم مردم درباره کارآمدی دولت دچار تردید جدی شده بودند. اکنون برای بازگرداندن اعتماد عمومی به دولت و تحقق اهداف دولت در اصلاح وضعیت اقتصادی به ویژه خروج بازار ارز از چالش فعلی توجه به چند نکته ضروری است:

1- شفاف سازی فراموش نشود: یکی از مهم ترین وعده های رئیس جمهور، اعلام و افشای اسامی شرکت هایی است که ارز 4200 تومانی گرفته اند، اما قیمت کالاهای وارداتی را براساس نرخ ارز بازار آزاد تعیین کرده اند. این وعده در اولین فرصت توسط وزیر ارتباطات عملی و با اعلام اسامی شرکت هایی که ارز 4200 تومانی برای واردات موبایل دریافت کرده اند، مشخص شد کدام شرکت ها تخلف کرده اند. با این حال برخی موضع گیری های این چند روز نشان می دهد که وعده شفاف سازی ارزی دارد قربانی اما و اگرها می شود. روز گذشته سخنگوی وزارت بهداشت اعلام کرد اسامی شرکت هایی که ارز دارویی گرفته اند اعلام عمومی نمی شود و فقط به بیمارستان ها اعلام می شود ، همچنین چند روز پیش نیز وزیر اقتصاد گفته بود: فعلا نمی‌خواهیم نامی از واردکنندگان بیاوریم ولی اگر لازم باشد این اسامی را هم اعلام می‌کنیم تا مردم در جریان قرار گیرند. این اظهارات نشان می دهد که شفاف سازی ارزی به عنوان یکی از مهم ترین وعده های رئیس جمهور برای خروج بازار ارز از چالش با اما و اگر مواجه شده است و این گونه تردیدها پس از وعده های قاطع و سخنان محکم اعتماد سوز است.

2- تناقض ها و ناهماهنگی ها رفع شود: یکی از نقدهای جدی درباره عملکرد تیم اقتصادی دولت، وجود برخی ناهماهنگی ها و موضع گیری های متفاوت و بعضا متناقض درباره برخی موضوعات مهم اقتصادی است. به ویژه درباره بازار ارز که از اواخر سال گذشته، مستعد بحران بود اما همچنان با مواضع متناقض برخی دولتی ها مواجه می شدیم. چنان که برخی بر ضرورت افزایش نرخ ارز و گریزناپذیر بودن آن و برخی دیگر بر تثبیت قیمت ارز اصرار داشتند. آخرین نمونه از این تناقض ها به ماجرای یارانه بر می گردد. جایی که ساعتی پس از انتشار تصویب نامه هیئت دولت درباره چگونگی اجرای تبصره 14 قانون بودجه برای توزیع یارانه نقدی که در آن به صراحت حذف یارانه سه دهک پردرآمد مصوب شده است، نوبخت، به عنوان سخنگوی دولت، در توئیتی عجیب نوشت: «حذف یارانه سه دهک‌ قابلیت اجرایی ندارد و حتی با وجود مضایق (تنگناهای) اقتصادی نیز پرداخت یارانه‌ها در سال ۹۷ به همان صورت قبلی ادامه خواهد یافت.» فارغ از این که تداوم پرداخت یارانه به ثروتمندان طی سال های اخیر به صورت واضحی غیرمنطقی بوده است، اما ناهماهنگی و موضع متناقض در این باره جای شگفتی دارد و مشخص نیست که چرا سخنگوی دولت، مصوبه هیئت دولت را که مبتنی بر قانون مصوب مجلس بوده و با امضای معاون اول رئیس جمهور برای اجرا ابلاغ شده است به صراحت رد می کند؟ قطعا این تناقض و دوگانگی اعتمادسوز است و دولت باید برای حل اختلافات و تناقض های خود در این موضوعات مهم فکری عاجل کند.

3- چراغ سبز به سوداگران!: توئیت بحث برانگیز سخنگوی دولت درباره یارانه، جمله ای تامل برانگیز داشت: «امنیت اقتصادی با سرکشی به حساب های بانکی مخدوش می شود.» چند سال قبل نیز که بحث پالایش یارانه بگیران مطرح بود، شبیه این موضع به نقل از رئیس جمهور نیز مطرح شد که انتقادهای زیادی را در محافل کارشناسی برانگیخت و گزارش های متعددی درباره دسترسی نهادهای دولتی مسئول به حساب های بانکی و دیگر اطلاعات اقتصادی برای شفاف سازی اقتصاد، دریافت مالیات و جلوگیری از سوداگری و پول شویی منتشر شد که نشان می داد این موضع چقدر غلط است. اکنون که قانون مالیات ها به صراحت دسترسی سازمان مالیاتی به اطلاعات حساب های بانکی را فراهم کرده است و رئیس این سازمان از شناسایی ۶ هزار و ۳۰۰ میلیارد تومان مالیات از تراکنش‌های مشکوک بانکی خبر می دهد، این موضع گیری جناب آقای نوبخت، بسیار عجیب است. آن هم در دوره ای که قوانین مبارزه با پول شویی و تامین مالی تروریسم به صراحت بر رصد تراکنش های بانکی تاکید دارد و کارشناسان برای مبارزه با سوداگری در اقتصاد، نظارت بر تراکنش های بانکی و شناسایی دلالان از این طریق را راهکار اصلی می دانند، مشخص نیست که چرا ولو ناخواسته چنین چراغ سبزی به دلالان داده می شود.

در هر صورت ورود جدی رئیس جمهور به بهبود وضعیت اقتصادی و خروج بازار ارز از چالش و مواجهه جدی با آثار تحریم های پیش روی آمریکا نشان می دهد که عزمی جزم تر از گذشته برای اصلاح وضعیت اقتصادی شکل گرفته است. حمایت گسترده همه جناح ها از رویکرد اخیر دولت و رئیس جمهور نیز می تواند اعتماد کم رنگ شده به دولت را اصلاح کند، اما مشکل اصلی را نه در خط حمله حریف و به اصطلاح مثل معروف مارادونا، که باید در خط دفاعی خودمان و به اصطلاح همان ضرب المثل غضنفرهایی جست وجو کرد که فرصت اعتماد سازی را به تهدید اعتمادسوزی تبدیل می کنند. آقای رئیس جمهور شرایط برای اصلاح وضعیت اقتصادی فراهم است و همه حامی تان هستیم، اما مراقب گل به خودی ها باشید.

***************************************

روزنامه ایران**

نقطه عطف/سید‌ضیا هاشمی

سخنان استراتژیک رئیس جمهوری در جمع مسئولان ارشد دولت را می‌توان نقطه عطفی درتاریخ پنج ساله دولت ایشان برشمرد. او با دعوت همه مدیران ارشد خود از سراسر کشور، دستور بسیج همگانی برای اتخاذ تدابیر لازم در مقابل تهدیدات جدید را صادر کرد و با تشریح شرایط و مخاطرات پسابرجامی، فرصت‌های پیش رو برای مقابله با فشارهای خارجی و حل مسائل داخلی را تبیین کرد. صرفه‌جویی، تلاش مضاعف مدیران، پاسخگویی و شفاف‌سازی و اهتمام به حل مسائل مهم کشور مانند تولید، اشتغال و فقرزدایی محورهای اصلی دستورات رئیس جمهوری خطاب به مدیران دولت بود. در عین حال رفع اختلافات و همکاری بیشتر با سایر دستگاه‌ها و گروه‌های منتقد برای تحقق وحدت ملی به‌عنوان شرط لازم برای موفقیت در قبال تهدیدات امریکا و هم‌پیمانانش مورد توجه و تأکید ایشان قرار گرفت.

این رویکرد رئیس جمهوری و دستورات ایشان، در شرایط کنونی می‌تواند تدبیری سرنوشت‌ساز برای تقویت امید ملی باشد، مشروط به آنکه با اقبال همگانی مواجه شود. همان‌طور که ایشان تأکید کردند، انتظار می‌رود تحرکی محسوس و جدید در خود دولت آغاز شود و چنانچه این حرکت در سایر قوا هم مشاهده شود، بی‌گمان جامعه نجیب و فرهیخته ایران، با استقبال و همراهی خود آن را تکمیل و تقویت خواهند کرد.

