صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۰۷ تير ۱۴۰۲ - ۰۶:۵۱  ، 
کد خبر : ۳۴۸۲۴۰

یادداشت روزنامه‌های چهارشنبه ۷ تیرماه ۱۴۰۲

عناوین اخبار روزنامه آرمان امروز در روز چهارشنبه ۷ تیر

منش شهید بهشتی 

سعید زارع

امروز هفتم تیر؛ سالروز انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی توسط گروهک تروریستی مجاهدین خلق (منافقین) و شهادت مظلومانه شهید آیت‌الله دکتر سید محمد بهشتی و جمعی از نخبگان نظام تازه تاسیس انقلاب اسلامی بود. از نگاه و رویکرد عالمانه آیت‌الله بهشتی و عقلانیت، تدبیر و مدیریت سیستماتیک و اخلاق محور ایشان سخن فراوان رفته است. در این یادداشت به رویکرد کثرت‌گرا شهید بهشتی و توجه ویژه ایشان به رعایت حقوق همه ایرانیان از هر قوم، دین و مذهبی، اشاره می‌شود.

با مطالعه باورها، زندگی و بیانات شهید بهشتی، می‌توان گفت این نواندیش دینی نگاه انسانی به بشریت و رویکرد عدالت‌محور به جامعه داشت. برخورد شهید بهشتی با پیروان ادیان توحیدی مبتنی بر عدالت و انصاف بود و عملکرد ایشان در این موضوع درس بزرگ التزام عملی به حقوق شهروندی است. ایشان در کتاب باید و نبایدها و در بخش جلسات تفسیر قرآنی با عنوان «مکتب قرآن»، در متنی کوتاه به دوری از تبعیض و رعایت حقوق انسانها، تاکید کرده و این پرسش را مطرح می‌کند:‌ «آیا کسی در دنیا منتظر این می‌شود که ببیند آن جامعه، جامعه قرآنی است، یا انجیلی، یا توراتی، یا بودایی، یا اوستایی، یا مانوئیست؟ نگاه می‌کند اگر در جامعه به همه انسانها به چشم انسان نگاه می‌شود و ضرورتهای زندگی آنها تامین می‌شود…. در جامعه‌ای دیگر به انسانها به عنوان انسان نگاه نمی‌شود، احتیاجات آنها بی‌ارزش است… این جامعه هر بر چسبی می‌خواهد داشته باشد، آیا مردم سالم دنیا در رده‌بندی این دو نوع جامعه و خوب و بد کردنش حالت انتظار پیدا می‌کند و می‌گوید ببینیم آیات قرآنی در این زمینه چه می‌گوید؟ یا انجیل در این باره چه‌گفته؟… این حرفها نیست. منتظر اینها نیستیم. می‌گوییم این جامعه بد است، ناقص است، دارای کمبود است.» یعنی ملاک رفتار اخلاقی، رعایت حقوق شهروندان و انسانیت در جامعه است بدون لحاظ دین توحیدی، مذهب و قومیت. یعنی توجه به انسان، به‌ماهیت انسان، و عدالت‌محور بودن ملاک برتری فرد در جامعه است. برای تبیین بهتر اندیشه شهید بهشتی به نسل جدید و بیان رویکرد انسانی اخلاقی ایشان، در اینجا به دو نمونه از برخورد و عملکرد این شهید والامقام، اشاره می‌شود.

قانون اساسی حضور نمایندگان اقلیت‌های دینی ولو با تعداد جمعیت بسیار کم را در مجلس شورای اسلامی ضروری می‌داند. این در حالیست که رای هر یک از این نمایندگان اقلیت‌های دینی با رای نمایندگان مسلمان در مجلس برابر است. این رویکرد و اهمیت توجه به حقوق همه شهروندان و ایرانیان پیرو ادیان توحیدی، بر اساس رویکرد و باور بزرگانی همچون شهید بهشتی شکل گرفت.

نمونه دیگر، مربوط به هموطنان صابئین مندایی است. صابئین مندایی یکی از این ادیان یکتاپرست با قدمت دو هزار ساله در ایران است که دارای پیامبر و کتاب مقدس آسمانی (گنزاربا) هستند. در قرآن کریم نیز نام صابئین هم ردیف با کلیمیان، زرتشتیان و مسیحیان در سه آیه (سوره بقره، آیه۶٢؛ سوره مائده، آیه ۶٩؛ سوره حج، آیه١٧)، به عنوان ادیان آسمانی ذکر شده است. رئیس انجمن صابئین مندایی ایران؛ استاد سالم چحیلی، در تشریح ملاقات خویش با دکتر شهید بهشتی به راقم این یادداشت، گفت: «هنگامی که در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، نامی از این دین آسمانی، به میان نیامد! و در کنار سایر ادیان توحیدی، دین صابئین مندایی مطرح نشد، اینجانب به همراه برخی از نخبگان مندایی نزد برخی از نمایندگان مجلس خبرگان قانون اساسی رفتیم.» متاسفانه شهید بهشتی قبل از متمم قانون اساسی به شهادت رسید و فرصت گنجاندن نام این دین در متن قانون اساسی و در کنار نام سایر ادیان بزرگ توحیدی، ایجاد نشد اما برخورد اخلاقی، عادلانه و مسئولانه شهید بهشتی و هوشمندی و رواداری ایشان نسبت به حقوق شهروندی همه ایرانیان، در یاد و خاطر ایرانیان صابئین مندایی برای همیشه ثبت و ضبط گردید. البته اندیشه شهید بهشتی در این خصوص در دولت تدبیر و امید با ایجاد دستیاری ویژه رئیس جمهور در امور اقوام و اقلیت‌های دینی و مذهبی، مورد توجه واقع شد و برای نخستین بار در تاریخ این سرزمین، خط و زبان صابئین مندایی در میراث فرهنگی کشور، به ثبت رسید و بخشی از حقوق شهروندی و مطالبات آنها پیگیری شد. قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به عدم تبعیض بر اساس نژاد، زبان و قومیت در دو اصل ١٩ و ٢٠ تاکید دارد. در اصل نوزده قانون اساسی آمده است: «مردم ایران از هر قوم و قبیله که باشند از حقوق مساوی برخوردارند و رنگ، نژاد، زبان و مانند این‌ها سبب امتیاز نخواهد بود». شهید بهشتی در عین آنکه یک عالم دینی مسلمان بود شخصیتی ملی، عمیق و همه جانبه‌نگر داشت. ایشان با رواداری و پایبندی به این اصول مهم قانون اساسی به دنبال تحقق حقوق همه آحاد ملت از هر دین الهی، قوم و مذهبی بود. بنابراین می‌توان گفت او فرزند زمانه خود بود و آموزه‌هایش که از اندیشه‌های عمیق دینی، علمی و انسانی سرچشمه می‌گرفت در مباحث مربوط به حقوق شهروندی الگویی برای نسل جدید و مسئولان است.

عناوین اخبار روزنامه جوان در روز چهارشنبه ۷ تیر

درسی که از دهه ۶۰ باید آموخت
حسین عبداللهی فر

بسیاری از مردم که دهه پنجم عمر خود را سپری می‌کنند، تابستان داغ ۶۰ را خوب به یاد دارند؛ تابستانی که با شورش مسلحانه منافقین در ۳۰ خرداد شروع شد و با اخبار ترور مقامات و ارکان کشور یکی پس از دیگری ادامه یافت. ششم تیر ترور آیت‌الله خامنه‌ای در مسجد ابوذر خبر اول رسانه‌های کشور بود و هنوز ملت ایران نگران حال ایشان بودند که انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی و شهادت شهید بهشتی و بیش از ۷۰ نفر از اعضای حزب که تعداد زیادی از آن‌ها نمایندگان مجلس شورای اسلامی بودند، کشور را در بهت فرو برد، چرا که مرحوم بهشتی تنها رئیس شورای عالی قضایی کشور نبود؛ وی بدون تردید یکی از ارکان تصمیم‌گیر کشور بود که به تعبیر دیروز رهبر معظم انقلاب هم در علوم اسلامی واقعاً ملا بود و هم پر کاری و تحمل صدای مخالف از ویژگی‌های فردی ایشان بود. در این حادثه خونین هم دستگاه قضایی بدون رئیس شد و هم کرسی‌های زیادی از قوه مقننه فاقد نماینده شد. دستگاه اجرایی کشور هم با رأی عدم کفایت مجلس به بنی صدر بدون رئیس‌جمهور شده بود. در چنین شرایطی که کشور در حال جنگ نیابتی با ابرقدرت‌ها بود، منافقین هم جبهه تازه‌ای گشوده بودند. ترور مسئولان و مردم عادی کشور در دستور کار منافقین و گروهک‌های ضد انقلاب قرار داشت. بیش از ۱۶۰۰ نفر در همان نیمه اول سال ۶۰ مورد حمله تروریست‌ها قرار گرفته و ترور شده بودند. بدون شک تابستان ۶۰ را باید حادثه‌خیز‌ترین روز‌های تاریخ انقلاب اسلامی خواند که با ترور شهید رجایی و باهنر به پایان رسید و به گنجینه‌ای از تجارب ارزنده ملت ایران تبدیل شد که می‌تواند به بقای نظام اسلامی در مقابله با بحران‌ها کمک کند. مهم‌ترین تجارب تابستان ۶۰ برای این روز‌های ملت ایران عبارت‌اند از:
۱. کسانی که تابستان داغ ۶۰ را دیده‌اند از پاییز داغ هراسی به دل راه نمی‌دهند. نقشه دشمن در پاییز سال گذشته بسیار دقیق و همه‌جانبه بود، اما آنچه سبب موفق نشدن این برنامه گردید برآورد خطای دشمن از ملت ایران بود. ملت ایران تابستان داغ ۶۰ را پشت سر گذاشته که کشورش در اشغال دشمن بوده و در عین حال مقابل ضد انقلاب داخل ایستاده است. ارکان و مسئولان ارشد خود را از دست داده، اما دست از راهش برنداشته است. اگر قرار بود این ملت هزینه انقلابش را نپردازد همان موقع باید تسلیم شرایط دشمن می‌شد که با تمام توان به تحمیل جنگی بزرگ پرداخته بود.
۲. قوام انقلاب اسلامی به اشخاص نیست. شهید بهشتی به تنهایی یک ملت بود و فقدان او ثلمه بزرگی بود، اما شهادت وی نه تنها خللی در عزم مردم ایجاد نکرد بلکه اراده ادامه راهش را مسجل کرد. شهادت امثال شهید بهشتی و شهید مطهری ثابت کرد انقلاب اسلامی قائم به شخص نیست و این شخصیت‌ها هستند که با خون خویش به استمرار حرکت ملت انقلابی ایران کمک می‌کنند. ۳. جهاد تبیین خون می‌خواهد. مرحوم بهشتی بحق یک جهادگر تبیین بود و با زبان گویا و کلام علمی حقایق بسیاری را روشن می‌ساخت، اما خون وی دروغ‌های سالیان دشمن را بر ملا کرد و خیل عظیمی از جوانان فریب خورده را جذب انقلاب اسلامی کرد. ۴. هر چه ما را بکشند بیدارتر می‌شویم. بکشید ما را ملت ما بیدارتر می‌شود. ملتی که شعارش این باشد پایان ندارد. وقتی شهید بهشتی این جملات را در زمان حیاتش بیان می‌کرد شاید درک معنا و مفهوم آن برای برخی سخت بود، اما وقتی شهید شد همه متوجه این موج بیداری شدند. بسیاری از جوانان تحت تأثیر عملیات روانی دشمن دیدگاه مثبتی به وی نداشتند و متأسفانه به سایر مسئولان کشور هم تعمیم می‌دادند. اما خون بهشتی حقانیتش را امضا کرد و جوانان زیادی را بیدار کرد؛ لذا حضرت امام (ره) فرمود: بهشتی مظلوم زیست و مظلوم مرد. ۵. خدا با ملت ایران است. مهم‌ترین تجربه ملت ایران از تابستان ۶۰ این است که خدا را دارد و خدا همان خدای تابستان ۶۰ است. ضمن آنکه امروز ملت ایران بسیار قوی‌تر از آن سال هاست و تابستان داغ ملت ایران تمام شده است. بزرگ‌ترین تجربه مردم کشورمان در تابستان ۶۰ این است که خدا با آنهاست.

عناوین اخبار روزنامه خراسان در روز چهارشنبه ۷ تیر

«مجمع گفت‌وگو و همکاری» روی میز خلیج فارس
محمد زاهدی
 هفته گذشته حسین امیرعبداللهیان وزیر امورخارجه کشورمان در سفری کم سابقه در سال‌های اخیر (حداقل در دو مورد) از 4 کشور حاشیه جنوبی خلیج فارس شامل قطر، عمان، کویت و امارات دیدار کرد و با مقامات ارشد این کشورها نیز گفت‌وگوهای مفصلی انجام داد. اگرچه این سفر در چارچوب سیاست همسایگی دولت سیزدهم و ایجاد آرامش منطقه ای صورت گرفت اما پست اینستاگرامی اخیر امیرعبداللهیان از یک ایده جدید برای همکاری میان دو ساحل شمالی و جنوبی خلیج فارس رونمایی کرد. وزیر خارجه ایران در این پست نوشته بود: در این سفر ایده تشکیل «مجمع گفت‌وگو و همکاری» با مشارکت همه کشورهای خلیج فارس را مطرح کردیم و جزئیات مدون و مکتوب آن را نیز در آینده نزدیک به همه همسایگان جنوبی خود ارائه خواهیم کرد. این طرح که بعد از ابتکار دبیرکل سازمان ملل برای برگزاری نشست وزیران خارجه 6 کشور جنوبی (عربستان، بحرین، قطر، عمان، امارات و کویت) و دو کشور شمالی (ایران و عراق) در حاشیه مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک روی میز کشورهای خلیج فارس گذاشته شده البته نشانه دیگری است از این که جمهوری اسلامی ایران همزمان با سیاست نگاه به شرق در دولت رئیسی و بازسازی روابط خود با چین و روسیه و نهادهای منطقه‌ای شرقی از جمله شانگهای و اکو و نیز تداوم مذاکرات با غرب برای احیای برجام و رفع تحریم‌ها، نگاه راهبردی قابل توجهی نیز به همسایگان جنوبی خود در حاشیه خلیج فارس دارد و قرار نیست در «سیاست خارجی متوازن» دولت سیزدهم، این کشورها از قلم بیفتند.
در اکتبر ۲۰۱۹ (مهر 98) روحانی رئیس ‌جمهور وقت ایران طرح «هرمز» را برای همکاری میان کشورهای خلیج فارس در صحن سازمان ملل متحد معرفی کرد و پیش از آن برای تمام کشورهای جامعه هرمز یعنی بحرین، کویت، عراق، قطر، عمان، عربستان سعودی و امارات عربی متحده، نامه نوشت تا رسما آن‌ها را به پیوستن به این ابتکار دعوت کند. این طرح بر پایه تشریک مساعی کشورهای ساحلی خلیج فارس با هدف پایان بخشیدن به حضور نیروهای بیگانه در این حوزه مهم و راهبردی آبی بنا نهاده شده بود و رهاورد آن می توانست ایجاد صلح و ثبات در خلیج فارس و پیشرفت و شکوفایی اقتصادی برای کشورهای منطقه باشد و به همین دلیل این طرح، «ائتلاف امید» هم نام‌گذاری شده بود. طرح صلح هرمز در واقع پایه ای به نام قطعنامه 598 میان ایران و عراق داشت که در بند 8 آن تصریح شده بود: «از دبیرکل درخواست می‌کند از طریق مشورت با ایران و عراق و سایر کشورهای منطقه، راه‌های افزایش امنیت و ثبات منطقه را بررسی کند.»
در مقابل چنین پیشنهادی توسط جمهوری اسلامی، برخی دولت های شیخ نشین حوزه خلیج فارس چندان همراهی و همکاری با این طرح نکردند که بیشترین علتش وضعیت خاص آن روزها بود. یک سال و نیم از خروج ترامپ از برجام می گذشت و با وعده‌هایی که جمهوری خواهان آمریکایی به کشورهای عربی این حوزه داده بودند، هیچ کدام حاضر به نزدیک شدن به ایران نبودند؛ عربستان رابطه سیاسی خود با ایران را به بهانه حمله به سفارتش در تهران قطع کرده بود و بحرین به همین دلیل و نیز حمایت های تهران از شیعیان بحرینی، سفارت خود را در ایران بسته بود. وضعیت کویت و امارات نیز اگرچه به تاریکی دو کشور گفته شده نبود، اما وضع جالب و امیدوار کننده ای در روابط دوجانبه نداشتند. این فضای سرد و سخت به همراه تحریکات آمریکا و رژیم صهیونیستی که سعی در دشمن نشان دادن ایران به جای اسرائیل داشتند، همگی باعث شکست طرح هرمز در رسیدن به اهدافش شد. اتفاقاتی که به نظر می رسد در شرایط کنونی حداقل برخی از آن‌‎ها دیگر نمی‌توانند مانعی برای انجام کار باشند. ایران و عربستان توافق از سرگیری روابط را با موفقیت اجرایی کردند، بحرین در حال گفت‌وگو با ایران برای حل مشکلات گذشته است، امارات و کویت پس از چند سال روابط خود را به سطح سفیر ارتقا دادند و حتی صحبت‌هایی از وصل شدن دوباره روابط ایران و مصر به گوش می رسد. همه این تحولات می تواند، شرایط مثبتی را برای اجرای این ایده جدید تهران فراهم سازد.
اگرچه هنوز درباره جزئیات طرح جدید جمهوری اسلامی برای منطقه مطلب زیادی گفته نشده اما این سوال مهم مطرح است که اصولا چه نیازی به ایجاد چنین ساختاری در منطقه پرتلاطم خلیج فارس وجود دارد؟ شاید اولین و مهم‌ترین ضرورت ایجاد چنین سازوکاری همین تلاطم‌ها و تنش‌های گاه و بیگاه باشد. تجربه ده‌ها سال اخیر به همه نشان داده که مشکل بزرگ حل نشدن چالش‌ها و تبدیل آن‌ها به حتی جنگ و منازعات بزرگ، همین نبود سازوکاری برای گفت‌وگو میان کشورهای منطقه است، آن هم در جایی که منبع بزرگ انرژی دنیاست و از گذشته مورد طمع بیگانگان بوده است. کار ویژه و مهم مجمع گفت‌وگو و همکاری می‌تواند ایجاد محیطی برای گفت‌وگوی رودررو و حتی با میانجی‌گری دیگران به جای دعواهای لفظی در رسانه ها و با تحریک بیگانگان باشد تا ضمن رفع سوء تفاهمات که تا حدی طبیعی هم هست، از بزرگ شدن اختلافات و تبدیل آن‌ها به تنش‌های غیرقابل کنترل جلوگیری کند.
موضوع دیگر می تواند کمک چنین سازوکاری به اعتماد سازی باشد. همه می‌دانیم سال‌هاست اختلافات کوچک و بزرگ بین کشورهای خلیج فارس باعث شده تا نتوانند اقدامات دسته جمعی مناسب و متناسبی با اهمیت این حوزه داشته باشند که ریشه در بی‌اعتمادی دارد. در این مجمع، کشورها می‌توانند با تدابیر اعتمادساز دغدغه‌های خود را برطرف و گلایه‌های خود را از طریق گفت‌وگو حل کنند. یکی از موضوعات مهم اعتمادسوز در این سال‌ها تلاش دشمنان منطقه برای تقویت پروژه ایران هراسی و امنیتی کردن ایران بوده که تنها نفعش را رژیم صهیونیستی برده و ضررش برای همه کشورهای شمال و جنوب خلیج فارس بوده است. چنین مجمعی می‌تواند فضای منفی سال‌های اخیر را به نفع مصالح و منافع مردم منطقه به صورت ریشه‌ای تغییر دهد.
در مراحل پیشرفته‌تر می‌توان از چنین مجمعی به عنوان یک سازوکار مناسب برای همکاری های اقتصادی استفاده کرد. اگرچه اقتصاد بیشتر این کشورها شباهت‌های زیادی به هم دارد اما مزیت‌هایی همچون راهگذرهای ترانزیتی، منابع سرشار برای سرمایه گذاری، تبادلات بانکی مناسب، کمک برای جلوگیری از صادرات نفت خام و ایجاد ارزش افزوده، گردشگری و... می تواند جذابیت‌هایی ایجاد کند که برای همه کشورهای منطقه بهره اقتصادی نیز در پی داشته باشد.
جمهوری اسلامی ایران همزمان با همکاری‌های رو به گسترش با سازوکارهای همکاری در دنیا، حالا بعد از چند سال روابط سرد و کم فروغ میان تهران و پایتخت‌های عربی جنوبی‌اش، ایجاد سازوکاری مشترک برای گفت‌وگو با حضور همه کشورهای حوزه راهبردی خلیج فارس را پیشنهاد داده که به نظر می رسد با استقبال خوبی نیز در طرف مقابل روبه‌رو شده اما تحقق و موفقیت ابتکار «مجمع گفت‌وگو و همکاری» در اولین مرحله به اراده هر هشت کشور بستگی دارد و این که چقدر حاضر باشند با توجه به تجارب سخت و تلخ گذشته در این منطقه مهم، به سمت ثبات‌سازی و امنیت‌‎زایی درون‌زا بروند. از این طرح در آینده بیشتر خواهیم شنید و همزمان با باز شدن گره های تنش در منطقه از جمله پیشرفت مذاکرات هسته‌ای، می‌توان امیدوار بود در این حوزه نیز دستاورد درخور توجهی نصیب همه ملت‌ها و دولت‌های منطقه شود.
عناوین اخبار روزنامه شرق در روز چهارشنبه ۷ تیر

مثلث تحریم، تورم و قطعی برق

امیرحسام اسحاقی
‌‌در آستانه نکوداشت روز ملی صنعت و معدن و در دهه تولید و تجارت (یکم تا دهم تیر)، بار دیگر فرصتی برای تبیین جایگاه و انعکاس چالش‌های بخش تولید، به‌ویژه صنعت و معدن فراهم شده است. در آیین بزرگداشت این روز که هرساله مراسمی با حضور مسئولان عالی دولت، برخی نمایندگان و اعضای کمیسیون‌ صنایع و معادن و کمیسیون ویژه جهش و رونق تولید مجلس شورای اسلامی، مدیران استانی، فعالان و تجار و محوریت تشکل‌ها و انجمن‌های صنعتی، معدنی، بازرگانی و صنفی در تهران برگزار می‌شود، علاوه بر تجلیل از صنعتگران، معدن‌کاران، کارآفرینان، صاحبان فناوری و طرح‌های نوین، شهرک‌ها و خوشه‌های صنعتی و پیش‌کسوتان برگزیده ملی صنعت و معدن، برای تولیدکنندگان و مدیران شرکت‌های بزرگ صنعتی نیز فرصتی فراهم می‌شود تا درباره مسائل و چالش‌های تولید و تجارت تبادل نظر کنند. میزان تولید و فروش، سود عملیاتی پیش از کسر مالیات، ارزش موجودی انبار کالای ساخته‌شده، هزینه‌های انرژی مصرفی و تحقیق، نوآوری و آموزش نیروی انسانی، ارزش صادرات، تعداد نیروی انسانی بیمه‌شده، دانش‌بنیان‌بودن، عمق ایجاد زنجیره ارزش، مشتری‌مداری و گواهینامه‌های معتبر کیفیت محصول، معیارهای اصلی انتخاب واحدهای نمونه صنعتی-‌معدنی در دهه تولید و تجارت است. در این دهه، هم‌زمان از طرح‌های جدید صنعتی و معدنی در سراسر کشور نیز رونمایی می‌شود.

بخش صنعت، معدن و تجارت اکنون بالغ بر 30 درصد تولید ناخالص داخلی و 35 درصد اشتغال را دربر می‌گیرد. این بخش در تعامل با بیش از 70 هزار واحد صنعتی، 12 هزار معدن، سه میلیون واحد صنفی، 90 هزار انبار، 40 هزار بازرگان خارجی و...، بیشترین تعدد عوامل مولد اقتصادی را در خود جای داده است. معدن و صنایع معدنی به‌ تنهایی حدود هفت درصد از تولید ناخالص داخلی کشور را به خود اختصاص داده‌اند. کل ذخایر اثبات‌شده معادن ایران با 68 نوع ماده معدنی حدود 60 میلیارد تن برآورد شده که با اجرای اولویت اکتشافی در گستره‌ای به مساحت 500 هزار کیلومتر‌مربع به بیش از صد میلیارد تن افزایش می‌یابد.

بر اساس اطلاعات مرکز آمار ایران، روند فصلی و سالانه رشد معادن از نیمه سال 1397 به‌‌جز سه فصل، به‌ علت کاهش فعالیت‌ها، تغییر نحوه محاسبه ارزش افزوده معدن، تعریف محدوده بخش معدن، نوع قیمت‌گذاری مواد معدنی و نرخ تورم کالاهای معدنی، منفی‌ بوده و بدون فعال‌سازی ظرفیت‌ها، احیای معادن تعطیل‌شده و توسعه سرمایه‌گذاری‌های جدید به‌ویژه در زنجیره‌های پایین‌دست و فراوری مواد، این روند همچنان تداوم خواهد داشت. معادن در حال بهره‌برداری کشور در سال 1400 فقط دو‌میلیون‌و 198 هزار میلیارد ریال ارزش افزوده داشتند. گرچه وزارت صمت دولت سیزدهم مانند دولت‌های پیشین اعلام کرد از ابتدای شروع به‌ کار این دولت، با مسئله‌شناسی بخش‌های صنعت و اقتصاد ایران، پنج راهبرد اساسی گسترش اقتصاد دانش‌بنیان، تنظیم سودآوری فعالیت‌ها، ارتقای توانمندی و هم‌افزایی کسب‌وکارها، گسترش تعاملات بین‌المللی و اصلاح حکمرانی بخش صنعت، معدن و تجارت را در دستور کار خود قرار داده است، اما تحول چشمگیری در بهبود فعالیت‌های اقتصادی و صنعتی دیده نمی‌شود. در راهبرد نخست، علاوه بر گسترش اقتصاد دانش‌بنیان و رشد فزاینده نوآوری و تولید محصولات فناورانه، تغییر اولویت‌ها و روش‌های تولید و تجارت نیز در اولویت قرار گرفت. راهبرد دوم به‌ دنبال تنظیم و افزایش سودآوری فعالیت‌های اقتصادی مولد بود. با راهبرد سوم یعنی راهبرد ارتقای توانمندی و هم‌افزایی کسب‌وکارها، قرار شد منابع و سرمایه‌های کشور مانند منابع طبیعی، ماشین‌آلات و سرمایه انسانی در مسیر دستیابی به تولید، اشتغال، مهار تورم و رونق تجارت خارجی قرار گیرد. راهبرد بعدی، به‌ دنبال گسترش تعاملات بین‌المللی برای کسب جایگاه ایران در حلقه‌های مهم و تأثیرگذار زنجیره‌های تأمین بین‌المللی و منطقه‌ای بوده است و در نهایت، راهبرد پنجم که برای اصلاح حکمرانی بخش صنعت، معدن و تجارت، بر اولویت‌گذاری، تنظیم‌گری، تسهیل‌گری، نظارت و هم‌افزایی اهداف این بخش تمرکز یافت.

گزارش‌های بخش خصوصی و آمارهای رسمی سازمان‌های ذی‌ربط از‌جمله مرکز آمار ایران، بانک مرکزی و‌... نشان می‌دهد که این راهبردها تاکنون محقق‌ نشده و بخش صنعت، معدن و تجارت همچنان تحت فشار تحریم‌های بین‌المللی، محدودیت‌های صادراتی، کمبود مواد اولیه، گرانی ماشین‌آلات و قطعات و تجهیزات، کمبود سرمایه در گردش، ضعف صندوق ضمانت سرمایه‌گذاری صنایع کوچک در ارائه تسهیلات تولید، بی‌ثباتی نرخ ارز، بالابودن نرخ بهره بانکی، قیمت‌گذاری‌های دستوری، نبود استراتژی و برنامه توسعه صنعتی، تعیین دستوری حاشیه سود شرکت‌ها، نوسانات بازار سرمایه، ابهام در قوانین، رکود تورمی، عدم هماهنگی در زنجیره تأمین، پایین‌بودن کیفیت محصولات صنعتی، سوء‌مدیریت، تورم و کاهش مصرف ناشی از تقلیل قدرت خرید مردم، کمبود انرژی برق و‌... با چالش‌های روزافزونی دست‌و‌پنجه نرم می‌کند.

‌نتایج بررسی‌های مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های بازرگانی نیز این چالش‌ها را تأیید می‌کند و نشان می‌دهد بخش تولید با محدودیت‌هایی در خلق ارزش‌افزوده بالاتر، توسعه سرمایه‌گذاری‌های صنعتی و معدنی، محتوای فناورانه و پیچیدگی محصولات تولیدی، رقابت‌پذیری کالا و خدمات، اشتغال‌زایی و زنجیره تولید و توزیع مواجه است که ناشی از تمرکزگرایی بالا در امور سیاست‌گذاری، بوروکراسی زیاد و پیچیدگی و ناهماهنگی در برخی فرایندها، دشواری صدور مجوزها، کم‌توجهی به ملاحظات آمایشی در برنامه‌ریزی‌ها، کمبود منابع مالی، مشکلات منابع انسانی(تعداد، تخصص و مهارت)، عدم کفایت زیرساخت‌ها و سامانه‌ها ناشی از ناتوانی در تولید محصول رقابتی و ناکارآمدی تخصیصی و توزیعی، تکانه‌های بیرونی (تحریم) و بی‌ثباتی در فضای اقتصاد کلان (تورم مزمن، جهش نرخ ارز و افت انباشت سرمایه) است. تکانه‌های بیرونی یا فشار تحریم‌های اقتصادی سال‌های اخیر، بیشتر از طریق محدودیت در واردات یا صادرات و معاملات مالی اعمال شد. آثار این تکانه‌ها بر بخش صنعت را می‌توان به دو حوزه بخش حقیقی اقتصاد و بخش مالی تفکیک کرد. دولت می‌توانست با اتخاذ راهکارهای مناسب حمایتی و پوششی در بخش تأمین مواد اولیه، کالاهای واسطه‌ای و قطعات و تجهیزات مورد نیاز و در بخش مالی با اجرای برنامه‌های بانکی و بیمه‌ای مؤثر، تبعات این تحریم‌های همه‌جانبه را تا حد ممکن کاهش دهد. کاهش حجم واردات بی‌رویه کالاهای مصرفی و نهایی و تبدیل‌کردن تهدیدِ بحران مالی به فرصت با تأکید بر ورود تجهیزات و قطعات مورد نیاز صنایع کشور نیز بی‌تأثیر نبوده است. سهمیه‌بندی، تحدید، توقف کلی صادرات و واردات، سیاست تبعیض‌آمیز تعرفه‌ای، تعلیق و لغو موافقت‌نامه‌های تجاری و پروژه‌های مشترک و منع صادرات تکنولوژی، تهیه لیست ممنوعه یا سیاه معاملات تجاری در حال انجام توسط کشور هدف، قطع و تعلیق و لغو کمک‌های فنی و برنامه‌های آموزشی، ممنوعیت بیمه‌ها و سایر خدمات مالی و وضع مالیات بر صادرات کشور از مصادیق مهم تحریم‌های تجاری و مالی است که تحریم‌های اعمال‌شده علیه ایران بیشتر بر تحریم‌ تکنولوژیک و سرمایه‌گذاری و نظامی (با هدف محدودکردن توان نظامی ایران)، تحریم نقل و انتقالات مالی (جلوگیری از ورود درآمد ارزی به کشور)، تحریم بانک مرکزی (جلوگیری از دسترسی بانک مرکزی به درآمدهای ارزی)، انسداد اموال و دارایی‌های خارج کشور، تحریم فروش نفت و گاز و فراورده‌های نفتی (کاهش درآمدهای نفتی ایران و مبادلات خارجی)، تحریم مبادلات طلا و فلزات گران‌بها (جلوگیری از استفاده از درآمدهای ارزی انباشته ایران در خارج و محدودکردن آن)، ایجاد اختلال در ارتباطات مالی بین‌المللی و نظام پرداخت و گشایش اعتبارات اسنادی و موانع در سرمایه‌گذاری خارجی متمرکز شده است. به گفته کارشناسان، عدم دسترسی صنایع به مواد اولیه، تجهیزات و ماشین‌آلات یا دسترسی با قیمت چند برابر قیمت اصلی که در نهایت باعث افزایش قیمت تمام‌شده محصول، کاهش سود‌آوری و اُفت قدرت رقابت‌پذیری تولید داخل‌ شده، بیشترین آثار تحریمی بر بخش‌های صنعت و معدن ایران بوده است. هرچند علاوه بر بخش تولید، باید به اثرات تحریم‌های اقتصادی بر استانداردهای زندگی، شاخص‌های توسعه انسانی و اقتصادی و حقوق بشر نیز توجه داشت. نتایج مطالعات نشان‌ داده که تحریم‌ها بر جنبه‌های مختلف زندگی، از درآمد سرانه گرفته تا فقر، نابرابری، مرگ‌ومیر و حقوق بشر اثرگذار بوده ‌است؛ تحریم‌هایی که دسترسی دولت‌ها به ارز خارجی را محدود می‌کند و از توانایی دولت‌ها برای ارائه کالاها و خدمات عمومی اساسی می‌کاهد و به این ترتیب زندگی مردمی را که هیچ نقشی در تنش‌های سیاسی ندارند، دشوار می‌کند. بر اساس این مطالعات، خانوارهای روستایی که اغلب جزء گروه‌های با درآمد پایین و متوسط هستند و خانواده‌هایی که سرپرست مُسن یا بی‌کار دارند، بیشترین احتمال ابتلا به فقر را در دوره تحریم داشتند. تحریم‌ها به‌طور درخور توجهی بر ابعاد غیردرآمدی رفاه مانند سلامت نیز تأثیر داشته و کشور را با کمبود ۷۳ دارو مواجه کرده است؛ ۳۲ مورد از این داروها در فهرست داروهای ضروری سازمان جهانی بهداشت قرار دارد. گزارش اخیر مرکز پژوهش‌های مجلس درباره افزایش نرخ خط فقر، حاکی از آن است که طی یک دهه این نرخ از 19 درصد به بیش از 30 درصد افزایش یافته است. یک عضو کمیسیون اقتصادی مجلس هم میزان خط فقر در تهران را 30 میلیون تومان اعلام کرد؛ بر این اساس، نزدیک 30 میلیون نفر زیر خط فقر به سر می‌برند و حدود سه میلیون خانواده دچار فقر مطلق هستند.

همان‌طور که پیش‌تر گفته شد، تورم مزمن یکی دیگر از چالش‌هایی است که تحت تأثیر بی‌ثباتی در فضای اقتصاد کلان (تورم مزمن، جهش نرخ ارز و افت انباشت سرمایه)، همواره بخش تولید را تهدید می‌کند. طبق گزارش بانک جهانی از تورم بیش از 40‌درصدی سال 1401، مردم ایران بیش از 60 درصد قدرت خرید خود را نسبت به سال 1400 از دست داده‌اند. تورم در اقتصاد ایران نیم‌قرن است که به یک مسئله جدی تبدیل شده است. تورم در دهه 70 به 25 درصد و در دهه 80 به متوسط 15 درصد رسید. از دهه 90، بار دیگر روند افزایشی یافت و در پنج سال اخیر حتی از 50 درصد نیز عبور کرد. کارشناسان اقتصادی، ناترازی‌های موجود در بخش‌های مختلف اقتصادی را علت اصلی تشدید تورم می‌دانند. عدم تناسب رشد بالای نقدینگی (نشئت‌گرفته از ناترازی‌های اقتصاد مانند ناترازی در بودجه دولت، ناترازی در نظام بانکی، ناترازی در بنگاه‌های اقتصادی و‌...) از‌جمله این عوامل است. رشد نقدینگی در 12 ماه منتهی به اردیبهشت 1402 نزدیک 31 درصد، در 12 ماه منتهی به اردیبهشت 1401 نزدیک 35 درصد و در 12 ماه منتهی به اردیبهشت 1400 به 39 درصد رسیده است که برآورد می‌شود با همین روند تا پایان سال جاری، رشد 25‌درصدی آن تداوم خواهد داشت. گرچه برخی از ابرتورم یا تورم بزرگ و نزدیک‌شدن به تورم‌های سه‌رقمی سخن می‌گویند؛ تورم‌هایی مانند آنچه در ونزوئلا و آرژانتین موجب نوسان قیمت‌ها به‌طور روزانه می‌شد.

بحران انرژی و قطعی مکرر برق و گاز نیز چند سالی است که گریبان بخش صنعت و معدن را گرفته است. کمبود برق در ایران موضوع تازه‌ای نیست؛ در این سال‌ها که نیروگاه‌های فرسوده حرارتی تولید برق، کاهش راندمان دارند و مصرف انرژی به‌شدت افزایش می‌یابد، صنعت برق که در 10 سال اخیر به دلیل عدم جذابیت و نبود سرمایه‌گذار بخش خصوصی و نیز کاهش اعتبارات دولتی با روندی بسیار نگران‌کننده مواجه‌ بوده، رشد شایان توجهی نداشته است. متوسط راندمان نیروگاه‌های کشور حدود 30 درصد است؛ کارشناسان، تولید برق با این راندمان را نوعی اتلاف انرژی تلقی می‌کنند. کشوری که می‌خواست قطب تولید و صادرات برق منطقه باشد، در چنین شرایط دشواری که سطح آب سدها برای تولید برق هیدروالکتریک به‌شدت کاهش‌ یافته و هیچ سازوکار مشخصی برای تولید برق تجدیدپذیر وجود ندارد، حتی برای روشن‌ نگه‌داشتن چراغ مشترکان خانگی، برق صنایع و ادارات را محدود کرده است. هرچند آمار دقیقی درباره خسارت برق صنایع و منازل تاکنون اعلام‌ نشده، اما طبق گفته‌های مسئولان وزارت صمت، به‌ دلیل قطعی‌های نامنظم و مکرر برق در تابستان سال گذشته، بالغ بر هفت میلیارد دلار فقط به صنایع کشور خسارت وارد شد. گفته می‌شود هر ساعت خاموشی بیش از 150میلیون تومان به صنایع متوسط کشور در سال گذشته خسارت‌ زده است. فقط صنعت فولاد، چهار میلیارد دلار خسارت دید و حدود شش میلیون تن از برنامه هدف‌گذاری عقب افتاد. آسیب‌های وارده به دستگاه‌ها و تجهیزات صنعتی و خانگی نیز درخور توجه است. در گزارش سهولت کسب‌وکار بانک جهانی، رتبه ایران در شاخص دسترسی به برق در گزارش بازبینی‌نشده سال 2019 رقم 108 و در گزارش سال 2020 رقم 113 بوده است. دسترسی به برق، سومین نماگر از 11 نماگر شاخص سهولت کسب‌و‌کار است که ایران رتبه قابل قبولی در آن ندارد. با وجود ناترازی 12 هزار مگاواتی برق در کشور، آژانس بین‌المللی انرژی، شدت مصرف انرژی در ایران را 5.7 برابر استاندارد جهانی اعلام کرده است. به تعبیر دیگر، ایران برای تولید یک میزان کالا و خدمات خاص، 5.7 برابر بیشتر از استاندارد جهانی انرژی مصرف می‌کند. شدت مصرف انرژی در ایران 15 برابر ژاپن و بیش از 2.5 برابر چین است.

عناوین اخبار روزنامه کيهان در روز چهارشنبه ۷ تیر

ملاحظاتی درباره ماجرای واگنر

جعفر بلوری
1- پرونده گروه «واگنر» و رئیسش «یوگنی پریگوژین» به همان سرعتی که با آغاز شورش باز شده بود، بسته شد. دیروز ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه گفت که اعضای این گروه یا با امضای قرارداد با وزارت دفاع، ذیل این وزارتخانه به خدمت ادامه می‌دهند و یا روسیه را ترک کرده و به بلاروس می‌روند. خلاصه اینکه او رسما انحلال این گروه شبه‌نظامی پروژه‌بگیر خصوصی را اعلام کرد. خبرهای پراکنده‌ای نیز از ورود پریگوژین به بلاروس منتشر شده و تحلیل‌های محافل غربی راجع به این شورشی نیز از «فرمانده شجاع» و «کسی که امپراتوری پوتین را از هم فروخواهد پاشید»، به سمت «چگونگی» و «زمان مرگ» او رفته! 
 از دیگر سو مواضع رهبران غرب و ناتو که تا همین چند روز پیش چهارچشمی شورش واگنر را دنبال می‌کردند و به دنبال تشویق این گروه با وعده لغو تحریم‌ها بودند، تغییر معناداری کرده است. مثلا جو بایدن با ادبیاتی که نشان از ضعف داشت، گفته؛ نه آمریکا و نه ناتو از شورشیان واگنر حمایت نمی‌کردند و در آن دخالتی نداشتند. سخنگوی شورای امنیت ملی آمریکا نیز با ادبیاتی متفاوت، همین پیام را تکرار کرده است! این در حالی است که رئیس‌جمهور صربستان صراحتا اعلام کرده، سازمان‌های اطلاعاتی برخی کشورهای، غربی همین‌طور رژیم صهیونیستی در این شورش دست داشته‌اند! و رسانه‌های نامداری مثل سی ان ان و نیویورک تایمز هم گفته‌اند، آمریکا پیش از آغاز این شورش، از آن اطلاع داشت و...! این تغییر فازی که در رهبران غرب و رسانه‌هایشان درباره شورش واگنر به‌وجود آمده، در جریان‌های غربگرای کشور خودمان نیز مشهود است که همه، به شکلی نشانه‌هایی از سرشکستگی، ناکامی و یاس دارد!
2 - ولادیمیر پوتین رئیس‌جمهور 70 ساله روسیه که در دوران جوانی عضو کا گ ب و از افسران اطلاعاتی شوروی بود، از زمان آغاز جنگ اوکراین تاکنون توانسته است، از دو اَبَربحران به‌خوبی عبور کند. یکی جلوگیری از بروز بحران اقتصادی و دیگری بحران‌های اجتماعی حاصل از جنگی به بزرگی جنگ اوکراین که در آن شاید چیزی بالغ بر 40 کشور به ‌اشکال گوناگون و پیچیده‌ مشارکت دارند. بررسی گزارش‌های مستند و متعدد رسانه‌های غربی مثل بلومبرگ، سی ان ان،نیویورک تایمز و اکونومیست نشان می‌دهد غرب به این نتیجه رسیده که روسیه، تاکنون با هوشیاری جنگ را اداره کرده و نه‌تنها اجازه نداده اقتصاد کشورش لطمه جدی بخورد، بلکه حتی شاهد رشد اقتصادی هم بوده است. درست برعکس غرب که به اذعان خودشان، چیزی بالغ بر 3 تریلیون دلار خسارت ‌دیده‌اند و... بررسی برخی روزنامه‌های غربگرا در کشور خودمان نیز ما را به همین نتیجه می‌رساند. به عنوان فقط یک مثال، رجوع کنید به گزارش روزنامه اعتماد با عنوان «پوتین بهتر از چیزی که همه انتظار داشتند عمل کرده»، به تاریخ11 دی‌ماه 1401. شما یک مورد نشان دهید، کشوری درگیر جنگی- نه حتی به این بزرگی- شده باشد و اقتصادش لطمات جدی نخورده باشد! فراموش نکنید این جنگ، به اعتقاد بسیاری از تحلیلگران برجسته حوزه روابط بین‌الملل و علوم سیاسی، جنگی است که جهان را تغییر خواهد داد و پس از آن، نظم بین‌الملل حاصل از نتیجه این جنگ، با نظمی که در حال حاضر بر دنیا حاکم است، متفاوت خواهد بود. خلاصه اینکه حفظ اقتصاد و معیشت مردم از سقوط در چنین جنگی، هنر بزرگی است. چه رسد به سر و سامان دادن به اقتصاد!
همان‌طور که گفتیم ابربحرانی بعدی که می‌توانست از دل این جنگ خارج شده و به جان پوتین و کشورش بیفتد، بحران‌های اجتماعی است. یکی از دلایل مهمی که شاهد بروز چنین بحرانی در روسیه نبوده ایم، همین دست نخورده ماندن اقتصاد و معیشت مردم است. البته یک دلیل مهم دیگر هم وجود دارد و آن «اتحاد» مثال زدنی است که بین مردم، احزاب و جریان‌های سیاسی این کشور در چنین شرایطی شکل می‌گیرد. به نظر می‌رسد جامعه روسیه به این پختگی و فهم سیاسی رسیده که وقتی با دشمن مشترکی مواجه می‌شوند، اختلافات را کنار بگذارند. این اتحاد به‌ویژه در میان جریان‌های سیاسی روسیه و در ماجرای شورش واگنر، به‌خوبی نتایج خود را نشان داد و به پوتین در جمع کردن غائله واگنر کمک زیادی کرد. دقیقا همین اتحاد و همراهی مردم با نظام سیاسی حاکم بود که در کودتای 2016 ترکیه، به داد اردوغان رسید. 
3 - همیشه این‌طور بوده که به موازات آغاز جنگ‌های نظامی و سخت، یک جنگ رسانه‌ای و نرم تمام‌عیار نیز به راه می‌افتد که اهمیت آن کمتر از جنگ سخت نیست. در ماجرای واگنر هم شاهد این جنگ رسانه‌ای بودیم. معتبرترین و شناخته‌شده‌ترین رسانه‌های غربی با زیر پا گذاشتن ابتدایی‌ترین اصول حرفه‌ای، تلاش می‌کردند ضمن جهت‌دهی به افکار عمومی به‌ویژه جامعه روسیه، آن اتحاد را به نفع ناتو بشکنند. نمونه‌اش تیتر عجیب دیلی میل با عنوان «آیا پوتین فرار کرد؟» است. برخی رسانه‌های غرب‌گرا در کشورمان هم علاقه عجیبی به بازنشر چنین خبرهایی از خود نشان می‌دادند. بسیاری از رسانه‌های روسیه - چه موافق و چه منتقد نظام سیاسی- در عبور این کشور از بحران، موثر بودند و نشان دادند، آنها هم به پختگی سیاسی خوبی رسیده‌اند و زمانی که با دشمن مشترکی مواجه می‌شوند، راه‌حل را «اتحاد» می‌بینند.  یکی از درس‌های بزرگی که می‌توان از ماجرای شورش واگنر و تحولات بعدی آن گرفت، اهمیت چنین همدلی‌ها و اتحادهایی است که اگر نبود، یقین بدانید شورش واگنرها، طور دیگری تمام می‌شد.
4 - بنابر اعلام متفکرین و سیاستمداران مطرحی مثل «جان مرشایمر»، «رابرت اف کندی جونیور» یا «نوام چامسکی»، آغازگر جنگ اوکراین، آمریکاست. در این باره گزارش‌های متعددی منتشر شده که به بسیاری از آنها در همین ستون پرداخته‌ایم و این‌جا برای یادآوری فقط به دو مورد از آنها به طور خلاصه‌ اشاره کرده و می‌گذریم. «رابرت اف کندی» که نامزد انتخابات ریاست جمهوری 2024 آمریکا هم هست اواسط اردیبهشت‌ماه امسال گفت: «بیش از 300 هزار اوکراینی در جنگ آمریکا علیه روسیه که دلایل ژئوپولیتیک دارد کشته شدند... لوید آستین[وزیر دفاع آمریکا] ‌‌آوریل 2022 گفته بود هدف ما در اینجا از پای درآوردن ارتش روسیه است. از پای درآوردن یعنی چه؟ یعنی به کشتن دادن اوکراینی‌ها...» به جملات «کندی» دوباره نگاه کنید. او می‌گوید 300 هزار اوکراینی «در جنگ آمریکا علیه روسیه» کشته شده‌اند! او دلایل قابل تاملی را در ادامه اظهاراتش می‌آورد که می‌توانید به آن رجوع کنید. همین مفهوم را «جان مرشایمر»، نظریه‌پرداز مشهور آمریکایی و صاحب نظریه «رئالیسم تهاجمی» با ادبیاتی علمی‌تر و دقیق‌تر می‌گوید: « دیدگاه غالب در غرب این است که او [پوتین] 
یک متجاوز غیرمنطقی و نامطلع است که به ‌دنبال ایجاد روسیه بزرگ در قالب اتحاد جماهیر شوروی سابق است؛ بنابراین، به تنهایی مسئولیت کامل بحران اوکراین را برعهده ‌دارد. اما این داستان ‌اشتباه است. 
غرب و به‌ویژه آمریکا، مسئول اصلی بحرانی است که در فوریه ۲۰۱۴ (بهمن 92) آغاز شد و اکنون به جنگی تبدیل شده که نه‌تنها اوکراین را تهدید به ویرانی می‌کند، بلکه این پتانسیل را دارد که به یک جنگ اتمی بین روسیه و ناتو تبدیل شود... مشکل بر سر اوکراین در واقع در نشست بخارست ناتو در‌ آوریل ۲۰۰۸ آغاز شد، زمانی که دولت جورج دبلیو بوش، این ائتلاف را تحت فشار قرار داد تا اعلام کند که اوکراین و گرجستان عضو آن خواهند شد. مقام‌های روسیه بلافاصله با خشم پاسخ دادند و این تصمیم را یک تهدید وجودی برای روسیه توصیف کردند و قول دادند که آن را خنثی کنند. به گفته یک روزنامه‌نگار معتبر روسی، پوتین به خشم آمد و هشدار داد که اگر اوکراین به ناتو بپیوندد، بدون کریمه و مناطق شرقی این کار را خواهد کرد و به‌سادگی از هم فرو خواهد پاشید...آمریکا اما خط قرمز مسکو را نادیده گرفت و تلاش کرد تا اوکراین را به یک سنگر غربی در مرز روسیه تبدیل کند..... رویارویی بزرگ بعدی در دسامبر ۲۰۲۱ رخ داد و مستقیماً به جنگ فعلی منجر شد.» 
5 - آنچه 16 ماه است بین روسیه و کشورهای عضو ناتو در اوکراین به شکل یک جنگ خونین جریان دارد، جنگی است که به اعتراف متفکرین همین آمریکا، آغازگرش نه حتی اروپا، که آمریکا بوده است و تا این لحظه، ناتو و آمریکا در آن شکست خورده‌اند. آخرین شکست این جبهه را نیز در همین ماجرای شورش واگنر دیدیم. از قدیم گفته‌اند «ضربه‌ای که تو را نکشد، قوی‌تر می‌کند». اینکه پوتین با غلبه بر شورش، قوی‌تر شده یا خیر را می‌توان طی هفته‌ها یا ماه‌های آینده، در میادین جنگ متوجه شد.
 
روزنامه رسالت

رفتار بهشتی

مسعود پیرهادی
۱. هر عالم و دانشمندی نمی‌تواند برای همه، معلم، الگو و درس‌آموز باشد؛ به‌طریق اولی، خصوصیات اخلاقی و کاری هرکسی نمی‌تواند برای همه درس‌آموز باشد؛ اما حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، به‌عنوان ولی‌فقیه و البته کسی که شهید بهشتی را درک کردند  و می‌شناسند، خصوصیات اخلاقی و کاری این شهید بزرگوار را «برای همه» درس‌آموز معرفی نمودند.

۲. خدا برخی نعمت‌ها را شاید کوتاه ولی بسیار پرثمر به انقلاب اسلامی عطا کرد تا ثمراتی مانا و بهشتی برای نسل‌های بعدی هم باقی بماند. تثبیت شأن قضای ولی‌فقیه، تدوین قانون اساسی، توجه به کار تشکیلاتی و حزبی و امثالهم، ازجمله مواردی است که چون
 اسس علی التقوی بود، میراثی گران‌بها از سوی شهید بهشتی بود.
۳. میراث اندیشه شهید بهشتی برای انقلاب اسلامی و نسل‌های آینده این سرزمین، جاودانه و محل رجوع است؛ نکته‌ای که مورد تأکید رهبر معظم انقلاب هم قرار گرفت. منش و اندیشه او در حوزه اخلاق تشکیلاتی، چارچوب حکمرانی و سیاست‌ورزی مؤمنانه، بیش از سایر حوزه‌ها نمود دارد و شاید یکی از بزرگ‌ترین دلایل این ماندگاری عجیب، خلوص شهید بهشتی بود. او در عصر خود، آماج حملات و تهمت‌ها بود و مظلومیت این شهید در زمان حیات دنیوی شاید سخت‌تر از شهادت آن بزرگوار بود. اما لحظه‌ای از آرمان‌ها و اعتقادات خود پا پس نکشید و آنچه از خود به‌جا گذاشت، چیزی است که می‌توان با افتخار گفت: شهید بهشتی، خود جمهوری اسلامی واقعی است.
۴. جمهوری اسلامی با اندیشه و رفتار بهشتی و الهی، بهشت است و بافاصله از آن، از بهشت فاصله می‌گیرد. اندیشه‌ای که در آن عدالت، موضوع و مقصد است؛ آزادی در آن محور رشد و تعالی است و اسلام در آن، هم‌اسمش جایگاه دارد و هم صد برابر بیشتر از اسم، رسم و مکتبش. بلندی صدای مخالف در آن، ترسناک نیست؛ چون می‌داند صدای اسلام، اعلی و ارفع است؛ دست اسلام برای پاسخگویی بسته نیست؛ فلذا اجازه می‌دهد و چه‌بسا استقبال می‌کند که مخالف حرف بزند و عیارش را مشخص کند و آنگاه حرف اسلام بهتر شنیده و پذیرفته می‌شود.
روزنامه وطن امروز
زنگ خطر برای چه کسانی؟!
نوید مؤمن
الهه کولایی، نماینده مجلس ششم و عضو هیات علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران در واکنش به شورش اخیر گروه واگنر علیه حکومت روسیه مدعی شده است: «این شورش «زنگ خطر» برای تهران بود و به جمهوری اسلامی هشدار داد «کارت بازی روسیه» نشود. رویدادهای جاری می‌تواند زنگ خطر را برای تصمیم‌گیرندگان کشور به ‌صدا درآورد تا به الزام‌های برآمده از ژئوپلیتیک ایران تن دهند».
در نقد اولیه مواضع خانم کولایی همین بس که درست در زمان ذوق‌زدگی ایشان و همفکران‌شان در قبال طولانی‌ مدت بودن بحران داخلی روسیه و تاثیر سلبی تحرکات واگنر بر توان نظامی روس‌ها در میدان نبرد اوکراین، «الکساندر لوکاشنکو» رئیس‌جمهور بلاروس مشغول مذاکرات پنهان با «یوگنی پریگوژین» رهبر گروه واگنر و توافق میان این گروه و کاخ کرملین بود؛ موضوعی که نشان می‌دهد صاحب‌نظران و تئوریسین‌های حوزه سیاست خارجی جریان فتنه ۸۸ به اندازه‌ای محو تحولات مسکو و روستوف شده بودند که حتی در محاسبات خود حسابی بر توان واسطه‌گری متحدان پوتین در بزنگاه‌های حساس و سرنوشت‌ساز باز نکردند. 
استراتژیست‌ها و نظریه‌پردازان حوزه روابط بین‌الملل متفق‌القول هستند «تحلیل و رصد دقیق صحنه»، کلید و پیش‌شرط ارائه راهکاری عینی در برابر وقایع و بحران‌ها محسوب می‌شود. براستی کولایی و همفکرانش تا چه اندازه در درک اولیه آنچه در روسیه (میان ارتش روسیه و واگنر) گذشت آگاه بوده‌اند؟ البته نباید در این باره بر اصلاح‌طلبان حامی فتنه خرده گرفت. زمانی که آنتونی بلینکن وزیرخارجه همه‌فن‌حریف و همه‌چیزدان دولت بایدن (بنا بر نگاه و تعبیر اصلاح‌طلبان) در روز اول ـ‌و آخر(!) ـ تحرکات واگنر سخن از احتمال استمرار چندماهه بحران داخلی در روسیه به میان آورده و متعاقبا، تحریم‌های جدید علیه واگنر را در تمجید از ایستادگی آن در برابر کاخ کرملین تعلیق کرد، تکلیف کسانی که روی دیوار کاخ سفید یادگاری می‌نویسند نیز مشخص است: خواه هوادار ساده باشند یا استاد(!) علوم سیاسی دانشگاه.
کولایی به این حد از ماجرا نیز اکتفا نکرده و ناظر بر تحولات یک روزه‌ای که در روسیه به وقوع پیوست (و برخلاف پیش‌بینی وی و همفکرانش به بحرانی دائم تبدیل نشد) اظهار داشت: «می‌توان امید داشت موازنه‌گرایی در سیاست خارجی ایران جایگاه خود را بازیابد: به جای اتکا بر شرق، تلاش برای گسترش روابط با «غرب و شرق» مورد توجه قرار گیرد».
براستی تعریف تئوریسین‌های  اصلاح‌طلب حوزه سیاست خارجی و روابط بین‌الملل از توازن چیست؟ فراموش نکنیم در بین سال‌های 1392 تا 1400، دیپلماسی آمریکایی - اروپایی دولت یازدهم و دوازهم سبب شد واشنگتن و تروئیکای اروپا به بازیگران ثابت و مبنایی و سایر بازیگران (از چین و روسیه تا برزیل و اندونزی و آفریقای جنوبی و هند) تبدیل به بازیگران متغیر و فرعی شوند. نتیجه این بازی نیز ۱۸ اردیبهشت 1397، یعنی زمانی که دونالد ترامپ با یک حرکت ساده خودکار به توهم «دائمی بودن برجام» پایان داد مشخص شد! اگر منظور خانم کولایی از موازنه‌گرایی در سیاست خارجی، الگوی رفتاری دولت مطلوب وی بوده، باید او را به تجدید نظر در درک مفاهیم و موضوعات بدیهی فراخواند! اکنون نظام جمهوری اسلامی ایران و دولت سیزدهم از سیاست خارجی متوازن سخن  به میان می‌آورند، اما منظور آنها قطعا نوعی از سیاست خارجی نیست که در آن جمع جبری و برآیند  ارتباط با آمریکا و روسیه به عدد صفر گرایش پیدا کند! محض اطلاع کولایی، «توازن» برخاسته از کلمه «وزن» است، به این معنا که وزن بازیگران بین‌المللی نه بر مبنای قدرت ذاتی آنها، بلکه بر مبنای نسبت منافع ملی ما با آنها سنجیده شود و توانمندی‌ها و فرصت‌هایی که در اینجا می‌تواند در خدمت منافع ملی ما قرار گیرد، احصا و به سوی کشورمان هدایت شود. در اینجا تکلیف بازیگرانی مانند آمریکا و تروئیکای اروپا که قویا «تلاش برای براندازی نظام جمهوری اسلامی» را تبدیل به دستورالعمل پارلمان‌ها و دولت‌های خود ساخته‌اند با منافع ملی ملت ایران مشخص است! قطعا نمی‌توان با چنین بازیگرانی همان معامله‌ای را کرد که با چین و روسیه می‌کنیم! تکلیف بازیگرانی که به لحاظ ماهوی خواستار سقوط نظام جمهوری اسلامی و حتی ایران هستند مشخص‌تر از آن چیزی است که کولایی و دیگران درصدد پیچیده‌سازی آن برمی‌آیند.
خانم کولایی حوادث اخیر روسیه را ـ البته ساعاتی قبل از آنکه امید اصلاح‌طلبان از وقایع روسیه ناامید شود! ـ زنگ خطری برای ایران دانست اما به نظر می‌رسد بهتر است تحلیل کولایی از وقایع جاری در روسیه و ابطال بسیاری از پیش‌فرض‌های میدانی، ابتدایی و حداقلی تحلیل وی را زنگ خطری برای دانشگاه تهران و شاگردانی تلقی کنیم که در کلاس‌های درس او هنر تعامل با دنیا و دیپلماسی می‌آموزند(!)
نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات