روزنامه کیهان **
ویروس جهش یافته فضای مجازی/ عباس شمسعلی
طی بیش از یک سالی که از شیوع کرونا میگذرد افراد زیادی بودند که با بیتوجهی کامل به هشدارها و توصیههای بهداشتی و بیاساس خواندن آنها، در قامت یک
«رویین تن» که ویروس کرونا نمیتواند گزندی به آنها برساند، کمترین تغییری در سبک زندگی خود ایجاد نکردند. هرچند تعداد زیادی از آنها امروز متاسفانه دستشان از دنیا کوتاه است و با همین ذهنیت راهی دیار باقی شدند، اما بسیاری از این افراد پس از گرفتار شدن به بیماری کرونا و تحمل عوارض آن و دوران سخت قرنطینه اکنون پشیمان از رفتار گذشته تبدیل به هشداردهندگانی دلسوز برای اطرافیان خود شدهاند تا مانع بیمار شدن آنها شوند. از این نمونه هشدارها که توسط عدهای جدی گرفته نمیشود تا زمانی که همان افراد گرفتار آن شوند در زندگی روزمره اجتماعی به وفور قابل دیدن است؛ از موتورسوارانی که به توصیه استفاده از کلاه ایمنی میخندند، یا رانندگانی که استفاده از کمربند ایمنی را شوخی میانگارند اما با وقوع تصادفی هولناک اگر جان سالم به در برند و عمرشان به دنیا باشد دیگر استفاده از این تجهیزات ایمنی را ترک نمیکنند.
هشدار درباره تبعات و خطرات رها بودن فضای مجازی نیز از آن دست مواردی است که تا جامعه درگیر اثرات ملموس زیانهای آن نشود، عدهای با عناوین مختلف همچون متهم کردن هشداردهندگان به مخالفت با آزادی، دور بودن آنها از فضای روز دنیا و...
بیان کنندگان این هشدارها را مینوازند.
البته متاسفانه تفاوت هشدار درباره تبعات رها بودن فضای مجازی و حضور بدون محدودیت جوانان و نوجوانان در این فضا با مثالهای ذکر شده در این است که به عنوان مثال نظام سلامت کشور و سازمانهای مرتبط با مدیریت کرونا تمام تلاش خود را میکنند تا در کنار توصیهها با برنامهریزی مناسب و ایجاد برخی محدودیتها یا دستورالعملها که حتی ممکن است به کام برخی افراد نیز خوش نیاید، مانع از گسترش بیماری شده و حتی آن عده از افرادی که قصد سرپیچی و دردسرآفرینی برای خود یا دیگران را دارند به روشهای مختلف کنترل و مدیریت کنند.
یا در موضوع کلاه ایمنی و کمربند ایمنی، پلیس علاوهبر توصیه و تلاش برای فرهنگسازی، با متخلفان برخورد میکند و برای استفاده نکردن از کلاه ایمنی یا نبستن کمربند ایمنی که جان راکب و راننده را به خطر میاندازد جریمه در نظر میگیرد.
اما در موضوع مدیریت و کنترل فضای مجازی و مصونسازی جامعه به ویژه نسل نوجوان و جوان در برابر آسیبها و خطرات رها بودن این فضا، در کنار کم توجهی نگرانکننده برخی از افراد جامعه و خانوادهها، متاسفانه شاهد یک تعلل، رخوت و
سوء مدیریت نگرانکننده از سوی مسئولان و متولیان امر نیز هستیم که خود به درگیر شدن جامعه در این باتلاق پوشیده با برگها و گلهای زیبا و خوش خط و خال دامن میزند.
چند ماه قبل بود که با وجود هشدارهای متعدد درباره خطرات حضور گسترده و بدون مدیریت نوجوانان و جوانان در فضای مجازی مینگذاری شده توسط دشمن، کنایهها و تمسخر دلسوزان از سوی افرادی که این هشدارها را بیاساس میخواندند جای خود را به لب گزیدنها و ابراز تاسفها از سوی بسیاری از همانها داد، علت اما این بود که ویدئویی از لایو اینستاگرامی یک نوجوان پسر 14 ساله با یک مانکن زن و مدل خارجنشین و ردوبدل شدن سخیفترین حرفهای جنسی بین آنها منتشر شد (تا جایی که در پایان گفتوگو خانم مدل از زشتی کار خود و اثر منفی رفتارش بر این نوجوان بهگریه افتاد) و تلنگری به جامعه وارد کرد. دوباره هشدارها و تحلیلها در مذمت این رهاشدگی خطرناک مطرح شد اما پس از مدتی این ویدئو نیز به فراموشی سپرده شد و موج ایجاد شده فروکش کرد.
