تاریخ انتشار : ۲۴ شهريور ۱۴۰۴ - ۰۱:۲۸  ، 
کد خبر : ۳۸۱۳۰۵
بررسی پیامدهای حمله رژیم صهیونی به دوحه در گفت‌وگو با کارشناس مسائل بین‌الملل

بمباران هم‌پیمان معادلات را تغییر می‌دهد!

حمله رژیم صهیونیستی به قطر ضمن اینکه امنیت یک کشور هم‌پیمان آمریکا را به خطر انداخت، فرصت‌ها و تهدید‌های تازه‌ای برای منطقه و جمهوری اسلامی ایران به وجود آورد. «محسن احدی» کارشناس مسائل بین‌الملل، در گفت‌و‌گو با ما پیامد‌های سیاسی، اقتصادی و امنیتی این اقدام، نقش آمریکا، رفتار رژیم صهیونیستی و درس‌هایی را که کشور‌های منطقه می‌توانند از این واقعه بگیرند، بررسی کرده است.

 با توجه به حمله رژیم صهیونیستی به قطر، شما این اقدام را از منظر امنیت بین‌الملل چگونه تحلیل می‌کنید و بفرمایید چه پیامد‌هایی برای ثبات خلیج فارس دارد؟
قطر کشوری مستقل است و هم‌پیمان غرب به شمار می‌آید. این کشور با کشور‌های غربی، به‌ویژه ایالات متحده، معاهدات امنیتی دارد و یکی از بزرگ‌ترین خریداران سلاح از آمریکاست. همچنین بزرگ‌ترین پایگاه نظامی آمریکا در منطقه در قطر مستقر است، بنابراین حمله به این کشور اهمیت ویژه‌ای دارد. این اقدام نشان‌دهنده تلاش رژیم صهیونیستی برای پیاده‌سازی نظم نوینی است که بر اساس تفکرات راست افراطی حاکم بر این رژیم شکل گرفته است. رژیم صهیونیستی فارغ از بلوک‌بندی‌های سیاسی و منطقه‌ای، هر جایی را که تشخیص دهد هدف قرار می‌دهد و از همه مسئولیت‌های بین‌المللی طفره می‌رود. نکته قابل توجه این است که پیش از این، رژیم صهیونیستی معمولاً مسئولیت حملات خود را قبول نمی‌کرد، اما بعد از حملات هفت اکتبر، این رویه تغییر کرده و رژیم صهیونیستی رسماً مسئولیت اقداماتش را بر عهده می‌گیرد و حتی به نوعی خط و نشان می‌کشد. جلسه‌ای که هدف حمله قرار گرفت، قرار بود میزبان مذاکرات صلح، آتش‌بس و تبادل اسرای رژیم صهیونیستی با اسرای فلسطینی باشد. این مشابه رویدادهایی، مانند شهادت سیدحسن نصرالله یا حمله ۱۲ روزه اخیر رژیم صهیونیستی به ایران است؛ یعنی رژیم صهیونیستی برایش اهمیتی ندارد که مذاکرات صلح در جریان باشد یا خیر. این حادثه نشان داد که حتی اگر کشوری هم‌پیمان آمریکا باشد، میزبان پایگاه‌های نظامی آمریکا باشد و روابط نزدیکی با واشنگتن داشته باشد، در صورتی که منافع رژیم صهیونیستی حکم کند، از حمله در امان نخواهد بود. این موضوع وجهه آمریکا را نزد متحدان سنتی‌اش تحت تأثیر قرار می‌دهد و کارشناسان آمریکایی سال‌هاست هشدار داده‌اند که حمایت نکردن از متحدان می‌تواند آنها را به سمت رقبای واشنگتن سوق دهد و تهدیدی برای نظم و هژمونی مورد نظر آمریکا باشد. واقعیت این است که حمله رژیم صهیونیستی به قطر، فراتر از یک اقدام نظامی ساده، پیام آشکاری به منطقه و جهان است که رژیم صهیونیستی مرز‌های خود را در استفاده از قدرت به رسمیت نمی‌شناسد و هر کشوری را که بخواهد، هدف قرار می‌دهد، حتی اگر خود جزء هم‌پیمانان غرب باشد.
