علیرضا پاک فطرت
در ابتدا هفته دولت و هفته تعاون را تبریک میگویم و به این بهانه به یکی از خلاءهای موجود در کشور، نکاتی را روی کاغذ میآورم. قوانین کار در کشورمان نیازمند اصلاح و بازنگری است.شخصا بارها درباره فعالیت کانونها و نیازهای کارگران با رییس مجلس و وزیر مربوطه،روسای سازمانهای مرتبط با تشکیلات کارگری و معاونین رییس جمهوری صحبت کرده و پیگیر مسائلتان هستم.وی گفت:فرهنگ کار و تلاش در کشور ضعیف است و مقصر سیاست گذاریهای غلط دولت در حوزه کار و اشتغال کشور است.باید کشور را به درستی اداره کنیم.حقوق بازنشستگان باید متناسب با حقوق شاغلین باشد و مصوبه مجلس در ارتباط با همسان سازی حقوق بازنشسته ها با شاغلین توسط دولت باید اجرایی شود.
زندگی یک بازنشسته به تعداد افراد تحت تکفل او و هزینه های زندگیشان بستگی دارد نه میزان حقوق او. معتقدم خواسته ها و مطالبات به حق بازنشستگان باید براورده شود. مقام معظم رهبری فرموده اند: مهار تورم و رشد تولید و این دو مساله به هم مرتبط هستند. تولید توسط همین کارگران کارخانه ها و کشاورزها انجام میشود و دولت باید به مهار تورم بپردازد تا شعار سال محقق شود. دولت و مدیران اتحادیه ها و کانونهای کارگری طرح و لایحه های خود در مورد مشکلاتشان را به مجلس آورند و مجلس هم در جهت تسهیل قوانین کار و کارگری حمایت میکند. حداقل حقوق هر کسی باید با تورم موجود هماهنگ باشد. در بین کارگران و اعضای هیات مدیره تشکیلات کارگری و کانونهای بازنشستگی ادمهای توانمند فراوانی هستند که در اداره مجموعه های بزرگ اداری و کارگری موفقند.خود را دست کم نگیرید و در تمام مراحل کشور و نظام فعالانه حضور داشته باشید.
ای کاش در مجلس شاهد حضور نمایندگانی از تشکلهای کارگری چه در کمیسیونها و چه در کمیته های مختلف مجلس بودیم که درد کارگر و بازنشسته ها را بهتر میفهمیدند و پیگیر امورشان بودند.شخصا تلاشم در جهت حل و فصل امور شما و پیگیری مکاتبات و اصلاح قوانین و تامین اعتبارات حوزه کار و کارگر در سند توسعه هفتم هستم و امیدوارم که به نتیجه برسد. تا زمانیکه ایین نامه جامع و کاملی بین کارگر و کارفرما و انتخاب مدیران حوزه کار و کارگر نباشد امور کشور هم به درستی پیش نمیرود.ایین نامه ها باید در مورد تایید صلاحیتهای کاری و نه تایید صلاحیتهای سیاسی باشد تا نماینده ها هم بدانند با کدام مدیر و با چه نوع مسئول،با چه سوابق کاری مرتبط با کار و مدیریت پیشنهاد شده به او روبرو بوده و یا طرف هستیم.امیدوارم با پیگیری های خوب مجلس بتوان شاهد اقدامات مناسبی در حوزه کار و کارگران کشور و استان باشیم.
هر سال در روزهای منتهی به راهپیمایی عظیم و بینالمللی اربعین حسینی، دشمنان ایران و اسلام با شیوههای مختلف جنگ شناختی و با استفاده از ظرفیتهای متکثر داخلی و خارجی به دنبال ضربه زدن به این حماسه عظیم به عنوان بزرگترین اجتماع بشری به مناسبت تکریم متعالیترین رویداد تاریخ بشری و کاستن از اثرگذاری شگفت آن هستند و برای این منظور از ابزارها و شیوههای متنوعی بهره میبرند؛ از سکوت معنادار و نادیده گرفتن این رویداد عظیم و سیاهنمایی و پوشش برخی ضعفها و مشکلات آن تا مستمسک قرار دادن آن برای ایجاد دوقطبیهای کاذب و ارائه روایتهای مغرضانه برای حمله به معتقدان به این حماسه عظیم و ضربه به انقلاب اسلامی.
