این روزها و پس از تحولات سوریه، عدهای به انکار یک کار بزرگ و ارزشمند جمهوری اسلامی در این کشور و منطقه با پرچمداری و پیشگامی سپهبد شهید «حاج قاسم سلیمانی» روی آورده و در جامعه شبههپراکنی میکنند.
در این میان، افرادی از اساس سیاست جمهوری اسلامی در ورود به سوریه را نادرست دانسته، این اقدام را برای کشور و ملت به دلیل هزینههای مادی و انسانی خسارتبار توصیف میکنند. گروهی هم با تصور اینکه هدف از ورود به سوریه حفظ حکومت «بشار اسد» بود، اکنون با سقوط حکومت وی، از هدررفت هزینهها و خون شهدا سخن میگویند. در ایام سالگرد شهادت سیدالشهدای جبهه مقاومت حاج قاسم سلیمانی، تبیین کار بزرگ این مجاهد فیسبیلالله از یک سو و پاسخ به شبهات مطرح در جامعه از دیگر سو، یک ضرورت و در واقع از مصادیق «جهاد تبیین» است.
اگر کسانی به دنبال فهم و درک درستی از کار بزرگ حاج قاسم سلیمانی و دیگر شهدای مدافع حرم هستند، باید شناخت و آگاهی دقیقی از طرحهای آمریکا برای منطقه غرب آسیا به دست آورند. همان طرحهایی که وقتی ترامپ در دور اول ریاستجمهوریاش وارد کاخ سفید شد، گفت ما در خاورمیانه بیش از هفت تریلیون دلار هزینه کردیم، اما هیچ چیزی به دست نیاوردیم!
همان طرحهایی که بایدن، رئیسجمهور آمریکا میگوید، ما در همه برنامههای خود در خاورمیانه شکست خوردیم و عامل این ناکامیها جمهوری اسلامی ایران و رهبری آن است!
سؤال این است که طرحهای آمریکا برای منطقه غرب آسیا یا همان خاورمیانه اصطلاح شده، چه بود؟ سؤال این است که در این طرحها، برای ایران چه خوابهایی دیده بودند؟ به دست آوردن یک فهم درست از طرحهای آمریکا، خیلی هم سخت و دشوار نیست؛ زیرا آمریکاییها با تصور موفق شدن در پیادهسازی این طرحها با استفاده از ابزار قدرت نظامی، از بیان و تشریح آن هیچ خودداری نکردند. آری، آمریکاییها با کمک رژیم صهیونی و دیگر متحدان خود، دنبال شکلدهی به یک خاورمیانه بزرگ یا خاورمیانه جدید بودند. ویژگی اصلی این به اصطلاح خاورمیانه بزرگ یا جدید، سلطه کامل و انحصاری ایالات متحده بر منطقه راهبردی غرب آسیا، به عنوان شرط لازم برای ایجاد نظم مورد نظر آمریکا، یعنی همان نظام تکقطبی و تحقق رهبری بلامنازع این کشور بر کل جهان بود. آمریکاییها برای شکل دادن به چنین خاورمیانهای، به بهانه مبارزه با تروریسم، به این منطقه لشکرکشی کردند، افغانستان و عراق را اشغال کردند و در برنامه خود، اشغال چند کشور دیگر و از جمله حمله به ایران را در نقشه خود تدارک دیدند! اسناد این طرحها و نقشهها که آمریکاییها دنبال میکردند، آن قدر زیاد است که امکان انکار آن نیست، مگر از روی لجاجت و با انگیزههای سیاسی که امروز در داخل کشور، متأسفانه عدهای این چنین عمل میکنند. برای رعایت اختصار و برای روشن شدن موضوع، یادآوردی یک سند تاریخی کفایت میکند. کسانی که امروز سیاستهای جمهوری اسلامی ایران در منطقه و رفتن به سوریه را نادرست و خسارتبار توصیف میکنند، عمدتاً وابسته به همان جریان سیاسی هستند که بعد از اشغال افغانستان و عراق، اشغال شدن ایران را هم قطعی دانسته، راه نجات از مصیبت اشغال کشور را، در کوتاه آمدن و دست برداشتن از شعارهای انقلاب و همراه شدن با نظم نوین جهانی مورد نظر آمریکا اعلام کردند. نگارنده این سطور به این جماعتی که امروز، زبان گشوده و میگویند سیاستهای منطقهای جمهوری اسلامی در ورود به مسائل دیگر کشورها از اساس نادرست بود، توصیه میکند؛ نامه سر گشاده ۱۲۷ نماینده مجلس ششم به رهبر حکیم انقلاب اسلامی را بازخوانی کنند و ببینند که همفکران آنها حدود بیست سال پیش برای اشغال نشدن ایران، از رهبر معظم انقلاب چه درخواستی داشتند. خوب است نسل جوان بداند که نویسندگان آن نامه با اشاره به اشغال دو کشور شرقی و غربی ایران، یعنی افغانستان و عراق، با صراحت گفتند با توجه به اوضاع منطقه و طرحهای آمریکا، به زودی ایران هم اشغال خواهد شد و ما هم هیچ کاری در برابر این اشغالگری نمیتوانیم انجام دهیم! نمایندگان اصلاحطلب مجلس ششم در نامه خود، نوشیدن جام زهر از سوی رهبر حکیم انقلاب اسلامی و کوتاه آمدن در مقابل آمریکا را، تنها راه نجات ایران اعلام کردند.
از لشکرکشی آمریکا به افغانستان و عراق، حدود بیستوسه سال میگذرد. آمریکاییها پس از شکست در تداوم اشغالگری کشورهای دیگر به سبک افغانستان و عراق، با کمک رژیم صهیونی، نابودی حزبالله لبنان را دنبال کردند که در نهایت، در جنگ ۳۳ روزه برای اولین بار یک شکست تاریخی برای صهیونیستها رقم خورد. آمریکاییها به دنبال این ناکامیهای خسارتبار برای خود و متحدانشان، بحران سوریه را با همان هدف تغییرات در خاورمیانه با استفاده از جریان انحرافی سلفی تکفیری پدید آوردند.
جریان تکفیری یا همان گروه تروریستی داعش با تشکیل دولت به اصطلاح اسلامی در بخشی از سوریه، با حمایتهای گسترده آمریکا و متحدان آن، بخشهایی از عراق را هم تصرف و خود را به مرزهای ایران نزدیک کرد. این جریان با یک نگاه افراطی با صراحت از نابودی و با خاک یکسان کردن کربلا، نجف، کاظمین و سامرا سخن گفت و اعلام کرد، بعد از عراق نوبت ایران است!
حال سؤال این است که چه کسی این توطئههای خطرناک آمریکا، رژیم صهیونی و گروههای تروریستی، چون داعش دست ساخته آمریکا علیه منطقه، جهان اسلام و ایران اسلامی را خنثی کرد؟ افرادی که امروز شبههافکنی در خصوص درستی سیاستهای جمهوری اسلامی در منطقه و از جمله رفتن به سوریه و عراق را دنبال میکنند، بدانند که خود آمریکاییها، صهیونیستها و داعشیها، جمهوری اسلامی ایران را عامل اصلی شکست طرحهای خود اعلام میکنند. طرحهایی که در صورت به نتیجه رسیدن، از پیامدهای قطعی آن، نابودی انقلاب اسلامی، ساقط شدن جمهوری اسلامی و از بین رفتن استقلال و تمامیت ایران بود.
آری، کار بزرگ حاج قاسم و دیگر شهدای مدافع حرم و همرزمان این شهدا در چارچوب سیاستهای درست و منطقی جمهوری اسلامی، خنثیسازی این طرحها و نقشههای خطرناک علیه اسلام، کشورها و ملتهای منطقه و از جمله کشور و ملت ایران بود. بنابراین، عزت ملی، عظمت، استقلال و تمامیت ارضی ایران را تا ابد مدیون کار بزرگ حاج قاسم و نیروهای تحت امرش میدانیم؛ کسی که او خود را سرباز رهبر حکیم انقلاب اسلامی، حضرت امام خامنهای (مدظلهالعالی) میدانست.