سیدعبدالله متولیان
خط تحریف در جنگ روایتگری، برای فریب مردم ایران به ویژه جوانان کشور (که دوران خفقان، فساد اخلاقی و اقتصادی، عیاشی، حلقه بهگوشی بیگانگان و سرکوب بیرحمانه مردم در دوران طاغوت پهلوی را ندیدهاند) با استفاده حداکثری از کمکاری و غفلت ما در جهاد تبیین و روشنگری، در یک وارونهنمایی آشکار و مقایسهای افراطی و دروغین، به تطهیر حکومت پهلوی و سیاهنمایی مطلق جمهوری اسلامی پرداخته است. اوج هنر تحریفگران در این است این وارونهنمایی در شرایطی شکل گرفته که اوضاع اقتصادی در زمان طاغوت پهلوی آنقدر نامساعد بوده که به باور کارشناسان به هیچ وجه امکان وارونهنمایی و تطهیر آن وجود نداشته است.
باورپذیری این وارونهنمایی مضحک ریشه در عواملی نظیر «بی میلی مردم بهویژه نسل جوان به مطالعه تاریخ گذشته»، «قدرت فوقالعاده رسانههای مجازی»، «سازماندهی دشمن در شبکهسازی و انفجار اطلاعات دروغین و گوبلزی»، «کمکاری و غفلت نیروهای انقلاب در تبیین حقایق تاریخی»، «همکاری سؤالبرانگیز اصلاحطلبان در همسویی با دشمن در تطهیر طاغوت»، «حاشیهسازیهای دروغین اصلاحطلبان در دادن آدرسهای غلط و تلاش علنی در تضعیف باورها و ناامیدسازی و بی اعتمادسازی مردم نسبت به پیشرفتهای پساز انقلاب»، «آثار ناشی از سوءمدیریتها، ناکارآمدیها و بی برنامگیهای برخی مسئولان»، «برنامه ریزی دشمن برای نفوذ جریانی در سخت افزار و نرم افزارهای نظام» و... دارد. اما در کنار همه این عوامل باید بپذیریم که مهمترین دلیل موفقیت دشمن در جنگ روایتگری و وارونهنمایی حقیقت، در این است که نیروهای انقلاب، حقایق و پیشرفتهای افتخارآمیز جمهوری اسلامی و اوضاع وحشتناک اقتصادی دوران طاغوت را درست و صحیح روایت نکردهاند و دشمن با استفاده حداکثری از همین غفلت، روایت دروغ را با «راهبرد تکرار» به خورد مردم داده و جا انداخته است. از مهمترین شاخصها برای مقایسه قبل و بعد از انقلاب، میتوان به «ضریب جینی»، «شاخص توسعه انسانی»و «توزیع عادلانه ثروت» رجوع نمود که به اجمال و گذرا به برخی از آنها بهعنوان مشت نمونه خروار اشاره میکنیم و جوانان غیور و برومند کشور را به مطالعه دقیق تاریخ (نه از زبان ما بلکه) از خاطرات «شاه پهلوی»، «همسر شاه»، «ارتشبد فردوست» و... دعوت میکنیم.
ما به مردم نگفتهایم که ضریب جینی در دهه پایانی حکومت پهلوی در مقیاس بین صفر و یک حتی از نیم هم عبور کرده و کشور را به سرزمین ارواح و مردگان تبدیل کرده بودند. ما به مردم نگفتهایم که حتی در تهران (بهعنوان پایتخت) مردم از نعمت بهداشت و سلامت، دانش و سواد، حداقلهای زندگی و... بیبهره بودند.
«اشپیگل» در شماره ۳۴ خود به ارائه گزارشی تحلیلی و میدانی از ایران پرداخته و تهران پهلوی را اینطور معرفی میکند: «از صدها کلبه پر از شپش و فقیرانه منطقه ۱۰ تهران واقع در جنوب شهر، هر شب بوی تریاک به بیرون میخزد و با بوی نفرتانگیز جویهای شهر مخلوط میشود. وضعیت آب آشامیدنی، دفع زباله و کانالهای پایتخت میلیوننفری ایران بدینگونه است. آب این جویها بوی ادرار میدهد، زبالهها بهشدت فاسد شدهاند و تعفن حاصل از مدفوع و فضولات انسانی و حیوانی، مشام را آزار میدهد...، تخمین زده میشود که دوسوم مردم ایران، تریاک مصرف میکنند...، بیماری سل، پیامد نوعی بهرهکشی عمومی و بیرحمانه از نیروهای کار است. کودکان پنج ساله و زنان جوان و ۳۰ ساله مانند پیرزنانی فرتوت و بدون دندان میشوند و شمار بالایی از کارگران، غالباً ده تا دوازده ساعت از روز را در فضاهای بدون نور کارگاهها و کاروانسراهایی که قالیبافی نام دارند کار میکنند.»
ما به مردم نگفتهایم که ایران در بین حدود ۲۰۰ کشور در رتبه ۱۴۷ در شاخصهای توسعه انسانی بوده و مردم قادر به خرید هیچ یک از اقلام مورد نیاز یک زندگی حداقلی هم نبودند. این رتبه در حال حاضر با جمعیت سهبرابری نسبت به زمان طاغوت و با تقلیل درآمد نفتی به یک هفتم به برکت تلاشها و مجاهدتهای نیروهای انقلابی به ۷۶ رسیده است. بله ما نگفته ایم که در ایران ۳۰ تا ۳۵ میلیون نفری دوران طاغوت و با تولید و فروش روزانه بیش از ۷ میلیون بشکه نفت، حتی در تهران هم بسیاری از مردم از نعمت آب، برق، گاز، تلفن و... بی بهره بودند. برای پخت و پز از والر و علاءالدین و برای گرم کردن خانه از کرسی استفاده میکردند، نگفته ایم که ساکنین پایتخت کشور هم آب را از تلمبهها و فشاریهای سرکوچهها استفاده میکردند و نگفته ایم که تهران به محل موشها و زبالهها شبیهتر بود تا محل زندگی مردم. چه رسد به شهرهای دیگر؛ و نگفته ایم که بیش از ۳۰ هزار روستا از نعمت راه، برق، گاز بی بهره بودند.
به روایت بیواسطه مستندنگاران غربی در ایران دهه ۵۰ شمسی «با وجود افزایش شدید قیمت نفت و درآمد سرشار حکومت شاه، هیچ اثر مثبتی در وضعیت زندگی و معیشت مردم به وجود نیامد. روستاییان فلکزده که امکان ادامه زندگی در زادگاه خود را نداشتند به شهرها سرازیر شدند تا بلکه به زندگی بهتری دست پیدا کنند که نهتنها چنین اتفاقی نیفتاد، بلکه سبب ایجاد حاشیهنشینی و زاغهنشینی در اطراف شهرها و پیامدهای اجتماعی فراوانی شد.»
این ضعف ماست که به مردم نگفته ایم که حدود ۵۰ درصد خانوارهای شهری، فقط در یک اتاق زندگی میکردند و قدرت تهیه خانه مستقل را نداشتند. ما کوتاهی کرده ایم و به مردم نگفته ایم که سهم مردم ایران حتی به ۱۰درصد از ۱۷۶ شاخص توسعه انسانی هم نمیرسید.
چقدر تلخ است که به مردم نگفته ایم که در نابرابری سطح زندگی دوران طاغوت نسبت درآمد ۱۰درصد ثروتمندترین به ۱۰درصد فقیرترین افراد جامعه براساس آمارهای معتبر بانک مرکزی (در آن زمان) از عدد ۳۳ هم عبور کرده و به شکل فاجعه انسانی ظهور و بروز پیدا کرده و حدود ۹۰درصد شرکتها و اقتصاد کشور تنها در اختیار ۴۵ خانواده بود.
و، اما از افتخارات غرورانگیز جمهوری اسلامی حرکت در راستای توزیع عادلانه ثروت عمومی کشور است و صدالبته تا رسیدن به وضع مطلوب و رساندن ضریب جینی به پایینترین حد ممکن هنوز راه نرفته بلندی فراروی ماست. دستاوردهای اقتصادی در جمهوری اسلامی (حداقل در سه حوزه «ضریب جینی»، «توزیع عادلانه ثروت عمومی و برخورداری آحاد مردم از آنها» و «شاخصهای توسعه انسانی») جدای از مباحث کمی، یک بعد دیگر نیز داشته است که شاید کمتر به آن پرداخته شده و آن تغییر جهتگیریها و چرخش به سمت مردم و حمایت از اقشار فرودست، سیاست جمهوری اسلامی در عرصههای مختلف بوده است و همین موضوع در تعمیق و استحکام رابطه مردم و نظام جمهوری اسلامی آثاری غیر قابل چشمپوشی داشته است. درگام دوم انقلاب، در حوزههایی مثل «خودکفایی و تأمین معیشت مردم»، «تولیدمحوری و تلاش برای عبور از اقتصاد نفتی»، «توسعه انسانی»، «درآمد سرانه»، «اقتصاد دانشبنیان» و... جمهوری اسلامی صاحب ادبیاتی منحصر به فرد است که چارچوبهای آن در سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی طراحی شده و چشم انداز روشنی را تصویر کرده و چراغ امید را در دل مردم روشن ساخته است.
عشق علی(ع) کارها بکند
کورش شجاعی
محبت علی (ع) کارها می کند، گره ها می گشاید و راه آسمان را تا عرش خدا باز می کند؛چرا که علی (ع) یار محمد(ص) و محمد (ص) حبیب خداست و برتر از مصطفای حق تعالی، حضرت حق نیافرید و از این رو حب علی، حب پیامبر و حب پیامبر، حب خدای عزوجل است همان خدایی که آفریدگار هستی و رب العالمین و حکیم مطلق است. همان «رب ودودی» که پیامبران و اعظم ایشان را و ائمه هدی از دامن فاطمه (س) و علی (ع) را چراغ راه و راهنمای رساندن انسان به کمال و سعادت قرار داد. و چه بی کران لطفی فرمود حضرت رحمان رحیم که مُرید تمام عیار و شاگرد اول کلاس نبوت رسول خاتم را جانشین و خلیفه بر حق ختم المرسلین تقدیر فرمود. همان علی (ع) که در دامن پیامبر(ص) و با نفس های مبارک او، رشد یافت.
همان علی (ع) که اولین مرد گرونده به آیین پاک محمدی بود و هیچ گاه نه در کلام و نه در هیچ امری از مُراد خود سبقت نگرفت و هیچ امر او را که امر خداوند بود معطل نگذاشت، همان علی (ع) که پس از پیامبر (ص)، هیچ همتایی در زهد و تقوا، عدالت و حکمت، شجاعت و سخاوت، علم و عمل و ایمان نداشت. همان علی (ع) که تنها کُفو فاطمه زهرا (س) پاره تن رسول خدا بود. همان علی (ع) که در هر خطری، جان فدای حضرت مصطفی بود چه در لیلة المبیت که کفار آهنگ جان پیامبر کردند، چه در اُحد که در هنگامه جدی شدن خطر، همگان پیامبر را تنها گذاشتند و تنها علی (ع) در رکاب مرادش ماند و در مقابل خصم، سینه سپر کرد. همان علی که خداوند «علی اعلی» او را «علی» نامبردار و ولادتش را از دامن فاطمه بنت اسد در خانه کعبه اراده فرمود.
همان علی (ع) که خالق هستی برای این عبد صالح خدا و مرید واقعی حضرت مصطفی صفت «امیر المومنین» برگزید. و چه مولا و امیرمومنانی که قرآن کریم بر مولا بودن و ولایتش در آیه ولایت تاکید می کند آن گاه که در رکوع نماز، به سائل، انگشتری می بخشد. همان مولا علی (ع) که در «آیه تطهیر» در کنار پیامبر(ص) و همراه فاطمه زهرا(س) و حسنین، اهل بیت(ع) و عترت پیامبر است و از هر رجس و پلیدی مبراست. همان علی (ع) که در آیه مباهله، جان پیامبر شمرده می شود.همان امیرمومنان که به آن درجه از ایمان دست یافته که به فرموده خودش اگر همه پرده ها کنار رود و غیب آشکار شود ذره ای به ایمانش اضافه نمیشود.وه چه مولا و امامی که عشقش کارها می کند و گره ها می گشاید، مولایی که در اوج شهامت و دلاوری، کراری، همنشین و غمخوار و پدری بس مهربان برای یتیمان است.
مولایی که رسول اکرم (ص) او را باب مدینه علم نبوی خواند. امیرمومنان و قرآن ناطقی که امیر بیان است و نهج البلاغه اش «اخ القرآن» نامبردار است. تجسم عینی عدالت است و «ساقی کوثر» و قسیم «نار و جنت». علی بن ابی طالب همان عبد صالحی است که در شب معراج، خداوند حکیم با صوت او با حضرت مصطفی ندا کرد. امیرمومنان نه این که تنها در بدر و خیبر و خندق و... مولا و کرار و علمدار و یاری گر دین خدا و پیامبرش بود و حضرت ختم المرسلین ضربه او را در خندق برتر از عبادت جن و انس دانست، بلکه او و خانواده اش در اوج ایمان و کرامت و سخاوت و بخشش و دیگرخواهی بودند و قرآن مجید چه زیبا توصیف می فرماید سخاوت و اهل اطعام و کرم بودن این خانواده کریم را در بخشش سه شب پی در پی افطار اهل خانه به فقیر و مسکین و اسیر. جانم به فدای امیرمومنان که ذکر نام و یاد فضایل او عبادت است و جاری ساختن نام مبارکش بر زبان، جلای قلب و جان است و محبتش نشان ایمان.معرفتش دلیل راه است و راهنمای رسیدن به شناخت و بندگی حضرت رحمان.ای آفریدگار جهانیان از سر فضل و کرم بی منتهایت هر آن چه بر عمر ما می افزایی بر ایمان و عمل صالح و محبت و معرفت و مودت ما به حضرت مصطفی و امیرمومنان و ائمه طاهرین بیفزا. روز «پدر» بر همه پدران گران قدر مبارک باد.
باد آهسته قدم بر میداشت!
حسین شریعتمداری
۱- میگفتند علی(ع) سختگیر است و راست میگفتند! علی سختگیربود. اما این، فقط نیمی از واقعیت بود و این سکه روی دیگری هم داشت که ناگفته میگذاشتند. علی به چه کسانی سخت میگرفت؟! آن کودک یتیم را که بر پشت خود مینشاند و به دست و زانو راه میرفت تا غم بیپدری از دل او بزداید. وقتی میشنید که حرامیان، خلخال از پای آن دخترک غیرمسلمان ربودهاند، چهره به آتش سوزان تنور نزدیک میکرد و میفرمود؛ اگر کسی از این غصه بمیرد بر او ملامتی نیست. شب هنگام کیسه نان و خرما به دوش میکشید و پنهان از چشم این و آن در کوچههای تاریک میخزید تا هیچ تهیدستی سر گرسنه بر بالین نگذارد. برای آنکه شناخته نشود و عرق شرم بر پیشانی مستمندان ننشیند، چهره مبارک به دستار میپوشاند... باد، هم به اشاره علی آهسته قدم برمیداشت تا مبادا خواب کودکی آشفته شود و... جرج جرداق نویسنده مسیحی کتاب «صوت العداله الانسانیه»، مینویسد؛ این همه که از فضایل و مردمدوستی علی(ع) آمده است- و همین اندازه نیز بیرون از اندازه و شمار است- فقط اندکی از بسیارها و قطرهای از اقیانوس بیکران علی است. جرداق در توضیح این نظر خود به واقعیت تلخی اشاره کرده و میگوید؛ بسیاری از فضیلتهای علی(ع) را دشمنانش به کینه و دوستانش به تقیه، ناگفته گذاشته و گذشتهاند.
۲- در نخستین روزهای بعد از خلافت ظاهری، تعدادی از خواص آلوده به چرب و شیرین دنیا، شب هنگام به دیدارش رفتند و زبان به ملامت گشودند که چرا بیتالمال را به تساوی تقسیم میکند؟! و به اشراف و خواص، سهم بیشتری نمیدهد؟! و حضرت خروشیده و گفته بود؛ آیا از من میخواهید با ستم کردن در حق مردمی که بر آنها حکومت دارم، در پی پیروزی باشم؟ به خدا سوگند هرگز دست به این ظلم نمیآلایم. اگر این اموال متعلق به خود من هم بود، همه را یکسان در میان مردم تقسیم میکردم، چه رسد به آنکه، این اموال، مال خدا و بیتالمال است و... علی سختگیر بود، اما نه با مردم، بلکه از یکسو با کارگزاران حکومت که وظیفه آنان را خدمت به خلق خدا میدانست و میفرمود؛ آنها، یا برادران شما هستند در دین و یا در خلقت با شما برابرند. و از دیگر سو به خواصآلوده، صاحبان ثروتهای نامشروع، زورگویان و همه کسانی که از این قماش بودند، سخت میگرفت. همین طیف از آلودگان و زیادهخواهان بودند که از سختگیری مولای مظلوم ما به هراس افتاده بودند و اضطراب خود از عدالت علی را به حساب نگرانی مردم! مینوشتند. دقیقاً مثل همین روزها...
۳- اینجا آوردگاه صفین است. روز نهم صفر سال ۳۷ هجری. دیشب نبرد سختی درگرفته است و دقایقی بعد از غروب آفتاب، اگرچه «عمار» ۹۳ساله و یار باوفای پیامبر و علی به شهادت رسیده ولی سپاهیان معاویه با تحمل شکستی سنگین رو به هزیمت نهادهاند و تمام دیشب را، از بیم حمله امروز در اضطراب به سر بردهاند تا آنجا که نالههای برخاسته از وحشت آنان به زوزه سگان شبیه بود و از این روی، آن شب را «لیلهًْ الهریر» -شب زوزهسگها- نامیدهاند. امروز اما، نبرد از ساعتی پیش آغاز شده بود و مالکاشتر، سپهسالار سپاه علی(ع) دل قشون شام را شکافته و به خیمه سیاه معاویه -شبیه کاخ سفید امروز- نزدیک شده بود. اما سپاهیان معاویه به حیله عمروعاص قرآنها را بر نیزه کرده و علی(ع) در پی این ترفند که در میان شماری از کمشعوران تردید افکنده بود، مالک را فرا خوانده بود... «مالک رهاکن آن سوی میدان و بازگرد... کاین سو، پُر از معاویههای مکرّر است!»!... مالک به دلشوره افتاده است... بیمناک آینده اسلام است ... و حق دارد!
۴- چند سال قبل در یکی از یادداشتهای کیهان آورده بودیم که «در مقابل امیر مومنان(ع) سه جریان به تخاصم و دشمنی صف کشیده بودند. ناکثین -اصحاب جمل نظیر طلحه و زبیر- که برخی از آنان علی را میخواستند، اما «بیعدالت»! و مارقین -خوارج- که عدالت را بیعلی(ع) جستوجو میکردند و قاسطین -معاویه و دار و دستهاش- که نه علی را میخواستند و نه عدالت را. این هر سه جریان اگرچه تابلوی اسلام برافراشته بودند اما، با مولای ما علی(ع) تنها به این علت که اسلام ناب محمدی(ص) را نمایندگی میکرد و بر «عدالت علوی» که ترجمان بیکموکاست «عدالت نبوی» بود، اصرار میورزید، به مخالفت و کینهتوزی برخاسته بودند. نکته عبرتانگیز و درسآموز آنکه به گواهی بیچون و چرا و خالی از ابهام تاریخ، ناکثین و مارقین، نه فقط در دوران پرماجرای حضرت امیر(ع) بلکه در تمامی دورانها، به خدمت قاسطین درآمده و ساز آنها را کوک کردهاند. طلحه و زبیر از ناکثین در فتنه جمل به نمایندگی از معاویه در مقابل علی(ع) صف کشیدند، شمر که در کربلا، بیشترین رذالت را در حق فرزند پیامبر خدا(ص) روا داشت، از خوارج و جانباز! جنگ صفین بود و ابنملجم مرادی نیز. اصلاً چرا راه دور برویم؟ مگر در جریان فتنه 88، سران فتنه و شمار دیگری از عوامل اصلی آن ماجرا، مجموعهای ناهمگن از ناکثین و مارقین نبودند که در آغاز مانند اسلاف خود، به «راستی» یا به «تظاهر» داعیه خط امام(ره) و اسلام ناب داشتند ولی نهایتا در اردوگاه تابلودار قاسطین زمان یعنی مثلث شوم آمریکا و اسرائیل و انگلیس به خدمت گرفته شدند؟! این جماعت، در حالی که ابتدا مدعی خط امام(ره) بودند در جریان فتنه، آشکارا به حضرت امام اهانت کردند، ساحت مقدس امام حسین(ع) را پاس نداشتند، به نمایندگی از آمریکا و اسرائیل به روی اسلام ناب خنجر کشیدند و با جرثومههای فساد و تباهی نظیر منافقین و بهاییها و مارکسیستها و سلطنتطلبها و عبدالمالک ریگیها و غربگراها و... در یک صف ایستادند؟! و...».
۵- مالک غمزده است، علی را در اوج اقتدار، مظلوم میبیند. قطره اشکی که از چشمانش بهگونه دویده پاک میکند. آرام به سوی عمار میرود. «کاش میتوانستیم علی(ع) را به عصری ببریم که مردم قدرش را بدانند و راه و رسمش را بر صدر بنشانند». عمار به مالک دلداری میدهد؛ «آن روزها که آرزو میکنی در راه است. از رسول خدا(ص) وصف مردمی را شنیدهام که در صلب پدران و رحِم مادران خویشند و چون آن عصر که تو آرزو کردهای فرا رسد، لبیکگویان از راه میرسند، مردمانی که از «من» و «ما» گذشتهاند، نه در سر سودای سود دارند و نه در دل، غم بود و نبود، دل در گرو اسلام ناب محمدی(ص) دارند. علی(ع) را امام و مولا و مقتدای خود میدانند. آنان سقف تاریک نظام سلطه را میشکافند و طرحی نو در میاندازند. در آن هنگام که پیشروی است و رسول خدا(ص) وعده داده است، حرامیان که پایان عمر این دنیایی علی را پایان اسلام میدانستند، وحشتزده به مقابله با یاران آخرالزمانی علی برمیخیزند و به مصداق «الکفر ملهًْ واحده» همه یاران خود را فرا میخوانند و از هر سو به آنها میتازند. بار دیگر جمل و صفین و نهروان به تکرار مینشیند اما، این بار نه مانند جمل، ناکثین را توان ایستادن است و نه مانند صفین از نیزه فریب زخم بر میدارند و نه با فتنه نهروانیان از راه باز میمانند. شیطان سراسیمه نعره میزند و بر سر لشکریان انس و جن خود فریاد میکشد که: «چه نشستهاید؟! اسلام بار دیگر و بعد از هزار و چهارصد سال حصار تاریخ را شکافته و به میدان آمده است».
۵- « عصر خمینی» اینگونه آغاز شده بود. همان عصر که مالک آرزو کرده و عمار مژده داده بود و حضرت روحالله در وصف مردم آن عصر فرموده بود؛ «من با جرأت مدعی هستم که ملت ایران و توده میلیونی آن در عصر حاضر بهتر از ملت حجاز در عهد رسولالله(ص) و مردم کوفه در عهد امیرالمومنین(ع) هستند»... این نکته نیز از قول «محمد حسنین هیکل» نویسنده و روزنامهنگار بلندآوازه مصر خواندنی است. او درباره اولین دیدارش با امام خمینی(ره) که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و در تهران صورت گرفته بود مینویسد «یکی از صحابه رسول خدا(ص) را دیدم که گویی از تونل ۱۴۰۰ ساله زمان عبور کرده و به عصر حاضر آمده است، تا سپاهیان علی را که بعد از شهادت او پراکنده شده بودند، گرد هم آورد و اسلام فراموش شده را بار دیگر بر کرسی حکومت عدل علی بنشاند. من در چهره او این توانمندی را به وضوح میبینم».
۶- این سخن را نمیدانم از کیست؟ جایی آن را خوانده و به گوش دل سپردهام. سخنی حکیمانه است و گره گشای همه روزها... « اگر ما را با سیره امیرالمومنین(ع) بسنجند و عتاب کنند برایمان گواراتر از آن است که با سیره لیبرالها بسنجند و تشویقمان کنند» امام راحل ما(ره) و خلف حاضر او، این نسخه را به دست گرفتهاند که ۴۴ سال در مقابل کینهتوزیها و جنگافروزیهای تمامی قدرتهای ریز و درشت دنیا ایستاده و به قول خواجه شیراز «از سر حد عدم» تا به «اقلیم وجود»، این همه راه آمدهایم.
۷- حالا نیم نگاهی به این سوی و آن سوی دنیا بیندازید. چه میبینید؟ به قول جیمز ولسلی -رئیساسبق سازمان سیا- قطب قدرتمند اسلام است که با پرچمداری خمینی و خامنهای، ساختار کدگذاری شده جهان را به چالش کشیده است و به گفته برژینسکی در اجلاس آتلانتیک، تاریخ به پیچ بزرگی رسیده است که خمینی و خامنهای تابلوهای راهنمای آن را نصب کردهاند (طرفه آنکه، پیش از او حضرت آقا از پیچ بزرگ تاریخ خبر داده بود) نتانیاهو را میبینید که جیغ بنفش میکشد و میگوید «در خاورمیانه به هر طرف که نگاه میکنم خمینی و خامنهای را میبینم که خیمه زدهاند» و آلوین تافلر را که با تاسف! و نگرانی نظر حضرت آقا را تایید میکند؛ «این عصر را باید عصر خمینی نامید».