صهیونیستها ظرف یک سال، سه دور انتخابات برگزار کردهاند، اما در نهایت، هنوز دولت باثباتی تشکیل نشده است. فعلاً به نوعی دولت را بین نتانیاهو و بنیگانتس(تا 18 ماه آینده) تقسیم کردهاند.
دلیل عمده این قضیه به عدمآمادگی صهیونیستها برای ورود به هرگونه جنگ با حزبالله برمیگردد که این نیز خود چند دلیل دارد:
1- شرایط سیاسی رژیم صهیونیستی: صهیونیستها ظرف یک سال، سه دور انتخابات برگزار کردهاند، اما در نهایت، هنوز دولت باثباتی تشکیل نشده است. فعلاً به نوعی دولت را بین نتانیاهو و بنیگانتس(تا 18 ماه آینده) تقسیم کردهاند.
2- تظاهرات گسترده در سرزمینهای اشغالی: در روزهای اخیر شاهد تظاهرات گسترده در تلآویو و برخی دیگر از شهرهای اشغالی علیه نتانیاهو بودیم. جالب آنکه وخامت اوضاع در سرزمینهای اشغالی بحدی است که نسبت به حفظ جان نتانیاهو اعلام خطر شد.
3- فراگیری بیماری کرونا: فراگیری بیماری کرونا به ویژه گسترش آن به شهرکهای مختلف سرزمینهای اشغالی و ناتوانی دولت نتانیاهو در مقابله با این بیماری، این اتهام را متوجه دولت وی کرده که ناتوان از حل بحران است و اساساً راهحلی برای این بحران ندارد.
4- اختلافات رژیم صهیونیستی با حامیان سنتیاش: بویژه پس از شکست کمیته چهارجانبهای که با محوریت انگلیس در زمان تونی بلر و پس از توافقات اسلو و مادرید شکل گرفت، اروپاییها نسبت به طرحهای یکجانبهی آمریکا در قبال اسرائیل و سیاستهای این رژیم ازجمله گسترش شهرکها و مسأله کرانه باختری ژست انتقادی گرفتهاند. بنابراین، همزمان با طرح معامله قرن، به رسمیت شناختن فلسطین را براساس پادمانهای 1948 را در پارلمانهای خود تصویب کردند و دولت فلسطینی را به رسمیت شناختند. بنابراین، در عمل با معامله قرن مخالفت کردند.
در آمریکا هم اسرائیل تبدیل به یک مسألهی اختلافی شده است و در این ارتباط دو دیدگاه در آمریکا شکل گرفته است؛ دیدگاهی که از سیاستهای آمریکا در قبال اسرائیل حمایت میکند و دیدگاهی که وضعیت کنونی، معامله قرن و الحاق کرانه باختری و... را لطمه به منافع آمریکا در منطقه و جهان میداند. نتیجهی این وضعیت، احساس نگرانی رژیم صهیونیستی از تداوم پشتوانهی بینالمللی خود است. این موضوع فوقالعاده برای صهیونیستها اهمیت دارد؛ زیرا از ابتدای تشکیل رژیم صهیونیستی تاکنون، حمایت خارجی پایهی اصلی بقای امنیت و موجودیت این رژیم بوده است که اکنون این حمایت در حال فرسایش و از بین رفتن است.
5- وضعیت مقاومت در منطقه: صهیونیستها گمان میکردند که تروریسم تکفیری، مقاومت را در منطقه از بین میبرد و جغرافیای آن را پارهپاره میکند؛ با شکست دولت سوریه، زمینه استفاده حزبالله از خاک سوریه را از بین میبرد و این جنبش، پشتیبانی دولت سوریه را از دست میدهد و بنابراین، تضعیف میشود. ضمن اینکه شکست دولت سوریه، سبب انقطاع ارتباطات ایران در منطقه هم میشد، اما سرنوشت این گونه نشد و مقاومت توانست بر این جریان غلبه پیدا کند و در مجموع، شرایط بشدت علیه صهیونیستها رقم خورد؛ زیرا حزبالله که زمانی محصور به جغرافیای سه هزار کیلومتری جنوب لبنان بود و همچنین از حمایت دولت لبنان برخوردار نبود، اما اکنون نه تنها دولت لبنان از حزبالله حمایت میکند و شرایط درون لبنان برای حزبالله بهتر شده است، بلکه هماکنون حزبالله در جغرافیای سوریه گسترش پیدا کرده است؛ یعنی آن مساحت سه هزار کیلومتری جنوب لبنان امروز به جغرافیای حدود 160 هزار کیلومتر مربعی سوریه متصل شده است. نفوذ جمهوری اسلامی ایران در منطقه نیز نسبت به قبل از بحران تروریسم تکفیری تقویت شده است. در همین زمینه باید اشاره کرد که توافق اخیر سرلشگر باقری با سوریها نشان داد که وضعیت امنیتی جبهه مقاومت در اوج قرار گرفته است. پیامد و خروجی این وضعیت، در مضیقه قرار گرفتن صهیونیستها در سطح منطقه است. با این حال، صهیونیستها برای وانمود کردن توانایی مواجهه با این مسائل، دست به اقدامات کماثر در لبنان و سوریه مانند بمباران برخی مقرها و تجهیزات میزنند که این امر، چیزی را به نفع آنها تغییر نمیدهد.