«تئاتر» باید آینه تمامنمای جامعه و اندیشه اصیل یک ملت باشد؛ این هنر میتواند به تریبونی برای بیان دردها، آرزوها و قهرمانیها تبدیل شود. در این میان، تئاتر مقاومت و دفاع مقدس ظرفیتی بیبدیل برای انتقال مفاهیم عمیق ایثار، شهادت و پایداری به نسلهای جدید دارد.
با نگاهی به وضعیت این روزهای تئاتر کشور و حال و هوای سالنهای نمایش این پرسشهای جدی مطرح میشود که چرا سهم تئاتر مقاومت از اجرای عمومی در سالنهای اصلی، بهویژه در قلب تئاتر کشور، یعنی تئاتر شهر نزدیک به صفر است؟ آیا اینگونه هنری، تنها به چند رویداد مناسبتی و جشنوارهای محدود شده است؟
واقعیت تلخ این است که تئاتر مقاومت، بیشتر از آنکه یک جریان پویا و زنده در بدنه تئاتر کشور باشد، به یک پدیده نمایشی و ویترینی تبدیل شده است. جشنواره تئاتر مقاومت و چند رویداد مشابه دیگر، تنها فرصتهای اندکی هستند که این گونه هنری مجال بروز مییابد. در حالی که سالنهای اصلی و پرمخاطب تئاتر، مملو از آثار متنوعی با مضامین اجتماعی، کمدی و... هستند، جای خالی نمایشهایی با محوریت شهدا و قهرمانان جنگ به شدت احساس میشود.
این کمتوجهی، تنها مختص به مدیران دولتی نیست. خود هنرمندان و گروههای تئاتری نیز به دلایل گوناگونی، تمایل کمتری به تولید آثار در این زمینه نشان میدهند. شاید دلیل آن، دشواریهای تولید و بازاریابی این نوع نمایشها باشد، یا شاید نگرانی از استقبال نکردن مخاطب. اما فارغ از دلایل، نتیجه نهایی یکسان است: نسلهای جوان، فرصت مواجهه با مضامین ارزشمند دفاع مقدس را از طریق هنر زنده و پویای تئاتر از دست میدهند.
مسئولان فرهنگی، بهویژه متولیان اصلی تئاتر، باید از رویکرد صرفاً مناسبتی خارج شوند. حمایت مالی و معنوی از تولید آثار باکیفیت و جذاب، تخصیص سهمیه اجرا در سالنهای اصلی و ایجاد بستر مناسب برای معرفی و جذب مخاطب، تنها بخشی از اقداماتی است که میتواند این جریان را احیا کند. تئاتر دفاع مقدس نباید به یک تابوی هنری یا یک حوزه دولتی محدود شود. این هنر باید به میان مردم و به دل جامعه برگردد.
تالار مولوی، تئاتر شهر و تالار سنگلج، هر یک میتوانند با رویکردی هدفمند، به پاتوقی برای نمایشهای ارزشمند دفاع مقدس تبدیل شوند. اگر مدیران فرهنگی، این ظرفیت را به درستی درک کنند و نگاه حمایتی خود را از جشنوارهها فراتر ببرند، شاید در آیندهای نزدیک شاهد حضور پررنگتر تئاتر مقاومت در جدول اجراهای عمومی باشیم؛ حضوری که نه از سر تکلیف، بلکه از سر ایمان به ارزشهای والا و جاودانه این سرزمین باشد.
این هنر به جای آنکه در گوشههای فراموششده و رویدادهای فصلی به حیات خود ادامه دهد، باید در قلب تپنده تئاتر کشور، یعنی صحنه نفس بکشد و پیام خود را به گوش همگان برساند.