 به‌نظر شما نقش آمریکا در این ماجرا چگونه است؟ آیا سیاست دوگانه واشنگتن بین حمایت ظاهری و چراغ سبز عملی به تجاوز، قابل توجیه است؟
دیگر نمی‌توان گفت رژیم صهیونیستی کاملاً گوش به فرمان آمریکاست یا تمام اقداماتش را با آمریکایی‌ها هماهنگ می‌کند. واقعیت این است که چراغ سبزی که غرب، به‌ویژه آمریکا، به رژیم صهیونیستی نشان داده، سبب شده است این رژیم هر کاری که می‌خواهد انجام دهد و از عواقب آن نترسد، زیرا عملاً عواقب جدی برای آن وجود ندارد. حتی در دوره اوباما که قطعنامه‌هایی علیه رژیم صهیونیستی در شورای امنیت مطرح شد، آمریکا با رأی ممتنع خود عملاً مانع اقدام مؤثر شد. از آن زمان به بعد، رژیم صهیونیستی بدون محدودیت عمل کرده و حتی محکومیت‌های نمادین یا گاه مقطعی، اثر بازدارنده‌ای نداشته است. درباره حمله قطر، وقتی کشوری هدف حمله قرار می‌گیرد که میزبان پایگاه‌های آمریکاست، نمی‌توان انتظار داشت این عملیات بدون هماهنگی با واشنگتن انجام شود. شواهد نشان می‌دهد، اطلاع‌رسانی به آمریکا کمی دیر انجام شده است. برخی رسانه‌ها پس از حمله گمانه‌زنی کردند که مقامات قطری از قبل در جریان حمله بوده‌اند و اطلاع‌رسانی به گونه‌ای صورت گرفته که مقامات حماس فرصت واکنش نداشته باشند، تا ترور با موفقیت انجام شود. قطر علاوه بر پایگاه آمریکایی‌ها، خود پدافند هوایی و جنگنده‌های آمریکایی دارد و کشور‌های عرب خلیج فارس سال‌هاست در حال خرید و ذخیره‌سازی تسلیحات غربی هستند؛ بنابراین جای سؤال دارد که چگونه این حمله، با توجه به فاصله و توانمندی‌های دفاعی موجود، موفق شده است؟ واقعیت این است که رژیم صهیونیستی با توجه به خوی درنده‌خو و رفتار تهاجمی خود، دیگر ضرورتی نمی‌بیند که آمریکا را همراه کند. این رژیم حمله‌اش را انجام می‌دهد و می‌داند در نهایت آمریکا از آن حمایت خواهد کرد. این موضوع نشان می‌دهد، رژیم صهیونیستی در تصمیم‌گیری‌های خود عملاً مستقل عمل می‌کند و اعتماد به حمایت غرب، به ویژه واشنگتن، به او اجازه می‌دهد اقدامات تهاجمی و حتی جنایتکارانه خود را بدون ترس از عواقب آن انجام دهد.
 با توجه به تجربه مشابه ایران در دوره ترامپ، آیا می‌توان رفتار آمریکا در قبال قطر را ادامه همان الگوی فشار و مذاکره دانست؟
من معتقدم این دو حمله از منظر آمریکایی‌ها متفاوت است. اقدام رژیم صهیونیستی درباره قطر پس از عملیات استشهادی، تلاشی بود تا به نوعی پاسخی برای اهداف خود رقم بزند و نباید شخصیت نتانیاهو را فراموش کنیم. او برای حفظ موقعیت خود و با توجه به فساد موجود، همه تلاشش را می‌کند تا در رسانه‌ها و میان افکار عمومی و احزاب دست راستی رژیم صهیونیستی، خود را یک قهرمان و موفق جلوه دهد و دستاورد بسازد. آمریکایی‌ها در خصوص حمله به قطر احساس خطر کردند، زیرا یکی از متحدان عربی مهم خود را در معرض حمله دیدند. پس از سفر تاریخی ترامپ به منطقه و توافقات کلان اقتصادی و نظامی با امارات، قطر و عربستان، حتی هدیه شخصی امیر قطر به ترامپ، نشان‌دهنده اهمیت منطقه‌ای و اقتصادی این کشور‌ها برای واشنگتن بود. آمریکایی‌ها نگران بودند که در صورت خلأ قدرت، کشور‌های عربی به سمت چین کشیده شوند، زیرا همکاری با چین می‌تواند منافع استراتژیک آمریکا را تهدید کند. حمله رژیم صهیونیستی به قطر، اگر به درستی از سوی جمهوری اسلامی ایران مدیریت می‌شد، می‌توانست فرصت قابل توجهی ایجاد کند. ما از همان لحظه اول باید تماس‌های مستقیم و فوری با مقامات قطری برقرار می‌کردیم، فراتر از بیانیه رسمی یا محکومیت لفظی در سازمان ملل. وزیر امور خارجه، رئیس‌جمهور و حتی رئیس ستاد کل نیرو‌های مسلح می‌توانستند با مقامات قطر تماس مستقیم برقرار کنند تا نقش جمهوری اسلامی در ایجاد اجماع منطقه‌ای امنیتی پررنگ شود. برخی کارشناسان بین‌المللی معتقدند، این حمله رژیم صهیونیستی یک اشتباه تاکتیکی بود که به جمهوری اسلامی فرصت داد تا جایگاه خود را در منطقه تقویت کند. اگر ایران بتواند از این فرصت استفاده کند، می‌تواند کشور‌های عربی منطقه را به همکاری امنیتی درون‌زای منطقه‌ای فراخواند، صلح ابراهیم را زیر سؤال ببرد و طرح کریدور ترانزیتی پیشنهادی رژیم صهیونیستی و متحدانش را به چالش بکشد. در واقع، حمله ناکام رژیم صهیونیستی به قطر می‌تواند فرصتی برای ایران باشد که به زیان رژیم صهیونیستی تمام شود.
 پیامد‌های سیاسی و دیپلماتیک این حمله برای کشور‌های کوچک‌تر منطقه که به حمایت آمریکا تکیه دارند، چیست؟
وقتی متحدان منطقه‌ای آمریکا ببینند که رژیم صهیونیستی با چراغ سبز واشنگتن می‌تواند به کشوری که هم‌پیمان آمریکاست، حمله کند و از عواقب آن بگریزد، قطعاً در زمینه معاهدات و روابط خود با آمریکا تجدیدنظر خواهند کرد. هرچند نخست‌وزیر قطر به تازگی به واشنگتن سفر کرده و یک توافق امنیتی‌ـ نظامی در حال امضاست، این اتفاق باعث می‌شود کشور‌های عربی به دنبال بدیل‌ها نیز بروند. هم‌اکنون حتی کشور‌هایی مانند عربستان سعودی و امارات، که همکاری‌های تنگاتنگ اقتصادی و نظامی با آمریکا دارند، به سمت همکاری با چین نیز حرکت کرده‌اند. برای نمونه، در ریاض اوراق قرضه چین در بورس سعودی به فروش می‌رسد. این نشان می‌دهد، کشور‌های عربی از فرصت پیش آمده استفاده کرده و تکیه خود را صرفاً بر آمریکا محدود نمی‌کنند. از لحاظ اقتصادی آنها به تنوع‌بخشی روی آورده‌اند، اما از نظر نظامی و امنیتی هنوز در چارچوب دکترین امنیت ملی آمریکا عمل می‌کنند. با این حال، این نقطه عطفی است که می‌تواند به تدریج به همکاری‌های متوازن‌تر و متنوع‌تر منجر شود. وقتی نگاه کنیم به تجربه اروپا در جریان بهار عربی، کشور‌های اروپایی تلاش کردند خلأ آمریکا را پر کنند، اما عملاً توان نظامی و امنیتی بسیاری از آنها محدود بود. حتی قدرت‌های غربی مانند انگلستان، از نظر نیروی دریایی، زمینی و هوایی، محدودیت‌های جدی دارند. در مقابل، کشور‌های منطقه خلیج فارس به دلیل همکاری طولانی‌مدت با آمریکا و خرید تسلیحات پیشرفته، توان نظامی قابل توجهی دارند. ورود روسیه و چین به بازار فروش تسلیحات به کشور‌های عربی نشان‌دهنده گرایش آنها به تنوع‌بخشی امنیتی است. در درازمدت، این روند رقابت میان آمریکا و چین را تشدید کرده و می‌تواند به نفع کشور‌های منطقه و حتی ایران باشد، زیرا وابستگی مطلق به واشنگتن کاهش می‌یابد و فرصت‌های ژئوپلیتیک جدیدی ایجاد می‌شود.
 از منظر اقتصادی و انرژی، حمله به قطر چه اثراتی بر بازار‌های گاز و نفت منطقه و جهانی خواهد داشت؟
قطر یکی از تأمین‌کنندگان بزرگ LNG است و با توجه به رقابت جهانی و حساسیت قیمت انرژی، خود کشور‌های عربی و آمریکا نمی‌خواهند بازار دستخوش نوسان شود. آمریکایی‌ها به‌ویژه در حوزه نفت و گاز حساس هستند و اجازه نمی‌دهند تعادل قیمتی به هم بخورد، زیرا این امر بر محبوبیت دولت و رضایت مردم تأثیر مستقیم دارد. کشور‌های عربی و قطر تمایل دارند به منزله بازیگران ثابت و قابل اعتماد در بازار انرژی باقی بمانند و از وارد کردن شوک‌های قیمتی پرهیز می‌کنند. از سوی دیگر، سفر‌های اخیر مقامات قطری به واشنگتن و توافقات نظامی‌ـ امنیتی، این روند را تقویت کرده است. بنابراین، به نظر می‌رسد از منظر اقتصادی و انرژی، بازار در اثر این حمله تغییر محسوسی نخواهد داشت.
 تجربه قطر چه درس‌هایی برای دیگر کشور‌های خلیج فارس در زمینه امنیت ملی و دیپلماسی منطقه‌ای دارد؟
در جهان امروز، قوانین بین‌الملل بیشتر از چند کاغذ پاره نیستند و کشور‌ها اگر قدرتمند باشند، می‌توانند از عواقب اقدامات خود فرار کنند. حمله رژیم صهیونیستی به قطر این واقعیت را به متحدان آمریکا نشان داد و بی‌اعتمادی آنها به واشنگتن را افزایش داد. کشور‌های عربی اکنون به سمت تنوع‌طلبی در همکاری‌های نظامی و امنیتی حرکت می‌کنند و احتمال می‌رود به سازمان‌های امنیتی منطقه‌ای یا بین‌المللی، مانند شانگهای نزدیک‌تر شوند. همچنین، ظرفیت همکاری درون‌زای منطقه‌ای، مانند اتحاد‌های امنیتی میان کشور‌های خلیج فارس تقویت می‌شود. این روند به ضرر آمریکا خواهد بود، زیرا هزینه حفظ هم‌پیمانانش افزایش می‌یابد. برای جمهوری اسلامی، این موقعیت یک فرصت است. ایران می‌تواند خود را به منزله شریک و کشور برادر برای کشور‌های عربی مطرح کند، با آنها همکاری امنیتی و سیاسی ایجاد کند و افکار عمومی عرب را که همواره نسبت به رژیم صهیونیستی حساس بوده، پشت خود داشته باشد. حمله به قطر یک فرصت فراهم کرده تا ایران نقش منطقه‌ای خود را پررنگ کند و رژیم صهیونیستی را در موضع دفاع قرار دهد.
 به‌نظر شما چه راهکار‌هایی می‌تواند از تکرار چنین بحران‌هایی در منطقه جلوگیری کند و اعتماد متحدان فرامنطقه‌ای را به حداقل آسیب برساند؟
هیچ مرزی برای سفاکی‌های دولت راستگرای رژیم صهیونیستی و نتانیاهو وجود ندارد و آنها قلمرو منطقه را برای خود می‌دانند. تهدید‌های آنها فراتر از ایران و قطر خواهد بود و شامل مصر، ترکیه و عربستان نیز می‌شود. تنها راه کاهش این تهدید، تقویت توان نظامی و امنیتی کشور‌های منطقه و ایجاد امنیت درون‌زاست. اگر کشور‌های عربی خلیج فارس، ترکیه، عراق، ایران و مصر رقابت‌ها و دشمنی‌های خود را کنار بگذارند و همکاری‌های امنیتی و نظامی مشترک ایجاد کنند، رژیم صهیونیستی جرئت حمله به هیچ کشور منطقه‌ای را نخواهد داشت و مجبور به دادن امتیاز خواهد شد. این همکاری منطقه‌ای نه تنها مانع تجاوزات خواهد شد، بلکه می‌تواند پایه‌ای برای توسعه همکاری‌های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی گسترده در غرب آسیا و شمال آفریقا ایجاد کند. فرصت پیش‌آمده باید برای شکل‌گیری پیمان همکاری دسته‌جمعی منطقه‌ای، به‌ویژه در چارچوب امنیت و ثبات بلندمدت استفاده شود.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات