به گزارش پایگاه خبری ـ تحلیلی بصیرت، جنگ اوکراین در شرایط کنونی ابعاد پیچیدهای به خود گرفته است. رفتار و نحوه کنشگری کشورهای غربی و ناتو با این جنگ به نحوی است که تصور میشود غرب به دنبال افزایش تنش و طولانی کردن جنگ در اوکراین است. در طول سالیان متمادی جهان شاهد ادعای غرب مبنی بر اینکه آنها مدافع حقوق بشر هستند،است، در حالی که در شرایط کنونی جهان به عینه از ابزار قرار دادن اوکراین و مردم این کشور از طرف غربیها و ناتو به بهانههای گوناگون میباشند. انتظار میرفت که اگر غرب به فکر بشریت و حقوق انسانها بود، باید برای صلح در منطقه شرق اروپا تلاش میکرد.
اینکه ناتو به دنبال تشدید بحران از طریق اوکراین برای ضربه زدن به روسیه به جهت اختلاف با این کشور است، رویکرد کاملاً غیربشری است. ارسال بمبهای خوشهای به اوکراین از طرف بایدن نیز در راستای تشدید بحران در اوکراین است.
«جو بایدن» رئیسجمهور آمریکا روز جمعه در مصاحبهای با شبکه خبری سیانان گفته است که ارسال بمب خوشهای به اوکراین «تصمیم سختی» بوده اما کییف به این بمبها نیاز داشته است. کاخ سفید پیش از این اعلام کرده بود، بایدن با ارسال این مهمات جنجالی به اوکراین برای استفاده علیه نیروهای روسیه موافقت کرده است. آنچه استفاده از بمبهای خوشهای را جنجالی میکند، خطراتی است که آنها برای غیرنظامیان دارند.
این مهمات در هوا منفجر شده و تعداد زیادی بمبهای کوچکتر را در منطقه وسیعی پخش میکنند که خطر کشتار کور غیرنظامیان را به همراه دارد. علاوه بر این، برخی از بمبهای کوچکتر ممکن است هنگام برخورد با زمین خیس یا سطوح نرم منفجر نشوند و تا مدتها بعدتر جان غیرنظامیان به ویژه کودکان را به خطر بیندازند.
کارشناسان میگویند، شباهت این بمبهای عملنکرده به اسباببازیهای کوچکی که روی زمین میافتند، عاملی است که باعث خطرناک شدن آن برای کودکان میشود.
تحلیلگران مسائل جنگ اوکراین میگویند، یکی از دلایلی که آمریکا تصمیم گرفته با ارسال این بمبها به اوکراین موافقت کند، این است که شرایط در میدان جنگ به هیچ عنوان به نفع اوکراین نیست.
پایگاه خبری «گلوبال تایمز» در گزارشی به واکاوی ابعاد مخفی و پشت پرده بازی دولتهای غربی و به طور خاص تشکیلات ناتو در قالب جنگ اوکراین پرداخته و سعی کرده به این سؤال اساسی و محوری پاسخ دهد که تبعات و پیامهای این جنس خاص از کنشگری چیست؟
گلوبال تایمز در گزارش خود مینویسد:
«شماری از مقامهای ارشد بریتانیایی که رسانههای این کشور به نام آنها اشارهای نداشتهاند، به تازگی گفتهاند که بریتانیا باید خود را آماده فروپاشی روسیه و سقوط ولادیمیر پوتین کند. این مسئله که ابتدا در «نشریه تایمز» بریتانیا انعکاس یافت، خیلی زود از سوی دیگر رسانهها و نشریات مورد استفاده قرار گرفت و آنها نیز از عنوان منابع آگاه و نزدیک به دولت بریتانیا آن را نقل کردند.
در این راستا، چندان عجیب نیست اگر بگوییم که این مسئله با اطلاع کاملِ دولت انگلیس به رسانهها و افکار عمومی بینالمللی ارائه شده است. در واقع، گزارهای که پیشتر به آن اشاره شد، بیش از آنکه یک خبر باشد، در حقیقت تبلیغات و جنگ روانیِ صرف است. در عین حال، احتمالاً دولت بریتانیا آرزوهای خود را در قالب یک خبر به افکار عمومی عرضه کرده است.
در این راستا، به تازگی یک سیاستمدار ارشد بریتانیایی به نام «توبیاس اِلوود» که پیشتر یک افسر ارشد ارتش بریتانیا و رئیس کمیته دفاعی مجلس عوام این کشور نیز بوده است، در مصاحبهای گفته است: «ما اکنون در بحبوحه یک جنگ در اروپا به سر میبریم. ما باید وارد این جنگ شویم و به صورت مستقیم با روسیه درگیر شویم.»
در این میان، یک سؤال اساسی مطرح میشود و آن، این است که چرا دولت بریتانیا باید دغدغه شکل دادن به افکار عمومی بینالمللی در بحبوحه جنگ اوکراین را داشته باشد؟ این قِسم روایتسازیها عملاً زمینه را برای فرسایشی شدن جنگ اوکراین فراهم میکنند؛ جنگی که میلیاردها دلار، یورو و پوند هزینه به مردم کشورهای غربی تحمیل میکند و آنها را در بحبوحه مشکلات اقتصادی گوناگونشان، بیش از گذشته درگیر و گرفتار میسازد.
در این میان، دولتهای غربی گاه و بیگاه با طرح مسائل گوناگون سعی دارند، آتش جنگ اوکراین را زنده نگه دارند و از خستهشدن افکار عمومی کشورهای غربی در رابطه با اعطای کمکهایشان به اوکراین جلوگیری کنند.
برای دولتهای غربی، جنگ اوکراین یک جنگ نیابتی است که نیاز به یک پوشش تبلیغاتیِ مردمپسند دارد؛ جنگی که یکی از اهداف اصلی آن تحمیل ضعف به روسیه است. کشوری که غرب آن را یکی از دشمنان مهم خود در عرصه بینالمللی در نظر میگیرد. دولتهای غربی از اوکراین حمایت میکنند؛ زیرا به دنبال جاهطلبیهای ژئوپلیتیکی خود هستند. آنها هیچ دغدغه بشردوستانهای در این زمینه ندارند. برای برخی دولتهای غربی و به طور خاص اعضای ناتو، جنگ اوکراین بیش از آنکه یک تراژدی بزرگ باشد، در عمل حامل فرصتهای قابلتوجهی برای آنهاست.
ناتو به عنوان به بزرگترین اتحاد نظامی در جهان حاضر، عملاً در رابطه با جنگ اوکراین در دورِ باطل گرفتار شده و راه فراری از آن ندارد و هر اقدامی را که انجام میدهد، صرفاً به بدتر شدن بحران در اوکراین ختم میشود. ناتو تمایل بسیار کمی برای در پیش گرفتنِ مذاکرات صلح دارد. طرح 12 مادهای چین برای ایجاد صلح میان روسیه و اوکراین تا حد زیادی از سوی دولتهای غربی هدف انتقاد قرار گرفته است. با این همه، دولتهای غربی خود نیز هیچ پیشنهاد واقعبینانهای را برای خاتمهدادن به جنگ خونینِ مذکور ارائه نمیکنند.
ناتو در واکنش به جنگ اوکراین، روند عضویت برخی کشورها، نظیر فنلاند به عنوان همسایه روسیه در تشکیلات مذکور را سرعت بخشیده است. فنلاند در 31 آپریل سال جاری میلادی به عنوان سیویکمین عضو ناتو انتخاب شد. عضویت در ناتو در حالت عادی سالها طول میکشد. با این حال، اتفاق مذکور برای فنلاند خیلی زود رخ داد. جالب است که دولتهای آمریکا، بریتانیا و آلمان، حمایتهای زیادی را از فنلاند انجام دادند و راه را برای عضویت فوری آن در ناتو هموار کردند.
در کنار اینها، نروژ به عنوان کشوری که از سال 1949 در عضویت ناتو است، با احداث پنج پایگاه نظامی جدید آمریکایی در خاک خود موافقت کرده است. دولت آمریکا مذاکراتی را نیز با دولت فنلاند در دستور کار دارد که بر اساس آن، واشنگتن اقدام به ایجاد پایگاههای نظامیِ مشابه در خاک فنلاند و در جوار مرزهای روسیه نیز میکند.
در ماه جاری میلادی، ناتو بزرگترین رزمایش هوایی خود را با حضور 25 کشور برگزار کرد. نکته قابلتأمل این بود که سوئد و ژاپن نیز در رزمایش مذکور شرکت داشتند و این مسئله در نوع خود میتواند پالسهای معناداری را در مورد اهداف جاهطلبانه آتی ناتو ارسال کند. زمانی که نروژ با احداث پایگاههای جدید در خاک خود موافقت کرد، بزرگترین ناو هواپیمابر جهان موسوم به «یو اس اس جرالد فورد» با 75 جنگنده و هلیکوپتر و شناورهای اسکورت و احتمالاً برخی زیردریاییهای اتمی، به سمت اسلو پایتخت نروژ حرکت کرد.
در این فضا، اگر روسیه به هر کدام از این اقدامات واکنش نشان میداد، به اعمال تجاوز و تحریکات بیدلیل متهم میشد. واشنگتن امید دارد تا تشکیلات ناتو به طور خاص حوزه اسکاندیناوی را نیز در کنترل داشته باشد و روز به روز حلقه محاصره طراحیشده آمریکا علیه روسیه و چین را نیز تنگ و تنگتر کند؛ البته که این راهبرد قلدرمآبانه واشنگتن است. آمریکا به عنوان کشوری که بیشترین و گستردهترین حضور نظامی جهان را در دیگر کشورها دارد، اصلیترین هدف خود را بر توسعه و تسخیر جهان قرار داده است و به طور خاص سعی دارد روسیه را به عنوان یکی از دشمنان مهم خود در عرصه بینالمللی، خنثی سازد و تضعیف کند.
دولت آمریکا در لوا و پوششِ حمایت از اوکراین، جای پای نظامی خود را در اروپا توسعه میبخشد و تقویت میکند؛ مسئله و دستور کاری که جهان را به سناریوهای آخرالزمانی بیش از پیش نزدیک و رویکردی که جهان را وارد دوری از تنش و درگیریهای فزاینده نیز میکند.
این رویکرد آمریکا و البته کلیت جهان غرب، در قالب سناریوپردازیهای اخیر آنها با محوریت سقوط قریبالوقوع دولت روسیه و رئیسجمهور این کشور به وضوح قابل مشاهده است. هیچکس طالب جنگ نیست و اگر چشماندازی برای پایان درگیری و جنگ متصور باشد، حتماً باید آن را در نظر گرفت. آمریکا و بریتانیا هیچ سابقه خوبی در قالب درگیریهای بینالمللی ندارند و موارد متعددی وجود دارد که نشان میدهند آنها بر طبل جنگ کوبیده و حتی آن را بیش از پیش تحریک نیز کردهاند.
در این راستا شاهد بودهایم که افغانستان به مدت 20 سال در اشغال آمریکا و انگلیس بود. در جریان این جنگ، خونریزیهای گستردهای اتفاق افتاد. در عراق، اقدامات آمریکا و انگلیس در تحریک جنگ موجب کشته شدن چیزی بین 400 هزار تا یک میلیون انسان بیگناه شد. هیچکس خواهان یک افغانستان یا عراق دیگر در اروپا نیست، با این حال، اقدامات دولتهای غربی، دامنه جنگ و خونریزی را در اوکراین در راستای منافعشان گستردهتر میکند.»