از آنجایی که حکومت فاسد پهلوی مبتنی بر رانت و رابطه شکل گرفته بود و نسبتی با شایستهسالاری نداشت، فرصتی را برای رانتخواران و فرصتطلبان فراهم آورده بود تا بتوانند با چاپلوسی و لابیگری به قدرت برسند! در این میان، نامهای فراوانی را میتوان برشمرد که از این طریق مناصب متعددی را اشغال کرده و به ثروتهای هنگفتی رسیدند. یکی از کسانی که در دربار محمدرضا پهلوی و در خصوصیترین جنبههای زندگی او دخالت داشت، تیمسار «عبدالکریم ایادی» بود. وی که پزشکی متوسط نیز بود، با هدف معالجه امراض روانی محمدرضا و برادرش علیرضا پهلوی پایش به دربار باز شده بود. ارتشبد «حسین فردوست» در خاطراتش درباره وی مینویسد: «صبحها، هنوز محمدرضا بیدار نشده، ایادی حاضر بود و شبها تا وقت خواب در اتاق او میماند. زمانی که محمدرضا ازدواج میکرد، این عادت ترک نمیشد و ایادی با زنهای محمدرضا هم خودمانی میشد. بدین ترتیب، ایادی با نفوذترین فرد دربار و به تدریج با نفوذترین فرد کشور شد. او برای خود حدود 80 شغل در سطح کشور درست کرده بود؛ مشاغلی که همه مهم و پولساز بود! رئیس بهداری کل ارتش بود و در این پست ساختمان بیمارستانهای ارتش به امر او بود، وارد کردن وسایل این بیمارستانها به امر او بود، وارد کردن داروهای لازم به امر او بود، دادن درجات پرسنل بهداری ارتش از گروهبان تا سپهبد به امر او بود و هیچ پزشک سرهنگی بدون امر ایادی سرتیپ نمیشد و هرگونه تخطی از اوامر او همراه با برکناری و مجازات بود. ایادی رئیس «اتکا» ارتش و نیروهای انتظامی بود و در این پست کلیه نیازمندیها باید به دستور او تهیه میشد. هر چه اراده میکرد، حتی اگر در کشور موجود بود، باید برای ارتش از خارج، به ویژه انگلیس و آمریکا وارد میشد. تعیین سهمیه و صدها کار دیگر و حتی تعیین رؤسای اتکاها و پرسنل آن با او بود. سازمان دارویی کشور نیز تماماً تحت امر ایادی بود، چه داروهایی و به کدام مقدار باید تهیه شود، از کجا خریداری و به کدام فروشنده و به چه میزان داده شود، چه داروهایی باید و چه داروهایی نباید وارد شود، همه و همه بنا بر مصالح بهاییگری دائماً در تغییر بود. شیلات جنوب در اختیار ایادی بود و تعیین اینکه به کدام کشورها و شرکتها اجازه صیادی داده شود و به کدام داده نشود، در اختیار وی بود. در نتیجه سیاستهای او تا انقلاب، صید ایران با بدویترین وسایل انجام میشد. تعیین رئیس و پرسنل شیلات نیز با ایادی بود. من یک بار مشاغل او را کنترل کردم و به 80 رسید. به محمدرضا گزارش کردم. محمدرضا در حضور من از او ایراد گرفت که 80 شغل را برای چه میخواهی؟ ایادی به شوخی جواب داد و گفت: «میخواهم مشاغلم را به 100 برسانم!» این خود نمونه کوچکی است از شیوه حکومت محمدرضا!»