صفحه نخست >>  عمومی >> ویژه ها
تاریخ انتشار : ۲۱ آذر ۱۴۰۳ - ۰۸:۲۵  ، 
کد خبر : ۳۶۹۶۹۶

یادداشت روزنامه‌های چهارشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۳

دمشق در گرداب خیانت، تجاوز و جهل، انتقاد رئیس‌جمهور از دانشگاه‌ها بجا بود، دوراندیشی‌های بایسته در برابر یک رژیم وحشی؛ یادداشت برخی از روزنامه‌های امروز می‌باشد.

عناوین اخبار روزنامه کيهان در روز چهارشنبه ۲۱ آذر

دمشق در گرداب خیانت، تجاوز و جهل

 جعفر بلوری

 1- فقط یک ساعت - تاکید می‌کنیم یک ساعت - پس از اعلام آتش‌بس در لبنان، تروریست‌های تکفیریِ چندملیتی، به صورت هماهنگ، مجهز شده به سلاح‌های پیشرفته، پهپادهای مدرن، خودروهای زرهی، اطلاعات دقیق و... به شهرهای سوریه حمله کردند و طی حدود 11 روز به دمشق رسیدند. آتش‌بس‌ها (اینجا بین لبنان و رژیم صهیونیستی) برای تنفس طرفین جنگ است. برای احیای توان و رفع نقص‌هاست. تروریست‌ها یک ساعت بعد از این آتش‌بس، به کشوری حمله کردند که، یکی از بازوهای اصلی مقاومت بود. آنها آمده بودند تا رژیم صهیونیستی که از رمق افتاده بود، تنفسی بگیرد و مقاومتی که زخمی بود، نتواند نفس تازه کند! فقط یک روز (نه بیشتر) پس از سقوط دمشق اعلام شد، تروریست‌ها با ترکیه، رژیم صهیونیستی، آمریکا و... در «هماهنگی کامل» بودند! کدام تروریست‌ها؟! همان‌هایی که نام سرکرده‌شان، همین حالا هم برای رد گم کردن، در لیست تروریست‌های تحت تعقیب آمریکا قرار دارد! 

 این میزان «هماهنگی» و این «توانِ تشکیل ائتلاف» بین 37 گروه تروریستی -که بنابر اعلام وال استریت ژورنال بینشان اعضای داعش، القاعده، حزب بعث و... حضور دارند - آیا کار یک ساعت و دو ساعت است؟ کار چند تروریست جمود فکر تکفیری است؟! یا کار چند دولت و چندین سازمان اطلاعاتی و جنگی و حداقل کار چند ماه تلاش و هماهنگی؟!
2- پس از رفتن بشار اسد از سوریه و تسلط تروریست‌های دست‌آموز بر دمشق، رژیم صهیونیستی و آمریکا - که از قبل خیز برداشته و آماده بودند - یکی از بزرگ‌ترین تجاوزهای زمینی و هوائی را به این کشور آغاز کردند. فقط 48 ساعت پس از سقوط سوریه، نزدیک به 310 نقطه از این سرزمین تاریخی، با بمب‌ها و موشک‌های عجیب و غریب و سنگرشکن هدف حملات حساب شده قرار گرفت. این حملات هنوز ادامه دارد و تقریبا تمام زیرساخت‌های نظامی و اقتصادی این کشور، در حال تخریب است و وقتی شما در حال مطالعه این یادداشت هستید، احتمالا چیزی از این کشور باقی نمانده است! همان‌طور که از تجربه عراقِ پس از سقوط صدام پیش‌بینی می‌شد، ماموران سیا و موساد، «زیرساخت‌های انسانی» سوریه را هم کلید زده‌اند و در حال ترور نیروهای کیفی و دانشمندان، اساتید علوم مختلف و علمای دینی تراز اول این کشور هستند. هدف کاملا معلوم است. اساس توسعه یک کشور «نخبگان» آن کشورند. زیرساخت‌ها را هم همین نخبگان هستند که می‌سازند. کشور منهای نیروهای کیفی و زیرساخت، به این زودی‌ها کمر راست نمی‌کند. چنین وضعی مساوی است با سال‌های سال عقب‌ماندگیِ مفرط و....
 سوریه با رفتن بشار اسد و آمدن تروریست‌ها که بیشتر به «انسان‌های بدوی» شبیه‌اند تا «معترضین مدنی و انقلابی»، روزهای بسیار تاریکی را تجربه می‌کند که تاکنون مشابه‌اش را ندیده است.
3- «تحریرالشام» یعنی «آزادسازی شام». شامات هم تشکیل شده است از، سوریه، لبنان، اردن، مصر و... فلسطین. بنابر این، تابلوی بالای سر این گروه تروریستی، آزادسازی این مناطق است. دیروز بنیامین نتانیاهو گفت، جولان - بخشی از خاک سوریه - تا ابد برای اسرائیل باقی می‌ماند. همزمان با این اظهارات، خبرها از پیشروی نظامیان صهیونیست به سمت دمشق حکایت داشتند. در زمان تهیه این یادداشت، نظامیان صهیونیست به 10 کیلومتری دمشق رسیده بودند و اکنون، احتمالا به دمشق رسیده‌اند. حالا به این سؤال‌ها کمی فکر کنید: چرا تحریرالشام، که می‌گوید برای آزادی سوریه و فلسطین و... آمده است، حاضر نیست یک گلوله هم نه، یک جمله علیه رژیم صهیونیستی که سوریه را اشغال کرده، حرفی بزند؟! چرا نمی‌تواند یک جمله درباره لزوم آزادی فلسطین اشغالی، حرفی بزند؟! چرا آمریکایی که برای سر «ابو محمد جولانی» 10 میلیون دلار جایزه گذاشته است - و بیانیه رسمی آن هنوز روی خروجی سایت مربوطه هست - در حال همکاری با اوست؟! چگونه است، تروریستی که تحت تعقیب آمریکاست، با تلویزیون آمریکا (سی ان ان) مصاحبه می‌کند؟! غرب برای این همه «رسوایی» چه پاسخی دارد؟! این همکاری واضح، عیان و عریان با تروریست‌های تکفیری برای اثبات اینکه، غائله داعش در سال 2014 را هم همین آمریکایی‌ها به راه انداختند، کافی نیست؟ داعش چقدر جنایت مرتکب شد؟ چقدر سر بُرید؟ چقدر زنده زنده سوزاند؟ چقدر به زنان و دختران تجاوز کرد؟ حالا کمی به سازمان‌های عریض و طویلی که این غربی‌ها تحت عنوان حقوق بشر، حقوق زنان، حقوق کودکان و... ساخته‌اند فکر کنید. فقط کافی است یک دختر، در اداره پلیس سکته کند تا این سازمان‌های عریض و طویل را به صف کرده و در کنگره و پارلمان علیه آن کشور قانون وضع کرده و با ابزار تحریم به سراغ آن برود. خدا بر درجات امام راحل بیفزاید که بیش از 45 سال پیش گفت، آمریکا شیطان بزرگ است. امروز شاید واضح‌تر از هر زمانی معلوم شده باشد که «چرا می‌گوییم اسرائیل یک غده سرطانی است و باید از صحنه روزگار محو شود.» امروز دیگر کمتر کسی باید تردید داشته باشد که چرا باید هرچه فریاد داریم بر سر آمریکا بکشیم.
4- شاید عده‌ای فکر کنند، این روزها بنیامین نتانیاهو خوشحال‌ترین فرد دنیا به خاطر سقوط دمشق است. اما این عده اشتباه می‌کنند. نوع واکنش برخی روشنفکران غربزده ما و طیفی از مدعیان اصلاحات (نه همه آنها) نشان می‌دهد آنها بیش از نتانیاهو از اوضاع حاکم بر سوریه خوشحالند. بی‌خود نیست شیمون پرز آنها را «بزرگ‌ترین سرمایه‌های اسرائیل در ایران» معرفی می‌کرد. طی روزهای گذشته، این طیف، تلاش گسترده‌ای را آغاز کرده‌اند تا با تکنیک‌های رسانه‌ای و به‌خصوص تصویری، رهبر تروریست‌های تکفیری را به رهبرانی مثل چگوارا و... نزدیک کنند! اگر باور نمی‌کنید، به صفحه اول و «عکس یک» روزنامه‌هایشان رجوع کنید. آنها خود را به در و دیوار می‌زنند تا شاید بتوانند «زاویه‌ای» را بیابند که بتوان با آن، تسلط رژیم صهیونیستی و تروریست‌های تکفیری بر یک ملت و یک کشور را، «امری مثبت» جلوه دهند اما، هرچه تلاش می‌کنند، به در بسته می‌خورند. یکی از آنها نوشته است مهم نیست بعدها قرار است چه اتفاقی در سوریه و برای سوری‌ها رخ دهد؛ مهم این است که، مردم این کشور چند روزی خوشحالند! 
5- «اختلافات»، هنگام تقسیم غنائم است که آغاز می‌شود. تروریست‌های «تحریرالشام» متشکل از 37 گروه مختلف تروریستی و تکفیری است. آنها پیش از سقوط دمشق و هنگام تصرف نخستین روستاها، بر سر غنائم و پُست‌ها، روی هم اسلحه کشیده و از یکدیگر تلفات گرفتند. حالا که کل کشور را تصاحب کرده و ماموریت محوله را انجام داده‌اند، همین روزهاست که به جان هم بیفتند. امثال جولانی نیز کافی است - ولو برای رد گم‌کنی هم که شده - یک‌بار دیگر بگویند، همه سوریه از جمله جولان اشغالی را می‌خواهد تا به راحتی حذف شود. حالا این اختلافات و جنگ داخلی را بگذارید کنار «دکترین ضاحیه»ای که رژیم صهیونیستی در حال پیاده کردن آن در این کشور است یعنی، ویران کردن سوریه! از دل این دو رویداد مهم - به احتمال زیاد - تجزیه سوریه خارج خواهد شد. راز وحشیگری‌های اسرائیل در غزه، لبنان و سوریه این است که، این رژیم نمی‌تواند یک دولت یا کشور مقتدر و قدرتمند را در اطراف خود تحمل کند. پس تجزیه سوریه - به احتمالا 3 کشور- در دستورکار است. تقسیم یک کشور با آن سابقه درخشان در حوزه مقاومت به 3 کشور، طبیعتا آن کشور را قوی‌تر نمی‌کند! غارت نفت و منابع طبیعی این کشور را هم در نظر بگیرید. فکر می‌کنید آمریکا، ترکیه و... دست از سر نفت این کشور برخواهند داشت؟! حالا یک بار دیگر به «تباه» بودن گزارش آن روزنامه حق‌العمل کار بیندیشید که نوشته است: مهم نیست بعدها قرار است چه اتفاقی در سوریه و برای سوری‌ها رخ دهد؛ مهم این است که، مردم این کشور چند روزی خوشحالند! همین‌قدر تباه!

عناوین اخبار روزنامه جوان در روز چهارشنبه ۲۱ آذر

انتقاد رئیس‌جمهور از دانشگاه‌ها بجا بود

حسین عبداللهی‌فر

آقای پزشکیان در جمع دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف به مناسبت ۱۶ آذر «روز دانشجو» از عدم واکنش مناسب دانشگاه‌ها نسبت به جنایات رژیم صهیونیستی گلایه کرد و اظهار داشت: «فریاد دانشجویان در امریکا و اروپا نسبت به جنایات غزه بلند بود ولی دانشگاه‌های ما آن‌طور که باید اعتراض نداشتند.» 
این انتقاد رئیس‌جمهور از دانشگاه‌های کشورمان اشاره به یک واقعیت تلخ بود. چراکه اولاً دانشگاه به ویژه دانشجویان کشورمان در عرصه‌های مختلف دفاع از حق و مظلوم و مقابله با باطل و ظالم، سلطه‌جویی و اشغالگری نقش پیشتازی و پیشرانی داشته‌اند. شانزدهم آذر از همین رو روز دانشجو نام گرفته تا پاسداشت حرکت دانشجویانی شهیدی باشد که برای اعتراض به ورود معاون رئیس‌جمهور دولت کودتاگر امریکا جان خویش را فدا کردند و روحیه آزادیخواهی و استقلال طلبی دانشگاه را در برابر استبداد داخلی و استعمارگران بیگانه را نشان دهند. 
ثانیاً دانشگاه‌ها در سراسر جهان اعتراضات قابل توجهی نسبت به جنایات رژیم کودک­‌کش صهیونیستی داشتند که تعداد زیادی از آنها در امریکا و انگلیس، فرانسه و دیگر کشور‌ها مورد ضرب و شتم قرار گرفته‌اند. چنانچه صدای اعتراض دانشجویان دانشگاه‌های امریکا از دانشگاه کلمبیا همچنان به گوش می‌رسد که در همدردی با دانشجویان غزه اعلام داشته‌اند امسال جشن سال نو میلادی را برگزار نخواهند کرد. 
ثالثاً ددمنشی و توحش رژیم صهیونیستی در ۱۴ ماه گذشته به حدی وقیح و فاجعه آمیز بوده که کمتر کسی در دنیای کنونی نسبت به آن بی‌تفاوت باشد. به ویژه آنکه ظلم و جنایت غاصبان فلسطین در غزه هیچ صنف و قشری را در امان نگذاشته تا اگر مسائل معنوی و اخلاقی، دینی و مذهبی، انسانی و بشری سبب بروز احساس انزجار عده‌ای از صهیونیست‌ها نشود، حداقل حمیت‌های صنفی و شغلی موجب شود به گونه‌ای تنفر و نارضایتی خویش را بروز دهند. 
اگرچه سگ هار لیبرال دمکراسی غرب، حرمت و حقوق هیچ طبقه‌ای را رعایت نکرد، اما ظلم جنایتکاران جنگی صهیونیستی در خصوص دانشجویان و دانشگاهیان روایت عجیبی دارد. 
از ۲۲ دانشگاهی که بر اثر بمباران و موشکباران تخریب شده سه دانشگاه را پس از تخریب با مواد منفجره منهدم کرده تا کتابخانه‌ها، موزه‌ها و آزمایشگاه‌های آنها قابل بازسازی نباشد و از میان دانشگاه‌های تخریب شده، برخی از آنها مانند دانشگاه اسلامی غزه، دانشگاه الازهر، دانشگاه فلسطین، دانشگاه غزه، دانشگاه الاسراء و دانشگاه الاقصی از جمله دانشگاه‌های با قدمت و مطرح منطقه به حساب می‌آیند. از ۱۶۶ استادی که به شهادت رسیده‌اند، ۶۸ تن استاد تمام بوده‌اند. ۱۲ هزار دانشجو به شهادت رسیده و قریب به ۲۰ هزار تن نیز مجروح شده‌اند. ۸۸ هزار دانشجو هم از رشته‌های مختلف از ادامه تحصیل محروم گردیده‌اند. این در حالی است که در همه نقاط دنیا دانشگاه‌ها محل امن و از حرمت و احترام خاصی برخوردار است. 
بر همین اساس انتقاد رئیس‌جمهور اشاره به یک واقعیت است. چراکه هر آدم منصفی متوجه می‌شود که اقدامات صورت گرفته از سوی جامعه دانشگاهی کشورمان متناسب با جنایت و فاجعه‌ای که رخ داده نیست و بهانه‌گیری‌هایی مانند اشباع دانشجویان از موضوع غزه و فلسطین، مشکلات اقتصادی و احتمال بهره برداری‌های ایدئولوژیک یا تحلیل‌های انحرافی نظیر انفعال دانشجویان، قهر دانشگاه، بی‌حسی اجتماعی اساتید نمی‌توانند از عهده توجیه این واقعیت برآیند. اما واقعیت دیگری نیز وجود دارد که باید ریشه‌های آن را در فراهم نبودن بستر لازم برای کنش‌گری تحلیل کرد. کنش‌گری حتی در حد تشویق یک تیم ورزشی نیاز به هماهنگی و حضور لیدر‌هایی دارد که امروز خلأ آنها در محیط دانشگاهی کاملاً محسوس است. نقشی که معمولاً نهاد‌های حاکمیتی و دولتی، تشکل‌های سیاسی و صنفی، نشریات دانشجویی، فضای مجازی دانشگاهی بر عهده داشته و اینک به هر دلیل درست و غلط سرگرم حاشیه شده و اساسا رسالتی برای خویش قائل نیست. اما واقعیت مهم‌تر این است که مدیریت فکری و هدایت ذهنی دانشجویان و دانشگاهیان تا حدودی به تحلیل رفته است. جهاد تبیین این فریضه عصر کنونی بر زمین مانده و هنوز در جامعه دانشگاهی تحقق نیافته است. والا اصالت دانشگاه و ذات دانشجو هیچ تغییری نکرده است. برای اثبات این ادعا کافی است متولیان امر بستر لازم برای کنشگری دانشگاهیان را با عنایت به در پیش بودن روز غزه در پایان دی ماه فراهم سازند.

عناوین اخبار روزنامه جام جم در روز چهارشنبه ۲۱ آذر

دوراندیشی‌های بایسته در برابر یک رژیم وحشی

مسعود رضائی

۱- گذشته از وقایع و اتفاقات تاریخی در سده‌ها و هزاره‌های گذشته، طرح‌ها و برنامه‌های غربی‌هاوصهیونیسم جهانی که از حدود ۱۰۰سال پیش برای غرب آسیا تدارک دیده شد، به اجرادر‌آمد وهنوز هم ادامه دارد، حاکی ازاهمیت فوق‌العاده این منطقه به لحاظ ذاتی است.

​​​​​​​به همین دلیل صهیونیسم جهانی همواره تمرکز خاصی روی این منطقه داشته و دارد و همچنان در حال برنامه‌ریزی‌های دراز مدت برای آن است؛ بنابراین ما نیز نباید از اهمیت این منطقه غافل شویم و باید برای آن برنامه‌های منسجم، سنجیده و درازمدت داشته باشیم.

۲- در حوادث اخیر بعد از فروپاشی دولت بشار اسد و از بین رفتن حاکمیت مرکزی، رژیم صهیونیستی بلافاصله اقدام به نابودسازی گسترده توان نظامی موجود در سوریه کرد. این نابودسازی گسترده نشان‌دهنده حساسیت ویژه صهیونیست‌ها و حامیان آنها روی توان نظامی محور مقاومت است.

۳- حمله رژیم صهیونیستی به زیرساخت‌های نظامی، اقتصادی، علمی و اداری سوریه حاکی از تلاش آنها برای تبدیل سوریه به یک «سرزمین سوخته» است؛ سیاستی که آنها در درازمدت برای کل منطقه در آستین دارند. امنیت مطلوب برای صهیونیست‌ها زمانی محقق خواهد شد که کل منطقه به سرزمین سوخته تبدیل شود و آنها بر این منطقه حکمرانی و پادشاهی کنند.

۴- گذشته از تمام نقض‌عهد‌های صهیونیست‌ها در طول دوران بعد از تشکیل دولت منحوس صهیونیستی تا به امروز، اعلام صریح نقض قرارداد با بیش از ۵۰ سال قدمت بین رژیم صهیونیستی و سوریه در مورد جولان اشغالی از سوی نتانیاهو و پیشروی نیرو‌های نظامی آنها برای تصرف بخش‌های بیشتری از خاک سوریه، نشان‌دهنده پایبند نبودن صهیونیست‌ها به هیچ قانون و قاعده حقوقی و انسانی است؛ زیرا به محض این که احساس کنند قادر به نقض آن در جهت کسب منافع بیشتر برای خود هستند، این کار را انجام خواهند داد؛ بنابراین باید گفت کسانی که دل به معاهدات خود با صهیونیست‌ها می‌بندند و تعهدات آمریکا و اروپا و سازمان‌های بین‌المللی را برای حفاظت از آن معاهدات به عنوان تضامینی معتبر و قابل اتکا در نظر می‌گیرند، در توهمی پوچ و البته بسیار خطرناک به سر می‌برند.

۵- صهیونیست‌ها فقط و فقط زبان زور را می‌فهمند و بس. نه اخلاق دارند و نه انسانیت، نه احترام به قانون، نه‌وجدان، نه رحم و شفقت و نه هیچ چیز دیگر. به طوری که در جنگ غزه، قاعده انسانی، قانونی و بین‌المللی‌ای نبود که توسط صهیونیست‌ها زیر پا گذارده نشده باشد. رژیم صهیونیستی یک جانی بالفطره و بسان سگ هار بی‌قلاده‌ای است که تنها چاره کارش، فقط نیست و نابود کردن آن است.

۶- شایسته است کشور‌های منطقه، اعم از ملت‌ها و دولت‌ها، از آنچه در بیش از یک سال گذشته از رژیم صهیونیستی و حامیان آن مشاهده شده عبرت گیرند و به این حقیقت پی ببرند که گذشته از اظهارات فریبکارانه مقامات صهیونیست، در طرح‌ها و رؤیا‌های دور و دراز صهیونیست‌ها، منطقه وسیع از نیل تا فرات باید تحت بیرق و حاکمیت مطلق رژیم صهیونیستی قرار گیرد؛ پس غفلت از این که آنها نیز به‌شدت در معرض خطر گزیده شدن از سوی این سگ هار قرار دارند، به بهای جان‌شان تمام خواهد شد. آنها که فکر می‌کنند اگر کاری به کار صهیونیست‌ها نداشته باشند، صهیونیست‌ها نیز کاری به کار آنها نخواهند داشت، در جهل مرکب به سر می‌برند و دیر یا زود تاوان سنگین این اشتباه بزرگ خود را خواهند پرداخت.

۷- همراهان و همکاران آشکار و پنهان رژیم صهیونیستی در منطقه، از یک‌سو در تمامی جنایات این رژیم وحشی سهیم و دخیل هستند و از سوی دیگر بر سر شاخ نشسته‌اند و بن می‌بُرند! زیرا هرچه این رژیم قوی‌تر شود، خطر آن برای کشور‌های منطقه بیشتر و بیشتر می‌شود. رژیم صهیونیستی تا زمانی با زبان همکاری‌های اقتصادی و سیاسی با این دولت‌ها سخن می‌گوید که احساس کند هنوز مجموعه شرایط لازم برای براندازی این حکام و تصرف سرزمین آنها فراهم نیامده و آنگاه که شرایط را فراهم ببیند، با زبان دیگری با اینها سخن خواهند گفت و از در دیگری وارد خواهد شد. 

۸- این تصور که محور مقاومت به دلیل آنچه در یک سال اخیر روی داده، تضعیف شده و رو به افول است، تصوری کاملا نابجا و غلط است. نخست آن که اصل و اساس محور مقاومت، اندیشه و انگیزه است نه توپ و تانک و موشک، و اتفاقا با توجه به وقایع یک سال گذشته و آشکار شدن چهره واقعی صهیونیسم، بیشتر از هر زمان دیگر حقانیت این اندیشه و انگیزه اثبات و تحکیم شده است. همچنین کارزار نظامی یک سال گذشته با صهیونیست‌ها، انبوهی از تجربیات گرانبها در اختیار محور مقاومت قرار داد. این همه، در کنار ضربات سهمگینی که صهیونیست‌ها در این مدت از محور مقاومت دریافت کرده‌اند، زمینه مناسبی را برای روزآمدی و تقویت محور مقاومت فراهم آورده است. البته صهیونیست‌ها و همکاران و همراهان پیدا و پنهان‌شان سعی در هراس‌افکنی و مأیوس‌سازی ملت‌ها دارند پس در این حال آنچه بیش از هر چیز دیگر ضرورت دارد، آگاهی‌بخشی و امید‌آفرینی برای ملت‌های منطقه است تا با عزم و اراده‌ای همگانی، تحولات آینده در مسیر منافع کشور‌های اسلامی منطقه شکل گیرد.

عناوین اخبار روزنامه آرمان امروز در روز چهارشنبه ۲۱ آذر

اسد در بزنگاه آتش‌بس لبنان

مهدی تدینی

به محض آتش‌بس در لبنان، آتش سوریه روشن شد. تنها در عرض چند روز رازی که چندان هم عیان نبود فاش شد! یعنی معلوم ‌شد چه نیرویی اسد را نگه داشته بود: همان نیرویی که در این جنگ تضعیف شده بود و اینک توان یا تمایل عمل نداشت. دیوار دفاعی اسد بدون آن نیروی کمکی به لگدی بند بود. ارتشی بی‌اراده که فقط عقب‌نشینی را خوب بلد بود، قلمرو اسد را شهر به شهر به تحریرالشام سپرد. فقط تعدادِ وارونگی‌ها را در جملۀ بعد بشمارید! در جنگی برق‌آسا، ته‌ماندۀ «سکولاریسم سوری» ــ که از قضا متکی به نیرویی کاملاً «غیرسکولار» بود و در نتیجه از ماهیت خود تهی شده بود ــ در برابر «اسلام‌گرایانِ» متکی به ترکیۀ مثلاً «لائیک» جبهه به جبهه گریختند.
چهارده سال پیش می‌شد گفت «بهار عربی به سوریه رسید»، اما امروز بیشتر انگار موسمِ کابُل به دمشق رسیده است. در واپسین ساعات سرنگونی، نیروهایی غیر از تحریر‌الشام دمشق را آزاد کردند، اما در صبح سرنگونی، جولانیِ ری‌بِرَندشده با آرایشی القاعده‌زدوده در دمشق سجدۀ شکر به جا آورد و با اسم جدیدِ «احمد الشرع» وارد مسجد دمشق شد. آن روی عثمانی‌‌ـ‌اسلام‌گرای ترکیه برندۀ این جنگ برق‌آسا بود. در اینکه مقصر اصلیِ تمام این قمر در عقرب کسی مگر اسد نیست، تردیدی نیست! او بود که باید پس از پدرش فضا را باز می‌کرد و نکرد؛ او بود که به‌موقع نرفت و کشت تا بماند. در این نیز تردیدی نیست که صلح‌طلبیِ اوباما یکی از عوامل جهنم سوریه بود ــ وقتی نمک‌گیر نوبل صلح شد و تن به اعلام منطقۀ پرواز ممنوع در سوریه نداد تا جنگ زودتر تمام شود، و بدین‌سان با فرسایشی شدن جنگ، سوریه به گلخانۀ بنیادگرایی تبدیل شد.
به این ترتیب، سایر نیروها احتمالاً بختی برای جولان در برابر ایدئولوژی و عِده و عُدۀ جولانی ندارند. در عمل جولانی می‌ماند و کُردهایی که اگر کمک آمریکا نباشد، وضع خطرناکی خواهند داشت. جولانی فعلاً به هر کس همان چیزی را می‌گوید که آن طرف دوست دارد بشنود، اما خودفریبی است اگر گمان کنیم او پانزده سال اسلحه بر دوش کشیده تا یک دموکراسی سکولار بسازد. میزان درگیری جولانی با کُردها بستگی به میزان سرسپردگی او به اردوغان دارد. فعلاً خود سوری‌ها به این چیزها فکر نمی‌کنند و ترجیح می‌دهند از رفتن اسد خوشحال باشند. سناریوی تیره‌تر برپایی امارت اسلامی سوریه است ــ احتمالاً در فرایندی گام به گام. اگر امارت اسلامی در سوریه ایجاد شود، باید گفت دومینویی که حماس به حرکت انداخت، به پیدایش یک دولتِ شبه‌حماسِ بزرگ در سوریه منجر خواهد شد. قطعاً حاکمانِ آن امارت اسلامی، اَشبَهُ‌الرجال به هنیه‌ها و سینوارها خواهند بود و اسلام‌گرایان ترکیه نیز حیاط‌خلوتی بزرگ برای تخریب ریشه‌های سکولاریسم ترکی خواهند یافت.

روزنامه شرق

مراقب ایران باشید

احمد مسجدجامعی
 این روزها حوادث برق‌آسای سوریه، چشم جهانیان را خیره کرده و چشم ما را بیشتر. اگر حوادث این سال را دست‌کم از زمان سقوط مشکوک بالگرد رئیس‌جمهور وقت مرور کنیم و البته بقیه حوادث را همچون انتخابات ریاست‌جمهوری، ترور مسئول دفتر سیاسی حماس در تهران و حمله‌های متقابل جبهه مقاومت و اسرائیل و ترور حسن نصرالله و یارانش و انفجار پیغام‌گیرها و بمباران‌های مکرر غزه، لبنان و سوریه و شلیک موشک به قلب اسرائیل و مقاومت شگفت‌انگیز نیروهای آسیب‌دیده حزب‌الله در برابر پیشروی زمینی اسرائیل و انتخاب دوباره ترامپ و سرانجام سقوط بشار اسد در نظر بگیریم، همگی نشانه‌هایی از اتفاقات بزرگی است که در کنار ما شکل می‌گیرد و در سرنوشت ما تأثیر می‌گذارد

با توجه به تحولات شکل‌گرفته به این پرسش اساسی بپردازیم که تجربه ما از این رویدادها چیست و چطور می‌شود ایران را در چنین توفان‌های سهمگینی از گزند حوادث محفوظ داشت. در ماجرای سوریه، کشوری که آشکارا دخالت داشته، همان کشور دوست و برادر ترکیه است که از قبل نزاع‌های منطقه‌‌ای بیش از همه منتفع شده است. همین بهره‌مندی در دوران جنگ هشت‌ساله ایران و عراق نیز برای ترکیه حاصل شد و اقتصاد، تجارت گردشگری و حضور بین‌المللی خود را رونق بخشید. اینک این همسایه از بیان مطامع ارضی هم چندان ابایی ندارد، این در حالی است که دشمن مشترک ما به عنوان امت اسلامی، اسرائیل است. بشار اسد نیز شخصیتی ضداسرائیلی بود و در مسائل مالی در مقایسه با سران کشورهای اسلامی از پایبندی بیشتری برخوردار بود. با این حال سقوط کرد و چپ و راست در سوریه از آن اظهار خرسندی کردند. البته نمی‌توان از جنایت‌های او در حق مردم بی‌گناه و معترض چشم پوشید. اما به هر حال در عمل معلوم شد نه اسرائیل مسئله اصلی جهان اسلام است و نه گروه‌های مقاومت یکپارچه هستند. چنانکه در همین ایام مهم‌ترین هسته مقاومت یعنی حماس در بقایای غزه از سقوط اسد اظهار خوشحالی کرد و آن را تبریک گفت، یعنی موضع آنها در این زمینه با نتانیاهو، سیاست‌مدار خون‌خوار جهان معاصر و قاتل کودکان و مردم غزه یکی شد. در چنین وضیعتی ایران را چگونه دریابیم؟ در این آشفته‌بازار جهانی و منطقه‌ای، حفظ و گسترش انسجام ملی امری حیاتی است، هم برای کشور به عنوان یک سرزمین هم برای همه ایرانیان و ایران‌دوستان.

جای خوشبختی است که رئیس‌جمهور محترم به ایده وفاق ملی پایبند هستند و در پی لوازم آن اما بایستی از تجربه‌های ملی خودمان نیز بهره ببریم. در اوایل انقلاب طرحی ارائه شد که انتخاب مسئولان محلی از بین اهالی همان منطقه صورت گیرد و چنین شد اما چندان بر پایداری ملی نیفزود و گاهی به ضد خود تبدیل شد. اینکه در کشور از همه ظرفیت‌های این سو و آن سو بهره بگیریم، امری مسلم، واضح و حتی ضروری است. ولی باید مراقب بود که این کار 

اندک اندک زمینه‌ساز تفرقه و شکاف میان ایرانیان نشود و اصلا همین تعبیر ایرانیان یا ملت ایران یا مردم ایران، چه اشکالی دارد که این همه از قوم و قومیت سخن می‌گویم، چون همان اقوام هم اگر نیک بنگریم چندان یکدست نیستند. اگر فرضا مسئولان اداری، مالی، سیاسی و فرهنگی لایق را از نقاط مختلف برای مناطق گوناگون کشور انتخاب کنیم، آیا این بهتر است یا آنکه خود را مقید کنیم به انتخاب آنها در محل تولد یا سکونت‌شان؟ به قول قدما مسقط‌الرأس آنها و در این صورت آیا واقعا آنها را محدود نکرده‌ایم؟ چه اشکالی دارد که استاندار پایتخت از آذربایجان یا خوزستان یا کردستان یا بلوچستان باشد؟ اگر این روال را پیش بگیریم، لابد پس از مدتی بایستی در کارت ملی هم عنوان جدیدی بیفزاییم. زمانی در آمارگیری ادوار پیشین از مسقط‌الرأس و دین و مذهب هم سؤال می‌شد، اما به دلایل منطقی آن را حذف کردند. اگر این شیوه را ادامه دهیم، عملا که فدراسیونی از ایران درست کرده‌ایم که در این آشفته‌بازار منطقه‌ای در واقع می‌تواند قدم نخست برای تجزیه ایران باشد. در حالی که در همه امور نگاه به امر ملی، اولویت دارد، از ستارخان بیاموزیم. ستارخان چند ماه کوچه به کوچه و خیابان به خیابان با عوامل خون‌ریز استبداد همچون صمدخان مراغه‌ای جنگید و نه تنها مشروطه را به آذربایجان برگرداند بلکه با سپاهی به تهران آمد و مشروطه را دوباره برقرار کرد. یعنی آن پهلوان به ایران در تمامیت آن و به تهران به عنوان مرکز ایران پایبند بود. به هر حال ادبیات و عمل دولتمردان هرچه بلندمرتبه‌تر بایستی در همان چارچوب امر ملی، آشتی ملی، وفاق ملی و تقویت مبانی ملی ایران باشد و لازمه آن مشارکت واقعی و حداکثری همه ایرانیان در هر کجای کشور و با هر زبان و هر آداب و رسوم در اداره امور از بالاترین سطوح تا سطوح میانی و پس از آن است. ایران بسیار مهم است، مراقب ایران باشیم. 

روزنامه خراسان

سیاست ایران  در سوریه؛ عقلانیت بدون انقضا

 جعفر یوسفی 

پس از سقوط دولت بشار اسد، برخی در داخل کشورمان با ادبیاتی که بیشتر بوی بی‌خبری از منطق ژئوپلیتیک می‌دهد، به سیاست‌های جمهوری اسلامی ایران در دهه اخیر حمله کردند. این جریان‌ها که همواره در تکرار تحلیل‌های سطحی تبحر دارند، حضور ایران در سوریه را بیهوده و غیرعقلانی خوانده‌اند. اما آیا این نگاه، چیزی جز انکار حقایق منطقه‌ای و تقلیل امنیت ملی به بازی‌های سیاسی است؟ داعش، کابوسی که جهان را به لرزه انداخت، پدیده‌ای نبود که بتوان دربرابر آن بی‌تفاوت بود. این گروه تروریستی که توسط آمریکا و اسرائیل پرورش یافت، با جنایات بی‌رحمانه‌اش، امنیت منطقه و جهان را به خطر انداخت. صحنه‌های دلخراش از کشتارهای دسته‌جمعی، فیلم‌های مستند از وحشیگری و تخریب شهرها و خرید و فروش زنان مسلمان در وسط میادین شهر تنها بخشی از این تراژدی جهانی بود. در چنین شرایطی، ایران تصمیم گرفت که با این تهدید در هزاران کیلومتر دورتر از مرزهای خود مقابله کند. این سیاست نه تنها منافع ملی ایران را تامین کرد، بلکه جامعه جهانی را از تهدیدی بی‌سابقه نجات داد. آیا اصلاح‌طلبان فراموش کرده‌اند که داعش چگونه در تهران عملیات تروریستی ترتیب داد و مجلس شورای اسلامی و حرم امام خمینی(ره) را ناامن کرد؟ آیا به یاد ندارند که این گروه تروریستی چگونه به زائران مزار حاج قاسم در کرمان و حرم شاهچراغ حمله کرد؟ اگر ایران در سوریه نمی‌ایستاد، آیا سایه وحشت داعش به مرزهای غربی ایران نمی‌رسید؟ این دوستان که شعار «دفع سایه جنگ» سر می‌دهند، چطور هزینه‌هایی را که ایران در دهه اخیر در سوریه انجام داد در راستای همین دفع سایه جنگ نمی‌بینند؟
حضور ایران در سوریه، یک تصمیم استراتژیک بود که از تبدیل مرزهای غربی ایران به جبهه‌ای برای جنگ‌های فرسایشی جلوگیری کرد. منتقدانی که امروز از هزینه‌های ایران در سوریه برای تسویه حساب‌های سیاسی استفاده می‌کنند، به‌نظر نمی‌رسد تفاوت «هزینه» و «سرمایه‌گذاری» را درک کرده باشند. این حضور نه تنها امنیت ایران را تضمین کرد، بلکه فرصت‌های اقتصادی بی‌شماری برای بازسازی سوریه و مشارکت در پروژه‌های زیرساختی این کشور ایجاد کرد. اگرچه ممکن است بحث‌هایی درباره نحوه بهره‌برداری دولت وقت ایران از این فرصت وجود داشته باشد، اما اصل این سیاست، عقلانیتی غیرقابل انکار داشت. سوریه قبل از سال ۲۰۱۱ میلادی، هدف سرمایه‌گذاران بین‌المللی بود. کارخانه‌های مدرنی در این کشور تاسیس شد و شهر حلب آن‌قدر پیشرفت کرد که به یکی از بزرگ ترین شهرک‎های صنعتی غرب آسیا تبدیل شده بود.
از سوی دیگر، سوریه کشوری بود که در خط مقدم مقاومت علیه رژیم صهیونیستی ایستاد. این کشور، تنها دولت عربی بود که آرمان فلسطین را رها نکرد و به سازش با اسرائیل تن نداد. حمایت ایران از سوریه، در واقع حمایت از آرمان‌های انسانی و مقابله با تجاوزگری صهیونیستی هم بود. آن دسته از افرادی که این سیاست را «غیرعقلانی» می‌خوانند، شاید عقل را به مفهومی تقلیل داده‌اند که بیشتر شبیه ابزاری است برای تسویه حساب های گذشته. همین الان هم که دولت اسد سقوط کرده است رژیم صهیونیستی از بمباران زیرساخت‌ها و تجهیزات نظامی سوریه دست برنمی‌دارد، چون می خواهد تمام کشورهای اسلامی در اطرافش آن قدر ضعیف باشند که نتوانند دربرابر آن صف‌آرایی کنند.
انتقادهای برخی جریان ها و رسانه های داخلی که سیاست‌های ایران در سوریه را به چالش کشیده اند، بیش از آن که بر منطق و تحلیل عمیق استوار باشد، بر اساس پیش‌فرض‌های سطحی و محدود شکل گرفته است. تاریخ نشان داده که حضور به‌موقع ایران در سوریه، نه تنها امنیت ملی را تضمین کرد، بلکه جامعه جهانی را از تهدیدی عظیم نجات داد. جای شگفتی است که به جای قدردانی از این سیاست استراتژیک، برخی جریان‌های داخلی در پی تخریب آن هستند. قضاوت تاریخ، قضاوتی عادلانه خواهد بود؛ اما تاریخ قطعاً برای ساده‌نگری و تقلیل واقعیت‌های ژئوپلیتیک به بازی‌های حزبی جایی نخواهد داشت.
روزنامه رسالت

فروپاشی سوریه از نظرگاه جنگ شناختی

 ۱- یک مفاهیم کلیدی در جنگ شناختی وجود دارد، بدون اعتنا به آن، شکست در هر نبردی را محتوم می‌نماید.
الف- اطلاعات میدان و آنچه در واقع بیرون از ذهن می‌گذرد یک کلید است. تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی مبتنی بر آن اطلاعات، کلید دوم است.
ب- تکنیک‌ها و روش‌ها در به‌کارگیری نوع تصمیمات، کلید سوم است. محاسبات و ارزیابی نتایج در حوزه نظامی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، کلید چهارم است.
هر نظام حکمرانی نخواهد یا نتواند هر کلید را در قفل مشکلات و معضلات خود بیندازد رو به فروپاشی و انهدام پیش می‌رود.
۲- بشاراسد در فتنه داعش با آنکه دشمنان سوریه در چندقدمی کاخ ریاست جمهوری بودند با تصمیم درست، فتنه و خطر داعش را دفع کرد. اما در واقعه عظیم و تاریخی طوفان‌الاقصی پابه‌پای مقاومت نیامد. ارتش سوریه در یک جنگ شناختی پیچیده گرفتار آمد و به دلیل عدم دسترسی به اطلاعات درست و تحلیل وقایع به تصمیمات نادرست رسید. این تصمیم نادرست، نظام و حکمرانی در سوریه را از حالت بد به بدتر و اکنون به سمت بدترین حالت سوق می‌دهد.
۳- شبکه‌های اجتماعی آوردگاه «تله افکار و اراده‌ها» در سوگیری شناختی هستند. سوگیری شناختی روشی است که فرد، «وقایع»، «حقایق» و «افراد دیگر» را از باورهای خاص بیرون از خود می‌گیرد.معمولا خبر اول از یک حادثه یک «لنگرگاه اطلاعاتی» است. باراندازهای خبری در این لنگرگاه پهلو می‌گیرند. قبل از هجوم تروریست‌ها از شمال و جنوب اخباری از این دست که اسد فرار کرده ، ارتش تسلیم شده
 و ... درحالی‌که همه چیز جای خود بود ، به‌عنوان خبر اول در همه‌جا مثل برق و باد پیچید. شد آنچه باید می‌شد!!
آبشارهای خبری و اطلاعاتی یکی پس از دیگری سرازیر شد. هر کس باور خود را براساس باورهای ظاهری دیگران بنا می‌کرد.
۴- یک نگاه کلی به تحولات سوریه نشان می‌دهد نظم قدیم به‌هم‌ریخته و نظم جدیدی شکل نگرفته است.
اینکه این ۳۷ گروه مهاجم کیک قدرت را با چه نسبتی از سهم و سهام خود می‌خواهند تقسیم کنند معلوم نیست. آیا در توزیع قدرت، آشوب و جنگ داخلی کلید زده می‌شود یا کشور به سمت آرامش و نظم پایدار می‌رود ، معلوم نیست.
برای پیش‌بینی آینده باید به چند سؤال پاسخ داد؛ بازی جدید در سوریه چیست؟
بازی‌ساز اصلی آن کدام است؟ بازیگران آن چه مرام و مسلک و هدفی دارند؟
شکل حکمرانی چگونه خواهد شد و بازیگران در درون و بیرون حاکمیت به کدام سمت‌وسو خواهند رفت؟
۵- سهم رژیم صهیونیستی از این تحولات چیست؟ اخبار چندروزه پس از سقوط دمشق نشان می‌دهد سهم رژیم ، اشغال بخشی از سوریه ، انهدام زیرساخت‌های نظامی و دفاعی سوریه است.
این اقدامات به خاطر آن است که رژیم اشغالگر قدس نیاز دارد یک پیروزی را در کارنامه خود ثبت کند تا سرپوشی بر شکست‌های آنان در غزه و لبنان شود.
هم‌زمان مذاکرات آتش‌بس در غزه به مبادله اسامی اسرا        رسیده است و ممکن است اسرائیل در چند روز آینده آتش‌بس یا بهتر بگوییم شکست در غزه را بپذیرد.
ننگ این شکست را می‌خواهد با تحولات در سوریه و توفیقات رژیم در اشغال بخشی از خاک سوریه بپوشاند.
۶- اوضاع را از نظرگاه ملت ایران چگونه می‌شود تحلیل کرد. یک بازی خونین از طوفان‌الاقصی شروع شده است. نیمه اول این بازی رژیم صهیونیستی در همان دقایق اول چند گل خورده که تا پایان نیمه اول نتوانست جبران کند.
گل اول : به باد رفتن حیثیت ، امنیت نظامی ، سیاسی و اجتماعی
گل دوم : پذیرش تلفات و دادن اسیر که در هیچ جنگی سابقه نداشت.
گل سوم : از دست دادن مشروعیت سیاسی رژیم با رسوایی نقض حقوق بشر ، قتل‌عام کودکان و زنان، نسل‌کشی و ارتکاب جنایت جنگی
گل چهارم : محکومیت در دادگاه لاهه و صدور حکم دستگیری نتانیاهو و وزیر جنگ او به‌عنوان جنایتکاران جنگی
گل پنجم : میلیاردها دلار خسارت اقتصادی و خسارت نظامی
گل ششم : اوج‌گیری اختلافات داخلی و ظهور اردوکشی خیابانی علیه نتانیاهو و باند تبهکارش
در این نیمه رژیم با همه تلاش‌های جنایتکارانه به زعم خود جنگ پیجری و ترور رهبران مقاومت در غزه و لبنان را جزء فتوحات و جزء گل‌هایی که در این بازی ردوبدل شد ثبت کرد. اما کسی رژیم را برنده بازی در دور اول نشناخت و تلقی سردمداران رژیم هم همین بود.
نیمه دوم رژیم پس از یک سال تلاش بی‌حاصل حمله به لبنان را کلید زد. فکر می‌کرد می‌تواند ناکامی‌های نیمه اول را جبران کند. اما شکست مفتضحانه نیروی زمینی و تلفات زیاد، آن‌ها را به عقب‌نشینی و نهایتا پذیرش آتش‌بس مجبور کرد.
این در حالی است که عمده توان نظامی حزب‌الله هم در نیروی انسانی و هم در حوزه تجهیزات و امکانات همچنان دست‌نخورده باقی‌مانده است.
۷- به نظر می‌رسد از میان گردوخاک براندازی اسد در دمشق یک دولتی با گرایشات اخوانی متمایل به ترکیه روی کار خواهد آمد.
سهم ترکیه در وزن‌کشی در غرب آسیا با تصمیمات نشست آستانه فریز شده بود. دلایل این فریز این بود که فتنه داعش در عراق و شام برچیده شود که شد.
اکنون ترکیه سهم خود را با استفاده ازاوضاع طوفانی منطقه نقد کرده است.
باید دید دولت جدید در دمشق و همچنین ترکیه با تجاوز اسرائیل به سوریه چه می‌خواهند بکنند؟!
اگر سکوت کنند و اشغال را بپذیرند معلوم است با صهیونیست‌ها و آمریکایی‌ها بسته‌اند!
لذا بازی ترکیه و مخالفان اسد در داخل بازی بزرگ‌تر آمریکا و رژیم صهیونیستی قرار دارد. اگر ترکیه و حکام جدید دمشق به مقابله با صهیونیست‌ها بپردازند باید پذیرفت که سوریه دوباره به حلقه مقاومت پیوسته است.
معارضین که با شعار الله‌اکبر دمشق را فتح کردند باید دید خدا را واقعا بزرگ‌تر از هر چیز می‌دانند یا آمریکا و اسرائیل را بزرگ‌تر از خدا!
سقوط اسد در دمشق یک تهدید جدی برای مقاومت بود. اما اگر خدا بخواهد از دل این تهدید فرصتی پدید خواهد آمد و دودمان صهیونیست‌ها را در قدس شریف به باد خواهد داد.

روزنامه وطن امروز
 
مأموریت 13 ساله ایران و رؤیای خام جولانی
 محمد جلیلی
* در 11 روز چه بر سر سوریه آمد؟
ترکیه - با رؤیای تشکیل اتحاد عثمانی بزرگ و آموزش سنی‎های معارض منشعب از داعش و جبهه النصره- به تشویق اطلاعاتی و تأمین تسلیحاتی آمریکا - با هدف بازگشت امنیت تدریجی به اسرائیل، بهره از نفت و هم‌جبهه‌سازی توسعه‌طلبی ترکی با اهداف سیاست خارجی غرب - ضمن حمایت عملیاتی اسرائیل – به ‌عنوان پشتیبان هوایی گروه‌های تروریست و تخریب‌کننده زیرساخت‌های نظامی، آموزشی و عمرانی سوریه به نیابت از داعش برای آلوده نشدن چهره‌ بزک‌کرده‌ معارضان به توحش گذشته - همچنین با کمک مالی و پهپادی اوکراین و آلمان و سازمان‌دهی 25 هزار شبه‌نظامی مسلح - تروریست‌های سابق گردآمده از 1400 گروهک مستقر در سوریه و عراق و نومسلمانان افراطی جذب‌شده از مساجد سلفی مستقر در 90 کشور - به اشغال سرزمینی سوریه در روز آتش‌بس اسرائیل و لبنان دست زد. این عملیات مسلحانه که با عنوان جنبش مردمی تبلیغ می‌شد، 11 روز پس از تصرف حلب به سقوط دمشق و خروج بشار اسد انجامید و با شادی گروه‌هایی از مردم همراه بود که با عکس‌هایی از صدام به جشن و پایکوبی می‌پرداختند؛ گروه‌هایی که خاندان علوی اسد را به دلایل عقیدتی، از مرتدان اسلام خوانده و از احتمال به قدرت رسیدن طوایف اموی‌مسلک خود خشنود بودند.
* چرا سقوط سوریه به‌سرعت اتفاق افتاد؟
از آنجا که خاندان اسد - پدر و پسر - از سال 1971 بر مسند قدرت نشسته و 53 سال بر اریکه‌ سیاست بودند، ‌بسیاری از گروه‌ها و اقوام دیگر سوری نیز در سر خیال به قدرت رسیدن طوایف بومی خود را داشتند اما ساختار سیاسی سوریه شرایط را برای این رقابت سیاسی به منظور حضور چنین تفکراتی مهیا نمی‌کرد و در مقاطعی با تحرکات و اعتراضات آنان برخوردهای سرکوب‌گرایانه و اقتدارمنشانه‎ای می‌شد که نارضایتی‌های برحق و صداهای دلسوز را نیز خاموش می‌کرد. بنابراین تک‌صدایی نسبی سیاسی وجود داشت و اگرچه سوریه با اختلافی بسیار از برخی کشورهای عربی منطقه - مانند مصر، عربستان، اردن و امارات - به طرزی دموکراتیک و غیردینی سیاست‌های کلی خود را پیش می‌برد و انتخاباتی - هرچند غیررقابتی - هنوز در آن جریان داشت اما از آنجا که رژیم بشار وابسته به بلوک شرق بود و با تمایلات آمریکایی سازگاری نمی‌کرد، مدام در نقشه‌ عبری - عربی غرب، تحت ‌فشار تبلیغاتی و تهدیدات امنیتی قرار داشت. بنابراین از سال 2011 که از سمت کشورهایی چون قطر، اسرائیل و عربستان - با چراغ سبز آمریکا - تصمیم به اسقاط بشار از طریق تسلیح معارضان داخلی آن و صدور تروریست‌های جهانی به سوریه گرفته شد، با از بین بردن تعمدی زیرساخت‌های سوریه و تصرف چاه‌های نفت شمال به دست این گروه‌ها، دولت بشار بشدت فقیر ماند و مردم سوریه نیز خود را در ناامنی و تورم 700 درصدی فزاینده اقتصادی، مبتلا به بیکاری 80 درصدی و فقر و ناامیدی 5 برابری و یک فرسایش اجتماعی و سیاسی مداوم یافتند. 500 هزار کشته و 7 میلیون آواره حاصل از جنگ‌های داخلی با گروه‌های تروریستی معارض و بیش از  200 میلیارد دلار خسارت به زیرساخت‌های عمرانی آن، مساوی با ورشکستگی روانی و عقب‌ماندگی 50 ساله‌ سوریه بود. اگرچه با کمک ایران و تشکیل محور مقاومت، بالاخره داعش منحل شد و بشار به‌رغم تخاصم غرب و کمک 400 میلیارد دلاری ناتوی عربی باقی ماند اما مردم آسیب‌دیده و خسته از جنگ و ارتش فقیری که در ماه کمتر از 100 دلار حقوق می‌گرفت، دیگر پس از 15 سال انگیزه‌ای برای رخداد جنگی جدید و کشتاری نو نداشتند، بنابراین از هر نوع تغییری به تمنای تحقق فصلی تازه حمایت می‌کردند و دل به شعارهای جدید گروهی نوظهور به نام تحریر‎الشام دادند که وعده‌ استقرار حکومتی عادلانه، آزاد و دموکراتیک شعارش بود و دیگر تصویری از هجوم نیروهای خارجی و قتل و غارت مخابره نمی‌کرد. این وعده‌ها در کنار بن‌بست سیاسی - اجتماعی و البته پروپاگاندای مستمر رسانه‌ای در تطهیر چهره جدید نیروهای معارض - که با شورش‌های محدود برخی مسلحان پنهان‌شده در شهرها و ارسال تصاویر ضبط‌شده از آنان با عنوان سقوط پیاپی شهرها بود - باعث شد دیگر انگیزه‌ای برای مقاومت و رؤیایی برای اصلاح شرایط سیاسی و بهبود اوضاع اقتصادی در آینده‎ این کشور به چشم نیاید، لذا مردم و ارتش رسمی به ‌جای تقابل با معارضان، در خانه ‌مانده یا در خیابان به تماشای سقوط خود نشستند.
* چرا ایران از حامیان بشار و حاضر در سوریه بود؟
حضور ایران در سوریه به خواست دولت سوریه به انجام رسید که به ‌طور رسمی، دست یاری برای مقابله با تروریست‌های مسلحی دراز کرد که پرچم سیاه تشکیل دولت شام و عراق را بر دست گرفته و به هر شهر و دیاری که می‌رسیدند، قتل‌عام مردان و کشتار کودکان و  تعرض به نوامیس ایشان و اسارت زنان علوی و ایزدی از خصوصیات ثابت‌شان بود. بنابراین ایران با درک ضرورت‌های امنیتی و وظایف انسانی خود، تصمیم به حضور مستشاری و سپس، سازمان‌دهی و مدیریت میدانی نیروهای مقاومت مردمی و منطقه‎ای گرفت و از میانه‌ کار نیز روسیه را نیز متقاعد کرد حمایت از شریک سیاسی خود را با بمباران مواضع تروریست‌ها تضمین کند. حضور ایران، نه ‌فقط جنبه‌ حمایت از کشور و دولتی را داشت که پرسابقه‌ترین شریک راهبردی و از معتمدترین همسایگان منطقه‌ای بود، بلکه در حقیقت ضرورتی فوری در تأمین امنیت مرزهای غربی کشور به شمار می‌رفت که در مقطعی شاهد حضور داعش در 60 کیلومتری کرمانشاه ایران بود. با این حساب، ایران هم برای حفظ شریک راهبردی و کهنه‌همراه سیاسی خود و هم برای دفاع از مردمی که جان، مال و ناموس‌شان بازیچه‌ مطامع غربی و اسلام جعلی آدمکشان تکفیری شده بود، همچنین برای دفاع از اماکن مقدس سوریه و حراست از عمق استراتژیک و دسترسی کریدوری خود به مدیترانه و لبنان، عقلانیت را در حضور شایسته دید. البته این واضح بود که رفتار خاندان اسد در شیوه‌ حکمرانی و نحوه‌ سیاست‌ورزی داخلی ایشان، مورد نقد و حتی تذکر ایران بود اما این را باید در نظر می‌داشت که شرایط نابسامان داخلی این کشور و تنوع خصمانه‌ سلایق سیاسی آن نیز جایی برای تحقق شرایط دموکراتیک باقی نمی‌گذاشت. به ‌واقع توقع زیادی از بشار در بهبود اقتصاد عمومی با آن ‌همه خسارت تحمیل‌شده از دشمنان خارجی و تروریست‌های مواجب‌بگیر معارض نبود. با درک مشکلات تاریخی این کشور برآمده از سایکس - پیکوی انگلیسی - فرانسوی، می‌توان گفت ایران جایگزینی بهتر از خاندان اسد برای حفظ تمامیت ارضی سوریه، ‌تأمین ثبات و امنیت مردم و البته قطع دست آمریکا و اسرائیل از این کشور نمی‌دید. آن هم دولتی که تنها حامی ایران در تمام دوران دفاع‌مقدس و تأمین‌کننده‌ نخستین موشک‌های ایرانی علیه دیکتاتوری متجاوز صدام بود. دولتی که به‌رغم اعتقاد به سکولاریسم سیاسی، تدین علوی، اصالت عربی و اندیشه‌ چپ سوسیالیستی خود، هیچ‌گاه پشت جریان مقاومت را خالی نکرد و تمام تهدیدات آمریکایی، اروپایی و اسرائیلی را تا مرز ترور و تجاوز و جنگ، به جان خرید اما تا آخرین روز هم، وفاداری خود به ایران و لبنان را نفروخت و خام تعصبات عربی و وعده‌های غربی نشد. 
* چرا ایران مخالفتی نکرد و سوریه را واگذار کرد؟
ایران برای انجام هرگونه اقدامی در جهت کمک به اوضاع سوریه، حفظ دولت و رهایی مردم از تجاوز و اشغالگری آمادگی داشت و نمایندگانش را هم برای طرح کیفیت این موضوع و طرح‌های موجود به دولت مستقر این کشور فرستاد اما دیگر نه بشار انگیزه‌ای در ادامه و امیدی به آینده برای تداوم خود می‌دید، نه ارتش بی‌جیره و مواجب عزمی برای دفاع داشت و نه مردمی که در تنگنای اقتصادی تحریم‌های آمریکایی و خرابی‌های برجا مانده از جولان تروریست‌های خارجی بودند، تصمیم به ادامه آن شرایط داشتند. بنابراین با پایان درخواست یاری از ایران و بی‌فایدگی تداوم حضور برای مردم سوریه، منطقی‌ترین کار، سپردن سرنوشت خودساخته این کشور به اراده‌ جدید مردم بود. سیاست تاریخی ایران، با سیاست آمریکایی‎ها در تعارض جدی است؛ آمریکا عادت به این رفتار دارد که علیه کشورهای معارض با منافع خود، تروریست پرورش دهد و به جان ایشان بیندازد و بعد با طرح ضرورت نجات مردم، بدون کسب دعوتنامه رسمی به خاک آن کشور تجاوز کرده و تا هر زمان که صلاح بداند، اشغالگری‌اش را دائمی کند؛ سر آخر نیز با مشکلاتی بیش از گذشته آن را واگذار کند؛ مثل خیانتی که آمریکا در افغانستان به مردم کرد اما مادام که ایران بود، امنیت سرزمینی سوریه تداوم داشت، دولت مستقر بود، حرم‌ها در احترام کامل و جان و مال و ناموس مردم در آرامش به سر می‌برد. اینکه سوری‌ها به دلایل گوناگون، بخواهند این بار سرنوشت خود را با ترک‌ها بسازند یا فرد دیگری را جایگزین دولت کشورشان کنند، تصمیم با خودشان است اما پیش‌بینی ایران با درک واقعیت‌های قومی و مذهبی سوریه و دخالت‌های متجاوزانه‌ طرف‌های عربی، ترکی، عبری و غربی، این است که این کشور بدون بشار و نیروهای مقاومت، سرنوشتی جز هرج‌ومرج، جنگ داخلی، توسعه فقر و ناامنی و در نهایت تجزیه سرزمینی نخواهد داشت. ماموریت ایران به پایان رسید تا فصل تازه‌ای از درس‌های تاریخ برسد!
* آیا هزینه‌های مادی و انسانی ایران در سوریه هدر رفت؟
ایران در تمام این مدت حدودا 13 ساله، چندده میلیون دلار هزینه کرد که در مقایسه با هزینه‌ 7 هزار میلیارد دلاری آمریکا در طرح محاصره‎ ایران با اشغال عراق و افغانستان و تجهیز تروریست‎های منطقه‎ای معارض مقاومت، بسیار ناچیز است. ما 5000 شهید و چندین هزار جانباز مقاومت نیز تقدیم آرامش و امنیت منطقه کردیم. سوال بهتر آن است که بپرسیم: اگر ایران به سوریه نمی‌رفت، هزینه‌ حوادث دومینووار بعدی برای توسعه و امنیت ملی ایران چقدر بود؟ هزینه‌ سقوط 13 سال پیش بشار، هزینه‌ تکثیر و تجهیز 13 ساله‎ تروریست‌ها در سوریه و عراق، هزینه‌ روی کار آمدن مهره‌ سیاسی مطلوب غرب در سوریه و تبدیل بهترین حامی سیاسی - امنیتی در منطقه به اصلی‌ترین مخالف منطقه‎ای، هزینه‌ قطع دست ایران از پروژه‌های عمرانی و اقتصادی و عدم دسترسی ارتباطی ایران به مدیترانه و لبنان چقدر بود؟ هزینه‌ توسعه تهدیدات داعش و تبدیل آن به یک دشمن بی‌قاعده یا اسرائیل دوم که به‌ سوی مرزهای ایران می‌آمد، با چه میزان خرج جبران می‌شد؟ به معنای بهتر،‌ اگر 5000 شهید مدافع حرم، جان گرانمایه‌شان را اهدای تشکیل محور مقاومت و حفظ سوریه و حرم‌های شریف نمی‌کردند، چندصد هزار ایرانی باید در تهران، اصفهان، تبریز، کرمانشاه، خوزستان و خراسان، در حملات تروریستی این دولت منحوس تروریستی از بین می‌رفتند؟ اگر ایران چندده میلیون دلار از بودجه چند هزارمیلیاردی‌اش را به دفاع از امنیت منطقه‌ای اختصاص نمی‌داد، هزینه‌ 13 سال جنگ مرزی و نفوذ انتحاری‎های شهری به ایران کشیده شده و عقب‌ماندگی از توسعه 13 ساله، تعطیلی دانشگاه‌ها و فعالیت‌های فرهنگی و هنری، نقصان خدمات عمومی و بهداشتی، توقف گردشگری داخلی و جذب سرمایه‌گذاران خارجی و آسیب‌های روانی و یأس اجتماعی این گروه‌های معارض به زیرساخت‌های عمرانی و دفاعی و سیاسی ایران چقدر بود؟ اصلا می‌شود گفت اگر ایران به امنیت سوریه و جلوگیری از گسترش داعش فکر نمی‌کرد، آیا امروز وجود خارجی داشت؟  
باید توجه داشت راجع به 120 هزار تروریست مسلح و متوحشی صحبت می‌کنیم که قرار بود منطقه را بگیرند و تمام امکانات غرب در اختیارشان قرار داشت تا ضمن اسلام‌هراسی، پایان مقاومت منطقه‌ای و تشکیل ائتلاف عبری - عربی، پیشرفت ایران را مختل کنند و این اعلان رسمی آنها بود که دشمن اولمان شیعیان رافضی و صفوی‌های فارسی ایران‌ هستند! بهتر است بگوییم اگر ایران 13 سال پیش به داد سوریه نمی‌رسید، امروز کدام نیروی منطقه‎ای به داد خودش می‌رسید؟
آیا پایگاه منطقه‌ای و همسایه‎ای همسو برای از دست دادن داشت که امنیت و توسعه داخلی‌اش را با ارتقای توسعه و علم و فناوری‌های صنعتی و دفاعی تضمین کند و بتواند از درون کشورهای منطقه، یک اعتقاد راسخ مقاومت‎جویانه برای دفاع از ارزش‌های اسلام راستین سیاسی و ضدیت با نقشه غرب در خانه‎ شرق، برون آورد؟
* آیا ایران آینده‎ سوریه را به طرح ترکیه و اسرائیل باخت؟
غرب سال 2015 سوریه را از آن خود می‌دید، این ایران بود که برای 13 سال سوریه را از چنگال توطئه‎گران غربی و سلفی بیرون آورد و سیاست‌های منطقه‎ای خود را با همراهی این کشور پیش برد. لبنان را تقویت کرد، اجازه‌ تأسیس کریدور جایگزین اسرائیل را نداد و از طرفی قدرت منطقه‌ای و بازدارندگی امنیتی‌اش را با ۲ عنوان توان نظامی و شرکای راهبردی - به بیان غربی‎ها نیروهای نیابتی - تأمین می‌کرد. ایران در این سال‌ها توانست قدرت موشکی و پهپادی‎اش را با سرعتی تصاعدی در حجم و کیفیتی خارق‌العاده ارتقا دهد و نیروهای بومی و خودجوش در سوریه تربیت کند که به طرح مقاومت معتقد بوده و با اهداف ایران همسو باشند. از طرفی حضور ایران در سوریه نمایش باشکوهی از افزایش قدرت منطقه‌ای آن برای شروع کار مشترک با قدرت‌های جهانی چون روسیه بود، تا حدی که پس از 10 سال، روس‌ها را به ‌عنوان ابرقدرت نظامی جهان متقاعد کرد به تسلیحات ارتقایافته‌ ایرانی و استراتژیست‎های امنیتی آن نیازمندند. ایران از تهدید فرصت ساخت و حالا که حائز بازدارندگی متکی به خودیاری شده است، از زمین سوریه بازمی‌گردد؛ زمینی که دیگر ظرفیت تهدید‌آفرینی آن علیه منافع ایران کاهش‌یافته و ترکیه نیز بزودی درخواهد یافت تنها ابزاری برای اجرای مقصود غرب بوده تا دست ایران را - به‌زعم خود - از عاملیت در این سرزمین کوتاه کند. در حقیقت اردوغان با جاه‌طلبی‌های هیجانی‌اش، سوژه‌ دوم اجرای یک کودتای غربی خواهد شد و سوریه نیز توان تبدیل به مهره‌ای سیاسی برای غرب را دیگر نخواهد داشت اما ایران بازی خود را به نحو احسن به نمایش گذاشت و حالا با کمترین هزینه و منافعی بسیار، با خرید یک فرصت 13 ساله می‌تواند در ردای یک شریک منطقه‌ای برای روسیه و چین و  صادرکننده‌ ایده‎‎ مقاومت بومی، ضمن ارتقای قدرت بازدارندگی خود تا مرز موشک‌های دوربرد و پهپادهای فوق پیشرفته و غنی‌سازی 60 درصد - ایستاده در فاصله‌ چندروزه تا توان دستیابی به تسلیحات اتمی - در برابر تهدیدات غرب ظاهر شود اما پیش‌بینی تلخ ایران نسبت به آینده‎ سوریه‌ای که دیگر اراده‌ مقاومت ندارد و در روز نخست اسقاط دولت اسد، بیش از 100 بار مورد تهاجم جنگنده‌های اسرائیلی و بمباران زیرساخت‌های نظامی و اقتصادی‌اش قرار گرفت، خوشایندتر از قبل نیست. وقتی با خروج نیروهای مقاومت و انصراف تاکتیکی ایران از بازی در زمین سردرگم سوریه، ارزش پول ملی آن تا 50 درصد سقوط کرد، روزگار فردای تسلیم‌شدگان تاریخ، معلوم است.
نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات