صفحه نخست >>  عمومی >> ویژه ها
تاریخ انتشار : ۰۲ اسفند ۱۴۰۳ - ۰۸:۲۸  ، 
کد خبر : ۳۷۲۸۵۷

یادداشت روزنامه‌های پنجشنبه ۲ اسفند ۱۴۰۳

تجربه اوکراین عبرتی برای غربگرایان، تکلیفی جدید در فرایند تولید محتوا، معادله ایران، کشورهای عربی و آمریکا؛ یادداشت برخی از روزنامه‌های امروز می‌باشد.

عناوین اخبار روزنامه کيهان در روز پنجشنبه ۲ اسفند

تجربه اوکراین عبرتی برای غربگرایان

مسعود اکبری
اوکراین بعد از آمریکا و روسیه، سومین قدرت هسته‌ای جهان بود. اما این کشور به‌واسطه فرمانبرداری از آمریکا، در دسامبر 1994 میلادی(آذر 1373 شمسی) با امضای معاهده بوداپست متعهد شد که کلیه سلاح‌های هسته‌ای خود را تحویل دهد و در مقابل، آمریکا و انگلیس تعهد دادند که از امنیت و تمامیت ارضی اوکراین در مقابل هرگونه تجاوز خارجی حمایت کنند. اوکراین به تعهد خود به‌طور کامل عمل کرد اما از آن پس به یک کشور حاشیه‌ای و آسیب‌پذیر تبدیل شد.
چندی پیش «یوری کاستنکو» سیاستمدار معروف اوکراینی در قسمتی از کتاب «اوکراین و خلع سلاح هسته‌ای» نوشته بود: «همه ما (اوکراینی‌ها) فریب خوردیم و برای معاهده بوداپست دست زدیم، بنابراین همه ما مقصریم. خلع سلاح با توافق و کف و سوت ملت اوکراین و با حمایت رسانه‌ای و تبلیغاتی انجام شد. اما اکنون مشخص شده که آن ارزیابی‌ها کاملا اشتباه بوده است. گویی اوکراین، عراق دوم شده که نظام آن با تهاجمی بین‌المللی سرنگون شد و در حال حاضر به سمت تکه‌تکه شدن و غرق‌شدن در بحران‌های گوناگون پیش می‌رود.»
اما ماجرای اعتماد دولت اوکراین به آمریکا به همین یک مورد ختم نمی‌شود. در روزهای پایانی فوریه 2022 (اسفند 1400) اوکراین به واسطه فرمانبرداری از آمریکا، وارد جنگ با روسیه شد. 
«جان مرشایمر» استاد مشهور روابط بین‌الملل پیش از این گفته بود: «آنچه باعث بروز جنگ خانمان‌سوز اوکراین شد، سیاست‌های آمریکا برای گسترش ناتو به سمت روسیه بود. واقعیت این است که مردم اوکراین در این بین صرفا گوشت‌های قربانی هستند که هزینه این سیاست‌ها را می‌دهند.»
«لوید آستین» وزیر دفاع سابق آمریکا نیز - ‌‌آوریل 2022 - با وقاحت و بی‌شرمی تمام گفته بود: «هدف ما در این جنگ، از پای درآوردن ارتش روسیه است. ما برای از پای درآوردن روسیه، نیاز به کشته شدن اوکراینی‌ها داریم»! 
در حال حاضر در شرایطی که حدود 3 سال از جنگ اوکراین و روسیه سپری شده است، اوکراین 20 درصد از خاک خود را از دست داده است. دولت اوکراین و بانک جهانی هزینه کل بازسازی و بهبود این کشور را تا پایان سال گذشته میلادی حدود 486 میلیارد دلار تخمین زدند که معادل 2.8 برابر تولید ناخالص داخلی اوکراین در سال 2023 است. کشته و زخمی و آواره شدن مردم اوکراین را هم به فهرست تبعات جنگ اضافه کنید. 
«ولودیمیر زلنسکی» رئیس‌جمهور اوکراین، پیش از رسیدن به منصب ریاست جمهوری، یک سلبریتی و بازیگر فیلم‌های کمدی بود. وی پیش از آنکه به ریاست جمهوری اوکراین برسد در اظهارنظری گفته بود: «شعار من تبدیل ‌کردن جهان به جایی بهتر؛ جهانی روشن‌تر و خوشحال‌تر با کمک‌ گرفتن از تمام ابزارهایی است که در اختیار داریم.»
یکی از رئوس اصلی برنامه‌های زلنسکی پس از رسیدن به ریاست جمهوری، اعتماد به آمریکا و به عبارتی «بستن با آمریکا» بود. اما وی با این اقدام، اوکراین را به یک جهنم تبدیل کرد.
«جفری ساکس» استاد دانشگاه، نظریه‌پرداز و اقتصاددان آمریکایی اخیرا در اظهارنظری گفته است: «جنگ اوکراین هرگز نباید اتفاق می‌افتاد. این جنگ به دلیل اقدامات تحریک‌آمیز آمریکا رخ داد. آمریکا جنگ را ساخت و هم‌پیمانانش را تنها گذاشت. این امکان وجود داشت که این جنگ هرگز آغاز نشود و جان صدها هزار اوکراینی نجات یابد. دولت اوکراین قبول کرد که وارد این بازی شود، زیرا آمریکا و انگلیس به آنها گفتند این کار را انجام دهد. من سال‌ها پیش این را گفتم که اوکراین، افغانستان اروپا خواهد شد و اکنون این اتفاق افتاده است.»
خسارت‌های هنگفت و کلان جنگ به مردم اوکراین، تنها یک روی سکه اعتماد به آمریکا است. این ماجرا، یک روی دیگر هم دارد. به نظر شما، آمریکا بابت خسارت‌های هنگفتی که به مردم اوکراین تحمیل کرده است، عذرخواهی کرده و آن را جبران می‌کند؟! 
اظهارات اخیر رئیس‌جمهور آمریکا، پاسخی گویا به این سؤال است. «دونالد ترامپ» در روزهای گذشته و ساعاتی پس از مذاکرات تیم سیاست خارجی آمریکا با روسیه در شهر ریاض عربستان، گفت:«زلنسکی رئیس‌جمهوری کاملا بی‌کفایت است و سخنان احمقانه‌ای می‌گوید. رهبری او باعث ادامه جنگ شده است. هزاران سرباز در اوکراین کشته شدند. شهر‌هایی در اوکراین وجود دارد که شبیه غزه هستند و هیچ ساختمان سالمی در آنها وجود ندارد.»
وی در ادامه گفت: «ما شرایطی داریم که در اوکراین انتخابات نداشته‌ایم، در اوکراین اساسا حکومت نظامی داریم، جایی که محبوبیت زلنسکی به سطح 4 درصد کاهش یافته است و جایی که به یک کشور ویران شده تبدیل شده است. بیشتر شهرها و ساختمان‌ها فرو ریخته و نابود شده‌اند.»
نکته قابل توجه اینجاست که ترامپ در ازای ارائه تضمین‌های امنیتی به اوکراین در صورت توافق صلح با روسیه، خواهان ۵۰ درصد از درآمد منابع معدنی اوکراین و حق وتو در صدور مجوزهای استخراج شده است.
ترامپ قبلاً گفته بود که اوکراین باید هزینه حمایت مالی و نظامی واشنگتن را با اعطای دسترسی به معادن و منابع عظیم اما استفاده‌نشده و عناصر کمیاب خود جبران کند. با این حال، اسناد جدید فاش‌شده نشان می‌دهد که توافق بین دو کشور می‌تواند دسترسی آمریکا به بنادر، زیرساخت‌ها، نفت و گاز اوکراین را نیز گسترش دهد.
طبق داده‌های وزارت اقتصاد اوکراین، این کشور دارای ذخایر ۲۲ مورد از ۳۴ ماده معدنی حیاتی شناسایی‌شده توسط اتحادیه اروپا است. این یعنی، دولت آمریکا بعد از ویرانی و کشته و زخمی و آوارگی مردم اوکراین، حالا در گام بعد به دنبال چپاول و غارت منابع این کشور است. 
اما خسارت‌های اعتماد اوکراین به آمریکا باز هم به همین جا ختم نمی‌شود. ترامپ در بخش دیگری از اظهارات اخیر خود گفت:«می‌شنوم که آنها (دولت اوکراین) از عدم حضور در مذاکرات (آمریکا و روسیه) ناراحت هستند... حتی یک مذاکره‌کننده ناوارد هم می‌توانست سال‌ها پیش «بدون از دست دادن زمین‌های زیادی» به توافقی دست یابد... امروز شنیدم، «اوه، خب، ما دعوت نشدیم.» خب، شما 3 سال است که آنجا هستید... هرگز نباید آن را شروع می‌کردید. می‌توانستید توافق کنید.»
بله، مذاکرات مقامات وزارت خارجه روسیه و آمریکا در ریاض در مورد جنگ اوکراین برگزار شد. این در حالی است که اوکراین حق شرکت در این جلسه را نداشت. یکی از فعالین رسانه‌ای اپوزیسیون با اشاره به این مذاکرات نوشت:«آدم اگر خودش را جای یک اوکراینی بگذارد، تصور دیدن چنین صحنه‌ای...دلهره‌آور و دردناک است...2 کشور دیگر بدون حضور تو نشستند و بین خودشان راجع به آینده کشورت و تمامیت ارضی کشورت صحبت کرده و تصمیم می‌گیرند.»
ناگفته نماند که آمریکا حتی اروپا را هم آدم حساب نکرد و به اندازه یک «صندلی» هم برای طرف اروپایی در مذاکرات ریاض، شأن و منزلت قائل نشد. 
رئیس‌جمهور اوکراین وعده داده بود که «شعار من تبدیل ‌کردن جهان به جایی بهتر؛ جهانی روشن‌تر و خوشحال‌تر با کمک‌ گرفتن از تمام ابزارهایی است که در اختیار داریم.»؛ جهان که پیشکش، زلنسکی حتی نتوانست اوکراین را به جایی بهتر تبدیل کند. اوکراینِ جنگ زده و ویران که یک پنجم خاکش را هم از دست داده، اکنون به لقمه‌ای راحت الحلقوم برای آمریکا تبدیل شده تا با خیال آسوده، منابع ملی‌اش را بالا بکشد و به واسطه آن، منافع مستکبرانه خود را تأمین کند. 
این سنت الهی است که هرکس ولایت شیطان را بپذیرد، شیطان او را تحقیر کرده و از او درس عبرتی برای تاریخ می‌سازد. خداوند متعال در بخشی از آیه ۲۹ سوره مبارکه فرقان می‌فرماید: «وَکَانَ الشَّیطانُ لِلإِنسانِ خَذُولا؛ و شیطان همیشه تحقیرکننده(خوارکننده) انسان بوده است.»
با همه این اوصاف، رئیس‌جمهور فعلی اوکراین و سلبریتی سابق این کشور، از شخصیت‌های محبوب طیف مدعی اصلاحات و جریان غربگرا در داخل کشور است. مدعیان اصلاحات پیش از این تصویر تمام‌قد این دلقک اوکراینی را در صفحات اول روزنامه منتشر کرده و از او با عنوان «رئیس‌جمهورِ در میدان»! نام برده بودند. یکی از کارویژه‌های جریان غربگرا و طیف مدعی اصلاحات، قهرمان سازی از عناصر وابسته به غرب است. 
مشکل بزرگ طیف مدعی اصلاحات و جریان غربگرا این است که «زبان دنیا» را بلد نیستند. اگر قرار است «زبان دنیا» را بفهمیم، ماجرای اوکراین، یک کلاس درس بزرگ در این رابطه است. وضعیت فعلی اوکراین، این واقعیت را فریاد می‌زند که «اقتدار، احترام می‌آورد» و اگر این مؤلفه بسیار مهم را به‌کار نگیریم و سراغ «انفعال و خودکوچک‌بینی» و «دل‌خوش کردن به دولت آمریکا» برویم، چیزی جز جنگ، ویرانی، حقارت و غارت در پی ندارد. این خاصیت آمریکاست که حتی متحدانش هم نمی‌توانند به آن اعتماد کنند.
«مایک پمپئو» وزیر خارجه اسبق آمریکا که به مدت یک سال نیز در دولت ترامپ رئیس سازمان سیا بود، پیش از این در اظهارنظری گفته بود: «زمانی که رئیس سازمان سیا بودم در سازمان دروغ می‌گفتیم، تقلب می‌کردیم، دزدی هم می‌کردیم. در سازمان سیا برای دروغ، تقلب و دزدی کلاس‌های آموزشی برگزار می‌شود. این کارها یادآور افتخارات تجربه آمریکایی است.»
عناوین اخبار روزنامه جوان در روز پنجشنبه ۲ اسفند

تکلیفی جدید در فرایند تولید محتوا

حامد حجتی

رهبر فرزانه انقلاب، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در بیانات اخیر خود بر اهمیت استمرار مقابله با نیرنگ‌های دشمن تأکید و به مسئولان دستگاه‌های تبلیغاتی و رسانه‌ای توصیه کردند نقاط مورد توجه دشمن برای نفوذ در افکار عمومی را شناسایی و با تولید محتوا و اندیشه مقابله کنند. در این راستا، تمرکز بر تولید اندیشه در رسانه ملی بسیار حائز اهمیت است. توجه به تولید اندیشه در رسانه ملی به عنوان اصلی‌ترین راهبر افکار عمومی، می‌تواند ما را از این بحران سخت برهاند. رسانه ملی باید به بستری تبدیل شود که بتواند اندیشه‌های نوآورانه را پرورش دهد و به جامعه در قالب برنامه‌های خلاق منتقل کند. 
برای تولید اندیشه مؤثر، لازم است نیاز‌ها واقعی شود. رسانه ملی می‌تواند با انجام پژوهش‌ها و نظرسنجی‌های مستمر، مشکلات و نقاط قوت جامعه را دریابد و در تولید محتوا به آنها بپردازد و راه‌حل‌های قابل‌قبولی ارائه دهد. تشویق به تفکر انتقادی در رسانه ملی می‌تواند فرایند تولید محتوا را به مسیری امیدبخش بکشاند و قدرت تحلیل و مواجهه عموم مردم را با مسائل اجتماعی ارتقا دهد. ترویج پرسشگری و ارائه راه برای رسیدن به پاسخ می‌تواند رسانه را از انفعال خارج کند. 
یکی از راه‌های مؤثر برای دستیابی به این هدف، بهره‌گیری از توانمندی‌ها و ظرفیت‌های نهاد‌های پژوهشی داخل سازمان صداوسیماست. این نهاد‌ها با تخصص و دانش فنی خود می‌توانند به رسانه ملی کمک کنند تا با تولید محتوا‌های غنی و علمی، افکار عمومی را بابصیرت و آگاهی بیشتری هدایت کند؛ درست همان حلقه مفقوده‌ای که در سال‌های اخیر به آن کم‌توجهی شده است. حذف معاونت پژوهش از ساختار سازمان صداوسیما و نحیف‌سازی ارکان فکری و مغزافزاری در رسانه ملی گواه این است که دست‌اندرکاران در پیچ‌وخم تسلط بر آنتن گرفتار شده و مطالعه بر افکار عمومی را نادیده گرفته‌اند. 
نهاد‌های پژوهشی می‌توانند با انجام تحقیقات علمی، اطلاعات کلیدی و مستندات لازم را فراهم کنند. این اطلاعات به رسانه ملی این امکان را می‌دهد که مباحث عمیق‌تری را در برنامه‌های خود ارائه دهد و از فرمت‌های سطحی و کلی‌گویی پرهیز کند. نهاد‌های پژوهشی می‌توانند به بازوی قوی نیازسنجی رسانه ملی تبدیل شوند تا عامل نظرسنجی‌های پس از تولید؛ درست همان چیزی که به رسانه ملی این امکان را می‌دهد موضوعات مرتبط و دغدغه‌ساز جامعه را در برنامه‌ها و تولیدات خود منعکس کند. رسانه ملی باید با همکاری نهاد‌های پژوهشی داخل سازمان مسیر رسیدن به پژوهش‌های کاربردی را هموار کند تا بتواند در جنگ نرم‌افزاری این روز‌ها دست برتر را داشته باشد. بهره‌گیری از نهاد‌های پژوهشی داخل سازمان، به رسانه ملی این فرصت را می‌دهد که با تولید محتوای علمی و غنی، به ارتقای آگاهی و بصیرت عمومی کمک کند. این همکاری می‌تواند به تقویت محتوای برنامه‌ها، شناسایی نیاز‌های واقعی جامعه و ارائه روایت سالم از رخداد‌ها منجر شود. 
بازگشت نهاد‌های پژوهشی مؤثر رسانه ملی به فرایند تولید محتوا و هم‌افزایی و همکاری متولیان رسانه و نهاد‌های پژوهشی می‌تواند رسیدن به آنچه امام جامعه نهیب زده‌اند، تسریع و جامعه را در مسیر ترقی و پیشرفت هدایت کند.

عناوین اخبار روزنامه آرمان امروز در روز پنجشنبه ۲ اسفند

معادله ایران، کشورهای عربی و آمریکا

عبدالرضا فرجی راد

از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی، روابط ایران با کشورهای حوزه خلیج فارس به جز عمان هیچ وقت بر اساس اعتماد نبوده و در واقع همدیگر را تحمل می کردند.
قطر هم تا قبل از محاصره توسط عربستان، بحرین و امارات روابطش با ایران همچون سایر کشورهای حوزه خلیج فارس بوده است.
تا زمانی که ایران در تنگنای ژئوپلیتیکی از سوی غرب قرار داشته باشد روابط ایران و حوزه خلیج فارس در همین سطوح باقی می ماند.
آن چه که باعث شده روابط ایران با غرب مسدود شود همان عوامل هم باعث شده روابط ایران و کشورهای عربی بر اساس اعتماد شکل نگیرد.
دنیای غرب از ایران دو چیز می‌خواهد. یکی تغییر در سیاست منطقه ای و همسو شدن با دیگر کشورهای منطقه و دیگری کاهش غنی سازی در حدی که نیازهای پزشکی ایران را برطرف کند.
کشورهای حوزه خلیج فارس هم همین درخواست را از ایران دارند و به همین جهت ایران صرفا در بهترین حالت می‌تواند یک رابطه عادی با آن ها داشته باشد.
آیا ایران حاضر است در مورد پرونده هسته ای آن قدر کوتاه بیاید که در حد نظر آژانس غنی سازی کند.
نباید فراموش کرد که عربستان بعد از خروج ترامپ از برجام از این اقدام ابراز رضایت نمود.
لذا اعراب تغییر استراتژی ایران را خواهانند که به نظر می رسد چنین تغییری بر آورده نخواهد شد.
به همین جهت هم ایران را در درون خود جای نمی دهند. هر وقت اعراب ایران را در درون خود جای دهند مشکل ایران و غرب هم حل خواهد شد.
دیدار سید عباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران با جاسم البدوی، دبیرکل شورای همکاری خلیج فارس در مسقط در شرایطی انجام شد که منطقه در حال تجربه تحولات سیاسی جدیدی است. در این فضای متحول، گفتگوهای ایران و شورای همکاری خلیج فارس بیش از هر زمان دیگری، نیازمند بازتعریف و بازبینی در چارچوبی واقع‌بینانه است.
به‌نظر می‌رسد که مسیر دیپلماسی منطقه‌ای میان ایران و کشورهای خلیج فارس، هرچند با موانع متعددی مواجه است اما در شرایط جدید بیش از هر زمان دیگری به‌عنوان یک ضرورت استراتژیک مطرح است. اگر تهران و پایتخت‌های عربی بتوانند از فرصت‌های موجود برای تدوین یک چارچوب همکاری عملی استفاده کنند، احتمالاً شاهد تغییراتی مثبت در نظم منطقه‌ای خواهیم بود.

روزنامه شرق

هویت، تغییر سبک زندگی و وظایف مدیریت شهری

ترانه یلدا
 

در این روزهای متلاطم سیاست جهانی، اوضاع آن‌قدر آشفته به نظر می‌رسد که هر کس به مرور «چه باید کرد؟»ها در محافل خانوادگی، اجتماعی و حرفه‌ای خود مشغول است. همه در انتظار جهش‌ها و تغییرات خوب در همه زمینه‌ها و وجوه زندگی هستیم، اگرچه خوب می‌دانیم بهبود دشوار به دست می‌آید و در زمینه توسعه و مدیریت شهری نیز اگر نگاهی به اطراف بیندازیم، می‌توانیم چشم‌انداز خود را ترسیم کنیم. با نزدیک به سه‌برابرشدن جمعیت کشورمان از قبل از انقلاب تا به امروز و تغییر ساختار جمعیتی از روستانشینی به شهرنشینی، توسعه شدید کالبدی شهرها و فشار قابل‌توجه بر ساختارهای کالبدی و خدماتی شهرها در نیم‌قرن اخیر بر کسی پوشیده نیست

این تغییرات فراگیر چهره شهرهای ما را دیگرگون کرده و متأسفانه با تخریب بسیار روبه‌رو بوده و اکنون وقت اقدام فرارسیده است. به‌هررو، افزایش تقاضا برای مسکن، زیرساخت‌های شهری، حمل‌ونقل و خدمات عمومی تا به امروز چالشی برای کیفیت زندگی در شهرهای این کشور کهن محسوب می‌‌شده است. چالش عمیق تمرکزگرایی به حدی است که ما هرچقدر هم شهر بسازیم یا شهر‌هایمان را توسعه فیزیکی دهیم، باز در مقابل موج عظیم مهاجرت‌های میلیونی از روستاها و شهرهای کوچک‌تر به کلان‌شهرها و نیز از کشورهای همسایه به داخل، توان پاسخ‌گویی به نیازهای جدید ایجادشده را نخواهیم داشت. چه‌بسا که شهرک‌های اقماری باعث تشدید جذابیت سکونت در مادرشهرها شده‌اند و سوداگری زمین و ساخت‌وساز بی‌‌برنامه شکل و ترکیب مناطق شهری و روستایی‌مان را در هم ریخته است. ضعف در برنامه‌ریزی شهری و قوانین حمایتی از سوی دولت و مجلس و تغییر رویکرد عمومی نسبت به موضوع حفاظت از میراث و دارایی‌های ملی نیز مزید بر علت شده و شهرها تشخص و هویت اصیل خود را دارند می‌بازند. پس اصل کار به مدیریت آمایش سرزمین بازمی‌گردد که همانا برنامه‌ریزی چگونگی توزیع شهرها و آبادی‌ها در سطح کشور است.

اما در سطح شهرها، مدیریت شهری می‌تواند میزان موفقیت این برنامه‌های کلان را تعیین و تضمین کند. مثلا، الگوهای کارآمد حرکت و جابه‌جایی لازم‌اند که ما هنوز نداریم. الگوهای خودرومحور اینجا حرف اول را می‌زنند، در حالی که شهرهای دنیا دیرگاهی است برنامه‌های چشم‌اندازی دارند که اشاره مختصر می‌کنم. چشم‌انداز شهر پاریس سه محور بسیار کلیدی موفق دارد: اول حذف تدریجی خودروهای فسیلی و منطقه ‌آلایندگی کم (Zone à Faibles Émissions - ZFE) تا سال 2023. دیگر، شهر 15دقیقه‌ای که هدفش ایجاد شهری است که در آن شهروندان بتوانند تمام نیازهای روزمره اساسی (مدرسه، کار، خرید، تفریح، خدمات درمانی) خود را در فاصله‌ای کمتر از 15 دقیقه پیاده یا با دوچرخه تأمین کنند. تحقق این کار برای خیلی محلات پاریس هم سخت است، ولی به‌تدریج عملی است و موفقیت‌های چشمگیری به واسطه کاهش بوروکراسی اداری و دیجیتالی‌شدن امور به واسطه گسترش دولت الکترونیک به دست آمده است. و سوم گسترش حمل‌ونقل عمومی و زیرساخت‌های دوچرخه‌سواری مانند شهرهای هلند و دیگر شهرهای اروپایی.

 

پاریس در قالب یک طرح ملی میلیاردها یورو برای توسعه متروی Grand Paris Express سرمایه‌گذاری کرده و مسیرهای دوچرخه‌سواری را به بیش از هزار کیلومتر افزایش داده است؛ برنامه‌ «پاریس قابل دوچرخه‌سواری (Paris Cyclable)». لندن نیز در مدیریت ترافیک شهری با اجرای طرح تغییر آب و هوا، شامل طرح‌هایی چون «منطقه کم‌آلایندگی فوق‌العاده (ULEZ)» و «طرح عوارض ترافیکی (Congestion Charge)» و برنامه «شهر 20دقیقه‌ای» که شباهت‌هایی به مدل پاریس دارد، پیشگام شد. طرح شهر «ابربلوک‌ها» (Superblocks) در بارسلونای اسپانیا، خودروهای شخصی را از 60 درصد از خیابان‌های مرکز شهر حذف کرده و فضاهای عمومی را به پیاده‌روها و دوچرخه‌ها اختصاص داده است. اما بوگوتای شگفت‌انگیز، پایتخت بولیوی- که قبلا یک یادداشت کامل درباره‌اش در همین‌جا داشتم- طرح «هدایت و مدیریت حمل‌ونقل عمومی» را با اجرای شبکه حمل‌ونقل سریع اتوبوسی (BRT) دارد، به‌عنوان یکی از پیشرفته‌ترین سیستم‌های حمل‌ونقل عمومی در آمریکای لاتین. مسیرهای دوچرخه‌سواری این شهر که به Ciclovía معروف است، یکشنبه‌ها خیابان‌های اصلی شهر را به روی خودروها می‌بندد و فضای پیاده‌روی و دوچرخه‌سواری ایجاد می‌کند.

 اما در میلان، مرکز اقتصاد و مد در شمال ایتالیا، شهر با «برنامه شهر 30 کیلومتر در ساعت» در سال 2024 سرعت مجاز در خیابان‌های خود را به 30 کیلومتر در ساعت کاهش داد تا عابران پیاده و دوچرخه‌سواران امنیت بیشتری داشته باشند. طرح «Strade Aperte» خیابان‌های این شهر را برای عابران و دوچرخه‌ها باز کرده و استفاده از خودروهای شخصی را کاهش داده است. بدین ترتیب می‌بینیم رویکردهای عمرانی و سازه‌محور شهرهای ما با مصرف بتن فراوان و اسما برای تسهیل عبور خودروها در شهر، دیگر ایدئال نیستند و به تنزل کیفیت زیست شهروندان و هدررفت بیت‌المال منجر می‌شوند. به هر حال در خیلی از شهرهای دنیا از جمله شهرهای کشور خودمان مانند تهران، اصفهان، شیراز، مراکز تاریخی شهرها، پیاده‌راه و میدان‌های مسدود رو به تردد سواره دارند. ایراد اصلی این است که نزد ما این فرهنگ دوستدار دوچرخه و زندگی پیاده هنوز جا نیفتاده است. عملا در خیابان‌های مرکزی‌تر شهرهایمان همه جا خودروهای پارک‌شده مغازه‌داران نیمی از فضای خیابان را تمام روز اشغال می‌کنند و ترافیک سنگین با انبوهی از خودرو و موتورسیکلت‌های فرسوده و دودزا مانع از تنفس کسانی می‌شوند که ممکن است بخواهند تردد پاک را انتخاب کنند. اما کاهش خودروها بدون داشتن جایگزین (آلترناتیو) ممکن نیست. البته کل این راهکارها و تجربیات موفق دیگران در کنار هم و در چارچوب شرایط بومی کشور خودمان می‌تواند به حل مشکلات تردد و آوردن سبک پاک حرکت و زندگی نزدیکمان کند. ما نیز خوب است الگو بگیریم.

روزنامه خراسان

تفاوت ما و روسیه

مصطفی غنی زاده 

مذاکرات مستقیم آمریکا و روسیه در عربستان، برخی اظهارنظرها را دوباره فعال کرده است که چرا ایران، چنین کاری انجام نمی‌دهد و برخی نگرانی‌ها را به رسانه‌ها آورده که ممکن است در این مذاکرات، برخی مسائل ضدمنافع ایران هم انجام شود. اولا باید واقع‌بینانه گفت که وقتی دو صادرکننده اصلی نفت در کشور سومین صادرکننده نفت مذاکره می‌کنند، حتما مسئله نفت و به تبع آن ایران هم جزئی از موضوعات اصلی مذاکره است. پرونده کنترل چین که آن‎هم از جهاتی به ایران ارتباط دارد نیز حتما از موضوعات این پرونده است. لذا باید مراقب بود و از چارچوب بی‌نتیجه تفاهم‌نامه‌های ۲۵ ساله که عملا نفعی برای کشور نداشته بیرون آمد و همین الان قراردادهای روی زمین، استراتژیک و با مدت زمان حداکثر پنج ساله را با طرف روسی تعریف و به سرعت نهایی کرد تا از برخی مشکلات احتمالی بعدی جلوگیری نمود.
اما به سوال اصلی برگردیم؛ چرا ایران چنین مذاکرات مستقیمی را انجام نخواهد داد؟ جواب این سوال در واشنگتن است و نه تهران؛ ترامپ درباره جنگ اوکراین، گفته که جنگ باید متوقف شود و بخشی از خاک اوکراین به روسیه اعطا گردد. این نقطه آغازین گفت‎وگوهاست تا بعد درباره جزئیات و موضوعات مختلف دیگر مذاکره شود. اما درباره ایران گفته است که کل برنامه هسته‌ای برچیده شود، سلاح‌های متعارف و نامتقارن ایران (یعنی هر چیزی برای دفاع از خود) باید کنار گذاشته شود، برنامه فضایی و موشک قاره‌پیما از بین برود و محور مقاومت به صورت کامل نابود شود. یعنی نقطه آغاز مذاکرات را چنین خواسته‌های عجیب و استعماری قرار داده است. سپس در ازای این ها تنها این را به ایران می‌دهد که «اسرائیل آن ها را بمباران نکند». یعنی دیگر حتی از برنامه نفت دربرابر غذا هم سخن نمی‌گوید چه برسد به رفع تحریم. 
سوال این است که اساسا چرا ایران باید وارد چنین مذاکرات از قبل باخته‌ای شود؟ اساسا در چنین وضعیتی چگونه باید مذاکراتی را آغاز کرد که نقطه آغازش این‎جاست؟ چقدر باید در مذاکره خوب و کاربلد بود که از نقطه‌ «بمباران نشوید» به «تمام تحریم‌ها برداشته شود» برسیم؟ چگونه می‌توان خواسته‌های او را که معنایش «خلع سلاح» است، به «محدودکردن برنامه هسته‌ای» رساند؟ قطعا چنین چیزی ممکن نیست که بخواهیم سر آن پشت میز بنشینیم. ایران هم که تا زمان انتشار آن سند مکتوب، منتظر ماند ولی وقتی دید با چنین فرایندی نمی‌توان به نتیجه رسید، مذاکره را منتفی دانست. 
مسئله اصلی اما چیز دیگری است که دوستان قصد ندارند آن را بفهمند. آمریکا برای کنترل چین (که مهم‎ترین مسئله سیاست خارجی‌اش است) به روسیه نیاز دارد. بیش از سی درصد از انرژی چین از روسیه وارد می‌شود و ابزارهای بسیار دیگری در دست روس‌هاست. از طرف دیگر، جنگ اوکراین باید تمام شود تا آمریکا بتواند روی چین متمرکز شود. حال این‎که مسئله ایران دقیقا برعکس است. آمریکا برای پرونده چین، نیاز دارد تا ایران تضعیف شود و به کمک چین نرود. لذا یا باید استعمار شود (آن‎چنان که در فکت‌شیت ترامپ آمده) یا باید با فشارهای تحریمی به شدت ضعیف شود. 
از طرف دیگر، روسیه به اندازه سه برابر ایران، نفت برای صادرات دارد، لذا مذاکره با او قطعا اولویتی جدی به مذاکره با ایران دارد و امتیازاتی که به او داده می‌شود هم متفاوت است. روسیه در موضوع جنگ هم دست بالا را دارد. هم بخش بزرگی از خاک اوکراین را در دست دارند و هم این‎که هرلحظه ممکن است ارتش اوکراین از هم بپاشد. لذا قدرت پیرامونی هم متفاوت است. 
با این توضیحات مشخص می‌شود که وضعیت پیرامونی ما و روسیه متفاوت است. اما مهم‎تر از آن، نوع نگاه دولت ترامپ به موضوعات هم متفاوت است. مسئله اصلی این نیست که چرا کسی در تهران حاضر به مذاکره با تیم ترامپ نیست. مسئله این است که او چیزی روی میز گذاشته که اساسا غیرقابل مذاکره است.
روزنامه رسالت

سوداگری ترامپ در بطن آنارشیسم

حنیف غفاری
روزنامه انگلیسی گاردین اخیرا تحلیل قابل‌تأملی را درخصوص رویکرد کلان ترامپ در عرصه سیاست خارجی مطرح کرده که ناظر بر تلفیق آنارشیسم و سوداگری در نظام بین‌الملل است. در بخشی از این تحلیل آمده است : «شرایط جدید در حوزه روابط بین‌الملل ،

  بر اساس  معامله‌گری بی‌قانون در عرصه جهانی شکل‌گرفته که دقیقا همان خروجی و میراث سیاست خارجی ترامپ است .او یک  دیپلماسی به سبک مافیا را پیش می‌برد. متحدان سابق آمریکا نباید مفهوم بی‌قانون ترامپ از معامله‌گری بین‌المللی را عادی  یا مشروع جلوه دهند.»
در خصوص آنچه گاردین به رشته تحریر درآورده، دو نکته اساسی و مهم وجود دارد که لازم است مورد توجه قرار گیرد: نخست اینکه ترامپ بر خلاف آنچه تصور می‌شود، به دنبال نظم در دل بی‌نظمی نیست، بلکه اساسا به دنبال خلق تلقی جدیدی از نظم جهانی می‌باشد که با قواعد و ثوابت گذشته و جاری در مناسبات بین‌المللی کمترین سنخیتی ندارد. او به‌سادگی از سازمان‌های بین‌المللی خارج شده یا حتی آن‌ها را به بهانه‌های واهی تحریم می‌کند. فراتر از آن، وی صریح‌ترین بایسته‌های تجارت جهانی را هدف حملات خود قرار می‌دهد و بازیگران ( حتی متحدان خود) را وادار می‌سازد تا نوعی نهادگریزی و ساختار ستیزی در حوزه روابط بین‌الملل را در پیش‌گرفته و در مقابل، تن به نظم به‌اصطلاح نوینی دهند که رئیس‌جمهور جنجالی آمریکا و ایلان ماسک درصدد ترسیم و تدقیق آن با دغدغه‌های توسعه طلبانه خود هستند.
دوم اینکه متحدان آمریکا نیز از این بازی چندلایه در امان نبوده و از کانادا گرفته تا اتحادیه اروپا نیز هنوز قدرت مواجهه یا حتی تطبیق خود با شرایط ادعایی ترامپ را پیدا نکرده‌اند. بدون شک در این منظومه، بازیگرانی که بیشترین تعلق راهبردی به واشنگتن رادارند، بیشتر از دیگران آسیب خواهند دید زیرا در دورانی که قدرت تبدیل‌شدن به متغیری مستقل و بازیگرانی تصمیم‌ساز در حوزه روابط بین‌الملل را داشته‌اند، به بخشی از پازل راهبردی کاخ سفید در جهان تبدیل‌شده‌اند. 
بااین‌حال آنچه ترامپ را بیش از هر چیزی نگران می‌سازد، فروکش کردن هیجانات ناشی از حضور مجدد وی از کاخ سفید و اثبات ناتوانی وی در مواجهه با بازیگرانی است که استقلال خود را در حوزه روابط بین‌الملل حفظ کرده‌اند.در این صورت، ساختار گریزی ترامپ و تلاش وی برای به چالش کشیدن بایسته و ثوابت نظم جهانی به ضرر متحدان آمریکا تعبیر خواهد شد و در مقابل، مخالفان واشنگتن در نظام بین‌الملل را قادر به تشکیل نظمی جدید و واقعی در جهان می‌کند. این نظم نوین، قطعا نه بر مبنای آنارشیسم و نه سوداگری در بطن آن ، بلکه در تضاد مطلق با انگاره‌های ذهنی و عملیاتی رئیس‌جمهور آمریکا و همراهانش شکل خواهد گرفت. ترامپ بدون آنکه متوجه باشد، در حال حفر تله‌ای راهبردی علیه خود و همراهانش است که نتیجه آن، چیزی جز انهدام شبکه حامی -پیرو در غرب نیست. قربانیان این روند، واشنگتن و متحدان آن خواهند بود.
روزنامه وطن امروز

کامبک مقاومت، از نوکمپ تا غزه

محمد رستم‌پور

«کامبک رئال مقابل سیتی»، «کامبک لیورپول مقابل بارسا»، «کامبک بارسا به پاریس»؛ اینها پیشنهادات گوگل بود وقتی واژه «کامبک» را جست‌وجو کردم. اولی همین هفته پیش اتفاق افتاد؛ وقتی رئال‌مادرید در دقیقه 92 گل سوم را زد و توانست بازی رفت مقابل منچسترسیتی را ببرد. سومی اما جنجالی‌تر از همه نتایج است. هجدهم اسفند 1395 در نوکمپ بارسلون؛ جایی که تیم اسپانیایی بارسلونا در دور رفت یک‌هشتم نهایی مقابل پاری‌سن‌ژرمن آماده آن روزها در دیدار رفت 4 تایی شده بود اما در بازی برگشت ۶ گل زد و در مجموع با نتیجه ۵ - ۶ پاری‌سن‌ژرمن را شکست داد و به مرحله یک‌چهارم نهایی راه یافت. یکی دیگر از نتایجی که گوگل برایم آورده، کامبک (Comeback) به معنی بازگشت را اینطور توضیح داده: «در مسابقات ورزشی یعنی برگشتن از موقعیت شکست به موقعیت پیروزی». از نهم مرداد 1403 تا 30 بهمن‌ همین امسال، تنها 6 ماه و 23 روز گذشته؛ از روزی که «زیاد النخاله» دبیرکل جنبش جهاد اسلامی فلسطین در کنار «اسماعیل هنیه» رئیس دفتر سیاسی حماس، در دیدار با رهبر انقلاب از تثبیت پیروزی مردم مقاوم فلسطین گفتند؛ پس از 300 روز نبرد نابرابر با دشمن صهیونی که هیچ حد و مرزی برای کشتار و جنایت در غزه 365 کیلومترمربعی نداشت. 15 ساعت بعد اسماعیل هنیه ترور شد و به شهادت رسید؛ در اقامتگاه سری‌اش در شمال تهران و به شکلی مرموز و عجیب که دست برتر اسرائیل را در جنگ اطلاعاتی فناورانه نشان می‌داد. یک ماه و 28 روز بعد، یعنی ششم مهر، سیدحسن نصرالله، دبیرکل حکیم، شجاع و بانفوذ حزب‌الله لبنان با به‌کارگیری 85 تن بمب آمریکایی 109-BLU، ساخته شرکت «جنرال داینامیکس» به شهادت رسید. 19 روز بعد هم یحیی سنوار، روی زمین، وسط میدان نبرد، دوشادوش باقی رزمندگان فلسطینی، در یک عملیات ترکیبی ارتش اسرائیل به شهادت رسید. اندک‌اندک تردیدها جان گرفت، صداها لرزید، شعارها ضعیف شد و هیمنه و خشم توفانی که نیروهای مقاومت در فلسطین و لبنان و یمن و سوریه علیه طراحی و نقشه اسرائیل داشتند، کمرنگ شد. نقطه عطف دراماتیک جنگ از نظر آسوشیتدپرس رقم خورده بود. «برایان کارتر» کارشناس موسسه مطالعات جنگ (ISW) که یک اندیشکده آمریکایی است، نوشت «حماس هنوز فرماندهان توانمندی دارد» اما آزادی اسرای اسرائیلی را هم بعید دانست. 18 آذر ماه با سقوط بشار اسد در سوریه و حاکمیت گروهی که هیچ تقابل و تعارضی با رژیم صهیونیستی نداشته و ندارند، اوضاع تیره‌تر از هر زمان دیگر به نظر ‌رسید. تحلیلگران در این باره بحث می‌کردند که پایان دادن به مقاومت یا به تعبیر خودشان «finishing the job» باید از یمن آغاز شود یا عراق؟ برخی رسانه‌ها مثل نیویورک‌تایمز از پدیده‌ای به نام «ایران ضعیف» رونمایی کردند اما فارن‌پالیسی نوشت «ایران ضعیف شده ولی نه آنقدر که براحتی تحت حمله قرار بگیرد». نور اندک اندک آشکار شد. نتانیاهو به در بسته خورده بود. با کشتار چیزی حل نمی‌شد؛ نه اثری از اسرا بود و نه ردی از شبکه‌ تونل‌های زیرزمینی حماس. 16 ماه جنگ، هیچ‌کدام از اهداف نتانیاهو را محقق نکرد. درز اطلاعاتی دفتر نخست‌وزیر، اخراج یوآو گالانت، وزیر جنگ کابینه و حملات ویرانگر یمنی‌ها به قلب تل‌آویو و اندکی بعد، اعتراف صهیونیست‌ها به وجود 23 هزار نیروی حماس، به‌رغم استفاده از ماشین‌ها و سامانه‌های هوش مصنوعی در هدف‌گیری مبارزان احتمالی و مرتبطان آنها در ساختمان‌های ویران شده غزه، ورق را برگرداند. آتش‌بس با تحمیل شرایط حماس و بر اساس همان پیش‌نویس ۷ ماه پیش که اسرائیل زیر بار آن نرفته بود، فرا رسید. ساعتی از اعلام آتش‌بس نگذشته بود که در قلب غزه ویران، جوانان فلسطینی حلقه شادی تشکیل دادند و فریاد زدند «احنا رجال محمد ضیف» (ما همه یاران محمد ضیف هستیم). انتشار اسامی اسرای فلسطینی که هیچ‌یک امید نجات نداشتند و همگی برای سالیان فراوان پشت میله‌های زندان‌های رژیم صهیونیستی، حبس‌های زجرآوری را تحمل کرده ‌بودند، خشم سیاسیون و رسانه‌‌های اسرائیل را در پی داشت. یک خبرنگار اسرائیلی نوشت: «هنیه، ضیف، سنوار و عاروری همه در زندان اسرائیل بودند و آزاد شدند». پایگاه خبری اسرائیل‌هیوم که افراطی‌ترین رسانه راست‌گرای صهیونیست‌هاست نیز نوشت:‌ «اسرائیل پیروزی مطلق را با شکست تمام‌عیار عوض کرد». در تمام روزها و شب‌های پس از شهادت اسماعیل هنیه، سیدحسن نصرالله و یحیی سنوار، پرسشی که بر همه رخدادها سایه انداخته بود، سنگین‌تر شد: «آیا می‌ارزید؟» دیروز ارتش اسرائیل از آخرین مواضع خود از جنوب لبنان عقب‌نشینی کرد؛ از «عدیسه» و «کفرکلا» و شنبه، هفتمین تبادل اسرا در نخستین مرحله آتش‌بس اتفاق خواهد افتاد و تعداد اسرای آزاد شده فلسطینی به 1135 نفر خواهد رسید.
غیر از 110 محکوم به حبس ابد که در فهرست آزادی شنبه هستند، «احمد برغوثی»، «مازن القاضی» و «منصور شریم»، «نائل عبید»، «محمد مصلح» و «احمد ابوهدیر» تاکنون آزاد شده‌اند. محمد ضیف‌هایی که هنوز نمی‌شناسیم‌شان اما همگی در طراحی و تدارک حملاتی مرگبار علیه صهیونیست‌ها مشارکت داشته‌اند. اگر «مروان برغوثی» جانشین احتمالی محمود عباس، رئیس بیمار تشکیلات خودگردان فلسطین در کرانه باختری هم در مرحله دوم آزاد شود، اسرائیل در گردابی که خود ساخته، غرق خواهد شد. برغوثی، غیر از کاریزمای سیاسی، گونه‌ای از نفوذ اجتماعی نیز دارد که همین موضوع کمک می‌کند ساختمان پیروزی غزه از زیر آوار ساختمان‌ها و خانه‌ها و زندگی‌هایی که به دست و با سلاح اشغالگران نابود شده، سر برآورد و نمادگرایی موجود در بیان و تصویر حماس و جهاد در مراسم تبادل اسرا، تجسم عینی و فراگیرتری یابد. هفته پیش، اسرائیل یکی از شرط‌های مبادله را نقض کرد و حماس به‌رغم خستگی فرساینده مذاکرات توافق، مبادله را متوقف کرد. دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا تهدید کرد در صورتی که حماس ملاحظه اسرائیل را نپذیرد، غزه را به جهنم تبدیل خواهد کرد. حماس نپذیرفت و اسرائیل عقب نشست و ترامپ، سخت‌ترین شکست سیاسی‌اش از ابتدای حضور دوباره‌اش در کاخ سفید را متحمل شد. جهان، پیروزی‌های ترامپ را می‌بیند و باخت‌های او را نمی‌شمارد. مثل گل ادینسون کاوانی، مهاجم پاری‌سن‌ژرمن در دقیقه 62 در آن کامبک معروف که ناگهان نوکمپ را به سکوت فرو برد. بارسلونا باید یک گل اضافه‌ می‌زد تا صعود محقق شود. آن گل ‌زده شد و به قول گزارشگر بازی، «معجزه نوکمپ» رخ داد. معجزه غزه رخ داده و مقاومت، کامبک‌زده است. چیزی شبیه یک معجزه رخ داده است، شبیه یک افسانه: «گفتیم مقاومت زنده است و زنده خواهد ماند. غزه پیروز شد، مقاومت نشان داد زنده خواهد ماند. آنچه مقابل چشم دنیا اتفاق می‌افتد، شبیه افسانه است».

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
پربیننده ترین
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات