امیر دبیری مهر
درکشورهایی مثل ایران، تلویزیون و یخچال رابطه معناداری با وضع پیشرفت و توسعه فردی و اجتماعی دارند. در این کشورها، مقامات از طریق رسانه های رسمی مبلغ عملکرد حکومت ؛ رویاهای مسئولان را بهعنوان واقعیت معرفی می کنند و سیاست مداران نیز در موضعگیریها، آرزوهای خود را بهعنوان واقعیت جاری به افکار عمومی القا می کنند. اما یخچال خانه ها بازنمای واقعیت زندگی مردم است و می توان با آنالیز یخچال فهمید که مردم در چه روز و حالی هستند. توجه کنید یخچال فقط نمایانگر خوراکی ها نیست بلکه کیفیت سبک زندگی مردمان را نیز روشن میکند. این مثال را زدم تا بگویم واقعیت روند توسعه ایران با آنچه در تریبون های رسمی می گویند بسیار متفاوت است و ادارک مردم به نظر واقعی تر میآید.
برخی از شاخص های نمایانگر وضع ایران در جهان مشخص میکند که ایران بهطور دقیق و مبتنی بر آمارهای مستند در چه وضعی هستند.
برای مثال از نظر میزان احساس شادی در زندگی در بین ۱۴۹ کشور جهان ایران رتبه ۱۱۸ را دارد یعنی مردمان ۱۱۷ کشور جهان از مردم ایران شادتر هستند و ایرانیان از نظر میزان شادی در وضع قرار دارند. شاخص های شادی عبارتنداز درآمد، حمایت اجتماعی، امید به زندگی سالم، آزادی در انتخاب، نامناسبی فعالیت خیرخواهانه و غیر انتفاعی و ادارک فساد.
از نظر سرانه تولید ناخالص داخلی یا همان وضع عمومی درآمدی ایران در بین ۲۱۳ کشور جهان رتبه ۱۵۵ را دارد. یعنی ۱۵۴ کشور در جهان وضع درآمدی بهتری از مردم ایران دارند. بهطور مشخص خوب است بدانید متوسط درآمد سرانه سالانه در جهان ۱۱ هزار دلار و در خاورمیانه ۶۵۰۰ دلار است اما متاسفانه این عدد درباره ایران حدود ۲۵۰۰ دلار است یعنی یک چهارم متوسط جهانی. خوب است بدانیم درآمد سرانه هر شهروند ترکیهای بهطور متوسط ۴ برابر یک ایرانی است. اگر شکاف طبقاتی عمیق یا همان ضریب جینی را هم در نظر بگیرید عمق مسئله اشکارتر خواهد شد. برای روشن تر شدن موضوع اگر قیمت دلار را ۵۰ هزار تومان در نظر بگیریم براساس همین آمار؛ متوسط درآمد ماهانه هر ایرانی حدود ۱۰ میلیون تومان می شود یعنی برای یک خانواده ۴نفره می شود ۴۰ میلیون تومان در ماه و همه می دانیم که این عدد چقدر با واقعیت فاصله دارد و این نشان می دهد در محاسبه درآمد سرانه ایرانیان، درآمدهای نجومی یک درصد جمعیت بسیار ثروتند جامعه لحاظ شده است؛ به عبارت دیگر اگر این یک درصد را از جامعه آماری حذف کنید درآمد سرانه کاهش محسوسی خواهد یافت .
از نظر تورم رتبه ایران ۱۹۰ است یعنی فقط چهار کشور تورم بالاتری از ایران دارند که عبارتند از زیمباوه، سودان، ونزوئلا و لبنان.
دقیقا همین آمارهاست که با ما سخن میگویند و به ما یادآوری میکند باید در سیاست گذاری و تصمیم سازی ها تجدیدنظر کرد و به شکلی دیگر به مسائل توجه داشت.
ورود زود هنگام تروریستهای تکفیری داعش برای بحرانسازی امنیتی در کشور با عملیات کور تروریستی روز یک شنبه در حرم حضرت احمدبن موسی (ع) در شیراز نشان داد که طراحان و عاملان آشوبهای سال گذشته همانگونه که از قبل فراخوان و وعده داده بودند، بنا دارند با تکرار اقدامات تروریستی و ناامنسازی کشور زمینه را برای ایجاد بحران امنیتی و تضعیف اقتدار درونی فراهم کنند، به همین دلیل است که به محض انجام این عملیات تروریستی، در کنار سکوت قدرتها ودولتهای غربی، رسانههای وابسته به آنها به حمایت از آن برخاسته و تلاش کردند آن ر ا به محملی برای ایجاد ارعاب داخلی وبا هدف دامن زدن به بی اعتمادی اجتماعی وناکارآمدی نظام تبدیل کنند.
در ماههای اخیر همگرایی دیپلماسی عزتمندانه نظام جمهوری اسلامی با قدرت دفاعی و پیروزیهای میدانی در بسیاری از فرایندهای مهم منطقهای و جهانی، فرصتهای قابل توجهی را برای پیشبرد و تحکیم منافع امنیت ملی ایران ایجاد کرده است که نمادی از آن را این روزها در قالب تسلیم دولت بایدن به شرایط ایران برای تبادل زندانیان و بازگرداندن بخشی از اموال بلوکه شده ایران میتوان دید، تبادلی که غوغای رسانهای رقبای دولت بایدن را تحت عنوان تسلیم دولت بایدن در برابر ایران در پی داشته است.
نشریه امریکایی وال استریت ژورنال در سرمقاله اخیر خود ضمن اعتراف به گوشهای از این واقعیات با برشماری مؤلفههای اقتدار ایران مینویسد امروز ایران در بحبوحه یک تغییر ژئوپلیتیکی گسترده قرار دارد و در حال ایجاد روابط نزدیکتر با روسیه و چین و درعینحال، امیدوار به کاهش مشکلات اقتصادی خود و ایجاد یک محور قدرتمند جدید متشکل از قدرتهای قادر در برابر غرب، به رهبری ایالات متحده است. میانجیگری چین میان ایران و عربستان و فروش پهپادهای انتحاری به روسیه، نشانههای دراماتیک قضیه در سالهای اخیر بودهاند؛ گویی دیگر امریکایی وجود ندارد و طرفین بدون مزاحمت فعال به مسیر خود ادامه خواهند داد. این نشریه امریکایی در ادامه به عمق نگرانی امریکا از افزایش اقتدار ونفوذ منطقهای و جهانی ایران که با شکست راهبرد قدرتهای غربی در تحریم وانزوای ایران انجامیده، اشاره ویادآور میشود:برای ایالاتمتحده، موفقیت ایران در خروج از انزوا باعث نگرانی جدیدی شده است، چراکه به گفته هنری روم، یکی از همکاران ارشد مؤسسه واشنگتن برای سیاست خاور نزدیک، این اقدام بهوضوح منافع ایالاتمتحده را تضعیف کرد. نویسنده در پایان معتقد است که روابط روبه رشد تهران با مسکو و پکن آن را قادر به اخراج امریکا از منطقه یا نابودی اسرائیل نمیسازد، اما برای مدت نامعلومی، عمر جمهوری اسلامی را افزایش میدهد.
این اعتراف نشریه امریکایی، اذعان به گوشهای از واقعیتهای اقتدار ایران است که این روزها به محور تحولات منطقهای تبدیل شده و چشمانداز پیش رونده آن چه بسا منشأ تغییر رویکرد برخی از کشورها در مواجهه با ایران شده است، اما بدیهی است که دشمنان در این روند آرام ننشسته ظرفیتهای خود را برای مقابله و مهار ایران به کار میگیرند آنچه که این روزها در تشدید فشارها و تحریمها از سوی اروپاییها و تشدید تحریمها وتهدیدهاو انجام تحرکات نظامی امریکاییها و صهیونیستها در منطقه دیده میشود بخشی از این تلاشهاست.
اما بهرغم تحرکات و فشارهای بینالمللی آنچه که میتواند منشأ چالش برای اقتدار و نفوذ منطقه و بینالمللی ایران شود چالش سازیهای داخلی دشمنان با بهرهگیری از عوامل میدانی برای ارائه تصویر ناکارآمد از نظام اسلامی است که در ابعاد مختلف برای آن برنامهریزی شده است که اقدام تروریستی اخیر یکی از ابعاد آن و مبتنی بر برنامه ریزی دشمنان برای چالشسازی در ایران در ماههای آینده است که در فراخوانها و جریانسازیهای رسانه دشمنان برآن شده است. البته این امر نکتهای نیست که از چشم مسئولان انتظامی و امنیتی کشور مغفول بماند و به همین دلیل است که آمادگی خادمان حرم شاهچراغ سبب گردید که تروریستها در همان نقطه آغاز ناکام بمانند.
این امر اگرچه ضرورت هوشیاری بیشتر دستگاههای انتظامی و امنیتی را ایجاب میکند، اما فراتر از آن مستلزم توجه به این واقعیت است که دشمنان مردم ایران به دلیل ناکامی در مهار و اقتدار توان ایران در عرصه منطقهای و جهانی چشم امید به چالش سازیهای داخلی بستهاند که مصادیق آن را در موضوع نمادسازی از حضور زنان بیحجاب در خیابانها والقای گسترده بودن آن، آموزش خرابکاری و آشوب، تشویق به نافرمانی مدنی و تشدید تحریمها و فشارهای اقتصادی برای ناراضیسازی مردم و... میتوان دید. اما بهرغم ناامیدی دشمنان در نتیجهگیری از این برنامهها که در تحلیلها وگزارشهای رسانههای وابسته به آنها پر تکرار است آنچه در این میان اهمیت دارد ضرورت تقویت انسجام وهمبستگی ملی وپرهیز قوا از جریانسازیهای رسانهای علیه یکدیگر و همچنین اهتمام مسئولان و دستگاهها برای تحقق شعار سال و حل مشکلات اقتصادی و معیشتی مردم به ویژه نیروهای مدافع امنیت واقشار محروم جامعه است.
داستان داراییهای بلوکهشده ایران، تقریبا عمری همپای عمر جمهوری اسلامی دارد. البته اگر دقیقتر بخواهیم بگوییم، ماجرا یکی، دو سال بعد از پیروزی انقلاب و همزمان با اشغال سفارت آمریکا به دست گروهی از دانشجویانی آغاز شد که هنوز عرقِ بعد از آن تبِ تندشان، بر تن کشور خشک نشده. اولین دور از توقیف اموال ایران، بعد از اشغال سفارت آمریکا در تهران و با تملک داراییهای عمدتا غیرمنقول دولت ایران آغاز شد. ساختمان بنیادها و بانکهای ایرانی در آمریکا و بعضی اماکن دیپلماتیک و البته مقادیر درخورتوجهی پول نقد ذخیرهشده در بانکهای آمریکا و دلارهای مربوط به خریدهای بزرگ نظامی حکومت پیشین از ایالات متحده. داراییهایی که هرچند بخش عمده آن به موجب قرارداد الجزایر تعیین تکلیف و دولت آمریکا متعهد شد که آنها را آزاد کند؛ اما این تعهدات هیچگاه به طور کامل انجام نشد و این پرونده باز ماند، حداقل نزد طرف ایرانی. داستان تحریمها با فرازونشیب ادامه یافت؛ اما آنچه به دور دوم تحریمها مشهور شد، به سالها بعد بازمیگردد؛ زمانی که اوباما در دسامبر 2011 و در زمان تنظیم قانون بودجه سال 2012، بخشی را به تحریمهای ایران اختصاص داد و بانک مرکزی ایران را تحریم کرد. اقدامی که عملا دسترسی ایران به بخش مهمی از اموال و داراییهای خود در خارج از کشور را مسدود کرد و مانع استفاده ایران از ثروتی شد که برخی آن را تا حدود 120 میلیارد دلار برآورد کردهاند.
(داستان تخمین حجم داراییهای بلوکهشده ایران در همه ادوار تحریم البته داستانی متفاوت و با روایتهایی متنوع و اغلب متضاد است. اینکه حجم داراییهای بلوکهشده ایران در هر دوره چقدر بوده و بهویژه اینکه چه مقدار از آنها با هر گشایشی آزاد شده، نیاز به رمزگشاییهای جدی دارد که از حوصله ما و شما خارج است؛ اما سربسته بگوییم که رقم واقعی همواره در غبار انبوهی از اطلاعات و ضداطلاعات و در مه سنگینی از روایات درست و دادههای نادرست «پنهان» مانده است).
این فرازونشیب ادامه داشت تا سال 2015، زمانی که جواد ظریف، وزیر خارجه و مذاکرهکننده ارشد ایران، از بالکن هتل کوبورگ وین –محل انجام مذاکرات منتهی به برجام- برای خبرنگارانی که روند طولانی علنیترین مذاکرات مستقیم بین ایران و آمریکا در چهلوچند سال اخیر، کمکم از نتیجهبخشبودن مذاکرات ناامیدشان میکرد، دست تکان داد و پیش از آنکه دو وزیر خارجه ایران و آمریکا، در قابی تاریخی، کنار هم بایستند و خبر توافق را بدهند، به تلویح و اشاره گفت که دود سفید سرانجام از اتاق مذاکرات برخاسته (مذاکرات آنقدر طولانی و طاقتفرسا شده بود و ضربالاجلها آنقدر کش آمده بود که یک بار اوباما در ویدئوکنفرانسی با کری از او پرسیده بود «آیا اصلا ضربالاجل اخیر را به طرف ایرانی اطلاع دادهاید؟» و پاسخ شنیده بود «بله، اما ضربالاجلها برای طرف ایرانی آن اهمیتی را ندارد که برای ما دارد!»).
به هر حال پرمنفعتترین توافق بینالمللی جمهوری اسلامی به آزادشدن منابع درشتی از دلارها و اموال بلوکهشده منجر شد. این اموال چقدر بوده؟ باز هم دقیق نمیدانیم و روایتها هم متفاوت است؛ اما آنقدر درشت بوده که رئیسجمهور بعدی آمریکا –ترامپ- برجام را یک معامله 150 میلیارددلاری به اضافه 1.8 میلیارد دلار پول نقد توصیف کرد و تا پایان زمامداریاش بر این ادعا پای فشرد. از ترامپ البته بعید نیست که پیازداغ ماجرا را کمی زیاد کرده باشد؛ چراکه چندی قبلتر ولیالله سیف، رئیس کل بانک مرکزی ایران، وجوه بلوکهشده ایران را حدود ۳۰ میلیارد دلار برآورد کرده بود و علی طیبنیا، وزیر وقت اقتصاد، تصریح کرده بود که عدد ۱۲۰ میلیارددلاری که در رسانهها اعلام میشود، صحیح نیست و حدود «۳۵ میلیارد دلار از این داراییها در شرکت نیکو سرمایهگذاری شده» و در حدود «22 میلیارد دلار هم در چین بهعنوان وثیقه فاینانس» سپرده شده (این پول ایران در چین ظاهرا یکی از دستهگلهای احمدینژاد بود که در بانکهای چینی سپرده کرده بود و به آنها بابت زحمت نگهداری از پولمان کارمزد درخور توجهی هم میداد و البته درحالیکه خبرگزاری ترند در آبان 92 رقم آن را 47 میلیارد دلار عنوان میکرد، نوبخت، رئیس وقت سازمان برنامه ایران، در همان زمان رقم آن را
22 میلیارد دلار اعلام کرد. نحوه تسویه این پول هم چندان مشخص نیست؛ ظاهرا بخشی از آن بهعنوان کارمزد به جیب بانکهای چینی رفت و درباره باقی آن هم شاید مثل تسویه مطالباتمان از سریلانکا، به تهاتر با کالاهایی رضایت داده باشیم که دریافت آنها فتحالفتوحی که بشود برایش سروصدا کرد و جشن گرفت، قلمداد نمیشد (درباره سریلانکا به دریافت چای –تنها چیزی که سریلانکا برای تهاتر عرضه کرد– رضایت دادیم).
پاییز 92 البته شاید برای اولین بار بود که نام یک کشور دیگر هم به سیاهه کشورهایی که ایران از آنها طلب بلاوصول داشت اضافه شد؛ کره جنوبی.
آذرماه سال 92 یکی از مقامات کره جنوبی اعلام کرد 5.9 میلیارد دلار رقم بلوکهشده ایران در کره جنوبی است. این احتمالا قدیمیترین سرنخ از ماجرایی است که این روزها به سرخط خبرهای اقتصادی و سیاسی ایران تبدیل شده. اینکه یکی از خریداران نفت ایران –و البته یکی از بیحاشیهترین آنها- که زمانی روزانه قریب به 160 هزار بشکه نفت از ایران خریداری میکرد، چگونه به کانون تنشهایی تبدیل شد که دو سر آن در دو پایتخت جداگانه، در دو قاره جداگانه نشسته بودند، البته داستان دیگری است. فعلا از آن میگذریم تا بتوانیم روایت طولانی جنگ تحریمها و توقیفها را به سرانجام برسانیم.
این جنگ و گریز بانکی تا روی کار آمدن ترامپ کمابیش ادامه داشت. با خروج آمریکا از برجام در سال 2018 و اعمال سیاستهای تحریمی سختگیرانه ترامپ، میزان فروش نفت ایران و درآمدهای ناشی از آن هم در هالهای تیرهتر از ابهامها فرورفت. قابل درک بود، عمده درآمد ایران از محل دورزدن تحریمها ناشی میشد که طبیعتا هیچکس در ایران تمایلی به افشاشدن آنها نداشت. پولهای بلوکهشده ایران هم عمدتا به درآمدهای ناشی از معاملات قبلی بازمیگشت (برخی تبادلات «کنترلشده» مثل فروش محدود حاملهای انرژی به همپیمانان آمریکا در منطقه را مستثنا کنید). ایران چیزی در حدود 35 تا 40 میلیارد دلار پول بلوکهشده در بانکهای خارجی داشت (گزارشهای IMF البته این رقم را برای سال 2019 معادل 15، برای سال 2020 معادل 13.8 و برای سال 2021 معادل 17.7 میلیارد دلار برآورد میکرد که محاسبات سرانگشتی دقت آن را مورد تردید قرار میدهد) که عمده آن برمیگشت به 12 تا 15 میلیارد دلاری که در بانکهای هند موجود بود و بعدها هند یک فهرست شامل حدود 500 قلم از کالاهای هندی قابل عرضه به ایران ارائه و ایران انتخاب کرد که مطالبات خود را با کدام کالای هندی تهاتر کند. ماند حدود
10 میلیارد دلار طلب ایران از عراق بابت صادرات عمدتا برق و گاز (که ظاهرا بازپرداخت آن با روشی کمابیش مشابه روش بازپرداخت قبلی بهتازگی پرسروصدا شده و مطالبات ایران از کره هم مورد توافق قرار گرفته) و همین هفت میلیارد معروف طلب ایران از کره جنوبی که دولت ابراهیم رئیسی تا امروز چند بار عودت آن را جشن گرفته است.
برگردیم به آغاز این داستان و روایت «افزایش کنترلشده تنش» به قصد حلوفصل بدون تبعات بخشی از تنش!
زمزمههای مذاکرات مستقیم ایران و آمریکا درباره موضوعاتی «خارج از برجام» در یکی از کشورهای عربی، از مدتها قبل شنیده میشد؛ هرچند هوشمندانه خبر چندانی از آن درز نمیکرد. چرا هوشمندانه؟ در برخی از پایتختهای خاورمیانه کسانی بودند که نتیجهبخشبودن این مذاکرات را خطری جدی برای منافع خود میدانستند و از هیچ کاری برای متوقفکردن آن دریغ نمیکردند که بارها دیده بودیم.
آخرین قربانی این مذاکرات رابرت مالی، نماینده ویژه بایدن در امور ایران، بود که همه مخالفان هر نوع توافق بین ایران و آمریکا، او را زیادی ملایم و طرفدار توافق میدانستند. او ظاهرا با پاس گل نهادهای امنیتی مستقر در تلآویو و شوت یک شبکه وابسته به یکی از پایتختهای عربی، «دیفیوز» شد.
از سوی دیگر مخالفان بایدن در سنا و کنگره آمریکا نیز هشیار بودند که هیچ اهرمی را برای کلهپاکردن او در انتخابات آتی آمریکا از دست ندهند؛ بنابراین برای دولت آمریکا بهتر بود دستیابی و اعلام توافق احتمالی تا جای ممکن و تا زمان مناسب به تعویق بیفتد. زمان مناسب کی بود؟ زمانی که آنقدر از موضوع ناآرامیهای ایران گذشته باشد که افکار عمومی داخل آمریکا حساسیت چندانی به توافق با دولت ایران نشان ندهد و آنقدر به انتخابات آمریکا مانده باشد که بتوان اثرات منفی احتمالی آن بر روی رأیدهندگان را تا زمان انتخابات جبران کرد. اینجا بود که در ظاهر تنشهای کنترلشدهای مثل حمله به مواضع نیروهای تحت نفوذ ایران در سوریه، درست در چندقدمی توافقی که ایران در وانفسای اقتصادی بسیار به آن مشتاق بود، برای تعویق آن تا زمان مناسب ضروری به نظر میرسید.
مذاکرات ایران و آمریکا بر سر آزادی زندانیان دوتابعیتی در قبال آزادی مشروط منابع بلوکهشده از ژانویه و فوریه آغاز شده بود (البته سیانان آن را ادامه مذاکرات نهچندان علنیای میدانست که از دو سال قبل در جریان بوده است). مذاکراتی که در آن «برت مک گورک»، رئیس بخش خاورمیانه شورای امنیت ملی آمریکا و یکی از تندترین مقامات دولت فعلی آمریکا در قبال ایران، روی صندلی ایالات متحده نشسته بود و از سوی ایران هم امیرسعید ایروانی، نماینده فعلی ایران در سازمان ملل و دیپلمات بیحاشیه اما معتمد سطوح بالای نظام، مذاکره میکرد؛ هرچند دست آخر اجازه دادند عکس یادگاری این مذاکرات را علی باقری بگیرد.
نتیجه این مذاکرات برای ایران، آزادی آن هفت میلیارد دلار معروف بلوکهشده در کره بود که رئیس کل بانک مرکزی خبر میداد که حدود یک میلیارد آن –به دلیل کاهش نرخ برابری واحد پول کره در برابر دلار– دود شده و به هوا رفته و برای آمریکا آزادشدن زندانیان دوتابعیتی.
احتمالا برای ارزیابی دستاوردهای «جانبی» این توافق برای طرفین باید کمی منتظر ماند و دید؛ اما شاید بشود پیشبینی کرد در ماههای آتی آمریکا جاهایی چشمهایش را خواهد بست تا ایران کمی نفت بفروشد و در عوض فعلا سطح غنیسازی در ایران افزایش نخواهد داشت یا بهعنوان نمونه مذاکرات عربستان و اسرائیل با اخلالی «پیشبینیناپذیر» مواجه نخواهد شد.
باید منتظر آینده ماند و دید؛ اما آنچه امروز مسجل است، این است که باقیمانده پول بلوکهشده ایران در کره، قرار است به جیب یک کشور عربی ریخته شود تا او از طرف ایران و با تأیید آمریکا، پول کالاهای اساسی، دارو، غذا و نیازهایی از این دست را برای ما پرداخت کند؛ باقی حدسیات است.
سید محمد بحرینیان
یک. ساعات پایانی روز یک شنبه، خبر تلخ اقدام تروریستی در حرم حضرت شاهچراغ، کشور را در موج جدیدی از بهت و خشم و غم فروبرد. این اقدام که در ساعات شلوغی حرم و نزدیک اذان هم رخ داد، چند شهید و مجروح در پی داشته است.
دو. آرتین سرایداران، پسربچه پنجسالهای است که چند ماه پیش، در حادثه تروریستی شاهچراغ، پدر و مادر و برادر خود را از دست داد و خود هم به درجه جانبازی نائل آمده است. تصویر اشکهای آرتین در نبود پدر و مادر و واگویههای او بر مزار برادرش آرشام هنوز در برابر دیدگان ما بود که دوباره جنایتی جدید رقم خورد. همین ۵ روز پیش بود که آرتین در جمعی گفته بود بدترین خبر برای من، تیر خوردن است!
سه. با توجه به مجموع وقایع و رصد فضای مجازی، به نظر میرسد این اقدام تروریستی، اسم رمز اغتشاش و هرجومرج در سال ۱۴۰۲ باشد. چنین اقدام وحشیانهای، همه گروهکها و ضربهخوردگان از مردم را از لانههایشان بیرون خواهد کشید تا در سالگرد وقایع سال گذشته، بار دیگر بر چهره آرام و نجیب نظام، پنجه بکشند. از اینرو باید دستگاههای امنیتی، با هوشیاری کامل، در پی مقابله با ناامنی باشند.
چهار. پس از ماجرای تروریستی شیراز در سال گذشته، عوامل دستگیر و مجازات شدند، اما بهنظر نمیرسد که چند جوانک بیعقل، پشت پرده اصلی ماجرا باشند. اینبار خواست ملت، عدم اکتفا به مجازات عاملان، بلکه پرداختن به آمران و خشکاندن ریشه آنهاست.
پنج. جریانی که از سال گذشته، در پی ناآرام کردن فضای کشور در داخل و امتیازگیری از ایران اسلامی در بعد خارجی است، پشت این اقدامات تروریستی ایستاده است. بدخواهان بهزعم خود خواستهاند با یک تیر، چند نشان بزنند، اول آن که فضای کشور را ناامن جلوه دهند، دوم آنکه با تکرار اقدام تروریستی و تخریب و گلولهباران مردم در مضاجع شریف اهلبیت علیهمالسلام، این اماکن مذهبی را از کانون اقبال و رجوع مردم خارج کرده و خلوت کنند، سوم اینکه به هستههای خیابانی آشوب، پیغام خروج دهند.
چنانکه رادیوی انگلیس در ۲۸ مرداد ۳۲ کرد و چهارم هم در بعد بینالملل، در دورهای که ایران اسلامی درگیر مذاکرات حساس تبادل زندانی، آزاد کردن منابع مالی و مشارکتهای مهم منطقهای است، با تضعیف ایران، توازن معادله را به نفع حریف به هم بزنند.
شش. واقعیت آن است که بدخواهان ملت ایران، در هر چهار هدف خود، به خواست خدا راه بهجایی نخواهند برد. تجربه زیست دینی ملت ایران نشان داده که اماکن مذهبی ما، روز به روز شلوغتر و پررونقتر خواهد شد، دولت در مذاکرات خارجی سر سوزنی کوتاه نخواهد آمد و احدی به بدخواهان ملت ایران باج نخواهد داد. شهدای محرم شاهچراغ، چراغ راه ملت در مسیر ایستادگی و پایداری خواهند بود