نقد اندیشه
علی دارابی
دوست فاضل و ساعی جناب پیام فضلی نژاد دست به کار شد و بعد از طراحی و اجرای برنامه موفق «شوکران» در شبکه چهار تلویزیون مجله تفکر و انتقادی و ایده های متضادی را به نام «نقد اندیشه» به عنوان نخستین شماره منتشر کرد. مجله پر است از مقالات، یادداشت ها، مصاحبه ها و گفت و گو های پایان ناپذیر برای حوزه فرهنگ، میراث فرهنگی، تمدنی، دین، اخلاق، حقوق اجتماعی، تاریخ اندیشه و تفکر و … واقعاً جای دست مریزاد به ایشان و همکاران دارد.
اسرار مذاهب جدید، گفت و گو با دکتر سید حسین نصر، صنعت فلسفه، آینده تفکر، جامعه شبکه ای، محمد طاها جهاندیده، عقل ترسان در تاریخ ایران، ارتجاع، دین و سنت و چشم اندازرنسانس ایرانی از جمله بخش های جذاب و خواندنی «نقد اندیشه» است.
«طغیان علیه فراموشی» در تاریخ تمدن، ایران سهم مهمی در «بخشیدن زندگی» به دیگران داشته است. یادداشت این کمترین در ص ۱۶۴ منتشر شده است.
در این نوشته فراموشی اندیشه ایران فرهنگی رابه مثابه فقر نظری بیان کرده ام. چرا که بر این باورم تمدن اسلامی در بستر ایران فرهنگی بالنده شد. روح حاکم بر مقاله من تعامل اندیشه اسلامی و اندیشه ایرانی که موجب یک سنتز تمدنی و فرهنگی را شده است و در ادوار مختلف تاریخی موجب غنای همدیگر بوده اند.
هم پوشانی آیین های متفاوت و تجدید هویت ایرانی بر «دین گرایی و خردگرایی» توأمان است که می توان انتظار داشت تحول شگرفی در عرصه های گوناگون علمی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی ایران رقم زد و اشتراک های فرهنگی آن را گسترش و قوام بخشید.
روز گذشته سرانجام پس از 20 سال کش و قوس و امضای تفاهم نامههایی که صرفا روی کاغذ مانده بود، عملیات اجرایی احداث خط ریلی شلمچه - بصره در خاک عراق آغاز شد. خطآهن شلمچه-بصره به عنوان کم هزینهترین مسیر ریلی اتصال ایران به عراق، از چند جهت مهم است؛ از بعد تسهیل زیارت عتبات عالیات و مزار امامان شیعه در کربلا، نجف، کاظمین و سامرا می توان این مسیر را به عنوان عنصری مهم در تسهیل سفر زائران تلقی کرد. با توجه به امنیت بسیار بالای خطوط ریلی و در نقطه مقابل وضعیت نابسامان جاده ها به ویژه در عراق و حوادثی که هر از گاه برای خودروها و اتوبوس های حامل زائران رخ می دهد، دسترسی ریلی به زیارت عتبات نقش مهمی در بهبود امنیت این مسیر دارد. از جنبه تجاری نیز عراق یکی از مهم ترین بازارهای محصولات صادراتی ایران است و سال گذشته بیش از 10 میلیارد دلار (حدود 19 درصد) از مجموع 53 میلیارد دلار صادرات ایران به مقصد عراق بوده است. برای صادرکنندگان نیز استفاده از مسیر ریلی کم هزینه تر و ایمن تر است. از منظر یارانه سوخت نیز جایگزینی قطار با کامیون های پرمصرفی که گازوئیل ارزان را هدر میدهند به صرفه است. به گونه ای که براساس برآوردها حدود ۸ میلیون تن بار از مجموع ۱۲ میلیون تن صادرات ایران به عراق جذب این خطآهن خواهد شد و در مجموع با انتقال بخشی از حمل بار و مسافر به عراق از مسیر جاده ای به ریلی میتوان سالانه حدود ۲۲۵ میلیون لیتر گازوئیل صرفهجویی کرد.
با این حال مزیت مهم اقتصادی ایجاد این خط ریلی نه صرفا تسهیل تجارت ایران با عراق و کاهش هزینه های حمل و نقل که فراتر از آن نقش آفرینی فعالانه ایران در تکمیل خطوط مواصلاتی و کریدورهای بین المللی است. پیش از این بارها از نقش مهم ایران در منطقه به عنوان حلقه کلیدی از اتصالات بین المللی گفته ایم. جایگاه ایران هم در کریدور شمال - جنوب در اتصال جنوب شرق آسیا و هند به روسیه و اروپای شرقی و هم در ابرپروژه کمربند - راه چین کلیدی است و هرگونه تقویت اتصالات ریلی، جاده ای، دریایی و هوایی ایران به هر یک از کشورهای منطقه و دیگر کشورها میتواند نقش ایران را در کریدورهای منطقه ای و بین المللی پررنگ تر کند. از این منظر احداث خط ریلی شلمچه - بصره و اتصال خط ریلی ایران به عراق و در صورت تداوم مسیر به سوریه می تواند ایران را به دریای مدیترانه متصل کند و همچنین دست کشورمان در مقایسه با رقبای منطقه ای برای نقش آفرینی در کریدورهای بین المللی را بیش از پیش پر کند.
در هر حال شرایط کشورمان در عرصه بین المللی ایجاب می کند که با توجه به کاهش اهمیت تنگه هرمز و خلیج فارس در تامین انرژی غرب و به ویژه آمریکا، هر چه سریع تر برای نقش از دست رفته خود در تامین امنیت انرژی جهان، به سراغ مزیت های جغرافیایی خود برود و با نقش آفرینی فعال در تکمیل زیرساخت های حمل و نقل، گام مهمی در وارد کردن ایران به دنیای کریدورها بردارد
آقای داوری در آثار و گفتارش، بهجز شعر شاعران پارسیگوی نامدار پیشین، به شعر جدید نیز میپردازد و زبان آن را میشناسد و فهم میکند و آن را در ترازوی نقد و بررسی میگذارد و این نقد و بررسی طرف توجه قرار میگیرد. درواقع، آشنایی او با شعر و شعرای نو، بین او و همکاران فلسفیاش بروز و نمود داشت؛ یعنی مخاطب او فقط اهل فلسفه نبودند، بلکه فضای روشنفکری هم بود؛ حتی برای خوانندگان عادی هم مینوشت و البته میتوانست بنویسد و بگوید. این شیوه بعدها گستردهتر شد؛ بهطوریکه در عمل، گروهی از روزنامهنگاران و روشنفکران و اهالی فلسفه او را محور مباحث خود قرار دادند. نکته مهم آنکه ایشان نظر ما و طبیعتا دیگران را میشنید و به آن توجه میکرد؛ از اینرو مقالهای ویژه این نشریه مینوشت و پس از گفتوگو بین ما و ایشان، بر توضیحات آن میافزود. این هم نکته دیگری است که دستکم، در این کاری که ما انجام دادیم، کسی چنین همکاری و همدلی با دانشجویان نداشت.
پس از انقلاب، داوری عضو ستاد و سپس از اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی شد و در جایگاهی قرار گرفت که بتواند تجربه سیاستگذاری فرهنگیـآموزشی خود را بسط دهد و کامل کند و در کم و کیف قضایا قرار گیرد؛ هرچند خود گاهی منصفانه آنچه را روی داده است، به نقد میگذاشت.
از موقعیتهای او در این دوره، شرکت در شورای فرهنگ عمومی بود که زمینهای برای همکاری نزدیک ما فراهم آورد. فرهنگ عمومی واژهای جدید و جدای از فرهنگ عامه است. فرهنگ عامه به معنای فولکلور غربی است؛ اما تعبیر فرهنگ عمومی از محدوده هنر، سینما، مطبوعات و کتاب و ابزارهای فرهنگی فراتر میرود و مواردی مانند فرهنگ فوتبال، فرهنگ انتخابات، فرهنگ عزاداری، فرهنگ اسباببازی و... را در بر میگیرد. آقای داوری در شورای فرهنگ عمومی هم عضویتی مؤثر داشت و درباره مسائل جاری جامعه نظراتی بدیع ابراز میکرد.
اگر گفتههای ایشان در آن جلسات گردآوری شود، بسیار خواندنی و راهگشا خواهد شد؛ فرهنگ عمومی از نگاه فیلسوفی که خود را به خواندن متن و تدریس در دانشگاه محدود نمیکند و زندگی روزمره و تولیدات فرهنگی عمومی را در قلمرو کار و گفتار خود قرار میدهد و به عرصههای اجتماعی پا میگذارد.
آقای داوری در سیاست فرهنگی هم اهل ادب و اخلاق بود، اما از گفتن حق و رعایت انصاف دوری نمیکرد. «تحقیق و تفحص از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی»، جزء برنامههای سال اول مجلس دوره هفتم بود. هنگامی که گزارش آن انتشار یافت، فضای رسانههای سنتی و رسمی را پر کرد. در برابر این موج، اصحاب فرهنگ، هنر و سینما، از سیاستهای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی آن دوره جانانه دفاع کردند، اما مصاحبه دکتر داوری در حمایت از سیاستهای وزارتخانه و مخالفت با آرای تحقیق و تفحص، فصلی نو در کارهای او به حساب میآمد. او شخصی بود که در جریان مستقیم اخبار، آمارها، گزارشها، نظرسنجیها و سیاستهای فرهنگی در سالهای طولانی قرار داشت و وضعیت جامعه و فرهنگ را میشناخت. گفتوگوی او از طرف برخی همکارانش، معنای سیاسی به خود گرفت و او پاسخ داد که من با نگاه فرهنگی گزارش تحقیق و تفحص مجلس را نقد کردم و از آنها خواست تا گفتوگوی او را دوباره بخوانند؛ البته نمیتوان مطمئن شد اگر آن بزرگواران باز هم آن مصاحبه را میخواندند، به برخی از ظرایف آن راه پیدا میکردند. در آن زمان، افرادی در موقعیتهای فرهنگی و نظارتی بودند و هنوز هم در میان شخصیتهای فرهنگی کسانی هستند که خواندن رمان و شعر و دیدن فیلم و تئاتر را جدی قلمداد نمیکنند و آن را جزء اشتغالات تفننی و گذران وقت میدانند؛ درحالیکه داوری، شعر و رمان و ادبیات را عرصهای مهم برای تفکر و تأمل میداند؛ از اینرو در نوشتهها و سخنرانیهایش، اغلب ارجاع به چنین متون فرهنگی دیده میشود. او سینما و تئاتر را جدی میگیرد، رسانه را میشناسد و با کارکردهای آن آشنایی دارد و بخشی از گفتوگوها و یادداشتها و نوشتههای خود را از طریق آن بیان میکند؛ به هر حال دکتر داوری نشانههایی جدید از فیلسوف ارائه و فلسفه را با تواضع و ادب قرین کرد. او به مسائل جاری و روزمره زندگی با نگاهی فیلسوفانه وارد شد و با همین دیدگاه به دفاع از فرهنگ پرداخت. داوری مشی فرهنگیـفلسفی دارد که با گفتار و نوشتار و تدریس، گفتوگو و البته مدیریت فرهنگستان علوم، در دورههایی، مجال ظهور و بروز در عرصه نهادهای رسمی و غیررسمی یافت و اکنون با رفتن دکتر داوری از فرهنگستان این مشی همچنان در عرصههای مدنی تداوم خواهد داشت؛ همان مشی اعتدالی، تواضع، ادب و دانش.
درواقع، در جدایی داوری از فرهنگستان علوم، فرهنگستان است که داوری را از دست داده است وگرنه داوری همچنان داوری است.
رهبر حکیم و فرزانه انقلاب اسلامی در دیدار اعضای هیئت دولت در روز هشتم شهریور، سالگرد شهادت شهیدان رجایی و باهنر، ضمن اشاره به حمایتها و کمکهای خویش به تمامی دولتها فرمودند: «در مورد این دولت، علاوه بر کمک، بنده با نگاه به این دو ساله میخواهم تمجید هم بکنم. یعنی آنچه تا امروز در این دوسالی که این دولت بر سر کار بوده از عملکرد دولت مشاهده کردهایم، مستوجب این است که ما تقدیر کنیم و تمجید هم بکنیم از دولت.»
تمجید از دولت آقای رئیسی، بعد از دو سال سابقه کاری آن و از زبان رهبری انقلاب که بالاترین سطح اشراف را بر قوا و کارگزاران حکومتی دارند، موضعی شایسته بررسی و درسآموزی است.
بهویژه اینکه متأسفانه دولت آقای رئیسی در این دوسال نهتنها با موج فشار و تخریب از ناحیه بیگانگان و اپوزیسیون خارج از کشور مواجه بوده، بلکه برخی از نیروهای همسو با این دولت هم بعضاً در صف منفیبافان علیه آن قرار گرفته و دولت هم زبان رسانهای متناسب برای پاسخگویی نداشته است.
رمزگشایی از این تمجید، با استفاده از همین فرمایشات امام خامنهای در جمع اعضای هیئت دولت مقدور است که ایشان با اشاره به مدت کوتاه مسئولیت شهیدان رجایی و باهنر، راز تبدیل شدن آنان را به نماد و الگوی مدیریت و مسئولیت در نیت و جهتگیری آنها معرفی کردند و فرمودند: «نکته در نیت آنهاست، در جهتگیری آنهاست. جهتگیری این دو نفر شهید عزیز، جهتگیری انقلابی و الهی بود.»
ایشان با تأکید بر اینکه این دو شهید دنبال رضای الهی بوده و کار را برای مردم دنبال میکردهاند، معتقدند: «پس این مهم است، یعنی اسم رمز دولتهای ما باید این باشد: کسب رضای الهی و کار برای مردم؛ اصلاً باید هدف را در این دو خلاصه کنیم.»
متأسفانه در سالیان گذشته با انحراف در هدف در نزد برخی مسئولان، یا غفلت آنان از هدف، شاهد شکلگیری، جهتگیری و عملکردهایی مغایر با شاخصها و انتظارات بودیم که کمکاری، ترک فعل، تشریفات و تجملگرایی یا همان دوری از انقلابیگری و کار در راه خدا بود.
اما در دولت جدید شاهد بازگشت به این هدف و شاخصهای آن هستیم که عبارتاند از:
۱- کارجهادی و تلاش خستگیناپذیر برای حل مشکلات مردم.
۲- مردمی بودن، تواضع به مردم و حضور خاضعانه در بین مردم.
بالاتر از این، عبور از محافظهکاری ناشی از بهخطر افتادن موقعیت و قدرت است که موجب میشد برخی تصمیمات درست در زمان لازم اتخاذ نشود و مهمترین آن بهتأخیر انداختن تصمیمات درست، ولی چالشی به دوره دوم دولتها بود؛ تصمیماتی از قبیل اصلاح قیمتها و حتی اصلاح رویهها که با نگرانی از تأثیرگذاری آن بر محبوبیت دولت و کاهش آرا به بعد موکول، و در اصل فردای کشور و مردم قربانی منافع امروز دولتمردان میشد. این همان موضوعی است که رهبر حکیم انقلاب، در مقایسه با بعضی از دیگر دولتها، تفاوت آن را مهم دانسته و فرمودند: «طبیعت بعضی دولتها این است که فردا را قربانی امروز میکنند، این دولت این کار را نکرده، کارهای بزرگ و زیربنایی را انجام داده که اثرش ممکن است امروز به طور کامل ظاهر نشود،، اما بالاخره ظاهر خواهد شد.»
این در واقع نوعی ایثار بهنفع پیشرفت و منافع عمومی است که در پیوند با رضای الهی حاصل میشود.
در برخورد با این شرایط دولت، انصاف ایجاب میکند که واقعیتها را نخبگان فکری و سیاسی برای مردم بیان کنند تا مردم با تابآوری و صبوری با دولت همراهی کرده و جامعه دچار التهاب نگردد، چرا که عبور از چنین گردنههایی مستلزم همکاری و مشارکت مردم است.
اما قدرتطلبی و رقابتهای ناسالم سیاسی مانع چنین انصافی بوده و در شرایطی که دشمنان بهدنبال التهاب و آشوبافکنی هستند، برخی رقبا بهدنبال تسویهحساب برآمده و با جنگ ترکیبی دشمن همراه شده و سیاست او را در بیاعتبارسازی مسئولان کمک میکنند.
برای جبران این تهاجم به دور از انصاف و ضعیف دولت در عرصه رسانهای و بیان واقعیتها و همچنین ایجاد آرامش و امید در جامعه است که رهبر حکیم و فرزانه ما نهتنها از اقدامات خوب دولت حمایت میکنند، بلکه از رویکرد الهی و مردمی آن نیز تمجید میفرمایند تا بار ملامتهای بیجا را بر دولت سبک کنند و مشوق ادامه راه و رویکرد الهی و جهادی آن باشند.
امیرحسین عباسیزاده
در یک سال اخیر جامعه ایران متاثر از اتفاقات سیاسی و اجتماعی فراوانی بود که گاهی سویه های بسیار تلخی پیدا می کرد. مواضع گروه های سیاسی اجتماعی مختلف نسبت به این حوادث به تناسب بهره ای که از مسئولیت پذیری و مصلحت شناسی و شرافت داشتند تفاوت هایی باهم داشت. در میان طیف گروه های معترض طبیعتا برخی هم زمان با تلاش برای دامن نزدن به خشونت خواهان روشن شدن حقیقت بودند. موضعی که شاید شرافتمندانه ترین موضع یک گروه سیاسی معترض می توانست باشد. اما در نهایت تاسف بخش عمده ای از مواضع و حرف هایی که در واکنش به اتفاقات صورت می گرفت بیشتر ناشی از نوع درک صاحب موضع از کیفیت کره گیری از آن حادثه خاص بود که به صورت مشخص آن دسته از افراد که عنوان اپوزیسیون و برانداز را یدک می کشیدند صفحه سیاهی از ننگ و عار را در این زمینه برای خود رقم زدند.
هر خونی که بر زمین ریخته می شد فارغ از اینکه از کدام طرف ماجرا باشد محل سرمایه گذاری رسانه ای و کثافت خواری مگس هایی بود که شادمانه بر گرد آن رقص عزا برای مردم به راه می انداختند. تا جایی که با رخ دادن هر گونه اتفاق تلخی کاملا قابل پیش بینی بود که شاهد چگونه رفتارهایی از جانب این لاشخوران رسانه ای خواهیم بود. از فوت مرحومه مهسا امینی تا حوادثی مانند حمله تروریستی شاهچراغ گواه این مدعاست به گونه ای که موضع گیری رسمی داعش در پایگاه رسانه ای رسمی خود هم مانع از افسانه سرایی های متوهمانه این افراد نمی شد. فوت زندانی متهم به محاربه جواد روحی طبیعتا از این رویکرد مشمئز کننده جریان موسوم به برانداز مستثنی نیست. مرگ وی به مانند حوادث مشابه دیگر حاوی ماجرای منحصر به فردی نیست. او به دلیل رهبری اغتشاشات خیابانی و قرآن سوزی و مشارکت در اقداماتی که منجر به کشته شدن پنج تن دیگر شده بود در زندان به سر می برد و پرونده اش در قوه قضائیه به این منظور در جریان قرار داشت.
اینکه جزئیات علت مرگ وی چه بوده نیازمند انتظار بیشتر تا مشخص شدن نتایج آزمایش های پزشکی قانونی است اما ذوق لاشخوران برانداز و گردهمایی مگس های سایبری شان در شبکه های اجتماعی بر این مسئله مانند یک سال گذشته پای ثابت ماجرا بود. آنچه که در باب این موضوع قابل ارزیابی است به خوبی نشان می دهد که مرگ جواد روحی که تا پیش از این چندان نامی از وی حتی در میان اکانت های سایبری برانداز وجود نداشت برای نظام جمهوری اسلامی حاوی منفعت خاصی نیست. اما در قرائت آن طرف آبی این مسائل چندان اهمیت یادآوری ندارد بلکه مهم بهره گیری هرچه بیشتر و ارائه یک تصویر کاملا سیاه و یک طرفه و تلقین عصبانیت و خشم در میان هواداران خود است. مسئله ای که منجر به شکل گیری نوعی تفکر بسیط و تک خطی در ذهن این دست افراد می شود. در چارچوب ذهنی آن ها حقیقت به خودی خود قابل اعتنا نیست و اگر زاویه ای از واقعیت یک مسئله به نحوی منفعتی برای جمهوری اسلامی داشته باشد قطعا مردود و مورد انکار باید قرار بگیرد و در مقابل هر احتمال سیاه و کثیفی ولو بسیار خیال انگیز اما علیه جمهوری اسلامی باشد عین حقیقت شمرده می شود.
بدیهی است در این شرایط اساسا گفت و گو و تلاش برای رسیدن به یک قرائت مشترک از مسئله از حیّز امکان ساقط است. سوالی که در این میان برای خواننده شکل خواهد گرفت این است که دلیل چنگ اندازی براندازان به هر موضوعی برای القای خشم و عصبانیت چیست خصوصا اینکه دیگر به یک رویکرد نخ نما و تکراری تبدیل شده و بسیاری، ادعاهای ایشان را چندان مورد اعتنای علمی قرار نمی دهند. پاسخ این است که فقر سوژه و فقدان خلاقیت در دشمنی با نظام آنان را به چنین دریوزگی انداخته است. کسانی که برای سرنگونی، استراتژی روشن کردن چراغ اتومبیل در روز را می دهند یا برای اختلال در اداره امور کشور توصیه به استفاده از وسایل برقی پرمصرف در پیک مصرف انرژی و در ساعت ۴ عصر می کنند چنان به استضعاف فکر و ایده دچار شده اند که مرگ یک زندانی مجرم برایشان حکم لنگ کفش در بیابان را داشته باشد. از طرفی شتابزدگی و کم خردی در دشمنی با جمهوری اسلامی در شکل گیری این دست رفتار های احمقانه و بی شرمانه مزید بر علت شده است. افرادی که ناشی از تصاویر اینستاگرامی حوادث پارسال تصور می کردند جمهوری اسلامی برف زمستان آن سال را نخواهد دید و از همان روزهای اول رویاهای خود را پس از براندازی به اشتراک می گذاشتند از منظر سیاسی یک نیروی شتابزده و رادیکال ارزیابی می شوند.
ویژگی هایی که برای عدم موفقیت آنان در مسیر کذایی خود کافی است. این ویژگی خطرناک آنان هرچند منجر به شکست اقداماتشان می شود اما می تواند هزینه های خطرناکی را متوجه جامعه ایران نماید. از طرفی وقوع اتفاقات تلخ در آینده را ممکن می کند و از طرفی دیگر باب گفت وگو و اصلاح را در بسیاری از اوقات از جامعه و حکومت سلب می کند. با این حال وظیفه دیگر گروه های سیاسی و اجتماعی جامعه است که تا حد امکان از سرایت این رادیکال کور به عموم جامعه جلوگیری کرده و تلاش های خود برای باز کردن راه گفت وگو و تعامل میان بخش های مختلف جامعه را به کار گیرند. جلوگیری از شکل گیری رویکرد های رادیکال اختصاصی به اپوزیسیون جمهوری اسلامی ندارد بلکه برخی نیروهای سیاسی حاضر در نظام جمهوری اسلامی هم نیازمند کنترل برای ممانعت از قطبیدگی جامعه دارند.