در روزهای اخیر نیز انتشار یک ویدئو موزیک از سوی یک خواننده درجه چندم خارجنشین و همراهی مستهجن یک پورن استار آمریکایی با وی در این کلیپ خبرساز شد. ماجرا اما به کمی قبلتر باز میگردد؛ سال گذشته به یکباره شاهد انتشار ویدئوهایی از همخوانی یک آهنگ سطح پایین و عملا مبتذل همین خواننده توسط دانشآموزان در مدارس مختلف بودیم. همان موقع نیز وقتی هشدارهایی از سوی دلسوزان درباره مشکوک بودن این حرکت هماهنگ و درگیر کردن ذهن و روح دانشآموزان با موزیک و خوانندهای درجه چندم که هیچ سنخیت و قرابتی با سن و روحیات آنها ندارد مطرح شد، پاسخ عده زیادی از خوشباوران این بود که چرا با شاد شدن فضای مدارس مخالفید؟! حال امروز همان خواننده (که سال 88 خواننده ستاد انتخاباتی آقای کروبی بود) با غفلت متولیان فرهنگی و خوشباوری عدهای نام و آثار سخیفش در ذهن تعداد زیادی از نوجوانان و جوانان ما رسوب کرده به یکباره کلیپی مبتذل و نامناسب با همراهی یک پورن استار منتشر میکند و با یک طراحی عجیب و مشکوک، دوباره طیف زیادی از نوجوانان ما به تماشای آن میپردازند. طبیعی است که نوجوانی که به تماشای این کلیپ مینشیند علاوهبر اثرات مخربی که بر روح و روانشان وارد میشود ممکن است با کنجکاوی خود به مسیر دنبال کردن بیشتر این دام بیفتند.
البته در کنار اینکه در سایه خوشبینی و سادهانگاری افراطی برخی متولیان امر، شبکه رواج دهنده همخوانی پارسال مدارس مشخص نشد، امروز هم نباید انتشار این کلیپ را ساده فرض کرد. اینکه ابتدا دانشآموزان ما را با یک خواننده مبتذل آشنا میکنند، سپس کلیپی نامناسب را به خورد این دنبال کنندگان عموماً کم سن و سال میدهند آن هم در ایامی که به علت شیوع کرونا و رواج تقریبا اجتنابناپذیر آموزش مجازی بیش از هر زمانی کودکان و نوجوانان ما در فضای مجازی حضور دارند نمیتواند اتفاقی باشد. راستی یک چهره پورن استار مطرح آمریکایی در یک کلیپ سطح پایین با مخاطب فارسیزبان و ایرانی چه میکند؟ هزینه دستمزد طبیعتاً سنگین وی برای این حضور و هزینه ساخت و تولید چنین آثاری را چه کسی و با چه هدفی پرداخت میکند؟ آیا این خواننده خارجنشین توانایی پرداخت این هزینه را دارد و آیا هدف فقط افزایش دنبالکننده مجازی وی است؟
نکته دیگر اینکه چرا اینستاگرامی که حتی تحمل انتشار تصویر یک سردار شهید و قهرمان ملی ما را ندارد، این محتوای نامناسب برای نوجوانان را حذف نمیکند؟
هرچند تنها به موارد اندکی از مصادیق رها بودن آسیبزای فضای مجازی اشاره کردیم اما واقعیت آن است که هر روز و هر ساعت دشمنان به لطف کمکاری و خواب خوش مسئولان فضای مجازی کشور و شاید هم به خواب تعمدی برخی از آنها با صرف هزینههای هنگفت جوانان و نوجوانان زیادی از جامعه ما را آلوده این فضا کرده و از ما میگیرند و معلوم نیست این نفوذ و تخریب تا کجا باید ادامه داشته باشد که مسئولان امر فکری جدی نمایند؟ متاسفانه برخی از متولیان فضای مجازی در کشورمان نه تنها گام موثری در کم اثر کردن تهاجم دشمن در فضای مجازی نمیکنند بلکه خود به جای حمایت عملی از شبکههای اجتماعی و پیامرسانهای داخلی و رونق دادن به آنها، مروج شبکههای اجتماعی خارجی و در واقع ابزار سیطره مجازی دشمن شدهاند.
هربار هم که منتقدان و دلسوزان خواستار اصلاح نحوه مدیریت فضای مجازی
رها شده یا انجام اقداماتی برای بستن راه نفوذ دشمن میشوند از سوی همین مسئولان به تلاش برای سلب آزادی مردم متهم شده و این مدیران به جای پاسخگویی به عملکرد فاجعهبار خود در این عرصه با اهدافی خاص ژست دروغین حمایت از مردم میگیرند، مردمی که البته نگران غرق شدن فرزندانشان در امواج متلاطم مجازی هستند.
واقعیت آن است که مدیریت فضای مجازی در سطح دنیا یک موضوع مورد پذیرش و قطعی از سوی کشورهای مختلف است و حتی همان کشورهایی که از طریق فضای مجازی جوانان و نوجوانان ما را هدف گرفتهاند در کشور خود قوانین سفت و سختی از قبیل ردهبندی سنی استفاده کنندگان از شبکههای اجتماعی یا جلوگیری از ترویج محتواهای مخرب جنسی و غیر اخلاقی برای مخاطبان کم سن و سال لحاظ کردهاند.
از سوی دیگر در کشورهای مختلف در کنار اولویت دادن به پیامرسانها و سرویس دهندگان داخلی در فضای مجازی، وقتی یک پیامرسان یا سرویس غیربومی در آن کشور مشغول فعالیت باشد انواع و اقسام شرط و ضابطهها را پیش پای وی میگذاردند و در صورت سرپیچی آن پیامرسان یا سرویس از قوانین و ضابطههای مورد نظر، از فعالیت آنها جلوگیری میکنند. نمونههای اخیر این موضوع را میتوان در مجبور کردن پیامرسانهای غیر بومی در ترکیه به پذیرش قوانین این کشور یا مثلا جلوگیری استرالیا از فعالیت فیسبوک به دلیل نقض قوانین این کشور که نهایتا منجر به تسلیم فیسبوک شد مشاهده کرد. نمونههای دیگری در هند، روسیه، چین و حتی آمریکا در مواجهه از موضع بالا با پیامرسانهای غیربومی وجود دارد.
متاسفانه در کشور ما به جای حمایت درست از توانمندیهای فراوان جوانان و شرکتهای دانشبنیان که نمونههای مختلف و موفقی از پیامرسانها، موتورهای جستوجو، ایمیلهای بومی و... را ایجاد کردهاند، شاهد این هستیم که مثلا وزیر ارتباطاتی که جناب رئیسجمهور معتقدند وقت حضور در این قوه و آن قوه برای پاسخگویی را ندارد، اینستاگرام پر مخاطره را برای لایو و لایک و گشت و گذار انتخاب میکند و علیرغم پابرجا بودن ممنوعیت فعالیت تلگرام در ایران به دلیل تبعیت نکردن از قوانین داخلی و میدان دادن به تروریستهای اقتصادی و امنیتی در ماجرای نوسانات ارز و سکه یا آموزش ساخت بمب دستی و... این روزها مفتخر به دریافت تیک آبی اصالت برای کانال تلگرامی خود شده است! حال در این میان اگر کشور و مردم نیز تحقیر شدند فدای سر جناب وزیر. اکنون با توجه به بروز انواع آسیبها در فضای مجازیِ بدون مدیریت مناسب در کشورمان و افزایش نگرانی خانوادهها از حضور فراوان و مخاطرهآمیز فرزندانشان در فضای مجازی، وظیفه دولت، مجلس و قوه قضائیه است که با جدیت وارد میدان شوند و برای دفاع از استقلال و ارزشها و نسل آیندهساز این کشور برای مدیریت فضای مجازی فکری اساسی نمایند.در این میان ضمن لزوم حمایت از سرویسها و پیامرسانهای داخلی از طریق وضع قوانین حمایتی و تشویقی، باید تکلیف حضور پیامرسانها و شبکههای اجتماعی خارجی مشخص شود و مانند سایر کشورها در صورتی به آنها اجازه فعالیت داده شود که ضمن پذیرش قوانین و مقررات داخلی و یا استقرار سرورها در داخل کشور پاسخگوی اقدامات خود باشند. در این میان برخورد با کم کاری و ترک فعل مسئولان امر نیز نباید مورد غفلت قرار گیرد.
بیشک کودکان، نوجوانان و جوانان کشور سرمایههای اصلی و آیندهسازان این سرزمین هستند که مراقبت از آنها در برابر آفات و همینطور نقشههای دشمن علاوهبر خانوادهها وظیفه همه مسئولان است. همانطور که همه مسئولان برای مهار کرونا بسیج شدهاند، مهار این ویروس جهش یافته و سرکش مجازی نیز همکاری و ورود جدی همه مسئولان و نهادهای فرهنگی را میطلبد
متاسفانه برخی از این مسئولان حوزه فضای مجازی به بهانههای مختلف و با انگیزهها و ژستهایی خاص منتقدان و هشدار دهندگان درباره سوء مدیریت خود را با انواع و اقسام برچسبها مورد لطف! قرار میدهند و البته باید از آنها خواست لطفاً به خاطر آینده این کشور مدیریت فضای مجازی را بازیچه اهداف سیاسی خود نکنید.
*********************************
روزنامه وطن امروز **
باز هم ترامپیها در پادگان واشنگتن
در آستانه اعتراض نمادین ترامپیستها در روز پنجشنبه چهارم مارس، واشنگتن بار دیگر تبدیل به یک پادگان بزرگ شده است. در همین حال مهمترین مراجع نظامی و امنیتی آمریکا گزارشهای هشدارآمیز متعددی درباره تهدیدی که از جانب افراطگرایان داخلی عمدتا سفیدبرتر پندار حامی ترامپ متوجه این کشور است، منتشر کردهاند.
یکی از اصلیترین گروههای معتقد به بروز تقلب در انتخابات پاییز گذشته که به پیروزی جو بایدن انجامید، گروه راستگرای افراطی موسوم به کیو- اِنان (QAnon) در متن تحرکاتی قرار دارد که ممکن است امروز شورشی مشابه اشغال کنگره در روز 6 ژانویه (17 دی) در قلب پایتخت ایالات نهچندان متحده به راه اندازد. این گروه به مجموعهای از تئوریهای توطئه بویژه در رابطه با طیفهای لیبرال، دگراندیشان، مهاجران، حامیان جهانیسازی و سرمایهداران بزرگ باور دارد که اساس تبلیغات کاذب ترامپ را تشکیل میدهد.
کیو- اِنان تبلیغ میکند که دونالد ترامپ در حال جنگ با نخبگان ایلومیناتی(شیطانپرستی) است که کودکان را آزار جنسی میدهند و در دولت و بازار و رسانهها رخنه کردهاند. پیروان این جنبش بر این باورند در نهایت این مبارزه به یک روز حساب و خشک کردن باتلاق لیبرالیسم ختم میشود که در آن افرادی چون هیلاری کلینتون دستگیر و اعدام میشوند.
پس از آنکه این گروه نقش فعالی در اشغال کنگره در اعتراض به تقلب در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا ایفا کرد، وعده داده بود بار دیگر روز چهارم مارس (14 اسفند) به خیابانهای واشنگتن باز خواهد گشت؛ روزی که یادآور تاریخ تحلیف ریاستجمهوری قبل از اصلاح قانون اساسی آمریکا در سال 1933 با نقشآفرینی راکفلرها و انتقال آن تاریخ به 20 ژانویه است.
آنها بر این باورند سال 1871 در دوران ریاستجمهوری یولیسیز گرانت، طی تحولاتی پشتپرده با توطئه بانکداران یهودی، دولت ایالاتمتحده تبدیل به یک شرکت سهامی شده و مشروعیت ملیاش را از دست داد. بر همین مبنا در تظاهرات امروز قرار است ترامپ نه به عنوان چهلوششمین رئیسجمهور، بلکه نوزدهمین رئیسجمهور واقعی به طور نمادین و برای دومینبار مراسم تحلیف ریاستجمهوری را به جا آورد. این موضوع از آن جهت باعث وحشت سناتورها و نمایندگان کنگره و همچنین دستگاههای امنیتی شده که راهپیمایی امروز حامیان ترامپ نیز همانند شورش 6 ژانویه با فاصله کوتاهی پس از سخنرانی تحریکآمیز رئیسجمهور پیشین رخ میدهد.
دونالد ترامپ یکشنبه گذشته پس از غیبتی تقریبا یک ماهه در مجامع رسمی در کنفرانس سالانه محافظهکاران CPAC در فلوریدا به عنوان نامزد اصلی جمهوریخواهان برای انتخابات ریاستجمهوری 2024 سخنرانی کرد و قول انتقام از دموکراتها و بازگشت به کاخ سفید را به هوادارانش داد و مدعی شد برای «بار سوم»(!) در انتخابات پیروز خواهد شد. متعاقب آن کیو- اِنان و گروه شبهنظامی سفیدبرترپندار که به پیروزی انتخاباتی بایدن با تقلب باور دارند، فراخوانهای هر چه پرشورتری برای تجمع نمادین این پنجشنبه صادر کردند که طی آن ترامپ در روز تاریخی تحلیف به عنوان رئیسجمهور واقعی آمریکا از نظر حامیان پرشمارش معرفی شود. ترامپ که بارها مدعی به سرقت رفتن انتخابات توسط دموکراتها شده، حالا زخمخورده از دومین استیضاحش در سنا و تحریمش توسط شبکههای اجتماعی مثل توئیتر به دنبال فرصتی است تا نیروهای اجتماعیاش را به رخ رقبای خود در هر ۲ حزب حاکم بکشد. به گزارش تارنمای هیل، ارگان کنگره، نتایج نظرسنجی اخیر «هاروارد کپس- هریس» نشان میدهد 52درصد رایدهندگان جمهوریخواه از نامزدی ترامپ برای انتخابات ریاستجمهوری ۲۰۲۴ حمایت میکنند و پس از او مایک پنس (معاون سابقش) با ۱۸ درصد و نیکی هیلی، سفیر پیشین آمریکا در سازمان ملل تنها با ۷ درصد قرار دارند.
بر اساس آخرین گزارشها از واشنگتن، پلیس ویژه ساختمان کپیتال (کنگره) که در محاصره چندین کیلومتر فنس و موانع فلزی قرار دارد، از ۴ هزار و ۹۰۰ نیروی گارد ملی آمریکا درخواست کرده دستکم تا ۱۲ مارس در پایتخت بمانند تا از تکرار احتمالی حمله ۶ ژانویه طرفداران ترامپ به کنگره جلوگیری کنند. اگر چه مقام سرهنگ مسؤول نیروهای مسلح حافظ ساختمان کنگره معتقد است این بار بحث اشغال پارلمان توسط ترامپیها در میان نیست اما نباید فراموش کرد مسؤول پیشین این سمت اعتراف کرده بود پیش از حمله 6 ژانویه نیز هیچ هشداری از سوی دستگاههای اطلاعاتی در این باره داده نشده بود. تجمع چهارم مارس واشنگتن همچنین زمانی حساستر میشود که بدانیم نخستین موج ناآرامی داخلی پس از انتصاب «ویلیام برنز» دیپلمات کهنهکار به عنوان رئیس جدید سازمان سیا است، آن هم در حالی که روز پنجشنبه مقارن با تجمع ترامپیستها در حوالی تپه کپیتال، کریستوفر ری، رئیس جدید «افبیآی» در کنگره برای آغاز به کار سوگند خواهد خورد.
نیوزویک: آمریکا مرجع تروریسم سفید است
هفتهنامه نیوزویک از نگرانی زایدالوصف متحدان آمریکا بویژه کشورهای آنگلوساکسون(انگلیسی زبان) مثل بریتانیا، کانادا، استرالیا، نیوزیلند و ایرلند از نفوذ ایدئولوژی و تفکرات راست افراطی از آمریکا به جوامعشان گزارش داده است.
در این یادداشت به قلم «دیوید برنان» آمده است: «رهبران جهان و گروههای حقوق بشری فراملی با هراس و نگرانی، حوادث ششم ژانویه را نظارهگر بودند و این رخداد، تصدیق ناخوشایندی برای هشدارهای پیشین در این زمینه بود که جدیترین تهدیدات امنیت ملی آمریکا از درون این کشور نشأت میگیرد. برای متحدان آمریکا، بویژه کشورهای اروپایی که در خلال جنگ دوم جهانی توسط فاشیستهای آلمانی ویران شدند و مکرراً شاهد خیزش گروههای نئونازی بودهاند، راستگرایی افراطی چیز جدیدی نیست». نویسنده به نقل از سخنگوی پلیس مبارزه با تروریسم انگلیس به ظهور تروریسم سفید اعتراف کرده و میآورد: «تروریسم دیگر هیچ مرز مشخصی میان ملتها نمیشناسد و افرادی را در کشورهای مختلف شاهد هستیم که تلاش میکنند هر کس را که میتوانند به افراطگرایی کشانده و آنها را جذب کنند؛ خواه یک گروه راستگرای افراطی باشد یا افراطگراییمذهبی. در بریتانیا از ماه مارس ۲۰۱۷، مجریان قانون از وقوع ۲۷ حمله تروریستی ممانعت کردهاند که عامل ۱۸ مورد آن افراطگرایی مذهبی، ۸ مورد راستگرایان افراطی(سفیدبرتر پندار) و عامل یک مورد نیز چپگرا، آنارشیست یا دارای انگیزهای خاص بوده است. در فرانسه یا انگلیس مقامات دولتی همچنان بر خطرات ناشی از افراطگرایی تأکید دارند. این در حالی است که راستگرایی افراطی و تفکرات نژادپرستانه و اقتدارگرایانه آنها با گفتمان جریان اصلی سیاسی غرب تطابق بیشتری دارد. از این رو راستهای افراطی میتوانند راحتتر به درون احزاب آنها رخنه کرده و اثرگذاری سیاسی خود را افزایش دهند. این ویژگی موجب میشود مقابله با تروریسم راست افراطی نیز دشوارتر باشد».
ترس پنتاگون از نفوذ ترامپیها در ارتش
به گزارش تارنمای آکسیوس، وزارت دفاع آمریکا گزارشی منتشر کرده که درباره تهدید و یارگیری افراطگرایان داخلی علیه ارتش هشدار میدهد. این در حالی است که وزارت دادگستری آمریکا چند عضو سابق و فعلی ارتش را به مشارکت در حمله ششم ژانویه به کنگره که «افبیآی» به عنوان تروریسم داخلی طبقهبندی کرده، متهم کرده است. پنتاگون در این گزارش که به درخواست کنگره تهیه شده، هشدار داده است: «اعضای ارتش از سوی این گروهها بسیار مورد توجه قرار میگیرند، زیرا حضور ارتشیها به اهداف این گروهها مشروعیت میدهد و توانایی آنها برای انجام حملات را بالا میبرد. علاوه بر خشونت احتمالی، سفیدبرترپنداری و ملیگرایی سفیدپوستان تهدیدی علیه نظم و ترتیب در ارتش است. اعضای ارتش از سوی این گروهها بسیار مورد توجه قرار میگیرند، زیرا حضور ارتشیها به اهداف این گروهها مشروعیت میدهد و توانایی آنها را برای انجام حملات بالا میبرد».
*********************************
روزنامه خراسان**
بایدن کدام رفتار ترامپ را ترک کرد؟/دکتر حامد رحیم پور
«سیاست ترامپ علیه ایران شکست خورد. روش های زیرکانه تر و هوشمندانه تری هم برای سخت گیری علیه ایران وجود دارد». ظاهرا تنها تفاوت تیم بایدن و ترامپ در این جمله بایدن است که مهر ماه گذشته بیان کرد. دولت بایدن پا جای پای ترامپ گذاشته است البته با پیچیدگی بیشتر. ترامپ در سالهای حضور در کاخ سفید فقط از ابزار تحریم استفاده کرد هر چند ادعایش این بود که آماده گفت و گو و مذاکره با ایران برای دستیابی به «توافقی بهتر» است. بایدن نیز به رغم ادعای بازگشت به برجام همچنان در عمل به رویکرد فشارهای حداکثری که ترامپ علیه ایران اتخاذ کرده بود، ادامه میدهد. هر چند بایدن با اذعان به شکست فشارهای حداکثری دولت سابق ترامپ از بازگشت به دیپلماسی سخن میگوید اما تداوم موضع گیری های مقام های آمریکایی در سخن گفتن از دیپلماسی بدون این که گامی در مسیر لغو تحریمها بردارند، این برداشت را در پی دارد که دولت بایدن با شعار مذاکره و دیپلماسی به دنبال آن است که در داخل ایران با مقصر جلوه دادن حاکمیت وایجاد چند صدایی و متشنج کردن فضا برای امتیازگرفتن یارگیری و شکست تحریم های حداکثری را به پیروزی تبدیل کند. در فضای تبلیغی- رسانه ای هم این رویکرد دیده میشود که سعی بر آن است حاکمیت در ادامه تحریم ها و بن بست سیاسی در حل تنش با آمریکا در خصوص برجام مقصر شناخته شود اما به نظر می رسد ورود به هرگونه مذاکره جدید در شرایطی که آمریکا هیچ گونه تغییری در این رویکرد و فشارهای خود نداده به معنای تسلیم در برابر همان رویکرد ترامپ باشد. ترامپ اردیبهشت97 از برجام خارج شد و با از سرگیری تحریم های یک جانبه و غیرقانونی اعلام کرد باید توافق جدیدی با ایران شود که علاوه بر تغییر بندهای مربوط به غروب هسته ای، برنامه موشکی و فعالیتهای منطقهای ایران نیز در آن گنجانده شود. اعضای تیم بایدن نیز بارها اعتراف کردهاند که فشارهای حداکثری ترامپ علیه ایران شکست خورده و او با خروج از برجام اشتباه بزرگی را مرتکب شده است اما در عمل به جای بازگشت به برجام و لغو تحریم ها به اجماع سازی منفی علیه ایران چشم دوخته اند تا شاید تهران تحت فشارهای سیاسی تسلیم شود. همچنان که تروئیکای اروپایی یعنی همان هایی که هیچ اقدام مثبتی در عمل برای تعهدات ۱۱ گانه خود دربرجام نداشتند، با حمایت از موضع آمریکا برای تصویب قطعنامهای در شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی علیه ایران، پیشنویس این قطعنامه را به نمایندگان ۳۵ کشور عضو این شورا ارائه دادهاند. در واقع دولت بایدن می خواهد با ارائه کمترین مشوقها که لغو ممنوعیتهای ساده، پس گرفتن مکانیسم شکست خورده ماشه و دعوت به مذاکرات با ایران و بهرهگیری از تهدیداتی چون پیامدهای ناشی از تحریمهای دولت ترامپ و تصویب قطعنامه شورای حکام علیه جمهوری اسلامی است، ایران را وادار به پذیرفتن شروط خود کند. ضمن این که به نظر میرسد پذیرش مذاکرات جدید به معنای دادن فرصت به آمریکا برای پیگیری شروطی است که جسته و گریخته از سوی مقام های دولت بایدن در خصوص لزوم تغییر برجام و گنجاندن برنامه موشکی و منطقه ای ایران در آن مطرح میشود. این سوال مطرح است که اگر دولت جدید آمریکا حسن نیت دارد و واقعاً معتقد به دیپلماسی است چرا ابتدا تحریمهای ایران را لغو نمی کند آن هم تحریم هایی که بر اساس توافق هستهای برجام و قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت لغو شده بود؟ برجام حاصل 10 سال مذاکرات مستمر است، چه دلیلی برای مذاکره مجدد وجود دارد؟ آیا دولت جدید آمریکا به دنبال دیپلماسی است یا این که تصور می کند اکنون میتوان با طولانی کردن بازگشت به برجام و اجماع سازی منفی علیه ایران میوه فشارهای حداکثری ترامپ علیه تهران را چید؟ جالب این جاست که با اضافه شدن ریچارد نفیو (معمار تحریم ها)- که از طراحان اصلی تحریم های فلج کننده در دولت اوباما بود- به تیم بایدن، این ارزیابی قطعی تر از گذشته موضوعیت می یابد که آمریکا تحریم ها را حربه ای مفید و موثر می داند و آن ها را با برجام و فراتر از برجام کنار نخواهد گذاشت. ایران از مذاکره و گفت و گو و تعامل گریزان نیست منتها در طول سال های اخیر عملکرد دولت ترامپ به گونه ای بود که نه تنها ایران بلکه بخش زیادی از جامعه جهانی عملا منطقی برای مذاکره با واشنگتن پیدا نمی کردند. در این شرایط طبیعی بود که چنین مذاکراتی اساسا شکل نگیرد. اکنون این سوال پیش می آید که مگر شرایط تغییر کرده است که رویکرد ایران هم تغییر کند؟ به عبارتی بایدن کدام رفتار ترامپ علیه ایران را تغییر ماهوی داده است که بتوان نام تغییر را بر آن نهاد؟ استدلال تهران در نپذیرفتن شرکت در نشست غیررسمی اعضای برجام هم از همین منطق تبعیت میکند. واقعیت این است که آمریکا در دوره جدید تلاش میکند از میراث شوم ترامپ یعنی فشار حداکثری بر ملت ایران بهرهبرداری کند. با این منطق بعید است بایدن که به جای عمل به تعهداتش دست پیش گرفته است، بتواند گرهی از برجام باز کند. خواسته ایران در این بین تنها یک چیز است: «حرف فایده ندارد، فقط عمل».
*********************************
روزنامه ایران **
تعامل اقتصادی با جهان مصلحت است یا نیست؟/مهدی پازوکی/اقتصاددان
یکــــی از معضـــلات نظام حکمرانی ما، طولانی شدن یا فقدان تصمــــیمگیـــــــری در موضوعاتی است که همه جامعه نسبت به آن حساس هستند. «اف.ای.تی.اف» از جمله این مسائل است. باوجود گذشت قریب به دو سال از مباحث داغ و طولانی، هنوز این مسأله مهم تعیین تکلیف نشده یا به عبارت دیگر، هنوز مصحلت کشور در این زمینه تشخیص داده نشده است. باوجود این، شواهد و قرائن نشان میدهد که این فرایند در مراحل پایانی خود قرار دارد و جمهوری اسلامی بزودی در این زمینه تصمیم مثبتی اتخاذ خواهد کرد. از این رو، تکرار برخی مفاهیم و نکات کلیدی، برای از بین بردن آخرین تردیدها در این زمینه ضروری به نظر میرسد.به طور کلی مسأله «اف.ای.تی.اف» بیش از آنکه یک مسأله صرفاً اقتصادی باشد، یک مسأله مربوط به رابطه و جایگاه ایران در جهان است.
به این معنی که آیا ایران میخواهد با جهان تجارت کند؟ آیا میخواهیم با نظام اقتصادی جهان تعامل داشته باشیم؟ اگر پاسخ به این پرسشها مثبت است و میخواهیم و دوست داریم که ایران جایگاه واقعی خود را در تجارت جهانی داشته باشد، یک ضرورت این امر، ارتباط نظام بانکی ایران با نظام بانکی جهان یا کشورهای طرف مبادله است. زیرا در دنیای امروز نه تنها نمیتوان پول را با چمدان منتقل کرد، بلکه چه بپسندیم یا نپسندیم، «اف.ای.تی.اف» به یکی از نهادهای هنجارساز نظام بانکی دنیا تبدیل شده است. از این رو چه ایران و چه هر کشور دیگری که بخواهد با این نظام بانکی و پولی جهان کار کند و دادوستد داشته باشد، باید در این چارچوب هنجاری عمل کند. در این میان برخی منتقدان، چه بسا از موضع دلسوزی برای کشور و نظام، ادعا میکنند که در صورت پیوستن به «اف.ای.تی.اف» اطلاعات مالی و بانکی محرمانه ما در اختیار کشورهای متخاصم قرار خواهد گرفت. البته برخی هم در ادعاهایی عجیب، مدعی شدند که پیوستن به این نهاد یعنی تسلیم کردن شهید عزیز، سردار سلیمانی به دشمنان. این ادعاها کاملاً بی اساس و نادرست است. «اف.ای.تی.اف» در سال 1986 با هدف مبارزه با پولشویی و پولهای کثیف در اقتصاد جهانی به وجود آمد و بعد از حوادث 11 سپتامبر مبارزه با تأمین مالی تروریسم هم به مجموعه ضوابط آن اضافه شد. به رغم ادعای برخی منتقدان، در مقررات «اف.ای.تی.اف» یا کنوانسیونهای مورد بحث، اساساً هیچ قید یا ضرورتی برای در اختیار گذاشتن اطلاعات محرمانه و کلیدی کشور، نه فقط به کشورهای متخاصم، بلکه به کشورهای دوست هم وجود ندارد.
درعین حال، به عنوان یک اقتصاددان که اقتصاد ایران و جهان را میشناسد، صراحتاً اعلام میکنم که درصورت بازگشت همه طرفها به برجام، اگر ایران «اف.ای.تی.اف» را نپذیرد، نخواهد توانست با نظام بانکی جهان کار کند. چه بسا حتی بانکهای درجه 2 و 3 اروپایی هم با ما کار نخواهند کرد. کما اینکه امروز هم نه تنها بانکهای درجه یک چینی با ما کار نمی کنند، بلکه بانکهای زیر پله ای چین نیز با هزینه ای گزاف حاضر به همکاری با ما میشوند. به عنوان مثال اگر قرار باشد 100 یورو برای ما در یک کشور اروپایی گشایش اعتبار انجام دهند، 20 درصد یعنی 20 یورو هزینه این اقدام را از ما طلب میکنند. این هزینه 20 درصدی که به خاطر نپیوستن به «اف.ای.تی.اف» بر کشور و مردم ما تحمیل میشود، در همه مبادلات بانکی و خریدهای خارجی ایران جاری است و مصداق دارد.
در کنار همه استدلالهایی که درباره ضرورت پیوستن ایران به «اف. ای. تی.اف» وجود دارد، منتقدان باید به این واقعیت هم پاسخ دهند که اگر «اف.ای.تی.اف» بد است، چرا بزرگترین شرکای تجاری ما یعنی چین، روسیه و ترکیه عضو اصلی «اف.ای.تی.اف» هستند؟ آن هم در حالی که درصورت پیوستن ما به این نهاد تنظیم کننده مبادلات بانکی، ما در کنار 189 کشور دیگر عضو همکار «اف.ای.تی.اف» خواهیم بود، نه مانند روسیه، چین و ترکیه عضو اصلی. بنابراین برای آنکه سیستم بانکی ما بتواند با سیستم بانکی دنیا کار کند، باید این مقررات را بپذیریم و اگر نپذیریم، در شرایط موجود هزینه آن از جیب ملت ایران پرداخت خواهد شد.
در این میان، یک نکته مهم که مسأله را برای فعالان اقتصادی و مردم ایران بغرنج کرده است، طولانی شدن فرایند تصمیمگیری در مجمع تشخیص مصلحت نظام است. امروز همه کارشناسان سیاسی و اقتصادی کشور اذعان دارند که مصلحت نظام در این است که نظام بانکی ایران بتواند با نظام بانکی دنیا کار کند. اما اگر مصلحت این است که ایران منزوی شود یا به سمت زیمبابوه شدن برود، پس نباید به «اف.ای.تی.اف» بپیوندیم. چراکه براساس سند چشم انداز، ایران میبایست یکی از کشورهای نخست منطقه در همه عرصهها به ویژه اقتصاد میبود. اما امروز به دلیل مشکلات ساختاری و انباشت مسائل متعدد به این جایگاه دست نیافتیم. در چنین شرایطی، نپیوستن به «اف.ای.تی.اف» به سایر مسائل و مشکلات اضافه شده و عملاً یک هزینه 20 درصدی دیگری را به ملت ایران، در همه خریدهای خارجی آن تحمیل خواهد کرد. از این رو از مجمع تشخیص مصلحت انتظار میرود به مصلحت واقعی وعینی کشور توجه کرده و یک خودتحریمی دیگری را به تحریمهای ظالمانه امریکا علیه نظام اسلامی و مردم تحمیل نکنند.
