صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۱۰ شهريور ۱۳۹۷ - ۰۷:۳۳  ، 
کد خبر : ۳۱۲۰۳۸

یادداشت روزنامه‌ها 10 شهریور ماه

روزنامه کیهان **

عراق، غوغای انتخاب نخست وزیر جدید

دو هفته پیش «‌دادگاه عالی فدرال عراق» نتایج نهایی انتخابات پارلمانی ۲۲ اردیبهشت این کشور را تایید کرد، نتایجی که مدت مدیدی در معرض «اما و اگر» قرار داشت و سبب شد بخشی از آراء بازشماری شود اما در آخر معلوم شد که اعتراضات و بازشماری آراء تغییر مهمی در نتایج انتخاباتی نکرده است.

متعاقب آن سه‌شنبه گذشته « فواد معصوم» رئیس‌جمهور کرد عراق اعلام کرد اولین جلسه پارلمان جدید روز دوشنبه ۱۲ شهریورماه تشکیل خواهد شد. پارلمان عراق در اولین گام ریاست دائمی پارلمان را انتخاب خواهد کرد و پس از آن رئیس‌جمهور جدید با رای بیش از دو سوم نمایندگان انتخاب خواهد شد. در‌باره انتخاب رئیس‌جمهور نیاز به اجماع داخلی اولاً بین گروه‌های پارلمانی مختلف کرد و ثانیاً بین نمایندگان سنی و شیعه عراق است. به نظر می‌آید، انتخاب رئیس‌جمهور جدید به بیش از آن مقدار زمانی که در‌باره مرحوم جلال طالبانی و فواد معصوم روی داد، نیاز داشته باشد چه اینکه تا‌کنون نه تنها بین نمایندگان شیعه و سنی بلکه حتی میان طیف‌های مختلف کردی توافق لازم روی نداده است.

پس از انتخاب رئیس‌جمهور جدید، او یک هفته زمان خواهد داشت تا کاندیدای نخست‌وزیری را برای کسب آرای اکثریت نمایندگان به مجلس معرفی نماید. در این بین قانون می‌گوید نخست‌وزیر از بزرگترین گروه‌پارلمانی-که عراقی‌ها به آن «‌کُتله اکبر» می‌گویند- به رئیس‌جمهور پیشنهاد می‌شود و او وی را برای کسب رای اعتماد به پارلمان معرفی می‌نماید که تا‌کنون وی از بزرگترین گروه پارلمانی که متعلق به شیعیان بوده، معرفی شده است. اما این در حالی بوده که گروه‌های شیعه پس از رقابت‌های انتخاباتی، اکثراً در پارلمان به هم پیوسته و کُتله اکبر را تشکیل داده بودند. رقابت‌های بین شیعیان در انتخابات اردیبهشت گذشته پارلمان عراق تشدید شد و سبب شکل‌گیری گروه‌های انتخاباتی نزدیک به هم گردید و این موضوع سبب تشدید رقابتی درون شیعی برای رسیدن به کُتله اکبر و در نتیجه معرفی نخست‌وزیر گردید و به نظر می‌آید سبب تاخیر بیشتری از گذشته در معرفی نخست‌وزیر جدید گردد.

در انتخابات گذشته فهرست دولت قانون با محوریت حزب الدعوه و رهبری شخص نخست‌وزیر وقت- نوری المالکی- با ۹۱ رای و سپس پیوستن سریع چند گروه دیگر پارلمانی شیعه به آن، انتخاب نخست‌وزیر جدید را سرعت داد. چهار سال پیش گروه‌های پارلمانی شیعه، به شرط کناره‌گیری رئیس ‌فراکسیون دولت قانون، با انتخاب فردی دیگر از حزب الدعوه موافقت کرده و اجازه دادند سومین نخست‌وزیر، پس از ابراهیم جعفری و نوری مالکی نیز از این حزب قدیمی عراق انتخاب شود از این رو رسیدن گروه‌های مختلف پارلمانی عراق به حیدر العبادی چندان دشوار نبود. اما هم اینک شرایط تغییر کرده است چرا که از یک سو الان الدعوه خود در سه گروه پارلمانی رقیب- نصر، فتح و دولت قانون- حضور دارد که در بعضی از این سه در اکثریت و بعضی در اقلیت است و از سوی دیگر هم‌اینک جمع آرای آن کمتر از آن است که به فرض وحدت دو‌باره اجزاء بتواند مدعی کتله اکبر باشد. در عین حال با توجه به اینکه اختلافات درون گروه‌های انتخاباتی شیعه حل و فصل نشده است، هنوز بعضی از اعضای برجسته حزب الدعوه از شانس انتخاب به‌عنوان نخست‌وزیر برخوردار می‌باشند.

آنچه در این بین باید گفت این است که «انتخاب نخست وزیر» مثل انتخاب اعضای پارلمان و یا انتخاب رئیس‌جمهور در یک فراگرد داخلی صورت می‌گیرد و عوامل بیرونی در انتخاب آنان اثر چندانی بر جای نمی‌گذارد مثلا از سال ۱۳۸۴ که اولین انتخابات آزاد پارلمانی در «عراق نوین» شکل گرفت، کشورهای آمریکا، عربستان، امارات و ترکیه تلاش زیادی کرده و پول‌های هنگفتی صرف نمودند تا نتایج انتخابات و پیامدهای حقوقی آن را به نفع خود رقم بزنند اما در عمل آنچه اتفاق افتاد، « انتخابی عراقی» بود. انتخابی که این کشورها با آن بطور واقعی کنار نیامدند و تا حد همکاری با گروه‌های بدنام تروریستی مثل داعش و یا تشویق به جدایی کردستان از عراق درصدد بر‌هم زدن شرایط داخلی عراق و آرای انتخاباتی مردم بر آمدند.

انتخابات اخیر عراق و اختلافات نه‌چندان غیرطبیعی که بین گروه‌های پارلمانی شیعه طی حدود سه ماه و نیم گذشته روی داد، دولت‌های مداخله‌گر آمریکا، عربستان و امارات را برای اثرگذاری بر انتخاب نخست‌وزیر وسوسه کرد و این شرایط داخلی عراق را به سمت پیچیده‌تر شدن سوق داد اما البته بیش از آن به جنگ روانی و وارونه‌نمایی تحولات عراق معطوف بود. آنچه در انتخابات عراق روی داد به هیچ وجه از تحول کیفی به نفع این کشورها حکایت نمی‌کند چرا که از یک سو اگر‌چه گروه‌های انتخاباتی شیعیان، سنی‌ها و کردها به سمت تکثر و در نتیجه گروه‌های پارلمانی کوچک‌تر پیش رفته‌اند اما گروه‌های جدیدی که ماهیتاً با گروه‌های قبلی متفاوت باشند - علی‌رغم تلاش‌های آمریکا، سعودی و دیگران- روی کار نیامده‌اند. مثلا پیروزی‌های انتخاباتی در گروه‌های سابق شیعه شامل الدعوه، مجلس اعلا، بدر، صدری‌ها و... تکرار شده است کما اینکه در میان کردها و اهل‌سنت نیز همان اتفاقات تکرار گردیده است.

باید اضافه کرد که در انتخابات اخیر پارلمانی از قضا گروه‌ها و ‌اشخاص «جهادی» که با مداخلات فتنه‌انگیزانه سعودی‌ها و آمریکایی‌ها مخالف می‌باشند، بیش از دیگران، کرسی‌های پارلمان را بدست آوردند.

در این بین آمریکایی‌ها و سعودی‌ها با توسل به تبلیغات زیاد و اعزام افراد به عراق با این داعیه که می‌توان شرایط عراق را تغییر داد، جو روانی شدیدی راه ‌انداخته‌اند و حال آنکه بطور واقعی موفقیتی بدست نیاورده‌اند؛ به این دو مورد توجه کنید:

- در دو هفته گذشته دونالد ترامپ رئیس‌جمهور متوهم آمریکا با اعزام نماینده ویژه به عراق درصدد برآمد در ترکیب‌بندی گروه‌های پارلمانی عراق اخلال وارد کرده و روند را مدیریت کند؛ «بریت مک کورگ» در این میان با فشار بر کردها، رهبران فهرست سائرون و بعضی دیگر از رهبران شیعی تلاش کرد تا در عمل مانع شکل‌گیری شرایطی در پارلمان شود که منجر به انتخاب یک نخست وزیر از سوی شیعیان گردد. در این بین حتی مسعود بارزانی که هنوز از خیانت آمریکایی‌ها در جریان همه‌پرسی مهرماه گذشته ناراحت است به نماینده ترامپ گفت کردها منافع خود را در همراهی با «‌بزرگترین گروه پارلمانی شیعه» می‌دانند و از این رو دست آمریکا را خالی گذاشت. البته این پایان کار آمریکا در کارشکنی نخواهد بود و مسلماً ادامه می‌یابد.

موضوع دوم مداخلات سعودی و امارات برای ممانعت از انتخاب به موقع رئیس‌جمهور و کابینه جدید در عراق است. در هفته‌های گذشته و به‌خصوص روزهای گذشته ثامر السهبان وزیر مشاور در امور خارجی عربستان و سفیر سابق که سال گذشته به‌عنوان عنصر نامطلوب از عراق اخراج گردید، به همراه «حسن احمد‌شحی» سفیر امارات تلاش زیادی کردند که با وعده‌های چرب و نرم در ائتلاف‌های شیعی اثر بگذارند و نوعی خط‌کشی مصنوعی بین شیعیان عراق و ایران را به رخ بکشند. آنان با علم به اینکه آقای عبادی به دلیل فقدان حدنصاب لازم در کرسی‌های پارلمان، شانس سال ۱۳۹۳ در انتخاب به‌عنوان نخست‌وزیر را ندارد به او فشار آوردند تا از ائتلاف با گروه‌های شیعی جهادی اجتناب کرده و با گروه‌هایی نظیر الوطنیه وابسته به ایاد علاوی و سائرون به رهبری مقتدا صدر و بخش‌هایی از کردها و نیز تعدادی از نمایندگان اهل سنت ائتلافی تشکیل دهد. هدف آنان یکی از سه چیز بود؛ جلوگیری از شکل‌گیری سریع پارلمان و تاخیر زیاد در انتخاب رئیس‌جمهور و نخست‌وزیر جدید و در نتیجه فشل شدن سیستم مردم‌سالار عراق، گرفتن زمان برای به نتیجه رساندن طرح‌های مشترک آمریکایی، سعودی و اماراتی علیه مردم و دولت عراق و یا در نهایت برجسته‌نمایی اختلاف داخل عراق و رو به بحران سیاسی و امنیتی نشان دادن این کشور. بر این اساس دولت سعودی در حالی که اساساً مخالف استقرار نظم در عراق است، اعلام کرد که از ادامه نخست‌وزیری عبادی حمایت می‌کند و رسانه‌های سعودی از جمله عکاظ و الشرق‌الاوسط وانمود کردند که ایران مخالف نخست‌وزیری حیدر‌العبادی است!

اما واقعیت این است که:

۱- تاخیر کنونی در تشکیل پارلمان که پس‌فردا تشکیل خواهد شد، مسبوق به سابقه است. عراق حتی در سال ۱۳۸۹ شاهد تاخیری بیش از این در شکل‌گیری پارلمان و نهادهای منبعث از آن بود. کما اینکه با فرض اینکه پارلمان عراق در هفته‌های آینده نتواند به اجماع لازم برای انتخاب رئیس‌جمهور و نخست وزیر برسد چندان غیر‌طبیعی نیست.

البته برابر آخرین خبرها هم‌اینک ائتلافی شیعی، کردی و سنی با محوریت ابوحسن العامری رئیس ‌فراکسیون الفتح به ۲۰۳ کرسی از ۳۲۸ کرسی پارلمان دست یافته است و بحث انتخاب رئیس‌جمهور بین دو گروه عمده کردی در حال نهایی شدن است و احتمال انتخاب مجدد فواد معصوم قوت گرفته است.

۲- ایران نظر خاصی در مورد انتخاب فرد یا افرادی به‌عنوان نخست‌وزیر یا رئیس‌جمهور در عراق ندارد و آنچه مورد تاکید جمهوری اسلامی است وحدت و همگرایی درون عراقی و مخالفت با مداخلات خارجی در امور این کشور می‌باشد.

۳- علی‌رغم تبلیغات جهت‌دار آمریکایی- سعودی، مردم و حکومت در عراق، رابطه فعال و راهبردی با ایران را اولویت مهم خود می‌دانند و این موضوع تحت تاثیر افراد خاصی قرار نمی‌گیرد. زمان زیادی لازم نیست تا کذب بودن تبلیغات دشمنان رابطه راهبردی ایران و عراق بار دیگر اثبات گردد.

سعدالله زارعی

***************************************

روزنامه جمهوری اسلامی**

حرکت در صراط غدیر

بسم‌الله الرحمن الرحیم

فردا سالروز آغاز ولایت مولی الموحدین و امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام است. به این مناسبت شایسته است فارغ از غوغاهای سیاسی که سرتاسر جهان را پر کرده، به سراغ فقر مطلقی که بشریت امروز در عرصه معنویت و اخلاق از آن رنج می‌برد برویم، موضوعی که ریشه تمام مشکلات جامعه انسانی است.

امام خمینی در نامه تاریخی خود به گورباچف، صدر هیات رئیسه اتحاد جماهیر شوروی در سال 1367 بی‌اعتقاد واقعی به خدا را ریشه تمام مشکلات شرق و غرب دانسته و افزودند: «مشکل اصلی کشور شما مساله مالکیت و اقتصاد و آزادی نیست. مشکل شما عدم اعتقاد واقعی به خدا است، همان مشکلی که غرب را هم به ابتذال و بن‌بست کشیده و یا خواهد کشید. مشکل اصلی شما مبارزه طولانی و بیهوده با خدا و مبدا هستی و آفرینش است.»

وجود کلمه «واقعی» در این فراز از نامه امام خمینی برای القاء این نکته است که اعتقاد به خدا اگر همراه با پای بندی عملی به اوامرو نواهی الهی نباشد، ارزشی ندارد. به همین دلیل است که بلافاصله این بی‌اعتقادی را علاوه بر شرق، مشکل غرب هم می‌دانند و می‌افزایند: «همان مشکلی که غرب را هم به ابتذال و بن بست کشیده و یا خواهد کشید.»

این خاصیت قدرت است که انسان‌ها را حتی اگر به خدا اعتقاد داشته باشند مجذوب خود می‌کند و چون شیرینی و جاذبه زیادی دارد، اصحاب قدرت را از مسیر حق منحرف می‌نماید. در کارزار مبارزه جاذبه قدرت و اعتقاد به خدا فقط همان «واقعی» بودن اعتقاد به خداست که می‌تواند قدرتمندان را از انحراف نجات دهد و آنها را در مسیر حق نگهدارد.

تکلیف زمامداران بلوک شرق از جمله شوروی که آشکارا خدا را انکار می‌کردند و حتی با اعتقاد به خدا و دین می‌جنگیدند روشن است ولی زمامداران دیگر به ویژه کشورهای قدرتمند غربی با اینکه منکر خدا نیستند و بر اعتقاد زبانی و ظاهری به خدا تاکید می‌کنند، نیز همانگونه که در نامه امام خمینی آمده به ابتذال و بن‌بست دچار شده اند، زیرا اعتقادشان به خدا واقعی نیست و به فرامین الهی پای بندی عملی نشان نمی‌دهند.

هر چند اعتقاد واقعی به خدا برای همه زمامداران لازم است، ولی آن دسته از زمامداران که بر کشورهای اسلامی حکومت می‌کنند به ویژه آنان که به نام دین خدا قدرت را در کشورهایشان دردست گرفته‌اند باید پای بندی بیشتری نشان دهند. وضعیت جهان اسلام و آنچه در اکثر کشورهای اسلامی می‌گذرد متاسفانه خلاف این انتظار را نشان می‌دهد. کشتار و خون ریزی، جنگ قدرت، فساد مالی، وابستگی به قدرت‌های استعماری و تقسیم جامعه به دو طبقه اشرافی و فقیر در کشورهای اسلامی کاملاً مشهود است. چنین وضعیتی برای پیروان پیامبر اسلام که برای بسط عدالت، آزادی و کرامت انسانی مبعوث شد شایسته نیست. مسلمانان و دولت‌های کشورهای اسلامی باید منادیان وحدت، عدالت، استقلال و کرامت انسانی باشند تا برای سایر ملت‌ها به عنوان الگو مطرح شوند.

در این میان، انتظار از جمهوری اسلامی ایران به دلیل ارادت ویژه‌ای که مردم و مسئولان این نظام به مولی الموحدین حضرت علی علیه السلام دارند با آنچه از سایر کشورها انتظار می‌رود متفاوت است. مردم ایران، به حضرت علی علیه‌السلام به خاطر اینکه مظهر توحید است ارادت ویژه‌ای دارند. این ویژگی امیرالمومنین که عنوان «مولی الموحدین» بیانگر آن است و سرچشمه عدالت، تقوا،‌ ساده زیستی و مردمی بودن است، ایجاب می‌کند نظام جمهوری اسلامی در عالی‌ترین سطح تامین‌کننده همین ویژگی‌ها در جامعه ایرانی باشد. واقعیت این است که تلاش مسئولان نظام جمهوری اسلامی همواره همین بوده ولی مشکلات فراوانی که بر سر این راه وجود داشت، مانع تحقق این هدف شد. با اینحال، نمی‌توان انکار کرد که «اعتقاد واقعی به خدا» که باید در پای بندی عملی مسئولان نظام به فرامین الهی جلوه کند نیاز به تقویت دارد. این، سفارش خود مولی الموحدین به زمامداران مسلمان و وصیت امام خمینی به مسئولین نظام جمهوری اسلامی است که در همه حال خدا را در نظر بگیریدو در مسیر حق حرکت کنید.

شرایط امروز کشور ما بگونه‌ای نیست که بتوانیم مدعی اجرای کامل عدالت و رعایت کرامت انسانی در جامعه اسلامی و انقلابیمان باشیم. یکی از فلسفه‌های غدیر این است که در پرتو ولایت مولی الموحدین میزان اعتقاد واقعی زمامداران به خدا ارتقاء یابد و به برکت آن تلاش برای اجرای عدالت، وحدت و تامین کرامت انسانی به حدی برسد که بتوانیم ایران اسلامی را به عنوان الگوئی برای سایر ملت‌ها معرفی نمائیم. این، یک هدف قابل تحقق است به شرط آنکه مسئولان نظام جمهوری اسلامی در صراط غدیر حرکت نمایند.

***************************************

روزنامه خراسان**

افغانستان در پیچ جدید امنیتی

امیرمسروری

استعفای مقامات امنیتی افغانستان در حالی به موضوعی مورد توجه در منطقه بدل شده که کابل و دیگر شهرهای افغانستان در بدترین شرایط امنیتی قرار دارند. ده ها کودک هدف عملیات تروریستی قرار گرفتند و در آخرین حمله به یک مدرسه بیش از 110 کودک شهید و زخمی شدند. طالبان نیز مدعی است هیچ نقشی در این حملات نداشته و قرار نیست به مدارس کودکان حمله کند. پیش از این خبری منتشر شد مبنی بر تسلط نداشتن دولت مرکزی افغانستان بر ۴۱ درصد از خاک آن و تعلل نهادهای امنیتی افغانستان در قبال تروریست های فعال در این کشور. سوال این جاست که امنیت افغانستان در چه شرایطی قرار دارد و این اوضاع چرا به این سمت حرکت کرده است؟

یک: پس از سقوط دولت وابسته به طالبان، دستگاه اطلاعاتی افغانستان توسط ایالات متحده آمریکا طراحی و بازسازی شد و عملا سرویس اطلاعاتی افغانستان یا ریاست عمومی امنیت ملی افغانستان در اختیار سرویس اطلاعاتی آمریکا قرار گرفت و امنیت افغانستان از خاد ( خدمات اطلاعات دولت) به یک سرویس ابزار در منطقه تبدیل شد و چیزی از آن باقی نماند. این موضوع سرویس امنیت افغانستان را در سطح اطلاعات به سرویس های اطلاعاتی غرب به ویژه سیا وابسته کرد و عملا باید گفت، افغانستان فاقد دستگاه اطلاعاتی برای شناسایی و برخورد با عناصر تروریستی است. از طرفی سرویس های اطلاعاتی منطقه و دیگر بازیگران از این خلأ استفاده کردند و افغانستان به سرزمین ارتباط با عناصر تروریستی و جاسوسان چند ملیتی به ویژه عرب افغان ها تبدیل شد. در این بین تلاش دولت مرکزی افغانستان با استفاده از قرارداد کابل – واشنگتن تاثیری بر امنیت ملی افغانستان نگذاشت و عناصر اطلاعاتی جامعه امنیتی افغانستان بدون هیچ نقشی صرفا به عنوان عناصر ویترینی در کنار سرویس اطلاعاتی آمریکا قرار گرفتند. همین موضوع ضربات هولناکی به جامعه افغانستان وارد کرد تا جایی که برخی معتقد هستند دست عناصر امنیتی افغانستان در بمب گذاری های اخیر به ویژه در مناطق محافظت شده کابل آلوده است. انتشار اخبار بازگشت قریب الوقوع زلمای خلیل زاد سفیر پیشین آمریکا در افغانستان و سازمان ملل به کابل به عنوان شخصی که معمار اختلاف افکنی میان قومیت ها در این کشور و همچنین عراق شناخته می شود این مسئله را بغرنج تر می کند.

دو: موضوع دیگری که امنیت ملی افغانستان را به چالش کشیده، حضور عناصر خارجی عضو ناتو به ویژه آمریکاست. هرچند سیاست دولت مرکزی آمریکا در قبال پیمان امنیتی واشنگتن – کابل، کاهش نیروی نظامی است اما با آمدن ترامپ این سیاست کاملا برعکس شد و شاهد افزایش نظامیان آمریکایی و دیگر اعضای ناتو هستیم. کسانی که افغانستان را بشناسند می دانند، این حضور، چالش بزرگ امنیت ملی افغانستان محسوب می شود و گروه های درگیر در پرونده افغانستان با حضور آمریکا، به مذاکرات وحدت ملی و پذیرش دولت مرکزی تمایل ندارند. هرچند آمریکا در تلاش است با گروه های تروریستی و مخالف دولت به طور مستقیم ارتباط برقرار کند اما ایدئولوژی و جامعه شناسی افغانستان نشان می دهد، واشنگتن مقبولیت لازم را برای این کار ندارد و گروه های مخالف برای حفظ اندیشه خود حداقل در ظاهر با آمریکا مخالفت می کنند.

سه: سیاست حذف مجاهدان از چندی قبل روی میز اشرف غنی قرار گرفته و رئیس جمهور افغانستان در حال حذف عناصری است که سال ها در افغانستان سلاح به دوش گرفتند و در دهه 70 و 80 میلادی نقش تعیین کننده ای در سرنوشت سیاسی و سپهر امنیتی افغانستان برعهده داشتند. حذف عناصری چون ژنرال دوستم و عبدا... عبدا... نمونه ای از این اقدامات است. بخش دیگری از عناصر مجاهد هم در سطوح مختلف دولت برکنار شدند و اشرف غنی به نوعی به تقابل با عناصر مجاهد دهه 80 میلادی رفته است. در این بین پایگاه اجتماعی این عناصر در تقابل با دولت قرار گرفتند و دولت نتوانسته محبوبیت حداکثری را به دست آورد و از قدرت چانه زنی بالاتری استفاده کند. همین موضوع سبب کاهش اقتدار ملی کابل شده و دولت اشرف غنی را تا مرز سقوط و انحلال پیش برده است.

نبود دولت مرکزی، دستگاه امنیتی مقتدر و در نهایت نیمه اشغالگری افغانستان توسط آمریکا موجب شده بحران امنیتی در این کشور سرریز شود و افغانستان را برای بازگشت عناصر تروریستی حاضر در سوریه و جولانگاه آن آماده کند. با استعفای اتمر به عنوان مشاور امنیت ملی اشرف غنی، عملا افغانستان در یک مرحله جدید امنیتی قرار گرفته که می تواند بدنه مورد حمایت اتمر را در برابر دولت مرکزی قرار دهد. در اتهامات اتمر که موجب استعفای اجباری او شد، مواردی چون «همکاری با عناصر تروریستی برای شکل دهی به آنان در قالب داعش افغانستان» و « بی توجهی به مهار تروریسم» دیده می شود. اتمر بازیگر مهمی در کنار دولت افغانستان بود و به نوعی نقش میانجی را برای بازیگران قومی و امنیتی افغانستان برعهده داشت. رفتن اتمر از دولت، اشرف غنی را با یک چالش مواجه ساخته و به طور حتم عناصری که اتمر را واسطه چانه زنی سیاسی می دانستند به عملیات نظامی روی خواهند آورد و انتخابات شهریور ماه افغانستان خونین ترین انتخابات تاریخ این کشور پس از اشغال 2001 خواهد بود. باید منتظر ماند و دید آلترناتیو اتمر در امنیت ملی افغانستان کیست و آیا این فرد قادر است توازن امنیتی را در سطوح مختلف افغانستان به وجود آورد یا خیر؟ توازنی که دستگاه امنیتی افغانستان را از این بی خاصیتی نجات دهد و به یک سرویس اطلاعاتی موفق تبدیل سازد.

***************************************

روزنامه ایران**

زمانی که نمایندگان مسئولیت‌پذیر می‌شوند

عباس عبدی

برخی از اصلاح‌طلبان گمان می‌کنند که برای موفقیت در مجلس حتماً باید اکثریت آرا را در اختیار داشت. ولی این برداشت محل تأمل و ایراد است. نمونه‌های تاریخی جدی در ایران و در نقض این برداشت وجود دارد. چه بسیار گروه‌های کوچک که بر گروه بزرگ غلبه یافته‌اند. به‌علاوه بسیاری از نمایندگان را که عملاً بدون وابستگی تشکیلاتی هستند می‌توان تحت تأثیر رفتار و گفتار خود قرار داد. از این‌رو خطاب این یادداشت به نمایندگان فراکسیون امید است که اگرچه به علل گوناگون آنان در مجلس اقلیت هستند، ولی در جامعه پایگاه قوی‌تری را با فاصله زیاد از طرف مقابل خود دارند و می‌توانند مسیر مستقلی را در جهت ارتقای جایگاه مجلس که بشدت سقوط کرده است، طی نمایند و از این طریق خیری را متوجه جامعه و مردم کنند. انتظاری که در اتفاقات اخیر کمتر برآورده ‌شد. واقعیت این است توزیع قدرت در قانون اساسی جمهوری اسلامی، از منطق منسجم و کارکردی پیروی نمی‌کند، بویژه تناسبی میان قدرت و مسئولیت برقرار نیست و مهم‌تر اینکه تناسبی میان قدرت و پاسخگویی رسمی نیز وجود ندارد؛ و یکی از نهادهایی که می‌تواند از این وضعیت بهره‌برداری نامناسب کند، مجلس است. به این معنا که مجلس در قانون اساسی ایران دارای قدرت فراوانی است، هرچند بر این قدرت محدودیت‌هایی اعمال می‌شود ولی در نهایت آن اندازه قدرتمند هست که از سوی بنیانگذار انقلاب با عنوان «مجلس در رأس امور است» توصیف شد. پرسشی که وجود دارد این است که این مجلس با چنین قدرتی و نیز فراکسیون امید آن کدام گام‌های مؤثری را برای حل مشکلات کشور برداشته‌اند؟ مجلس چند وظیفه عمده دارد. بجز تأیید و رد وزرا، وظیفه قانونگذاری و نیز نظارت بر همه امور کشور؛ دو مسئولیت اصلی آن است. آیا فراکسیون امید توانسته است، طرح‌های قانونی مفید و اثرگذاری را در مجلس به رأی و تصویب بگذارد؟

آیا توانسته‌اند از چنین طرح‌هایی به‌صورت فعال و منطقی دفاع کنند؟ به طوری که مخالفان آن را در برابر افکار عمومی منزوی نمایند و نظر تعداد قابل توجهی از نمایندگان را به سوی خود جلب نمایند؟

آیا مجلس تاکنون حاضر شده است که نحوه رفتار تعدادی از نمایندگان با دولت و امتیازگیری‌های شخصی یا حتی منطقه‌ای و قومی را نقد کند؟ آیا روزی که دلار 4200 تومان اعلام شد، از میان حدود 300 نفر نماینده چند نفر نبودند که نسبت به آن معترض شوند. البته احتمالاً اعتراض می‌کردند ولی به قیمت پایین تعیین شده نه؛ بلکه به افزایش قیمت 500 تومانی دلار!! از 3700 به 4200. آیا پیش از آن یک نفر نماینده شجاعت آن را نداشت که سیاست قیمت‌گذاری‌های موجود را به ضرر کشور و به ضرر طبقات ضعیف بداند؟ آیا ممکن است نمایندگان لیست کسانی را که برای گرفتن خودرو یا هر کالا و خدمات دیگر معرفی شده‌اند در آورند تا معلوم شود که چه کسانی از این نعمت رانت بهره‌مند شده‌اند؟

این همه درباره فساد ادعا می‌کنید؟ آیا شده است به‌جای اظهار مطالب سیاسی (که آنها هم بد نیست) از مصونیت قضایی خود استفاده کنید و چند رانت و فساد در سطوح گوناگون را برملا کنید؟ حتماً مواردی بوده است، ولی این موارد استثنا است و با توجه به ماهیت مورد در فضای سیاسی گم و کور می‌شود. تاکنون کدام قانون و طرح مؤثری را در اصلاح امور و به‌طور مشخص کاهش فساد به تصویب رسانده‌اید و بر اجرای آن نظارت مؤثر کرده‌اید؟ به‌نظر می‌رسد که نمایندگان باید یک سوزن به خود بزنند و یک جوالدوز به دیگران. مسأله این نیست که دولت و وزیران مشکل ندارند، زیاد هم دارند. ولی ریشه بخشی از این مشکلات اتفاقاً در مجلس است، چه در رفتارهای نمایندگان و چه در ضعف‌های قانون و نظارتی و از همه مهم‌تر چه در بی‌مسئولیتی نسبت به وظیفه‌ای که دارند. آنان از یک طرف بودجه را به نحوی که می‌خواهند دخل و تصرف می‌کنند و از سوی دیگر هیچ مسئولیتی در برابر آثار اقدامات خود نمی‌پذیرند. کافی است که به قیمت دلار در بودجه سال 1397 نظری انداخته شود. درباره نظر مجلس نسبت به قیمت حامل‌های انرژی نگاه کنید. درباره مواجهه مجلس با قیمت خودرو و ده‌ها مسأله دیگر، همگی نشان‌دهنده مسئولیت‌ناپذیری نمایندگان در برابر واقعیات موجود و قدرت مجلس است. به احتمال فراوان بیشتر نمایندگان متوجه این تعارضات هستند، چون فهم این تعارضات نیازمند هوش و دانش زیادی نیست، کافی است قدری مسئولانه سخن بگوییم. اگر برخی از نمایندگان به‌صورت خام خیال می‌کنند که با چنین رفتاری می‌توانند بار مسئولیت امور را از دوش خود بردارند و بر دوش دیگران قرار دهند، مرتکب یک اشتباه اساسی شده‌اند، آنان به جای اینکه روند بهبود امور را سرعت بخشند، با این اقدامات خود تحقق چیزی را سرعت می‌بخشند که از آن گریزان هستند. البته بعید است تا زمانی که مجلس با حذف نیروها تشکیل می‌شود، شاهد چنین مسئولیت‌پذیری نزد نمایندگان باشیم.

***************************************

روزنامه وطن امروز**

عاشورا ماند اربعین هم می‌ماند

حسین قدیانی

یکی با «مسلمیه» و یکی با «موسم حج» و یکی با «سعی صفا و مروه» و یکی با «دعای عرفه» و یکی با «عید قربان» و‌ یکی با «غروب خورشید روز غدیر خم» و‌ یکی هم مثل سیده‌خانوم با «صدای زنگ سینی به دستان کمک به هیأت» متوجه می‌شود «محرم» نزدیک است! چادر به کمر می‌بندد و بدوبدو می‌رود برای بچه‌ها اسپند دود می‌کند تا مبادا «متوسلین به حضرت قاسم» چشم بخورند! پارسال خودم در کوچه دیدم که یک تراول پنجاهی گذاشت در سینی بچه‌ها، علاوه بر آن ۱۰ تومانی‌های نوی ممهور به مهر علی که به هر کدام‌شان یکی داد! عاشق این بچه‌ها و این اسم ناز هیأت‌شان است؛ نیست که اسم پسر خودش هم «قاسم» بود! شهیدی از خیل شهدای والفجر ۸ که البته هنوز بعد از ۳۳ سال پیکرش بازنگشته! و آن‌جور که همرزمان شهید تعریف می‌کنند، بعید هم هست بازگردد! نشسته بود تنهایی روی قایق عاشورا لب ساحل اروند که چند گلوله، آتش شد بر همه بدنش! قایق افتاد و قاسم هم افتاد و نه که جزر و مد آب زیاد بود، هر چه بچه‌ها جست‌وجو کردند، هیچ نیافتند از آن پیکر قطعه‌قطعه‌شده، الا ساعتی که دیگر ثانیه‌هایش جلو نمی‌رفت و‌ دقیقا روی زمان شهادت قاسم، ثابت مانده بود! هنوز هم ثابت مانده! داردش سیده‌خانوم! ۳۳ سال است هر روز صبح ساعت هفت و ربع- همان زمانی که ساعت قاسم نشان می‌دهد- ساعت را می‌گذارد جلویش و بنا می‌کند خواندن زیارت عاشورا! و همین که به «السلام علیک یا اباعبدالله» انتهای زیارت می‌رسد، های‌های اشک می‌ریزد! آتشی بود! آتشی بود که حتی به بدنه قایق هم رحم نکرد، چه برسد به بدن قاسم! ۱۹ ساله! اعزامی از تهران! دانشجو! بسیجی! سیده‌خانوم می‌گوید: «خودم سربند «یا زهرا» را بستم پیشانی‌اش، قبل از اینکه سوار اتوبوس شود! نورانی شده بود! پارسال که اربعین رفتم کربلا، مدام قاسم می‌آمد جلوی چشمم! در عمود نمی‌دانم شماره چند، جماعتی جوان را دیدم که همه سربند «یا زهرا» داشتند! انگار همه‌شان قاسم بودند! نگاه کردم دیدم ساعتم که به زمان کربلا تنظیمش کرده بودم، هفت و ربع است! از کیفم ساعت قاسم را درآوردم! همان بود! همان هفت و ربع همیشگی!» قسم به شهدا و ساعت و ساحت شهادت‌شان، خدا پاسداری می‌کند از عاشورا! اگر قرار بود با ۴ تا شبهه و طعنه و کنایه و زخم‌زبان، دست از دامان محرم برداریم، قاسم شهیدمان هر روز صبح، زیارت عاشورا نمی‌خواند! زنجیره‌ای‌ها روزی علیه این زیارت نوشتند که «باید زیارت عاشورایی دیگر و عاری از عبارات خشونت‌بار بنویسیم» اما خدا با زیارت باشکوه و جهان‌شمول اربعین، جواب‌شان را داد! قلم به مزدهایی که امضای حرامیان را تضمین می‌خوانند و رنگ لوگو را با پرچم یزیدیان ست می‌کنند، نه عجب که حالا و به انحای مختلف، عزم‌شان بر تخریب اربعین جزم باشد! نیست هر غلطی در مثلا تحریریه‌ خود می‌کنند و هر دروغی را به‌راحتی می‌بافند، زائر مشهد و کربلا را هم مثل خود می‌بینند! شگفتا! در شرایطی داعیه‌دار عفت و عرق ملی و ناموس وطن شده‌اند که خود غربزده‌شان مسافر تور شهوت و کذب هستند و مکرر اماکن فسق و فجور دنیا را بر سر ایران خراب می‌کنند! این جماعت اگر شرف سرشان می‌شد، آیا رنگ لوگوی چرک‌نامه‌ خود را با پرچم قاتلان غیورمردانی که سختی جنگ در دیار غربت را به تن خریدند تا هرگز بعضی اتفاقات تلخ و تکان‌دهنده کشورهای منطقه در ایران عزیزمان نیفتد، ست می‌کردند؟! هدف شوم‌شان که کاملا واضح است چیست! تفرقه انداختن میان ملل مسلمان بویژه ایرانی‌ها و عراقی‌ها، بلکه از شکوه زیارت اربعین بکاهند! و این هم واضح است که پشت‌سر این همه لجاجت، جوخه‌هایی هستند که به جوجه‌ها خط می‌دهند! عاقبت آن همه پولی که دشمن در کنگره‌اش تصویب می‌کند تا علیه مقاومت استفاده شود، هزینه امثال همین یاوه‌گویی‌ها می‌شود! که غربزده عراقی، ذهن ملت عراق را نسبت به زائر ایرانی مخدوش کند و غربزده ایرانی، ذهن ملت ایران را نسبت به زائر عراقی! و این توطئه، صدالبته فقط علیه «امنیت ملی» خودمان نیست و با بررسی همه جوانب اگر بنگری، متوجه می‌شوی که هدف، تخریب امنیت ملی منطقه مقاومت است، با همان نقشه قدیمی تفرق و دودستگی!

و حقا که جا دارد گله‌مند باشیم بابت سکوت گوش‌خراش مدعی‌العموم! اینجا فقط بحث خبط و خطا و خیانت یک روزنامه نیست؛ بحث یک جریان است که ناظر بر فاصله انداختن میان مردم کشورهای منطقه، بنا دارد اربعین را بزند! زیارتی که به استناد دوست و اعتراف دشمن، در حال حاضر مهم‌ترین برگ برنده جهان اسلام علیه آمریکا و اسرائیل است، آن هم در عصری که مکه و مدینه، دست عمال گوش به فرمان آمریکا و اسرائیل است! و حکایت قدس، تو گویی اسیر است! از قضا، جای ورود نهادی مثل «شورای‌عالی امنیت ملی» همین‌جاست، نه آنجا که قلم‌زن متعهد، معطوف به مشکلات مردم، چند تا نقد درست به دولت وارد می‌کند! از «دلنوشت شهادت» سوق پیدا کرد این متن به «یادداشت سیاست» و چاره‌ای هم نبود اما قدرمسلم، خدایی که «زیارت عاشورا» را نگه داشت، حفاظت از «زیارت اربعین» را هم بلد است! و این درست که پیکر قاسم والفجر ۸ هنوز هم بازنگشته، لیکن چه خوب گفت وزوایی شهید که «ما کربلا را برای خودمان نمی‌خواهیم، برای نسل‌های آینده می‌خواهیم»! گمانم همان گونه که زیارت عاشورا منجر به باز شدن راه کربلا شد، زیارت اربعین هم ختم به رهایی قدس بشود! آن سالیانی که امام بزرگوار ما فرمود «راه قدس از کربلا می‌گذرد» قاسم سلیمانی درگیر کربلای ۵ بود و هنوز حتی به کربلا هم نرسیده بودیم! اینک اما به کوری چشم دشمنان و دشمن‌پرستان، جوری مردم عراق از زوار اربعین سید و سالار شهیدان پذیرایی می‌کنند که جهان را به حیرت واداشته! خودم در سفری خیلی سال پیش دیدم همان اشتیاق ما را به کربلا، مردم عراق دارند به زیارت مضجع نورانی امام رضا علیه‌السلام! و با چه حسرتی! و چه بغضی! و چه اشکی! خود آقا به کمر جماعت بی‌شرف بزند که این‌جور می‌خواهند وارونه نمایش دهند حقایق را! سوزش غربزده‌ها از شورش خلق عالم، گویی تمامی ندارد! نه تیر سه‌شعبه، حریف پرواز خون علی‌اصغر شد و نه این شعبات شبهه قادر است از حرارت محبت امام عاشورا بکاهد! بخواهی یا نخواهی، نبض حوادث دنیا، دست علمدار کربلاست! بدبخت و بیچاره، جماعتی که توهم زده‌اند در وعده شمر، تضمینی هست! ما الگو از عباس و قاسم و عبدالله می‌گیریم و خوب می‌دانیم برای عمرسعد، ری اصلا گندم ندارد! زنده‌باد آن شیرزن عراقی که برای «سیده‌خانوم» نان تنوری درست کرد تا زائر اربعین آقا را تکریم کرده باشد! و به یقین، ما باز هم این جاده را خواهیم رفت و باز هم عمودها را خواهیم شمرد و باز هم با دیدن سربندهای «یا زهرا» یاد شهدا خواهیم افتاد! عشق است زیارت عاشورا، با همین عبارات فعلی! یزید و شمر و پسر مرجانه را لعن می‌کنیم؛ اینجا به زنجیره‌ای‌ها برمی‌خورد! البته حق دارند! رنگ لوگوی‌شان ست با پرچم بازماندگان همین جانورهاست! لذا عشق است زیارت اربعین با همین عمودهای فعلی! عشق ما به قدمگاه جابر اگر بسته به ۴ تا دروغ بود، که حتی در عید قربان هم هوایی محرم نمی‌شدیم! اصلا هر چه بیشتر در راه کربلا زخم بخوری و زخم‌زبان بشنوی، لذتش بیشتر است! فدای صوت و صورت قاسم شهید که در قایق عاشورا داشت زیارت عاشورا می‌خواند و هنگام سلام بر حضرت اباعبدالله، جرعه‌نوش باده شهادت شد! ۳۳ سال گذشت و ما عاشق‌تر شدیم! دل توی دل «سیده‌خانوم» نیست که بچه‌های هیأت حضرت قاسم، کی زنگ در خانه‌اش را به صدا درآورند امسال! صبر کن شیرزن قهرمان! صبر کن مادر شهید! اندک‌اندک جمع مستان می‌رسد... .

***************************************

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات