جمله «شُغِلَ مَنِ الْجَنَّةُ وَ النَّارُ أَمَامَهُ» در خطبه ۱۶ نهجالبلاغه جملهای بسیار عمیق است. معنای جمله این است که هر کسی بهشت و جهنم به واقع در مقابل چشمش باشد. تمام فکر و هم و غمش این میشود که از جهنم فرار کند و به بهشت برسد. حال ما چه وضعیتی داریم؟ بهشت و جهنم برای ما در حاشیه و دنیا در متن است. ما حتی وقتی خواب میبینیم هم خوابمان دنیاست؛ یعنی در خواب هم بازار، خانه، درآمد و مشکلات را میبینیم. علاوه بر آن ما در نماز هم همینها در سرمان میچرخد! آنجا که حافظ میگوید: «در نمازم خم ابروی تو در یاد آمد؛ حالتی رفت که محراب به فریاد آمد»؛ یعنی انقدر فرق ملکوت بوده که یک تجلی کوچک از جمال الهی کل حالش را عوض کرده است. همچنین امام علی (ع) در ادامه میفرمایند: «سَاعٍ سَرِیعٌ نَجَا، وَ طَالِبٌ بَطِیءٌ رَجَا وَ مُقَصِّرٌ فِی النَّارِ هَوَى»؛ نکته جالب اینکه ایشان مردم را به سه دسته تقسیم کردند. یک دسته لندرو هستند که سریع حرکت میکنند و نجات پیدا میکنند. در اینجا «نجا»، دو معنا دارد که یکی نجات و دیگری سرعت است. مانند نجیه که بهمعنای حیوان تندروست... دسته دوم و طالب بطیة رجا، بهمعنای کسی است که میخواهد ولی کند است. اینها همان افرادی هستند که گاهی حال دارند نماز میخوانند و عبادت میکنند و گاهی هم بیحال میشوند و پای قلیان مینشینند، ولی خط کلیشان درست است. اما دسته سوم، مقصر فی النار هوی هستند و به قدری کوتاهی میکنند که در آتش میافتند.
نکته حائز اهمیت این است که مؤمن واقعی در قیامت فقط به اندازه یک نماز چهار رکعتی معطل میشود و سپس به بهشت میرود؛ اما برخی از افراد سالها و برخی چندین هزار سال آنجا معطل میمانند. امام (ع) میفرمایند: «الیمین و الشمال نضله»؛ راست و چپ گمراهی است. این بسیار مهم است؛ چرا که هم تندروی خطرناک و هم سستی خطرناک است. همان خوارج که پیشانیشان از فرط عبادت زیاد پینه بسته بود، کمر علی (ع) را شکستند. راه وسط جاده اصلی است. در روایت آمده این همان صراط مستقیم است که مراد امامت و علی (ع) است. علیها باقی الکتاب، اینجا مواظب باشیم اشتباه نکنیم. منظور این نیست که قرآن تحریف شده بلکه به این منظور است که کتاب باقی مانده قرآنی است که بعد از اهل بیت (ع) هم باقی است. علامه طباطبایی همیشه میفرمود: «اسلام دین اعتدال است. چلهنشینی و کوهنشینی نداریم.» همچنین امام علی (ع) هشدار میدهند: «هلک من ادعی»؛ هلاک شد کسی که ادعا کند امام است، بدون اینکه خدا تعیینش کرده باشد. «أو خاب من افتری»؛ زیانکار شد کسی که تهمت بزند و بگوید: ما جانشین پیامبریم. آخر این بخش هم میفرماید: «وَ کفَى بِالْمَرْءِ جَهْلًا أَلَّا یَعْرِفَ قَدْرَهُ»؛ همین بس است برای جاهل بودن آدم که قدر خودش را نداند. بسیاری از مشکلات از همینجا شروع میشود. آدمی نمیداند چه جایگاهی دارد و از چه حد و حدودی دارا میباشد؟ در ادامه تفاوت تقوای ریشهدار و تقوای ظاهری بیان میشود. این نکته بسیار حیاتی است. امام علی (ع) میفرمایند: «لَا یَهْلِک عَلَى التَّقْوَى سِنْخُ أَصْلِ» کسیکه بر تقوا باشد ریشهاش هلاک نمیشود. میرزا حبیبالله خوبی این عبارت «عِنْدَ جَهَلَهُ النَّاس» را اضافه کرده است که واقعاً معنای جمله را کاملاً تغییر میدهد؛ یعنی دیگر صحبت از مخالفت با حق نیست؛ بلکه سخن از کسی است که با حق است، اما در میان مردم جاهل گرفتار آمده است.