*********************************
روزنامه شرق **
سازمانهای بزرگ و بیتوجهی به محیط زیست/حمزه نوذری*
برخی سازمانها و دانشگاهی کشور در مساحتی بیش از چندین هکتار قرار دارند. بخش زیادی از زمینهای این سازمانها فضای سبز یا زمینهای غیرمسکونی است اما متأسفانه فضای طبیعی وسیعی که جزئی از مالکیت این سازمانها است به شدت در معرض نابودی قرار دارد. برخی از این سازمانها دانشگاهها هستند که با وجودیکه قشر نخبه جامعه در آن مشغول آموزش، پژوهش و فعالیت علمی هستند اما در بیتوجهی به محیط زیست تفاوتی با سایر سازمانها ندارند. در این یادداشت قصد ندارم به سازمانهای قدرتمندی که رودخانهها و آبهای زیرزمینی را آلوده میکنند یا استانداردهای
محیطزیستی را ندیده میگیرند، بپردازم بلکه میخواهم به یک مسئله به ظاهر پیش پا افتاده و هرروزه و در عینحال مهم بپردازم. سازمانهای دولتی واحدی به نام فضای سبز دارند که کار نگهداری، حفظ و آبیاری درختان و گیاهان را انجام میدهد اما حیواناتی که در این فضای وسیع طبیعی زیست میکنند، فراموش شدهاند. برخی حیوانات غیراهلی مانند روباه و موش صحرایی و حیوانات اهلی مانند سگ و گربه جزئی از این محیط زیست هستند. دوگانگیهایی در مواجهه با حیوانات اهلی بهویژه سگها وجود دارد. برخی کارکنان و کسانی که در این سازمانهای وسیع کار و زندگی(منازل سازمانی) میکنند، برای این حیوانات غذا فراهم میکنند و برخی به شدت با آن مخالفت میکنند و این کار را مداخله در سازوکار طبیعت میدانند.
برخی معتقدند که حیواناتی مانند سگها و گربهها جزئی از این محیط زیست هستند و ما در قبال گرسنگی و بیماری آنها مسئول هستیم به دلیل اینکه از قرنها پیش ما آنها را اهلی کردهایم و این حیوانات همیشه در کنار ما زیست کردهاند و در حال حاضر ما در قبال آنها وظیفه اخلاقی داریم. برخی بر این نظر هستند که حیواناتی مانند سگها بههیچوجه نباید در محیطزیست اینچنینی وجود داشته باشند و باید از این اکوسیستم طرد شوند. غیر از این دوگانهانگاری مسئله مهم این است که سازمانها هیچ برنامه و فعالیتی برای حیوانات اهلی در این محیط زیست ندارند و از نزدیک شاهد بودهایم که بسیاری از این حیوانات بیمار یا گرسنه هستند و سازوکاری برای عقیمسازی جهت کنترل تعداد آنها یا درمان حیوانات بیمار وجود ندارد. بارها شاهد بودهام که سگها در این سازمانها و حتی دانشگاهها به بیماریهای پوستی دچار شدهاند و به شدت رنج میکشند اما تنها سازوکار موجود طرد و به حال خود رها شدن است. سازمانها و حتی دانشگاهها که مساحت بسیاری دارند برای کاهش مسائل زیست محیطی ارتباط و تعاملی با سازمان محیط زیست یا نهادهای مدنی فعال در حوزه حمایت از حیوانات ندارند. تنها کاری که مدیران این مجموعهها انجام میدهند تماس با شهرداری برای جمعآوری سگها است. جمعآوری حیوانات توسط پیمانکاران شهرداری که با بدترین شکل ممکن انجام میشود و بارها شاهد بودهام که این کار کمتر از حیوان آزاری نیست. پیمانکاران شهرداری در کار عقیمسازی این حیوانات یا نگهداری از آنها ناتوان بودهاند و در نهایت حیوانات جمعآوریشده رها میشوند و به جای قبلی برمیگردند. شهرداری عدم تعهد اخلاق کاری پیمانکاران را مسئله اصلی میداند. صرفنظر از بحث مواجهه نادرست، اشتباه و غیر مؤثر شهرداریها در عقیمسازی، نگهداری و درمان حیواناتی مانند سگها، ناتوانی سازمانها و نهادها برای نگهداری محیط زیست چالش مهمی است. یکی از راهکارهای پیشروی سازمانهایی که فضای وسیعی دارند و بخشی از این فضا دارای اکوسیستم حیوانی است نهادسازی درون مجموعه خودشان است. این سازمانها لازم است علاوه بر واحد فضای سبز مرکز یا مجموعهای بهعنوان حفظ محیط زیست هم داشته باشند و کارشناسانی برای مواجهه درست با حیوانات که جزئی از این اکوسیستم هستند بهکار گیرند. سازمانها میتوانند بخشی از فضای وسیعی که در اختیار دارند را برای درمان و نگهداری از حیوانات مریض و بیمار اختصاص بدهند و ارتباط منظم، منسجم و مستمری با محیطزیست و نهادهای مردمی و جامعه مدنی فعال در این زمینه داشته باشند تا شاهد وضعیت اسفناک حیوانات در این محیطها نباشیم. شاید پرداختن به مسئله حیوانات در زمانهای که انسانها دچار مشکلات و مسائل زیادی هستند عجیب به نظر برسد اما زندگی ما با زیست این حیوانات پیوند خورده است.
*********************************