کتاب «۳۹ کیلو تمام» به قلم «سمیرا اکبری» ماجرای روزهای اسارت «محمدعلی کریمی» را در ایام نوجوانی، روایت میکند. در بخشی از کتاب آمده است: «نمیدانستم ما را به کجا میبرند و با ما چه خواهند کرد. فقط حدس میزدم که مجروحین را برای مداوا به بیمارستان انتقال خواهند داد و به احتمال زیاد من جزء آنها نخواهم بود. حداقل اگر این تیرِ لعنتی به استخوانم رسیده بود، میشد امیدی داشت؛ اما این زخم از نظر آنها یک خراش کوچک به حساب میآمد. خراشی که پوتینِ پای راستم را پُر از خون کرده بود و سوزش آن لحظهای راحتم نمیگذاشت.»