روزنامه کیهان**
۱- برخی از مدعیان اصلاحات و دستاندرکاران دولت قبل (و نه همه آنها) بجای آنکه از افتضاحات ۸ ساله خود و انبوه مشکلاتی که بر سر ملت آوار کردهاند شرمنده باشند، در اقدامی کاملاً هماهنگ با دشمنان بیرونی به دروغپراکنی و سیاهنمایی علیه دولتی روی آوردهاند که فقط سه ماه از تشکیل آن میگذرد و به گواهی آنچه همگان به وضوح میبینند، ضمن آنکه با همه توان مشغول آواربرداری از خرابیهای دولت موسوم به تدبیر و امید! است، آستین همت بالا زده و در همین مدت کوتاهی که از عمر آن میگذرد دستاوردهای چشمگیر و غیرقابل انتظاری داشته است.
۲- پیش از این در یادداشتی با عنوان « تابلوها را جا به جا نکنید» به اندکی از بیتدبیریهای ۸ ساله دولت قبل اشاره کرده و آورده بودیم؛
تاسیسات هستهای کشور را به مرز نابودی کشاندند و پیشرفت هستهای را متوقف کردند. قرار بود در مذاکرات هستهای تحریمها را لغو کنند ولی نه فقط هیچ تحریمی لغو نشد بلکه به علت نابلدی، نفوذ عوامل دشمن و گرایش به سازش، صدها تحریم دیگر نیز به آن اضافه کردند. و همزمان، مشکلات کمرشکنی نظیر گرانی افسارگسیخته کالا و خدمات مورد نیاز مردم. چوب حراج به بیتالمال و تعطیلی صدها کارخانه و مراکز تولید. کاهش دهها برابری و نزدیک به سقوط ارزش پول ملی. سرازیر کردن ۳۰ میلیارد دلار ارز و ۶۰ تن طلا به حلقوم مفسدان و رانتخواران (دیروز سخنگوی قوه قضائیه از تشکیل ۱۲۵۰پرونده قضایی - فقط در تهران - برای حیف و میل ۱۰میلیارد دلار ارز ۴۲۰۰ تومانی خبر داد که گزارش مبسوط آن در کیهان دیروز آمده است)، افزایش ۸ برابری قیمت مسکن. تنزل ۶ رتبهای اقتصاد کشور از هجدهمین رتبه در اقتصاد دنیا. شکستن رکوردهای تورم، رکود و ضریبجینی و گسترش فقر و بیکاری و فاصله طبقاتی و ... را به ملت تحمیل کردند. نقدینگی را که میتوانست و باید روانه عرصه تولید شده و باعث کسب و کار شود، از ۴۳۰ هزار میلیارد تومان به ۴ هزار هزار میلیارد تومان افزایش دادند و تولید و کسب وکار را با رکود شدید و بیسابقه (و نه کمسابقه) روبهرو کردند. کشور را از خودکفایی در تولید گندم و گوشت قرمز و گوشت مرغ به واردات این اقلام ضروری و معیشتی مردم کشاندند.
با دیپلماسی انفعالی، راه را برای باجخواهی دشمنان باز کردند و امنیت و اقتدار کشور را به مخاطره انداختند و با کنار رفتن خود علاوهبر مشکلات یاد شده که فقط اندکی از بسیارهاست، خزانه را نه فقط خالی، بلکه با بدهی فوق کلان تحویل دولت آقای رئیسی دادند تا آنجا که دولت کنونی فقط بابت یک قلم از این بدهیهای به ارث برده باید تا سال ۱۴۰۵ هر ماه به طور متوسط مبلغ کلان ۱۰ هزار میلیارد تومان پرداخت کند و ...
۳- و اما، کسانی که - از داخل و خارج- این خسارتهای انبوه و کلان را به ملت و نظام تحمیل کردهاند، با بهرهگیری از رسانههای اجارهای و پشتیبانی آشکار دشمنان بیرونی و به بهانه «نقد» ! حرکت مشترکی را با خمیرمایه دروغپراکنی و اتهامزنی علیه نه فقط دولت، بلکه علیه نظام آغاز کردهاند. اقدامی که غیر از «وطنفروشی» با هیچ واژهای قابل تعریف نیست.
نیم نگاهی به انبوه دروغهای شرمآوری که این جریان مشترک داخلی و خارجی علیه تمامیت نظام میبافند و منتشر میکنند، به وضوح نشان میدهد که از آن سوی مرزها مدیریت میشوند. کافی است دروغها و تهمتهای این جریان آلوده را با آنچه مقامات و رسانههای آمریکایی و اسرائيلی و اروپایی بر قلم و زبان دارند به مقایسه بنشینید تا انطباق بیکم و کاست اتهامات مطرح شده از سوی پادوهای داخلی آمریکا را با کانون اصلی مدیریت آنها در آمریکا و اسرائيل به وضوح ببینید.بفرمائید! مقایسه کنید!
۴- بسیاری از سیاهنماییها و اتهاماتی که در این حرکت مشترک داخلی و بیرونی علیه نظام مطرح میشود به اندازهای سخیف و دمدستی است که شاید طرح آن از سوی جریان یاد شده عجیب به نظر برسد چرا که دروغ بودن آنچه ادعا میکنند، به آسانی قابل درک است ولی با این وجود چرا مطرح میشود؟! و این سؤال جدی را پیش میکشد که این جماعت با چه انگیزهای آتش به شخصیت و حیثیت خود انداختهاند؟! در این خصوص تنها دو علت قابل شمارش است و علت سومی نمیتواند در میان باشد.
اول؛ آنکه جریان یاد شده در دروغپراکنیها و اتهامزنیهای خود تصمیم گیرنده اصلی نیست، بلکه مامور به انجام دستوراتی است که از کانونهای بیرونی به این جریان دیکته میشود! اظهارات نتانیاهو را به خاطر آورید که آشکارا از این جریان با عنوان «بزرگترین سرمایه اسرائیل در ایران» یاد میکرد و یا در جریان فتنه آمریکایی - اسرائیلی ۸۸، شیمون پرز، رئیسجمهور رژیم جعلی و کودککش اسرائیل، درباره این جریان سیاسی (دقیقاً همین جریان سیاسی) میگفت که « آنها به نمایندگی از اسرائیل، علیه جمهوری اسلامی ایران به مقابله برخاستهاند»... و جریان مزبور تاکنون جرأت تکذیب آن را نداشته و ندارد. و یا در اکتبر ۲۰۰۹ (مهر ماه ۱۳۸۸) جانهانا، مقام وقت وزارت خارجه آمریکا از نشست خود با تعدادی از افراد نزدیک به سران فتنه ۸۸ در اروپا خبر داده و گفت «آنها (بازهم همین جریان) تأکید کردند تحریمها باید در دُزهای قوی اعمال شود. آنها گفتند یک دُز ضعیف و یا یک رویکرد تدریجی در تحریمها به رژیم ایران فرصت میدهد تا خود را با آن تنظیم کند. تحریمها برای آنکه موثر باشد، باید مثل یک شوک عمل کند نه یک واکسن»! و یا دوبار ملاقات یکی از سران فتنه با جرج سوروس، سرمایهدار صهیونیست و دشمن تابلودار اسلام و انقلاب و ایران، قبل از شروع فتنه آمریکایی - اسرائیلی ۸۸ و ... (گفتنی است ایشان به خاطر افشای ملاقاتش با جرج سوروس از نگارنده شکایت کرده است ولی حاضر به پیگیری شکایت خود نیست تا اسناد این ملاقات در دادگاه ارائه نشود). این روزها دقیقاً همان جریان آلوده است که به دروغپراکنی علیه نظام و انقلاب مشغول است. از این روی تعجبآور نیست که دروغپردازیها و اتهامزدنهای این طیف علیه نظام و انقلاب و دولت مردمی، با آنچه مقامات و رسانههای دشمن مطرح میکنند، بیکم و کاست منطبق باشد!
و دوم؛ اینکه جریان مورد اشاره به خوبی میداند که دروغ میگوید ولی از آنجا هیچ واکنشی از سوی مراکز ذیریط نمیبیند، حتی بعد از افشای دروغها و بیاساس بودن تهمتهایی که مطرح کرده است، به نوع دیگری آنها را تکرار میکند. شبیه آنچه در ماجرای گوهر عشقی و گریم نوریزاد با سس گوجهفرنگی و تحریف شخصیت شهیدسلیمانی، دروغپردازی درباره بودجه حوزههای علمیه، دفاع از دیدگاه آمریکا و اسرائيل در مذاکرات وین، همسویی با خواسته دشمنان درخصوص صنایع موشکی و حضور ایران در منطقه و دهها نمونه دیگر، شاهد بوده و هستیم. و اکنون این سؤال جدی در میان است که اگر کار جماعت یادشده وطن فروشی نیست، پس چیست؟!
********
روزنامه وطن امروز**
روزنامه ایران**
جان و نان مردم اولویت دولت مردمی/حامد طالبی
رئیس جمهور در جلسه ستاد تنظیم بازار با اشاره به موفقیت واکسیناسیون عمومی در صیانت از جان مردم، گفت: «نان مردم هم بسیار اهمیت دارد و باید با کنترل، پیگیری و نظارت بر حلقه تأمین، توزیع و مصرف مراقبت شود تا به مردم اجحاف نشود و سوداگران نتوانند نان مردم را با مشکل مواجه کنند.»
حفظ جان و نان مردم باید در اولویت دغدغه دولتها باشد، اما این وضعیت طی سالیان اخیر شکل بغرنجی به خود گرفت چرا که دولت وقت نسبت به وظیفه خود در تأمین سلامت و معیشت مردم کم توجه شد و در دولتی که قرار بود هم چرخ سانتریفیوژها بچرخد، هم چرخ اقتصاد، هم سفره مردم کوچکتر شد، هم پیشرفت صنعت هستهای متوقف گردید. عمده دلیل ایجاد این مسائل نوع نگاه دولت قبل به شیوه اداره کشور بود. رئیس دولت قبل راه حل مشکلات کشور را در حوزه سیاست خارجی جست و جو میکرد و وقتی در نتیجه رویکرد و نگاه غلط به سیاست خارجی عملاً در این عرصه به هیچ توفیقی دست پیدا نکرد، مدیریت کشور دچار بحران شد. این بحران یعنی نداشتن ایده مدیریت در کنار بحران کرونا عملاً شرایط کشور را در حالت ویژهای قرار داد که معیشت و اقتصاد مردم و همچنین جان و زندگی آنان در خطر جدی قرار گرفت.
بی توجهی به مشکلات مردم در حوزه درمان و تأمین دارو و پس از آن بی توجهی به تأمین واکسن، عملاً باعث شد که جان مردم نیز مورد آسیب جدی قرار گیرد و رکورد بی سابقه و وحشتناک ۷۰۰ کشته کرونایی در روز به ثبت برسد. این رکورد در روزهایی ثبت شد که مردم مجبور بودند برای تأمین داروهای ابتدایی مثل سرم به بازار سیاه سر بزنند. با این حال آنچه باعث تغییر شرایط شد، تغییر رویکرد در دولت جدید در اداره کشور بود. رویکرد دولت سیزدهم همانگونه که بارها توسط رئیس دولت عنوان شده، حل مسائل کشور با بهرهگیری از ظرفیتهای داخلی به علاوه تعامل سازنده با جهان به منظور کسب و تقویت منافع ملی است. در نتیجه چنین رویکردی در کمتر از ۳ ماه، ضمن آنکه اکثریت مردم واکسینه شدند، شرایط اقتصادی نیز به نفع مردم تغییر کرد. هرچند وضعیت به ارث رسیده به گونهای است که تا رسیدن به شرایط مطلوب همچنان باید تلاش مضاعفی صورت گیرد.
آنچه مردم از دولت جدید دیدهاند این است که دولت برای صیانت از جان مردم واکسیناسیون حداکثری را با بیشترین سرعت به اجرا درآورده و مقابله با مراحل مختلف کرونا را بخوبی مدیریت میکند و برای نان مردم هم علاوه بر برداشتن موانع کسب و کار در ایام کرونایی به دنبال چارهجویی زیربنایی برای اقتصاد بیمار و مجروح کشور است. نظرسنجیهای ملی نیز این نکته را عیان میکند که مردم واقف به این شرایط به ارث رسیده هستند. به گونهای که طبق نظرسنجیها ۷۰ درصد مردم، دولت جدید را میراثدار مشکلات دولت قبل میدانند و ۶۷ درصد مردم نیز از عملکرد رئیسی و کابینه او در حل مشکلات طی ۱۰۰ روز ابتدایی آغاز به کار اعلام رضایت کردهاند.
**************
روزنامه شرق**
تقابل یا تعامل رسانههای مجازی با مکتوبات رسانهای/ احمد افروز
شاید کمتر از یک دهه باشد که دنیای رسانه کمکم هویتش را بر مدار شبکه اطلاعات مجازی در معرض تغییر دیده و برحسب همین انفعالات هم چارهای جز دگرگونی در ماهیت نداشته است. این تغییر ماهیت اتفاقا از سر اجبار است وگرنه جوابگوی تعدد و تکثر مخاطب با این همه خواسته رسانهای نخواهد شد. رسانههای خبری از جنس مکتوبش صدالبته در همهمه رسانههای جمعی خاصه تعاملیاش، بارها سر بر گریبان بردهاند و شاید یکییکی رو به افول رفتهاند، مگر برخی که توانستهاند با خرقعادت و محتوای بدیع و عمیق، همچنان دل به مخاطب بنهند. اینها خود را نهتنها وامدار دنیای کاغذی نکردهاند بلکه مجبورند در فضای مجازی نیز قد علم کنند. پس حیات رسانههای مکتوب سابق و اسبق، در لوای عرض اندام در شبکه رسانهای اینترنتی هم هست. بیآنکه نگاه واپسگرایانهای داشته باشیم، باید حضور مکتوبات رسانهای را نه تقابل بلکه تعامل دانست که بیش از آنکه چالشساز باشد، موجد فرصت است. متأسفانه رسانههای مجازی و بالطبع تعاملیاش از نبود دروازهبانی خبر رنج میبرند؛ اینجا هیچ نشانهای از دریچه فقر و غنای اطلاعات برای ورود به رسانه دیده نمیشود؛ یعنی هرچه هست وارد و سپس در گسترده بیمرز توزیع میشود. البته چنین رویکردی عمدتا در دایره بهاصطلاح رسانههای تبلیغاتزده وافر است که حجم اطلاعات واقعنمای خبریشان در چاله تبلیغات تجاری رسانهایشان کاملا کمرمق میزند. با این توصیف رسانههای مکتوب برای ادامه حیات، باید در رقابت با رسانههای بناشده بر کلیدواژه دیجیتال و به عبارت سادهتر مجازی، کمی بیشتر دستوپا بزنند. اینجاست که اتفاقا معیار «گزینش» باید در رویکرد خبرزنی و خبرپراکنی رسانههای مکتوب ملاک باشد؛ یعنی دادههایی که اهمیت، جذابیت، گستره مخاطب و همه تمایزات رقابتی رسانهای را در انتشار دادهها ملاک بگذارد. اگرچه عنصر تازگی را بههرحال از دست میدهند مگر با ورود به گزارشهای کیفی تحقیقی و عمقی که ازقضا هرازگاهی نیز روزنامهها را منبع دنیای مجازی هم کرده است! روزنامه فرم خاص و شاید نوستالژیکی از ژورنالیسم است که همین ویژگی بر اصالتش میافزاید و مخاطبش را راهبری میکند. چنین رسانههایی اما راهی جز همگرایی با بستر اینترنت ندارند. امروز رسانههای جمعی حتی مثل تلویزیون با آن همه ادعا بازهم برای بقا، دست به دامن حضور در فضای مجازی میشوند تا مخاطبش را از مجازی به قاب نمایش لینک دهند. این همان رویکرد حفظ موجودیت رسانههای مکتوب به شرط چندبعدیشدن بر بستر دیجیتال است. کاغذ و مکتوبات ظرفیاند از مظروفات رسانهای که بالذات و ماهیتا خرد و محجورند؛ این نیز عیب نیست بلکه نطفه این رسانه را با این ویژگی بستهاند اما قرار نیست به شکل ایستا در دایره محدودیت بمانند.
در این بعد رسانهای باید محتوا را دریافت و چه بهتر که در حین حفظ اصالت، فضای مجازی را نیز فرصت بدانند نه تهدید و مخاطب را در فضایی مسالمتآمیز ولو در شرایطی قطعا سخت، جذب، همراه و قانع کنند. مقاومت رسانههای مکتوب در برابر فضای مجازی امری غریب و حتی بیمعناست؛ چاره اما در همگرایی و متعلقات ارزشافزودهای است که این رسانهها مجبورند به خود اضافه کنند تا ضمن حضور توأمان بر بستر اینترنت، بهعنوان منبع کاغذی پیام برای مخاطب همچنان پذیرفته باشند. رسانههای مکتوب باید رسانههای مجازی را رقیب بدانند؛ رقیبی سخت اما نه آنکه به یُمن بیدروازهبانیاش بتواند مکتوبات رسانهای را به قطعیت خاموش کند.
******************************************************