صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۱۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۸:۱۰  ، 
کد خبر : ۳۵۹۰۰۳

یادداشت روزنامه‌های سه‌شنبه ۱۱ اردیبهشت ماه ۱۴۰۳

عناوین اخبار روزنامه کيهان در روز سه‌شنبه ۱۱ ارديبهشت

ظهور و اثبات قدرت ایران در عرصه بین‌المللی! 

دکتر محمدحسین محترم
۱- این جمله تاریخی پرمعنی و عمیقا استراتژیک رهبر معظم انقلاب که در اولین واکنش به عملیات «وعده صادق» فرمودند«موضوع اصلی ظهور و اثبات قدرت اراده ملت ایران در عرصه بین‌المللی است، نه تعداد موشک‌های شلیک شده و یا موشک‌های به هدف اصابت کرده که موضوع دست دوم و فرعی است»، اولا نشان می‌دهد که سطح مطالبه رهبری از نیروهای مسلح خیلی بالاتر از سطح مطالبه مردم است و حاکمیت امنیت و عزت کشور چندین برابر مردم دغدغه دارد. جامعه منتظر شلیک چند موشک به اهداف اسرائیلی بود تا حالشان خوب شود و احساس عزت و غرور کنند، اما رهبری و فرماندهی کل قوا به عزت و غرور و افق بالاتری و به ظهور و اثبات قدرت ملت ایران در جهان می‌اندیشد و به دنبال تحقق و تثبیت آن است. ثانیا وقتی تعداد موشک‌های شلیک شده و اصابت کرده که مسئله دوم و فرعی است این همه تاثیرات در منطقه و جهان گذاشته، باید عمیقا متفکر و متذکر شویم که موضوع اصلی چه تاثیرات و تغییراتی در جهان ایجاد کرده و می‌کند؟! لذا از حالا به بعد این تعبیر راهبردی رهبرمعظم انقلاب مبنای تمام تصمیم‌سازان و تصمیم‌گیران نظامی-سیاسی-رسانه‌ای و تحلیلگران بین‌المللی و منطقه‌ای چه در تحلیل وضعیت میدان و قدرت و اقتدار نیروهای مسلح جمهوری اسلامی و چه در حوزه دیپلماسی سیاسی- اقتصادی ایران و چه در پیوست و تبیین سیاسی - رسانه‌ای آنها است. چراکه عملیات «وعده صادق» از یک طرف «چهره ستودنی از ملت ایران» در جهان را به نمایش گذاشت و «حیثیت ملت ایران» را در چشم دنیا برجسته کرد و از طرف دیگر دشمنان و در راس آنها آمریکا و اسرائیل را بشدت سردرگم و عصبانی و ناراحت کرده است، تاجایی که از مقامات ارشد آمریکایی و اسرائیلی تا ABC News و BBC اذعان کردند «ایالات‌ متحده بر این تصور غلط تکیه کرد که رهبر ایران محتاط است و هرگز دستور حمله مستقیم به اسرائیل را نمی‌دهد، اما باید پذیرفت که شخص آقای خامنه‌ای با قاطعیت عمل کرد و قدرت ایران را به نمایش گذاشت و با علی رغم بیشترین تحریم‌های بین‌المللی، کاری کرد که همه اعراب با بیش از نیم میلیارد جمعیت در ۷۵ سال نتوانستند انجام دهند! اکنون این تصور غلط آمریکا از قدرت ایران نیازمند ارزیابی مجدد است». این ظهور و بروز قدرت ایران در عرصه بین‌المللی همان «برد ژئوپلیتیک» است که در تحلیل تمام تحلیلگران و رسانه‌های بین‌المللی و منطقه‌ای و سخنان مقامات رسمی و سیاسی جهان و حتی خود دشمنان ایران نمود پیدا کرد که از«ظهور طوفان‌الاقصی» تا «اثبات وعده صادق» به آن اذعان کرده‌اند که «با حمله ایران به اسرائیل، معادله قدرت دستخوش تغییر شد و بسیاری از مسائل را دگرگون کرد و امروز همگی باید قدرت ایران را به رسمیت بشناسند...!». این به رسمیت شناختن و ظهور و اثبات قدرت ایران را هم می‌توان از سکوت سخنگوی کاخ سفید در برابر سؤالات خبرنگاران درخصوص قدرت ایران حس و هم می‌توان از عمق عصبانیت شبکه صهیونیستی اینترنشنال به خوبی درک کرد که گفت« وحشتناک و باورنکردنی است که مردم آمریکا، پرچم خودشان را آتش می‌زنند و شعار مرگ‌ بر‌آمریکا می‌دهند و از آن طرف پرچم محور مقاومت را روی دستانشان بالا می‌برند»! معنای سخن رهبرمعظم انقلاب در اولین واکنش رئیس‌جمهور فرانسه بعداز عملیات وعده صادق به آغاز تغییر نظم نوین جهانی تجلی پیدا کرد که اذعان می‌کند«اروپا باید واقعیت تغییر پارادایم در جهان و صحنه ژئوپولیتیک جدید را بپذیرد وگرنه رو به ‌فناست»! تاکنون براساس صدها دلیل مستند و قرائن موجود از جمله اذعان خود آمریکایی‌ها گفته بودیم که هژمونی آمریکا رو به افول است، اما حالا اروپایی‌ها هم اذعان می‌کنند که آنها نیز رو به افول هستند! روزی تئودور هرتزل پایه‌گذار رژیم صهیونیستی گفته بود «دولت یهود در فلسطین، قلعه اروپا در برابر آسیای وحشی است»! حال بعداز عملیات وعده صادق با برعکس شدن روند توازن قدرت، خاخام دولت صهیونیستی اسرائیل اذعان می‌کند«نمی‌دانیم از دست ایران به کجا فرار کنیم»!. با اثبات قدرت ایرانِ«قوی و مستقل»، این غربِ شکست خورده در دفاع از موجودیت اسرائیل است که از این به بعد باید هزینه‌های گزاف سیاسی، اجتماعی، نظامی، راهبردی و مالی این «قلعه»ای که می‌بایست مدافع آنها باشد، بپردازد. عمق این تحلیل رهبرمعظم انقلاب را باید در توئیت یک کاربر عرب دید که نوشت: 
«ایران روسیه را از دست غرب، ️بوسنی را از دست صرب‌ها‌، عراق را از دست داعش، لبنان را از دست صهیونیست‌ها، ️سوریه را از جنگ جهانی، ️ونزوئلا را از محاصره آمریکا، يمن را از جنگ آمریکا و غرب، ️قطر را از دست عربستان، اردوغان را از کودتا نجات داد و غزّه و فلسطین را هم از دست صهیونیست‌ها نجات خواهد داد»!
۲-تاکنون تاکید داشتیم که فلسطین اولین مسئله جهان اسلام است، اما طوفان‌الاقصی آن را به مسئله اول جهان تبدیل و وعده صادق جهانی بودن آن را تثبیت کرد. با غالب شدن گفتمان مقاومت در جهان از طوفان‌الاقصی تا عملیات وعده صادق، اولا همه جرات و انگیزه پیدا کردند تا هم از ظهور و اثبات قدرت ایران سخن بگویند و آن را بستایند و هم حمایت خود را از فلسطین و سلاح مقاومت ابراز و حتی این حمایت خود را عملی کنند که اوج آن در حمایت یمن متجلی شده است. ثانیا برخی هم جرات خود را از دست دادند و مجبور شدند حمایت خود را از رژیم صهیونیستی کتمان و حتی این حمایت را در خفا انجام دهند که اوج این خیانتِ پشت پرده به آرمان فلسطین را برخی کشورهای عربی- اسلامی به نمایش گذاشتند. ثالثا حمایت و فشار افکارعمومی جهان باعث شد آنهائی که در حمایت علنی از وحشی‌گری‌های صهیونیست‌ها هم ابایی نداشتند، این بار مجبور به سکوت و البته در واقع بایکوت و منزوی شوند. این فشارها آن قدر طاقت‌فرسا شده که ترامپ حامی صهیونیست‌ها هم مجبور شده برای رای آوردن ادعا کند«اسرائیل باید به جنگ غزه پایان دهد».ثالثا این روشن شدن مرزها و آشکار شدن اینکه اکثریت مطلق جهان حامی ملت فلسطین و مخالف موجودیت اسرائیل هستند،خود 
یک «پیروزی بزرگ تاریخی» است که «ایستادگی بی‌نظیر نیروهای مقاومت» و «صبر تاریخی مردم غزه» و «حمایت جهانی افکار عمومی» در گوشه گوشه جهان‌، به‌ویژه حمایت دنیای عرب از سلاح مقاومت آن را رقم زد. رهبر معظم انقلاب در دیدارهای اخیر با دبیرکل سیاسی حماس و دبیرکل جهاد اسلامی با تحلیلی جامع‌، از این ایستادگی بی‌نظیر و صبر تاریخی تجلیل و آن را یک «پدیده عظیم» و «حادثه الهی» توصیف و خطاب به آنها تاکید کردند«شما پیروزی نهائی مردم غزه را خواهید دید و رژیم صهیونیستی قادر به شکست مقاومت نیست» و این همان نصرت الهی است که امیرالمؤمنین (ع) در خطبه ۱۴۶ نهج‌البلاغه نوید آن را داده و می‌فرمایند«پيروزى و شكست اسلام به فراوانی و كمی نیروها نیست و این خداست که به وعده خود وفا می‌كند و دين و سپاه خود را پيروز و يارى خواهد كرد». لذا پس از فرو ریختن هیمنه پوشالی دستگاه‌های اطلاعاتی و امنیتی آمریکا و اسرائیل با عملیات طوفان‌الاقصی و شکست آنها در نابودی حماس، دیدار اخیر اسماعیل هنیه و زیاد النخاله با رهبرمعظم انقلاب را باید همچون دیدار بشار اسد بعد از شکست داعش‌، یک دیدار تاریخی و پیروزمندانه تلقی کرد که متاسفانه در رسانه‌ها از این بعُد مورد غفلت قرار گرفت. همان‌گونه که دیدار بشاراسد با رهبرمعظم انقلاب در کام ملت‌های منطقه و به‌ویژه ملت ایران شیرین بود‌، دیدار رهبران حماس و جهاد اسلامی شیرین‌تر شد‌، چرا که اولا «شکستی بزرگ‌تر و غیرقابل ترمیم و غیرقابل تحمل» بر دشمن تحمیل شد و ثانیا هماهنگی کامل «میدان و دیپلماسی و رسانهِ» جبهه مقاومت موجب رقم خوردن این پیروزی بزرگ‌تر شد و کسی نبود که با استعفا و حاشیه‌سازی بچه‌گانه و رسانه‌ای، شیرینی پیروزی این دیدارها را تحت تاثیر قرار دهد! ثالثا اهمیت سخنان رهبری در دیدارهای اخیر آنگاه روشن‌تر می‌شود که سید حسن نصرالله و فرمانده نیروی قدس سپاه همزمان در سخنان و پیامی معنادار می‌گویند «تازه جبهه مقاومت قهرمانانه حالت تهاجمی به خود گرفته است» و تاکید می‌کنند «مقاومت هنوز از تمام قابلیت‌های خود استفاده نکرده است.»! رابعا همزمانی این دیدارهای تاریخی با حضور دبیرکل جهاد اسلامی در محفل قرآنی ورزشگاه آزادی با حضور بیش از صدهزار جمعیتِ نماینده ملت ایران شگفتی پیروزی غزه بود و صهیونیست‌ها و رسانه‌های دشمن را بیش از پیش عصبانی و آشفته کرد! و نشان داد مسئله فلسطین به این دلیل به مسئله اول جهان اسلام و بلکه جهان تبدیل شده که با قرآن عجین و این قرآن است که قلوب ملت‌ها را به حسب هدایت تکوینی و تشریعی خود حول محور فلسطین گِردهم آورده است و نشان داد مبارزه ما عین دیانت ماست!
۳-اما این ظهور و اثبات قدرت ایران فقط در حوزه دفاعی و نیروهای مسلح نیست‌، بلکه زیر چتر این قدرت‌، در حوزه‌های دیگر نیز اتفاق افتاده که تاکنون به دلایلی از جمله غفلت در بیان دستاوردهای نظام آنچنان شایسته و بایسته آشکار نشده است. علاوه‌بر حضور ناوگروه جمهوری اسلامی در اقیانوس‌های جهان و لنگر انداختن در کشورهای مختلف حتی در کشورهای قاره آمریکا و ارسال محموله‌ای نفتی به ونزوئلا که اهمیت آن در مقابل تهدیدات آمریکایی‌ها کمتر از موشک‌های شلیک شده به اسرائیل نبود، ساخت بزرگ‌ترین پروژه‌های عمرانی – مهندسی –فنی در بیش از ۶۰ کشور جهان در آسیای مرکزی‌، غرب آسیا‌، شبه قاره هند، آمریکای لاتین و آفریقا با تکیه بر توان و دانش مهندسان و متخصصان ایرانی یکی دیگر از نمادها و نمودهای «ظهور و اثبات قدرت ایران» است که فقط یکی از آنها هفته گذشته با حضور رئیس‌جمهور ایران در سریلانکا افتتاح شد. ابرپروژه اومااویا در این کشور به عنوان بلندترین تونل عمودی زیرزمینی جهان، یکی از چهار ابرپروژه منتخب جهان شناخته شده است. نکته مهم اینجاست که شرکت‌های اروپایی پس از اطلاع از جزئیات این پروژه از ساخت آن ناتوان بودند و منصرف شدند، اما مهندسان ایرانی این پروژه را ساختند و افتتاح و برخلاف القای غربی‌ها که ادعا داشتند دانش و فناوری فقط در اختیار خودشان است، توان ایران در مقیاس جهانی در این زمینه را نیز اثبات کردند.
۴- در جنگ هیبریدی کنونی لزوما پاسخ، یک حمله صدادار نظامی نیست بلکه می‌تواند ده‌ها حمله و ضربه بزرگ‌ترِ بدون صدا علاوه‌بر حوزه نظامی‌، در حوزه‌های اقتصادی و امنیتی و سایبری و... باشد! نکته مهم این است که به جای تمرکز روی رویدادها باید روی روند میدان تمرکز کرد تا ظهور و اثبات قدرت ایران را دید‌، چرا که بعداز هدف قرار دادن ساختمان کنسولی سفارت ایران روندها و رویدادهای منطقه‌ای تحت تاثیر قرار نگرفت و فضای منطقه فقط در انتظار پاسخ ایران بود‌، اما بعد از حمله موشکی و پهپادی ایران به رژیم صهیونیستی‌، تقریبا تمام روندها و رویدادهای منطقه‌ای از یمن تا عراق و لبنان و غزه و از تل‌آویو تا واشنگتن تحت تاثیر حمله ایران قرار گرفت و باعث تغییر سیاست‌ها و رویکردها شد. بنابراین‌، دشمن از این پس هر حرکتی کند در زمین ابتکاری ایران و در موضع واکنشی و انفعالی قرار دارد!
 
عناوین اخبار روزنامه خراسان در روز سه‌شنبه ۱۱ ارديبهشت

نوبت «وعده صادق» اقتصادی

مصطفی منتظر 
 عملیات ترکیبی «وعده صادق» دارای ابعادی گسترده و چندلایه‌ای برای ایران، منطقه و جهان بوده است که متاسفانه مسئولان بخش‌های غیرنظامی به درستی از آن استفاده نمی‌کنند. طوفان الاقصی، اولین حمله به منطقی بود که کشورهای عربی را وارد جریان عادی‌سازی با اسرائیل می‌کرد و یک ائتلاف عربی-عبری را برای جایگزینی آمریکا در منطقه می‌نشاند. یعنی آمریکا قصد داشت تا برای کم کردن حضور در خاورمیانه و تمرکز در شرق آسیا، قواعدی از یک جریان امنیتی و اقتصادی را پایه بنهد تا ایران و محور مقاومت خودبه‌خود حذف شوند. این منطق با توافق آبراهام شروع و با کریدور آیمک تداوم یافته بود. اما حالا این توافق، بخش بزرگی از معنای امنیتی خود را از دست داده است. مجموعه کشورهای حاضر در آن با رهبری آمریکا با تمام توان نتوانستند در مقابل صرفا 100 موشک بالستیک و 400 پهپاد از منطقه کوچک سرزمین‌های اشغالی حفاظت کنند، پس بخش امنیتی در وعده صادق فروریخته است. اما مسئله این است که بخش اقتصادی آن به قوت خود باقی است. آنچه ایران باید انجام دهد، شکل‌دهی به یک پیوست اقتصادی برای وعده صادق در عرصه ایجابی است. یعنی ایران می‌تواند حفظ امنیت کشورهای حاشیه خلیج فارس را تا حدی تضمین کند و در ازای آن، قراردادهای روی زمین و استراتژیکی با آن ها ببندد که تحقق آن برای هر دو طرف سودمند و ترک آن هم به شدت مضر است. قراردادهایی که معنای همکاری استراتژیک را درون خود داشته باشد.  یعنی علاوه بر بازی دوطرفه، متضمن یک معنای بزرگ تر در معامله با کشورهای بزرگ و قدرتمند باشد. نکته این است که اگر از این ظرفیت استفاده نشود، طرف مقابل با اهرم اقتصادی و فشار عمومی به ایران، عملا آورده‌ آن را محو کرده و دوباره دست خود را بالاتر از دست ایران قرار می‌دهد. یعنی آثار امنیتی به وجود آمده هم با تکانه‌های اقتصادی جامعه ایران، نابود خواهد شد. این عملیات می‌تواند در پرونده ایران-آمریکا هم تغییر جدی ایجاد کند. آمریکایی‌ها حالا می‌دانند که بدون خواست ایران، نمی‌توانند حضور خود در خاورمیانه را به سلامت کاهش دهند. پس باید امتیازی در ازای آن بدهند.  این همان چیزی است که ایران باید آن را تعریف کند و نه اینکه آمریکایی‌ها تعریف کنند و ایران آن را جرح و تعدیل دهد. توافقی که در آن مسئله اصلی «رفع تحریم» نیست بلکه «انتفاع اقتصادی ایران» است. و البته تمام مسائل سیاست خارجی ایران و پرونده‌های آن را شامل نمی‌شود بلکه به عنوان بخشی از مسئله اقتصاد ایران مورد توجه واقع‌بینانه قرار می‌گیرد. همان گونه که از تلاش‌های حاج قاسم در بازکردن مسیر زمینی چابهار به سواحل مدیترانه به درستی استفاده نشد، این فرصت تاریخی هم در حال از دست رفتن است. راه‌حل، خروج از چارچوب‌های ذهنی برجام، مذاکره حقوقی برای رفع تحریم، رفع تنش، توافقی برای فروش نفت، اعتماد به همسایه بدون توجه به شرایط جهانی و... است که چندین بار تجربه شده و همگی شکست خورده است.
 
عناوین اخبار روزنامه جوان در روز سه‌شنبه ۱۱ ارديبهشت
 
دموکراسی دروغین امریکا و برخورد‌های دوگانه
حسن رشوند
هر چه زمان می‌گذرد، ماهیت دموکراسی دروغین کاخ سفید برای شهروندان امریکایی و افکار عمومی جهان آشکارتر می‌شود و تازه مردم امریکا و ملت‌های جهان متوجه می‌شوند آنچه تاکنون در بسته پر زرق و برق «دموکراسی» و «حقوق بشر» در بستر «نظام لیبرالیستی» به آن‌ها عرضه شده، دروغی بیش نبوده است. 
این روز‌ها جامعه دانشگاهی امریکا با التهابات شدیدی مواجه است آن هم نه برای نیاز‌های مادی یا ضعف در بخش‌هایی از نظام آموزشی، بلکه برای موضوعی که مقامات امریکایی از گذشته تاکنون به دروغ، خود را مدافع سرسخت آن می‌دانند و آن یدک کشیدن عنوان آزادی و حقوق بشر برای نظامی است که تجربه ۲۵۰ ساله حکمرانی درکاخ سفید مملو از ظلم و تعدی به حقوق انسان‌ها در همین بستر دروغین آزادی از نوع امریکایی آن بوده است. 
چند روزی است که دانشگاه‌های امریکا صحنه تظاهرات گسترده دانشجویان و اساتید در حمایت از مردم مظلوم غزه و اعتراض به ارتکاب جنایات جنگی اسرائیل علیه فلسطینی‌ها است و همزمان پلیس و مقامات ایالتی در اقداماتی هماهنگ، تلاش می‌کنند با دستگیری‌های گسترده و تهدید به اخراج دانشجویان کمپ‌های تحصن دانشجویان را در دانشگاه‌هایی، چون تگزاس، کلمبیا و کالیفرنیا برچینند و با بیش از ۲۵ دانشگاه بزرگ این کشور برخورد پلیسی از نوع خشن داشته باشند. 
نباید از این نکته غافل بود که محیط‌های علمی در امریکا در چنبره دستگاه‌های نظامی و امنیتی است و همان‌گونه که برخی تحصیلکردگان این دانشگاه‌ها گفته‌اند نمی‌توان این مراکز را صرفاً محیط‌های علمی دانست و طبیعی است وقتی محیطی با کارکرد چند منظوره فعالیت می‌کند، هرنوع اعتراض اجتماعی یا سیاسی زیر ذره بین نهاد‌های امنیتی- نظامی قرار می‌گیرد و پلیس با مشاهده اتفاقی یا اعتراضی در دانشگاه به خود اجازه می‌دهد به این محیط‌ها وارد شده و آن‌ها را سرکوب کند. اتفاقی که این روز‌ها در دانشگاه‌های امریکا می‌افتد از این جنس است. حتی برخی از مدیران دانشگاه‌ها به دلیل واکنش‌هایشان به ناآرامی‌ها مورد انتقاد قرار گرفته‌اند. تا آنجا که سنای دانشگاه کلمبیا قطعنامه‌ای را تصویب کرد که مینوش شفیق، رئیس بریتانیایی- امریکایی دانشگاه کلمبیا را که اصالتی مصری دارد، به بی‌توجهی به طی روند قانونی در قبال دانشجویان و آسیب رساندن به آزادی علمی در نتیجه سرکوب اردوگاه معترضان متهم کرد. شفیق به پلیس نیویورک مجوز داده بود وارد اردوگاه دانشجویان دانشگاه کلمبیا شود و اقدام به بازداشت دسته‌جمعی بیش از ۱۰۰ دانشجو کند. این اجازه، بحرانی کم‌سابقه را در تاریخ این دانشگاه برجسته امریکایی رقم زد. آخرین باری که مقامات دانشگاه کلمبیا به پلیس اجازه داده بودند وارد فضای دانشگاه شود و دانشجویان معترض را سرکوب کند، به اعتراضات سال ۱۹۶۸ (حدود ۵۶ سال قبل) علیه جنگ ویتنام برمی‌گردد. درنتیجه این اعتراضات، دانشگاه کلمبیا اعلام کرد تا پایان نیم‌سال تحصیلی کنونی، کلاس‌های خود را به صورت نیمه‌حضوری و نیمه‌مجازی برگزار می‌کند. در همین حال، سخنگوی این دانشگاه می‌گوید شرکت‌کنندگان در تجمعات حامی فلسطین، در حال شناسایی هستند و با اخراج موقت از دانشگاه مجازات خواهند شد. این وضعیت دانشگاهی است که در میان دانشگاه‌های دنیا برند محسوب می‌شود و جوانان کشور‌های دیگر برای رسیدن به آنجا سر و دست می‌شکنند. 
ورودپلیس به دانشگاه کلمبیا و دیگر دانشگاه‌های امریکا را مقایسه کنید با اتفاقی که در کوی دانشگاه در سال ۱۳۷۸ در ایران افتاد. با این تفاوت که اعتراض دانشجویان و اساتید دانشگاه‌های امریکایی نه موضوع داخلی، بلکه یک موضوع جهانی و اعتراض به نسل کشی بود که توسط رژیم صهیونیستی ده‌ها هزار کیلومتر دورتر از سرزمین امریکا اتفاق افتاده است. آنچه در دانشگاه‌های امریکا در حال رخ دادن است بسیار متفاوت از آن چیزی است که در سال ۷۸ در کوی دانشگاه اتفاق افتاد. اعتراضات دانشگاه‌های امریکا صرفا تجمع و تحصن مسالمت آمیز برای نسل کشی مردم غزه بود که با خشونت بی‌حد و حصر پلیس با ورود به دانشگاه صورت گرفت و دانشجویان مورد ضرب و شتم قرار گرفته و دستگیر و بازداشت شدند. تجمعات این روز‌های دانشگاه‌های امریکا که در بستر نظام لیبرالیسم و با شعار آزادی و دموکراسی شکل گرفته به خشونت انجامیده و هزاران دانشجو و استاد روانه بازداشتگاه‌های پلیس شده‌اند و در آستانه اخراج و تعلیق قرار دارند. این در حالی است که در حادثه کوی دانشگاه تهران اعتراضات ساختارشکنانه و صرفا با رویکرد داخلی و با خشونت و تخریب اموال دانشگاه بود و وقتی پلیس برای فروکش کردن این وضعیت وارد کوی دانشگاه شد از تاج زاده معاون سیاسی وقت وزارت کشور گرفته تا معین وزیر علوم به صحنه آمدند و پلیس را مورد عتاب قرار دادند تا جایی که از شورای امنیت ملی مجوز عدم ورود پلیس در دانشگاه را دریافت کردند. تفاوت دو محیط علمی در ایران و امریکا برای دو تجمع کاملاً متفاوت، تا این حد است که در امریکا پلیس تحت حمایت رئیس دانشگاه و همه ارکان حکومت وارد دانشگاه می‌شود و هر رفتار خشنی را انجام می‌دهد ولی در ایران هر رفتار خشنی توسط تعدادی دانشجو در محیط دانشجو صورت می‌گیرد و مورد حمایت مسئولان وقت وزارت علوم قرار می‌گیرد. در امریکا دانشجو و استاد کتک می‌خورد و اینجا پلیس با آجر و سنگ مورد حمله قرار می‌گیرد. در امریکا مهد دموکراسی دروغین، رئیس دانشگاه و مسئولان کاخ سفید برای ورود پلیس آن هم برای ضرب و شتم و دستگیری معترضان دانشجویی به خط می‌شوند و اینجا عکس آن عمل می‌کنند. آنجا با اعتراض دانشجویان در حمایت از مردم غزه و نسل کشی صهیونیست ها، استاد فلسفه و علوم سیاسی در کنار دانشجویان قرار می‌گیرد، کتک می‌خورد، روانه بازداشتگاه پلیس و در معرض اخراج و تعلیق قرار می‌گیرد، اینجا ازکسانی که کوچک‌ترین حرکت پلیس کشورمان را زیر ذره‌بین قرار می‌دادند و برای آن توئیت می‌زدند و فضای مجازی را برای حرکت بر ضد پلیس آماده می‌کردند، خبری از تقبیح حرکت خشن پلیس امریکا و برخورد با استادان و دانشجویان نیست. اینجا خبری از جیغ بنفش زیبا کلام، حاتم قادری، محمد فاضلی و مویه کردن آن‌ها برای دانشجویان و اساتیدی که هر روز در زیر مشت و لگد پلیس امریکا قرار دارند، نیست. البته نمی‌توان به این افراد خرده گرفت چراکه وقتی حقانیت موضوعی در زیر چتر لیبرالیسم و دموکراسی غربی تفسیر شود، خونریزی کودکان غزه مباح و تظلم‌خواهی دانشجو و استاد امریکایی برای کودکان و زنان غزه عمل خلاف و مستحق مجازات از نوع رفتار پلیس امریکا خواهد بود.
عناوین اخبار روزنامه جام جم در روز سه‌شنبه ۱۱ ارديبهشت

نظم جدید جنبش‌های دانشجویی

محسن پاک‌آیین

از روز‌های گذشته با اتفاقات کم‌نظیری در آمریکا و کشور‌های اروپایی روبه‌رو هستیم که ابعاد گسترده‌ای دارد و تاثیر بالایی در معادلات بین‌المللی خواهد گذاشت. جنبش اعتراضی که در سطح دانشجویی در آمریکا کلید خورد و از دانشگاه کلمبیا آغاز شد روز به روز گسترش یافت و اکنون نه فقط بسیاری از دانشگاه‌های آمریکا را درگیر کرده بلکه از مرز‌های این کشور فراتر رفته است.

مطمئنا این روند ادامه خواهد یافت و دانشگاه‌های بیشتری را در اروپا و آمریکای شمالی ازجمله در کشور کانادا درگیر خواهد کرد. چنین خیزشی با این ابعاد، پدیده بسیار کم‌نظیری است که باید بررسی شود، اما در کنار این مسأله نوع برخورد حکومت آمریکا با این خیزش و اتفاقاتی که در روز‌های اخیر در دانشگاه‌های آمریکا مشاهده کردیم، اگر از خود این خیزش مهم‌تر نباشد کم‌اهمیت‌تر نیست. دانشجویانی که در جنبش اخیر حضور یافته‌اند خواسته‌هایی بحق و کاملا عادلانه دارند و فقط به دنبال این هستند که دولتمردان‌شان حمایت از جنایات اسرائیل در غزه را متوقف کند، اما دولت آمریکا به جای اجابت درخواست بحق دانشجویان دست به سرکوب و بازداشت آن‌ها زده است. این نوع برخورد از سوی دولتی که داعیه دفاع از حقوق بشر و آزادی بیان دارد یک رسوایی بزرگ است. درحقیقت باید این رسوایی را هم به پای هیات حاکمه آمریکا نوشت و هم به پای تفکر لیبرال‌دموکراسی که مبنای اصلی تفکر مقامات آمریکایی است و می‌خواهند این تفکر را به همه کشور‌ها تسری دهند. با توجه به واقعیات حاکم بر آمریکا و سایر کشور‌ها به نظر می‌رسد جنبشی که اکنون در جریان است روز به روز گسترده‌تر خواهد شد و دامنه آن دانشگاه‌های بسیاری را دربرخواهدگرفت.
فراگیرشدن این جنبش وپیوستن سایر دانشجویان به این جریان می‌تواند معادلات بین‌المللی را تغییر دهد و تاثیر مثبتی بر تحولات آینده جهانی به‌خصوص در ماجرای غزه بگذارد. در این شرایط هر اقدامی را که به فراگیری بیشتر این جنبش منجر شود باید به فال نیک گرفت و در همین راستا کشور‌های مختلف و دانشجویان دانشگاه‌های جهان باید با دانشجویان آمریکایی و سایر دانشجویانی که اکنون در حال اعتراض به رژیم‌صهیونیستی هستند اعلام همبستگی کنند. جمهوری اسلامی ایران و دانشگاهیان آگاه کشور ما نیز می‌توانند در این عرصه پیشقراول شوند و از مسیر نهاد‌های دانشجویی و اتحادیه‌هایی که وجود دارد اقدام کنند. در همین زمینه می‌توان به نهاد‌هایی ازجمله اتحادیه دانشجویان ایران در اروپا و آمریکا اشاره کرد. اتحادیه‌های مشابهی هم در آسیا ازجمله در هند و فیلیپین وجود دارند که می‌توانند مجرایی برای اعلام همبستگی دانشجویان ایرانی با جنبش اعتراضی اخیر باشند و از این طریق با یک اقدام جمعی به تقویت جریان ضدصهیونیستی که در دانشگاه‌های جهان شکل گرفته کمک کرد. 
درمجموع باید گفت اتفاقاتی که در روز‌های اخیر شاهد آن هستیم و تظاهرات گسترده دانشجویان آمریکایی که اکنون در حال سرایت به سایر دانشگاه‌ها در دیگر کشورهاست و همچنین برخورد سرکوبگرانه پلیس و حکومت آمریکا با این تجمعات مسالمت‌آمیز آغاز یک نظم جدید جهانی در ارتباط با جنبش‌های دانشجویی است. تاپیش ازاین همواره این اعتقاد وجود داشت که حرکت‌های دانشجویی می‌توانند به تحولات مهمی در کشور‌ها منجر شوندد و اکنون شاهدچنین حرکت دانشجویی بی‌سابقه‌ای در آمریکا هستیم که دامنه آن هر روزروبه گسترش است؛ بنابراین بایدمنتظرتحولات مهمی درآمریکا باشیم و می‌توان گفت جنبش دانشجویی اخیر، زوال آمریکا را سرعت خواهد بخشید.

عناوین اخبار روزنامه آرمان امروز در روز سه‌شنبه ۱۱ ارديبهشت

قفقاز؛ آتش زیر خاکستر

عبدالرضا فرجی راد

سخنان طولانی چندی پیش دکتر ولایتی کمی عجیب بنظر می رسید. آن مصاحبه به دنبال انتقاد گسترده رسانه های آذربایجان در روزهای اخیر صورت می گیرد که چرا جمهوری اسلامی ایران در مقابل نشست بروکسل شامل ارمنستان، امریکا و اتحادیه اروپا موضع نمی گیرد که به نظر می رسد با این موضع گیری رضایت آذربایجان حاصل شد و به ویژه آن که دکتر ولایتی به عنوان مشاور بین الملل رهبری نظراتش نزدیک به رهبری تلقی می شود. هر چند که منجر به نارضایتی همسایه دیگر یعنی ارمنستان می گردد.

در این میان باید گفت که مگر آذربایجان در مقابل حمله اسراییل به کنسول ایران در دمشق موضع گرفت که انتظار دارد جمهوری اسلامی در مقابل نشست بروکسل موضع بگیرد.
پس از دو جنگی که بین آذربایجان و ارمنستان در یکی دو سال اخیر رخ داد اذربایجان توانست با کمک اسراییل و ترکیه سرزمین های خود و از جمله قره باغ را پس بگیرد ولی علی اف با این پیروزی ها مغرور شد و از امضای پیمان صلح سر باز میزند ولی واقعیت این بود که هنوز به بخشی از خاک ارمنستان بویژه در استان سیونیک چشم طمع داشت.
بنظر اینجانب عضویت ارمنستان در اتحادیه اروپایی نه تنها به ضرر کشور ما نیست بلکه فواید زیادی را هم برای کشور ما دارد و اتفاقا میتواند به صلح و ثبات در قفقاز جنوبی کمک کند.همسایگی ایران با اتحادیه اروپایی منافع زیادی برای کشور ما دارد بویژه انکه کشوری همچون ارمنستان همسایه اروپایی ایران باشد.اتفاقا فکر میکنم عضویت ارمنستان در اتحادیه اروپایی به صلح و امنیت در قفقاز کمک میکند و یک توازنی را بین اذربایجان و ارمنستان بر قرار میکند که توجه به سرزمین های دیگر را مجبورند رها کنند.نه اذربایجان میتواند به عضوی از اتحادیه حمله کند و نه ارمنستان اجازه می یابد در رابطه با جنگ با کشور دیگری فکر کند.ضمن اینکه مساله استان سیونیک و ایجاد دالان زنگزور هم احتمالا منتفی می شود.
انچه مسلم است اینکه در چنین مواردی نباید به قطب بندی های منطقه ای و جهانی فکر کرد و در تصمیم گیری هایمان تاثیر بگذارد بلکه هر چه باعث حفظ منافع ملی و افزایش وزن ژئوپلیتیکی کشور می شود باید مدنظر قرار گیرد.

عناوین اخبار روزنامه شرق در روز سه‌شنبه ۱۱ ارديبهشت

جهان دو تکه و امتناع توسعه!

حسین حقگو
«آنچه فی‌الواقع در جمیع مراتب جهان و همه سطوح شناخت خودنمایی می‌کند، اصل همبستگی متقابل همه‌جانبه است. این اصل در همه سطوح فرهنگی، فلسفی، اجتماعی و تکنولوژیکی منعکس است... . دو‌قطبی پیشین مانند ما و دیگران، خودی و غیر‌خودی، شرق و غرب و شمال و جنوب، عمیقا رنگ باخته است». (هویت چهل‌تکه و تفکر سیار- داریوش شایگان).

گرایش غالب بر ذهن سیاست‌گذار در کشورمان در چند دهه اخیر عمدتا نگاهی شک‌آلود و ترسناک از جهان و مناسبات آن و تلاش در راستای مبارزه یا هرچه برکنار ماندن از این روابط و مناسبات مگر به قدر ضرورت‌های خاص آن‌هم با کشورهای خاص بوده است! نگاهی که به‌تدریج تا حدودی رنگ باخت و در یکی از مهم‌ترین اسناد سیاست‌گذاری کشور یعنی «سیاست‌های اقتصاد مقاومتی» (1392) برای اولین بار بر رویکرد «برون‌گرایی» تصریح شد. در این سند سیاستی همچنین بر «گسترش خدمات تجارت خارجی»، «تشویق سرمایه‌گذاری خارجی برای صادرات»، «توسعه پیوندهای راهبردی با کشورهای منطقه و جهان» و... تأکید شد. در این سند و دیگر اسناد قانونی دیگر البته مواردی هم وجود دارد که این گرایش برون‌گرایانه را نقض و عملا وضعیت متناقضی را ایجاد می‌کند که متناسب با گرایش هر دولتی از دوگانه «درون‌گرایی» یا «برون‌گرایی» یکی در ساختار اقتصادی و نظام اجرائی کشور برجسته می‌شود (در نگاه نهادهای حاکمیتی به غیر از دولت، همواره غلبه با درون‌گرایی و حضورنداشتن در زنجیره تولید و ارزش جهانی بوده است). دو نمونه مشخص از این دوگانگی را می‌توان در موضوع تعطیلی پنجشنبه یا شنبه و نیز اظهارات آقای رئیسی و وزیر صمت در نمایشگاه اکسپو 1403 ملاحظه کرد: -در موضوع تعطیلی پنجشنبه یا شنبه، درحالی‌که نظر تقریبا همه کارشناسان و فعالان و تشکل‌های اقتصادی بر تعطیلی شنبه بوده است، دولت، کمیسیون اجتماعی مجلس و بخشی از گروه‌های اصولگرا تعطیلی شنبه را مناسب دانسته‌اند. یک طرف از قطع ارتباط و کاهش تعاملات اقتصادی با جهان در صورت تعطیلی پنجشنبه سخن می‌گوید و طرف دیگر عمدتا استدلال‌های شرعی و ایدئولوژیک را به میان می‌کشد. چنان‌که در صریح‌ترین این موضع‌گیری‌ها یک روزنامه اصولگرا می‌نویسد: «این استدلال که باید خودمان را با نظم جهانی در حوزه اقتصاد تطبیق دهیم، آشناست... اما این جهان، جهانی است که آمریکا و غرب محور آن هستند... در دوران عبور از نظم آمریکایی سوق‌دادن کشور به سمت آن نوعی ارتجاع تمدنی است» (جوان- 2/8). -نمونه دیگر برگزاری نمایشگاه «ایران اکسپو 1403» است. درحالی‌که آقای رئیسی از یک سو اظهار امیدواری می‌کند که «نتیجه نمایشگاه ایجاد فضای رقابتی و فضایی برای کنش و تعامل منطقه‌ای و جهانی از مسیر توسعه تجارت، صادرات و گسترش تعاملات اقتصادی و... موجب ارتقای اقتصادی در ایران و منطقه و جهان باشد»؛ اما از سوی دیگر از ضرورت حذف دلار و معامله با ارزهای ملی سخن گفته و تحریم‌ها را مثبت و تبدیل تهدید به فرصت معنا می‌کند و اینکه «امروز به جرئت می‌توان ایران را کشوری فناور و پیشرفته نامید» و... . همچنین وزیر صمت که از یک سو با غرور از حجم تجارت 153 میلیارددلاری کشور که تنها 50 میلیارد آن صادرات غیرنفتی است (یک‌چهارم تجارت 615 میلیارددلاری ترکیه در سال 2023 ) و حدود 17 میلیارد دلار بدون احتساب نفت کسری دارد و عضویت در پیمان‌های اوراسیا و بریکس و... سخن می‌گوید، از سوی دیگر عنوان می‌کند: «تنها از کشورهایی کالا خریداری می‌کنیم که از ما کالا بخرند». در واقع کشوری که نمایشگاه برگزار می‌کند تا بگوید خواهان حضور در جهان است؛ اما چه در قواعد اقتصادی داخلی (ضعف حقوق مالکیت، دولت بزرگ و ناکارآمد، تعرفه‌های ناموزون، فضای نامناسب کسب‌وکار، سرکوب قیمت‌ها و...) و چه در مناسبات خارجی (قرارگرفتن در لیست سیاه اف‌ای‌تی‌اف) می‌گوید چندان میانه‌ای با قواعد حاکم بر این جهان ندارد. نتیجه آنکه در آخرین گزارش بنیاد هریتیج از آزادی اقتصادی، رتبه کشورمان در ردیف 169 در میان 10 اقتصاد بسته جهان در کنار کره شمالی، اریتره و... قرار می‌گیرد. به نظر می‌رسد در نگرش غالب در ساختار قدرت در کشور، جهان دو تکه است؛ نیمی دوست (روسیه و چین و...) و نیمی دشمن (آمریکا و اروپا و...)؛ نگرشی بر جا مانده از جنگ سرد که جز در بایگانی‌ها و آرشیوهای تاریخی نشانی از آن نمی‌توان یافت. درگیری و رقابت چین و روسیه با آمریکا و اروپا تضادی منفعتی و نه آرمانی و ایدئولوژیک است؛ امری که درباره کشورمان صدق نمی‌کند و عکس آن صادق است. چنان‌که از بعد اقتصادی و صنعتی آنچه رئیس دولت خواهان آن است «برای رونق فعالیت‌های اقتصادی و جلوگیری از خام‌فروشی به ایجاد زنجیره کامل تولید نیاز داریم» (2/8). تنها از طریق دستیابی به دانش و فناوری‌های به‌روز امکان‌پذیر است که یقینا از طریق چند کشور محدود فراهم نمی‌شود. نگاه غیرواقعی به روابط بین‌الملل بر بنیان‌های ارزشی و ایدئولوژیک و گفتمان «تضاد منافع» به جای «اشتراک منافع» جز محروم‌کردن خود از دانش و امکانات جهانی، نتیجه‌ای در بر ندارد. اعداد و ارقام هدف‌گذاری‌شده در 20 سال قبل برای امروز و فاصله آنها با واقعیت اکنون این سرزمین شاید خود گویای همه چیز باشد: «قرارگرفتن در جایگاه 10 اقتصاد برتر جهان، تولید ناخالص داخلی دو هزار میلیارددلاری و درآمد سرانه 30 هزاردلاری، تورم تک‌رقمی و رشد اقتصادی هشت درصد و شکاف طبقاتی 35/0 درصد و...» (سند چشم‌انداز 1404).

‌ البته در این میان نمی‌توان منافع عظیم گروه‌هایی را در نظر نگرفت که از این فضای تخاصم و آب گل‌آلود ، ماهی‌های خود را صید می‌کنند (رشد قاچاق کشور از 13.3 به 23.3 میلیارد دلار در فاصله سال‌های 96 تا 1400 طبق اعلام ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز ).

روزنامه رسالت

صدای پای بیداری

جواد شاملو

حواسمان هست چقدر دنیای بدی شده؟ چهارتا دانشجو در چهارتا دانشگاه آمریکا صدای فریادشان از فجایع غزه بلند شده؛ آن‌وقت از سراسر جهان جامعه‌شناس‌ها و روزنامه‌نگارها و دانشجویان و دیگران مشغول تحلیل و بررسی این واقعه هستند. اشتباه نشود، نمی‌خواهیم اهمیت این واقعه را که در پایتخت جنایت و حمایت از جنایت، گروهی دانشجوی آزاده در دانشگاه‌های مختلفش به پا خاسته‌اند و در تعداد بالا دستگیرشده‌اند و سرکوب‌شده‌اند و هزینه داده‌اند کم جلوه دهیم و یا بگوییم ما نباید از این‌گونه اتفاقات خوشحال باشیم. اما گاهی اتفاقات خوب و شدت واکنش‌ها به یک اتفاق خوب، می‌تواند عمق فاجعه را بهتر به ما بنمایاند. ۳۵ هزار انسان در شهر و دیار خود قلع‌وقمع شدند؛ درحالی‌که زنان و کودکان بیشترین سهم را از تعداد دارند. ۳۵ هزار انسان غیرنظامی که جرمشان فقط بودن‌شان بود. بودن‌شان! ۳۵ هزار انسان که راه فراری از مرگ نداشتند و برای مردن، جایی بهتر از وطن خود را هم سراغ نداشتند. ۳۵ هزار انسان که قبل از مردن، مرگ تک تک آرزوهای خود را هم دیدند اما از مقاومت ناامید نشدند. ۳۵ هزار انسان که مرگ غافلگیرشان نکرد، می‌دانستند احتمالا به‌زودی نوبت‌شان خواهد شد. تعداد زیادی از این ۳۵ هزار نفر پیش از مرگ بارها آن را آرزو کرده بودند. کودکی بعد از مادرش دیگر این دنیا را نمی‌خواست و مادری بعد از کودکش نیز. برادری بعد از برادرش، دوستی بعد از دوستش، همسایه‌ای بعد از همسایه‌اش، وطن‌پرستی بعد از وطن‌اش. آن‌ها دیگر دنیا را نمی‌خواستند و اگر هم می‌خواستند به اندکی از آن راضی بودند. در هیچ جای دنیا به‌اندازه غزه زندگی با مرگ درآمیخته نیست. عروس و دامادی در میان خرابه‌ها جشن ازدواج می‌گیرند و درواقع، دارند زندگی را به عقد مرگ در می‌آورند. بعد از همه این فاجعه‌ها، کل جهان باید سراسر صحنه طوفان می‌شد. طوفانی که رعدوبرقش درختان ظلم را خشک کند و شدت بادهایش آن‌ها را از ریشه درآورد.
ما پیشوایی داریم که مرگ را روا می‌دانست؛ برای مردی که داستان یک زن یهودی را بشنود؛ زنی که زینتش را غارتگران دزدیده‌اند. اکنون دل‌خوش به این مقداریم که «دانشجویان آمریکا به پا خاسته‌اند».
اتفاق خوبی است؛ اما ببین کار جهان به کجا رسیده. چقدر خفقان، چقدر دروغ، چقدر ظلم بر جهان حکم می‌راند که برای ما، اعتراض دانشجویان آمریکایی یک نقطه عطف و امیدواری جدی به حساب می‌آید. خواب بشر چقدر سنگین است؛ همین‌که خروپفش قطع شود و غلتی بزند دلگرم می‌شویم. واقعیت آن است که فریاد غزه هنوز پژواک خود را از جهان دریافت نکرده، اتفاقاتی مثل آنچه این روزها در آمریکا شاهد آنیم، تنها نشانه‌هایی از برخاستن این پژواک ظلم‌ستیزانه در آینده است. اما تا آن روز، این جهان جای خوبی برای زندگی کردن نیست.
روزنامه وطن امروز

مرغ آمریکایی‌ها غاز است!
محمدحسین مهدوی‌زادگان
دستگیری 900 دانشجو در دانشگاه‌های کالیفرنیا و تگزاس، ورود پلیس ضدشورش به حریم دانشگاه‌ها با اجازه رسمی از نهادهای قانونی قدرت در آمریکا، ضرب و جرح شدید دانشجویان توسط پلیس فدرال و وعده‌های انتخاباتی نامزدهای ۲ حزب دموکرات و جمهوری‌خواه (بایدن و ترامپ) مبنی بر اخراج دانشجویان معترض به رژیم صهیونیستی از دانشگاه‌ها و حتی در صورت امکان خاک آمریکا، جملگی تبدیل به تیتر رسانه‌های غربی شده‌اند. از سوی دیگر، تعمیم اعتراضات دانشجویی ضدصهیونیستی در آمریکا به کشورهای اروپایی، منجر به آن شده تا پلیس و نهادهای امنیتی کشورهای انگلیس، آلمان، فرانسه، ایتالیا، سوئد، فنلاند و دانمارک نیز مواضع مشابهی علیه دانشجویان منتقد نسل‌کشی صهیونیست‌ها در غزه مطرح کرده و با وعده سخت‌ترین مجازات‌ها به خیال خود از وقوع این اعتراضات پیشگیری کنند!
۱- اگر چه تونل وحشت نهادهای سیاسی و امنیتی غرب برای دانشجویان نتوانسته آنها را از مسیر انسانیت و غیرت منحرف کند اما سکوت برخی جریانات سیاسی در داخل کشورمان در قبال آنچه در آمریکا و اروپا می‌گذرد، جای بسی تأمل و البته شرم دارد!
در جریان اغتشاشات سال‌های ۷۸ و ۸۸ و حتی در بحبوحه زمانی فتنه‌ای که سال 1401 با محوریت و مدیریت پشت پرده فمینیست‌های دوآتشه جریانات ضدانقلاب و برانداز داخلی و خارج‌نشین شکل گرفت، برخی احزاب اصلاح‌طلب و در راس آنها حزب اتحاد ملت به رهبری آذر منصوری (رئیس خودخوانده جبهه اصلاحات) بدترین و سخت‌ترین مواضع ممکن را در اتهام‌زنی به نظام جمهوری اسلامی و ساختار حقوقی و امنیتی جاری در آن اتخاذ کرده و از هم‌افزایی با جریان‌های ضدانقلاب مانند سلطنت‌طلبان و منافقین تروریست ابایی نداشتند. آنها مدعی بودند به قداست حریم دانشگاه اعتقاد عمیق دارند و دانشجو آزاد است هر گونه می‌خواهد رفتار کرده و شعار دهد و کسی نیز نباید جلودار آن باشد. در این مجال قصد نقد این رویکرد و تفکر را نداریم اما سوال اساسی این است: اگر دانشگاه دارای چنین قداست ذاتی و حریم محکمی است، چرا هم‌اکنون از اردوگاه‌های رسانه‌ای روشنفکر و غرب‌زده داخلی صدایی در حمایت از دانشجویان آمریکایی و اروپایی مخالف نسل‌کشی کودکان فلسطینی مشاهده نمی‌شود؟!
2- صورت‌مساله مشخص است: از دید این غرب‌زدگان، دستگیری و ضرب و جرح دانشجویان، چون در خاک آمریکا و اروپا انجام می‌شود مصداق امنیت‌سازی و ایجاد ثبات و یکدستی مواضع است و باید به آن احترام گذاشت(!) 
به نظر می‌رسد خط قرمز اصلاح‌طلبان نه آزادی است، نه دانشگاه، نه آزادی بیان، بلکه این قداست(!) آمریکاست که خط قرمز آنها در تحلیل‌ها و گفتارهای رسانه‌ای و حزبی محسوب می‌شود! سکوت بسیاری از احزاب اصلاح‌طلب در قبال اعتراضات غیرتمندانه دانشجویان آمریکایی و اروپایی، جلوه‌ای از بدیهیات حاکم بر تفکر و مانیفست حزبی و دستور‌العمل سیاسی این گروه‌هاست. در اینجا ما با نوعی پارادوکس مدیریت شده مواجه هستیم که در آن رفتارها و ارزش‌ها اصالت نداشته و این ساختارها هستند که حسن یا قبح یک رفتار یا گفتار را تعیین می‌کنند. گویا نظریه «ساختار - بازیگر» که توسط کنت والتز بر مبنای نگاه نئورئالیستی وضع شده، تبدیل به یک الگوی ثابت ذهنی و تحلیلی در میان اصلاح‌طلبان و حامیان فتنه شده است! جایی که ساختار نسبت به بازیگران اصالت داشته و بازیگرانی که نخواهند در قالب آن بگنجند، جایی در آن ندارند. آنگونه که اصلاح‌طلبان  تندرو و روشنفکران غرب‌زده نسبت به ساختار جاری قدرت در غرب ارزش و احترام قائل هستند، خود شهروندان و حتی برخی سیاستمداران غربی نیستند! پلیس فدرال و دیوان عالی آمریکا، در این نگاه مسموم دارای ارزش هستند زیرا متعلق به ساختار قدرت در غرب هستند؛ آنها می‌توانند هزاران دانشجو را سرکوب کرده و آنها را تا آنجا که می‌توانند ضرب و جرح کنند و بعد هم با تحسین مدعیان آزادی بیان و حقوق بشر روبه‌رو شوند. این همان سیکل معیوبی است که ورودی و خروجی آن هر ۲ بر اساس «غرب‌پرستی» به جای «بها دادن به اصالت‌ها و ارزش‌ها» در آمریکا و اروپا شکل گرفته و البته، از سوی جریانات واداده داخلی نیز مورد کرنش و احترام واقع می‌شود.
نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات