یکی از پرسشهای مهمی که در نتیجه تبلیغات خارجی و عملیات رقبای بینالمللی و منطقهای ایران همچنان در افکار عمومی داخل مطرح میشود این است که آیا نفوذ جمهوری اسلامی ایران بعد از به شهادت رساندن شهید حاج قاسم سلیمانی که فرماندهی سپاه قدس را بر عهده داشت، ضعیف شده است؟
تلاش برای نشان دادن تضعیف جایگاه ایران در منطقه و جهان
در پاسخ به پرسشی که مطرح شد، برخیها در خارج از ایران که عمدتاً وابسته به نئومحافظهکاران و محافل سیاسی، رسانهای و اندیشکدههای آمریکایی – اسرائیلی و برخی رژیمهای مرتجع منطقهای هستند، اینگونه وانمود میکنند که به دنبال ترور سردار سلیمانی که مدیریت پروندههای منطقهای ایران را به دست داشت، سپاه قدس تضعیف شده و در نتیجه این مسأله بر جایگاه ایران در سلسله مراتب قدرت در سیاست جهانی اثر قابل ملاحظهای داشته است!
این در حالی است که با شدت گرفتن تحولات میدانی و سیاسی افغانستان عملکرد سپاه قدس در قبال پرونده افغانستان به ویژه در ماههای اخیر که طالبان به سرعت پیشروی کرده و در افغانستان مسلط شده است، این شبهه به طریق دیگری و به صورت کاملاً «هدفمند» در افکار عمومی پمپاژ شد، به طوری که در داخل نیز یک جریان خاص سیاسی با استفاده از ابزارهای رسانهای بر آن دامن زدند. به عنوان محمدرضا خاتمی از اعضای اصلی حزب منحله مشارکت در گفتگویی در شبکه کلاب هاوس صریحاً درخواست کرد که در مسأله افغانستان «میدان» (منظور سپاه قدس) کنار گذاشته شده و دیپلماسی وارد صحنه شود!
فرافکنی و شبهپردازی پیرامون تضعیف سپاه قدس و در نتیجه تضعیف جایگاه و قدرت منطقهای ایران در حالی است که اطلاعات و دادههای میدانی، سیاسی و امنیتی حکایت از ارتقاء بازیگری و جایگاه و قدرت منطقهای جمهوری اسلامی ایران در منطقه در دوران دو سال اخیر دارد. تحولات افغانستان که از شرایط دشوار و به مراتب پیچیدهتری از سوریه و عراق و لبنان برخوردار است، یک مثال روشن در این زمینه است که نشان میدهد، کیفیت مواجهه جمهوری اسلامی ایران در قبال تحولات این کشور برخلاف پیشبینیها و محاسبات آمریکاییها بوده است که امیدوار و در صدد آن بودند ایران در مقابل طالبان صفآرایی کند!
اعتراف به قدرت منطقهای رو به رشد
اینکه برخیها همچنان اصرار دارند این گونه وانمود کنند که بعد از شهادت شهید سلیمانی و در دوره جدید فرماندهی سپاه قدس، ایران در منطقه تضعیف شده است، قابل اثبات نیست. تحولات میدانی و سیاسی یمن که به ویژه در این دو سال که نه تنها به ارتقای بازیگری انصارالله در یمن و منطقه انجامیده بلکه عربستان را به پای میز مذاکره و امتیازدهی کشانده است.
تحولات سیاسی و میدانی سوریه که با انتخاب مجدد و حداکثری بشار اسد نظام سیاسی سوریه را وارد دوره جدیدی از قدرت و ثبات سیاسی - امنیتی کرده است؛ تحولات سرزمینهای اشغالی که به ویژه در این دو سال رژیم صهیونیستی را به اندازه بیست سال قبل از آن تضعیف نموده و عمق استراتژیکی آن را محدود کرده است، همه حکایت از این دارد که جبهه مقاومت اسلامی و در رأس آن جمهوری اسلامی ایران با وجود کارزار فشار حداکثری و تحریمهای بیسابقه آمریکا نه تنها تضعیف نشده بلکه از نظر کمی و کیفی قدرتمندتر از قبل نیز شده است. آمریکا نیز این را به خوبی دریافته است که دستاوردها و عایدی ترور سردار سلیمانی برای کاخ سفید زودگذر و هزینههای سنگین آن، ماندگار خواهد بود.
قدرت دو برابری در منطقه در مقایسه با قبل
حتی مراکز معتبر آمریکایی هم به این حقیقت معترفند که قدرت ایران در این دو سال برخلاف پیشبینیهای قبلی روند رو به رشدی پیدا کرده و دو برابر بیشتر شده است. نشریه آمریکایی فارین پالیسی، در گزارشی با عنوان «فقدان سردار سلیمانی، مشکلی برای ایران در سوریه ایجاد نکرده است» ضمن اعتراف به قدرت ایران مینویسد: «آمریکا امیدوار بود که ترور سردار سلیمانی، فعالیتهای ایران را در سوریه کندتر کند، اما نه تنها چنین اتفاقی رخ نداد، بلکه فعالیتهای ایران در سوریه ۲ برابر شده است. پس از ترور سردار سلیمانی، ما گمان میکردیم که ایران دیگر ناامیدتر از آن است که بخواهد اقدامات حساب شدهای در سوریه انجام دهد، اما برخلاف این تصور، ایران همچنان در سوریه فعال است و تاکید دارد که حرفی برای گفتن دارد».
توانایی آزموده شده
در این که شهید سلیمانی با توجه به خصوصیات خاصی که در شخصیت ایشان وجود داشت، نقش ویژه و منحصربفردی در ارتقاء بازیگری جبهه مقاومت و جمهوری اسلامی و همچنین ساختاریابی و زمینهسازی قدرت منطقهای ایران در منطقه داشته است شکی نیست؛ اما این هرگز به معنای افول قدرت ایران نبوده است. گرچه نباید تأثیر ترور سردار سلیمانی را بر پروژه منطقهای ایران دستکم گرفت اما سادهلوحانه است اگر تصور شود، فقدانش باعث شد جمهوری اسلامی ایران از حضور و نفوذ منطقهای عقبنشینی کند.
توانایی جمهوری اسلامی برای مبارزه بدون مشهورترین فرمانده نظامی آزموده شده است. باربارا اسلاوین، مدیر طرح ابتکارعمل ایران در شورای آتلانتیک آمریکا معتقد است: «قدرت نیروی قدس مبتنی بر یک رهبر کاریزماتیک نیست. نیروی قدس و سپاه پاسداران از شمار زیادی از کهنه سربازان جنگ ایران و عراق و دیگر فرماندهانی تشکیل شده که اکنون در سوریه هستند. سلیمانیهای بیشتری وجود خواهند داشت. متحدان ایران در خاورمیانه از جمله حزبالله لبنان، نیروهای بسیج مردمی عراق و انصارالله یمن نیز همچنان به مبارزات خود ادامه دادهاند».
انیسه بصیری تبریزی، پژوهشگر ارشد در بخش تحقیقات امنیت بینالملل در مؤسسه خدمات متحده سلطنتی بر این باور است: «از زمان ترور سردار سلیمانی هیچگونه تضعیفشدنی در وضعیت ایران دیده نشده است. سردار قاآنی اکنون ریاست نظارت بر روابطی را دارد که ایران در چند دهه دشواری از جمله جنگ و تحریمهای بین المللی ایجاد کرده است. شاید شهرت سردار قاآنی یا ارتباطات شخصی او با سردار سلیمانی در یک سطح نباشد، اما این مساله تغییری در تغییر استراتژی یا تاکتیک ایران و سپاه پاسداران ایجاد نکرده است».
تیری کوویل، پژوهشگر مرکز تحقیقات فرانسه برای مطالعات بینالمللی و استراتژیک هم معتقد است: «شبکه منطقهای که نیروهای قدس در شکلگیری آن نقش داشتهاند امروز مهمترین جنبه سیاستهای منطقهای ایران است. رهبران ایران معقتدند نفوذ ژئوپلیتیکی یا آنطور که آنها آن را عمق استراتژیک مینامند هرگز مانند امروز مهم نبوده است. ضمن این که آنها بر این باورند حمله به ایران برای ایالات متحده و اسرائيل دشوار خواهد بود چرا که در ادامه تهران میتواند با تکیه بر همین توان با حمله به سراسر منطقه حمله واشنگنتن یا تلآویو را پاسخ دهد. شاید رهبر کنونی نیروی قدس به اندازه سلیمانی کاریزماتیک نباشد و نتواند مانند گذشته نظرات خود را به شبه نظامیان شیعه منطقه تحمیل کند، اما من هیچ تغییری در سیاستهای ایران در منطقه نمیبینم. ایران همچنان بازیگر شماره یک در تحولات سوریه است».
جمع بندی
در الگوی مدیریت استراتژیک اسلامی، اصل اثبات شدهای وجود دارد که میگوید با مرگ یا فقدان و یا از بین بردن یک رهبر، مدیر، فرمانده و هر شخص دیگری که در جامعه اسلامی دارای مسئولیت در سطوح میانی و کلان است، نه تنها کار متوقف نمیشود، بلکه مسیری هم که به واسطه آن شخص گشوده شده است، با شدت بیشتری پیموده میشود تا اهداف و چشماندازهایی که از قبل تعریف شده است، به نحو احسن تحقق یابد.
در طول تاریخ 1400 ساله اسلام از صدر تا کنون، چه بسیار انسانهایی که از ائمه معصومین علیهمالسلام تا مجاهدان و مبارزان برجستهای که در مقاطع مختلف مدیریت و رهبری جنبشهای مختلف اسلامی را بر عهده داشتند و توسط کفار و نیروهای متخاصم به شهادت رسیدند، اما نه راهی که گشوده بودند بسته شد و نه اهدافی که برای آن تلاش میکردند به محاق رفت.
شهید سلیمانی یک شخصیت منحصربفرد با تواناییهای مدیریتی و استراتژیکی خارقالعاده بود، اما مکتب و گفتمانی که شهید سلیمانی در آن رشد یافته بود، هرگز متکی به اشخاص نیست که با فقدان اشخاص از بین برود یا تضعیف بشود. همانطور که ترامپ رئیس جمهور سابق آمریکا پیش از این گفته بود، ایران باید برای حضور منطقهای خود هزینه بپردازد. به زعم آمریکا، بالاترین هزینهای که میتوانست بر ایران تحمیل شود، ترور سردار سلیمانی بود؛ بنابراین آمریکا با محاسبات فوق، در پی آن بود که با یک اقدام، به چند هدف راهبردی مهم در منطقه و در قبال ایران دست یابد. اما این ترور نتوانست اهداف آمریکا محقق سازد. بلکه برعکس به یک موازنه معکوس منتهی شد و مجدد توازن استراتژیک منطقه را به نفع جمهوری اسلامی ایران و جبهه مقاومت تغییر داد.