حماسه راهپیمایی اربعین که ریشه در تاریخ اسلام دارد و یک سنت قدیمی است در سالهای اخیر و به خصوص بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و توسعه جریان مقاومت در منطقه، رشد چشمگیری داشته و امروز به یک رویداد بینالمللی تبدیل شده است. این حادثه در بطن خود دلالتهای معنوی و جامعهشناختی عظیمی دارد و تحلیل آن در چارچوب نگاهها و نظریات رایج علوم انسانی و علوم اجتماعی نمیگنجد. حضور میلیونها نفر پیر و جوان از ملیتها، نژادها و حتی ادیان و مذاهب مختلف در این راهپیمایی و شور و شوق وصفناپذیر و خلق صحنههای بدیع از روابط و بذل عواطف انسانی در منظری رؤیایی و اتوپیایی به روشنی نشان دهنده خلق و بازتولید یک رویداد غیرعادی و خارج از چارچوبهای تحلیلی رایج است. تکرار سالانه این رویداد و گسترش و رشد کمی آن که خود به یک معجزه میماند و نشاندهنده حقانیت راه امام حسین علیهالسلام و یارانش است، نویدبخش خیزش جهانی مستضعفین و بلوغ معنوی و فکری بشریت بوده و از آغاز روندی خبر میدهد که در نهایت به استقرار آزادی و عدالت توحیدی و حاکمیت صالحان و به زیرکشیده شدن مستکبران خواهد انجامید و همین روند امیدبخش و چشمانداز بزرگ است که سبب دشمنیها با این رویداد عظیم شده و سربازان و مزدوران نظام سلطه را برای خدشه به این رویداد مقدس اجیر کرده است.
یکی از مهمترین محورهای هر ساله عملیات روانی دشمن علیه راهپیمایی اربعین که امسال با نقشآفرینی عنصری فتنهگر نزدیک به جریان وهابی و نیز رسانههای نزدیک به جریان بهایی مانند شبکه منوتو و پیادهنظام دشمنان در شبکههای اجتماعی به صورت برجستهتر مورد توجه بوده، زیرسؤال بردن راهپیمایی اربعین به بهانه و اتهام هزینهکردهای کلان جمهوری اسلامی برای آن است. این در حالی است که اولاً راهپیمایی اربعین یک حرکت مردمی است و بخش عمده هزینههای انجام شده در آن را مردم و گروههای مردمی در ایران و عراق انجام میپردازند. حتی بسیاری از مردم به خصوص عراقیها که از اقشار مستضعف جامعه هستند در طول یک سال کار و پسانداز میکنند تا بتوانند در راهپیمایی اربعین به زائران امام حسین علیهالسلام خدمت کنند. ثانیاً این راهپیمایی یک حرکت جمعی مردمی مشروع و متعالی است و میلیونها ایرانی در آن شرکت میکنند و راه برای شرکت همه مردم در آن باز است، از این رو، فراهم کردن حداقل تسهیلات برای مردم در این موضوع امری طبیعی و از وظایف یک حکومت است. ثالثاً چرا زمانی که جمهوری اسلامی در سایر عرصههای عمومی ولی مختص قشر خاص مانند تسهیلاتی که برای سفر بخشی از مردم به خارج از کشور ارائه میدهد هیچ اعتراضی نمیشود، بلکه مدعیان در مواردی همچون انتقاداتی که اخیراً در خصوص استفاده از امکانات و تسهیلات ملت ایران به دست عدهای به عنوان دانشجو شد که هدفشان از همان ابتدای آغاز تحصیل در دانشگاههای دولتی، مهاجرت به خارج از ایران و ارائه خدمات به بیگانهها، به خصوص کشورهای غربی که دشمنان تمدنی ایران هستند، یا سکوت کردند یا برآشفته شده و از این هزینههای کلانی که از جیب ملت ایران در راستای منافع دیگران میشود دفاع کردند؟!
راهپیمایی اربعین به مثابه یک سبک زندگی الهی و تمرین زندگی توحیدی و زمینهسازی تشکیل جامعه مهدوی است، از این رو همچون خاری در چشم مستکبران و دشمنان بشریت است و دغدغه دشمنان ایران و اسلام از طرح این مسائل و تلاش برای عملیات روانی و ادراکی حول آن، نه نگرانی از هزینههای انجام شده برای پیادهروی اربعین و نه دلسوزی برای مردم، بلکه با هدف ضربه زدن به این حرکت عظیم و تلاش مذبوحانه برای خاموش کردن چراغی است که ۱۴۰۰ سال است هر روز فروزانتر از دیروز شده و نویدبخش همگرایی جهانی مستضعفان برای خیزش علیه مستکبران است. این عملیات روانی و تلاش رسانهای برای ضربه زدن به حقیقت اربعین، در راستای همان تلاشی است که قبلتر در ایام عزاداری محرم صورت گرفت و به بهانههای گوناگون تلاش شد از عمق اثرگذاری عزاداریها و توجه مردم آن کاسته شود، غافل از اینکه عشق به امام حسین علیهالسلام و راه پرفروغش، از عمق جانها برافروخته شده و حرارتی است در قلبها که هر روز داغتر شده و آینده بشریت را رقم خواهد زد.
سوریه هم اکنون در یک جنگ ترکیبی تمام عیار قرار دارد؛ به طوری که شاهد افزایش سطح درگیری ها در گوشه گوشه خاک سوریه هستیم. پیش از آغاز جنگ داخلی، سوریه اقتصادی متوسط اما رو به رشد داشت و اگرچه مانند دیگر کشورهای عربی درآمدهای هنگفت حاصل از فروش نفت و گاز در اختیار نداشت، اما تولید روزانه حدود ۴۰۰ هزار بشکه نفت و فروش بخشی از ذخایر گازی از میادین شرقی و مرکزی این کشور بخشی از بودجه عمومی را تامین می کرد و نیاز این کشور به واردات سوخت را نیز کاهش می داد؛ با آغاز جنگ، بخش بزرگی از تاسیسات استخراج نفت و گاز و خطوط لوله این کشور نابود شدند یا آسیب جدی دیدند؛ آمریکایی ها با اقدام به اشغال مناطق نفت خیز، استان های حسکه و دیرالزور و دولت دمشق را از منابع با ارزش خود محروم کردند.به ناچار دولت سوریه از کشورهای حامی خود نظیر روسیه و ایران درخواست ارسال فراورده های نفتی نظیر بنزین و مازوت کرد، اما این مسئله نیز با محدودیت های ایجاد شده توسط آمریکا با مشکلاتی همراه شده است.مجموعه این مشکلات موجب شده است تا وضعیت اقتصادی در سوریه بحرانی شود تا از طرفی این روزها شاهد تشدید مشکلات معیشتی و اقتصادی در سوریه ناشی از تحریمهای سزار (یا قیصر) آمریکا و خسارت های سالهای جنگ باشیم و از طرف دیگر اعتراضات معیشتی در سوریه جان تازه ای بگیرد.در جنوب این کشور صدها شهروند سوری از هفته گذشته در استان السویداء علیه هزینه های بالای زندگی و وخامت اوضاع اقتصادی تظاهرات کردند. تعدادی از بازرگانان و کسبه نیز در همسویی با این اعتراضات دست به تحصن و اعتصاب زدند و ادارات دولتی شهر نیز به تعطیلی کشیده شدند. السویداء که تحت کنترل دولت مرکزی است و پایگاه اقلیت دروزی در سوریه به شمار میرود از وضعیت وخیم اقتصادی رنج میبرد و همین فرصت خوبی برای رسانههای ضدسوری فراهم کرده است تا این اعتراضات را نشانه پایان نیافتن بحران در این کشور اعلام کنند. برخی از این رسانهها با این ادعا که جرقه بحران داخلی سوریه در سال 2011 نیز اتفاقاً ابتدا با اعتراضات علیه وضعیت معیشتی و گرانی از السویداء و درعا شروع شد از امکان شکل گیری دور جدیدی از تنش و بحران داخلی در سوریه خبر میدهند. بلافاصله با موج سازی رسانه های غربی و عربی، در مناطق دیگری نظیر درعا و شرق حلب نیز تظاهرات ضد دولتی البته با تعداد محدود شرکت کننده برگزار شد؛ جالب این جاست که همزمان، تروریستهای تکفیری در ادلب مجدد فعال شدند و حملاتی تروریستی را به مناطق تحت کنترل دولت انجام دادند که البته جنگندهها و توپخانه سوریه و روسیه نیز در هفتههای گذشته حملات بسیار سنگینی علیه زیرساختهای تروریستها انجام دادند تا مانع از این حملات شوند.دیروز نیز خبر رسید تعدادی تروریست داعشی از زندان «الصناعه» در شهر الحسکه فرار کرده اند.زندانیانی که بیشتر از فرماندهان بلندپایه داعش بودند.تمام این ها در حالی است که شاهد افزایش حضور آمریکا در دیر الزور برای قطع کردن ارتباط نیروهای نزدیک به ایران در مرز عراق و سوریه هستیم.در جبهه جنوب سوریه نیز شاهد افزایش نقش نیروهای ائتلاف آمریکایی در پایگاه التنف برای ناامن سازی درعا و السویداء هستیم که البته ناامن سازی جنوب بیش از هر چیز حاصل همکاری اردن و نیروهای آمریکایی است و هدف این همکاری مقابله با نیروهای جبهه مقاومت است که قصد مسلح سازی کرانه باختری را از طریق جنوب سوریه دارند.دو شب پیش هم رژیم صهیونیستی به فرودگاه حلب حمله کرد که در نتیجه، این فرودگاه از خدمت خارج شد.همزمانی هدف قرار دادن این فرودگاه که از ارکان پشتیبانی لجستیک جبهه شمالی سوریه به شمار میرود، با حملات پراکنده اخیر تروریستها به مواضع ارتش سوریه در شمال این کشور، نشانهای آشکار از هماهنگی و تقسیم کار میان تروریستهای صهیونیست و تروریستهای تکفیری برای بحرانآفرینی مجدد در سوریه است که هدف آن بازتولید اعتراضات یک دهه پیش در خاک سوریه است.به هر روی،در وضعیت تداوم تحریمها که اعمال قانون سزار در این راستاست، دولت سوریه احتمالاً بیشترین آسیب را خواهد دید. چه این که به نظر میرسد با توجه به سقوط ارزش پول ملی سوریه و ناتوانی دولت از ارائه خدمات عمومی ، ایالات متحده زمان مناسبی را برای تشدید قانون تحریمی سزار انتخاب کرده است. بالطبع تداوم تحریمهای سوریه، اقتصاد لبنان را نیز بیش از گذشته در معرض فشار قرار میدهد.ازاین رو شاید بتوان از امتناع عربستان سعودی و برخی دیگر از کشورهای عربی از باز کردن سفارتخانه خود در دمشق آن هم پس از گذشت سه ماه از حضور بشار اسد در نشست اتحادیه عرب در جده و به عبارتی پایان رسمی ماراتن 12 ساله تخاصم اتحادیه عرب با دولت سوریه،رمزگشایی کرد
نهاد بعدی نهاد اقتصاد است که کارش استخراج منابع اقتصادی برای رسیدن به این آرمانهاست و مکانیسم آن هم پول است. نهاد بعدی سیاست است که کارش تدوین قوانین، برنامهها و مدیریت و هماهنگکردن منابع و نهادها برای تحقق آرمانهاست. حال چه اتفاقی در جامعه ایران افتاده است؟ نهاد سیاست، نقش و کارکرد تمام این نهادها را تصاحب کرده است. سیاست میخواهد هم آرمان تعریف کند و هم آن را درونی کند. هم پول تحقق آن آرمانها را تأمین کند و هم به دنبال تحقق آن است. این است که اکنون آرمان و رؤیاهای موجود در کتابها، داستانها، فیلمها، محتوای برنامههای رسانهای، بیلبوردها و جشنوارهها را اهل دانشگاه و فرهنگ تعریف نکردهاند؛ بلکه سیاسیون تعریف کردهاند.
اخراج و تعلیق استادان دانشگاه و پژوهشگران و نویسندگان ضربه جبرانناپذیری به نهاد تخصصی تولید آرمان و رؤیا در جامعه ایرانی میزند. یادمان باشد که کار قدرت سیاسی، زمینهسازی و ایجاد فضا و فرصت و پشتیبانی مطلوب برای تولید و ترویج فکر، آرمان و رؤیا و سپردن آن به نهادهای تخصصی علمی، دانشگاهی و فرهنگی است. هر نوع محدودیت برای این نهاد تخصصی، بهمثابه محرومسازی نسلهای امروز و آینده ایرانزمین از افکار و رؤیاهای درونزاست که پیامد آن مرگ رؤیا، ناامیدی اجتماعی، اعتبارزدایی از دانشگاه و مهاجرت نسلهایی است که باید در این کشور بمانند و رؤیای ایرانیان را بسازند. جامعه امروزین ما به امید، خلق رؤیا و تحقق رؤیا نیاز دارد.
جواد شاملو
عضویت ایران در بریکس، مهمترین سند واقعگرایی و انطباق بر منافع ملی دستگاه دیپلماسی کنونی است. دیپلماسی این دوره قوت خود را از نظریه سیاست خارجی رهبر انقلاب میگیرد. نظریهای که بر سه رکن حکمت، عزت و مصلحت استوار است. بر مبنای همین رکن مصلحت بود که ایران به رابطه تنشآلود با سعودی پایان داد، بر پایه عزت بود که با آمریکا بر سر میز مذاکره ننشست و بر پایه حکمت بود که دیپلماسی را به اقتصاد گره زد، به شرق توجه کرد و ظرفیتهای بینالمللی اما غیر آمریکایی را جدی گرفت.
احیای روابط همسایگی، احیای روابط با کشورهای آفریقایی و عضویت در شانگهای و بریکس، ابعاد حکمتآمیز دیپلماسی در دولت کنونی هستند. اما جریانی که با خود عهد کرده ایران را تحقیر کند، مصلحت را به ذلت تعبیر میکند. میگوید چه شد؟ تا دیروز که با سعودی دشمن بودید؟ چرا حالا التماس عربستان را میکنید؟
عربستان هم که تحقیرتان کرد! حالآنکه نه التماسی بود و نه تحقیری؛ بلکه ما با تمام اختلافات ایدئولوژیک و ژئوپلیتیکمان با عربستان، از سطح یک تنش بدون توجیه کاستیم و درعینحال، رسما با کمکهایمان به جریان غیور و نستوه مقاومت در یمن، ظلم سعودی به یمن را پایان دادیم. جریان خودتحقیرگر، عزت را به عدم عقلانیت تعبیر میکند. حالآنکه دیپلماسی در نسبت مستقیم با وجهه و حیثیت و به تعبیر معروفتر، برند ملی کشورهاست.
ایرانی که باوجود خروج قلدرمآبانه ایالاتمتحده از برجام و ترور مقام رسمیاش توسط آن کشور به میز مذاکره باز میگشت، برند ملی خود را خدشهدار ساخته بود. این جریان حکمت را هم به جهالت تعبیر میکند و جوری تصویر میسازد که گویی تلاش برای رابطه با شرق و با همسایگان و عضویت در پیمانهای بینالمللی، بهنوعی دنبال نخود سیاه رفتن است که هیچ عایدی برای کشور ندارد و تنها یک دلخوشی کوچک است. باری مطرح میکنند از کشورهای عضو بریکس، کدامیک با آمریکا رابطه خوبی ندارند؟ پس نه شما به یک پیمان غیرآمریکایی واردشدهاید و نه توسعه اقتصادی بدون رابطه با آمریکا ممکن است.
پاسخ این است که ایران اکنون بهعنوان یک کشور ضدآمریکایی عضو بریکس است؛ پس هم بریکس میتواند عضو ضدآمریکایی داشته باشد و هم میتوان بدون رابطه با آمریکا به نقطهای رسید که عضو مهمترین پیمانهای غیرآمریکایی بینالمللی شد. بریکس به انگلیسی با اندکی تفاوت املایی به معنای آجر است. در حقیقت هم بریکس آجرهای جهان پساآمریکایی است. ایرانِ امروز نیز با ستونهای دیپلماسی عقلانی، آجرهای اقتصاد خود را روی میچیند.