به‌نظر می‌رسد مهم‌ترین رخدادی که شرایط جدید اقتصادی و سیاسی ایران را در ماه‌های اخیر تحت تأثیر قرار داده است، خروج امریکا از برجام و تهدیدات بعدی آن کشور نسبت به تعاملات بین‌المللی ایران در عرصه اقتصادی و سیاسی است. این تهدیدها اگر چه سابقه‌ای دیرینه دارد ولی به وضوح می‌توان مشاهده کرد که، تهدیدات جدید جریان افراطی حاکم بر کاخ سفید نسبت به منافع ملی ایران به شدیدترین مرحله خود رسیده است. در طول 40 سال گذشته، تقابل میان جمهوری اسلامی و ایالات متحده فراز و نشیب‌هایی را طی کرده و اکنون با استقرار کامل تیم آقای ترامپ و خروج او از برجام به مرحله‌ای بسیار حاد رسیده است. این گروه که از ابتدا موضعی رادیکال در سیاست خارجی داشتند، هیچ فرصتی را برای اتخاذ مواضع یکجانبه گرایانه نسبت به ایران و سایر کشورهایی که سیاست مستقلی در قبال امریکا دارند، از دست نداده‌اند. توجیه آنان تأمین منافع امریکا است و در این مسیر منافع اقتصادی را مهم‌ترین اصل در تدوین استراتژی‌های خود می‌دانند. به‌عبارت دیگر آنان صراحتاً رشد اقتصادی امریکا را مقدم بر مصالح جهانی و حتی اعتبار امریکا در روابط بین‌الملل تلقی می‌کنند. بنابراین از نظر هیأت حاکمه امریکا، نقض توافق‌های بین‌المللی مانند برجام یا بی‌اعتمادی جامعه جهانی نسبت به امریکا و ضعیف شدن اعتبار بین‌المللی آن کشور و حتی نارضایتی بخش مهمی از نخبگان و رسانه‌های امریکایی در افق تأمین منافع تجاری و اقتصادی سرمایه‌داران امریکایی، موجه شمرده می‌شود.

موضع‌گیری‌های یک سال گذشته آقای ترامپ و همکارانش به روشنی این موضوع را نشان داده و اثبات کرده است. بنابراین چشم‌انداز آینده اقدامات امریکا در تعامل با ایران کاملاً قابل پیش‌بینی است. کاخ سفید تقابل تمام عیار با جمهوری اسلامی ایران به‌عنوان یک کشور مستقل و ناهمنوا با امریکا را به‌عنوان استراتژی خود انتخاب کرده و تمام توان خود را در عرصه اقتصادی و دیپلماتیک در این مسیر به کار گرفته است. تشدید تحریم‌ها، اعزام اعضای تیم ترامپ به کشورهای مختلف برای اعمال فشار بر آنان در جهت محدودسازی روابط و همکاری با ایران، اتخاذ مواضع سیاسی رادیکال و فعال‌سازی رسانه‌های همسو برای تقابل علنی با ایران نمونه‌هایی از اقدامات امریکا برای پیاده‌سازی این استراتژی است. نکته مهم آن است که رئیس جمهوری امریکا با اتخاذ این مواضع خصمانه، مسأله ایران را برای خود تبدیل به یک موضوع حیثیتی کرده است، بنابراین اگر نتواند در این مسیر به نتیجه مطلوب دست یابد، شکست فاحشی در روابط خارجی برای او رقم خواهد خورد.

پس تردید نباید کرد که تیم ترامپ از هیچ کوششی برای تضعیف ایران در سطح ملی و بین‌المللی فروگذار نخواهند کرد و از همه امکانات بالفعل و بالقوه خود و همپیمانان برای تخریب روابط ایران با سایر ملل و بویژه ایجاد تلاطم در درون جامعه ایران بهره خواهند برد.در این میان البته عنصر تعیین‌کننده و سرنوشت‌ساز، تدابیر ایران برای حفظ اقتدار و انسجام ملی است. تجربه چهل سال گذشته نشان داده است که هرگاه انسجام داخلی، وحدت ملی و اعتماد مردم به مسئولان از استاندارد بالایی برخوردار بوده، تهدیدات خارجی کارساز نبوده است. بالعکس، در فقدان اعتماد و انسجام، مخاطرات داخلی و تهدیدات خارجی پررنگ و اثرگذار شده است.

با این تحلیل، سخنان پرشور رئیس جمهوری را که همراه با تواضع ستودنی در برابر منتقدان، اتخاذ تدابیر روشن و قاطع برای مدیران و فراخوان وحدت و همدلی برای هم‌افزایی ملی است، باید نقطه عطفی برای خنثی‌سازی تهدیدات فراملی و تبدیل آن به فرصتی برای برون رفت از تنگناهای موجود و محتمل و تقویت روند توسعه و پیشرفت تلقی نمود. تحقق این مهم مستلزم اقدامات یا اصلاحاتی است که به ارتقای اعتماد عمومی و مشارکت همگانی خواهد انجامید. برخی از اهم این اقدامات عبارتند از: 1- جدیت و تلاش مضاعف: همانگونه که رئیس جمهوری تأکید کردند، مدیریت موفق شرایط کنونی مستلزم تلاش بیشتر مدیران کشور در قوا و سازمان‌های مختلف بویژه مسئولان ارشد است.

نتیجه این تلاش باید در تسریع فرآیندها، کاهش دوره بازدهی طرح‌ها و بویژه در تسهیل امور جاری و دسترسی بیشتر و بهتر مردم به مدیران در هنگام مراجعه به دستگاه‌های دولتی، قضایی، پارلمانی و سایر نهادها تجلی یابد.

2- پاسخگویی و شفافیت عملکردها: روابط عمومی‌ها به‌عنوان کانون پیوند دستگاه‌ها با افکار عمومی و رسانه‌ها، نقش مضاعفی در مدیریت شرایط بحران دارند. بنابراین در شرایطی که نیاز بیشتری به شفافیت عملکردها و پاسخگویی مدیران به افکار عمومی احساس می‌شود، باید حلقه اتصال مدیران با مردم قوی‌تر گردد تا اعتماد جامعه نسبت به صحت عملکردها و کارآمدی مدیران افزایش یابد. بی‌گمان پاسخگویی مدیران دولتی، مقامات قضایی، نمایندگان مجلس، شخصیت‌های فرهنگی و مذهبی، چهره‌های نظامی و انتظامی و همه نخبگان رسمی به رفع شبهات و ارتقای منزلت اجتماعی خود آنان کمک کرده و اعتماد ملی را تقویت خواهد کرد.

3- مرجعیت رسانه‌های داخلی: همان‌گونه که رهبر معظم انقلاب در دیدار با مسئولان قوه قضائیه تأکید کردند با کار رسانه‌ای حرفه‌ای، هنرمندانه و جذاب، باید سطح اعتماد عمومی به قوه قضائیه و سایر قوا ارتقا یابد. انتظار عمومی از رسانه‌های داخلی بویژه رسانه‌های رسمی آن است که بتوانند پیوند میان مسئولان و مردم را تقویت کنند. این امر بدون مرجعیت رسانه‌های داخلی میسر نمی‌شود و در صورتی رسانه‌ها محل رجوع و ارجاع خواهند بود که بتوانند براساس اصول صحت، دقت و سرعت و با بهره‌گیری از تکنیک‌های حرفه‌ای و هنری و فناوری‌های نوین به‌عنوان امین افکار عمومی، واقعیت‌های موجود را به شایستگی بازتاب دهند.

چنانچه رسانه‌های داخلی نتوانند قابلیت‌های فنی و حرفه‌ای خود را به روز کنند، یا به‌دلیل محافظه کاری یا تعصبات غیرحرفه‌ای اعتماد مخاطبان را از دست دهند، قهراً رسانه‌های بیگانه محل رجوع افکار عمومی خواهند شد. در این صورت، این رسانه‌ها نمی‌توانند به ایفای نقش و وظیفه خود بپردازند و بویژه در شرایط بحران محلی از اعراب نخواهند داشت. بنابراین اقتضای وظیفه شناسی و تعهد رسانه‌های ملی آن است که با اتکا و تعهد به اصول حرفه‌ای، اعتماد مخاطبان و مرجعیت رسانه‌ای خود را احیا کنند و در شرایط ویژه‌ای که نیاز بیشتری به نقش‌آفرینی آنان است، به تعهدات خود عمل کنند.همه این اقدامات موجب تقویت همدلی، اعتماد و هم‌افزایی خواهد شد و در این صورت است که چه بسا تهدیدات خارجی تبدیل به فرصت‌هایی برای تحرک جدیدی در شناسایی و بهره‌برداری بیشتر از ظرفیت‌های ملی و «نقطه عطفی» در پیشرفت ایران می‌شود.

***************************************

روزنامه جام جم**

باز هم نبرد،نبرد اراده‌هاست / مهدی فضائلی

عزم و اراده، واژه‌های دیرآشنا و مثبتی هستند که هر فرد و هر جامعه ای که به آن متصف باشد، ارزشمند و شایسته تقدیر شناخته می شود و فقدان این ویژگی همواره منفی و به عنوان یک نقطه ضعف مهم ارزیابی می گردد.

برای اراده تعاریف مختلفی ارائه شده است؛ برخی اراده را توانایی تصمیم گیری و پیگیری با عزم راسخی می دانند که هدف و تصمیم را با موفقیت به پایان می رساند. عده ای دیگر،اراده را نیرویی درونی تعریف کرده اند که فرد یا جامعه را مجبور می کند به میل خود و از روی هوس رفتار نکنند.

و تعریف دیگری هم اراده را نیرویی درونی دانسته که امکان غلبه بر تمام موانع و سدهای بیرونی را ممکن می سازد. همه این تعاریف و تعاریف متعدد دیگری که برای عزم و اراده شده است، معلوم می کند چرا اراده مهم است و چرا برخوردار از این ویژگی اعم از اینکه فرد باشد یا جامعه، شایسته تقدیر و گرامی داشته شدن. دقت در این تعاریف روشن می سازد که فرد و بخصوص جامعه مصمم با اراده و صاحب عزم، می‌تواند مطمئن باشد که به اهدافش خواهد رسید و موانع و سدهای بیرونی را در هم خواهد شکست و آنها را پشت سر خواهد گذاشت. انقلاب اسلامی ایران از نخستین روزهای خود تا کنون،ضمن استظهار به امدادهای الهی، با تکیه بر عزم و اراده ملت، مسئولان انقلابی و رهبری حکیم خود توانسته است بر توطئه‌ها و بحران‌ها و موانع ریز و درشت، فائق آمده، اهداف خود را دنبال کند و به چهل سالگی برسد. نبرد اراده‌ها بین ما و دشمنان پیشرفت و تعالی ایران اسلامی از همان نخستین روزهای پیروزی انقلاب آغاز شد. غائله‌های کردستان و گنبد و خلق عرب و خلق مسلمان تبریز، جنگ تحمیلی هشت ساله، اقدامات تروریستی متعدد و پرخسارت، تحریم‌های اقتصادی،حمله به هواپیمای مسافربری، جنگ نفتکش‌ها و دهها توطئه و بحران دیگر،با اراده دشمن و بر سر راه ایران اسلامی قرار داده شدند و همه آنها با اراده برخواسته از ایمان و دشمن شناسی نیز پشت سر گذاشته شدند و دشمنان را ناکام کردند. اما نیاز به عزم و اراده، پایان ناپذیر است چرا که اهداف (نه آرمانها) نو به نو می شوند و موانع و سدهای بیرونی(طبیعی، خود ساخته و دشمن ساخته) تمام ناشدنی است. امروز نیز دشمنان ما تصمیم گرفته اند یکبار دیگر اراده شیطانی خود را علیه منافع مردم ایران و نظام اسلامی بکار گیرند و مارا از پا درآورند؛ اراده ای که در صورت تحقق،اصل و حقیقتی بنام ایران را از پا در خواهد آورد. دشمن اراده کرده است تحریم‌های فلج کننده اش را تشدید کند تا مردم را به ستوه آورد. دشمن اراده کرده است، با عملیات روانی همه جانبه، ملت ایران را از داشته‌ها و دستاوردهایش غافل و از آینده خود مایوس کند. و دشمن مصمم است با ایجاد آشوب و بلوا،انسجام ملی ما را به تفرقه مبدل سازد و مسئولان را در اداره کشور ناکارآمد جلوه دهد و قدرت تصمیم گیری ملت و دولت را با حاشیه سازی‌ها و ناامنی‌ها تحت الشعاع قرار دهد. در یک کلام،دشمن عزمش را جزم کرده است تا با فشار اقتصادی، روانی و عملی مارا به سازش ذلت بار وادار نماید و اراده شیطانی خود را به ما تحمیل کند.

و ما در مقابل باید با تدابیر اقتصادی درست و بهنگام، مجازات قاطع مفسدین اقتصادی،رفتار مردمی مسئولان و بخصوص حمایت از کالای ایرانی، فشار اقتصادی دشمن را خنثی کنیم.

باید با اطلاع رسانی درست و موثر دستگاه ها، در دام شایعه ها نیفتادن و تبیین، فشار روانی را کاهش دهیم و سرانجام، با هوشیاری در برابر فتنه انگیزی عوامل دشمن و عدم همراهی با تحریکات و پیشگیری از بهانه ها،از آشوب ها پیشگیری و با حرکت های مشکوک مقابله به موقع و قاطع صورت دهیم. دشمن به دنبال سازش ذلت بار ماست و ما پاسخ او را با مقاومت عزتمند خواهیم داد. لذا امروز و یکبار دیگر، نبرد اراده ها معنی و مفهومی برجسته پیدا کرده است؛ اراده شیطان بزرگ با شیطانک های تابعش از یک سو، و اراده الهی ملت و نظام اسلامی از سوی دیگر؛ و انشاا... در این نبرد نیز یکبار دیگر اراده اهل حق، بر اراده اهل باطل غلبه خواهد کرد و نور الهی تداوم خواهد یافت! یُرِیدُونَ لِیُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ

***************************************

روزنامه وطن امروز**

این شمشیر چوبی است!/حسن رضایی

به گمانم، پس از سخن معروف رئیس‌جمهور در صحن علنی مجلس به تاریخ ششم آبان‌ماه 96 که درباره مذاکره با آمریکا گفته بود: «به بعضی از کشورهای شرق آسیا پیغام می‌دهند که با ما مذاکره کن، این کشورها مگر دیوانه شده‌اند که با شما مذاکره کنند»، سخنان اخیر وی در جمع مدیران ارشد دستگاه اجرایی را باید دومین نقطه عطف در رفتار سیاسی ایشان طی سال‌های اخیر تلقی کرد. روحانی اینک برای دومین بار، بدون آنکه وسط صحرای کربلا هم بخواهد حرف از مذاکره بزند! از لزوم مقاومت در برابر زیاده‌خواهی‌های آمریکا سخن گفته و این اگرچه شگفت است، لکن غنیمتی است؛ غنیمتی که نشان می‌دهد روحانی همین چند سال قبل، به غلط تصور می‌کرد «مذاکره با آمریکا راحت‌تر از مذاکره با اروپاست، چرا که اروپایی‌ها به دنبال آقا اجازه از آمریکا هستند. آمریکایی‌ها کدخدای ده هستند، با کدخدا بستن راحت‌تر است».

حرف زدن از چنین رویکردی، اگرچه دیر و دور، لکن باز هم می‌تواند محل امید باشد، البته اگر فقط حرف نباشد! امید به آنکه دولت محترم بالاخره پس از 5 سال قبول کند آدرس‌های کلیدی‌اش درباره حل معضلات اقتصادی داخل در خارج از مرزها، از اساس اشتباه بوده و باید عوض شود. رئیس‌جمهور محترم اخیراً گفته است: «ما آمریکا را به زانو درمی‌آوریم»؛ این «ما» اما اگر در نظر جناب روحانی و اتاق فکر دولت، به معنی «ما و اروپا» باشد، حتما تکرار یک اشتباه تاریخی دیگر خواهد بود. حسن روحانی حالا دیگر پس از سال‌ها تکیه زدن بر مناصب کلیدی در یک نظام انقلابی، باید قبول کند اولاً مبارزه امام(ره) و انقلاب اسلامی با آمریکا، از همان ابتدا هم از سر احساسات نبوده و منطقی عقلانی و تجربی را با خود به همراه داشته و ثانیا به یاد بیاورد در تمام سال‌های مبارزه و پس از پیروزی انقلاب، این مبارزه صددرصد معقول، تماماً بر قدرت داخلی تکیه داشته است.

سومین چیزی که جناب رئیس‌جمهور باید به یاد خود بیاورد این است: کشورهای اروپایی، همین حالا هم مهم‌ترین حامیان گروهک تروریستی منافقین، اسرائیل، آل‌سعود و تمام دشمنان شناخته شده ما هستند، هنوز آقا اجازه هستند و اگر تمام اشتراکات ایدئولوژیک آنها با ایالات متحده را هم نادیده بگیریم، با توجه به حجم عظیم مبادلات مالی خود و آمریکا، تا ابد در کنار ما و روبه‌روی کدخدای‌شان قرار نخواهند گرفت! حسن روحانی اما چنین نگاهی به اروپا ندارد و با آنکه خود بیش از هر کس دیگری در این کشور، طعم عهدشکنی و خباثت اروپایی‌ها را در مذاکرات هسته‌ای دهه 80 چشیده، چنین می‌پندارد که با اهرم اروپا می‌شود به جنگ کدخدا رفت! اظهارات متعدد مقامات دولتی در این روزها، مشحون از چنین پنداری است.

در راس این اظهارات، محمدجواد ظریف در حالی که مثلاً کشورمان به دنبال چانه‌زنی و امتیازگیری از اروپایی‌هاست، طی سخنرانی در جمع اعضای اتاق بازرگانی، دست بالای ایران در مذاکرات را چنین رو کرده است: «ناموفق شدن برجام برای ما خیلی خطرناک است!» دولت اگر هم در قصد خود در زمینه «به زانو درآوردن آمریکا» صادق باشد، باید بداند با چنین روحیه‌ای نمی‌توان به جنگ آمریکا رفت! بر این مبنا، ما اگرچه از سخنان اخیر رئیس‌جمهور استقبال می‌کنیم، لکن از یاد نمی‌بریم که همین ایشان، همین 3 سال قبل، نظری صددرصد متفاوت داشتند و معتقد بودند: «امروز 36 سال از پیروزی انقلاب اسلامی گذشته و دیگر دوران احساسات سپری شده و باید واقعیات را تبیین کنیم تا جامعه ما بداند که در دنیا چه خبر است و چگونه باید با دنیا تعامل کنیم!»

مسلماً شخص جناب ظریف هم تصدیق می‌کنند چنین ادبیاتی، با ادعای «به زانو درآوردن آمریکا» هیچ سنخیتی ندارد! کنار هم قرار دادن این واقعیات به ما می‌گوید نباید از حرف‌های اخیر رئیس‌جمهور ذوق زده شد و مثل برخی که بلافاصله پس از بیانیه لوزان، بدون درک باطن ماجرا، پیام تبریک دادند، از هول حلیم، در دیگ افتاد. رئیس‌جمهور اگر حالا متوجه شده باید با آمریکا مبارزه کرد و نباید استقلال، آزادی، مردمسالاری، جمهوریت و اسلامیت نظام، دین و فرهنگ‌مان را معامله کنیم، باید برای او و دولتش خوشحال بود.

حرف زدن اما فاصله زیادی با عمل دارد! دولت برای طی کردن چنین راهی باید در ابتدا شجاعت چنان مبارزه‌ای را در خود ایجاد کند تا به تبع آن، افکار عمومی نیز از شجاعت و اقدام انقلابی دولت متاثر شده، در جهت انسجام ملی سامان یابد. رئیس‌جمهور کشوری انقلابی که مسؤولانش باید همسطح کم‌درآمدترین اقشار جامعه باشند، هنوز 2 روز نیست که با لباس برند آمریکایی از توچال‌گردی برگشته، پس باید پیش از سلام و صلوات به‌ خاطر یک نطق اصطلاحا توفانی، منتظر تغییرات ملموس عملی او و کابینه بود!

البته اینکه رئیس‌جمهور بگوید «ما آمریکا را به زانو درمی‌آوریم» ولی جناب ظریف معتقد باشد «ناموفق شدن برجام برای ما خیلی خطرناک است» تناقضی است که نمی‌توان آن را از دید افکار عمومی پنهان کرد. دولت اگر واقعا می‌خواهد آمریکا را به زانو دربیاورد، باید به وزیر امور خارجه و دیگر مقاماتش بگوید اظهارات ناامیدکننده نداشته باشند و ملت را برای مبارزه آماده کنند. اظهارات جناب ظریف به عنوان مهم‌ترین عضو کابینه روحانی اما چنین می‌نماید که دولت، همین برجام از هم پاشیده- بخوانید اروپا!- را اهرم مبارزه با آمریکا تصور کرده است! روشن است که چنین مبارزه‌ای که با شمشیر عاریه‌ای دوستان آمریکا برنامه‌ریزی شده، به مجرد شکستن آن شمشیر، از بن بر باد خواهد رفت. واقعیت دیگر آن است که به استناد سخنان اخیر مقامات اروپایی درباره عدم توان مقابله تجاری- و نه راهبردی!- اروپا با ایالات متحده، چنین شمشیری اساساً وجود خارجی ندارد!

***************************************

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات