«امین محمد حطیط» تحلیلگر و کارشناس امور راهبردی منطقه در مقاله جدید خود به بررسی عوامل تنش آفرینی عربستان سعودی ضد لبنان بعد از انتشار اظهارات «جورج قرداحی» وزیر رسانه این کشور درباره جنگ یمن پرداخت و نوشت، بعد از ترور «رفیق حریری» نخست وزیر فقید لبنان در سال 2005 به دست آمریکا و اسرائیل نیروهای سوریه از لبنان خارج شدند و عرصه لبنان برای عربستان سعودی به عنوان وکیل و قیِم و حامی جریان غربگرای 14 مارس باز شد؛ جریانی که دشمن مقاومت و محور آن که در برابر هرگونه دیکته آمریکایی- اسرائیلی می ایستد، است.
در چنین فضایی انتخابات پارلمانی لبنان در سال 2005 برگزار شد و گروه های وابسته به آمریکا و عربستان موفق به کسب اکثریت پارلمانی شدند. این شرایط به آنها امکان دارد دولتی تشکیل دهند که بدون حضور وزرای شیعه بتوانند به تنهایی بر لبنان حکومت کنند.
با این حال هژمونی عربستان بر لبنان تحت نظارت کامل آمریکا که در آن زمان توسط «جفری فلتمن» سفیر وقت ایالات متحده اعمال می شد بیش از سه سال ادامه نداشت. در تاریخ 7 مه 2008 در پی تصمیم احمقانه دولت وقت لبنان به دستور آمریکا برای ایجاد کمپینی جهت خلع سلاح مقاومت اتفاقاتی افتاد که مقاومت مانع اجرای این برنامه سعودی-آمریکایی شد و به دنبال آن کنفرانس لبنان در قطر برگزار شد تا زمینه خروج لبنان از بحران را فراهم کند. در واقع برگزاری کنفرانسی برای لبنان در دوحه اولین نشانه آغاز کاهش نفوذ عربستان سعودی در لبنان بود که 2 نتیجه در پی داشت: شکست ریاض در مقابله با مقاومت و ورود قطر به خط لبنان. تحمل این اوضاع برای عربستان راحت نبود، اما سعودیها ناچار بودند با این اوضاع تعامل کنند.
با این حال شرایط داخلی لبنان نیز چندان مناسب نبود و امیدهای مردم این کشور محقق نشد؛ زیرا همزمان با آغاز توطئه جنگ جهانی تروریسم ضد سوریه که علاوه بر کشورهای غربی برخی کشورهای منطقه و در راس آنها عربستان نیز در آن مشارکت داشتند، از مارس 2011 اوضاع در لبنان نیز تغییر کرد و درگیریها در این کشور به دوره اوج خود برگشت. طرفهای منطقهای و بینالمللی که این جنگ را علیه سوریه به راه انداخته بودند تصور میکردند سرنگونی نظام سوریه به ریاست «بشار اسد»، موضوعی است که طی چند هفته یا حداکثر چند ماه محقق میشود. اما نتیجهای که در این جنگ حاصل شد کاملاً برعکس تصورات متجاوزان بود.
در مرحله بعدی عربستان سعودی علنا در برابر حزب الله که در جنگ جهانی تروریسم ضد سوریه کنار دولت و ارتش این کشور ایستاده بود، قرار گرفت. دوره دوم تجاوز به سوریه در اوایل سال 2014 به لطف محور مقاومت با شکست عربستان سعودی پایان یافت و یک سال قبل نیز ترکیه به شکست مشابهی در سوریه دچار شده بود.
اما عربستان شکست خود در سوریه را به راحتی نپذیرفت و در سال 2015 جنگ ویرانگری علیه یمن به راه انداخت تا این کشور را حیات خلوت خود کند؛ بدون اینکه هیچ طرف دیگری به غیر از عربستان در یمن نفوذ داشته باشد. عربستان نام این عملیات خود را «طوفان قاطعیت» گذاشته و تصور می کرد که طی چند هفته به اهداف خود در یمن خواهد رسید. اما این جنگ به جای چند هفته چندین سال به طول انجامید و در نهایت شکست استراتژیک بزرگی برای سعودیها رقم زد که صحنه تحقیر آمیز آن تا ابد برای عربستان ثبت خواهد شد.
شواهد نشان می دهد که طی چند هفته آینده نیروهای انصارالله یمن که وارد شهر استراتژیک «مأرب» شده اند به شکل کامل کنترل آن را به دست می گیرند و بعد از توافق ارتش و کمیتههای مردمی یمن با ساکنان این شهر و قبایل آن که مشتاقانه آماده استقبال از نیروهای انصارالله هستند سعودیها آخرین سنگر خود را نیز در یمن از دست داده و شکست راهبردی آنها در جنگ یمن تکمیل خواهد شد.
در حال حاضر نیز طبق معمول عربستان، حزبالله و ایران را مقصر شکست های خود در یمن میداند و به ویژه طبق محاسباتی که انجام داده معتقد است که تسلط حزب الله بر لبنان و حمایت آن از دولت سوریه نقش بزرگی در ناکامی عربستان در رسیدن به اهدافش در جنگ تروریسم ضد سوریه داشت. همچنین حمایت حزب الله از جنبش انصارالله یمن از دیگر عواملی است که خشم سعودیها را برانگیخته و دشمنی آنها ضد مقاومت را تشدید می کند.
به این ترتیب حزب الله به یک دشمن استراتژیک و درجه یک عربستان تبدیل شده و بسیاری معتقدند که دشمنی ریاض با حزبالله حتی بیشتر از دشمنی سعودی ها با سایر کشورهای عضو محور مقاومت از جمله ایران است.
عربستان بر اساس همین رویکرد خصمانه، حزب الله را در گروه «سازمانهای تروریستی» طبقه بندی کرده و با هر طرف منطقهای و بینالمللی جهت مبارزه با این جنبش همکاری میکند.
همچنین همکاری عربستان در داخل لبنان ضد حزب الله، با کسانی که به کشور خود تعهدی ندارند ادامه دارد. ریاض همچنین از طرح 5 مرحلهای «مایک پامپئو» وزیر خارجه دولت «دونالد ترامپ» رئیس جمهور سابق آمریکا برای کشاندن لبنان به جنگ داخلی و خلع سلاح حزب الله و بعد از آن انجام یک تجاوز همهجانبه از سوی رژیم صهیونیستی برای نابودی لبنان بسیار خوشحال بود و در این طرح با آمریکا و رژیم صهیونیستی همراهی کرد.
عربستان احساس میکرد که اهداف آن در داخل لبنان میتواند توسط پروژه پامپئو محقق شود و به همین دلیل تصمیم گرفت در این پروژه مشارکت داشته باشد. جنایتی که حزب نیروهای لبنانی به ریاست «سمیر جعجع» در منطقه الطیونه بیروت طی چند هفته قبل انجام داد و 7 کشته و دهها زخمی بر جای گذاشت و همچنین واکنش تند و غیرمنطقی ریاض به اظهارات قبلی «جورج قرداحی» وزیر رسانه و اطلاع رسانی لبنان درباره بیهوده بودن جنگ یمن، از جمله اقداماتی است که عربستان در راستای همراهی با طرح 5 مرحلهای واشنگتن ضد لبنان انجام داد.
در حالی که وزیر رسانه لبنان یک ماه قبل از انتصاب خود به این پست وزارتی در قالب یک شخصیت رسانهای در اظهاراتی عادی و منطقی طی مصاحبهای با یکی از تریبونهای شبکه الجزیره بر بیهوده بودن جنگ یمن و لزوم توقف آن تاکید کرده بود، در بازه زمانی کنونی عربستان به بهانه این اظهارات بر طبل جنگ با لبنان کوبیده، سفیر خود را از بیروت فرا خوانده و سفیر لبنان را از ریاض اخراج می کند و از صادرات لبنان به عربستان جلوگیری میکند.
اینکه عربستان سعودی به بهانه انتشار اظهارات مطبوعاتی جورج قرداحی درباره جنگ یمن که قبل از تصدی پست وزارت رسانه لبنان بیان کرده بود، ضد این کشور اعلان جنگ کرده رفتاری عجیب و مذموم است. بعد از آن دیدیم که عربستان این جنگ خود ضد لبنان را با ادعای « هژمونی و تسلط حزب الله بر لبنان» خلاصه کرد.
عربستان به خوبی میداند که هیچ طرفی از جمله حزبالله به تنهایی در لبنان تصمیم نمی گیرد، با این وجود ریاض تصمیم گرفته تا این فرصت را برای اجرای اقدامات خصمانه خود ضد حزب الله و لبنان غنیمت بشمارد. اما سعودیها باید بدانند که این بار نیز اهداف آنها محقق نخواهد شد؛ به ویژه اینکه «عبدالله بوحبیب» وزیر امور خارجه لبنان در واکنش به ادعاهای عربستان تاکید کرد که حزب الله جزء اساسی از مولفه های سیاسی لبنان بوده و هیچ گونه تسلطی بر این کشور ندارد.
همه این موارد نشان میدهد که جنگ کنونی عربستان ضد لبنان جنگی انتقام جویانه و بدخواهانه است که پس از سلسله شکست ها و ناکامی هایی که عربستان طی سالهای گذشته دچار آن شده به راه انداخته است. آخرین شکست عربستان ضد حزب الله در لبنان به ناکامی تلاش های ریاض برای تحریف روند تحقیقات انفجار بندر بیروت و متهم کردن حزبالله در این پرونده و همچنین ناکامی در کشاندن لبنان به جنگ داخلی از طریق کشتار الطیونه برمیگردد.
بنا به همین دلایل، عربستان نتوانست برنامههای خود ضد حزبالله را عملی کند و بر همین اساس تصمیم گرفت در شرایطی که لبنان در بدترین دوران تاریخ خود قرار گرفته و از نظر اقتصادی و سیاسی در حال فروپاشی است جنگی علیه آن به راه بیاندازد. اما اگر عربستان تصور می کند که با این جنگ ضد لبنان میتواند شکست خود را در منطقه به شکل کلی و در یمن به شکل خاص جبران کند سخت در اشتباه است؛ زیرا جنگ با لبنان نقطه ورود به یک شکست دیگر خواهد بود که مطمئنا به عربستان تحمیل میشود. واقعیت آن است که ریاض هرگز نمی تواند آسیبی به مقاومت لبنان برساند یا بر روند پیروزیهای محور مقاومت در منطقه تاثیر بگذارد.