قرآن کریم آیات فراوانی درباره امانت دارد. خداوند در سوره مبارکه نسا، آیه 58 میگوید: «خداوند امر میکند که امانات را به اهلش بدهید.» در تفسیر این آیه کریمه، مفسران آیات شرح داستانی را نقل کردند که وقتی پیامبر(ص) مکه را فتح کردند، در خانه کعبه را شکستند و امیر المؤمنین(ع) پا روی شانه ایشان گذاشتند و بتها را شکستند. آن زمان «عثمانبنطلحه» کلیددار بیتالله الحرام بود که مسلمان نبود.
عباس، عموی پیامبر تقاضای کلیدداری کعبه را کرد، در همین زمان جبرئیل آمد و این آیه نازل شد که امانات را به اهلش بسپار و کلید را که از او گرفتی، به خودش بسپار. ایشان امانت را به عثمانبنطلحه برگرداند و به عموی خود نداد.
در سوره مبارکه احزاب آیه 72 آمده است: «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ کانَ ظَلُومًا جَهُولًا»؛ همانا برای امانت مصادیقی گفتهاند، باری سنگین که آسمان و زمین و کوهها نتوانستند آن را تحمل کنند؛ فرمودند که یک مصداقش نماز است. یک مصداق بارز این امانت، امانتی است که مردم به هم میدهند... . از احادیث مشهور ما که پیامبر(ص) میفرماید: «لا تَنْظُرُوا إِلَى طُولِ رُکوعِ الرَّجُلِ وَ سُجُودِهِ فَإِنَّ ذَلِک شَيْءٌ اعْتَادَهُ فَلَوْ تَرَکهُ اسْتَوْحَشَ لِذَلِک وَ لَکنِ انْظُرُوا إِلَى صِدْقِ حَدِيثِهِ وَ أَدَاءِ أَمَانَتِهِ»؛ خدا به شما فرمان میدهد که امانت را به صاحبانشان برگردانید. هرگاه میخواهید بین مردم داوری و قضاوتی کنید، عادلانه حکم کنید؛ چه نیک و زیباست آنچه خدای متعال شما را به آن موعظه و پند میدهد. تردید نکنید، نسبت به کل کارهای شما خداوند هم بیناست و هم شنواست.
از آخرین وصایای پیامبر(ص) به حضرت علی(ع) این است که میفرمایند، یا علی امانت را ادا کن هرچند که خوب باشد یا بد باشد. پیش استادی که تجوید کار میکردم، داستانی را برای من نقل کردند، میفرمودند که من در دوران جوانی در منزل خود در مولوی لوازم منزل میفروختم و یک آقایی آمد از من جهیزیه کامل خواست و زمانی که جهیزیه را بار زدم، گفت من پولی ندارم که برای این پرداخت کنم. گفتم سفته بده. گفت ندارم. گفتم خوب چیزی را بهعنوان امانت در پیش من بگذار و یک موی سیبیل خود را به من به جای امانت داد و من آن را در یک دستمالی گذاشتم و در گاوصندوق خود گذاشتم تا روز موعود سر ساعت مقرر آمد و گفت امانت من را به من بدهید و من هم همان تار سیبیل را به او برگرداندم. برای مال مردم حرمت قائل باشیم؛ به این میگویند امانتداری... .