اتحادیه اروپا و منطقه یورو تبدیل به دو نماد و مصداق شکست و تباهی در نظام بینالملل شدهاند. امروز در ابعاد منطقهای، اقتصادی و امنیتی شاهد وقوع بحرانهای مزمن و دامنهداری در اروپا هستیم که بخش اعظمی از آنها، معلول بازی قاره سبز در زمین آمریکاست. اخیرا نیکولا سارکوزی رئیسجمهور فرانسه هشدار معناداری را خطاب به دیگر اعضای اروپایی مخابره کرده که میتواند به خودی خود، بیانگر عمق فاجعه در اروپای واحد باشد.
سارکوزی از خطای اروپاییان میگوید
نیکولا سارکوزی، رئیسجمهوری پیشین فرانسه تاکید دارد که اوکراین باید «بیطرف» بماند و از پیوستن به ناتو و اتحادیه اروپا خودداری کند. سارکوزی در این خصوص میگوید:
"این راهحل نیست. راهحل این است که بحث کنیم، افراد معقول دور میز بنشینند، تضمینهای امنیتی به اوکراین بدهیم و درگیر بحث باشیم تا ببینیم حداقل میتوانیم از این وضعیت خارج شویم، بدون اینکه اوکراین یا روسیه را نابود کنیم. نظر من این است که جهان و اروپا در حال رقصیدن در لبه یک آتشفشان هستند. هر لحظه ممکن است اوضاع از کنترل خارج شود. به اندازه کافی انسان کشته شده است و به نظر من، از مسیر دیپلماسی و رایزنی برای حل و فصل موضوع استفاده نشده و اکنون مناسب است که از آن استفاده شود."
سخنان اخیر سارکوزی را میتوان تتمه سخنان هفته گذشته وی دانست! سخنانی که چندان به مذاق زلنسکی رئیسجمهور اوکراین و حتی برخی اعضای ارشد ناتو مانند ینس استولتنبرگ دبیر کل نروژی پیمان آتلانتیک شمالی خوش نیامده است. هفته گذشته، سارکوزی گفت که با وجود بنبست کنونی، روسیه همیشه همسایه اروپا خواهد بود و گفت که اوکراین «باید» پل ارتباطی میان این دو باقی بماند. بر همین اساس، هرگونه سازش با مسکو مستلزم به رسمیت شناختن کریمه به عنوان بخشی از روسیه است. به گفته روسیه، این شبهجزیره در یک همهپرسی در سال ۲۰۱۴ پس از کودتای مورد حمایت غرب در کییف به پیوستن به فدراسیون روسیه رای مثبت داد.
رمزگشایی از یک هشدار
هشدار اخیر سارکوزی، نقطه آشکارساز بحران تمام عیاری است که اروپاییان به دست خود ایجاد کرده و کماکان بر ادامه و بسط آن اصرار دارند. این بحران، ریشه در پیش فرضی خطرناک و نادرست دارد: اینکه غرب قادر به خلق بحرانهای هدایت شده در نظام بینالملل و محاسبه تبعات و آینده آن میباشد! این پیش فرض خطرناک، منجر به مشارکت تمام عیار اروپا و آمریکا در ایجاد زمینههای جنگ اوکراین گردید، اما اکنون، حتی توصیف این دو نسبت به آنچه در میدان نبرد رخ میدهد نیز با یکدیگر در تعارض است، چه رسد به تحلیل و آیندهپژوهی آنها نسبت به جنگ!
سیگنالهای متناقضی از سوی اروپاییان در قبال سرنوشت جنگ اوکراین مخابره میشود. مقامات اروپایی از یکسو، پیوستن اوکراین به ناتو را غیرممکن دانسته و از سوی دیگر، بر استمرار جنگ میان مسکو و کییف تاکید میکنند. فراتر از آن، مقامات قاره سبز اصراردارند رویکرد هم جنگ هم صلح را در قبال روسیه در پیش بگیرند، بدون آنکه نسبت به قدرت ضعیف خود در پیشبرد این بازی پیچیده واقف باشند! بیدلیل نیست که هنری کسینجر، استراتژیست مطرح آمریکایی به ناتو در خصوص خلق بحرانهای خودساخته و خارج شدن آنها از کنترل غرب هشدار داده است.
پیشفرضهایی که در اروپا ابطال میشود
فرسایشی شدن جنگ اوکراین، فرامتن و بستر لازم را برای شکلگیری احتمالات غیر قابل پیشبینی علیه اروپا فراهم ساخته است. در این معادله، قطعا دیگر اروپاییان قادر نیستند با وارونه نمایی تبلیغاتی و رسانهای بازی جنگ را روسیه را هدایت کنند، بلکه با شاخصههایی غیر قابل انکار و در عین حال، هولناک رو به رو خواهند شد! واقعیت این است واشنگتن و لندن به عنوان دو بازیگر آتلانتیکی فعال، دیگر بازیگران اروپایی را وارد یک منازعه طولانیمدت و فرسایشی کردهاند. بدونشک، روسیه تا زمانی که نسبت به عدم گسترش ناتو به شرق اطمینان نداشته باشد، جنگ را متوقف نخواهد کرد. از سوی دیگر، تصمیم سوئد و فنلاند مبنی بر عضویت در پیمان آتلانتیک شمالی، به طور طبیعی مولد تنشهای دیگری در شمال روسیه خواهد بود که به طور طبیعی ۲۷عضو اروپایی ناتو (با احتساب سوئد و فنلاند ۲۹عضو اروپایی) را درگیر خواهد کرد. اصرار دولتهای بایدن و جانسون بر تبدیل کردن اوکراین به یک گره کور ژئواستراتژیک در منطقه آسیای میانه و اروپا هزینههای راهبردی زیادی را متوجه بازیگران اروپایی خواهد کرد که البته محاسبه آن از عهده دولتهای سردرگم فعلی در قاره سبز برنمیآید.
هزینه بازی در زمین آمریکا
بخش مهمی از آنچه سارکوزی میگوید، معلول بازی خاص اروپاییان در زمین آمریکاست. به نظر میرسد اروپاییان بار دیگر در حال قربانی کردن منافع ملی و حتی منافع امنیت جمعی خود در مسیر خواستههای واشنگتن هستند. در سال ۲۰۱۴ میلادی، اتحادیه اروپا که از همان ابتدا دل خوشی نسبت به شکست انقلاب نارنجی اوکراین و حضور ویکتور یانوکوویچ، رئیسجمهور شرقگرای این کشور در قدرت نداشت، با دریافت پالسی خطرناک از سوی آمریکا، بازی نافرجام دیگری را در کییف کلید زد. وقوع درگیریهای خونین در اوکراین و از دست رفتن کنترل این کشور توسط یانوکوویچ و تبدیل شدن کییف به کانونی از آتش و خون، نتیجه این بازی مداخلهجویانه بود. هیچگاه در طول دوران پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سابقه نداشت مقامات روسی بهصراحت از تقابل نظامی با اروپا در صورت گسترش ناتو به شرق سخن به میان آورند، اما با تبدیل اوکراین به میدان جنگ، دیگر منازعه نظامی میان روسیه-اروپا از یک احتمال بعید به احتمالی ممکن رسیده است. تغییر نقشه امنیتی و استراتژیک اروپا بر اثر مواجهه مستقیم با روسیه، کابوسی است که یادآوری آن سران اتحادیه اروپا را در جای خود میخکوب میکند. البته یکی از نکات قابل تامل، مربوط به فرد هشدار دهنده، یعنی نیکولا سارکوزی میباشد! سارکوزی در دوران ریاست جمهوری خود، اصرار زیادی داشت تا خود به یکی از کارگزاران آمریکا در اروپا تبدیل شود، اما اکنون او نیز قدرت توجیه استمرار بازی در زمین واشنگتن را ندارد! اروپاییان در حال محکم کردن گرههای راهبردی و منطقهای کوری هستند که در نهایت، مسیر حرکت آنها در نظام بینالملل را مسدود میکند. این خودزنی راهبردی اروپا، ثمرهای جز انزوا و حتی اضمحلال اتحادیه اروپا نخواهد داشت.