صفحه نخست >>  عمومی >> ویژه ها
تاریخ انتشار : ۰۱ اسفند ۱۴۰۳ - ۰۷:۵۱  ، 
کد خبر : ۳۷۲۸۱۰

یادداشت روزنامه‌های چهارشنبه اول اسفند ۱۴۰۳

تجربه جهانی، علل و اهداف افزایش تهدید نرم افزاری دشمن، ضرورت همسان‌سازی دیپلماتیک با تحولات جدید؛ یادداشت برخی از روزنامه‌های امروز می‌باشد.

عناوین اخبار روزنامه کيهان در روز چهارشنبه ۱ اسفند

تجربه جهانی

سید محمدعماد اعرابی
اگر کانادا سفارت آمریکا را تسخیر نمی‌کرد؛ اگر مردم‌شان شعار مرگ بر آمریکا نمی‌دادند، اگر دولت کانادا درهای کشور را به روی شرکت‌ها و سرمایه‌گذاران آمریکایی نمی‌بست و بهانه به دست آمریکایی‌ها نمی‌داد، اگر خواستار محو رژیم صهیونیستی نبود و ارتش کانادا روی موشک‌هایش مرگ بر اسرائیل نمی‌نوشت و اگر این‌همه به جبهه مقاومت کمک نمی‌کرد؛ این‌طور هدف جنگ اقتصادی آمریکا واقع نمی‌شد! کانادا اما هیچ‌کدام از این اقدامات را انجام نداده و با این حال آمریکا با تهدید به تعرفه‌گذاری 25 درصدی به اقتصاد این همسایه شمالی‌اش حمله کرده و حتی خواستار الحاق آن به خاک آمریکا شده است.
کانادا نه تنها این اقدامات را انجام نداده بلکه در روابط دوجانبه جزو «متحدان نزدیک» آمریکا دسته‌بندی شده و در توافقات و تعاملات خود با آمریکا باعث سودآوری واشنگتن نیز شده است. سال 1988 وقتی قرارداد تجارت آزاد آمریکا-کانادا (CUSFTA) امضا شد بسیاری از چهره‌های سیاسی کانادا با آن مخالف بودند؛ آنها این توافق را بیش از حد به نفع آمریکا می‌دانستند و حتی مدعی سلب حاکمیت کانادا با این توافق بودند. در حالی که امضا و تصویب این توافق در کانادا با جنجال فراوان مواجه شده بود اما آمریکا با رضایت کامل و با رأی بالا در مجلس نمایندگان و سنا این توافق را به تصویب رساند. دو سال بعد آمریکا پای همسایه جنوبی خود یعنی مکزیک را نیز به این توافق باز کرد و پس از 2 سال مذاکره در دسامبر 1992 قرارداد تجارت آزاد آمریکای شمالی (NAFTA) میان سه کشور آمریکا، کانادا و مکزیک به امضا رسید. آمریکا پیش از تصویب نفتا در کنگره قانون‌گذاری خود در اواخر سال 1993، کانادا و مکزیک را وادار کرد که دو معاهده جانبی دیگر را نیز به نام‌های همکاری‌های زیست‌محیطی آمریکای شمالی(NAAEC) و همکاری‌های کارگری آمریکای شمالی (NAALC) به امضا رسانده و به آن متعهد باشند. واشنگتن با این تعهدات از کانادا و مکزیک می‌خواست تا خود را ملزم به رعایت شیوه‌نامه‌ها و مقررات مشابه آمریکا در این حوزه‌ها کنند. وقتی همه چیز طبق خواست مقامات واشنگتن پیش رفت؛ بیل کلینتون رئیس‌جمهور وقت آمریکا در زمان اجرای قرارداد تجارت آزاد آمریکای شمالی(NAFTA) موسوم به نفتا گفت: «نفتا به معنی اشتغال است. اشتغال برای آمریکایی‌ها و شغل‌هایی با درآمد خوب برای آمریکایی‌ها.»
آمریکا سود خوبی از قرارداد نفتا به دست آورد. سال 2001 مجله اقتصادی «پرسپکتیو» در گزارش خود از این قرارداد، نفتا را «سود خالص» برای آمریکا خواند. سال 2012 در یک نظرسنجی از کارشناسان اقتصادی بازارهای جهانی، 95 درصد آنها معتقد بودند که آمریکا از نفتا سود می‌برد. سال 2015 مجله «مروری بر مطالعات اقتصادی» وابسته به دانشگاه آکسفورد طی بررسی‌های خود نشان داد که رفاه در آمریکا در نتیجه قرارداد نفتا افزایش یافته است. 28 می‌2017 واشنگتن‌پست اعتراف کرد که اکثر اقتصاددانان آمریکایی معتقدند نفتا با افزایش تجارت به اقتصاد آمریکا سود رسانده است. اما با همه این شرایط دولتمردان واشنگتن باز هم بیشتر از این می‌خواستند.
سال 2017 با روی کار آمدن دونالد ترامپ آنها خروج از نفتا را زمزمه کردند. آمریکا دو متحد نزدیک خود که همسایگان شمالی و جنوبی این کشور بودند را تهدید اقتصادی کرد و ضرب‌الاجلی برای‌شان قرار داد تا به مذاکرات جدید جهت دستیابی به توافقی جایگزین برای نفتا تن دهند. تهدیدات واشنگتن جواب داد و در آخرین ساعات توافق ایالات متحده-کانادا-مکزیک (USMCA) در نوامبر 2018 به امضا رسید. توافقی که محدودیت‌های بیشتری بر کانادا و مکزیک به نفع آمریکا اعمال می‌کرد. اما آمریکا به این هم راضی نبود و امتیازاتی فراتر می‌خواست. هفت سال بعد وقتی دونالد ترامپ برای بار دوم به ریاست جمهوری آمریکا رسید؛ توافقی که خودش بسته بود را زیر پا گذاشت و کانادا و مکزیک را در صورت عدم پذیرش شروط جدید خود، تهدید به تعرفه‌گذاری 25 درصدی بر محصولات‌شان کرد. این چهره واقعی آمریکا است که ترامپ بدون پرده‌پوشی آن را عیان می‌کرد؛ کشوری سلطه‌طلب که از گرفتن هیچ امتیازی کوتاه نمی‌آید. فایننشال‌تایمز با اشاره به همین وضعیت نوشت: «وقتی ترامپ توافقی می‌بندد، هیچ تضمینی وجود ندارد که به آن پایبند بماند. در دوره اول ریاست‌جمهوری‌اش، ایالات متحده توافق تجاری جدیدی با کانادا و مکزیک به نام USMCA امضا کرد. اما ترامپ اکنون خواهان امتیازات جدید است. اگر تمام توافقات به‌دلیل یک شکایت جدید یا برای بهره‌برداری از تغییر در تعادل قدرت نقض شوند، هیچ توافق تجاری امنیت نخواهد داشت.»
وقتی آمریکا در مواجهه با همسایگان و متحدان نزدیکش این طور عمل می‌کند؛ وضعیت برای کشورها و توافقات دیگر ناگفته پیداست. آمریکا در دوره اول ریاست‌جمهوری ترامپ از «پیمان تجاری اقیانوس آرام»(TTP) خارج شد. 6 ماه بعد دولت آمریکا از «توافق آب‌وهوایی پاریس» نیز خارج شد. مدتی بعد در اکتبر 2017 (مهر 1396) آمریکا برای بار دوم از «سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی ملل متحد» (UNESCO) خارج شد. دو ماه بعد در دسامبر 2017 (آذر 1396) آمریکا از «پیمان مهاجرتی سازمان ملل» یا همان «توافق نیویورک» نیز خارج شد. خروج از «شورای حقوق بشر»، خروج از «پیمان نفتا»، خروج از «پیمان منع موشک‌‌های هسته‌‌ای میان‌برد»، خروج از «پیمان آسمان‌های باز» و تهدید به تحریم «دیوان بین‌المللی کیفری» از دیگر اقدامات ترامپ در دولت اولش بود. او حتی برای خروج از سازمان بهداشت جهانی و سازمان تجارت جهانی نیز اقدام کرد. آمریکا در دوران بایدن اگرچه به «توافق آب‌وهوایی پاریس»، «شورای حقوق‌بشر سازمان ملل» و «یونسکو» برگشت اما در موارد دیگر وضعیت را تقریبا به همان ترتیب ادامه داد. با بازگشت مجدد ترامپ او برای بار دوم از «شورای حقوق‌بشر سازمان ملل» و «توافق آب‌وهوایی پاریس»خارج شد. توافقی که به بهانه مهار گرمایش زمین و گازهای گلخانه‌ای، برتری آمریکا را نسبت به کشورهای در حال توسعه تثبیت می‌کرد؛ اما ظاهرا دولتمردان واشنگتن به این اندازه راضی نبودند. دولت آمریکا کار خروج از سازمان بهداشت جهانی را هم به اتمام رساند، دادستان دیوان کیفری بین‌المللی را تحریم کرد و از «قرارداد جهانی مالیات بر شرکت‌ها» نیز خارج شد. آمریکا آشکارا در عمل نشان داد هیچ ثباتی در تصمیم‌گیری ندارد و به هیچ معاهده، سازمان و قانون بین‌المللی متعهد و پایبند نیست. غربگرایان ایرانی چنین آمریکایی را می‌دیدند و به نمایندگی از دولت ایران برای آمریکایی‌ها نوشتند: «پزشکیان آماده است مذاکراتی درباره توافق هسته‌ای و شاید موارد بیشتری انجام دهد.» چنین پیشنهادی در خوشبینانه‌ترین حالت یک حماقت و ساده‌لوحی محض بود چون حتی مقامات اروپایی به عنوان متحدان سنتی و دیرینه آمریکا نیز متوجه عمق فرصت‌طلبی و غیرقابل اعتماد بودن آمریکا شده بودند. فرانک والتر اشتاین‌مایر، رئیس‌جمهور آلمان در آغاز نشست امنیتی مونیخ دولت آمریکا را «بی‌ملاحظه» خواند و گفت: «[این دولت] به قواعد تثبیت‌شده، همکاری‌های دیرینه و اعتماد بی‌توجه است.» نه فقط برای ما که سال‌هاست طعم تلخ مداخلات و دشمنی‌های آمریکا را چشیده‌ایم بلکه اکنون در سطح جهان و در میان نزدیک‌ترین متحدان واشنگتن نیز بی‌اعتمادی به آمریکا یک تجربه فراگیر است.
سال 2017 پس از آنکه دونالد ترامپ برای اولین بار به ریاست‌جمهوری آمریکا رسید؛ رقبایش او و ستاد تبلیغاتی‌اش را متهم به توافق پنهانی و تبانی با روسیه کردند. واکنش جرد کوشنر داماد و مدیر ستاد تبلیغاتی ترامپ به این اتهامات جالب بود. او می‌گفت ما خودمان در داخل کاخ سفید هم نمی‌توانیم با ترامپ به توافق برسیم چه رسد به توافق او با روسیه! کوشنر که از طرف ترامپ توافق با مکزیک و کانادا را پیش برده بود و مسئول پیشبرد توافق ابراهیم در غرب آسیا نیز بود در خاطرات مربوط به آن روز‌هایش می‌نویسد: 
«نه ترامپ و نه کمپین ترامپ با روسیه تبانی نکرده بودند. نیمی از اوقات ما حتی نمی‌توانستیم با ترامپ تبانی کنیم! نزدیکان ترامپ اغلب در مطبوعات مواضع او را تکذیب می‌کردند.»
عناوین اخبار روزنامه جوان در روز چهارشنبه ۱ اسفند

علل و اهداف افزایش تهدید نرم افزاری دشمن

حسین عبداللهی فر
رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار مردم تبریز با تأکید بر اینکه مسئله امروز ما تهدید سخت‌افزاری دشمن نیست، فرمودند «اما یک تهدید مهم دیگری وجود دارد که باید برای آن آماده شد و آن، تهدید نرم‌افزاری است. امروز دشمنان ما اعتراف می‌کنند که به این نتیجه رسیده‌اند که اگر بخواهند بر ملت ایران فائق بیایند، اگر بخواهند جمهوری اسلامی را از مواضع قدرتمندانه خودش عقب برانند، راهش این است که در داخل کشور، در داخل ملت مشکل ایجاد کنند، مردم را دچار مشکلات و تهدیدات نرم‌افزاری کنند.» این درحالی است که مذاکرات هسته‌ای جمهوری اسلامی با اروپا به دلیل تلاش طرف مقابل برای پیش کشیدن موضوعاتی مانند موشکی، منطقه‌ای و حقوق بشری در کنار هسته‌ای به بن بست رسیده و راهکار خود برای عقب نشاندن ایران را فعال‌سازی مکانیزم ماشه معرفی کرده است. دولت جدید امریکا هم برخلاف اعلام میل به مذاکره با ایران، خواسته‌های خود در قالب دستورالعمل مذاکره با ایران را به گونه‌ای تنظیم و اعلام کرده است که نتیجه آن از پیش مشخص است و معلوم است جمهوری اسلامی در هیچ شرایطی به آن شروط تن نمی‌دهد؛ لذا تهدیدات دشمنان ملت ایران در این شرایط از نرم به سخت یا نیمه سخت تغییر کرده که هدف آن کشاندن ایران به پای میز مذاکره و تحمیل خواسته‌های طرف مقابل می‌باشد. علائم این رویکرد نیز در تشدید تحریم‌های اقتصادی، کاهش میزان فروش نفت تا سقف ۱۰۰ هزار بشکه به منظور افزایش نارضایتی مردم می‌باشد که از قبل تحت عنوان طرح دو حزبی بی‌ثبات‌سازی از داخل و بازگرداندن اغتشاشات به ایران روی میز ترامپ قرار داشته است. با این حساب پرسش مهم این است که چرا تهدیدات نرم افزاری دشمن افزایش یافته و چه اهدافی را دنبال می‌کند که در پاسخ آن می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
اولاً تهدید سخت علیه ملت ایران پاسخ نداده و دشمنان انقلاب اسلامی می‌دانند که جمهوری اسلامی به لحاظ قدرت دفاعی در جایگاهی قرار دارد که می‌تواند به تهدیدات پاسخ دهد. 
ترامپ برخلاف ژست مغرورانه‌ای که گرفته، حاضر به ریسک و پرداخت هزینه نظامی و درگیری فیزیکی نیست. تهدید وی به اغتشاش هم صرفا برای وادار کردن ایران به میز مذاکره و تحمیل خواسته‌ها و شروط خود می‌باشد. اغتشاشات مدنظر غرب در ادامه جنگ ترکیبی ۱۴۰۱ بوده که بخش عمده‌ای از آن نرم افزاری بوده و در فضای ذهنی رخ داده است. ضمن آنکه غربی‌ها می‌دانند مشکل اصلی آنها در گذشته نیز عدم همراهی مردم با آشوبگران بوده و برای کشاندن مردم به خیابان باید ذهن و فکر آنها را تصاحب تا از رفتار و کنش آنها به نفع خویش بهره گیرند. از همین رو، با تمام توان تلاش می‌کنند تا با تولید داده‌های حساب شده برای هر یک از اقشار جامعه، جوانان را نومید از آینده، مردم را دچار بدترین شرایط، دولت را در وضعیت بحرانی و استیصال نشان داده و انگیزه بخش نخبگانی در دفاع از انقلاب را به دلیل مقصر‌سازی یکدیگر دچار اختلاف و چنددستگی نشان دهند. 
یکی از علل بی‌تاثیر بودن تهدیدات نرم دشمنان ملت ایران در گذشته استمرار آثار تحولی انقلاب اسلامی است که به صورت دائمی، تکاملی و پیشرونده ادامه دارد و بر محیط درونی و پیرامونی خویش تاثیر می‌گذارد. از همین رو، حضور مردم در راهپیمایی ۲۲ بهمن هر سال پرشورتر از سال قبل برگزار می‌شود که به تعبیر رهبر معظم انقلاب اسلامی نشانه ناکامی دشمن در تهدیدات نرم تاکنون است. چنانچه فرمودند: «به فضل الهی، تا امروز موفق نشده‌اند؛ تا امروز وسوسه دشمن نتوانسته دل مردم ما را تکان بدهد، جوانان ما را از عزم و از حرکت باز بدارد. نمونه‌اش همین راه‌پیمایی عظیم روز بیست‌ودوم بهمن؛ کجای دنیا چنین چیزی وجود دارد؟ حرف من این است که نگذارید این حیله دشمن که همچنان ادامه دارد، در آینده هم اثر کند.» لذا اقشار مختلف به ویژه جوانان را به مقابله با دشمن در همان نقطه‌ای که دست می‌گذارد فراخوانده و فرمودند: امروز این [کار]از دفاع سخت‌افزاری مهم‌تر است. در دفاع سخت‌افزاری اگر نقصی ایجاد بشود، با حرکت نرم‌افزاری می‌شود آن نقص را جبران کرد، آن ضعف را برطرف کرد ــ که بار‌ها این کار انجام گرفته ــ، امّا اگر چنانچه در دفاع نرم‌افزاری مشکل داشته باشیم، مشکل را ابزار‌های سخت‌افزاری برطرف نمی‌کنند؛ به این توجه باید کرد.
عناوین اخبار روزنامه آرمان امروز در روز چهارشنبه ۱ اسفند

ضرورت همسان‌سازی دیپلماتیک با تحولات جدید

صلاح الدین خدیو

کنار گذاشتن اروپا از مذاکرات صلح با روسیه و زیر پا نهادن راهکار قبلی غرب برای دفاع از تمامیت ارضی اوکراین، تردیدهایی جدی درباره‌ی نیت و هدف اصلی ترامپ ایجاد کرده است. قدر مسلم آنست که ترامپ در حال استمالت و دل جویی از پوتین است! نکته‌ی جالب این جاست که کاخ سفید به موازات تنش زدایی با روسیه، در حال سخت کردن موضع خود علیه چین است. رای نخستین بار طی چند دهه‌ی گذشته وبسایت وزارت خارجه با حذف عبارت ما از استقلال تایوان حمایت نمی کنیم، نخستین گام ها را در جهت نقض سیاست چین واحد برداشت. این امر در کنار برخی اقدامات اقتصادی بیانگر عزم ترامپ برای مهار چین است. نقش روسیه در این میان چیست؟ پس از حمله به اوکراین، روسیه از لحاظ اقتصادی بیش از گذشته متکی به چین شده و عملا به صورت دنباله رو و برادر کوچک آن در آمده است.
ترامپ خواهان آنست که با نجات پوتین از باتلاق اوکراین به قیمت قربانی کردن کییف، به شراکت استراتژیک مسکو و پکن خاتمه دهد. به بیان دیگر ترامپ چین را رقیب اصلی آمریکا می داند، نه روسیه! پشت کردن به اتحادیه‌ی اروپا و لگد زدن به روابط هشتاد ساله‌ی دو سوی آتلانتیک هم دقیقا در این راستاست. پس از جنگ جهانی دوم، آمریکا جهت مهار شوروی، چتر دفاعی خود را بر سر اروپا گسترد و به بازسازی اقتصادی آن همت گمارد. این مساله دیگر اولویت آن نیست و توجه آن روی مهار چین به عنوان ابرقدرت آینده متمرکز است. نقش ایران در صحنه آرایی موصوف چه می تواند باشد؟ ترامپ با بازگشت به سیاست فشار حداکثری پیشاپیش  از رویکرد خصمانه‌ی خود علیه ایران پرده برداشت. همسویی کامل وی با دولت افراطی اسرائیل در این زمینه، کمترین تردیدی باقی نمی گذارد که ایران را یک مزاحم منطقه ای و مخل سیاسی علیه خود می بیند. چین و ایران دو کشوری هستند که هریک به نوعی و با درجات تاب آوری بسیار متفاوت هدف خصومت دولت جدید آمریکا قرار گرفته اند.
صد البته روابط امنیتی و دفاعی ایران با چین به گستردگی و عمق آن با روسیه نیست.
جدا کردن احتمالی روسیه از محور چین به بهای قربانی کردن اوکراین، معنایی جز تنها کردن ایران ندارد. به بیان ساده اگر آمریکا حاضر شود دست از پشتیبانی اوکراین بردارد، روسیه هم به روابط ویژه‌ی خود با ایران پشت خواهد کرد. برقراری صلح در شرق اروپا، در شرایطی که تنش ایران و اسرائیل در حال رسیدن به نقطه‌ی جوش است، به زیان تهران تمام می شود. در دعوای فیل ها – در اینجا چین و آمریکا – ممکن است روسیه نجات پیدا کند ولی خطر احتمالی وجه المصالحه شدن قدرت های کوچک تر را نباید دست کم گرفت. تهران باید به سرعت درصدد هماهنگ کردن خود با تحولات اروپا و آرایش جدید نظام جهانی برآید.

روزنامه شرق

جایگزین مذاکره با آمریکا چیست؟

جلیل سازگارنژاد
 

اینک که در مقابل تهدیدهای فزاینده و گزافه‌گویی‌های رئیس‌جمهور آمریکا، جمهوری اسلامی ایران بنای مذاکره با آمریکا را ندارد، باید ببینیم چه راهکار و روش جایگزینی برای مذاکره مطرح می‌شود. در این زمینه باید موارد و واقعیت‌های انکارناپذیری را مورد توجه قرار داد.

 

1- روش عمومی دولت‌های مستقر در آمریکا برای حفظ موقعیت برتر و استمرار نقش ابرقدرتی و دست‌یابی به اهداف خود پیوسته با تهدید و ارعاب ملت‌ها و کشورها همراه بوده است. استفاده مستقیم و غیرمستقیم از مداخله نظامی، اعمال تحریم‌های اقتصادی، فشارهای سیاسی و سوءاستفاده از ابزارهای قانونی در مجامع بین‌المللی مانند شورای امنیت سازمان ملل، آژانس انرژی اتمی و... از نمونه اقداماتی است که آمریکا طی سال‌های طولانی و در نقاط مختلف جهان به آنها متوسل شده است و امروزه نیز باوجود حرکت جهان به سوی چندقطبی‌شدن و ایجاد اتحادیه‌ها و قطب‌های جدید سیاسی و اقتصادی، آمریکا همچنان از نفوذ و قدرت برتری در جهان برخوردار است.

2- اظهارات و اقدامات ترامپ تازگی ندارد. او در دوره اول ریاست‌جمهوری خود نیز همین اقدامات را اعلام و برخی از آنها را اجرا کرد. بنابراین از قبل قابل پیش‌بینی بود که او برای تحقق خواسته‌های نامشروع خود از طریق اعمال قدرت و فشار سیاسی و اقتصادی علیه ایران اقدام خواهد کرد.

 

3- رژیم نامشروع اسرائیل یک نهاد غربی ساخته و مورد حمایت آمریکا و بسیاری از کشورهای اروپایی بوده و به عنوان اهرم فشار در خاورمیانه و سرگرم‌سازی کشورهای منطقه در حالت جنگ‌های فرسایشی مورد استفاده غرب قرار می‌گیرد. اسرائیل مهم‌ترین مانع برپایی و استقرار صلح در خاورمیانه و اصلی‌ترین مخالف حل اختلاف ایران با آمریکا از طریق گفت‌وگو و دیپلماسی است.

4- کشورهایی مانند روسیه و چین نیز در چارچوب منافع و حفظ جایگاه بین‌المللی خود هیچ‌گاه حاضر نیستند منافعشان را با ایران پیوند زده و به‌ندرت و به غیر از موارد استثنائی حتی راضی به استفاده از حق وتوی خود در شورای امنیت به نفع ایران نیستند و این را به تجربه در چندین قطع‌نامه سازمان ملل نشان داده‌اند.

5- جریان اقلیت تندروی درون کشور نیز که از بانیان ارجاع پرونده هسته‌ای ایران به سازمان ملل و صدور قطع‌نامه‌های شورای امنیت و ایجاد تحریم‌های گسترده علیه ایران بوده‌اند، پیوسته با روش‌ مذاکره و بهره‌گیری از دیپلماسی در سیاست خارجی مخالفت ورزیده تا از منافع پنهان و آشکار و جایگاه سیاسی خود نگهبانی کنند.

6- تجارب جهانی به ویژه بعد از جنگ جهانی دوم برای مقابله با گردنکشی‌های آمریکا در کشورهای مختلف نیز به عنوان واقعیت‌های انکارناپذیر در دسترس است. در یادداشت‌های یکم و پانزدهم بهمن‌ماه برخی از روش‌هایی که قرین توفیق بوده است مانند تدابیر اتخاذشده از سوی ژاپن، ویتنام، چین و کره‌شمالی را یادآوری کردم که می‌تواند به عنوان الگوی موفق مورد استفاده قرار گیرد. بدون تردید همان‌گونه که در بیانیه وزارت امور خارجه هم تأکیده شده، بهترین و کم‌هزینه‌ترین و خردمندانه‌ترین روش برای حل اختلافات بین دولت‌ها روش دیپلماسی، گفت‌وگو و مذاکره است و این یک تجربه جهانی است. علاوه بر واقعیت‌های اشاره‌شده، کشور با چندین چالش و بحران مهم در شرایط فعلی و ماه‌های آینده مواجه است.

الف) همگام با نزدیک‌شدن به پایان دوره پیش‌بینی‌شده در برجام، امکان بازگشت مکانیزم ماشه و ارسال مجدد پرونده هسته‌ای ایران به شورای امنیت سازمان ملل و اعمال دوباره تحریم‌های مرتبط با آن به صورت جدی مطرح و محتمل است.

ب) ناترازی‌های انرژی از جمله کمبود شدید و محسوس برق و گاز و فرآورده‌های نفتی که تهدیدی جدی برای نیروگاه‌ها، کارخانه‌های بزرگ و واحدهای تولیدی و توقف و تعطیلی آنها و بی‌کارشدن کارگران است.

ج)‌ ناترازی مالی به ویژه کمبود منابع ارزی کشور به دلیل احتمال کاهش صادرات نفت و فرآورده‌های نفتی و پتروشیمی ناشی از تحریم‌های جدید آمریکا و شورای امنیت که موجب کسری شدید بودجه دولت برای تأمین مایحتاج مردم و افزایش نرخ تورم و موج جدید و شدید گرانی‌ها خواهد شد. این موارد تابلوهایی است که تصویر نگران‌کننده‌ای از ایران در سال آینده نشان می‌دهد.

حال در چنین شرایطی باید چه کرد:

الف) دولت باید به‌صراحت راه‌حل برون‌رفت از مشکلات یادشده را با مردم در میان بگذارد. با توجه به درهم‌تنیدگی قدرت بین قوای سه‌گانه و دستگاه‌های حاکمیتی،‌ قطعا دولت نمی‌تواند به‌تنهایی نسبت به حل مشکلات اقدام مؤثری انجام دهد. بنابراین اکنون که تصمیم نظام بر عدم مذاکره است، باید روش جایگزین و طرح و روش و برنامه‌ای که می‌تواند ایران را از تنگناهای پیش‌گفته خارج کند، اعلام کنند.

ب) رئیس‌جمهور و دولت به اندازه سهم و نقش و اختیارات و قدرت خود باید نسبت به ارائه طرح‌ها و پیشنهادهای راهگشا با بهره‌گیری از تجارب بین‌المللی و ملی و استفاده از دیدگاه‌های دلسوزان و خیرخواهان خبره و باتجربه کشور با جدیت اقدام کند. آنچه امروز متأسفانه از دستگاه سیاست خارجی و دولت مشاهده می‌شود (با وجود همه تنگناها و محدودیت‌های قابل درک) این است که دولت مجری سیاست‌ها و برنامه‌های رقیب انتخاباتی خود شده است. سیاست‌هایی که در گذشته ایران را با چالش‌های ویرانگر مواجه ساخته و آثار شوم آن همچنان گریبانگیر کشور است. با تأسف فراوان برخی از بلندگوهای تبلیغاتی و رسانه‌ای مانند صداوسیما نیز مبلغ همان سیاست هستند. دولت باید با دیپلماسی فعال و گسترده و فراگیر ضمن ایفای تعهدات خود به مردم، تلاش حداکثری برای برون‌رفت کشور از انزوای سیاسی طراحی‌شده از سوی دولت آمریکا را خنثی کند.

ج) در سیاست‌گذاری مفهومی است با عنوان «Agenda Setting» که می‌گوید هرگاه شما برای حل یک مشکل دستورالعمل و پیشنهاد نداشته باشید، دیگران برای شما دستورالعمل تهیه می‌کنند. سیاست خارجی ایران باید در مقابل تهدیدات قابل پیش‌بینی آمریکا پیش‌دستی کرده و طرح و برنامه خود را برای حل اختلافات زودتر از حضور نخست‌وزیر جنایتکار اسرائیل در آمریکا  ارائه می‌کرد.

سیاست خارجی و دیپلماسی ایستای دولت وفاق (نمونه آن اظهارات ناامیدکننده آقای پزشکیان در بوشهر درخصوص حمله به تأسیسات هسته‌ای ایران را می‌توان نشانه بارز انفعال در سیاست خارجی دانست) در داخل و خارج موجب شد تا دیگران پیشنهادهای خود را مطرح کنند و دولت را در مقابل عمل انجام‌شده قرار دهند، لذا فعال‌شدن جدی و بهره‌گیری از تمام ظرفیت‌های ملی و بین‌المللی ایرانیان ساکن وطن و خارج از آن و کشورهای دوست و حتی منتقدین و مخالفین سیاست‌های منطقه‌ای ایران باید فرصت فشار مضاعف بر کشور را کاهش دهد. کشورهای اروپایی و همسایگان هم از دیگر ظرفیت‌هایی است که می‌تواند در یک دیپلماسی فعال به مدد دولت بیاید. 

روزنامه خراسان

عقبه آشوب‌طلبان را از کار بیندازید 

سارا هوشمندی 

۱ـ سخن از دوست داشتن مردم ایران و همزمان اجرای کمپین فشار حداکثری یک دروغ بزرگ است و برای این است که جامعه را پس از نتیجه دادن فشار حداکثری با بدتر شدن وضعیت اقتصادی به شورش و آشوب بکشاند و البته حالا مشخص شد غیر از مسائل اقتصادی، مسائل اجتماعی هم برای پیشبرد اهداف ترامپ، مدنظر اندیشکده‌های صهیونیستی ـ آمریکایی است.
۲ـ رئیس‌جمهور تروریست آمریکا در روزهای اخیر فاند اهدایی به ضدانقلاب خارج‌نشین را ۳ ماه تعلیق کرد. هدف این کار تاجر نیویورکی، استفاده بهینه از هزینه‌ای است که به جیب اپوزیسیون بی‌ثمر می‌رود تا آن ها فکر خود را بیشتر به کار اندازند و کشور را با هر وسیله‌ای به سوی شورش و جنگ داخلی سوق دهند. ضدانقلاب که فاند خود را در خطر می‌بیند، یقینا از این پس خباثت بیشتری خواهد داشت تا هر طور شده کارفرمای خود را راضی کند تا به قول مارکو روبیو وزیر جدید خارجه آمریکا، ۱۰۰ درصد پول‌هایی که به اپوزیسیون ایرانی داده می‌شود، به سود منافع آمریکا هزینه شود، نه جیب‌های خودشان. آن ها برای آن که مزدوری خود را به ترامپ ثابت کنند، این روزها پول‌های بادآورده را خرج مزدوران داخلی‌شان می‌کنند؛ بلکه موفق به ایجاد آشوب شده و کشور را ناامن کنند. هدف اپوزیسیون این است که به ترامپ ثابت کنند برای  او و علیه مردم ایران گزینه‌های مطلوبی هستند تا بار دیگر مواجب‌ خیانت به وطن‌شان برقرار شود.
۳ـ به زعم محور عبری ـ غربی ـ عربی قرار بود ۲ سال پیش مردم ایران در یک آشوب سراسری، نظام اسلامی را براندازند. هدف آن ها با شناخت ماهیت شورش از سوی مردم کشورمان محقق نشد و جز عده‌ای معدود کسی سعی در براندازی نکرد. آن آشوب‌ها بار دیگر چون فتنه ۸۸، دی ۹۶ و آبان ۹۸ با هوشیاری ملت شکست خورد و کشور در ۲ سال اخیر در آرامش بوده است. این بار به بهانه قتل تراژیک یک دانشجو برنامه‌ای که برای اغتشاشات داشتند، جلو افتاده و می‌خواهند آن را به جرقه‌ای برای به آتش کشیدن کشور تبدیل کنند. نیروهای امنیتی باید به سرعت با دانشجونمایانی که مطالبه درست صنفی دانشجویان مستقر در خوابگاه کوی مبنی بر برقراری امنیت بیشتر در خیابان‌های اطراف کوی دانشگاه را با تلاش برای اضافه کردن معترضان غیردانشجو، به اقدامی ضدامنیتی تبدیل کردند، برخورد و دنباله‌های احتمالی آن ها را نیز شناسایی کنند. گرچه وزارت علوم پس از اعتراض دانشجویان به قتل «امیرمحمد خالقی»، به‌جای فرافکنی و انکار موضوع، با پذیرش مسئولیت، عذرخواهی کرد و به حادثه‌دیدگان تسلیت گفت. خاطیان نیز استعفا کردند و تاکنون مانع از تبدیل یک بحران به آشوب شده است اما
الف) با شکست سریع پروژه و موقعیتی که ضدانقلاب به دست آورده، مانند ۱۴۰۱ و این بار زودتر از آن ورود به فاز ترور و خشونت برای گرم نگه داشتن تنور آشوبگری هرگز بعید نیست. در این موارد معمولا منافقین تروریست به دستور آمریکا و اسرائیل وارد عمل شده و با شکار تعدادی از معترضان آتش را بار دیگر شعله‌ور می‌کنند. همین روزها احتمالا آمریکا و اروپا شروع به اعلام موضع منفی علیه گروهک نفاق خواهند کرد تا دامان خود را از گزند انتقام متقابل ایران مصون بدارند در حالی که پشت پرده هر آن چه را تروریست‌ها نیاز داشته باشند برای‌شان فراهم کرده‌اند.
ب) تلاش برای ورود به فاز اغتشاش با اقدام منافقین تسهیل می‌شود و در صورت فراگیر شدن آن، ممکن است مانند حوادث ۱۴۰۱ توان و تمرکز نیروهای امنیتی پراکنده شود؛ در نتیجه حوادث دردناکی چون اقدامات تروریستی در حرم مطهر حضرت شاهچراغ علیه‌السلام، ناامن‌سازی نقاط مرزی چون کردستان و سیستان و بلوچستان و قتل‌های هدفمند و کور رخ دهد. موقعیت کنونی نسبت به سال ۱۴۰۱ حساس‌تر هم هست و به طور غیررسمی در جنگ با رژیم صهیونیستی قرار داریم.
روزنامه رسالت

تهدیدات نرم‌افزاری دشمن

محمدکاظم انبارلویی
۱- امام خامنه‌ای در دیدار مردم تبریز به مناسبت یوم‌الله ۲۹ بهمن باب اندیشیدن به تهدیدات نرم‌افزاری دشمن را باز کردند و هشدارهایی به جامعه نخبگی و نیز همه مردم دادند.

امروز جهان به بازخوانش بنیادهای مفهومی سرمایه اجتماعی در متون دینی می‌اندیشد. این اندیشیدن در جهان اسلام به‌ویژه جهان عرب بیش از هر جای دیگر احساس می‌شود. جهان عرب امروز با شگفتی به مقاومت ملت فلسطین در برابر ماشین جنگی صهیونیسم و بالاتر از آن ناتو می‌نگرد. چون شاهد است در نیم قرن اخیر، اندیشه‌های سیاسی مبتنی بر ناسیونالیسم ، سوسیالیسم و لیبرالیسم حتی نتوانست ۶ روز در جنگ با اشغالگران صهیونیسم تاب آورد. اما تکیه‌بر اسلام و آموزه‌های قرآن در یک باریکه‌ای به‌اندازه غزه آن‌چنان قدرتی پدید آورد که توانست صهیونیست‌های تروریست و آمریکای جهان خوار را به زانو درآورد.
آموزه‌های دینی و قرآنی، سرمایه اجتماعی باز تولید می‌کند. زیست مؤمنانه یک میدان برای نمایش سرمایه اجتماعی است.
آنچه در ایران تاب‌آوری در برابر توطئه‌های سخت و نرم دشمن را تضمین کرده سرمایه اجتماعی مبتنی بر دین است. پایه‌های نیرومند این سرمایه اجتماعی بر مفاهیمی چون ایثار، شجاعت،  مساوات، مواسات، عدالت، صداقت، رعایت حقوق ملت و ... است.
ماشین تبلیغاتی آمریکا برای آسیب به چنین سرمایه‌ای مدام در حال دست‌کاری ذهن مردم است تا با ایجاد اختلاف و نفاق در جامعه و تردید در محکمات انقلاب پایه‌های ایستادگی در مقابل دشمنان ایران و اسلام را سست کند.
۲- هفته گذشته در پی مقاومت حماس مبنی بر اجرای درست توافق و توقف مبادله اسرا و زندانیان فلسطینی، ترامپ تهدید کرد غزه را به جهنم تبدیل خواهد کرد. اما در آخرین ساعات تهدید هم ترامپ و هم نتانیاهو عقب نشستند و شرایط حماس را پذیرفتند تبادل صورت گرفت. سرّ این عقب‌نشینی چیست؟ ملت فلسطین امروز به رهبری حماس در بیعت به سر می‌برند. بیعت مقاومت تاآخرین‌نفس، آخرین فشنگ، آخرین خانه و... این بیعت در کربلا با امام حسین (ع) صورت گرفت و پیروزی شگرفی در تاریخ بشر در مصاف حق و باطل پدید آورد.
این سخن یک فلسطینی در غزه در برابر تهدید ترامپ مبنی بر کوچ اجباری شنیدنی است که گفت :
 «ما هیچ جا کوچ نخواهیم کرد مگر به آسمان!» این پاسخ کوتاه یعنی شما هیچ غلطی نمی‌توانید بکنید. این پاسخ یعنی تهدیدات نرم‌افزاری دشمن در ذهن و قلب ما جایی ندارد.
۳- راهپیمایی عظیم ۲۲ بهمن امسال آن‌هم در ۴۶ سالگی انقلاب نشان داد در تهدیدات نرم‌افزاری، دشمن کارساز نبوده است این تحلیل امام خامنه‌ای از حضور حماسی ملت در سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی است.
دشمن در انگاره‌سازی غلط در ذهن مردم، چهار عمل هم‌زمان انجام می‌دهد؛ کوچک‌نمایی پیشرفت‌ها، بزرگ‌نمایی مشکلات، مثبت‌نمایی وعده‌های پوچ آمریکا و منفی‌نمایی تصمیمات مسئولان نظام!
دشمن در تهدیدات نرم یک رویداد را تقطیع می‌کند و همان را تعمیم می‌دهد! فقط ذهن‌های هوشمند می‌فهمند که دشمن دست‌اندرکار دست‌کاری ذهن مردم است. نخبگان باید این تکنیک را فاش و تبیین کنند. قصه‌ای که اخیرا در کوی دانشگاه اتفاق افتاد از این سنخ بود که با هوشیاری دانشجویان این توطئه خنثی شد.
۴- رژیم صهیونیستی در تهدید نرم‌افزاری سعی کرده است ملت را در یک پنج ضلعی گرفتار کند.
ضلع اول؛ جنگ‌شناختی و ادراکی، ضلع دوم؛ اغتشاش میدانی در مرزها و مرکز، ضلع سوم؛ همکاری و همیاری با تحریم‌های آمریکا، ضلع چهارم؛ جنگ سایبری و اطلاعاتی و ضلع پنجم؛ به خط کردن سرویس‌های جاسوسی و کسانی که می‌توانند سرویس تروریستی بدهند.
نظام در هماوردی سخت و نظامی اکنون متکی به شهرک‌های موشکی و پهپادی در عمق سواحل و عمق خاک کشور است. اگر آمریکا دست از پا خطا کند پایگاه‌های آن‌ها در منطقه، دقایق اولیه نبرد نابود خواهد شد. اکنون سپاه و ارتش، رژیم صهیونیستی را زیر چکش ضربه سوم وعده صادق ۳ قرار داده‌اند. آمریکایی‌ها خوب می‌دانند بارانی از موشک و پهپاد بر سر آن‌ها فرود خواهد آمد. از سوی دیگر ترامپ و تیم جدید کاخ سفید در محاسبات خود نمی‌خواهند زیر بار هزینه یک جنگ فاجعه‌آمیزتر از حمله به افغانستان و عراق بروند.
لذا به فرموده امام خامنه‌ای: «سطح توان ما در مقابله با تهدیدات سخت عالی است امروز از تهدید سخت‌افزاری دشمن هیچ نگرانی و مشکلی نداریم.»
تهدید امروز همین تهدید نرم‌افزاری است که سه وظیفه کلیدی را امام خامنه‌ای در همین دیدار مطرح کرده است.
۱- حفظ روحیه انقلابی
۲- تقویت پیشرفت کشور
۳- حرکت در راه رسیدن به اهداف انقلاب و بازخوانی شده در بیانیه گام دوم هر کس در این رویکرد تردید کند به بیراهه رفته و ساز دشمن را کوک می‌کند.
روزنامه وطن امروز
مسأله‌برانگیزی‌های بی‌پایان نظام
مقاومت پایان‌ناپذیر است

علیرضا شجاعی زند

برخی می‌پرسند چه وقت جمهوری اسلامی به وضعیت متعارف خود می‌رسد؟ چه وقت روی غلتک می‌افتد و در مسیر توسعه قرار می‌گیرد؟ یا از سوی دیگر مطرح می‌کنند جمهوری اسلامی کی می‌خواهد نرمال و روالمند شود و با جامعه جهانی آشتی کند و به چارچوبه‌های جاری تن دهد و به مناسبات متعارف بین‌المللی 
بپیوندد؟ 
مسأله‌برانگیزی‌های جمهوری اسلامی
بله! ما یک نظام مساله‌برانگیز هستیم. این فقط یک اتهام نیست که مخالفان مطرح می‌کنند، واقعیت هم هست. مخالفان بیشتر مایلند از تعبیر «تنش‌زا» استفاده کنند و منظورشان هم «تنش‌زاد» است، یعنی جمهوری اسلامی مولود و زاییده تنش است و به تنش‌ها هم دامن می‌زند، چون بقا و دوامش وابسته به آن است.  
من به‌ جای انکار کلی این اتهام، 2 تبصره به آن می‌زنم:
- اولاً به جای تنش‌زا از تعبیر مساله‌برانگیز استفاده می‌کنم که جامع‌تر است. 
- ثانیاً همین تعبیر مساله‌برانگیز را هم قدری باز می‌کنم، چون نیاز به تفصیل و توضیح دارد و می‌تواند درک ما را از آن اصلاح ‌کند. 
بخشی از فرض مساله‌برانگیزی، تبیین و توجیهات فلسفی دارد و بخش دیگر آن، مربوط به راهبرد‌ها و سیاست‌های جمهوری اسلامی است. کسانی که به دنبال مقصرنمایی پیشینی و همیشگی جمهوری اسلامی هستند، عمدتاً بخش دوم را می‌بینند و همان را هم به صورت ناقص مطرح می‌کنند. من می‌خواهم همه‌جانبه و کامل‌تر به آن نگاه کنم و هیچ بخشی را در سایه بخش دیگری قرار ندهم و از نظر نیندازم.
اولین علت پایان‌‌ناپذیری مسائل، خود «انسان» است و البته «دنیا» و «حیات جمعی»، چون هم انسان درگیر تزاحمات درونی است و هم دنیا دار تزاحم است و هم زندگی جمعی به تزاحمات دامن می‌زند. تزاحم را هم به معنای این نگیرید که بنیاد هستی و جهان بر ستیز و تضاد است. خیر! به یک معنای حداقلی بگیرید. همین ‌که ما در جهان واقعیات زندگی می‌کنیم و واقعیت هم، مستقل از ما و به یک معنا، در برابر ما است و بر تمنیات و تخیلات ما غلبه دارد. این سخن، حرف پیچیده‌ای ندارد و مستلزم مجادلات پایان‌ناپذیر فلسفی هم نیست؛ تنها مؤید این فرض بدیهی و روشن است که موجودات این عالَم، اعم از جماد و نبات و حیوان و انسان، تعین و اقتضا دارند و دلبخواه ما نیستند.  همین امر، چند ضرورت را پیش روی ما قرار می‌دهد: اولاً شناختن واقعیت، ثانیاً تصمیم درست، ثالثاً اراده جازم و نهایتاً عمل موثر و مصاب. همین شناخت و تصمیم و اراده و فعل و حرف ما به محض صدور، به نتایجی منجر می‌شود که مستقل از ما است و راه خود را می‌رود و در برابر ما قرار می‌گیرد. اینها همه در سطح فردی است و اگر دیگر انسان‌ها را هم وارد این ماجرا کنید و نتایج ناخواسته عمل ما و دیگران را هم بدان بیفزایید، ماجرا پیچیده‌تر می‌شود. بسیار پیچیده در همین حدی که در واقعیت‌های زندگی با آن مواجهیم و در همین حدی زندگی می‌کنیم. به این 4 عامل، عامل پنجمی هم اضافه می‌شود به اسم ندرت و روی هم می‌شود زندگی توأم با تزاحمات که از ابتدای خلقت انسان بوده و تا آخر هم با ما خواهد بود. فعال شدن حسد و حس مالکیت هم ریشه در همین ندرت دارد. اگر ندرت نباشد، حسد و حسرتی هم برانگیخته نمی‌شود. حسد را در برخی تعابیر همان میوه ‌ممنوعه دانسته‌اند که آدم ابوالبشر تناول کرد و موجب اخراجش از بهشت شد. مارکس هم حس مالکیت را که موجب اخراج انسان‌ و اجتماعات نخستین از کمون اولیه شده، از همین جا گرفته است. 
این نگرش و هستی‌شناسی و انسان‌شناسی، بسیار مهم است؛ یک مقوله معرفتی صرف هم نیست و اثرات فردی و اجتماعی و سیاسی مهمی در زندگی دارد. موجب واقع‌نگری بیشتر ما می‌شود و در نحوه بودن و تعاملات ما اثرگذار است. می‌گویم «واقع‌نگری» و نه «واقع‌پذیری» که تفاوت‌شان بسیار است.
با این نگاه و نگرش می‌فهمیم که «زندگی» به خودی‌خود، یک مساله بزرگ است؛ یک‌ کلان‌مساله است و سرشار از مسائل ریز و درشت دیگر. می‌فهمیم مسائل عوض می‌شود و ارتقا می‌یابد اما پایان نمی‌پذیرد.       
این سخن پشتوانه‌های قرآنی و دینی صریح و فراوانی هم دارد. رانده شدن از بهشت عدن به همین معناست که ما به یک هستی پرمساله منتقل شده‌ایم: ... قلنا اهبطوا، بعضکم لبعضٍ عدو ... (بقره/ ۳۶). یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه (انشقاق/ 6). و ان لیس للانسان الا ماسعی (نجم/ ۳۹). 
فلسفه انتظار و بقیت‌الله خیر لکم ان کنتم مؤمنین ... (هود/ 86) هم گویا اشاره به همین جنبه دارد. تو موظف به تلاش و انجام مسؤولیت فردی و اجتماعی خود هستی؛ تلاشت را بکن و به سمت اهداف بلند و غایات مطلوب حرکت کن اما لزوماً و حتماً به آنها نمی‌رسی. تقرب می‌یابی و به مراحل بالاتری نائل می‌شوی اما به منتها نمی‌رسی. توجه باید داشت این برداشت هیچ به معنی بی‌حاصلی و بی‌ثمری تلاش‌ها و درجا زدن نیست. هیچ به معنی بی‌عملی تا قبل از ظهور حضرت حجت(عج)نیست.
تا اینجا را ممکن است خیلی‌ها قبول داشته باشند؛ بحث‌شان اما بر سر مساله‌آفرینی‌های اضافه بر این است و می‌گویند ما اساساً یک نظام و جامعه مساله‌برانگیز هستیم؛ چیزی فراتر از آنچه به نحو عمومی و درباره انسان مطرح شد. 
بله! حیات انسان،‌ مساله‌مند است. بله! زندگی جمعی هم مساله‌مند است؛ به این معنا که مسائل جامعه بیشتر و پیچیده‌تر از سرجمع مسائل آحاد آن است. بله! حکمرانی بر جوامع هم دشوار و مساله‌مند است. اینها را قبول داریم و در سطح عمومی و از مشترکات جوامع انسانی می‌بینیم اما سطح دیگری از مسائل وجود دارد که خاص جمهوری اسلامی است؛ آنها چه؟ آیا نمی‌شود از آنها کاست؟ چرا می‌شود و باید هم کاست. تمام تلاش‌ها در برپایی حکومت و در حکومت‌داری مصروف همین بوده است و باید باشد.
هنوز یک سطح دیگری از مسائل وجود دارد که بین این 2 دسته است. لازم است به آنها نیز اشاره‌ای داشته باشیم تا منظومه مسائل ما کامل شود. 
بین این 2 مفهوم به ‌ظاهر نظیر، تفاوت‌های مهمی وجود دارد: «مساله‌ ایران» و «مسائل ایران». اولی مبین این است که ایران و مشخصاً جمهوری اسلامی ایران، خودش یک مساله است. بدین معنا که هم ولادتش و هم دوامش، مساله‌آفرین بوده است. ولادتش مساله‌مند بود، چون یک پدیده‌ نامنتظر بود، چون هیچ‌کس منتظرش نبود و ظهورش را پیش‌بینی نمی‌کرد. چون با آمدنش آن فرآیند عمومی عرفی‌شدن (Secularization) را نقض و ابطال کرد. علاوه بر ولادت، دوامش هم مساله‌مند بوده است، چون علیه نظام دوقطبی عالم برخاست و علیه شکل‌گیری نظم نوین جهانی عمل کرده و می‌کند و چون یک پدیده خلاف جریان (Against the trend/ Against the flow/ Countercurrent) بوده است.
به اینها بیفزایید، نوع و نحوه بودنش را و بیفزایید، گفتمان مساله‌مند آن را؛ یک گفتمان اشتمالی به‌هم‌آورنده میان آنچه در دیگر گفتمان‌ها در مقابل هم گذارده شده‌اند:  انسان و خدا، عقل و وحی، عقل و ایمان، علم و دین، سیاست و اخلاق، قدرت و معنویت، دنیا و آخرت و بالاخره دین و دنیا. می‌شود به دلیل همین ویژگی از این گفتمان با عنوان ایستادن روی گسل‌ها و حرکت روی ستیغ یاد کرد.
به این مجموعه بیفزایید، مواضع و جهت‌گیری‌های این نظام را در مسائل و موقعیت‌های مختلف: در قبال غرب و مدرنیته، درباره آزادی و عدالت، درباره توسعه و تغییر، درباره زن و خانواده، درباره سبک زندگی و...  و بیفزایید راهبردهایی را که اتخاذ کرده‌ایم و می‌کنیم.
خلاصه اینکه عجایب و غرایب بسیاری تا بدین مرحله از ما سرزده و بعد از این هم سرخواهد زد و مساله‌آفرینی خواهد کرد.
اینها را گفتم تا به دوستان و همفکران خودم بگویم پایانی بر گردنه‌ها، بر مبارزه در راه حق، بر مقاومت و مجاهدت نیست. ما فقط به سطح بالاتری از آنها منتقل می‌شویم و هر سطح و دوره هم مسائل خاص خودش را دارد و هوشیاری و ایستادگی و راهبردهای مناسب خودش را می‌طلبد. 
مسائل جامعه ما اما منشأ سومی هم دارد و آن مسائلی است که از کم‌کاری و ناتوانی، نابلدی و بی‌لیاقتی، اشتباهات و لغزش‌های کارگزاران و البته نخبگان و آحاد اجتماعی سرزده است و می‌زند.
انسان‌ها و جوامع، متفاوت از هم‌ هستند و در عین حال واجد یک مجموعه ویژگی‌های مشترک. همه انسان‌ها و جوامع با همین 3 دسته از مسائل مواجهند و در عین حال، نوع و کم و کیف مسائل‌شان متفاوت است. دسته‌ای از مسائل جوامع، خاص خودشان است و از این حیث هم متفاوت از جوامع دیگرند. مهم این است که اولاً با مسائل به مثابه «مساله» برخورد کنیم و نه «نشانه» و «بهانه»، ثانیاً حساسیت و احساس مسؤولیت لازم را در قبال آنها داشته باشیم و ثالثاً اطلاعات و اشراف کامل و درک و تحلیل درست و عزم و اراده جدی برای رفع‌ و کاهش آنها.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
پربیننده ترین
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات