تقریبا از حدود دوهفته پیش جنگ در غزه وارد مرحله تازهای شده بود و ارتش اسرائیل ضمن اشاره به شروع مرحله سوم جنگ (حرکت در جهت عملیاتهای هدفمند) با خارج ساختن چند تیپ و لشکر، از بیشتر بخشهای شمال و مرکز نوار غزه عقبنشینی کرده و اختلافات و اعتراضات در داخل اسرائیل علیه نتانیاهو به علت طولانیتر شدن جنگ بدون بازگشت گروگانها و تحقق اهداف اعلامی
بالا گرفته بود. به موازات این اتفاقات هم تنشها در داخل کابینه جنگ میان مثلث وزیر دفاع، نخست وزیر و بنیگانتز شدت یافته و اعتراضات در جهان به ویژه در دنیای غرب نیز تحت تاثیر شکایت و مرافعه تاریخی آفریقای جنوبی در دیوان لاهه داشت روندی صعودی به خود میگرفت؛ اما ناگهان همه نگاهها و توجهات از نقطه کانونی بحران غزه و جنگ به سمت تنش ایران با دو همسایه عراقی و پاکستانی رفت؛ سه کشوری که در جنگ غزه در جبهه همراه این باریکه قرار داشته و هر کدام به نحوی و شکلی نقش ایفا کردند. در این میان، در پاکستان مواضع رسمی و مردمی قابل توجه بوده و در کنار راهپیماییهای روزانه و کمکهای مردمی دهها میلیون دلاری به مردم غزه، دولت نیز مواضع سیاسی بهتری نسبت به بیشتر دول اسلامی داشته و طی یکی دو هفته پیش پذیرای هیئتی از حماس بود که با مقامات عالی پاکستان دیدار داشته است. اما ناگهان دو تنش و جنجالهای همراه آنها، توجهات جهانی را از بحران انسانی بیسابقه در غزه، کارزار آفریقای جنوبی در دیوان لاهه، تحولات داخلی اسرائیل و جنگ به سمت شکاف و بحرانی بیسابقه در گوشهای دیگر از خاورمیانه و آسیای مرکزی برد. به تبع آن، ظرفیتی که به ویژه در پاکستان با توجه به آشنایی بیشتر مردم این کشور به زبان انگلیسی صرف تولید محتوا به نفع مردم غزه و علیه اسرائیل بود، به سمت درگیری و تنش با ایران هدایت شد و طی این دو روز فضای مجازی پاکستان از تمرکز بر اوضاع غزه به انتقادات تند از ایران شیفت پیدا کرد؛ انتقاداتی که آغشته به طعنه، طنز و جوک هم شد و برخی گفتند و نوشتند نکند موشکها به اسرائیل شلیک شده اما اشتباها در راه تغییر مسیر دادند. هر چند بعید است تنش میان ایران و پاکستان پس از حمله متقابل اسلام آباد بیشتر از این افزایش یابد و به احتمال زیاد کنترل میشود؛ اما همین اتفاق هم آثار روانی و پیامدهای خاص خود را دارد؛ از یک طرف، جدا از شکل و چگونگی حملات پاکستان، روایت این کشور با پیوست رسانهای قوی همراه شد و روایت ارتش پاکستان درباره حمله به گروه موسوم به «جبهه آزادیبخش بلوچستان» در منطقه شمسر، همزمان مورد تایید سه طرف ماجرا، هم خود این گروه و هم ناخواسته ایران با اشاره به کشته شدن اتباع پاکستانی و نیز اسلام آباد قرار گرفت؛ در حالی که روایت ایران درباره حمله خود چنین وضعیتی نداشت و تازه با روایت پاکستان و تایید ضمنی ایران هم، خیلیها متوجه حضور این گروه مخالف پاکستانی در داخل خاک ایران شدند که همین خود روایت و اتهامات تهران به اسلام آباد مبنی بر پناه دادن به مخالفان مسلح ایرانی و انجام حمله بر این اساس را تحت الشعاع قرار داد. این اتفاق در کنار تنش با عراق تصویر تنشی فراگیر با همسایگان در چهار گوشه مرزی به جهان مخابره کرد و همین، موجب توجه بیشتر برخی کانونهای قدرت منطقهای و بینالمللی به گسلها و ظرفیتهای تنشآفرینی در آسیای مرکزی و خاورمیانه برای ایران شده و آنها را به صرافت سرمایهگذاری روی آنها در این شرایط حساس و امتدادات آتی آن میاندازد. هر چند بعید نیست در آینده ایران و پاکستان که مناسباتشان با وجود برخی سوءظنها چالشی و تقابلی نبوده، با هم به سمت نوعی همکاری مرزی مشترک در مقابله با این گروهها حرکت کنند؛ اما بعید است دل دو طرف از یکدیگر صاف شود و احتمالا پاکستان بیش از گذشته درجهت تقویت مناسبات با قدرتهای دیگر همچون ترکیه و عربستان چراغ خاموش گام بردارد؛ البته آهسته و چراغ خاموش از بیم تاثیر آن بر تقویت روابط ایران و هند. ناگفته هم نماند که تهران نیز به دلایلی نمیتواند به خاطر کشمیر و شیعیان این منطقه و پاکستان در روابط با هند از سقف مشخصی به زیان اسلام آباد عبور کند و نیز دهلی نو به دلیل الزامات روابط با آمریکا و برخورداری از همراهی آن در تقابل با چین چندان محتمل نیست گامی جدی برای تقویت مناسبات با تهران بردارد.
منبع : روزنامه خراسان /صابر گل عنبری