صفحه نخست >>  عمومی >> ویژه ها
تاریخ انتشار : ۱۱ خرداد ۱۴۰۴ - ۱۱:۴۷  ، 
کد خبر : ۳۷۶۸۷۷

مروری بر یادداشت روزنامه‌های یکشنبه ۱۱ خرداد ماه ۱۴۰۴

اظهارات «مهدی المشاط»، رئیس شورای عالی سیاسی یمن درباره پدافند هوائی جدید این کشور «بسیار مهم» است. المشاط دیروز به شبکه تلویزیونی المیادین گفت که، کشورش به تکنولوژی و تجهیزات لازم برای هدف قرار دادن جنگنده‌های اف-35 آمریکا دست یافته است. او این را هم اضافه کرد که «در روزهای آینده هواپیماهای دشمن صهیونیستی را به منبعی برای تمسخر تبدیل خواهیم کرد.»

مروری بر یادداشت روزنامه‌های یکشنبه ۱۱ خرداد ماه ۱۴۰۴

فصل شکار «اف- 35»‌ها 

جعفر بلوری
1-اظهارات «مهدی المشاط»، رئیس شورای عالی سیاسی یمن درباره پدافند هوائی جدید این کشور «بسیار مهم» است. المشاط دیروز به شبکه تلویزیونی المیادین گفت که، کشورش به تکنولوژی و تجهیزات لازم برای هدف قرار دادن جنگنده‌های اف-35 آمریکا دست یافته است. او این را هم اضافه کرد که «در روزهای آینده هواپیماهای دشمن صهیونیستی را به منبعی برای تمسخر تبدیل خواهیم کرد.» این اظهارات در واکنش به حملات رژیم صهیونیستی به بنادر یمن بیان می‌شوند. رژیم صهیونیستی برای حمله به یمن، باید مسافتی بالغ بر 1000 کیلومتر را طی کند و برای این کار غالبا از جنگنده‌های اف-15 و اف-35 به همراه هواپیمای سوخت‌رسان بوئینگ ۷۰۷ استفاده می‌کند. حالا یمنی‌ها صراحتا می‌گویند «دوران بزن در رو تمام شده» و آنها از این پس، در کنار موشکباران سرزمین‌های اشغالی، می‌توانند این جنگنده‌ها را هم به راحتی در آسمان شناسایی و مورد هدف قرار دهند. ادعای بزرگی است؛ آن‌قدر بزرگ که ممکن است تصور شود، این اظهارات «رجزهای رایج در جنگ» است که همیشه خوانده می‌شود تا دشمن را در انجام حملات، دچار تردید کرده و وادار به تغییر محاسبات کند. این ادعا در صورت موفقیت می‌تواند، معادلات جنگ تغییر دهد. جالب است بدانید، چند روز قبل از مهدی المشاط، نشریه آمریکایی «نشنال اینترست» با استناد به اظهارات برخی مقامات مطلع آمریکایی، اعلام کرده بود فقط، سه کشور فن‌آوری‌ لازم برای پایان دادن به «برتری بلامنازع جنگنده رادار‌گریز اف-35 آمریکا» را در اختیار دارند و این سه کشور عبارتند از «روسیه، چین و....یمن»! ماجرا وقتی جالب‌تر می‌شود که بدانیم روزنامه معتبر و آمریکایی «نیویورک تایمز» نیز وقتی می‌خواست پشت پرده آتش‌بس ناگهانی بین آمریکا و یمن و فرار ناو هواپیمابر «هری ترومن» از دریای سرخ را افشا کند نوشت، ترامپ از ترس خسارات حملات یمنی‌ها و همین‌طور از ترس سرنگونی اف-35های خود، با آنها از در مذاکره وارد شد و ناو خود را خارج کرد....وقتی از ترامپ پرسیدند، اگر بعد از این آتش‌بس، یمنی‌ها به اسرائیل حمله کنند، واکنش شما چگونه خواهد بود؟ نیز پاسخ او جالب بود. ترامپ گفت: «با هر دو طرف گفت‌و‌گو می‌کنم!» 
2-شلیک به ناوهای غول‌پیکری که اصولا، هدف از راه انداختنشان در دریاها، ترساندن حریف است، همین‌طور به دریا ریختن جنگنده‌های گران قیمت و مدرن آمریکا، کاری نیست که هرکشوری توان آن را داشته باشد. یا اگر هم توان آن را دارد، جرأت انجام آن را داشته باشد. چین و روسیه شاید توان حمله به ناوهای غول‌پیکر آمریکا یا سرنگونی اف-35‌های آمریکا را داشته باشند اما آیا جرأت انجام این کار را هم دارند؟ یمنی‌ها نشان داده‌اند، جرأت انجام این کار را دارند. مهدی المشاط می‌گوید فقط چند روز صبر کنید تا ببینید، توان سرنگونی اف-35های اسرائیل را دارند یا خیر....!
3- در ماه مه (که دیروز تمام شد)، کمتر روزی بود که یمنی‌ها تل‌آویو و فرودگاه‌ها و مراکز حساس نظامی رژیم صهیونیستی را هدف حملات خود قرار نداده باشند. به احتمال زیاد رژیم صهیونیستی نیز برای متوقف کردن این حملات، دوباره به یمن حمله خواهد کرد. این حمله احتمالیِ رژیم صهیونیستی با توجه به اظهارات مهدی المشاط، بسیار سرنوشت‌ساز خواهد بود! باید منتظر ماند و دید. اگر چه این را هم باید در نظر داشت که ممکن است، اخبار سرنگونی احتمالی اف-35های رژیم اسرائیل، سانسور شود و به گوش هیچ کس نرسد!
 4-کارشناسان «یمن» می‌گویند، جنگ با این کشور به دلایل متعدد برای هر کشوری حتی بزرگ‌ترین قدرت‌های نظامی، کار بسیار سختی است. این سخت بودن، بیش از هر چیز باز می‌گردد به «جنس مردمان یمن». یمنی‌ها مردمان ویژه‌ای هستند. کسانی که به صورت تخصصی درباره جامعه یمن مطالعه کرده‌اند، همگی بالاتفاق این «ویژه» بودن را تایید می‌کنند. به عنوان مثال گفته می‌شود، آنها وقتی دچار مشکل یا بحرانی می‌شوند، «منتظر» نمی‌مانند. خود، هر طور که شده راه‌حلی پیدا کرده و امور را پیش می‌برند. آنها همان‌طور که برای ناوهای غول‌پیکر و هواپیمابر آمریکا راه‌حلی پیدا کردند، می‌گویند برای اف-35ها هم راه‌حلی یافته‌اند! باید منتظر ماند و کاراییِ راه‌حلشان را دید. «شجاعت» یکی دیگر از ویژگی‌های یمنی‌هاست که جنگ با آنها را برای هر دشمنی سخت کرده است. آنها بارها و بارها و پس از هر حمله بزرگ آمریکا و رژیم صهیونیستی گفته‌اند، این حملات باعث نمی‌شود پشت برادران فلسطینی‌شان را خالی کنند. همین که جرات کنی و به بزرگ‌ترین قدرت نظامی حال حاضر جهان سیلی بزنی و از منطقه اخراجشان کنی، کم شجاعتی است؟! رژیم صهیونیستی و آمریکا چون پیش از این هیچ‌گاه به طور جدی درگیر یمن نبوده‌اند، از این کشور و مردمانش اطلاعات ناچیزی دارند. به قول آن نویسنده صهیونیست: «اسرائیل نقطه به نقطه لبنان را می‌شناسد چون این کشور، همسایه دیوار به دیوار است اما از یمن، تقریبا هیچ اطلاعاتی نداریم... بنابراین جنگ با حوثی‌ها کار دشواری است.» اما یکی از خاص‌ترین ویژگی‌های یمنی‌ها، ایمان و «باور قلبی» است که به آنها قدرتی ویژه و خاص داده است. به قول برتراند راسل «به آسانی می‌توان این دعوی را مطرح کرد که باور دل‌ها، قدرت مطلق است و همه صورت‌های دیگر قدرت از آن ناشی می‌شوند....می‌توان گفت که در امور اجتماعی قدرت اصلی همان قدرت باور است....»
5-همان‌طور که بالا اشاره شد، روزهای آینده با توجه به ادعای بزرگ مهدی المشاط، روزهای حساسی خواهد بود. چنانچه یمنی‌ها بتوانند جنگنده فوق پیشرفته و استراتژیک اف-35 را سرنگون کنند، به احتمال خیلی زیاد، با یک عملیات روانی بزرگ رسانه‌ای از سوی آمریکا و رژیم صهیونیستی مواجه خواهیم بود. آنها ابتدا تلاش خواهند کرد، این رویداد را کوچک جلوه دهند. مثلا خواهند گفت «وقوع خطای فنی» باعث سرنگونی این جنگنده پیشرفته شده است. درست مانند سرنگونی آن 3 فروند اف-18 آمریکایی که تلاش شد علت سقوط آن، چرخش ناگهانی ناو هری ترومن اعلام شود، نه شلیک موشک‌های دقیق یمنی. ضمن این که احتمال حملات وحشیانه رژیم صهیونیستی به مراکز غیر نظامی یمن نیز وجود دارد. همین‌طور کشتار وحشیانه‌تر ساکنان غزه. صهیونیست‌ها عادت دارند، با گروگان گرفتن غیرنظامیان، امورشان را پیش ببرند. «ورود به مذاکرات پنهان» یکی دیگر از سناریوهای احتمالی خواهد بود که در صورت سرنگونی اف-35 اسرائیلی‌ها، محتمل است. این احتمال وجود دارد، صهیونیست‌ها از طریق آمریکا وارد مذاکرات پنهانی با یمن شوند-درست مثل مذاکرات پنهانی ترامپ با یمنی‌ها- چرا که رژیم صهیونیستی و حتی آمریکا، تحمل چنین ضربه حیثیتی بزرگی را نخواهند داشت.
6-لحن رئیس شورای عالی سیاسی یمن درباره پدافند قدرتمند و جدید یمنی‌ها، آن‌قدر جدی هست که بتوان گفت، خبرهای مهمی در راه است. بهترین کار در این شرایط این است که منتظر بمانیم و ببینیم، چه اتفاقی رخ خواهد داد. در صورت تحقق وعده یمنی‌ها می‌توان گفت هم قواعد این جنگ تغییر خواهد کرد، هم محاسبات نظامی آمریکا و رژیم صهیونیستی مختل خواهد شد. سؤال کلیدی این است که آیا رژیم صهیونیستی و آمریکا حاضرند ریسک از دست دادن اف -35 را بپذیرند، یا ترجیح می‌دهند از درگیری مستقیم با یمن دوری کنند؟

مروری بر یادداشت روزنامه‌های یکشنبه ۱۱ خرداد ماه ۱۴۰۴

امام خمینی احیاگر هویت ایرانی- اسلامی

حمیدرضا شاه‌نظری

امام خمینی (ره) چراغی در تاریک‌ترین دوران ایران معاصر برافروخت و در زمانه‌ای پر از تردید و سردرگمی، هویت ایرانی اسلامی را از خاکستر تحقیر و غربت دوباره زنده کرد. در برهه‌ای که فرهنگ و تاریخ ملت ایران زیر سنگین‌ترین فشار‌های استعمار و استحاله فرهنگی قرار داشت، امام خمینی (ره) نه‌تنها مرز‌های جغرافیایی و سیاسی کشور را حفظ کرد، بلکه اصالت و هویت معنوی این سرزمین را احیا نمود. 
در دل هر ملت، هویتی نهفته است که، چون رودی جاری، حافظ بستر زندگی و فرهنگ آن است. اگر این رود خشک شود، خاک آن ملت تبدیل به سراب بی‌هویتی می‌شود. هویت، تنها یک نام یا نشان نیست، بلکه جریانی پیوسته از معنا، فرهنگ، تاریخ و ایمان است که در رگ‌های یک ملت جاری است. هویت در نگاه اجتماعی، بیشتر از یک نام یا نشان، به «خودآگاهی جمعی» اشاره دارد، آن‌چیزی که یک ملت را در گذر زمان به هم پیوند می‌دهد و معنای زندگی را به آن می‌بخشد و مجموعه‌ای از باورها، ارزش‌ها، خاطرات تاریخی و نگرش‌های معنوی است که شکل‌دهنده «خود»‌ی است که یک جامعه به خود می‌دهد. وقتی از هویت ایرانی اسلامی سخن می‌گوییم، به مفهومی سرشار از لایه‌های عمیق فرهنگی و فلسفی اشاره داریم. هویتی که بیش از هزار سال است در دل تاریخ ایران ریشه دوانده و میان باور‌های اسلامی و میراث کهن ایرانی پیوندی ناگسستنی برقرار کرده است. 
از دوره مشروطه تا پایان دوره پهلوی، ایران گرفتار تنش‌های هویتی بود، تنش میان سنت و مدرنیته، دین و سیاست، شرق و غرب. در دوره پهلوی دوم، سیاست‌های تجددگرایانه شاه، با رویکردی کاملاً غرب‌زده و بعضاً ضد دینی، تلاش کردند دین را از عرصه عمومی حذف کنند و فرهنگ و هویت ملی را در قالبی غیر بومی تعریف کنند. برنامه‌هایی، چون کشف حجاب اجباری، تغییر تقویم و تعطیلی برخی مناسک دینی، نشانه‌های آشکاری از این تلاش بودند. در این دوران، بسیاری از ایرانیان احساس می‌کردند که نه با غرب قابلیت همنشینی دارند و نه با وضع موجود کشور خود، اما برای چاره‌جویی نیز راهی نمی‌یافتند. یک بحران هویتی عمیق، نوعی بی‌قرار معنوی و فرهنگی، جامعه را فرا گرفته بود. ملت ایران علی‌رغم دارا بودن سرزمینی کهن با تمدنی تاریخی و فرهنگ غنی اسلامی، در قرن بیستم شاهد یکی از بزرگ‌ترین بحران‌های هویتی خود بود، بحرانی که ریشه در سیاست‌های استعماری، سکولاریسم اجباری و تحمیل فرهنگی داشت. اما این بستر خشکانده شده، ناگهان با طلوع مردی که صدایش در اعماق جان مردم نشست، بار دیگر به زندگی برگشت. 
امام خمینی (ره)، به‌عنوان فیلسوف و رهبر انقلاب اسلامی، نقشی بنیادین در بازسازی هویت ملت ایران ایفا کرد، بازسازی‌ای که از سطح سیاسی فراتر رفته و به عمق فلسفی و فرهنگی ملت نفوذ کرد. امام خمینی (ره) که خود از مفاخر فلسفه اسلامی و مفسر قرآن کریم بود، توانست نگرشی نو به هویت جمعی ارائه دهد. او نگرشی را پایه‌ریزی کرد که در آن، هویت ایرانی و هویت اسلامی نه رقیب بلکه مکمل یکدیگرند. امام خمینی (ره) معتقد بود که اسلام نه تنها یک دین، بلکه یک فرهنگ و طریقت زندگی است که می‌تواند با فرهنگ متعالی کهن ایران هم‌نوایی داشته باشد و آن را غنی‌تر کند. همچنین بر خلاف مدرنیته غربی که انسان را صرفاً یک موجود مادی می‌بیند، حکمت امام بر این تأکید داشت که انسان ایرانی اسلامی، موجودی آزاد است که هویت خود را نه از تحمیل قدرت‌های خارجی که از درون جامعه و باور‌های خود می‌گیرد. این آزادگی هویتی کلید مقاومت در برابر استعمار فرهنگی بود. امام خمینی (ره) در عرصه فرهنگی، بازگشت به ریشه‌های هویتی را به‌عنوان راهی برای احیای هویت معرفی کرد. این بازگشت صرفاً به معنای نگاه به گذشته نبود، بلکه «بازخوانی انتقادی» و «نو شدن در پرتو سنت» بود. او معتقد بود که هرگونه پیشرفت اجتماعی و سیاسی بدون فهم درست از ریشه‌ها و اصالت‌ها محکوم به شکست است. 
این رویکرد انقلابی امام (ره) باعث شد فرهنگ ایرانی اسلامی، جایگاه تازه‌ای بیابد، فرهنگی که در آن، ادبیات کلاسیک فارسی، شعر عرفانی، هنر اسلامی و مناسک دینی نه به عنوان میراثی مرده، بلکه به عنوان منبعی زنده و پویا برای ساختن آینده دیده شود همانگونه که خود امام (ره) در برخی زمینه‌های آن مانند شعر عارفانه از سرآمدان دوران است. 
انقلاب اسلامی نیز به رهبری امام خمینی (ره)، تحقق عملی این نگرش بود. این نهضت، نه تنها به سرنگونی یک نظام سیاسی وابسته و دچار بحران هویت منجر شد، بلکه بازسازی کل ساختار هویتی جامعه را در پی داشت. در این انقلاب، مردم ایران خود را از نو شناختند، خودی که در آن، اسلام، عدالت، استقلال و فرهنگ ایرانی در هم تنیده بودند. این بازسازی هویتی باعث شد ملت ایران نه فقط برای بقا بلکه برای خلق تمدنی نوین بر اساس ارزش‌های ایرانی اسلامی تلاش کند، تمدنی که در آن انسان ایرانی با همه ابعاد معنوی و مادی خود به رسمیت شناخته می‌شود. 
امام خمینی (ره) از منظر فلسفه سیاسی نیز دیدگاهی نو ارائه داد که هویت را به عامل اصلی مقاومت در برابر هژمونی فرهنگی و سیاسی غرب تبدیل کرد. امام (ره) با احیای روح هویت ایرانی اسلامی به خوبی نشان داد که هویت اصیل نه در تقلید کورکورانه بلکه در بازخوانی خلاقانه و مستقل از سنت‌های فرهنگی و دینی شکل می‌گیرد و از آن قدرت می‌یابد و عامل اصلی مقاومت در برابر تهاجم فرهنگ سلطه‌گر است. 
امام خمینی (ره) بیش از هر چیز، معمار بازسازی هویت ایرانی- اسلامی بود، مردی که فلسفه، فرهنگ و سیاست را در هم آمیخت و نسلی را به سوی خودآگاهی و آزادگی هویتی رهنمون ساخت. امروز که ایران و جهان با چالش‌های متنوع فرهنگی، سیاسی و معنوی روبه‌رو هستند، آموزه‌های امام بیش از پیش راهگشاست. او به ما آموخت که تکیه بر هویت ایرانی- اسلامی، می‌تواند ملت ایران را در برابر دشمنان به پیش ببرد. ماحصل این نگرش بود که انسان ایرانی که زمانی به او القا می‌شد توان ساخت حتی لولهنگ (آفتابه گلی) هم ندارد، امروز در قله علمی و فنی دنیا نشسته و در زمره قدرت‌های بزرگ علمی، فنی و نظامی قرار گرفته و در پی دست یافتن به دانش‌های برتر در عرصه‌های مختلف است. 
امام خمینی (ره) در جان میلیون‌ها ایرانی شعله‌ای روشن کرد که از خاکستر تحقیر، غربت و سردرگمی، شعله‌ور شد و راهی به سوی آزادی و عزت گشود. او مردی بود که به ما آموخت «ما فرزندان سرزمین ایران و ایمانیم و راه روشن عزت، استقلال و آزادگی خود را علی‌رغم همه خباثت‌های دشمنان بشریت ادامه خواهیم داد.»

مروری بر یادداشت روزنامه‌های یکشنبه ۱۱ خرداد ماه ۱۴۰۴

دگردیسی معکوس گروسی در گزارش تازه آژانس

امین جمشیدزاده

آژانس بین‌المللی انرژی اتمی (IAEA) در گزارشی محرمانه که روز شنبه منتشر شده است، ضمن ابراز نگرانی شدید، از جمهوری اسلامی ایران خواسته است که مسیر خود را تغییر داده و با تحقیقات این نهاد بین‌المللی همکاری کند. در گزارش تازه آژانس بین‌المللی انرژی اتمی که خبرگزاری آسوشیتدپرس آن را روایت کرده، آمده است که تا تاریخ ۱۷ ماه مه، ایران۴۰۸/۶ کیلوگرم اورانیوم با غنای ۶۰ درصد انباشته کرده است؛ این رقم نسبت به گزارش قبلی آژانس در ماه فوریه- بهمن۱۴۰۳- ۱۳۳/۸ کیلوگرم افزایش داشته است. یعنی با یک شیب تصاعدی تقریبا ۵۰ درصد رشد را نشان می‌دهد و منحنی غنی سازی از یک شیب سینوسی در فوریه ۲۰۲۴ میلادی به یک شیب افزایشی و صعودی در ماه مه۲۰۲۵ میلادی رسیده است. آژانس در گزارش تازه خود هشداری جدی داده و گفته است ایران تنها کشور غیر مسلح هسته‌ای است که چنین ماده‌ای را تولید کرده است؛ امری که به گفته این نهاد مایه نگرانی جدی است. گزارش سه ماهه آژانس همچنین تخمین می‌زند که تا ۱۷ ماه مه۲۰۲۵ میلادی، کل ذخایر اورانیوم غنی شده ایران شامل اورانیوم با غنای پایین‌تر به بیش از ۹۲۴۷ کیلوگرم رسیده است که این رقم نسبت به گزارش ماه فوریه- بهمن۱۴۰۳- حدود ۹۵۰ کیلوگرم افزایش را نشان می‌دهد. این مسئله در حالی است که جمهوری اسلامی ایران همواره تأکید کرده است که برنامه هسته‌ای اش با اهداف صلح‌آمیز پیگیری و دنبال می‌شود. با این حال، رافال گروسی مدیر کل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی هشدار داده است که تهران به اندازه‌ای اورانیوم با غنای نزدیک به سطح تسلیحاتی در اختیار دارد که در صورت تصمیم به ساخت سلاح، موقعیت آن را برای تولید یک وسیله هسته‌ای، در صورت اتخاذ تصمیم، بهبود می‌بخشد. بی بی که در دو سه روز اخیر در بیمارستان بستری است و کولونوسکوپی انجام داده و شواهدی دال بر پولیپ سرطان زا در روده او مشاهده شده است؛ دفتر وی دیروز اعلام کرده است که گزارش جدید آژانس هشداری آشکار است مبنی بر این که ایران کاملاً مصمم به تکمیل برنامه سلاح هسته‌ای خود است؛ در این بیانیه آمده است گزارش آژانس به وضوح تأکید می‌کند آنچه اسرائیل سال‌هاست می‌گوید حقیقت دارد، هدف از برنامه هسته‌ای ایران صلح‌آمیز نیست. اسرائیل و شخص منزوی و منفور نخست وزیر این کشور که مدتی است رابطه وی با رئیس جمهور آمریکا یار گرمابه و گلستانش شکر آب شده است و در سفر اخیر ترامپ به خاورمیانه، رئیس جمهور آمریکا به او بی‌محلی کرد و به سرزمین‌های اشغالی و دیدار او نرفت، مخالف گفت وگوهای میان ایران و آمریکا و نگران است در صورتی که دو طرف بر سر این پرونده به یک چارچوب مشخص و توافق دست یابند؛ ایران به عنوان کنشگری نرمال بتواند بار دیگر در سطح منطقه خاورمیانه و جهان نقش آفرینی کند. دفتر بنیامین نتانیاهو در بخش دیگری از بیانیه فرافکنانه و جنگ روانی خود از جامعه جهانی مطالبه کرده است که برای توقف ایران وارد عمل شوند؛ این در حالی است که رژیم غاصب صهیونیستی تنها کشوری در خاورمیانه است که به بمب هسته‌ای دسترسی دارد و زراد خانه و سایت دیمونای او هیچ گاه مورد پرسش جامعه جهانی قرار نگرفته و هیچ بازدیدی از سوی کارشناسان آژانس از این مکان سری صورت نگرفته است. رافائل گروسی مدیر کل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، دیروز بار دیگر خواستار آن شد که ایران فوراً و به طور کامل و مؤثر با تحقیقات چند ساله آژانس درباره آثار اورانیوم کشف شده در چند سایت همکاری کند. آژانس همچنین دیروز گزارشی محرمانه و ۲۲ صفحه‌ای دیگر را میان کشورهای عضو توزیع نمود؛ گزارشی که به درخواست شخص مدیر کل آژانس و در پی قطعنامه‌ای از سوی شورای حکام ۳۵ نفره آژانس که در نوامبر سال گذشته میلادی تهیه شده است. در این گزارش جامع آمده است که همکاری ایران با آژانس در خصوص آثار اورانیوم کشف شده در چند محل که ایران آن ها را به عنوان سایت‌های هسته‌ای اعلام نکرده، کمتر از حد رضایت بخش بوده است. در واقع گزارش جامع روز شنبه آژانس ممکن است بستر و زمینه ساز اقدامات بیشتر از سوی تروئیکای اروپایی شود. مسئله‌ای که می‌تواند به تشدید تنش میان ایران و غرب بیانجامد. کشورهای اروپایی ممکن است به سمت فعال‌سازی اسنپ بک- مکانیسم ماشه- و در واقع بازگشت خودکار تحریم‌هایی بروند که در چهارچوب توافق هسته‌ای موسوم به برجام سال ۲۰۱۵ میلادی لغو شده بودند؛ تحریم‌هایی که پیش از انقضای رسمی توافق در ماه اکتبر ۲۰۲۵ میلادی، ممکن است مجدد اعمال گردند. این در حالی است که دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا در روزهای اخیر از قریب‌الوقوع بودن توافق با ایران بر سر برنامه هسته‌ای خبر داده است ولی دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران و به ویژه دکتر عباس عراقچی وزیر امور خارجه تأکید دارند که هنوز گام‌های بیشتری برای رسیدن به آن نقطه مورد نیاز است. در همین خصوص دونالد ترامپ در صحبت‌هایی در بیضی کاخ سفید تأکید کرده است که پنجشنبه‌ای که گذشت به بی بی نخست وزیر اسرائیل هشدار داده است دست به اقدامی که می‌تواند تلاش‌های دیپلماتیک برای حل مسئله هسته‌ای ایران را تخریب کند، نزند. همچنین دونالد ترامپ روز جمعه به رسانه‌های آمریکایی گفت که همچنان باور دارد توافقی می‌تواند در آینده نه چندان دور حاصل شود.
در همین راستا محمد اسلامی رئیس سازمان انرژی اتمی جمهوری اسلامی ایران، در آیین اختتامیه سی و یکمین کنفرانس هسته‌ای ایران که روز پنجشنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴ هجری شمسی در مشهد برگزار شده بود به جراید و رسانه‌ها گفته بود که ایران در طول تاریخ هیچ گونه فعالیت هسته‌ای اعلام نشده یا پنهانی نداشته است؛ کلیه فعالیت‌های هسته‌ای کشور در چارچوب همکاری با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی انجام شده و تحت نظارت مستمر این نهاد قرار دارد. در حال حاضر نیز بازرسان آژانس به طور منظم؛ چه به صورت اعلام شده و چه سر زده، از تأسیسات هسته‌ای کشور بازدید می‌کنند. طبق آمار رسمی؛ بیش از ۲۵ درصد از کل بازرسی‌های آژانس در سال ۲۰۲۴ میلادی در ایران انجام شده است. در حالی که سهم ایران از صنعت هسته‌ای جهان، در خوش بینانه‌ترین حالت حدود ۳ درصد است. اهداف ایران در حوزه فناوری هسته‌ای کاملاً شفاف و صلح‌آمیز است. به تازگی رافائل گروسی، مدیر کل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی که برای دیدار با مقامات سیاسی و اقتصادی یونان به آتن سفر کرده بود در کنفرانس خبری به جراید و رسانه‌ها تأکید کرد که ایران همچنان از پاسخ گویی به برخی از پرسش‌های اساسی آژانس درباره فعالیت‌های هسته‌ای خود امتناع و خودداری می‌کند. گروسی در این پرسش و پاسخ یادآوری کرد که ما آثاری از اورانیوم غنی شده را در مکان‌هایی پیدا کرده‌ایم که اصلاً نباید هیچ گونه فعالیت هسته‌ای در آن ها انجام می‌شد. وی درباره انتظارات آژانس از تهران اضافه کرده است که ما در این خصوص پرسش‌هایی داریم که ساده هستند؛ این موارد چگونه به اینجا رسیده‌اند؟ چه فعالیتی در جریان بوده است؟ تجهیزات مورد استفاده کجا هستند؟ ما ۵ سال است که هیچ پاسخ روشنی دریافت نکرده‌ایم. مدیر کل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی همچنین درباره مذاکرات جاری میان واشنگتن و تهران گفته است ما دستور کار سیاسی نداریم؛ تنها به دنبال شفاف سازی هستیم و شفافیت که پیش شرط هرگونه توافق پایدار است. رافائل گروسی در جریان سفر اخیر خود با نخست وزیر یونان دیدار و گفت و گو نمود و او را در جریان آخرین تحولات مذاکرات هسته‌ای قرار داد. به گفته وی؛ مذاکرات میان ایران و آمریکا در مرحله ای حساس قرار دارد. در پایان این نوشتار با این شرح ماوقعی که گذشت رافائل گروسی در حال یک دگردیسی معکوس در گزارش تازه آژانس متبوع تحت نظارت خود شده است که در آینده‌ای نه چندان دور؛ تبعات منفی و مثبت آن مشخص و آشکار خواهد شد که چه تأثیری بر نظر شورای حکام و قدرت‌های بزرگ غربی و خاصه ایالات متحده آمریکا خواهد داشت.

مروری بر یادداشت روزنامه‌های یکشنبه ۱۱ خرداد ماه ۱۴۰۴

بانکداری ایرانی و گرداب «آینده»

ناصر ذاکری
 

این‌ روزها انحلال بانک آینده به دلیل داشتن حجم عظیم زیان انباشته به بحثی داغ تبدیل شده‌ است. برخی کارشناسان می‌گویند تنها راه‌حل انحلال است و برخی نیز روش دیگری پیشنهاد می‌کنند. گفته‌ می‌شود تصمیم نهایی در جلسه سران سه قوه گرفته‌ خواهد شد. در این زمینه نکات زیر شایان تأمل هستند:

۱- هریک از دو روش انحلال یا اصلاح بنیادی، هزینه‌ها و عوایدی به‌ همراه دارد، و طبعا باید تصمیم‌گیرندگان با بررسی تمام جهات و جوانب پرونده، انتخاب نهایی را انجام بدهند. ازاین‌رو باید جروبحث‌های کارشناسی و تصمیم‌گیری دور از برخوردهای احساسی و شتاب‌زده را به فال نیک گرفت. زیرا بسیار مشاهده می‌کنیم که متولیان امر تصمیمی گرفته و خسارتی دیگر بر خسارات وارده اضافه می‌کنند و بعدها معلوم می‌شود که این تصمیم پشتوانه مطالعات کارشناسی نداشته‌ است.

۲- هرچند پرسش از مزایا و معایب دو روش پرسشی بسیار درست و بجا است، اما نباید همانند بسیاری از پرونده‌های گذشته، موجب غفلت از پرسشی بسیار مهم‌تر شود، و آن اینکه چرا چنین اتفاقی افتاده‌ و عاملان این اتفاق شوم چه کسانی هستند؟ شرایطی را تصور کنید که یک یا چند نفر با رفتار پرخطر در حوزه رانندگی، تصادف زنجیره‌ای را در یک بزرگراه مهم کشور رقم زده، و خسارت جانی و مالی بزرگی به جامعه تحمیل می‌کنند. حال متولیان امر دغدغه‌شان این است که هرچه زودتر مصدومان را به بیمارستان انتقال بدهند و با جابه‌جایی خودروهای واژگون‌شده، راه را باز کنند که جریان رفت‌وآمد خودروها متوقف نشود. اما کسی پیگیر این پرسش مهم نمی‌شود که اساسا چرا این اتفاق افتاد و چه تضمینی هست که چند روز دیگر در بزرگراه دیگری تکرار نشود؟

 

۳- زیان‌دهی و درنهایت ورشکستگی یک بنگاه اقتصادی امری نیست که یکباره و بدون اخطار قبلی و دور از نگاه تیزبین بازرسان و نهادهای ناظر اتفاق بیفتد. در اواسط سال ۱۴۰۲ هر دقیقه بیش از ۱۳۰ میلیون تومان به زیان انباشته بانک آینده اضافه می‌شده‌ و این رقم اینک با همت مسئولان ذی‌ربط به بیش از ۲۵۰ میلیون تومان رسیده‌ است! به‌راستی چرا در رسیدگی به وضعیت این بیمار و جلوگیری از افزایش حجم خسارت تا این حد کوتاهی شده است؟

۴- آیا خسارت هنگفتی که با این ورشکستگی تاریخی ایجاد شده، به سپرده‌گذاران یا سهامداران تحمیل خواهد شد یا مسببان واقعی که منافع گزافی نصیب‌شان شده‌ نیز سهمی از این خسارت خواهند داشت؟ گفتنی است که در پرونده مؤسسات مالی و اعتباری غیرمجاز در زمستان ۱۳۹۶ خسارتی به سپرده‌گذاران تحمیل شد که در نهایت از جیب عموم مردم پرداخت شد‌ و مسببان اصلی ماجرا که سود هنگفتی کسب کرده‌ بودند، در حاشیه امن قرار گرفتند. حال سؤال این است که این‌بار هم مسببان در امان خواهند بود و مردم زیان خواهند کرد؟

۵- خسارت این پرونده فقط زیان انباشته‌ای نیست که به سپرده‌گذاران تحمیل خواهد شد. ابعاد تخلف در حدی بوده که به‌جرئت می‌توان ادعا کرد در تشدید جریان تورمی و تخریب بنیان اقتصاد ملی هم نقش داشته‌ است. ازاین‌رو عموم شهروندان را که با تشدید تورم گرفتار دشواری‌های معیشتی شده‌اند، باید جزء مال‌باختگان این پرونده بزرگ ملی بدانیم. این خسارت که با رفتار سودجویانه برخی کلان‌سرمایه‌داران ایجاد شده، چگونه جبران خواهد شد؟ آیا برنده‌های این بازی نکبت‌بار و فقرگستر همچنان در حاشیه امن نشسته و با تماشای تقلای مردم مستأصل زیر فشار تورمی که آنان تشدیدش کرده‌اند، سرگرم خواهند شد یا این‌ بار کسی به کفش آنان کفشک خواهد گفت؟

۶- در یک اقتصاد سالم ورشکستگی بانک‌ها حاصل پدیده سونامی ورشکستگی شرکت‌ها است. با بروز رکود ابتدا بنگاه‌های کوچک که معمولا بنیه مالی قوی ندارند، در معرض ورشکستگی قرار می‌گیرند. این اتفاق در مرحله بعد زیانی را به بنگاه‌های بزرگ طرف معامله تحمیل می‌کند، اگر ابعاد بحران بزرگ باشد، بنگاه‌های بزرگ هم یکی پس از دیگری در معرض خطر زیان‌دهی و سپس ورشکستگی قرار خواهند گرفت. حال اگر موج سونامی ورشکستگی به اندازه کافی بزرگ و قدرتمند باشد، در مرحله سوم نوبت به بانک‌ها خواهد رسید. به بیان دیگر بنگاه‌های کوچک و بزرگ به‌ ترتیب خاکریز اول و دوم محسوب می‌شوند.

اما در اقتصاد ما شرایط به‌ گونه دیگری است: ورشکستگی بانک‌ها و مؤسسات مالی-اعتباری نه به سبب شکل‌گیری سونامی ورشکستگی مشتریان، بلکه معلول افراط در دادن تسهیلات رانتی به خودی‌ها است. به بیان دقیق‌تر خودی‌های قدرتمند منابع بانک را غارت کرده، و پوسته آن را مانند کاغذ شکلاتی که مصرف شده، دور می‌اندازند. پس پرسش درست در چنین شرایطی این نیست که با این پوسته یا همان کاغذ شکلات رهاشده چه کنیم، بلکه این است که شکلات را چه کسی یا چه کسانی خورده‌اند! اقتصاد مظلوم ما در سال‌های اخیر و در سایه بی‌توجهی متولیان امر چند بار شاهد خورده‌شدن شکلات بانکی و دور انداختن کاغذش بوده‌ است.

بحران مؤسسات مالی و اعتباری غیرمجاز در سال ۱۳۹۶ یکی از این موارد بود. برندگان این ماجرا منابع مؤسسه‌ها را به مشتریان «خاص» هدیه داده و سپرده‌گذاران را متضرر کردند. در آن مقطع دولت ساده‌ترین راه را انتخاب کرد: جبران زیان مال‌باختگان از جیب مردم. بعد از این پرونده دولت ادغام مؤسسات زیان‌ده در بانک‌ها را به‌عنوان یک تدبیر در برخورد با کاغذهای شکلات رهاشده به‌ کار گرفت و اجازه داد زیانی که مشتریان خاص به اقتصاد ملی تحمیل کرده‌اند، باز هم با استفاده از منابع عمومی جامعه جبران شود. نگارنده به متولیان امر در دولت چهاردهم که رئیسش به نهج‌البلاغه‌خوانی شهره است، به‌شدت توصیه می‌کند این‌بار چنین خطایی را تکرار نکرده و خسارت وارده را به حساب کسانی ثبت کنند که با رِندی تمام شکلات را خورده‌اند.

مروری بر یادداشت روزنامه‌های یکشنبه ۱۱ خرداد ماه ۱۴۰۴

مسلم دوران

جواد شاملو
اگر این روزها در مکان سفر کنیم به کوفه و در زمان سفر کنیم به سال ۶۱ قمری، با اوضاع‌واحوال ملتهبی روبه‌رو خواهیم شد. عبیدالله بن زیاد به کوفه رسیده است و با هر روش در حال سرکوب نهضت مسلم است. مسلم اسم نمادینی است. او نماینده نهضتی است که حرفش این است: نمی‌توان مسلم بود و در بیعت یزید ماند. نمی‌توان مسلم بود و نسبت به حقیقت «علی الإسلام السلام» بی‌تفاوت ماند. نمی‌تواند مسلم بود و به یاری پسر پیامبر برنخاست. نمی‌توان مسلم بود و زیر بیرق مسلم بن عقیل جمع نشد. اوضاع کوفه اما ظاهراً نه به نفع مسلم است و نه به نفع اسلام. کسی به کوفه آمده که می‌داند چگونه زنان را تطمیع کند و مردان را تهدید؛ مردی که در فریب هنرمند است؛ ابلیسی است از طایفه انس که با نشان دادن گندمی دروغین، کوفیان را از بهشت یاری سیدالشهداء بیرون می‌کند. او اما آن‌همه زکاوت‌مند نیست که بداند در پازل هدایت‌گری خدا، ابزاری است در شکل‌گیری شکوهمندترین نهضت انقلابی‌ای که تاریخ به خود دیده و خواهد دید.‌ چند شب دیگر، مسلم خود را در مسجد کوفه یکه و تنها می‌بیند؛ حتی یک مرد کنار او نخواهد ماند. آن شب و در آن مسجد، اسلام تنها شد. 
اگر این روزها در مکان سفر کنیم به تهران و در زمان سفر کنیم به سال ۶۷ شمسی، بازهم با اوضاع و  احوال خاصی روبه‌رو خواهیم شد. جامعه در خوف شنیدن خبری است که نمی‌خواهد آن را باور کند. اما وقتی این خبر نهایتاً به گوش مردم رسید، بزرگ‌ترین تشییع‌جنازه تاریخ رقم خورد. مردم به تشییع چه کسی آمده بودند؟ یک مسلم. کسی که نمی‌توانست در برابر خیانت‌های ملی و دینی طاغوت زمان ساکت باشد و همچنان خود را مسلم بداند. کسی که نمی‌توانست برای سیدالشهداء علیه‌السلام اشک بریزد و در برابر دین‌زدایی، وطن‌فروشی و مزدوری حکومتی دست‌نشانده، سر کج کند و به فعالیت‌های حوزوی‌اش مشغول باشد. 
مسلم بودن آداب دارد. این تمام حرف روح‌الله بود. اساس انقلاب امام خمینی نه در برابر شاه بود و نه در برابر آمریکا حتی. انقلاب امام در وهله اول در برابر اسلامِ بدون تمامیت بود؛ همان نوع اسلامی که امروز اسلام سکولار می‌خوانیمش و گاهی اسلام آمریکایی. امام کسی را مسلم می‌دانست که دینش در مناسبات زمانی و مکانی تبلور داشته باشد. اسلامی که بهترین نام برای آن اسلام عاشورایی است و اَبَر شاهکار روح خدا نه در امحای حکومت طاغوت، که در احیای اسلام عاشورایی بود.

مروری بر یادداشت روزنامه‌های یکشنبه ۱۱ خرداد ماه ۱۴۰۴

آستانه نان!

مسعود حمیدی

ساعت ۹ صبح هفتم دی‌ماه ۹۶، عرصه میدان شهدای مشهد مقدس، جمعی از مال باختگان مؤسسات منحل شده تجمع کردند و شعارهایی سر دادند( این نوع تجمع در آن روزها بسیار عادی بوده و در روزهای قبل‌تر هم این اجتماع‌ها در گوشه و کنار مشهد جلوی در مؤسسات منحل شده به وجود آمده بود) خشم این مال باختگان قابل‌درک بود اما رفته‌رفته این خشم و شعارها رنگ و بوی دیگر گرفت.اگرچه اقدام دولت برای انحلال مؤسسات  بدون پشتوانه مالی و قانونی برای جلوگیری از یک فاجعه بزرگ‌تر بود و حتی تخصیص منابع انجام‌شده برای سامان دهی مال باختگان مورد انتقادات زیادی بوده و هست و اقتصاد کشور در نوعی آرامش به سر می‌برد اما همین اجتماع ساده به بحرانی برای کشور تبدیل شد و نهایتاً شاهد سلسله رویدادهای دیگری در عرصه داخلی و بین‌الملل بودیم. از خروج ترامپ از برجام تا رها شدن فنر دلار و کلی معضلات دیگر که گریبان کشور را گرفت.اما چرا رویداد دی‌ماه ۹۶ مهم است؟ موضوع آستانه تحمل اجتماعی است که اگر به‌خوبی درک نشود ممکن است فاجعه‌آفرین باشد. امروز چندین عارضه جدی آستانه تحمل اجتماعی مردم را به‌صورت آشکار تهدید می‌کند؛ خشکسالی و بی‌آبی در دمای ۴۰ درجه، قطعی مداوم و بعضاً بدون برنامه برق و گردوخاک از یک‌سو، شرایط سخت اقتصادی که قابل قیاس با شرایط معتدل ۹۶ نیست از سویی دیگر همانند آتش زیر خاکستر آستانه تحمل اجتماعی مردم را تهدید می‌کند. در چنین شرایطی جسته‌وگریخته خبرها و یا خبرسازی‌هایی درخصوص تجمع صنوف مانند کامیون داران، باربری‌ها و حتی کشاورزان شنیده می‌شود. اما شاید ملموس‌ترین آن، موضوع نان و نانوایی‌هاست که از اوایل اردیبهشت به دلیل برخی ملاحظات درست یا غلط از سوی مدیران میانی دولت( به‌مانند نحوه سامان دهی مؤسسات منحله در سال ۹۶) برخی حمایت‌های دولتی از نانوایی‌ها معوق شده است و این اقدام خشم نانوایی‌ها را در پی داشته است و امروز شنیده می‌شود که نانوایی‌ها تجمع می‌کنند، قیمت نان را به بهانه‌هایی افزایش داده‌اند یا عمداً و سهواً کارشکنی می‌کنند؛ البته هنوز هیچ خللی در توزیع و عرضه نان مایحتاج مردم به وجود نیامده است و شاید تصمیم دولت برای سامان دهی یارانه نان کاملاً قابل دفاع باشد اما این که این تصمیم در چه شرایطی قابل‌اجراست قابل‌بحث جدی است. هرچند نمی‌توان این گزاره را رد کرد که« شرایط خاص فعلی در مقابل شرایط خاص آینده ممکن است در حد یک شعله کوچک مقابل یک آتش سوزی نهیب باشد» مثلاً در موضوع بنزین بر کسی پوشیده نیست و امروز جامعه ایران بر این وفاق است که قیمت بنزین به خاطر همین ملاحظات چندین سال است راکد مانده و امروز به تابویی از ترس اجتماعی تبدیل ‌شده است که مبادا به قیمت بنزین دست‌زده شود و بحران حادث شود. شاید مدیر میدان در عرصه نان و نانوایی‌ها بر این مبحث کاملاً مسلط و در حال مدیریت درست باشد که امیدواریم چنین باشد. اما حقیقت ماجرا این است که دولت به‌مانند سال ۹۶ در حال تکرار خطاست اما به نحوی دیگر؛ این که یک ماه است حمایت‌های دولتی از نانوایی‌ها قطع یا کم‌رنگ شده و هیچ توضیح رسانه‌ای در این خصوص داده نمی‌شود و هیچ‌گونه اقناع‌سازی عمومی انجام نمی‌شود و تصمیمات پشت درهای بسته اتخاذ می‌شود نگران‌کننده است؛ امروز کشور در آستانه تحمل اجتماعی خود است و حتی شرایط بین‌المللی هم به این آستانه فشار می‌آورد. قطعاً معاندین در کمین نشسته اند و این آستانه‌ها را تشدید و تحریک می‌کنند و یا حتی تنش‌آفرینی و اضطراب زایی می‌کنند که آستانه را به نقطه اوج برسانند اما مدیر میدان باید بداند شرایط امروز به‌هیچ‌عنوان قابل قیاس با دی‌ماه ۹۶ نیست و اگر به سمت اقناع‌سازی عمومی و صحبت کردن با مردم حرکت نکنیم معاندین و بدخواهان ایران نهایت بهره‌برداری را خواهند کرد.

مروری بر یادداشت روزنامه‌های یکشنبه ۱۱ خرداد ماه ۱۴۰۴

هزینه‌های یک نسخه تکراری برای اقتصاد ایران
سراب توسعه

محمدامین حقگو

اخیرا دکتر مسعود نیلی، از اقتصاددانان جریان متعارف، در تحلیل‌های خود بر ناتوانی ایران در توسعه و رفع ناترازی انرژی بدون اتکا به سرمایه و تکنولوژی غربی تأکید کرده و راه‌حل را، امتیازدهی در مذاکرات بین‌المللی بویژه با آمریکا و پذیرش محدودیت‌هایی در برنامه هسته‌ای در ازای دستیابی به این منابع دانسته است. این دیدگاه که سابقه طولانی در تفکرات وی و طیف همفکرش دارد، نه‌تنها تا امروز راه‌حلی برای مشکلات ساختاری اقتصاد ایران ارائه نداده است، بلکه خود هزینه‌های گزافی بر کشور تحمیل کرده - و می‌کند- در این یادداشت به بررسی انتقادی این مواضع و واکاوی برخی تبعات آن خواهیم پرداخت.

***

1- سودای وابستگی و غفلت از «ایران»
نقطه عزیمت تحلیل‌های دکتر نیلی و همفکرانش معمولا کم‌انگاری و نادیده ‌انگاشتن ظرفیت‌های عظیم داخلی و تأکید افراطی بر عوامل بیرونی به ‌عنوان پیش‌شرط توسعه است. این نگاه که ریشه در رویکردهای «توسعه وابسته» دارد، دهه‌هاست گریبانگیر برنامه‌ریزی اقتصادی کشور بوده و نتیجه‌ای جز تعمیق وابستگی و تضعیف توان چانه‌زنی و بنیان‌های ملی نداشته است.
جالب آنکه نیلی خود اواخر دهه ۷0 و اوایل دهه ۸۰، تدوین سند «استراتژی توسعه صنعتی کشور» را بر عهده داشت. در همان زمان نیز نقدهای جدی به رویکردهای مطرح‌شده در آن سند بویژه درباره نحوه مواجهه با جهانی ‌شدن و توصیه به هضم در نظم آمریکایی مطرح بود. منتقدان هشدار می‌دادند این سند بشدت خطرناک بوده و آغاز روند صنعت‌زدایی در ایران خواهد بود. همچنین این رویکرد، استقلال اقتصادی و سیاسی کشور را به مخاطره انداخته و صنعت ملی را در برابر رقبای قدرتمند خارجی آسیب‌پذیر و عقب‌مانده می‌کند. هزینه تهیه آن طرح، حدود ۴۰۰ میلیون تومان - در آن زمان - اعلام شد. حال پس از ۲ دهه، مجددا همان تفکر با ادبیاتی جدید بازتولید شده و گویی کشور باید مسیر پرهزینه گذشته را تکرار کند. وی مدعی است از سال ۱۳۸۴ به بعد، حکمرانی اقتصادی ما شکل متعارفی نداشته و ۲ موتور رشد اقتصادی یعنی نفت و صنعت خاموش شده‌اند که دلیل آن عدم سرمایه‌گذاری است. سوالی که پیش می‌آید این است: نسخه‌های پیشنهادی نیلی در طول این سال‌ها چه میزان در این وضعیت نقش داشته‌ است؟
2- برجام و اقتصاد شرطی‌شده؛ درسی که گرفته نشد
یکی از برجسته‌ترین تجارب تاریخی‌ای که ناکارآمدی رویکرد مسعود نیلی را آشکار می‌کند، تجربه توافق برجام است که در دوره مسؤولیت ایشان به عنوان مشاور ارشد اقتصادی رئیس‌جمهور [حسن روحانی] رخ داد. در دوره منتهی به برجام و پس از آن، بخش قابل توجهی از ظرفیت‌های اقتصادی و سیاسی کشور معطل وعده‌های طرف غربی شد. با وجود دستیابی به رشد اقتصادی مقطعی پس از برجام، بویژه در بخش نفت و بخش‌های وابسته به نفت، این رشد پایداری لازم را نداشت و با خروج یکجانبه آمریکا از توافق، بسیاری از دستاوردهای ادعایی کاملا از بین رفت. رشد اقتصادی 17.1 درصدی زمستان ۹۵ که به دوران برجام نسبت داده می‌شد، با خروج ترامپ به رشد منفی 11.3 درصدی در پاییز ۹۷ سقوط کرد اما این شکل از بی‌ثباتی و تنش در آمار اقتصاد ایران، چه نسبتی با توافق با آمریکا دارد؟
صادرات نفت: اگرچه صادرات نفت ایران پس از برجام افزایش یافت و از 1.3 میلیون بشکه در روز قبل از برجام به 2.4 میلیون بشکه رسید اما بخش قابل توجهی از درآمدهای نفتی، یا به کشور بازنگشت یا در حساب‌های خارجی مسدود شد. بیژن زنگنه، وزیر وقت نفت سال ۹۹ اذعان کرد پول‌های بلوکه ایران مربوط به دوره اجرای برجام است.
سرمایه‌گذاری خارجی: برخلاف انتظارها جذب سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی (FDI) پس از برجام نیز به سطح قابل توجهی نرسید. سال ۲۰۲۰ جریان ورودی FDI ایران نسبت به ۲۰۱۹ حدود ۱۱ درصد افت داشت. بسیاری از سرمایه‌گذاران خارجی به دلیل ریسک‌های سیاسی، بی‌ثباتی قوانین و مشکلات ساختاری اقتصاد ایران، تمایل چندانی به ورود به بازار ایران نشان ندادند. حتی در صورت لغو تحریم‌ها، بدون فراهم‌سازی زیرساخت‌های حمایتی لازم، ایران توان جذب سرمایه‌گذار خارجی را نخواهد داشت.
تورم و نقدینگی: هرچند در دوره کوتاهی پس از برجام شاهد کاهش نرخ تورم بودیم اما این ثبات شکننده بود و با بازگشت تحریم‌ها، تورم مجددا روند صعودی به خود گرفت. برخی تحلیلگران معتقدند ثبات نسبی اقتصاد در دوره اجرای برجام، صرفا حاصل «رویافروشی» و موکول کردن تقاضای فعالان اقتصادی به آینده بود که تورم را ابتدا کاهش داد؛ سپس با جهش مواجه کرد. رشد نقدینگی نیز که یکی از عوامل اصلی تورم در ایران است، در سال‌های اخیر روندی فزاینده داشته و اسفند ۱۴۰۳ به 29.1 درصد رسید. رقم نقدینگی کشور سال ۱۴۰۳ از ۱۰ هزار تریلیون تومان عبور کرد، یعنی در ۲۰ سال گذشته بیش از ۱۲۵ برابر شده. بخش مهمی از این نقدینگی سرگردان، به جای هدایت به سمت تولید، راهی بازارهای سفته‌بازی و دلالی شده است. تجربه برجام به وضوح نشان داد گره زدن سرنوشت اقتصاد کشور به مذاکرات خارجی و وعده‌های طرف‌های غربی، مسیری پرریسک و غیرقابل اتکاست. این رویکرد منجر به از دست رفتن فرصت‌های داخلی، کاهش سرمایه‌گذاری مولد و تشدید فعالیت‌های سفته‌بازانه می‌شود. خالص حساب سرمایه ایران در سال‌های گذشته، پیوسته منفی بوده که نشانگر خروج سرمایه بیش از ورود آن است. در ۹ ماه اول ۱۴۰۲ بیش از ۲۰ میلیارد دلار فرار سرمایه از ایران اتفاق افتاد که یک رکورد بی‌سابقه است. در دهه منتهی به ۱۳۹۷، سالانه به ‌طور متوسط ۱۸ میلیارد دلار خروج سرمایه از ایران رخ داد. این آمارها نشان‌دهنده بی‌اعتمادی به فضای کسب‌وکار و ناامیدی از آینده اقتصاد است که با سیاست‌های نادرست تشدید شده است.
3- ظرفیت‌های شکوفاشده در دوران تحریم؛ شاهدی بر امکان خوداتکایی
برخلاف ادعاهای مسعود نیلی مبنی بر عدم امکان توسعه بدون غرب، تجربه سال‌های دولت سیزدهم نشان داد با اتکا به توان داخلی و دیپلماسی هوشمند با کشورهای همسایه و غیرغربی، می‌توان به موفقیت‌های قابل توجهی دست یافت.
فروش نفت: با وجود تحریم‌های شدید، ایران توانسته است صادرات نفت خود را به میزان قابل توجهی افزایش دهد. فایننشال تایمز گزارش داده تهران در ۳ ماه اول ۲۰۲۴ به ‌طور متوسط 1.56 میلیون بشکه نفت در روز فروخته که تقریبا تمام آن به چین صادر شده و بالاترین سطح از ۳ ‌ماه سوم ۲۰۱۸ است. این موفقیت نشان می‌دهد با دیپلماسی فعال و هوشمند انرژی، می‌توان بازارهای جدیدی برای نفت ایران یافت.
رشد اقتصادی: گزارش بانک مرکزی نشان می‌دهد اقتصاد ایران در سال ۱۴۰۲ با رشد 4.5 درصدی، بالاترین رکورد ۷ سال اخیر را ثبت کرد. این رشد در شرایطی به دست آمد که تحریم‌ها همچنان پابرجا بود. همچنین مرکز آمار ایران نیز رشد اقتصاد بدون نفت در سال ۱۳۹۹ را 3.1 درصد اعلام کرد.
کنترل تورم: دولت سیزدهم با اجرای سیاست‌هایی مانند کنترل ترازنامه بانکی و کاهش کسری بودجه، تلاش‌های موفقی برای مهار تورم انجام داد. نرخ تورم سالانه از 45.7 درصد در سال ۱۴۰۰ به 38.8 درصد در فروردین ۱۴۰۳ (بر پایه سال ۱۴۰۰) کاهش یافت.
جذب سرمایه‌گذاری خارجی: با وجود تحریم‌ها تلاش‌هایی برای جذب سرمایه‌گذاری از کشورهای غیرغربی و همسایه انجام شد. تمرکز بر پیمان‌های پولی دوجانبه، بهره‌گیری از روش‌های پرداخت متفاوت و استفاده از ظرفیت مناطق آزاد از جمله این اقدامات بود. این دستاوردها هرچند ممکن است با چالش‌ها و نواقصی همراه باشد اما گواه این مدعاست که مسیر توسعه و پیشرفت ایران لزوماً از کانال غرب و امتیازدهی در برابر آمریکا عبور نمی‌کند.
4- اصلاحات ساختاری داخلی و دیپلماسی متوازن
به جای تکرار نسخه‌های شکست‌خورده و پرهزینه وابستگی، راه برون‌رفت از چالش‌های اقتصادی کشور، اصلاحات ساختاری عمیق در داخل و پیگیری دیپلماسی اقتصادی متوازن و عزتمندانه است. اقتصاد ایران نیازمند اصلاحات جدی در نظام بانکی، بهبود فضای کسب‌وکار، مبارزه با فساد، کاهش وابستگی به درآمدهای نفتی، تقویت تولید ملی و هدایت نقدینگی به سمت فعالیت‌های مولد است. این اصلاحات، فرآیندهایی را که به «پیشرفت‌زدایی» از اقتصاد ایران منجر شده‌اند، هدف قرار می‌دهد و توان اقتصاد را در شرایط تحریم و غیرتحریم افزایش خواهد داد. در عرصه بین‌المللی نیز به‌ جای شرطی‌ کردن اقتصاد به مذاکره با چند کشور خاص، باید بر تنوع‌بخشی به شرکای تجاری، تقویت همکاری‌های منطقه‌ای و استفاده از ظرفیت‌های سازمان‌هایی مانند شانگهای و بریکس تمرکز کرد. تجربه نشان داده است تکیه بر توان داخلی و پیگیری منافع ملی با رویکردی عزتمندانه، بیش از گدایی سرمایه و تکنولوژی از غرب، راهگشای مشکلات کشور خواهد بود. نسخه‌هایی که استقلال کشور را هدف قرار داده و ما را به هضم شدن در نظم آمریکایی توصیه می‌کند، نه تنها به توسعه پایدار منجر نخواهد شد، بلکه هزینه‌هایی به مراتب سنگین‌تر از وضعیت کنونی بر کشور تحمیل خواهد کرد. زمان آن فرارسیده با نگاهی واقع‌بینانه به تجارب گذشته و ظرفیت‌های داخلی، مسیر پیشرفت را بر بنیان‌های استوار خوداتکایی، رابطه هوشمندانه با جهان خارج و استقلال بنا نهیم.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات