صفحه نخست >>  عمومی >> ویژه ها
تاریخ انتشار : ۳۰ بهمن ۱۴۰۳ - ۰۷:۵۹  ، 
کد خبر : ۳۷۲۷۱۶

یادداشت روزنامه‌های سه‌شنبه ۳۰ بهمن ۱۴۰۳

مدیرانی که همیشه زیر سایه پنهانند، نیم قرن مقاومت در برابر تهدیدات نرم‌افزاری، استیصال؛ دلیل رفتار صهیونیست‌ها در لبنان؛ یادداشت برخی از روزنامه‌های امروز می‌باشد.

عناوین اخبار روزنامه کيهان در روز سه‌شنبه ۳۰ بهمن

مدیرانی که همیشه زیر سایه پنهانند 

جعفر بلوری
1- «ضعف و ناکارآمدی خدمات درمانی در هند، ریشه‌ای عمیق دارد. خدمات درمانی دولتی در هند- حداقل در ظاهر- ارزان و به طورگسترده قابل دسترسی است و کارکنان آن عموما از صلاحیت‌های مورد نیاز برخوردارند. اما حتی فقیرترین هندی‌ها از تسهیلات درمانی بخش دولتی استفاده نمی‌کنند. در عوض خدمات بسیار گران قیمت‌تر، نامنظم‌تر و گاه حتی پرعیب و نقص‌تر بخش خصوصی را ترجیح می‌دهند. این به دلیل نوع رفتارِ غیرعقلانی هندی‌ها نیست. بلکه مردم قادر نیستند از امکانات دولتی که به سبب «کارگریزی» مختل شده است، هیچ درمانی دریافت کنند. اگر یک هندی از این امکانات دولتی بازدید کند، نه تنها هیچ‌ پرستاری را در آنجا نخواهد یافت بلکه ممکن است، حتی نتواند وارد ساختمان شود، چرا که در اکثر اوقات مراکز درمانی دولتی این کشور تعطیل‌اند. سال 2006 «سواماندیر» که یک سازمان غیر‌دولتی است، به همراه گروهی از اقتصاددانان، مجموعه‌ای از محرک‌ها را برای تشویق‌ پرستاران ناحیه «اوئادیپور» واقع در «راجستان» طرح ریزی کردند تا آنها بر سر کار حاضر شوند. تمهید آنها ساده بود: سواماندیر با استفاده از دستگاه‌های کارت خوان، تاریخ و زمان حضور‌ پرستاران را در ساختمان ثبت کرد. فرض بر آن بود که ‌پرستاران سه بار در روز کارت‌های ورود و خروج خود را در این دستگاه‌ها بکشند، تا از ورود بموقع، حضور در محل خدمت و خروج بموقع آنها اطمینان حاصل شود. اگر این تمهید جواب می‌داد و ارائه خدمات درمانی از لحاظ کمی وکیفی افزایش می‌یافت، نمونه‌ای قدرتمند از صحت این نظر بود که راه‌حل‌های ساده‌ای برای مسائل کلیدی توسعه وجود دارد. مدت کوتاهی پس از به اجرا درآمدن این برنامه، افزایش شدیدی در حضور ‌پرستاران به وجود آمد. اما این وضعیت چندان طول نکشید. کمی بیش از یک سال از اجرای طرح «سواماندیر» نگذشته بود که مجریان محلی بخش سلامت، عامدانه به تضعیف آن پرداختند. کارگریزی به سطح معمول خود بازگشت و افزایش چشمگیری در روزهای معاف از کار ایجاد شد؛ که به معنای آن بود که‌ پرستاران در واقع سر کار خود حاضر نمی‌شوند. این وضع اما رسما مورد تایید مسئولان محلی [مدیران میانی و رده پایین] بخش سلامت بود. کمی بعد مشکلات سخت‌افزاری هم شروع و به شدت افزایش یافت و دستگاه‌های ثبت ورود و خروج خراب شدند(!) اما سواماندیر به دلیل عدم همکاری کارمندان محلی بخش سلامت قادر به تعویض آنها نبود....» (چرا ملت‌ها شکست می‌خوردند، فصل پانزده، صفحه 590 و 591)
2- طرح ساماندهی آرد و نان در ایران در تاریخ ۱۳ تیر ۱۳۸۳ با تصویب «طرح ساماندهی بازار گندم، آرد و نان» توسط هیئت وزیران آغاز شد. (سایت مرکز پژوهش‌های مجلس) در اردیبهشت ۱۴۰۱ نیز طرح هوشمندسازی آرد و نان با هدف جلوگیری از قاچاق آرد و بهبود کیفیت نان اجرا شد. (دنیای اقتصاد30 /5/۱۴۰۳) بر اساس آمارهای موجود، اجرای این طرح‌ها تأثیرات قابل‌توجهی در کاهش قاچاق آرد داشته است. به‌عنوان‌مثال، در سال ۱۴۰۱، با اجرای طرح هوشمندسازی یارانه آرد و نان، حدود ۱.۵ میلیون تن در مصرف آرد صرفه‌جویی شد که معادل ۲۷ هزار میلیارد تومان کاهش هزینه برای دولت بود.(همشهری 8/6/ ۱۴۰۲) از جمله مهم‌ترین اهداف اجرای این طرح، جلوگیری از قاچاق گسترده آرد ارزان ایرانی و صرفه‌جویی در مصرف آن اعلام شد. همچنین جلوگیری از «آزادفروشی» آردهای ارزان‌قیمت دولتی. ماجرا از این قرار بود که، به دلیل اختلاف بالای قیمت بین آرد آزاد و آرد دولتی، برخی نانوایی‌ها به جای پختن نان، بخشی از این آرد را بدون این که زحمت پخت و فروش آن را به جان بخرند، با قیمت خیلی بالا‌تر در بازار آزاد می‌فروختند. اجرای این طرح شروع طوفانی داشت و همان‌طورکه به بخشی از دستاوردهای آن اشاره شد، تا حد زیادی به اهداف خود رسید. اما رفته رفته- بنا به دلایلی که در ادامه به بخشی از آن خواهیم پرداخت- شاهد این موضوع بودیم که، برخی نانوایی‌ها، با یافتن راه‌های‌گریز و باگ‌های موجود دوباره تخلفات را از سرگرفته‌اند. کما فی‌السابق نانی را که قیمت مصوب آن مثلا 2500 تومان است،با پاشیدن چند دانه کُنجد، به مبلغ 10 هزار تومان یعنی 4 برابر قیمت به مصرف‌کننده می‌فروشند. از آنجایی که 10 هزار تومان 4 برابر 2500 تومان است، 90 درصد نانی که در هر بار وارد تنور می‌شود، کُنجدی است و عملا نان ساده‌ زیادی پخت نمی‌شود! گاه می‌بینیم در برخی نانوایی‌ها دستگاه‌های مخصوص خرید نان هم، گوشه‌ای افتاده و نانوا به راحتی آن را به «وسیله‌ای بی‌مصرف» تبدیل کرده است. چگونه؟! مشتری 2 عدد نان می‌خواهد. نانوا 20 هزار تومان می‌گیرد و کارت را در دستگاه پوز قدیمی می‌کشد! یا در همان دستگاه جدید، تعداد را 8 عدد می‌زند! به همین راحتی...!
با این که هنوز - بنا به دلایل متعدد- مثل رعایت بسیاری از نانوایی‌ها یا نیاز نداشتن برخی نان‌ها (مثل نان لواش) به کُنجد! دستگاه‌های هوشمند هنوز تا اندازه‌ای کارکرد خود را حفظ کرده‌اند اما، رفته رفته نانوایی‌های متخلف می‌روند به سمت احیاء آزادفروشی و گران‌فروشی. آنها تعداد واقعی نان فروش رفته را در سیستم ثبت نمی‌کنند و بدین ترتیب اقدام به آزاد فروشی می‌کنند. همانکه، یکی از اهداف اصلی از راه‌اندازی این طرح، مقابله با آن بود. مواردی زیادی دیده شده که نانوا کارت را روی دستگاه پوز معمولی کشیده است تا در سیستم ثبت نشود! وقتی علت را می‌پرسی می‌گوید، دستگاه اصلی خراب است! این را با رضایت کامل می‌گوید! مشکل کار کجاست؟! آیا این طرح اشتباه بود؟ بخوانید:
3- از آنجایی که این طرح (هوشمند‌سازی آرد و نان و تجهیزکردن نانوایی‌ها به کارت‌خوان‌های مخصوص) هنوز مزایای زیادی دارد و به اندازه خود می‌تواند از خسارات و هزینه‌های قبل از هوشمند‌سازی جلوگیری کند، نمی‌توان گفت، طرح اشتباه بود. مسئله این است که وقتی طرحی به ویژه پُرهزینه و بزرگ آغاز می‌شود، باید «منفذ»‌های آن از قبل شناسایی و راه‌های دور خوردن آن پیش‌بینی و رفع شود. اگر چنانچه قابل پیش‌بینی نبودند باید بلافاصله پس از نشان دادن خود، اقدام به رفع آنها کرد. اکنون بسیاری از این منفذ‌ها خود را نشان داده است و به راحتی می‌توان آنها را رفع کرد؟ مسئله اصلی در حال حاضر این نیست که «چرا اصلا این طرح را پیاده کردیم؟» مسئله اصلی این است که «چرا با وجود مشخص شدن راه‌های دور خوردن طرح، اقدامی صورت نمی‌گیرد؟!» پاسخ این سؤال مهم، همان «رضایت»ی است که در چهره آن نانوا در ایران - و آن‌ پرستار و مدیر محلی در هند- از خراب بودن دستگاه مخصوص مشاهده کردیم! خراب بودن دستگاه و بودن منفذ‌ها، برای عده‌ای نان دارد. قاچاق آرد و نان درست مثل قاچاق سوخت و بنزین، آورده سرسام‌آوری برای قاچاقچیان دارد. جایی که «پول» هست، امکان وقوع تخلف بالاست. راه‌حل برداشتن دستگاه‌های مخصوص در نانوایی‌ها یا پمپ بنزین‌ها نیست. قاچاقچی‌ها آرزو می‌کنند این دستگاه‌ها برداشته شود تا همان کارکردی که ایجاد کرده هم، نباشد. راه‌حل، بستن این منفذهایی است که اکنون خود را نشان داده‌اند. راه‌حل، رها نکردن قوانین قضائی است که برای چنین شرایطی نوشته شده‌اند! نقش و تاثیر مدیران میانی و رده پایین را نباید دست کم گرفت. این را ما نمی‌گوییم، علم مدیریت می‌گوید. بخوانید:
4- مدیریت خوانده‌ها می‌گویند «نقش مدیران میانی و رده پایین در سازمان بسیار حیاتی است، زیرا آنها به ‌عنوان حلقه واسط بین استراتژی‌های کلان سازمان و عملیات اجرائی عمل می‌کنند.» و چنانچه این مدیران کار خود را به‌درستی انجام ندهند، طرح‌ها و استراتژی‌ها صرفاً روی کاغذ باقی می‌مانند. (فلوید اس.دابلیو و وولدریج.بی 1992) مدیران میانی و رده پایین «حلقه واسط بین مدیریت ارشد و کارکنان» نیز هستند و وظیفه دارند پیام‌های مدیریتی را به کارکنان منتقل کرده و مشکلات و نیازهای کارکنان را به مدیران ارشد گزارش دهند. ضمن این که، همین مدیران میانی و رده پایین هستند که «در خط مقدم مواجهه با مشکلات و بحران‌ها قرار دارند و باید تصمیمات سریع و مؤثر بگیرند.» (میتزبرگ اچ 1973) اگر به یک «چارت سازمانی» نگاه کنید، سلسله مراتب و روابط بین بخش‌ها و افراد را خواهی دید. همه این افراد و سازمان‌ها مثل حلقه‌های زنجیری هستند که به یکدیگر وصلند. اختلال در عملکرد هر یک از این حلقه‌ها، باعث ایجاد اختلال درکل سیستم می‌شود. مسئله‌ای که در این یادداشت به آن پرداختیم، اختلال در یکی از این حلقه‌ها نبود. مسئله این بود که‌، چرا این اختلال رفع نمی‌شود! چرا به نظر می‌رسد برخی از وجود این اختلال «راضی»‌اند؟! 

عناوین اخبار روزنامه جوان در روز سه‌شنبه ۳۰ بهمن

نیم قرن مقاومت در برابر تهدیدات نرم‌افزاری

حمیدرضا‌شاه‌نظری

در دنیای امروز، جنگ‌ها دیگر فقط به میدان‌های نبرد سنتی محدود نمی‌شود، بلکه تهدیدات نرم‌افزاری به یکی از پیچیده‌ترین و گسترده‌ترین چالش‌هایی تبدیل شده که جمهوری اسلامی ایران به طور ویژه در طول قریب به نیم قرن گذشته با آن مواجه بوده است. این تهدیدات که بر پایه جنگ شناختی و رسانه‌ای شکل گرفته، هدف اصلی‌شان تضعیف اراده و همبستگی ملی ایران است. دشمنان جمهوری اسلامی از ابزار‌های پیشرفته رسانه‌ای، فضای مجازی و تبلیغات هدفمند برای ایجاد تفرقه و بحران‌های اجتماعی بهره می‌برند.
 این حملات نرم‌افزاری، که نه با سلاح‌های فیزیکی بلکه با تحریف واقعیت‌ها، بزرگ‌نمایی مشکلات و گسترش اخبار دروغین دنبال می‌شود، هدفی جز جدا کردن مردم ایران از انقلاب اسلامی و تضعیف اعتماد آنان به نظام جمهوری اسلامی ندارد. 
رهبر معظم انقلاب اسلامی در سخنان اخیر خود درباره تهدیدات نرم‌افزاری دشمنان، اشاره کردند که این جنگ با هدف دستکاری افکار عمومی مردم، ایجاد تردید در محکمات انقلاب اسلامی و ایجاد اختلاف و دودستگی میان مردم در حال انجام است. ایشان با تأکید بر اینکه دشمنان در تلاش‌اند اراده ملت ایران را تضعیف کنند، فرمودند: «تهدید نرم‌افزاری یعنی دستکاری کردن افکار عمومی مردم؛ یعنی ایجاد اختلاف؛ یعنی ایجاد تردید در محکمات انقلاب اسلامی؛ یعنی ایجاد تردید در پایداری در مقابل دشمن. این کار را دارند می‌کنند. به فضل الهی تا امروز موفق نشدند؛ تا امروز وسوسه دشمن نتوانسته دل مردم ما را تکان بدهد و جوانان ما را از عزم و از حرکت باز بدارد.»
قریب به نیم قرن از سپری شدن انقلاب اسلامی، دشمنان ملت ایران با تمام توان سعی دارند پایه‌های فکری و فرهنگی این ملت را هدف قرار دهند و این راهبرد به صورت گسترده و پرشدت در همه حوزه‌ها از هنر، فیلم و سینما تا شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌ها در جریان است، اما ملت ایران با ایمان راسخ به آرمان‌های انقلاب اسلامی و وحدت ملی خود توانسته‌اند در برابر این تهدیدات ایستادگی کنند. 
یکی از نشانه‌های بارز این مقاومت، حضور گسترده و پرشور مردم ایران در راهپیمایی‌های ملی و مذهبی است، به‌ویژه راهپیمایی ۲۲ بهمن که به گفته رهبر معظم انقلاب، «کجای دنیا چنین چیزی وجود دارد؟» ایشان اضافه کردند که «بعد از چهل و چند سال از پیروزی انقلاب، روز پیروزی انقلاب را آحاد مردم و نه نیرو‌های مسلح نه مسئولان، بلکه توده‌ی مردم، آحاد مردم، بدنه ملت این‌جور گرامی بدارند و با این حجم عظیم وارد میدان بشوند... با همه مشکلاتی که وجود دارد.»
مردم ایران با وجود تمامی مشکلات اقتصادی و اجتماعی که دارند، همچنان با قدرت و عزم راسخ از انقلاب خود دفاع می‌کنند و حضور گسترده و غیرقابل‌چشم‌پوشی مردم در روز ۲۲ بهمن، نشانه‌ای از این واقعیت و شکست تهدیدات نرم‌افزاری دشمنان است. دشمنان ایران صرفاً دشمن جمهوری اسلامی نیستند بلکه دشمن فرهنگ و تمدن ایرانی- اسلامی هستند و همین هم تاکنون عامل اصلی دشمنی آنها با آحاد ملت ایران بوده است و به همین دلیل است که فارغ از جمهوری اسلامی ایران، با بنیان‌های فکری و فرهنگی ملت ایران دشمنی می‌ورزند و به همین دلیل است که ترامپ، رئیس‌جمهور امریکا در دوره قبل به صراحت در یک کنفرانس خبری، به صراحت از ملت ایران به عنوان ملتی تروریست نام برد. این قدرت نرم، که ریشه در تاریخ غنی فرهنگی، مذهبی و انقلابی ایران دارد، ایران را به یک تهدید بزرگ برای سلطه‌گری‌های غربی و استکباری و به ستون اصلی مقاومت جهانی در برابر استکبار و استعمار تبدیل کرده است. از همین رو، دشمنان به‌طور مداوم تلاش می‌کنند این قدرت نرم را درهم بشکنند، اما تا امروز نتوانسته‌اند به این هدف خود دست یابند و با اراده راسخ ملت ایران، باز هم نخواهند توانست. 
ایرانیان تاکنون با حفظ وحدت ملی، استقامت در برابر فشار‌ها و ارتقاء آگاهی و بصیرت عمومی در برابر صف‌آرایی دشمنان ایستادگی کرده‌اند و از آغاز انقلاب اسلامی تاکنون با ایمان به آرمان‌ها و اصول انقلاب، توانسته‌اند در برابر هرگونه فشار و تهدید ایستادگی کنند. این ایمان به ایدئولوژی انقلاب اسلامی و ارزش‌های آن، به آنان قدرت مقاومت در برابر تهدید نرم‌افزاری، جنگ شناختی و هر نوع تهدید دشمن را بخشیده است. 
ملت ایران نشان داده‌اند که در برابر تهدیدات نرم‌افزاری و جنگ شناختی، تنها راه پاسخ به دشمن، حضور در صحنه‌های میدانی دفاع از انقلاب و کشور است. حضور گسترده مردم در روز‌های ملی مانند ۲۲ بهمن، نه تنها پاسخی به تلاش‌های دشمنان برای ایجاد تفرقه است، بلکه نشانه‌ای از قدرت و اراده ملت ایران در حفظ همبستگی ملی است.
 ملت ایران در طول ۴۶ سال گذشته ثابت کرده است که تهدیدات جنگ نرم، هرچند پیچیده و متنوع، نمی‌تواند بر اراده و همبستگی آن غالب شود و علی‌رغم همه دشمنی‌ها، خباثت‌ها و نیز برخی کاستی‌ها و ضعف‌های مسئولان در حل مشکلات و علی‌رغم تحمل فشار‌های زیاد و گله‌مندی از برخی مسئولان و با وجود تمامی فشار‌ها و چالش‌ها، مردم ایران با ایمان به آرمان‌های انقلاب اسلامی و آگاهی از تاکتیک‌های جنگ شناختی دشمن، موفق به خنثی‌سازی این تهدیدات شده‌اند و امروز نوبت مسئولان است که به تکالیف خود در برابر ملت مقاوم و بصیر ایران که ولی‌نعمتان آنها هستند عمل کنند.

عناوین اخبار روزنامه جام جم در روز سه‌شنبه ۳۰ بهمن

استیصال؛ دلیل رفتار صهیونیست‌ها در لبنان

دکتر حسن عابدینی

در هفتم اکتبر سال گذشته میلادی، حماس بزرگ‌ترین شکست امنیتی، اطلاعاتی و نظامی را به رژیم‌صهیونیستی در ۷۶ سال گذشته تحمیل کرد و ضربه‌ای سنگینی به این رژیم وارد کرد. گروهی متشکل از حدود ۱۵۰۰ نفر، موفق به عبور از موانع امنیتی از‌جمله دیوار حائل جداسازی نژادی شده، شمار زیادی از صهیونیست‌ها را به اسارت گرفته و بخش‌هایی از شهرک‌ها را به تصرف خود درآورده و سپس به مواضع خود بازگشتند.

رژیم‌صهیونیستی در واکنش به این رویداد، با بمباران مناطق مسکونی و به شهادت رساندن زنان و کودکان، تلاش کرد تا افکار عمومی را به سمت پیروزی خود سوق دهد. با این‌حال این اقدامات نه فقط مؤثر واقع نشد، بلکه افکار عمومی به پیروزی نیرو‌های مقاومت اسلامی اذعان کردند. در نهایت، حماس طی یک‌سال و نیم گذشته، دیدگاه‌ها و تصمیمات خود را بر رژیم‌صهیونیستی تحمیل کرد. هیچ‌یک از ادعا‌ها و وعده‌های رژیم‌صهیونیستی در این مدت محقق نشد. از‌جمله این موارد می‌توان به آزادسازی اسرا، شکست کامل مقاومت و نابودی حماس اشاره کرد که همگی ناکام ماندند. در مقابل حماس توانست شروط خود را به رژیم‌صهیونیستی تحمیل کند و حتی به تبادل اسرا با نسبت‌های قابل‌توجهی دست یابد. این شکست برای رژیم‌صهیونیستی بسیار گران تمام شد. دکترین بازدارندگی بن گوریون، که بر حفظ برتری نظامی و انتقال درگیری به سرزمین‌های دشمن تأکید داشت، با این رویداد دچار خدشه شد. در حال‌حاضر رژیم‌صهیونیستی با کارشکنی در اجرای تعهدات خود تلاش می‌کند این‌گونه القا کند که همچنان توانمند است. حتی اظهارات دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا که از گشوده شدن «در‌های جهنم» روی فلسطینیان درصورت عدم آزادی اسراسخن گفته بود، نیزنتوانست مقاومت رابه عقب‌نشینی وادار کند. مقاومت بار دیگر، معادله آزادی یک اسیر در برابر قریب به ۱۲۰ تا ۱۳۰ اسیر را به دشمن تحمیل کرد. خوی تجاوزگری و اشغالگری در ماهیت و DNA رژیم‌صهیونیستی ریشه دارد. اشغالگری درسال ۱۹۴۸ آغاز شد و در سال ۱۹۸۲ با اشغال کل لبنان ادامه یافت. با این حال، مقاومت اسلامی موفق شد این رژیم را به عقب براند. در حال حاضر، تهدید به عدم خروج از بخشی از مناطق لبنان از سوی رژیم‌صهیونیستی، اگرچه از نظر جغرافیایی محدود است، اما نشان‌دهنده استیصال و تلاش برای حفظ وجهه در افکار عمومی داخلی و غربی است. این رژیم حتی نتوانست به رودخانه لیتانی، واقع در پنج کیلومتری مرز دست یابد و در حال حاضر مناطق کوچکی را در اختیار دارد. این اقدامات بیش از آن‌که بر قدرت استوار باشد، بر استیصال و تلاش برای حفظ ظاهری قدرتمند دلالت دارد.

عناوین اخبار روزنامه آرمان امروز در روز سه‌شنبه ۳۰ بهمن

«مسعودِ» باکفایت

هوشمند سفیدی

اخیراً و پس از شکست پروژه استعفاء دادن دکتر مسعود پزشکیان رئیس جمهوری اسلامی ایران از طرف بدخواهان و تندرو ، طی روزهای اخیر ، شاهدیم که جریانی به دنبال مطرح کردن “بی کفایتی” آقای پزشکیان است و لذا ، شعارهایی هم با این مضمون طراحی کرده و انتشار آن در حجم وسیع ، دنبال چنین رویکردی خامی هستند.
بی تردید رأی حدود ۱۷ میلیون ایرانی ، خود یک علامت کفایت است ، گواینکه در همان ایام انتخابات نیز هنوز جامعه ما ، فرصت لازم را برای آشنایی کافی درباره ابعاد و زوایای شخصیت ایشان نیافته بوده و تردیدی نیست که با گذشت زمان ، شایستگی های بیشتری از رئیس جمهور نمایان خواهد شد.
ارزیابی عملکرد شش ماهه دولت وفاق ملی ، خود مبین کافی بودن ویژگی های مثبت آقای رئیس جمهور است ، تقویت عقلانیت ، به کارگیری و حمایت از نخبگان ، تعامل شایسته با رهبری ، صداقت و راستگویی ، حمایت از استادان و دانشجویان ، توجه به سفره و معیشت نیازمندان ، نگاه بنیادی به آموزش و پرورش ، تأکید و وقت گذاشتن به هیولای ناترازی ها به ویژه در حوزه انرژی ، عزم جدی در حل مسائل نظام سلامت ، اتخاذ رویکرد مقابله با تصادفات رانندگی ، توجه به آزادی های مدنی و حقوق ملت ، توجه به زنان ، مذاهب ، اقوام ، زبان ها و… ، تفویض اختیار به استانداران ، رویکرد هوشمندانه در سیاست خارجی ، توسعه تعاملات بین المللی ، قاطعیت در برابر ترامپ در عین اظهار تمایل به مذاکره مستقیم ، آغاز برخی از اصلاحات اقتصادی ، تأکید خاص بر رضایت مردم و … ، تنها بخشی از رویکرد وفاق گرایانه مسعود پزشکیان در ۶ ماهی است که با انواع بحران ها توأم بوده است و هنر اصلی وی را در باید مدیریت بحران و جلوگیری از جنگ فراگیر در نظر گرفت.
البته این شایستگی ها ، به معنی مصونیت ایشان در برابر هرگونه خطا و تقصیر نیست ، گواینکه چنین باوری ، بر خلاف علم و عقلانیت است و خطا باوری ، پایه ای برای اصلاحات و تقویت امور به شمار می رود.
بر این اساس ، ارزیابی شتابزده ، دامن زدن به اختلافات و موج سواری دلواپسان را نباید از نظر دور داشت ؛ آنان با هراس از توفیقات و دستاوردهای شش ماهه همه دولت وفاق ملی ، بر طبل عدم کفایت می کوبند و درپی آنند که حرکت رو به جلو دولت را ، کم اثر و عبث نشان دهند.
در این بین ، در این جنگ نرم ، علاوه بر تندرویان و بدخواهان ، متاسفانه برخی از دوستان نیز ناخواسته ، آب در آسیاب آنان می ریزند و مسائلی را مطرح می کنند که طرح آن ها در این مدت اندک ، اصولی نیست.
اگر منصفانه به اطرافیان آقای دکتر پزشکیان که ـ امروز فرمان دولت را به دست گرفته اند ـ نگاه کنیم ، مجموعه ای از خردمندان و اندیشه ورزان را می بینیم که کمتر در این ۴۶ سال در بدنه دولت ، چنین جمعی را می توان یافت و امروز به شکر خدا ، کشور در مسیر درستی هدایت و پیش برده می شود . به یقین ، باز این ادعا به معنی نبود عیب ، به کارگماشتن افراد کمتر توانمند و یا خطا در مجموعه عملکرد دولت نیست و باید این موضوع را به طور نسبی ارزیابی کنیم.
نهایت آنکه ، کافی است مجموعه ویژگی های مسعود پزشکیان را به یاد آوریم ؛ چنین فردی که امروز، رئیس قوه مجریه کشور است ، فردی دانشمند ، مومن و با تجربه ای است که برای ایران فرصت تلقی می شود ، گرچه این مسند ، فرصتی نیز برای آقای پزشکیان برای خدمت به ملت شریف ایران است که متأسفانه با انبوهی از مسائل یاد شده و متراکم ، دست به گریبان هستند و از او توقع دارند گره گشایی کند و عرصه زندگی را برای آنان مناسب سازد ، این انتظار در شرایطی که کشور تحت فشار زورگویانه خارجی است و در داخل نیز تندرویان در زمین دشمن بازی می کنند ، کار ساده ای نیست و ما نباید با ارزیابی شتابزده ، در انگیزه خلل ناپذیر او ، خللی وارد کنیم . او با کفایت و شایسته است و او را باید در زمره روسای جمهور قابل افتخار این کشور دانست که نه توهم دارد ، نه دروغ می گوید ، نه به دنبال رانت و سوء استفاده است و نه اهل تجمل و فخر.

روزنامه شرق

جایگزین مذاکره با آمریکا چیست؟

جلیل سازگارنژاد
 

اینک که در مقابل تهدیدهای فزاینده و گزافه‌گویی‌های رئیس‌جمهور آمریکا، جمهوری اسلامی ایران بنای مذاکره با آمریکا را ندارد، باید ببینیم چه راهکار و روش جایگزینی برای مذاکره مطرح می‌شود. در این زمینه باید موارد و واقعیت‌های انکارناپذیری را مورد توجه قرار داد.

 

1- روش عمومی دولت‌های مستقر در آمریکا برای حفظ موقعیت برتر و استمرار نقش ابرقدرتی و دست‌یابی به اهداف خود پیوسته با تهدید و ارعاب ملت‌ها و کشورها همراه بوده است. استفاده مستقیم و غیرمستقیم از مداخله نظامی، اعمال تحریم‌های اقتصادی، فشارهای سیاسی و سوءاستفاده از ابزارهای قانونی در مجامع بین‌المللی مانند شورای امنیت سازمان ملل، آژانس انرژی اتمی و... از نمونه اقداماتی است که آمریکا طی سال‌های طولانی و در نقاط مختلف جهان به آنها متوسل شده است و امروزه نیز باوجود حرکت جهان به سوی چندقطبی‌شدن و ایجاد اتحادیه‌ها و قطب‌های جدید سیاسی و اقتصادی، آمریکا همچنان از نفوذ و قدرت برتری در جهان برخوردار است.

2- اظهارات و اقدامات ترامپ تازگی ندارد. او در دوره اول ریاست‌جمهوری خود نیز همین اقدامات را اعلام و برخی از آنها را اجرا کرد. بنابراین از قبل قابل پیش‌بینی بود که او برای تحقق خواسته‌های نامشروع خود از طریق اعمال قدرت و فشار سیاسی و اقتصادی علیه ایران اقدام خواهد کرد.

 

3- رژیم نامشروع اسرائیل یک نهاد غربی ساخته و مورد حمایت آمریکا و بسیاری از کشورهای اروپایی بوده و به عنوان اهرم فشار در خاورمیانه و سرگرم‌سازی کشورهای منطقه در حالت جنگ‌های فرسایشی مورد استفاده غرب قرار می‌گیرد. اسرائیل مهم‌ترین مانع برپایی و استقرار صلح در خاورمیانه و اصلی‌ترین مخالف حل اختلاف ایران با آمریکا از طریق گفت‌وگو و دیپلماسی است.

4- کشورهایی مانند روسیه و چین نیز در چارچوب منافع و حفظ جایگاه بین‌المللی خود هیچ‌گاه حاضر نیستند منافعشان را با ایران پیوند زده و به‌ندرت و به غیر از موارد استثنائی حتی راضی به استفاده از حق وتوی خود در شورای امنیت به نفع ایران نیستند و این را به تجربه در چندین قطع‌نامه سازمان ملل نشان داده‌اند.

5- جریان اقلیت تندروی درون کشور نیز که از بانیان ارجاع پرونده هسته‌ای ایران به سازمان ملل و صدور قطع‌نامه‌های شورای امنیت و ایجاد تحریم‌های گسترده علیه ایران بوده‌اند، پیوسته با روش‌ مذاکره و بهره‌گیری از دیپلماسی در سیاست خارجی مخالفت ورزیده تا از منافع پنهان و آشکار و جایگاه سیاسی خود نگهبانی کنند.

6- تجارب جهانی به ویژه بعد از جنگ جهانی دوم برای مقابله با گردنکشی‌های آمریکا در کشورهای مختلف نیز به عنوان واقعیت‌های انکارناپذیر در دسترس است. در یادداشت‌های یکم و پانزدهم بهمن‌ماه برخی از روش‌هایی که قرین توفیق بوده است مانند تدابیر اتخاذشده از سوی ژاپن، ویتنام، چین و کره‌شمالی را یادآوری کردم که می‌تواند به عنوان الگوی موفق مورد استفاده قرار گیرد. بدون تردید همان‌گونه که در بیانیه وزارت امور خارجه هم تأکیده شده، بهترین و کم‌هزینه‌ترین و خردمندانه‌ترین روش برای حل اختلافات بین دولت‌ها روش دیپلماسی، گفت‌وگو و مذاکره است و این یک تجربه جهانی است. علاوه بر واقعیت‌های اشاره‌شده، کشور با چندین چالش و بحران مهم در شرایط فعلی و ماه‌های آینده مواجه است.

الف) همگام با نزدیک‌شدن به پایان دوره پیش‌بینی‌شده در برجام، امکان بازگشت مکانیزم ماشه و ارسال مجدد پرونده هسته‌ای ایران به شورای امنیت سازمان ملل و اعمال دوباره تحریم‌های مرتبط با آن به صورت جدی مطرح و محتمل است.

ب) ناترازی‌های انرژی از جمله کمبود شدید و محسوس برق و گاز و فرآورده‌های نفتی که تهدیدی جدی برای نیروگاه‌ها، کارخانه‌های بزرگ و واحدهای تولیدی و توقف و تعطیلی آنها و بی‌کارشدن کارگران است.

ج)‌ ناترازی مالی به ویژه کمبود منابع ارزی کشور به دلیل احتمال کاهش صادرات نفت و فرآورده‌های نفتی و پتروشیمی ناشی از تحریم‌های جدید آمریکا و شورای امنیت که موجب کسری شدید بودجه دولت برای تأمین مایحتاج مردم و افزایش نرخ تورم و موج جدید و شدید گرانی‌ها خواهد شد. این موارد تابلوهایی است که تصویر نگران‌کننده‌ای از ایران در سال آینده نشان می‌دهد.

حال در چنین شرایطی باید چه کرد:

الف) دولت باید به‌صراحت راه‌حل برون‌رفت از مشکلات یادشده را با مردم در میان بگذارد. با توجه به درهم‌تنیدگی قدرت بین قوای سه‌گانه و دستگاه‌های حاکمیتی،‌ قطعا دولت نمی‌تواند به‌تنهایی نسبت به حل مشکلات اقدام مؤثری انجام دهد. بنابراین اکنون که تصمیم نظام بر عدم مذاکره است، باید روش جایگزین و طرح و روش و برنامه‌ای که می‌تواند ایران را از تنگناهای پیش‌گفته خارج کند، اعلام کنند.

ب) رئیس‌جمهور و دولت به اندازه سهم و نقش و اختیارات و قدرت خود باید نسبت به ارائه طرح‌ها و پیشنهادهای راهگشا با بهره‌گیری از تجارب بین‌المللی و ملی و استفاده از دیدگاه‌های دلسوزان و خیرخواهان خبره و باتجربه کشور با جدیت اقدام کند. آنچه امروز متأسفانه از دستگاه سیاست خارجی و دولت مشاهده می‌شود (با وجود همه تنگناها و محدودیت‌های قابل درک) این است که دولت مجری سیاست‌ها و برنامه‌های رقیب انتخاباتی خود شده است. سیاست‌هایی که در گذشته ایران را با چالش‌های ویرانگر مواجه ساخته و آثار شوم آن همچنان گریبانگیر کشور است. با تأسف فراوان برخی از بلندگوهای تبلیغاتی و رسانه‌ای مانند صداوسیما نیز مبلغ همان سیاست هستند. دولت باید با دیپلماسی فعال و گسترده و فراگیر ضمن ایفای تعهدات خود به مردم، تلاش حداکثری برای برون‌رفت کشور از انزوای سیاسی طراحی‌شده از سوی دولت آمریکا را خنثی کند.

ج) در سیاست‌گذاری مفهومی است با عنوان «Agenda Setting» که می‌گوید هرگاه شما برای حل یک مشکل دستورالعمل و پیشنهاد نداشته باشید، دیگران برای شما دستورالعمل تهیه می‌کنند. سیاست خارجی ایران باید در مقابل تهدیدات قابل پیش‌بینی آمریکا پیش‌دستی کرده و طرح و برنامه خود را برای حل اختلافات زودتر از حضور نخست‌وزیر جنایتکار اسرائیل در آمریکا  ارائه می‌کرد.

سیاست خارجی و دیپلماسی ایستای دولت وفاق (نمونه آن اظهارات ناامیدکننده آقای پزشکیان در بوشهر درخصوص حمله به تأسیسات هسته‌ای ایران را می‌توان نشانه بارز انفعال در سیاست خارجی دانست) در داخل و خارج موجب شد تا دیگران پیشنهادهای خود را مطرح کنند و دولت را در مقابل عمل انجام‌شده قرار دهند، لذا فعال‌شدن جدی و بهره‌گیری از تمام ظرفیت‌های ملی و بین‌المللی ایرانیان ساکن وطن و خارج از آن و کشورهای دوست و حتی منتقدین و مخالفین سیاست‌های منطقه‌ای ایران باید فرصت فشار مضاعف بر کشور را کاهش دهد. کشورهای اروپایی و همسایگان هم از دیگر ظرفیت‌هایی است که می‌تواند در یک دیپلماسی فعال به مدد دولت بیاید. 

روزنامه خراسان

تاکتیک پیروزی در نبرد روایت ها

حامدرحیم پور 

فرمان رهبر انقلاب برای تولید محتوا علیه نفوذ دشمن در افکار عمومی، تاکیدی دوباره بر ضرورت حضور جدی و هوشمندانه در میدان جنگ نرم است؛ میدانی که دشمن در آن با تمام قوا تلاش دارد تا محاسبات افکار عمومی ایران را دگرگون کند.
دشمن به ما حمله نظامی نمی‌کند، نه که نخواهد، بلکه نمی‌تواند. بازدارندگی ایران به سطحی رسیده که هرگونه رویارویی نظامی برای دشمنان هزینه‌های جبران‌ناپذیری دارد. اما جنگی که هر روز شدیدتر می‌شود، جنگ رسانه‌ای و عملیات شناختی است. هدف اصلی این جنگ، تغییر درک عمومی از واقعیت‌ها، تزریق یأس و ناامیدی، ایجاد دوگانه‌های کاذب و بر هم زدن انسجام اجتماعی است.
تهدید نرم‌افزاری دشمن یعنی ایجاد تصویری شکست‌خورده و مأیوس از ایران. در این مسیر، رسانه‌های بین‌المللی، شبکه‌های اجتماعی و جریان‌های فکری وابسته به دشمن، به‌طور مستمر در حال القای نارضایتی و بحران‌سازی مصنوعی هستند. اما چرا ما هنوز یک نظام حرفه‌ای و به‌روز رسانه‌ای برای مقابله با این جنگ نداریم؟
موفقیت این تصویرسازی با هدف حفظ و تشدید احساسات منفی و ایجاد التهاب روانی را شاید بتوان این‌گونه ارزیابی کرد که آیا توانسته‌اند در یک کاربر ایرانی بعد از گشت‌وگذار در اینستاگرام، توییتر و سایر شبکه‌های اجتماعی، در مجموع باعث افزایش احساسات منفی شوند یا نه. اگر خشم، غم و ناامیدی یک کاربر پس از مرور روزانه شبکه‌های اجتماعی افزایش یابد، این به معنی موفقیت عملیات تهدید نرم‌افزاری دشمن است. چنین فرایندی، نه‌تنها وضعیت روانی جامعه را تحت تأثیر قرار می‌دهد، بلکه باعث کاهش امید اجتماعی، ایجاد حس ناکارآمدی در حاکمیت و نهادهای داخلی و تشدید دوقطبی‌های مخرب در سطح افکار عمومی می‌شود. این همان نقطه‌ای است که دشمن به دنبال آن است: بحران‌سازی از درون و ایجاد بی‌ثباتی ذهنی و روانی در جامعه، بدون نیاز به مداخله فیزیکی.
ضعف رسانه‌های داخلی؛ مشکل  کجاست؟
رسانه‌های داخلی بیش از آن که تمرکز خود را برای مقابله با تهاجم نرم‌افزاری دشمن بگذارند، درگیر رقابت‌های سیاسی و منازعات داخلی شده‌اند. این ضعف موجب شده است که فضای رسانه‌ای کشور بیش از آن که تولیدکننده گفتمان ملی باشد، به بازنشر خط رسانه‌ای دشمن بپردازد. یکی از مشکلات اساسی، رویکرد واکنشی رسانه‌های داخلی است. این رسانه‌ها اغلب در انتظار حمله رسانه‌ای دشمن می‌مانند و سپس سعی در پاسخ‌گویی دارند. این در حالی است که استراتژی صحیح رسانه‌ای، کنش‌گرایی و طراحی عملیات رسانه‌ای پیش‌دستانه است. ما نباید بنشینیم و منتظر بمانیم که ترامپ، نتانیاهو یا هر بازیگر دیگری چه می‌کند و سپس صرفاً واکنش نشان دهیم؛ بلکه باید با رصد و تحلیل دقیق خط رسانه‌ای دشمن، پویشی قدرتمند و هماهنگ در جهت هدایت افکار عمومی ایجاد کنیم.
مقابله با جنگ شناختی  دشمن نیز نیازمند یک رویکرد فرابخشی و هماهنگ است. وزارت علوم، وزارت ارشاد، آموزش‌وپرورش، رسانه ملی و وزارت ارتباطات باید در یک راستا قرار گیرند و با یکدیگر همکاری کنند. این همکاری می‌تواند از طریق:
آموزش و ارتقای سواد رسانه‌ای در جامعه؛
افزایش تولید محتوای حرفه‌ای و هدفمند؛
تربیت نخبگان رسانه‌ای برای مقابله با عملیات شناختی دشمن؛
رصد و تحلیل خطوط رسانه‌ای دشمن و طراحی عملیات رسانه‌ای متقابل و... باشد.
تحقق این اهداف نیازمند تصمیم‌گیری در سطوح کلان، نظیر شورای عالی امنیت ملی است. بدون طراحی و مدیریت یکپارچه، مقابله با جنگ نرم دشمن دشوار خواهد بود.
در این میان، مسئولان کشور نیز باید از ظرفیت رسانه‌ای خود استفاده کنند. امروزه هر مسئول دولتی، دیپلمات و سیاست‌مدار باید خود یک رسانه باشد. نمونه‌ای از این استفاده صحیح از دیپلماسی عمومی، عملکرد وزیر امور خارجه، آقای عراقچی، در ماه‌های اخیر بوده است که به‌طور نسبی توانسته از ابزارهای رسانه‌ای در عرصه دیپلماسی عمومی بهره بگیرد. اما این رویکرد باید در تمام ساختار مدیریتی کشور نهادینه شود.
یکی از کلیدی‌ترین اقدامات هم رصد، تحلیل و مهار خط رسانه‌ای دشمن است. اندیشکده‌ها، نخبگان رسانه‌ای و تحلیل‌گران داخلی باید خط اصلی رسانه‌ای دشمن را استخراج کنند و تولیدات رسانه‌ای داخلی به نحوی جهت‌دهی شوند که از تقویت این خطوط جلوگیری شود. در واقع، هر محتوایی که در داخل کشور به‌صورت ناخواسته در راستای القائات دشمن باشد، باید از دستور کار خارج شود.
جنگ شناختی، جنگی است که در آن برنده کسی خواهد بود که بتواند افکار عمومی را مدیریت کند. راهبرد رهبر انقلاب برای مقابله با تهدید نرم‌افزاری، یک نقشه راه دقیق برای نجات کشور از این تهاجم همه‌جانبه است.
  روزنامه رسالت

از پیمان اسلو تا پیمان خون

سید محمد بحرینیان
یک. شاید دیده باشید که در رسانه‌های غیر ایرانی و غیرعربی، مثلا در رسانه‌های اروپایی هم گاهی از عبارت سرزمین‌های اشغالی برای برخی نقاط فلسطین استفاده می‌شود و تعجب کرده باشید که مگر اروپایی‌ها هم به اشغالگری اسرائیل معتقدند. مسئله این نیست که آن‌ها اسرائیل را به رسمیت نمی‌شناسند یا دولت‌هایشان متحد اسرائیل نیستند، ازقضا اغلب رؤسای جمهور و مقامات ارشد سیاسی اروپا در ۱۶ ماه گذشته به سرزمین‌های اشغالی سفرکرده و از رژیم صهیونیستی حمایت کرده‌اند. پس عبارت سرزمین‌های اشغالی در رسانه‌های غربی به چه معناست؟
دو. حدود ۳ دهه پیش مذاکرات مفصل محرمانه‌ای در اسلو پایتخت نروژ میان رژیم صهیونیستی و سازمان آزادی‌بخش فلسطین با محوریت آمریکا برگزار می‌شد که درنهایت به پیمان صلح اسلو منتهی شد. آن روزها این پیمان، پایانی بر نیم‌قرن جنگ و ناآرامی در منطقه خوانده می‌شد و حتی امضاکنندگان آن جایزه صلح نوبل گرفتند. یاسر عرفات از ساف و رابین و پرز از رژیم صهیونیستی جایزه صلح نوبل گرفتند. عکس‌های امضای پیمان اسلو را جست‌وجو کنید. آن خوشحالی که در چهره مرحوم عرفات دیده می‌شود لابد حکایت از آن دارد که او فکر می‌کرد دیگر مصائب ملت فلسطین تمام شد و با وساطت آمریکا به صلح پایدار رسیدیم!
سه. اما نتیجه چه شد؟ پس از مدت کوتاهی از امضای پیمان اسلو، طرف صهیونیستی همه‌چیز را زیر پا گذاشت. راه‌حل دو دولتی که ایده محوری اسلو بود را به رسمیت نشناخت چنانکه امروز بعد از ۳۲ سال از آن پیمان همچنان دولت فلسطین به رسمیت شناخته‌نشده است. هیچ‌یک از حقوق بدیهی فلسطینیان در حوزه منع شهرک‌سازی، کنترل قدس، مسجدالاقصی، امنیت ساکنان، تعیین مرزها، سرنوشت پناهندگان و آوارگان، تقسیم آب و ایجاد یک کشور مستقل فلسطینی انجام نشد اما اسرائیل فرصت یافت تا با بازیابی خود مجددا هم جنگ و جنایت را شروع کند و هم شهرک‌سازی را گسترش دهد. بر اساس اسلو، ۴۴ درصد خاک سنتی فلسطین در اختیار فلسطینیان قرار می‌گرفت که اسرائیل امضای خود پای همین را هم زیر پا گذاشت و امروز کمتر از ۴ درصد خاک فلسطین در چند بخش جدا، در اختیار صاحبان اصلی و دیرین فلسطین است.
ما وقتی می‌گوییم سرزمین اشغالی منظورمان تمام نقاطی است که در اختیار رژیم غاصب صهیونیستی است اما رسانه‌های غربی وقتی می‌گویند سرزمین‌های اشغالی، منظورشان تصاحب سرزمین‌های پس از امضای پیمان اسلو است.
چهار. چرا این یادآوری مهم است؟ این نکته کهنه هم نشده و اسرائیل امروز، دقیقا به همان زشتی و وقاحت و شیوه عمل آن روز و بلکه بدتر است. بر اساس توافق آتش‌بس میان لبنان و رژیم صهیونیستی مقررشده بود اسرائیل کاملا از خاک لبنان خارج شود و در حد فاصل مرز تا رودخانه لیتانی، نیروهای حافظ صلح مستقر شود. روز اجرای آتش‌بس دقیقا همین امروز (سه شنبه ۳۰ بهمن) است اما ارتش رژیم صهیونیستی دیروز اصطلاحا دبه کرده و اعلام کرد در پنج منطقه از خاک لبنان خواهد ماند.
پنج. دقیقا دلیل یادآوری مسائل اسلو و ذکر بدعهدی جدید همین است. چیزی به نام معاهده با رژیم صهیونیستی از اساس بدون معنا و مفهوم است چون عهد برایش مفهوم ندارد. این یعنی روش عمل با اسرائیل، طوفانی است از جنس الاقصی و لاغیر. برخی وضعیت امروز غزه را نتیجه طوفان الاقصی می‌دانند که برداشت غلطی است. وضعیت امروز غزه، نتیجه پیمان اسلو و سازش و سه دهه تحمل فشار است. نتیجه مقاومت و حماسه و ایستادگی امروز هم چند دهه آینده هویدا خواهد شد که البته از همین امروز پرتوهای نورش خیره‌کننده است.
شش. اگر نسل‌های قبلی وادادگی را پیشه کردند، زنان و مردان امروز برای ایستادگی و تغییر فضا هزینه سنگینی باید بپردازند، چنانکه غزه پرداخت. اما امتداد این مقاومت، زندگی نسل‌های آینده را حتما راحت‌تر و به شرایط انسانی نزدیک‌تر خواهد کرد. آینده فلسطین با مقاومت درخشان است ان‌شاءالله.
هفت. امروز فقط یک عهد در فلسطین معنا دارد و آن هم عهد مردم و رزمندگان با شهدای خویش است، عهد با آرمان ها و وجدان ظلم ستیز خود که بر سر صلابت و ایستادگی خود پافشاری کنند. سایر معاهدات بی معناست. پیمان صلح با اسرائیل عاقبتی همچون اسلو دارد. تنها کلید حل قطعی مسئله فلسطین پیمان خون با شهدای مقاومت و آرمان های آنان است.
روزنامه وطن امروز

آشتی با تاریخ، بهترین راه مقابله با تهدید نرم‌افزاری دشمن

رها عبداللهی

چندی پیش در دبیرستان با بچه‌ها تریبون آزاد برگزار کردیم. باید بگویم خیلی از حرف‌های‌شان بر گزاره‌هایی سوار بود که نه از تاریخ که از یکسری تخیلات و تحریفات نشأت می‌گرفت؛ مانند اینکه جمهوری اسلامی شروع‌کننده جنگ و دشمنی با آمریکا و این همه تحریم و تنش بوده، انگلیس نقش زیادی در عمران مناطق نفت‌خیز ایران و رفاه مردمش داشته، حامی مشروطیت بوده و... .
این جملات غریبه نیست و برای خیلی از ما پیش آمده در محافل فامیل و آشنا و تاکسی و‌ مترو از افرادی بشنویم. البته آمریکا و انگلیس به خاطر بدسابقگی در ارتکاز ایرانیان بسیار منفور هستند و حتی اگر برخی مردم دلیل این نفرت را دقیق ندانند، نمی‌توانند حس خوبی نسبت به آنان پیدا کنند اما خیلی از نوجوانان و جوانان ما که نه اطلاع چندانی از جنایات تاریخی آمریکا و انگلیس درباره ایران دارند و نه این ارتکاز جمعی به آنان منتقل شده، در واقع تصوری از جنایات گذشته و تهدیدات فعلی آنان در حق ملت ایران ندارند.
ناگفته پیداست کنش و احساس جامعه نسبت به وقایع حال و آینده‌اش چقدر مهم است و درک تاریخی او می‌تواند منشأ عملکردش باشد و اگر این درک مبتنی بر شناخت صحیح دوست و دشمن و منافع و مضار ملی نباشد، می‌تواند در بزنگاه‌ها عملکرد او را در جهت منافع دشمنان و بدخواهانش و بر خلاف منافع ملتش تنظیم کند.
مقام معظم رهبری در دیدار روز ۲۹ بهمن مردم تبریز که طبق قرار هر ساله‌ تبریزی‌ها با رهبری در سالگرد قیام ۲۹ بهمن مردم تبریز که حلقه آغاز چهلم‌های شهدای شهرهای مختلف و نقطه عطفی در انقلاب مردم ایران بود، انجام شد، به اهمیت آگاهی جوانان از حوادث گذشته و پدیده‌های تاریخی اشاره کردند و فرمودند: «جوان آذربایجانی، جوان تبریزی امروز در مقابل این حوادثی که افراد کارکشته‌ سیاست را متزلزل می‌کنند، مثل کوه می‌ایستد. این جوان بداند این روحیه میراث چه کسانی است، متعلق به چه حادثه‌ای است.
جوان ما که دوران انقلاب را درک نکرده و از 29 بهمن جز یک نام و یک حادثه چیزی در خاطر ندارد، اگر نداند که گذشته‌ این مجموعه و مردمی که این حادثه را به وجود آوردند این واقعه‌ عظیم را ایجاد کردند، که بودند، چه بودند، چکار می‌کردند، با چه روحیه‌ای در میدان حاضر می‌شدند، اگر این را نداند، روایت‌های غلط ساخته‌ دشمن بر ذهن‌ها غالب خواهد شد».
ندانستن تاریخ و گذشته سرزمین و آشنا نشدن با شخصیت‌های تاریخی که خالق افتخارات گذشته و صحنه‌های مقاومت در برابر حملات و نفوذ و زورگویی دشمن خارجی و مزدوران داخلی بودند، نسل ما را از احساس عزت و افتخار و الگوگیری محروم می‌کند و بستر آماده اذهان را مقصد کشت علف‌های هرز روایت‌های نادرست دشمنان سودجو می‌کند.
باید اعتراف کرد در کشور ما سواد تحصیلی به هیچ‌وجه تضمین‌کننده سواد تاریخی نیست و دشمن همواره بویژه در سال‌های اخیر از همین خلأ بهره برده است. شبکه‌هایی نظیر بی‌بی‌سی و ایندیپندنت که با بودجه اختصاصی دولت انگلیس برای جوان و نوجوان ما تولید محتوا می‌کنند، می‌دانند نسلی که رویش حساب کرده‌اند، از نقش انگلستان در قحطی بزرگ منجر به‌ قتل‌عام میلیون‌ها ایرانی در  سال ۱۲۹۶ شمسی، نفوذش در ماجرای جدایی آذربایجان و افغانستان و بحرین از ایران، قضیه قرارداد ننگین دارسی و نفت‌دزدی از کشور، دزدی آثار باستانی، کودتا و نقش مستقیم انگلستان در کودتای ۲۸ مرداد، نقش در تأسیس و تقویت سازمان مخوف ساواک، کمک مالی و تسلیحاتی و اطلاعاتی به صدام در جنگ تحمیلی و بسیاری جنایات قبل و بعد از انقلاب آنان خبر ندارد.
اما این خلأ را کجا باید پر کرد؟ راه چاره این مساله مثل بسیاری از مسائل، بازگشت به آموزش‌و‌پرورش و توجه بیشتر به فرزندان این مملکت است که ۱۲ سال از عمر خود را پشت میز و نیمکت‌های مدارس می‌گذرانند و توقع است حداقل نیازهای مربوط به هویت ملی خود را همین‌جا برطرف کنند. جایی که باید مواریث هویتی جامعه به نسل آینده منتقل شود و ابعاد‌ شناختی و عاطفی هویت ملی را بسازد، آموزش‌و‌پرورش است. به نظر می‌رسد دستگاه آموزش‌و‌پرورش در انتقال آموزه‌های ملی دچار ضعف شدید است، به گونه‌ای که خیلی از دانش‌آموزان مقطع متوسطه پس از اتمام تحصیلات دبیرستانی، از نگرش و انسجام هویتی قابل قبولی برخوردار نیستند یا آن را از محیط دیگری دریافت کرده‌اند.
این خلأ نسبت به برخی معلمان محترم هم وجود دارد که حتی در ساعات زنگ تاریخ هم موفق به برقراری پلی بین سرگذشت کشور و ادراک تاریخی دانش‌آموزان نشده‌اند و سهم چندانی در شکل‌گیری هویت ملی آنان ندارند. 
بماند که عده‌ای هم ناخواسته و نادانسته با اطلاعات غیردقیق برخلاف آن عمل می‌کنند.
یکی از عوامل اصلی شکل‌گیری چنین خلأیی، وضعیت تدریس درس تاریخ در مدارس است. کتاب‌های تاریخ با تمرکز بسیار روی دوره‌های تاریخی و ردیف کردن پشت سر هم اطلاعاتی سرد و بی‌روح، با تعاریف و عبارات کلیشه‌ای و تکراری و اسامی ناآشنا نمی‌تواند جاذبه‌ای برای دانش‌آموزان ایجاد کند. خیلی از مطالب کتاب‌ها اطلاعات صرف و بدون تحلیل است و کمکی به بالا بردن فهم تاریخی نمی‌کند. بی‌تعارف بگوییم متن کتاب‌های تاریخ، دانش‌آموزان را نسبت به عباراتی چون نفوذ بیگانگان و بی‌بندوباری درباریان بی‌حس کرده؛ عباراتی که فقط پشت سرهم حفظ می‌شوند و دانش‌آموز از تاثیر آن وقایع بر سرنوشت امروز خود چیزی نمی‌فهمد و نمی‌تواند آن را با زندگی امروز گره بزند. دست آخر هم چون درسی است که در کنکور تأثیر چندانی ندارد، با امتحانی به فراموشی سپرده می‌شود.
شیوه‌های آموزش این درس نیز فاقد تنوع لازم است و به خاطر اهتمام اندک به آن، نوسازی نشده، در حالی که امروز با مجهز شدن بسیاری از کلاس‌ها به ویدئوپروژکتور به آسانی می‌توان با کمک پخش محتوای چندرسانه‌ای، محتوای تاریخی را با کمک ایجاد درک بصری در ذهن دانش‌آموزان تثبیت کرد. 
البته موضوع فقط آموزش‌و‌پرورش نیست. صداوسیما و سینما نیز در توجه کافی به تاریخ عملکرد قابل قبولی ندارند. ما می‌بینیم پخش سریال‌های باکیفیت تاریخی مثل مختارنامه، یوسف پیامبر(ع)، در چشم باد، کلاه پهلوی و سرزمین مادری چقدر در علاقه‌مند شدن مردم به دانستن تاریخ نقش داشت اما اینها اتفاقات خوبی بودند که بسیار کم تکرار می‌شوند. 
تاریخ، تنها گذشته نیست، تاریخ تعیین‌کننده آینده است، بویژه اطلاع از آنچه دشمن در گذشته انجام داده تا حد زیادی موجب تسلط بر ترفندهای او در زمان فعلی است و می‌تواند نقش ملت را در وقایع امروزش پررنگ‌تر و فعال‌تر کند.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات