دکتر داود منظور*
تجربه جنگ تحمیلی ۱۲ روزه، نهتنها یک رویداد نظامی، بلکه نقطه عطفی در سیر تحولات حکمرانی در ایران بود. این جنگ در شرایطی رخ داد که مشکلات اقتصادی و معیشتی در اولویت مسائل کشور بوده و سرمایه اجتماعی دولت به طور محسوسی افت کرده بود. با این حال، واکنش مردم ایران و همگرایی آنان با حاکمیت نشان داد که ظرفیتهای عظیمی در جامعه برای ارتقاء کیفیت حکمرانی و سرمایه اجتماعی وجود دارد. بر اساس نظریه مولر (1971) و دیگر نظریهپردازان ادبیات علوم سیاسی، رفتار مردم در جنگ تحمیلی 12 روزه را میتوان در قالب الگوی «وحدت حول پرچم» توضیح داد که بر اساس آن در شرایط تهدید خارجی، مردم حتی چنانچه از برخی سیاستهای داخلی ناخرسند باشند، به حمایت از نظام سیاسی خود روی میآورند.
در ایران، این همگرایی فراتر از یک واکنش مقطعی بود. مردم در این۱۲ روز با رفتارهایی چون خرید به اندازه نیاز، مشارکت در شناسایی جاسوسان و نفوذیان، همراهی در جبهه رسانهای و مطالبه تقویت قدرت بازدارندگی نشان دادند که حاضرند در برابر تهدید خارجی، از نظام سیاسی کشور حمایت کنند. این پدیده عملاً فاصله میان تلاشهای بیگانگان برای ایجاد فاصله میان «ایران» و «جمهوری اسلامی ایران» را در ذهن مردم کاهش داد و نوعی یگانگی هویتی را به همراه داشت.
از منظر الگوهای نظری حکمرانی، این تجربه نشان داد که تقویت «حکمرانی مشارکتی» نه یک انتخاب بلکه یک ضرورت در شرایط امروز ایران است. حکمرانی مشارکتی بر اساس اصل مردمباوری، استفاده از ظرفیت نهادهای اجتماعی و تقویت سرمایه اجتماعی در تصمیمگیریها تعریف میشود. این مفهوم با رهنمودهای مقام معظم رهبری در «بیانیه گام دوم انقلاب» نیز همسو است، آنجا که ایشان تأکید میکنند «جوانان موتور پیشران کشور در همه میدانهای اساسیاند» و آینده ایران با مشارکت آگاهانه مردم رقم میخورد.
در این چارچوب، یادداشت حاضر تلاش میکند آموزههای جنگ تحمیلی ۱۲ روزه را در چهار حوزه اصلی اقتصادی، اجتماعی، نظامی– امنیتی و سیاست خارجی بررسی کرده و در نهایت راهکارهایی برای ارتقای پارادایم حکمرانی کشور ارائه داده و به تبیین شاخصهایی برای الگوی حکمرانی مطلوب پس از حکمرانی جنگ 12 روزه بپردازد.
آموزههای اقتصادی
جنگ ۱۲ روزه بهوضوح نشان داد که تابآوری ملی ایران صرفا تابع عوامل و متغیرهای معیشتی و رفاهی جامعه نیست. در شرایطی که کشور در شش سال گذشته با تورم مزمن بالای ۴۰ درصد مواجه بوده است، بسیاری از تحلیلگران انتظار داشتند که بحران امنیتی در شرایط جنگی به بروز ناآرامیهای اجتماعی بینجامد. اما رفتار مردم خلاف این انتظار را نشان داد. خانوارها با خرید به قدر نیاز و پرهیز از احتکار خانگی، به دولت کمک کردند تا چرخه توزیع کالاها دچار اختلال نشود. این رفتار سرمایه اجتماعی بزرگی است که باید در سیاستهای رفاهی و حمایتی نهادینه شود.
معالوصف، نباید فراموش کرد که علیرغم این رفتار هوشمندانه از طرف مردم فهیم کشور، مسئله تورم یک چالش جدی است که رفاه و معیشت عمومی را به شدت تهدید میکند و بیبرنامه بودن نسبت به آن میتواند به پاشنه آشیل نظام حکمرانی تبدیل شود. طبعاً، بدون اصلاحات بنیادین اقتصادی و کنترل تورم در محدوده تابآوری، سرمایه اجتماعی ایجاد شده در جنگ تحمیلی 12 روزه ممکن است آسیب ببیند. طبق آمار رسمی، نرخ تورم سالانه در تمام سالهای ۱۳۹۸ تا ۱۴۰۲ بیش از ۴۰ درصد بوده و رکورد تورم با نرخ ۴۷.۱ درصد در سال ۱۳۹۹ ثبت شده است. هرچند تورم سالانه از نیمه دوم سال 1402 رو به کاهش گذاشت و در سال ۱۴۰۳ به ۳۲.۵ درصد رسید، اما روند صعودی تورم نقطه به نقطه از نیمه دوم سال 1403 هشدار میدهد که متوسط نرخ تورم سالانه تا پایان ۱۴۰۴ میتواند مجدداً به مرز ۴۰ درصد نزدیک شود.
اصلاح نظام بانکی نخستین اولویت برای کنترل تورم است. بانکهای ایران با معضل ناترازی ترازنامه، اضافه برداشت از بانک مرکزی و عدم رعایت نسبت کفایت سرمایه مواجهاند. به گزارش بانک مرکزی (۱۴۰۲)، بیش از ۵۰ درصد منابع شبکه بانکی درگیر داراییهای منجمد است. این وضعیت، نهتنها توان حمایت بانکها از تولید را کاهش داده بلکه تورم را نیز تشدید کرده است. ایجاد بانکهای تخصصی برای حمایت از بنگاههای کوچک و متوسط، انضباطبخشی به اضافه برداشتها و اعمال نظارت بر نسبت سرمایه، از الزامات اصلاح نظام بانکی است.
در حوزه تجارت خارجی، جنگ ۱۲ روزه بار دیگر نشان داد که وابستگی شدید به واردات کالاهای واسطهای و سرمایهای از چند کشور معدود، آسیبپذیری اقتصاد ایران را افزایش میدهد. در صورت هرگونه اختلال در روابط با این کشورها یا تحریمهای ثانویه، این وابستگی میتواند بحرانزا باشد. بنابراین، اصلاح سیاستهای ارزی، تنوع بخشی به مبادی واردات و مقاصد صادرات و حمایت از تولید داخلی باید همزمان دنبال شود.
ناترازی بودجه دولت نیز از دیگر چالشهای اساسی است. در سال ۱۴۰3 بیش از 35 درصد منابع بودجه از محل استقراضی تأمین شده است که این روند عامل اصلی تورم ساختاری است. بدون اصلاح نظام مالیاتی، کاهش هزینههای غیرضرور و حرکت به سمت بودجهریزی مبتنی بر عملکرد، هیچ اصلاح دیگری در اقتصاد پایدار نخواهد بود.
به طور خلاصه، آموزه اقتصادی جنگ ۱۲ روزه این است که تابآوری ملی بیش از آنکه به حمایتهای خارجی وابسته باشد، به اصلاح ساختارهای اقتصادی داخلی بستگی دارد. مشارکت مردم در مدیریت مصرف و تحمل سختیها، تنها زمانی تداوم خواهد یافت که مردم آثار ملموس اصلاحات اقتصادی را در زندگی روزمره خود مشاهده کنند.
آموزههای اجتماعی
یکی از برجستهترین پیامهای جنگ ۱۲ روزه، نمایش وحدت و همدلی اجتماعی بود. در این ایام، شکافهای سیاسی و اجتماعی تا حد زیادی کمرنگ شد و مردم حول هویت ملی و دینی مشترک گرد آمدند. شعارهایی چون «ایران وطن ماست» و «ایران حسینی» در شبکههای اجتماعی بازتاب گستردهای یافت و نشان داد که هویت ملی و هویت سیاسی در ذهن مردم یکی شده است.
تهدید وجودی ناشی از حمله صهیونیستی، با فعالسازی حافظه تاریخی مقاومت از چالدران تا دفاع مقدس، گسلهای اجتماعی را موقتا مسدود کرد. دادههای میدانی نشان میدهد ۷۸ درصد شهروندان تهرانی در نظرسنجیهای خرداد ۱۴۰۴، «حفظ تمامیت ارضی» را فراتر از اختلافات سیاسی اولویت خود اعلام کردند. این پدیده نشان میدهد که تهدید خارجی، سرمایه اجتماعی را از حالت نهفته به فعال تبدیل میکند.در همین ارتباط اقلیتهای دینی از جمله کلیمیان تهران و ارامنه اصفهان با بیانیهها و تجمعات خود، هویت ایرانی را بر هویت مذهبی مرجّح دانستند. به علاوه، جریان طیف اصلاحطلب با انتشار سرمقالهای در روزنامه شهروند تحت عنوان «خط سرخ وطن» و طیف اصولگرا در خبرگزاری فارس با طرح «جنگ، ممیزههای ساختگی را محو کرد» گفتمان واحدی ایجاد کردند. بر اساس پژوهشهای مؤسسه روانشناسی اجتماعی تهران، دو عامل کلیدی میتواند این همبستگی را توضیح دهد: یکی فشار هنجاری ناشی از ترس از طرد اجتماعی در صورت عدم پیوستن به جبهه وحدت، و دیگری «همانندسازی فرافکنانه» ناشی از تقویت حس «سرنوشت مشترک» تحت تأثیر تجربه جمعی رنج غیرنظامیان به ویژه شهادت کودکان. همگی این عوامل شکست استراتژی تفرقه افکنی دشمن را به دنبال داشت. اسناد به دست آمده از عوامل موساد در کرمانشاه (تیر ۱۴۰۴) نشان میدهد برنامهریزی برای تحریک اعتراضات با شعارهای ضدحکومتی در ایستگاههای مترو و حمله به پاسداران با سلاحهای سرد توسط گروههای نفوذی با مقاومت شهروندان مواجه شد.
از دیگر نمودهای اجتماعی این جنگ، مشارکت فعال مردم در امنیت داخلی بود. گزارشهای رسمی نشان میدهد که دهها شبکه خرابکاری و جاسوسی در این مدت با کمک گزارشهای مردمی شناسایی شدند (وزارت اطلاعات، ۱۴۰۳). این سطح از مشارکت اجتماعی نشان داد که امنیت، زمانی پایدار است که مردم آن را وظیفه خود بدانند.
همچنین باید به تغییر نگرش عمومی نسبت به قدرت نظامی و بازدارندگی اشاره کرد. برخلاف گذشته که بخشی از افکار عمومی از هزینههای نظامی انتقاد میکردند، در جریان جنگ ۱۲ روزه، مطالبه تقویت توان نظامی به یک خواست عمومی تبدیل شد. حتی در برخی نظرسنجیهای غیررسمی، بیش از ۶۰ درصد مردم خواستار تسریع در توسعه بازدارندگی هستهای شدند. این تغییر نگرش، فرصتی تاریخی برای طراحی سیاستهای دفاعی مبتنی بر خواست عمومی است.
در این میان، نقش مقام معظم رهبری در هدایت افکار عمومی و تقویت روحیه ملی برجسته بود. ایشان علاوهبر اینکه راهبری کلان نظامی- امنیتی مستقیم جنگ را در بالاترین وجه محقق ساختند، از منظر اجتماعی- فرهنگی نیز با سخنرانیهای بهنگام و تأکید بر «وحدت کلمه» و «مقاومت فعال»، توانستند انرژی اجتماعی را در مسیر همبستگی ملی هدایت کنند. رهبری نهتنها از نیروهای مسلح بهعنوان «ستون فقرات امنیت ملی» حمایت کردند، بلکه با خطاب قراردادن همه اقشار جامعه – از جوانان و دانشجویان گرفته تا اقلیتهای دینی - فضائی ایجاد نمودند که هر فرد احساس کند بخشی از جبهه ملی- مقاومتی است.
از منظر روانشناختی، این مواضع، مشروعیت و همبستگی نظام را به بهترین شکل تقویت کرد و به کنشگران اجتماعی این پیام را داد که پایداری کشور تنها در گرو همبستگی و تبعیت از راهبرد کلان مقاومت است. به همین دلیل، بسیاری از رسانههای داخلی و حتی منتقد، موضعگیریهای رهبری را بهعنوان «کانون وحدت» بازنشر کردند.
در عمل، رهبری در جنگ ۱۲ روزه با ایجاد همگرایی اجتماعی و جلوگیری از شکافهای درونی در شرایط تهدید خارجی نقشی مشابه حضرت امام (ره) در دوران دفاع مقدس را ایفا نمودند.
آموزههای نظامی- امنیتی
در حوزه نظامی، جنگ ۱۲ روزه نشان داد که بازدارندگی ایران واقعی و کارآمد است. حملات موشکی و پهپادی ایران به اهداف دشمنان باعث شد طرف مقابل از تشدید ادامه درگیری پرهیز کند. این تجربه بار دیگر ثابت کرد که در منطقه پرآشوب غرب آسیا، بدون قدرت نظامی، امنیت ملی قابل تضمین نیست.
از منظر امنیتی، مشارکت مردم نقش تعیینکنندهای داشت. مردم نهتنها در عرصه اطلاعاتی فعال شدند، بلکه در مدیریت روانی بحران نیز همراهی کردند. کاهش شایعات، بازنشر اخبار رسمی و همکاری با رسانههای ملی، نمونههایی از این همراهی بود. این وضعیت نشان میدهد چنانچه اعتماد متقابل میان مردم و نهادهای امنیتی حفظ شود، امنیت مردمی در ایران قابلیت تحقق خواهد داشت.
نکته مهم دیگر، ضرورت هماهنگی نهادی بود. در روزهای ابتدائی بحران، پیامهای متناقضی درباره خسارات و واکنشها منتشر شد که میتوانست به بیاعتمادی مردم بینجامد. این تجربه نشان داد که ایجاد یک «قرارگاه واحد رسانهای- امنیتی» برای مدیریت بحران ضروری است.
از منظر منطقهای، جنگ ۱۲ روزه موقعیت ایران را بهعنوان یک قدرت نظامی تثبیت کرد. پیام این جنگ برای همسایگان روشن بود: هیچ معادله امنیتی در خاورمیانه بدون نقش ایران پایدار نخواهد بود. این جایگاه میتواند در دیپلماسی منطقهای به اهرم مؤثری تبدیل شود.
آموزههای سیاست خارجی
جنگ ۱۲ روزه نشان داد که ایران همچنان با واقعیت «تنهائی استراتژیک» روبهرو است. نه چین و نه روسیه فراتر از مواضع محتاطانه پیش نرفتند. این واقعیت نشان میدهد که اتکای صرف به قدرتهای بزرگ خطای راهبردی است و باید سیاست خارجی چندلایهای دنبال شود. در عین حال، عضویت ایران در بریکس و سازمان همکاری شانگهای فرصتی برای طرح مواضع کشور در سطح جهانی فراهم کرد. هرچند این حمایتها بیشتر سیاسی بود تا عملی، اما نشان داد که حضور در این نهادها میتواند هزینههای انزوای ایران را کاهش دهد. شرط اصلی بهرهگیری از این فرصتها، پیوند زدن آنها به پروژههای اقتصادی و همکاری واقعی است. از دیگر آموزهها، اهمیت دیپلماسی رسانهای بود. در روزهای نخست بحران، روایت رسانههای غربی غالب بود، اما با ورود فعال رسانههای داخلی، موازنه تا حدی تغییر کرد. این تجربه اهمیت سرمایهگذاری در دیپلماسی عمومی و رسانهای را آشکار ساخت. همچنین، جنگ ۱۲ روزه اهمیت سیاست همسایگی را برجسته کرد. کشورهای منطقه اولین حلقه اثرپذیر از بحران بودند و نگرانی آنها از گسترش جنگ نشان داد که دیپلماسی منطقهای باید محور اصلی سیاست خارجی ایران باشد.
جمعبندی
جنگ تحمیلی ۱۲ روزه یک تجربه بیبدیل برای حکمرانی در ایران بود. این جنگ نشان داد که سرمایه اجتماعی، قدرت نظامی، تابآوری اقتصادی و دیپلماسی چندلایه، ارکان اصلی حکمرانی پایدار هستند. برای ارتقای این پارادایم، چند راهکار کلیدی وجود دارد:
۱. تقویت حکمرانی مشارکتی از طریق نهادینهسازی مشارکت مردم در تصمیمگیریها و مدیریت بحران.
۲. اصلاح ساختار اقتصادی با تمرکز بر معیشت، حمایت از تولید و اصلاح نظام بانکی، ارزی و بودجهای.
۳. حفظ و ارتقای بازدارندگی نظامی و امنیتی بر اساس مطالبه عمومی و هماهنگی نهادی.
۴. پیشبرد سیاست خارجی واقعگرایانه و چندلایه با تمرکز بر همسایگی و دیپلماسی رسانهای.
۵. توسعه حکمرانی فرهنگی برای تثبیت همگرایی هویتی میان مردم و نظام.
در مقابل، رویکردهایی چون بیانیه اخیر جبهه اصلاحات که همچنان بر نسخههای قدیمی توسعه و تنشزدایی یکسویه تأکید دارند، نشان میدهد که بخشی از جریانهای سیاسی نتوانستهاند از تجربههای جدید درس بگیرند. پارادایم جدید حکمرانی باید بر اساس مردمباوری، مقاومت هوشمندانه و اصلاح ساختاری اقتصاد شکل گیرد، نه بر مبنای نسخههای تاریخمصرفگذشته.
به طور خلاصه، آموزه اصلی جنگ ۱۲ روزه این است که قدرت ملی ایران در پیوند مردم و حاکمیت نهفته است. ارتقای پارادایم حکمرانی کشور مستلزم تبدیل این پیوند به یک سازوکار پایدار و نهادی برای پیشرفت، امنیت و عدالت اجتماعی است.
__________________________________________
* رئیس سابق سازمان برنامه و بودجه
سیدعبدالله متولیان
جریان غربگرای اصلاحات، که سه دهه با فریب «انقلابیهراسی» و «مذاکره برای دفع جنگ» ملت را گمراه کرده بود با جنگ ۱۲ روزه، نقاب از چهره این جریان برداشته شد. اینک، اصلاحطلبان در تقلای فتنه و دوقطبیسازی برای بازگشت به وضع گذشته هستند.
۱- فریب سه دههای و خسارات جبرانناپذیر: جریان غربگرای اصلاحات طی سه دهه با دو حربه، افکار عمومی را هدف قرار داد: نخست، القای انقلابیهراسی؛ دوم، این ادعای واهی که مذاکره با امریکا مانع جنگ میشود. این فریبکاریها به وحدت ملی، انسجام اجتماعی، ایمان و باورهای مردم ضربه زده و امید را به یأس و اعتماد به نظام را به بیانگیزگی و گرایش به سکولاریسم تبدیل کرد.
۲- جنگ ۱۲ روزه، افشاگر فریب و حماسه مقاومت: از پیامدهای جنگ تحمیلی ۱۲ روزه، که در چارچوب طرح خاورمیانه جدید و با هدف سرنگونی جمهوری اسلامی و تجزیه ایران آغاز شد، این است که نقاب از چهره اصلاحات برداشت. برخلاف ادعاها، جنگ در میانه مذاکرات رخ داد و نشان داد که اعتماد به دشمن جز خسارت نتیجهای ندارد. ولایت فقیه با تدبیر و هوشمندی جنگ را مدیریت کرد و با پیروزی ایران و التماس دشمن برای آتشبس متوقف شد. این پیروزی، حربههای جبهه اصلاحات را باطل و وحدت ملی حول محور مقاومت را تقویت نمود. حتی برخی فریبخوردگان پیشین، مانند بانویی از فتنه ۸۸، اذعان کردند که «زیر عبای روحانیت جای امنتری است».
۳- تلاش مذبوحانه اصلاحات برای فتنهگری: جریان اصلاحات، که از پیروزی ایران و انسجام ملی به وحشت افتاده و خود را در معرض خطر حذف از سپهر سیاسی میبیند، برای بازگرداندن اوضاع به پیش از جنگ، به فتنهگری و دنبال کردن مجموعهای از استراتژیها و تاکتیکها روی آورده است:
- حاشیهسازی و دوقطبیسازی:
با طرح موضوعاتی مانند حجاب در اوج جنگ، سعی در ملتهب کردن فضا و ایجاد دوقطبی کاذب دارند.
- بیسرسازی دولت:
با شایعهپراکنی درباره استعفا یا برکناری رئیسجمهور، از زبان افراد کمبصیرت انقلابی، دولت را تضعیف میکنند.
- مرعوبسازی و تسلیمطلبی:
با بزرگنمایی خطر دشمن، افکار عمومی را به پذیرش شروط ظالمانه امریکا، مانند تعطیلی برنامه هستهای، سوق میدهند تا زمینه برای مطالبات بعدی دشمن فراهم شود.
- غبارآلود کردن فضا:
با بیانیههای مسموم، مانند بیانیه میرحسین موسوی درباره براندازی و تشکیل مجلس مؤسسان، و حمایت ۷۰۰ عنصر ضدانقلاب از آن، یا بیانیه ۱۸۰ اقتصاددان برای تغییر پارادایم انقلاب، دوقطبیسازی را تشدید میکنند.
جبهه اصلاحات نیز با تاکتیک «به مرگ گرفتن تا به تب راضی شدن»، با صدور بیانیه ذلیلانه و چندلایه، برای کشور نسخه سازش، تسلیم و تعطیلی فعالیتهای هستهای نوشتهاند، در حالی که امریکا شروط جدیدی نه برای رفع تحریم بلکه برای عدم حمله مطرح کرده است. این هماهنگی و همسویی اردوگاه اصلاحطلبان با مواضع ائتلاف غربی- صهیونی، شائبه ارتباط تنگاتنگ با دشمن و نقش «ستون پنجم» را تقویت میکند. سراسیمگی، عصبانیت، مواضع و بیانیههای این جبهه بوی «اسم رمز فتنه»، «تکمیل جدول دشمن»، «پیمان کورش و نسخه بومی شده پیمان ابراهیم» و «شورش علیه اصول انقلاب» میدهد.
۴- پایان فریب، آغاز وحدت: جنگ ۱۲ روزه، نهتنها چهره واقعی جریان غربگرای اصلاحات را آشکار کرد، بلکه نشان داد که امنیت و عزت ایران در گرو مقاومت و ولایتمداری است. ملت ایران با عبور از فتنههای سه دههای، به بلوغ سیاسی رسیده و دیگر فریب شعارهای مذاکرهمحور و انقلابیهراسی را نخواهد خورد. امروز، جبهه اصلاحات با بیانیههای چندلایه و مواضع همسو با دشمن، در تلاش برای بازگشت به گذشتهای است که دیگر جایگاهی در حافظه ملت ندارد. این جریان اگر به بازنگری در مسیر خود نپردازد، نهتنها از عرصه سیاست بلکه از وجدان عمومی حذف خواهد شد. اکنون زمان آن است که جبهه انقلاب، با تکیه بر وحدت، ایمان و بصیرت ملی، مسیر عزت و پیشرفت را با قدرت ادامه دهد و اجازه ندهد فتنهگران با اسم رمزهای جدید، جدول دشمن را تکمیل کنند. راه آینده، راه مقاومت و اعتماد به ولایت است؛ راهی که ملت ایران با آگاهی و افتخار در آن گام نهاده است.
علی بمان اقبالی
رئیسجمهور آمریکا در بیانیه خود در پایان اجلاس، از توافقاتی در مورد برخی نکات مهم صحبت کرد؛ اما جزئیاتی ارائه نداد. از سوی دیگر، رهبر کرملین به توافقاتی اشاره کرد که به گفته او میتواند نقطه شروعی برای حل مناقشه اوکراین باشد. در پایان بیانیههای مطبوعاتی، پوتین گفت که دیدار بعدی با دونالد ترامپ میتواند در مسکو برگزار شود.
پس از دیدار رهبران روسیه و آمریکا در آلاسکا گروهی از رهبران اروپایی پس از مذاکرات صبحگاهی با دونالد ترامپ و ولودیمیر زلنسکی، بیانیه مشترکی صادر کردند و طی آن گام بعدی اکنون باید ادامه مذاکرات، از جمله با رئیسجمهور زلنسکی، باشد؛ همزمان شورای اروپا بعداً پیامی صادر کرد و در آن از اوکراین و اجلاس سهجانبه ایالات متحده؛ اوکراین و روسیه حمایت کرد. همچنین رهبران از تلاشهای رئیسجمهور ترامپ برای توقف کشتار در اوکراین، پایان دادن به جنگ تجاوزکارانه روسیه و دستیابی به صلحی عادلانه و پایدار استقبال کردند. همزمان از بیانیه رئیسجمهور ترامپ مبنی بر آمادگی ایالات متحده برای ارائه ضمانتهای امنیتی استقبال نموده و ابراز داشتند که ائتلاف مایل به اقدام آماده است تا نقشی فعال ایفا کند و نباید هیچ محدودیتی برای نیروهای مسلح اوکراین یا همکاری آن با کشورهای ثالث وجود داشته باشد. موضوع مهمتر این که روسیه نمیتواند در مسیر اوکراین به سمت اتحادیه اروپا و ناتو حق وتو داشته باشد و اوکراین در مورد قلمرو خود تصمیم خواهد گرفت. مرزهای بینالمللی نباید با زور تغییر کنند.
در مجموع ارزیابی چندگانهای در مورد دیدار رهبران آمریکا و روسیه وجود دارد و بسیاری نتیجه این رویداد را موفقیتی شایان برای رئیس کرملین ارزیابی نموده و دسترسی ترامپ به نتیجه ملموس در توقف این منازعه مرموز را نیازمند تلاشهای مضاعف و به ویژه همراه نمودن دول اروپایی با نقشآفرینی لندن دانستند. البته بر کسی پوشیده نیست که در ملاقات سران واشنگتن و مسکو دیگر موضوعات مهم جهانی نیز بررسی شده که توافقات غیر اعلامی نیز حاصل شده است که در برگیرنده تحولات خاورمیانه و محور اورآسیا به ویژه قفقاز جنوبی میباشد.
ظاهرا نتانیاهو و صهیونیستهای افراطی اطراف او، پشتگرم به حمایتهای خارجی و بهویژه مدارک بدهبستانها (اخاذیها از اعضای کنگره و...) و اسناد تطمیعهای مالی در اختیار «ایپک» و اسرائیل (و فیلم عکسهای رسوای اپستین-موساد)، حداقل در کوتاهمدت از بیرون (حتی با وجود اعتراضات گسترده جهانی) کمتر آسیبپذیرند! اما چرخش آرای ساکنان اسرائیل از موافق نسلکشی در گذشته و گونهای انفعال در ماههای اخیر، اینک به اعتراض فعال و در ابعاد وسیع تبدیل شده است که میتواند کارساز شود.
از دست دادن اکثریت اگر منجر به سقوط نتانیاهو شود، در دولت بعدی اولا انسجام شکلگرفته از سوی افراطیون در دو دهه گذشته متزلزل خواهد شد و ثانیا، دولت جدید با اغتنام فرصت، قطعا عملکردی نقادانه به اقدامات ناتانیاهو در غزه و حتی در ابعادی در قبال ایران خواهد داشت.
در این شرایط، چهبسا در پس پرده، محافلی در آمریکا و اروپا برای خلاصی از نتانیاهو از این روند حمایت کنند. شاید سخن چند روز پیش او درباره احساس تهدید نسبت به جانش با این جریان بیارتباط نباشد.
اما در میانمدت و شاید درازمدت، اسرائیل و نهاد بانفوذ «ایپک» نمیتوانند به آسانی بر فضای اعتراضی افکار عمومی جهانی چیره شوند. با افشای فساد موساد-اپستین، حتی در آمریکا نیز این بازنگری بسیار دشوار خواهد بود.
فارغ از آن، رسوایی فوق در آمریکا و پارهای کشورهای اروپایی نیز گسستهایی در حمایت از عملکرد صهیونیستها و اسرائیل ایجاد کرده و خواهد کرد که در صورت تداوم این روند بیسابقه، تصور تعمیق گسستها و حتی تبدیل آن به شکاف دور از ذهن نخواهد بود.
دربارۀ کتاب «روایت آقا»
محمدصالح سلطانی
کتاب، عنوان سادهای دارد: «روایت آقا». عنوانی ساده و درعینحال دووجهی. چه اینکه کتاب روایت زندگی مردی است که فرزندانش او را «آقا» مینامیدند و یکی از همان فرزندان که این کتاب را روایت میکند، امروز «آقا»ی یک ملت است. خوشسلیقگی مؤلف از همین انتخاب نام به چشم میآید و البته به آن محدود نمیماند. «روایت آقا» اثری است که مجموعهای از خاطرات رهبر انقلاب درباره پدرشان، آیتالله سیدجواد خامنهای را دربر میگیرد. این کتاب در ظاهر یک زندگینامه خانوادگی است، اما ساختار و لحن آن فراتر از روایتهای متعارف خانوادگی حرکت میکند و به بازنمایی نوعی زیست روحانی در دل جامعه ایران قرن چهاردهم هجری میپردازد.
یک مجتهد بیهیاهو
شخصیتی که در کتاب تصویر میشود، نه یک روحانی پرنفوذ سیاسی و اجتماعی، بلکه عالمی است نامشهور و سادهزیست که بیشتر سالهای عمر خود را در خانهای محقر در مشهد گذراند. او به تدریس، عبادت و تربیت فرزندان پرداخت و کمتر در عرصه عمومی ظاهر شد.
آیتالله سیدجواد خامنهای نمونهای بارز از یک عالم سنتی بود؛ مردی محض در درس و بحث، با علاقهای شگفتانگیز به خواندن و نوشتن، اهل مناجات و عبادت و نافله و بسیار مأنوس با قرآن. یکی از محورهای مهم کتاب، تأکید بر سکوت و انزوای پدر است. در دورهای که بخشی از روحانیون با مبارزات سیاسی شناخته میشدند، آیتالله سیدجواد خامنهای کنارهگیری و بیهیاهویی را برگزید.
کتاب بدون قضاوتکردنِ این انتخاب، نشان میدهد همین زیست آرام و کمصدا نیز توانست بستری برای تربیت فرزندانی فعال در عرصههای اجتماعی و سیاسی فراهم آورد. آقای خامنهای پدر به طرزی خودخواسته و البته کنترلشده، نسبت به مسائل سیاسی و اجتماعی گوشهنشینی را برگزیده و بیش از میدان، زندگی در دل کتابها را انتخاب کرده بود؛ انتخابی قابلدرک در شرایط خفقان سیاسی و اجتماعی حکومت پهلوی و البته در تضاد با انتخابهای فرزندشان، آقاسیدعلی. همین تضاد میان آرامش پدر و جنبوجوش پسر، در بخشهایی از کتاب موتور محرک متن میشود و «روایت آقا» را از یک زندگینامهٔ صرف، به کتابی خواندنی، در مرزهای روایت و ناداستان نزدیک میکند.
بازگشت به ریشهها
کتاب بیش از آنکه شرح دقیق وقایع زندگی آیتالله سید جواد خامنهای باشد، نوعی بازخوانی ریشههای تربیتی فرزند ایشان یعنی رهبر انقلاب است. ارزشهایی مانند سادهزیستی، قناعت، احترام به دانش دینی و وقار شخصی در سرتاسر روایتها برجسته میشود. این عناصر در دوران کودکی و نوجوانی در ایشان شکل گرفتند و بعدها در منش رهبریشان انعکاس یافتند. در بخشی از روایتهای کتاب، رهبر انقلاب از انس و رفاقت ویژه با پدر سخن میگوید و همین نشانهای است از رابطه صمیمی و آرام میان پدر و پسری که بعدها نقش تعیینکنندهای در تاریخ معاصر ایران یافت. فصل پایانی کتاب با عنوان «آقا و من» که شرح مبسوطی از رابطه پدر و پسری میان آیتالله سیدجواد خامنهای و رهبر انقلاب است، یکی از بهترین فصلهای کتاب محسوب میشود؛ فصلی پر از قصهها و خردهقصههایی خواندنی که در ماجرای سکونت رهبر انقلاب در مشهد برای پرستاری از پدر که مبتلا به نابینایی شده است، اوج میگیرد و یک درام کامل را خلق میکند؛ داستان پسری فداکار که شاید تمام توفیقات آیندهاش را مدیون همان از خودگذشتگی بزرگ در برابر پدر باشد.
یک روایت بیدستانداز
ساختار اثر بر مبنای روایت خاطراتی بریدهبریده شکل گرفته است. روایتها بهجای پیروی از یک خط زمانی کامل، لحظههایی پراکنده و معنادار را ثبت میکنند که هر یک حامل نکتهای اخلاقی یا فرهنگی است که پازل تصویر آیتالله سیدجواد خامنهای در ذهن مخاطب را سروشکل میدهد. همین سبک سبب میشود کتاب بیشتر به بازنمایی روحیه و منش شخصیت اصلی بپردازد تا به جزئیات وقایع زندگی او. پیوستها و اسناد ضمیمه، جنبه مستند کتاب را تقویت میکنند. لحن بیان کتاب نیز یکدست و بدون دستانداز است و این لحن قاعدهمند، عمق اثربخشی کتاب را چندبرابر و تجربه مطالعه «روایت آقا» را به تجربه سفری در دل خاطرهها بسیار نزدیک کرده است.
فضیلتی به نام سادگی
در پایان، «روایت آقا» اثری آرام و بیزرقوبرق است که تصویری روشن از یک عالم فاضل و آرام ارائه میدهد. درعینحال پرسشهایی اساسی را نیز پیش میکشد: آیا در روزگار کنونی همچنان میتوان ساده و بیادعا زیست؟ آیا گمنامی میتواند بهاندازه کنش اجتماعی اثرگذار باشد؟ و نسبت این دوگانه در زندگی امروز چگونه بازتعریف خواهد شد؟ پاسخها در متن کتاب یافت نمیشود. اما همین که اثری خانوادگی و شخصی میتواند چنین پرسشهایی را به میان بکشد، نشاندهنده جایگاه فرهنگی و اجتماعی آن است.
انتشار «روایت آقا» در فضای امروز کارکردی دوگانه دارد؛ از یکسو بازخوانی بخشی از میراث خانوادگی رهبر انقلاب است و از سوی دیگر الگویی فرهنگی را برجسته میسازد؛ الگویی که بر گمنامی، قناعت و بیاعتنایی به شهرت تکیه دارد. در جامعهای که رسانه و شبکههای اجتماعی بر ضرورت دیدهشدن تأکید دارند و مشهور بودن را فضیلت میشمارند، این روایت یادآور امکان نوع دیگری از زیست است؛ زیستی که ارزش خود را نه در شهرت، بلکه در سکوت و استقامت مییابد.
مهدی شاد
ثمانه اکوان
بعد از دیدار و نشست دوجانبه رئیسجمهور آمریکا و روسیه در آلاسکا، روز دوشنبه رهبران کشورهای اروپا به همراه زلنسکی وارد کاخ سفید شدند تا اطمینان حاصل کنند ترامپ و پوتین بدون حضور آنها به سمت توافق صلحی با روسیه نمیروند که ملاحظات آنها در آن لحاظ نشده باشد. رسانهها از این نشست مهم به عنوان «مهمترین رویداد دیپلماتیک سال» در پرونده جنگ اوکراین یاد کردند. این نشست در شرایطی برگزار شد که ترامپ تلاش دارد تا قبل از ماه اکتبر که کمیته اعظای جایزه صلح نوبل، نامزد نهایی خود برای دریافت این جایزه را معرفی میکند، پرونده جنگ بین روسیه و اوکراین را برای همیشه ببندد و خود را بزرگترین «صلحساز» دنیا معرفی کند. بر همین اساس بعد از دیدار با پوتین در آلاسکا، ترامپ اعلام کرد به دنبال توافق آتشبس میان ۲ کشور نیست و به دنبال صلحی تمامعیار و طولانی بین ۲ طرف است اما این مذاکرات در شرایطی شکل گرفت که پس از ۳ سال و نیم جنگ فرسایشی، چشمانداز روشنی برای پایان درگیریها وجود ندارد و ۲ طرف درباره ادعاها و خواستههای خود در مذاکرات به قدری جدی و بدون انعطاف هستند که گمان میرود پروسه این توافق برای صلح بسیار طولانی و با چالشهای زیادی همراه باشد اما در جلسه رهبران اروپا با ترامپ چه گذشت و در نهایت قرار است چه نتیجهای برای کشورهای درگیر در این مساله داشته باشد؟
* دستور کار: آتشبس تا تضمینهای امنیتی
این نشست به دلیل نگرانیهای رهبران اروپا، از قبل با دستور کاری مشخص برگزار شده بود و زلنسکی نیز پیش از حضور در کاخ سفید این دستور کار را با آنها هماهنگ کرده بود. موضوعات اصلی نشست شامل موارد زیر بود: تضمینهای امنیتی برای اوکراین (البته بدون عضویت فوری در ناتو)، امکان برگزاری نشست مستقیم زلنسکی و پوتین و سپس اجلاس سهجانبه با حضور ترامپ، نقش احتمالی آتشبس در مسیر صلح، بحثهای حساس درباره تبادل سرزمینی و کمکهای نظامی و قراردادهای تسلیحاتی برای اوکراین.
بر اساس سندی که فایننشالتایمز مشاهده کرده، اوکراین پیش از نشست پیشنهادات خود را با آمریکا و متحدان اروپاییاش در میان گذاشته بود.
این موارد شامل تعهد به خرید ۱۰۰ میلیارد دلار سلاح آمریکایی با تأمین مالی اروپا، قرارداد ۵۰ میلیارد دلاری تولید پهپاد با شرکتهای اوکراینی و اصرار بر دریافت غرامت کامل جنگ از روسیه، احتمالاً از محل داراییهای بلوکهشده مسکو در غرب بود.
زلنسکی همچنین پیشنهاد داده بود لغو هرگونه تحریم روسیه به پایبندی مسکو به توافق صلح آتی و رعایت انصاف در عمل مشروط باشد و چارچوب امنیتی قوی برای جلوگیری از تجاوزات آینده، به جای صلح بر پایه امتیازدهی در این مذاکرات شکل بگیرد. کییف همچنین پیش از این نشست در پیشنهادات خود، پیشنهاد پوتین برای تثبیت خطوط مقدم در ازای عقبنشینی اوکراین از بخشهایی از دونتسک و لوهانسک را رد کرده بود اما رسانهها خبر دادند زلنسکی در جریان این نشست، اعلام کرده «حاکمیت سرزمینی اوکراین، مسالهای بسیار مهم است و درباره این موضوع فقط در دیدار خصوصی با پوتین بحث خواهد شد». ترامپ نیز در نشست چندجانبه با زلنسکی و رهبران کلیدی اروپا این موضوع را مطرح کرد. وی گفت: «ما همچنین باید درباره تبادلات احتمالی سرزمینی گفتوگو کنیم و در این زمینه، خط برخورد کنونی - یعنی منطقه جنگی - را در نظر بگیریم».
* ترامپ به اهدافش از این نشست رسید؟
شخص ترامپ را میتوان یکی از بازیگرانی در این نشست دانست که عملا قبل از هرگونه آتشبس یا صلح، به چندین هدف خود از میانجیگری بین روسیه و اوکراین رسید و یکی از مهمترین آنها فروش سلاح به اوکراین بود.
ترامپ در این نشست بارها تأکید کرد پایان دادن به جنگ اوکراین «یکی از دشوارترین چالشها» است. وی گفت پس از دیدار خود با پوتین در آلاسکا، دیگر آتشبس را کافی نمیداند و به جای آن به دنبال یک توافق جامع صلح است؛ حتی اگر جنگ در جریان باشد. وی در بخشی از سخنانش تصریح کرد: «ما چیزی را رایگان نمیدهیم، سلاح میفروشیم». به گفته ترامپ، تأمین سلاح اوکراین باید بر پایه قراردادهای فروش باشد، نه کمک بلاعوض. ترامپ همچنین وعده داد تضمینهای امنیتی اوکراین از سوی کشورهای اروپایی در هماهنگی با آمریکا ارائه خواهد شد.
یکی از لحظات جنجالی جلسه زمانی بود که ترامپ در میانه گفتوگوها تلفنی با پوتین صحبت کرد و جلسه برای چند دقیقه متوقف شد. این اقدام نشان داد او در حال پیشبرد نوعی دیپلماسی شخصی است که بسیاری از رهبران اروپا را غافلگیر کرد.
* رهبران اروپا در دوراهی فشار بر روسیه یا همراهی با ترامپ
رهبران اروپا اگرچه به نظر میرسید با نگرانی زیادی راهی واشنگتن شدهاند اما بعد از جلسه، همگی از نتایج آن رضایت داشتند. مارک روته، دبیرکل ناتو گفت هیچ بحثی درباره اعزام نیرو به اوکراین نشده و تأکید کرد تضمینهای امنیتی مدنظر بیشتر به ماده ۵ ناتو شباهت دارد تا عضویت کامل اوکراین. وی ترامپ را عامل شکستن بنبست دیپلماتیک با پوتین دانست. روته افزود بیش از ۳۰ کشور از جمله ژاپن و استرالیا در حال کار روی مفهوم تضمینهای امنیتی برای اوکراین هستند. وی در عین حال اذعان کرد آمریکا و چند کشور دیگر مخالف عضویت اوکراین در ناتو هستند.
فردریش مرتس، صدر اعظم آلمان نیز خبر داد دیدار زلنسکی و پوتین طی ۲ هفته آینده انجام خواهد شد، هرچند نسبت به «شجاعت» پوتین برای حضور در نشست ابراز تردید کرد. وی همچنین آتشبس را لازمه آغاز مذاکرات صلح دانست. امانوئل مکرون، رئیسجمهور فرانسه اما موضعی سختتری گرفت. وی گفت در صورت امتناع روسیه از پذیرش آتشبس، باید تحریمهای تازهای علیه مسکو اعمال شود.
مکرون افزود هیچ گفتوگویی درباره واگذاری سرزمین به روسیه در کار نبوده و امنیت اوکراین در واقع به امنیت کل اروپا گره خورده است. البته بعد از جلسه رسانهها فاش کردند همگی رهبران اروپا درباره اینکه در نهایت باید طرح واگذاری زمین در برابر صلح را بپذیرند، تقریبا همنظر بودند اما میخواهند در ادامه، راه برای چانهزنی بیشتر در این باره را باز بگذارند.
کییر استارمر، نخستوزیر بریتانیا، اجلاس سهجانبه ترامپ - پوتین - زلنسکی را «گام منطقی بعدی» خواند و جورجیا ملونی، نخستوزیر ایتالیا از تلاش ترامپ در آوردن پوتین به میز مذاکره تمجید کرد. الکساندر استاب، رئیسجمهور فنلاند هم با خوشبینی گفت در ۲ هفته گذشته پیشرفتی بیش از ۳ سال و نیم اخیر حاصل شده است. او از روحیه همکاری «تیم اروپا و تیم آمریکا» سخن گفت. اورزولا فون در لاین، رئیس کمیسیون اروپا نیز بر اهمیت تضمینهای امنیتی مشابه ماده ۵ تأکید کرد.
ولادیمیر پوتین در برابر این نشست سکوت کرد اما دیمیتری مدودف، رئیسجمهور پیشین روسیه و معاون شورای امنیت ملی این کشور اظهار کرد «جنگطلبان اروپایی» در کاخ سفید نتوانستند ترامپ را شکست دهند. وی همچنین پرسید زلنسکی پس از بازگشت چگونه مسائل مربوط به مرزها و تضمینهای امنیتی را توضیح خواهد داد؟
* گامهای بعد برای صلح چیست؟
بر اساس گزارش رسانهها، نقشه راه برای گامهای بعد در زمینه آتشبس یا صلح بین اوکراین و روسیه شامل مراحل و موضوعات کلیدی زیر است: دیدار دوجانبه پوتین و زلنسکی که قرار است ظرف ۲ هفته آینده برگزار شود و پس از برگزاری جلسه دوجانبه بین پوتین و زلنسکی، نشست سهجانبهای شامل این ۲ نفر و دونالد ترامپ نیز برگزار خواهد شد.
در مورد گامهای بعد، آتشبس، یکی از گامهایی است که رهبران اروپایی اعتقاد دارند به سرعت باید برداشته شود اما دونالد ترامپ بعد از دیدار با پوتین، موضع خود را تغییر داد و اعلام کرد ممکن است نیازی به آتشبس فوری نباشد و میتوان روی صلح کار کرد در حالی که نبرد ادامه دارد اما امانوئل مکرون، رئیسجمهور فرانسه و فردریش مرتس، صدراعظم آلمان بر لزوم برقراری آتشبس به عنوان «گامی کلیدی برای پیشرفت مذاکرات صلح» تاکید کردند.
به نظر میرسد دونالد ترامپ مسیری را برای صلح به اوکراین پیشنهاد داده که مستلزم واگذاری دونباس و پذیرش تضمینهای امنیتی خاصی از شرکای غربیاش است. روزنامه تلگراف در همین باره نوشت: اگر اوکراین این طرح را بپذیرد، به عنوان یک کشور مستقل - حداقل فعلاً - زنده خواهد ماند. زلنسکی به یقین در انتخابات پس از جنگ با سرزنش سیاسی گستردهای روبهرو خواهد شد؛ اگر او طرح ترامپ برای پایان دادن به جنگ را رد کند، اوکراین ممکن است مجبور شود بدون حمایت ایالات متحده با روسیه بجنگد، بویژه اگر رئیسجمهور ایالات متحده تصمیم بگیرد زلنسکی را به خاطر شکست مذاکرات سرزنش کند. این تقریباً مطمئناً منجر به تسلیم نهایی خواهد شد، زیرا روسیه از مزایای نیروی انسانی و تجهیزات جنگی چشمگیری برخوردار است.
یک نکته مثبت این است که وضعیت اوکراین در سیستم امنیتی اروپا بالاخره میتواند روشن شود. اوکراین عضو ناتو نخواهد شد. بسته شدن قطعی این در، باعث نگرانی شدید کییف خواهد شد اما بعید است رهبران ایالات متحده و اروپا هرگز عضویت اوکراین در ناتو را پیش ببرند. با این وجود، دریافت تضمینهای امنیتی به سبک ماده ۵ ناتو باید منبع خوشبینی محتاطانهای برای اوکراین باشد. وقتی زلنسکی در مراحل اولیه حمله روسیه درخواست منطقه پرواز ممنوع کرد، تنها کشورهای بالتیک و لهستان حاضر به در نظر گرفتن یک رویارویی مستقیم بودند. ترس از «خطرات تشدید» رویارویی با روسیه، تحویل سیستمهای تسلیحاتی حیاتی را به تأخیر انداخت و توانایی اوکراین برای استفاده از آنها علیه خاک روسیه را محدود کرد.
نشست ۲۷ مرداد در کاخ سفید بیتردید نقطه عطفی در دیپلماسی جنگ اوکراین بود. تغییر لحن زلنسکی، ورود فعال ترامپ و تلاش رهبران اروپا برای همسویی در برابر مسکو، همگی نشان میدهد تلاش برای پایان جنگ وارد مرحلهای جدید شده است. با این حال، چالشهای بزرگ همچنان باقی است: مرزهای سرزمینی، تضمینهای امنیتی واقعی، غرامت جنگ و مهمتر از همه، آمادگی یا عدم آمادگی پوتین برای مذاکره. شاید نشست آتی زلنسکی و پوتین بتواند پاسخ بخشی از این پرسشها را بدهد اما آنچه روشن است، این است که دیپلماسی بار دیگر به عنوان مسیر اصلی پایان جنگ اوکراین در مرکز توجه قرار گرفته است.
* حاشیه پررنگتر از متن
نکته جالب حضور زلنسکی در کاخ سفید، غلبه حاشیه بر متن در این دیدار بود. زلنسکی در آخرین مرتبهای که از کاخ سفید دیدار داشت، درگیر چالشی بسیار عمیق و ناامیدکننده با ترامپ و جیدی ونس شد. او در آن دیدار کت و شلوار رسمی به تن نداشت و همین مساله جرقه نخستین درگیریهای لفظی را بین ۲ طرف زد. در ادامه ترامپ که مشکلات شخصی نیز با زلنسکی داشت، وارد درگیری لفظی با او شد و به یکباره فضا بسیار متشنج شد. این بار اما فضای اتاق بیضی به طور محسوسی آرامتر و دوستانهتر بود.
برایان گلن، مفسر طرفدار ترامپ که برای شبکه اینترنتی «صدای واقعی آمریکا» کار میکند، در نشست کاخ سفید گفت: «در آن کت و شلوار فوقالعاده به نظر میرسی». ترامپ هم سپس رو به زلنسکی گفت: «من هم همین را گفتم. قشنگ نیست؟ او همان کسی است که دفعه پیش به تو حمله کرد». زلنسکی هم که کت مشکی، پیراهن مشکی و شلوار مشکی به تن داشت، به خبرنگار کنایه زد: «تو همان کتوشلوار قبلی را پوشیدی. من تغییر کردم، تو نه».
برخلاف سفر پرتنش زلنسکی به واشنگتن در فوریه گذشته، این بار رهبران اروپا با لحن مثبت از میزبانی ترامپ یاد کردند. مارک روته، دبیرکل جدید ناتو نشست را «بسیار موفق» خواند و ترامپ نیز آن را «خوب» توصیف کرد. یکی از نکات نمادین جلسه، تغییر پوشش زلنسکی بود؛ او کت و شلواری تیره بر تن داشت و دیگر خبری از لباسهای نظامی همیشگیاش نبود.
همین تغییر به عنوان نشانهای از چرخش دیپلماتیک کییف در رسانهها بازتاب یافت. رئیسجمهور اوکراین با تغییر پوشش خود، پیامی روشن فرستاد: آماده است از موضعی دیپلماتیکتر وارد صحنه شود. زلنسکی در این نشست ۱۱ بار از ترامپ تشکر کرد؛ اقدامی که بسیاری آن را نشانهای از تلاش او برای جلب حمایت کامل واشنگتن دانستند.
ترامپ در این جلسه همچنین با لحنی طنزآمیز رهبران حاضر را ستود؛ از «آقای بزرگوار» خطاب کردن روته گرفته تا تعریف از استارمر به عنوان «دوستی که مردم دوستش دارند» و تمجید از ملونی به عنوان «الهامبخش» و «بادوامترین رهبر». وی حتی از مرتس درباره رنگ برنزهاش پرسید!
چیدمان حضور سران اروپا در مقابل ترامپ هم از حواشی نشست کاخ سفید بود. ترامپ پشت میز معروف خود نشست و سران کشورهای اروپایی هرکدام در مقابل او روی صندلیهای معمولی نشستند؛ موضوعی که باعث شد این نحوه چیدمان صندلیها و طراحی اتاق جلسه نوعی توهین و تحقیر برای اروپاییها باشد.