تحریف شخصیتها یکی از موضوعاتی است که همیشه باید مراقب آن بود؛ در خصوص امام (ره) نیز این موضوع به اضافه پنهانسازی ابعاد انقلابی ایشان، تاریخی جلوه دادن یا تقلیل به سیره شخصی از جمله مواردی است که باید دقت کافی به آن داشت. با توجه به اهمیت این مسئله در برنامه «قطب نما» به گفتوگو با عبدالله گنجی، پژوهشگرو استاد دانشگاه پرداختهایم.
اگر بخواهیم شاخصهای خط امام (ره) یا مکتب امام را از نگاه شما بهعنوان پژوهشگر برشمریم، این شاخصها کداماند؟
با شناخت میگویم، در ایران و جهان امروز، هیچکس به اندازه رهبر معظم انقلاب در تبیین امام (ره) کار نکرده است. ایشان در بیش از ۳۵ مراسم ۱۴ خرداد و جلسات دیگر درباره امام سخن گفتهاند. در کتاب مو به مو، سه فصل مجزا آوردهام: خط امام، مکتب امام و شخصیت امام. اینها با هم متفاوتاند. مکتب امام، به تعبیر شهید مطهری، مانند سازمان در حوزه ساختار است؛ یعنی تمام ابعاد حیات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی را دربرمیگیرد. رهبر معظم انقلاب ارکان مکتب امام را در سه کلمه خلاصه میکنند: عدالت، عقلانیت و معنویت. این سه، پایههای مکتب اماماند. عدالت، ابعاد اجتماعی، مستضعفین، توزیع امکانات، قدرت و ثروت را شامل میشود. عقلانیت در مکتب امام، عقلانیتی مبتنی بر معرفت وحیانی است، نه صرفاً عقلانیت ابزاری. معنویت نیز جنبههای اجتماعی حیات را تکمیل میکند. این سهگانه، چفتوبستدار و مکمل یکدیگرند. بدون معنویت، عدالت ممکن است در کشورهای دیگر هم اجرا شود، مثل اسکاندیناوی، اما ترکیب این سه، مکتب امام را متمایز میکند. این سهگانه با هم معنا پیدا میکند. اگر یکی از اینها را حذف کنیم، مثل این است که ستونی از ساختمان برداشته شود و یک طرفش فرو بریزد. درباره خط امام، رهبر معظم انقلاب دغدغه جدی تحریف امام را دارند که در کتاب مو به مو به آن پرداختهام. تحریف خط امام به این معناست که کسی نمیتواند مستقیماً با امام تقابل کند، پس به سراغ روایت دلخواهش از امام میرود؛ امامی که با دیدگاه امروزی او سازگار باشد.
چند مورد از موارد تحریف در خصوص امام را توضیح میدهید؟
سه نوع تحریف مطرح است: اول، پنهان کردن بخشی از شخصیت امام. مثلاً امامی را نشان میدهند که گویی فقط مهربان و عاطفی بود، نامه به مادر شهید مینوشت و گریه میکرد، اما امامی که حکم سلمان رشدی را صادر کرد، یا گفت: «ما درصدد خشکاندن ریشه فاسد سرمایهداری، کمونیسم و صهیونیسم در جهان هستیم» و ایران را دژ تسخیرناپذیر اسلام میدانست، مخفی میکنند. حتی برخی تشکیلات مرتبط با امام هم این بخشها را پنهان میکنند. رهبر معظم انقلاب بارها تذکر دادهاند که چرا بخشی از امام را مخفی میکنید؟ امام را کامل نشان دهید. دوم، تاریخی نشان دادن امام، یعنی ارائه امامی که انگار متعلق به گذشته است، مثل شیخ فضلالله نوری یا میرزای شیرازی؛ شخصیتی خوب که در مقطعی از تاریخ بود و تمام شد. رهبری با این دیدگاه مخالفاند. امام فقط یک شخصیت تاریخی نیست؛ او از دین، حکومتی در عصر مدرن استخراج کرد که همچنان ساری و جاری است. سوم، ارائه امام منهای خط امام؛ یعنی فقط سیره شخصی امام، مثل چای ریختن برای همسر یا گوش دادن به بیبیسی، بدون توجه به خط فکری و سیاسی او. چنین امامی میتواند معاملهگر با غرب، شرق یا سرمایهداران باشد. این تحریف، امام را از خطش جدا میکند.
در روزهای ابتدایی انقلاب روایتهای متعددی از امام را شاهد هستیم در خصوص این روایتها که برخی برخی دیگر را رد یا انکار میکنند توضیحاتی ارائه میدهید.
خط امام حدود ۱۲ محور دارد که رهبر معظم انقلاب تبیین کردهاند. مثلاً لانه جاسوسی و دانشجویان پیرو خط امام. نسلهای جدید باید بدانند که در انقلاب، نحلههای فکری مختلفی مثل نهضت آزادی، مجاهدین خلق و گروههای کمونیستی و سوسیالیستی روایتهای خودشان را داشتند. حتی یاران امام هم بعدها به چپ و راست تقسیم شدند و هر کدام روایتی ارائه کردند. خط امام، معیاری است که از مرجع رهبری صادر میشود و مشخص میکند کدام روایت، مسیر واقعی امام است. درباره تحریف، مقام معظم رهبری در سال ۸۸ فرمودند: «برخی کاریکاتوری از صدر انقلاب را به امروز منتقل میکنند.» این رشد کاریکاتوری، دقیقاً همان تحریف است که باید در برابر آن هوشیار بود. برخی مثل عباس عبدی میگویند: «زمان امام اینگونه بود، حالا اینگونه نیست.»، اما ۱۲ محور خط امام که رهبر معظم انقلاب تبیین کردهاند، منظومهای جامع را شکل میدهد. محور اصلی آن:
۱. اسلام سیاسی: اسلامی که حکومت میکند، پاسخگوی نیازهای اجتماعی در عصر مدرن است و با احکام فردی محدود نمیشود. امام میفرمودند اسلامی که برای جهانخواران ضرر نداشته باشد، اسلام نیست. حجی که کفر و شرک از آن برنخیزد، حج نیست، بلکه زیارت مکه و مدینه است. امام داستان افسر انگلیسی و عراقی کنار دجله را نقل میکردند که وقتی عراقی گفت اذان برای منافع انگلستان ضرر ندارد، افسر گفت: «بگو تا پدرش دربیاید.» امام با این نوع اسلام مخالف بود و میگفت قرآن، کتاب زندگیساز، نباید به قبر و مرگ تنزل یابد.
۲. تکیه بر مردم: امام پس از ۲۰۰ سال کشاکش ایران با غرب، مردم را به میدان آورد. از مشروطه تا انقلاب اسلامی، مردم فقط در ۳۰ تیر ۱۳۳۱ (قیام علیه قوام و بازگشت مصدق) حضور مؤثر داشتند. در رفتن پهلوی اول، کودتای ۲۸ مرداد یا جنگهای جهانی، مردم دیده نمیشوند. امام ملت را بالفعل کرد.
۳. صراحت انقلابی: در منظومه فکری امام، صراحت، تکلیف و مصلحت همخانوادهاند و تقابلی ندارند. برخلاف تصور رایج که مصلحت را محافظهکاری میدانیم، در نگاه امام، مصلحت، صراحت و تکلیف یک معنا دارند. این موضوع در جمهوری اسلامی کمتر بررسی شده و نیاز به کار فقهی و اصولی دارد.
موارد دیگر هم به ترتیب مرزبندی با غیر، استکبارستیزی، ایستادگی و عدم سازش، تکلیف و مصلحت، وحدت، عدالت و مستضعفگرایی، مشروعیت نظام، انقلابی ماندن، جهانی بودن نهضت، استقلال، فلسطین و صهیونیسم، فتحی شقاقی میگوید: «امام خمینی ما را که از جهان اسلام ناامید بودیم، امیدوار کرد.» این موارد محورهای سیزدهگانه حضرت امام هستند.
آیا محورهای سیزده گانه امام بر اثر مقتضیات زمان و اصول خط امام متفاوت میشود؟
سوال مهمی است که آیا این ۱۳ محور خط امام تحت تأثیر مقتضیات زمان تغییر میکنند یا اعتبارشان را از دست میدهند؟ خیر، این اصول دچار قبض و بسط زمانی نمیشوند، مگر اینکه مسئلهای مثل فلسطین حل شود یا استکبار از بین برود. مبارزه با کفر و ظلم تا پایان حیات بشری ادامه دارد، چون بخشی از سنت الهی است. خیر و شر، هابیل و قابیل، مومن و فاسق، این دوگانهها به هم معنا میدهند. انسان مومن را در مقایسه با فاسق میشناسیم. خداوند بندگانی دارد که مأمور کاهش شر هستند، اما مدینه فاضله مطلق ممکن نیست.