تاریخ انتشار : ۰۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۱۸:۱۴  ، 
کد خبر : ۳۷۵۲۱۲
روایتی از حضور ۲ هزار افغانستانی در جبهه‌های دفاع مقدس ایران

برادر فدایی برادر!

پایگاه بصیرت / فاطمه ساداتی

سال ۱۳۵۹، که جنگ در مرز‌های ایران اسلامی آغاز شد، تنها این مردم ایران نبودند که برای دفاع از کشور به تکاپو افتادند. از دو سال قبل با پیروزی انقلاب اسلامی، ندای آزادی‌خواهی و رهایی از استکبار مردم ایران به گوش بسیاری از مستضعفان جهان، از جمله کشور‌های همسایه رسیده بود و هر کس که علاقه‌ای هرچند اندک نسبت به اسلام و رهایی از بند استکبار داشت، دل در گرو انقلاب خمینی بست. بسیاری از علاقه‌مندان به انقلاب اسلامی به دنبال فعالیت‌های فرهنگی در کشور‌های خود تحت تعقیب قرار گرفته و زندانی شدند. این وضعیت برای مسلمانان و به ویژه شیعیان کشور افغانستان که همزبانی با مردمان ایران نیز آنان را بیش از هر کس دیگری به قرابت با ایران می‌رساند، در پیروی از انقلاب اسلامی هزینه‌های سنگینی را متحمل شدند.
تعداد زیادی از فعالان سیاسی و فرهنگی که به انقلاب اسلامی ایران گرایشی داشتند، به جرم «خمینیسم» دستگیر، شکنجه، زندانی و حتی اعدام شدند. 
با شروع جنگ تحمیلی ایران، رزمندگانی از افغانستان برای یاری رساندن به رزمندگان ایرانی و آنچه آرمان خمینی و برقرار حاکمیت اسلام می‌دانستند، به جبهه‌های جنگ رفتند. تعدادی از آنان شهید شده و در نقاط گوناگون کشور و در گلزار‌های شهید، به ویژه در قم و مشهد به خاک سپرده شدند و برخی از آنان نیز تنها با داشتن یک اسم و فامیلی در گوشه‌ای از خاک ایران برای همیشه خفتند. 
برخی از رزمندگانی که در قالب تیپ ابوذر، میدان‌های رزم را با حضور خود، میدانی جهانی از مبارزه حق و باطل کردند، در سال‌های بعد و در جریان جنگ سوریه نیز از پا ننشستند و لشکر فاطمیون را تشکیل دادند تا سهم بزرگی در دفاع از حرم اهل بیت (ع) و دفاع از نوامیس مسلمین در بلاد سوریه داشته باشند. 
رزمندگان افغانستانی در جریان جنگ تحمیلی در قالب تیپی به نام «تیپ ابوذر» به مناطق عملیاتی دفاع مقدس رفتند. تشکیل تیپ ابوذر با چند هدف صورت گرفت، ابتدا کسب تجربه برای حضور افغانستانی‌ها در دفاع از کشور خود مقابل متجاوزان خارجی و دیگری آمادگی برای داوطلبانی که به حضور در جبهه‌های دفاع مقدس علاقه داشتند. 
طرح «سردار حکیم جوادی» مبنی بر تشکیل این تیپ از جانب فرماندهان سپاه پذیرفته شد و خودش نیز مأمور تشکیل تیپ ابوذر شد؛ بنابراین، افغانستانی‌های مقیم تهران، قم، کاشان و حومه این شهر‌ها در پادگان‌های سپاه دوره‌های آموزشی تخصصی تخریب، شناسایی و... را گذراندند و پس از طی دوره‌های آموزشی و تربیت فرماندهان کادر‌های این تیپ انتخاب شدند. «عبدالرضا رحمانی» و «علی حکیم جوادی» برادر سردار «حکیم جوادی» به همراه چند افغانستانی کادر‌های اصلی این تیپ را تشکیل دادند و نیرو‌ها در قالب چهار گردان سازماندهی شدند. گروه نخست در اولین مأموریت در زمستان سال ۱۳۶۴ به قرارگاه رمضان در غرب کشور اعزام شد و در محور‌های پاوه، نوسود، قله شمشی و تپه شهیدان رجایی و باهنر خط پدافندی تشکیل دادند.
آمار‌های غیر رسمی می‌گوید بیش از ۲ هزار افغانستانی در جبهه‌های دفاع مقدس ایران مقابل صدامیان جنگیده‌اند. آماری که امکان دارد بیش از این عدد باشد، اما آنچه معلوم است در برهه‌ای حساس از تاریخ ایران زمین، برادران همزبان افغانستانی برای هدفی والا، یعنی حفظ نظام اسلامی خون خود را در خاک ایران بر زمین ریختند. امروز نام و نشانی اندک از رزمندگان قدیمی تیپ ابوذر که اغلب در تهران، مشهد و قم ساکن هستند و نام شهدایی باقی مانده که در گلزار‌های شهدا به خاک سپرده شده و سندی بر خون شریکی ایرانی و افغانستانی است.
در این میان، می‌توان در خاطرات مردان میانسال افغانستانی که پای‎شان به جبهه‌ها باز شده است، خاطراتی از آن دوران را شنید. 
«محمدحسین محمدی» از رزمندگان قدیمی تیپ ابوذر است. او ماه‌ها در جبهه‌های غرب حضور داشته و مدال افتخار جانبازی را به گردن دارد. محمدی درباره حضور افغانستانی‎ها در جبهه می‌گوید: «ما ۶۰۰ نفر بودیم که در چهار گردان سازماندهی شده بودیم و همان طور که ذکر شد در محور‌های نوسود، پاوه و در خاک کشور عراق مستقر بودیم. حدود ۱۵۰ نفر از این رزمندگان اکنون در ایران زندگی می‎کنند و الباقی به افغانستان برگشتند و در جریان درگیری با طالبان جزء سپاهیان محمد بودند.»

تشکیل تیپ ابوذر
سردار محمدرضا حکیم جوادی» فرمانده تیپ ابوذر و مأمور سازماندهی و آموزش گروهی از رزمندگان افغانستانی برای مبارزه با شوروی در افغانستان بود که با شروع جنگ تحمیلی در ایران مأموریت این تیپ تغییر کرد و به جبهه‌های غرب کشور رفتند. او در این زمینه می‌گوید: «از سال ۱۳۵۸ همراه با یکی دو نفر از فرماندهان کنونی، همچون سردار مرتضی صفاری در رابطه با افغانستان کار می‎کردیم. همچنین با شهید مزاری از فرماندهان افغانستانی که آن وقت رئیس حزب وحدت افغانستان بود، همراه بودیم. ما قبل از آغاز جنگ خودمان به افغانستان رفتیم و زمانی که جنگ آغاز شد نیز آنجا بودیم. ما در آنجا به افغانستانی‎ها آموزش نظامی می‎دادیم و با آنها کار می‎کردیم. مدتی نیز در منظریه قم این دوره‌ها را برگزار کردیم و سپس به پادگان امام حسین (ع) منتقل شدیم. در پادگان امام حسین (ع) ساختمانی ویژه نهضت‌ها بود که آن ساختمان به ساختمان افغانستانی‌ها معروف شد و بنده فرماندهش بودم. مرکز آموزش نهضت‌ها زیرنظر اطلاعات سپاه بود. من با چند نفر از مسئولان سپاه صحبت کردم که نیاز است برادران آموزش‌های تخصصی ببینند، سپس سازماندهی شوند و به جبهه‌های خودمان جهت کسب تجربه اعزام شوند و بعد با همین سازمان‎شان به افغانستان بروند.»
حکیم جوادی ادامه می‌دهد: «آن زمان تشکیلات (مرکز آموزش نهضت‌ها) زیر نظر اطلاعات سپاه بود. من با چند نفر از مسئولان سپاه صحبت کردم که نیاز است این برادران آموزش‌های تخصصی ببینند و سپس سازماندهی شوند و به جبهه‌های خودمان جهت کسب تجربه اعزام شوند و سپس با همین سازمان‎شان به داخل افغانستان بروند. از این طرح استقبال شد؛ اما از آنجایی که در سپاه هرکس طرح بدهد، باید همه کارهایش را خودش انجام بدهد، من نیز مجبور شدم همه این کار‌ها را خودم انجام بدهم.
یکی دو ماه طول کشید تا طرح تیپ ویژه ابوذر سازمان‌گذاری شد. از آن سو با گروه‌های سیاسی افغانستان نیز صحبت کردیم و افرادی را به ما معرفی کردند. ما دوره‌های آموزش‌مان را در این تیپ آغاز کردیم و برای اولین بار در آموزش‌ها از فشنگ‌های جنگی استفاده کردیم. دوره‌های آموزش‌های تخصصی نیز برگزار کردیم و فرمانده دسته، تخریب‎چی و سایر ارکان تیپ تربیت شدند.»
محسن ژاپنی
هر کدام از رزمندگان افغانستانی جبهه‌های ایران ماجرای خاص خود را دارند، از چگونگی حضور در ایران تا شرکت در جبهه‌های جنگ، اما شاید جالب باشد که بدانید در این میان رزمنده غواص و اسیر داریم به نام «محسن میرزایی» که به «محسن ژاپنی» معروف بود. ۱۴ ساله بوده که با خواست و تلاش‌های خودش از جمله دستکاری در کارت اتباع وارد جبهه‌های جنگ می‌شود. مدتی بعد به عنوان غواص در عملیات کربلای ۴ به اسارت دشمن بعثی در می‌آید.

شهید مستجاب‎الدعوه
«رجب غلامی» رزمنده افغانستانی دفاع مقدس که در یک نانوایی در بجستان خراسان مشغول کارگری بود، امروز به شهید «مستجاب‌الدعوه» معروف است. او دوشادوش رزمندگان ایرانی جنگید. پس از عملیات والفجر ۹ که پیکر‌های شهدای عملیات به شهرستان بجستان آمد، همه شهدا به دست خانواده‌های‎شان تشییع و تدفین شدند؛ اما کسی پیکر شهید غلامی را تحویل نگرفت. او شاگرد یک نانوایی بود و در نهایت بسیجی‌های بجستان او را شناسایی کردند و فهمیدند که از اتباع افغانستان بوده و کسی را نداشته است. خانواده شهید غلامی در جنگ افغانستان کشته شده بودند و فقط شاطر همان نانوایی غلامی را می‌شناخت. این شاطر گفت که غلامی شب‌ها در نانوایی می‌خوابید. او از شیعیان بسیار معتقد بود و نماز اوّل وقتش ترک نمی‌شد و پس از آشنایی با نمازگزاران و بسیجیان مسجد محل، به فرمان امام خمینی (ره) راهی جبهه شد؛ چون معتقد بود اسلام مرز نمی‎شناسد. غلامی سال ۱۳۶۴ در چنین روزی در حالی که تمام پیراهن او پاره شده بود، گلوله‌ای به صورت او اصابت کرد و به شهادت رسید. بعد از آن، مزار این شهید مستجاب‎الدعوه که بسیاری با توسل به او حاجت گرفته‌اند، محل زیارت مردم بجستان است.

گمنام افغانستانی
«نسیم افغان» که همین چند سال پیش پیکرش پس از گذشت سال‌ها از شهادت با تلاش گروه تفحص شناسایی شد، یکی از همان دو هزار رزمنده افغانستانی است. بعد از شناسایی پیکر او، ماه‌ها طول کشید تا کمیته جست‌وجوی مفقودین اثری از خانواده‌اش پیدا کنند و پیکر شهیدشان را به آنان تحویل دهند. 

۳۰ سال زندگی روی تخت
«امان‌الله امینی» یکی دیگر از رزمندگان تیپ ابوذر و از همرزمان محمدی بود. او در جریان جنگ تحمیلی ایران جانباز قطع نخاع شد و بیش از ۳۰ سال از زندگی‌اش را روی تخت خواب می‌گذراند. امان‌الله هم اکنون در دماوند زندگی می‌کند.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات