
سید محمدعماد اعرابی
در یادداشت پیش روی، انتظار از رئیسجمهور محترم کشورمان را در قاب دنیای مجازی و دنیای واقعی به مقایسه نشستهایم، با این امید که نه فقط اعضای کابینه و مشاوران ایشان، بلکه همه دلسوزان آستین همت به کمر بزنند و به همکاری و همراهی با رئیسجمهور، که در صداقت و پاکبازی جناب ایشان کمترین تردیدی نیست، برخیزند. بخوانید!
میگویند «آرزو بر جوانان عیب نیست!» پس بگذارید یک بار هم سری به آسمان آرزوهایمان بزنیم و برای لحظاتی فکر کنیم در یک دنیای موازی ما دستیار و همکار رئیسجمهوریم و قرار است او را برای اقدامات و سخنرانیهایش آماده کنیم.
در آن دنیای موازی ما قبل از آنکه گزینه مورد نظرمان به ریاستجمهوری برسد مسائل و مشکلات کشور را رصد و ظرفیتهای هر استان برای غلبه بر مشکلات را شناسایی کرده، سپس با طراحی راهکارهای مناسب رفع مشکلات و با ایمان به قدرت اجرائی رئیسجمهور مورد حمایتمان برای غلبه بر چالشها، پا به عرصه رقابتهای انتخاباتی میگذاریم. ما با ریاستجمهوری نامزد مورد حمایتمان غافلگیر نمیشویم بلکه عزم و ارادهای دوچندان پیدا میکنیم تا از فرصت محدود استفاده کرده و راهکارهایمان را اجرا و مشکلات را طبق آن برطرف کنیم. بگذریم... قبول میکنم؛ این تصور شاید خیلی آرمانگرایانه باشد پس بیاییم کمی انتظار خود را تقلیل دهیم. این بار در آن دنیای موازی ما دستکم پس از گذشت سه ماه از فعالیت رئیسجمهور مورد حمایتمان نسبت به مسائل و اوضاع کشور کاملا توجیه شدهایم و با کمک همکاران و دیگر دولتمردان طرحی برای مدیریت امور و حل مسائل کشور در بازههای کوتاهمدت و بلندمدت آماده کرده و با این نقشه راه، اقدامات خود را آغاز و وظایف و فعالیتهای وزرا و نهادهای مربوطه را پیگیری میکنیم.
مثلا وقتی رئیسجمهور میخواهد به استان سیستان و بلوچستان سفر کند؛ پیش از سفر درباره چالشها و ظرفیتهای استان کاملا او را آگاه کرده و با طرح و برنامه کافی وارد استان میشویم. ما میدانیم که یکی از اساسیترین مشکلات مردم این استان آب آشامیدنی است و این را هم میدانیم که بزرگترین آبشیرینکن فراساحلی جهان در این استان قرار دارد، از پروژه آبشیرینکن ساحلی چابهار نیز باخبریم و آگاهی لازم درباره پروژه ملی انتقال آب دریای عمان به استانهای شرقی و مرکزی را نیز کسب کردهایم. پس برنامه رئیسجمهور را برای بازدید میدانی از این پروژهها آماده میکنیم تا در جریان آخرین وضعیت بهرهبرداری و یا اجرای آنها قرار گیرد، مسئولان استانی و کشوری را جمع کرده و نسبت به رفع موانع اجرای پروژهها و یا تقویت عملکرد آنها و یا انجام ابتکارهای تازه و پروژههای جدید با دستور رئیسجمهور تصمیم میگیریم. بنابر این وقتی رئیسجمهور ما به میان مردم استان میرود به جای آنکه بگوید «وضعیت امروز اینجا نسبت به 50 سال قبل بهتر نشده و بدتر شده!» گزارشی از اقدامات صورت گرفته، پیشرفت پروژهها و طرحهای پیشبینی شده برای برطرف کردن تنش آبی استان طبق برنامه تدوین شدهاش ارائه میدهد.
صحبت از «برنامه» و «خشکسالی» شد پس بیاید فرض کنیم در آن دنیای موازی ما بر روی اجرای «قانون برنامه هفتم پیشرفت» اصرار داریم و اصلا برای همین در تبلیغات انتخابات نامزد مورد حمایتمان این برنامه را به عنوان دستور کار اصلیاش در رقابت با نامزدهای دیگر مطرح کردهایم. ما میدانیم که فصل هشتم این برنامه برای برونرفت از دوران خشکسالی تهیه شده؛ چون خشکسالی پدیدهای مختص امسال یا سال گذشته و یا حتی پدیدهای منحصر به ایران نیست. سالهاست که کشورهای جهان از جمله ایران با پدیده گرم شدن زمین و خشکسالی کم و بیش دست و پنجه نرم کرده و برای گذر از آن برنامهریزی میکنند. فصل هشتم برنامه هفتم پیشرفت از مواد 38 تا 41 با همین هدف برای مدیریت منابع و مصارف آب در نظر گرفته شده و راهکارهای لازم را ارائه کرده است. در آن دنیای موازی، ما به عنوان دستیاران و همکاران رئیسجمهور با تسلط بر برنامه هفتم وظایف و احکام وزارتخانهها و دستگاههای دولتی را در این زمینه جمعآوری کرده و پیگیریهای لازم برای اجرای این وظایف را انجام داده و در اختیار رئیسجمهورمان میگذاریم. مثلا میدانیم با تعیین الگوی کشت و اصلاح شیوههای سنتی آبیاری در کشاورزی باید طبق برنامه، مصرف آب کشاورزی تا 65 میلیارد متر مکعب کاهش پیدا کند. بر این اساس تکالیف سازمانها در تجهیز زمینهای کشاورزی به شبکههای آبیاری نوین اعم از سطحی و زیرسطحی، زهکشی اراضی و یا ترویج شیوههای کشت جایگزین مناسب با شرایط کمآبی را برای ابلاغ و نظارت بر اجرای آن در اختیار رئیسجمهور میگذاریم. طبق همین برنامه بخش قابل توجه آب صنایع باید از منابع آبهای نامتعارف (از جمله پساب و آب دریا) تأمین شود و مصرف آب صنایع نیز تا 3.7 میلیارد متر مکعب کاهش پیدا کند. استفاده از فناوریهای آبشیرینکن در سواحل خلیجفارس، دریای عمان و دریای خزر، مدیریت منابع آب با اصول آبخیزداری، تشویق کشاورزان به اصلاح کاشت محصولات آببر با مشوقهای گمرکی، نظارت بر مصارف شهری و صنعتی با ابزارهای دقیق و الگوهای تشویقی، ساماندهی حفر چاهها و احیای قنوات و چندین و چند طرح و راهکار دیگر برای برونرفت از شرایط خشکسالی در فصل هشتم از برنامه هفتم پیشرفت با تفصیل قابل قبولی مطرح شده است. اساسا در این برنامه به منظور مدیریت مصرف و تأمین آب کشور وظایف متعدد و متنوعی برای وزارت نیرو، وزارت جهاد کشاورزی، وزارت راه و شهرسازی، وزارت صمت، وزارت نفت و حتی وزارت خارجه جهت استیفای حقابه ایران از منابع آبی مشترک با همسایگان در نظر گرفته شده است.
رئیسجمهور ما در آن دنیای موازی وقتی به میان مردم میرفت تا همکاری آنان را برای برونرفت از شرایط خشکسالی جلب کند، طبق گزارشها و پیشنهادهایی که برایش آماده کردهایم ضمن بیان راهکارهای ارائه شده در برنامه هفتم پیشرفت، گزارش مفصلی از میزان انجام احکام این برنامه در حوزه مدیریت منابع و مصارف آب میداد. اینکه چقدر در دستیابی به اهداف موفق بوده و چه میزان کار همچنان بر زمین مانده است و در ادامه خواستار همکاری بهتر و بیشتر مردم ایران برای دستیابی به اهداف باقیمانده میشد. با این حساب رئیسجمهور ما هرگز پیشنهاد تخلیه تهران و یا هیچ شهر دیگری را نمیداد چون در هیچکدام از راهکارهای ارائه شده در برنامه هفتم چنین پیشنهادی نیامده است!
مثل همه رؤسایجمهور در دنیای واقعی، در آن دنیای موازی و خیالی، ما هم بر قیمت کالاهای اساسی و رسیدگی به معیشت مردم تأکید میکنیم. ما در تبلیغات انتخاباتی نامزد مورد حمایتمان نسبت به این موضوع ابراز نگرانی کرده و با پرسش از نوسان قیمتها که «در سالهای گذشته چند بوده و الان چند شده؟» خواستار کنترل تورم و ثبات قیمتها حداقل در ارزاق اساسی مردم میشویم. بنابر این وقتی گزینه مورد حمایتمان به ریاست جمهوری میرسد آمار دقیقی مثلا از میزان تولید و مصرف برنج، گوشت و مرغ در کشور برایش تهیه میکنیم. ما میدانیم برای تأمین چه مقدار از این اجناس در ماه یا سال نیاز به واردات داریم و همچنین برای تولید این اجناس چه مقدار ملزومات اولیه مانند نهادههای دامی احتیاج داریم. ما از سالها انحصار در واردات نهادههای دامی آگاهیم و برای تأمین امنیت تولید، مسیر انحصارزدایی در این حوزه را ادامه میدهیم. ما حتی از توان علمی و فنی دانشگاهها و شرکتهای دانشبنیان برای تولید داخلی نهادههای دامی از ضایعات باغی و کشاورزی استفاده میکنیم. در آن دنیای موازی ما ظرفیت کشورهای همسایه و دوست از پاکستان و افغانستان گرفته تا برزیل و ونزوئلا را برای تأمین این ارزاق شناسایی کرده و با ارائه به رئيسجمهور، در زمان مناسب و به میزان کافی ذخایر کالاهای اساسی را تأمین میکنیم تا سفره مردم از تلاطم حوادث خارجی و داخلی در امان باشد.
همه رؤسای جمهور چه در دنیای واقعی و چه در دنیای موازی با چالشهای فراوانی مواجهاند اما فراوانتر از این چالشها، راههای غلبه بر چالشهاست. در کشور ما هر رئیسجمهوری باید بداند «در کشور هیچ بنبستی وجود ندارد؛ در همین زمینه اقتصادی، هیچ بنبستی وجود ندارد. اینجور نیست که راهحل نباشد؛ نخیر، مشکلات کشور، مشکلات اقتصاد، شناختهشده است، راهحلها هم شناختهشده است.کنندهها باید انشاءالله همّت کنند، دامن همّت به کمر بزنند.»(رهبر انقلاب؛ 22 مرداد 1397)
دنیای موازی که ما در این یادداشت ساختیم خیلی هم از دنیای واقعیمان دور نیست. تا همین چند سال پیش ما رئیسجمهوری داشتیم که با آگاهی از مشکلات و راهحل آنها میگفت: «ما آمدهایم که مشکل جامعه را به گردن بگیریم و حل بکنیم؛ نه اینکه اگر با یک مشکلی مواجه شدیم جامعه را دغدغهمند کنیم، نگران کنیم... در مسائل مختلف به هیچ وجه حق نگران کردن مردم را نداریم.» و امروز نیز رئیسجمهوری داریم که دغدغه مردم را دارد و برای پیمودن راه درست رفع دغدغههایش باید مصرانه به او کمک کنیم.

مرتضی سیمیاری
تصویر ارسالی از نیروی هوافضای سپاه در جنگ تحمیلی ۱۲ روزه و دفاع مقتدرانه از کشور در برابر ناتوی اطلاعاتی هنوز دقیق و شفاف نبوده و در سطح چند گزارش در رسانهها از فداکاری و تواناییهای رزمندگان درصحنه باقیمانده است، به عبارتی روشن باوجوداینکه پیام با فرکانس بالا به دشمن رسیده، اما تصویر ارسالی به مخاطبان واضح نیست.
در تعریف عمومی نیروی هوافضای سپاه مجموعهای دووجهی با کارایی دفاعی و عملیاتی تشریح شده است، درصورتیکه هوافضا نیرویی چندمنظوره و منحصربهفرد با هویت اسلامی و ولایی است که ذیل فرهنگ عاشورایی (مکتب امنیتی تهران) تعریف میشود.
تحلیل وضعیت نیروی هوافضا نشان میدهد که این مجموعه قابلیت نوشوندگی دائمی، سنتز و انعطافپذیری غیرمتمرکز را داشته و میتواند در برابر طیفی از تهدیدات سخت و نیمه سخت خود را بهروزرسانی کند، همچنین هوافضا نشان داده که در راهبردهای خود قابلیتهایی دارد که باعث میشود کنترل شدت جنگ را در دست گرفته و راهبرد «اقدام منصرف کننده» را به دشمن تحمیل کند، بدیهی است که چنین ویژگیهایی باعث شده تا این مجموعه از فرم عملیاتی صرف خارجشده و یک پله بالاتر و در سطح «امنیت ساز» تعریف گردد.
در طول جنگ ۱۲ روزه هوافضای سپاه نشان داد که توانایی آن را دارد که مدل جنگیدن را نیز عوض کند که این جابهجایی ادراکی بالاتر از سطح جنگهای کلاسیک و متداول قابلتحلیل است. درواقع این نیرو نشان داد که برای مقابله با تهدیدات تک ساحتی و تک فکری نیست. یکی از مهمترین دلایل این امر نگرش خاص شهید حاجیزاده به هوافضا بود.
هوافضا در طول سالهای اخیر سعی کرد از سنگینی ذاتی فاصله گرفته و چابکتر و نخبهگراتر باشد، به همین دلیل توانست از حوزه مأموریتی خود بهدرستی برآمده و با مدل جنگهای جدید بهسرعت تطبیق یابد، این مسئله باعث شد میان فرماندهی، سامانه و نیروی میدانی سرعت عمل حاکم شده و البته سرعت تیر فدای دقت در ضرب عملیاتی نیز نگردد.
این مدل خاص از رفتار محصول سالها آموزشهای یگانی، انفرادی، دورههای مقدماتی و پیشرفته برای نیروهای تحت خدمت از بالاترین ردهها تا پایینترین بخش بوده که هم کیفیت را افزایش داده و هم روی کمیت تأکید داشته است. محصول چیده شده از این دکترین جدید باعث شد که برخلاف پیشبینی اولیه دشمن هوافضای سپاه فاقد مأموریت در جنگ ۱۲ روزه تحمیلی نباشد.
ذکر این نکته نیز ضروری است که در بالاآمده سطح کیفی هوافضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و قرار گرفتن آن در ذیل مکتب امنیتی تهران باید به مدیریت ویژه فرماندهی کل قوا حضرت امام خامنهای نیز بهصورت جداگانه پرداخته شود که با جزئینگری به مأموریتهای داخلی سپاه، نیروی هوافضا را تحولگرا و تغییر آفرین تربیت فرمودهاند، یکی از مهمترین خروجیهای این مدل تربیتی ورود سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بهویژه هوافضا به حوزههای جنگ شناختی و نقش دادن به ارتباطات شبکهای بوده که باعث شد که در جنگ ۱۲ روزه در مناطق اشغالی بدون اثرگذاری مستقیم مأموریتی روی مراکز جمعیتی گسست اجتماعی شدید پدید آید.
در طول این ۱۲ روزه صهیونیستها به این باور قطعی رسیدند که عملیاتهای منعکسشده از ایران دارای دامنه، عمیق و هدف بوده و میتواند سوگیری نیز پیدا کند. همین مسئله باعث شد که از روز سوم جنگ به آنسو فشار درونی بالا رفته و تراکم کلونی دستساز بهسرعت ضخامت خود را از دست بدهد، شهردار منطقه اشغالی حیفا در شرح این موضوع به نتانیاهو گفته بود که اگر جنگ تمام نشود، صهیونیسم تمام خواهد شد!
اخیراً اسکات ریتر از تحلیلگران اطلاعاتی امریکایی در مقالهای نوشته است که «جمهوری اسلامی ایران ارتقای چشمگیری پیداکرده است»، این جمله را باید ترجمه دقیق کرد، بعد از «وعده صادق ۳» هم امریکاییها و هم صهیونیستها را از بالای درخت توهم پایین آوردهایم، این اقدام با قلبی سرد و مغزی گرم انجامشده و مرحلهبهمرحله رفتارهای تخاصمی دشمن را از بعد امنیتی وارد دوران «آرامسازی» گردیده است، نیروی هوافضای سپاه در وعده صادق ۳ پنجرهای را بازکرده تا دشمن با وضوح بیشتر «مکتب امنیتی تهران» را تماشا کند، در شفایت دید اخیر شهیدان تهرانی مقدم، حاجیزاده و باقری صحنه را بهخوبی کارگردانی کردند.

هوشمند سفیدی
دولت دکتر مسعود پزشکیان در آستانه ۱۵ ماهگی قرار دارد و در این مدت، پزشکیان این فرصت را پیدا کرده است تا خود را بیش از پیش به جامعه معرفی کند و ایدهها، رویکردها و برنامههای خود را در معرض ارزیابی قرار دهد. جامعه ایرانیان تا قبل از انتخابات، او را آنچنان که باید و شاید نمیشناخت، اما همان فرصتهای تبلیغاتی انتخاباتی ریاست جمهوری در دورههای اول و دوم، میزانی از شناخت را که برای پیروزی او لازم بود، به جامعه داد. نقش سیاسی پزشکیان در دوره پساانتخاباتی تاکنون،چهره شفافتری از او را هم برای مردم و هم برای مسئولان بروز داد، انسانی علمگرا، متواضع، سادهزیست، صادق،پاکدست و پاکدامن. اما هنوز فاصله زیادی برای شناخت کافی از او باقی است.
پزشکیان گرچه پیرامونش شلوغ است و علاوه بر بخشی از یارانش، خیلی ها در اطرافش در کمین فرصت های سیاسی و …، پرسه میزنند ، اما تنهایی او را باید تنهایی فیزیکی تصور نکنیم، تنهایی او در این است که بسیاری از افراد،فهم دقیقی از مسیری را که او در ذهن دارد،ندارند و همسو با او به سمت قبله واحد حرکت نمی کنند و در انتقال ذهنیت پزشکیان به جامعه و ایرانیان، یا همت نمی کنند یا نابلد هستند. تردیدی نیست که “پزشکیان” ایده ها و برنامه های آن برای کاستن از آلام و گرفتاری های مردم در سر دارد و وقت زیادی را هم برای آن ها صرف می کند، اما انتقال این علاقه و اهتمام به هر ایرانی ، به همت و هوشمندی نیاز دارد و باید در قالب کارزار پویا و هدفمند شکل بگیرد .
همدل ساختن جامعه با او و ارائه بازخورد های منسجم ، جامع ، شفاف و صریح از جامعه به او، نیازمند طرح و برنامه مشخص و علمی است و باید در این راه اهتمام داشت.
به نظرم، این “پزشکیان شناسی” تنها معطوف به مردم نیست ، و باید مسئولان نیز به این توانایی و آگاهی مجهز شوند از کابینه تا سطوح پایین مدیریتی ، چیزی که به نظر می رسد تاکنون جامه تحقق نپوشیده است ؛ برای این منظور، باید همه مسئولان قوه مجریه به یک فهم مشترک عمیق با او دست یابند و او را در واقع کاملاً حس کند،و با او به سمت یک قبله مشترک ره بسپارند .
پزشکیان ،دلسوز است و کلیه افرادی که در کابینه او در سطوح مدیریتی مختلف هستند ، باید به واقع یار او باشند و برای موفقیت او آستین بالا بزنند،او درد مردم را دارد و هر دود مردم او را بسیار رنج می دهد .
شایسته نیست او را در این مسیر تنها بگذاریم ،چه در مسند قدرت باشیم ، چه در حاشیه.

وجود سه شرط برای شکلگیری و تحقق نظم حقوقی ضروری است و بدون آنها نظم حقوقی شکل نمیگیرد و آرامآرام فرومیپاشد.
این سه شرط عبارتاند از رعایت اصول و قواعد حقوقی بهویژه آنچه در قانون اساسی مندرج است؛ مطابقت قوانین و مقررات با واقعیتهای جامعه؛ پذیرش عمومی از قوانین و مقررات. هریک از این شرایط که وجود نداشته باشد، نظم و نظام جامعه دچار اختلال شده و همه چیز از جای خود خارج میشود.
پیشنیاز عمومی همه این شرایط نیز یک چیز است. گفتوگوی عمومی بین جامعه مدنی و ارکان نظام سیاسی. هیچ نظام سیاسی نمیتواند مدعی باشد که همه چیز را میداند. بهویژه در ایران که نظام گزینش، حتی در بالاترین سطوح مقامات کشوری به گستردهترین شکل عمل میکند و مانع از برآمدن شایستگان است، و با توهم دانایی که پدیدهای فراگیر است، نظام سیاسی قادر به درک واقعیتهای جامعه نیست. گاهی نیز برای حفظ قدرت از شناختن واقعیتها دوری میکند. به جای آن تصورات یا رؤیاهای خود را با واقعیت اشتباه گرفته و براساس آنها عمل میکند. رؤیا آرمان میسازد ولی روی زمین با رؤیا نمیشود زندگی کرد.
آنچه در ایران سالهاست از بین رفته، گفتوگوی جامعه مدنی و ارکان نظام سیاسی است. گفتوگو درنمیگیرد. در سطح جامعه مدنی افراد پرشماری هستند که با نگرانی و حتی قبول خطر اوضاع کشور را تحلیل میکنند، راهحل پیشنهاد میدهند و دل میسوزانند اما در نظام سیاسی کسی شنونده نیست. نظام سیاسی و دستگاههای حکومتی هم مشکلات خود را دارند. حرفهای خود را میزنند. اما این سخنان نیز به دلیل بیاعتمادی گسترده و کتمانهای متعدد از ناکارآمدیها و فسادها، در جامعه مدنی شنیده نمیشود. بهویژه میل پنهانکاری و انحصار قدرت مانع از انتشار اطلاعات شده و بر فاصله نظام سیاسی با جامعه مدنی میافزاید. این عوامل موجب میشوند جامعه مدنی هم تمایلی به شنیدن صدای نظام سیاسی نداشته باشد. نمونهها بسیارندغ مثلا آنچه درمورد علل فیلترینگ میگویند یا درمورد فساد بانکها ازجمله بانک آینده اعلام میکنند یا اخبار چای دبش، کسی را قانع نمیکند. فاصلههایی که میان جامعه مدنی و نظام سیاسی افتاده است، چنان زیاد شده که اصلا صدایشان به هم نمیرسد. گفتوگو میتواند واقعیتهای جامعه را به نمایش بگذارد. همچنین گفتوگو میتواند راه تفاهم را باز کند. گفتوگو عزم مشترک میآفریند، برای شناخت مسائل کشور و جستوجوی راهحلها.
اما بیش از جامعه مدنی این نظام سیاسی است که از گفتوگو میگریزد. تمایلی ندارد که جامعه مدنی را در اندیشه حکمرانی خود داخل کند. از نظر آنها فهم همان است که خود دارند و راهها هماناند که خود میاندیشند. نیازی به جامعه مدنی نیست. مجلس قوانینی تصویب میکند که مورد قبول مردم نیستند. دولت به جای رعایت اصل آزادی گردش اطلاعات بر کتمان اطلاعات همچنان اصرار دارد. در قانونگذاری و اجرا نه واقعیتهای اجتماعی ملاحظه میشوند و نه حقوق ملت. سالهاست برای مقابله با کمبود آب مردم را نصیحت میکنند که صرفهجویی کنید ولی برای ترمیم شبکه آب تهران که گفته میشود موجب هدررفت 30 درصد آب شرب تهران است، هیچ اقدامی نمیشود. کارشناسان مستقل میگویند اما مدیریت روزمره قادر به برنامههای میانمدت و بلندمدت نیست. در مقابل از برخی تریبونهای رسمی این سخن بلند است که کمآبی به خاطر بیحجابی است.
کارشناسان نقدهای متعدد و مستند به قانون موسوم به فرزندآوری دارند اما مجلس اعتنایی ندارد. متخصصان ارتباطات متفقالقول هستند که نظام رسانهای کشور در ناکارآمدترین وضعیت خود است و میدان را به رسانههای برونمرزی فارسیزبان و شبکههای اجتماعی تسلیم کرده است. اما کوچکترین ارادهای برای اصلاح رسانهای مانند تلویزیون و تقویت مطبوعات و خبرگزاریها دیده نمیشود.
در چنین شرایطی بخش بسیار بزرگی از توانایی ملی که در جامعه مدنی برای تولید نظم پایدار حقوقی وجود دارد، برکنار میماند. وضعیت ما شبیه سخنرانی در اتاق خالی است. جامعه مدنی چیزی میگوید که نظام سیاسی نمیشنود. نظام سیاسی چیزهایی میگوید که به هر دلیل جامعه مدنی نمیشنود. لازم است کسی در این اتاق شنونده باشد. دراینمیان مسئولیت اصلی برعهده دستگاههای قدرت است. آن کسی که صاحب قدرت بیشتر است، توان سازش دارد. از نظر حقوقی نیز حاکمیت از آنِ ملت است و حکومت امانتدار حاکمیت ملت است. این نظام حکمرانی است که باید مطابق خواست و ارده ملت عمل کند، نه آنکه ملت فرمانبرداران بیچونوچرای حکمرانی باشند. اینگونه است که آن سه شرط محقق نشده و شرایط را برای اختلال هرچه بیشتر نظم حقوقی کشور فراهم کرده است. نتیجه این وضعیت هدررفتن روزافزون منابع و فرصتها و افزایش مستمر فساد و سوءاستفاده از قدرت و ناکارآمدی است.


صادق امامی
بهانه حضور روز گذشته رئیسجمهور و وزرای دولت در ساختمان سبز بهارستان، جمعبندی دو روز نظارتی مجلس بر اجرای برنامه هفتم توسعه پیشرفت بود؛ برنامهای که حتی مسعود پزشکیان در تدوین بخشی از آن در دوره نمایندگیاش نقش داشته است. شاید به همین دلیل پزشکیان در تبلیغات انتخابات ریاستجمهوری، دائم بر اجرای همین برنامه هفتم توسعه تأکید میکرد. دیروز قالیباف برنامه هفتم را «سند میثاق ملی» خواند و تلاش کرد با تأکید بر اجرای برنامه، دولت را ملزم به تحرک بیشتر با هدف اصلاح وضعیت موجود و رفع برخی کاستیها بکند. در مجلس البته کسانی هستند که به این بهانه، مسیرهای دیگری را دنبال میکنند؛ اما کلیت مجلس همچنان بر مدار تعامل و همراهی با دولت میچرخد. این رویکرد البته تناقضی با شأن نظارتی مجلس نداشت و از همین رو قالیباف در سخنرانی خود، به برخی مسائل که باید بهصورت جدی در دستور کار دولت قرار گیرد، اشاره کرد. او بر همین اساس خطاب به وزرای دولت گفت باید بر چند موضوع کلیدی که در اولویت کشورند تمرکز شود. رئیسمجلس سه موضوع بسیار مهم و فوری را «معیشت مردم بهویژه اجرای طرح کالابرگ الکترونیکی؛ اصلاح ساختار انرژی و پیشبرد پیشرانهای توسعه در ماده ۴۸» خواند.
حل مشکل معیشت؛ چگونه؟
در جلسه روز گذشته، مسعود پزشکیان حین گزارش خود از عملکرد یکساله دولت در اجرای برنامه هفتم توسعه، به برخی اقدامات دولت نیز اشاره کرد. او گفت برای حل مشکل معیشت مردم «یک روز در میان» جلسه میگذارد. او خواستار شد بودجه طوری تنظیم شود که «معیشت مردم در اولویت» باشد و افزود: «این باور من است که اگر مشکلات معیشت مردم را حل نکنیم، به بیراهه میرویم. کمک کنید منابع لازم در این زمینه را تأمین کنیم و هرآنچه از بخشهای دیگر کاهش دادیم را جمع کنیم و همه را به کارت کالابرگ مردم بیفزاییم.» او از مجلس خواست کمک کند منابع لازم در این زمینه تأمین شود و هرآنچه از بخشهای دیگر کاهش پیدا میکند، به کارت کالابرگ مردم افزوده شود.
قالیباف در بخشی از سخنان خود به موضوع معیشت مردم ورود کرد و با اشاره به اینکه معیشت مردم سه محور اصلی «سلامت، مسکن و کالاهای اساسی» را در برمیگیرد، از اینکه دولت، بهجای اجرای کالابرگ هوشمند که قدرت خرید را حفظ میکند، همان سیاست قدیمی را تکرار میکند، انتقاد کرد: «اظهارات سخنگوی دولت برای اجرای «سیاست قدیمی سبد کالای ۵۰۰ و ۳۵۰ هزارتومانی همان مسیر غلط گذشته» است. ما ماهها تلاش کردیم کالابرگ هوشمند را جایگزین این روش کنیم تا قدرت خرید مردم در برابر تورم حفظ شود.»
تورم و پروژههای حیاتی
موضوع دیگر موردتوجه رئیسجمهور، «تورم» بود. رئیسجمهور عامل تورم را «دولت و مجلس» خواند، چون با کسری، بودجه را مینویسند و توقعاتی ایجاد میکنند. در چنین وضعیتی وقتی پول وجود ندارد، گرانی حاصل میشود. احتمالاً بخشی از منظور رئیسجمهور، معطوف به پروژههای عمرانی و زیرساختی است که قالیباف در پاسخ پیگیری جدی پیشرانهای اصلی توسعه در ماده 48 اشاره کرد و گفت: «در میان این پیشرانها، دو محور از همه مهمترند. یکی کریدورهای جنوب - شرق و غرب کشور و دوم اتصال دریایی ایران به اقیانوس هند و توسعه سواحل مکران و عمان.» او خواستار شد که قوانین دائمی تقویتکننده برنامه، مانند قانون تأمین مالی نظام سرمایهگذاری مورد توجه قرار گیرد تا پروژههای بزرگ کشور به نتیجه برسند.
چالش انرژی
ناترازیها نیز یکی دیگر از محورهای سخنان پزشکیان بود. او با اشاره به صرفهجویی روزانه 10 درصدی، حاصل آن را «حفظ 900 هزار بشکه نفت و گاز» خواند و پرسید: «آیا این میزان، بخشی از مشکلات ما را حل نمیکند؟» او گفت در دولت بیش از هزار و ۸۰۰ مگاوات پنل خورشیدی نصب شده و تا پایان امسال بالای ۷ هزار یا ۸ هزار مگاوات متصل خواهد شد. قالیباف در این حوزه، خواستار شد که دولت بهجای اقدامات پراکنده (مثل نصب پنلها)، اصلاح ساختار انرژی را بهصورت کلان پیش ببرد. او گفت بارها گفته تا «اصلاح در حوزه انرژی اتفاق نیفتد، هیچ اصلاح اقتصادیای در کشور معنا ندارد.» البته قالیباف اضافه کرد این به معنای «افزایش قیمت بنزین» نیست و «راهحلهای دیگری هم وجود دارد». او این راهها را «توسعه بازار بهینهسازی و گواهیهای صرفهجویی انرژی که اکنون در بورس انرژی در حال اجراست» خواند.

محمد بهبودی نیا

امیرعباس نوری
روز دوشنبه یک رسانه وابسته به رژیم صهیونیستی در گزارشی از ضرورت استفاده حداکثری این رژیم از حضور ترامپ در کاخ سفید گفت و تاکید کرد تلآویو باید از این پنجره فرصت برای براندازی جمهوری اسلامی استفاده کند.
این موضع رسانه صهیونیست البته در ماههای اخیر بویژه پس از جنگ ۱۲ روزه با ایران، از سوی کارشناسان مطرح شده.
اکنون - پس از حمله به ایران، سوریه و قطر - برای سران منطقه مسجل شده رژیم صهیونیستی بر اساس پروژه ترامپ برای یک نظم جدید در غرب آسیا، سیاست گسترش جنگ و تنشزایی با همسایگان را در دستور کار قرار داده است. در جریان جنگ رژیم صهیونیستی علیه اضلاع جبهه مقاومت، آمریکا یک همراهی و همکاری حداکثری نشان داد. در قبال حمله به سوریه و قطر نیز اگرچه برخی کارشناسان این اقدام رژیم صهیونیستی را در تضاد با منافع ترامپ تلقی کردهاند اما واقعیت این است که ترامپ در جریان حملات رژیم صهیونیستی به سوریه و قطر بود و هیچگونه اقدامی برای ممانعت از این حملات انجام نداد. اگرچه او پس از این حملات تلاش کرد تا حدودی تنش را کاهش دهد اما به مرور برای سران منطقه مسجل شد این اقدامات نتانیاهو، در مجموع در راستای پروژه ایجاد نظم جدید ترامپ انجام شده است. از همین رو، اکنون نوعی همکاری بیسابقه میان آمریکا و رژیم صهیونیستی وجود دارد. این اتفاق نظر به گونهای است که حتی اعتراضاتی را در آمریکا موجب شده و برخی کارشناسان، صاحبنظران و حتی مردم عادی نیز انتقاداتی جدی نسبت به همکاری بیسابقه کاخ سفید با رژیم تلآویو مطرح کردهاند. با این وجود شواهد نشان میدهد دستکم تا زمانی که ترامپ متقاعد شود همراهی با سیاستهای نتانیاهو به ضرر او تمام میشود، نسبت به تداوم این همکاریها متعهد است. موضوع ایران نیز در همین راستا قابل ارزیابی است. اکنون در تلآویو، دولت حاکم تصور میکند همراهی ترامپ با آنها، فرصتی بیسابقه فراهم کرده تا اهداف اصلی رژیم صهیونیستی در قبال ایران محقق شود. آنها در جنگ ۱۲ روزه از این همکاری بیسابقه نهایت استفاده را بردند. نحوه همکاری ترامپ با رژیم صهیونیستی در جنگ ۱۲ روزه علیه ایران به گونهای بود که باعث شد حتی برخی تحلیلگران به این باور برسند این جنگ، در واقع جنگ آمریکا علیه ایران بوده که رژیم صهیونیستی در آن، نقش نیروی نیابتی آمریکا را ایفا کرده است. بنابراین تجربه جنگ ۱۲ روزه باعث شده برخی در سرزمین اشغالی نسبت به ادامه درگیری نظامی با ایران با کمک ایالات متحده طمع کنند. در واقع این عده تصور میکنند حضور ترامپ در کاخ سفید یک پنجره فرصت برای رژیم صهیونیستی فراهم کرده است تا رژیم اهداف قدیمی خود در قبال ایران را محقق کند. در این میان، برخی مقامات و کارشناسان صهیونیست پا را فراتر نهاده و تصور میکنند از این فرصت، برای تغییر نظام سیاسی ایران استفاده ببرند. همین دیدگاهها باعث شده سرمایهگذاری موساد روی رضا پهلوی، فراتر از یک اقدام سیاسی برای فشار به ایران ارزیابی شود و برخی کارشناسان معتقد باشند رژیم صهیونیستی به ربع پهلوی به عنوان گزینه جایگزین جمهوری اسلامی نگاه میکند.
البته نگاه واقعبینانه نشان میدهد این تصورات، نسبتی با واقعیات میدانی ندارد و بیشتر به یک آرزوی محال و دستنیافتنی شبیه است.
در اینباره چند نکته مهم حائز اهمیت است.
۱- تجربه جنگ ۱۲ روزه نشان داد محاسبات رژیم صهیونیستی دستکم در ۲ حوزه شکست فاحشی خورد. در همان روزهای ابتدایی جنگ، رژیم صهیونیستی متوجه شد برآوردهای آنها از میزان قدرت موشکی ایران اشتباه بوده است. کما اینکه کانال ۱۳ رژیم صهیونیستی چندی پیش فاش کرد در روز چهارم جنگ، کارشناسان امنیتی رژیم با استناد به قدرت و دقت موشکهای ایرانی، با اشاره به اشتباه محاسباتی ارتش صهیونیستی از توان موشکی ایران، از نتانیاهو خواستند هرچه سریعتر جنگ را متوقف کند. علی شمخانی، دبیر اسبق شورای عالی امنیت ملی چندی پیش دلایل محاسبات اشتباه رژیم صهیونیستی درباره توان موشکی ایران را تبیین کرد. به گفته شمخانی، محاسبات رژیم صهیونیستی از قدرت موشکی ایران، ناشی از عملکرد موشکهای ایرانی در عملیاتهای «وعده صادق ۱ و ۲» بوده است اما نیروهای نظامی ایران، پس از عملیات «وعده صادق ۲»، تغییرات مهمی در عملکرد موشکها اعمال کردند؛ تغییراتی که منجر به افزایش قدرت و دقت موشکهای ایرانی شد. این افزایش قدرت و دقت موشکهای ایرانی در همان روزهای ابتدایی جنگ ۱۲ روزه برای رژیم صهیونیستی مسجل شد. بنابراین یکی از تجربیات رژیم صهیونیستی از جنگ ۱۲ روزه، فهم قدرت موشکی ایران بود.
از سوی دیگر ایران هم در خلال جنگ ۱۲ روزه و هم پس از توقف جنگ، اقدام به آزمایش برخی موشکهای مدرن خود کرد؛ اقدامی که نشان داد ایران در جنگ ۱۲ روزه تنها از بخش محدودی از توان موشکی خود استفاده کرده. برخی موشکهای جدید ایران، دارای سر جنگی ۴ تنی هستند. این سر جنگی، جدا از قدرت تخریب گسترده در محیط پیرامونی هدف، توان تخریب دهها متر زیر زمین را نیز دارد. این موضوع باعث ایجاد نگرانیهای جدی در بین مقامات رژیم شده است، چرا که این موشک یک تهدید جدی برای مراکز زیرزمینی ارتش صهیونیستی به شمار میرود. در واقع ایران با آزمایش این موشک نشان داد مقامات رژیم هیچ مکان امنی در سرزمین اشغالی ندارند. این موضوع همچنین میتواند یک نوع بازدارندگی برای جلوگیری از اقدامات تروریستی رژیم صهیونیستی تلقی شود. از سوی دیگر، ایران پس از توقف جنگ، توانسته است اقدامات حفاظتی مهمی برای ارتقای ایمنی مراکز موشکی خود انجام دهد. مجموعه این اقدامات باعث شده حتی کارشناسان خارجی نیز به رژیم صهیونیستی هشدار دهند در صورت وقوع یک درگیری نظامی جدید با ایران، این رژیم متحمل خساراتی بسیار بیشتر نسبت به خسارات واردشده در جنگ تحمیلی ۱۲ روزه خواهد شد اما موضوع دومی که باعث شد محاسبات رژیم صهیونیستی دچار اشتباه شود، برآوردهای موساد از واکنش مردم ایران به جنگ بود. مردم ایران در جنگ ۱۲ روزه، نوعی انسجام و همبستگی کمسابقه را نشان دادند. به اعتقاد کارشناسان، مردم ایران این حمله را توطئهای علیه تمامیت ارضی کشورشان ارزیابی کردند. اگرچه نتانیاهو و رسانههای فارسیزبان صهیونیست تلاش کردند وانمود کنند این جنگ علیه جمهوری اسلامی رخ داده است اما در مقابل مردم ایران این جنگ را نقشهای برای ایجاد خلأ سیاسی در ایران و در ادامه آن، کلید زدن تجزیه کشور ارزیابی کردند. به اعتقاد بسیاری از کارشناسان، مهمترین دستاورد و پیروزی ایران در جنگ ۱۲ روزه، شکلگیری همین آگاهی جمعی بود که اکنون باعث ایجاد یک پدافند مردمی در مقابل تهدیدات رژیم صهیونیستی و آمریکا شده است. در گزارش کانال ۱۳ رژیم صهیونیستی درباره شکست محاسباتی این رژیم در جنگ ۱۲ روزه، به این موضوع نیز اشاره شد. بر اساس گزارش این شبکه صهیونیست، کارشناسان امنیتی رژیم با استناد به ایستادگی مردم ایران در کنار نظام جمهوری اسلامی در مقابل رژیم صهیونیستی، ادامه جنگ را بیفایده و موجب خسارات بیشتر به رژیم تلقی کردند.
به عبارتی، همبستگی ملی پدیدارشده در ایران باعث شد رژیم به این نتیجه برسد درگیری نظامی با ایران، در حوزه اجتماعی، به ضرر این رژیم و به سود جمهوری اسلامی تمام میشود. با در نظر گرفتن این ۲ مولفه، یعنی قدرت موشکی ایران، همچنین واقعیات جامعه ایران، پروژه تغییر نظام ایران از طریق حمله نظامی، به عنوان یک نقشه از پیش شکستخورده ارزیابی میشود.
2- یکی از مهمترین موانع رژیم صهیونیستی در مواجهه با ایران، قدرت بازدارندگی منطقهای جمهوری اسلامی است. نتانیاهو میداند تا زمانی که جبهه مقاومت در منطقه حضور دارد، او حتی با حمایت و همکاری همهجانبه آمریکا نیز نمیتواند بر ایران فائق آید. به همین خاطر پس از توقف جنگ علیه ایران، رژیم صهیونیستی با حمایتهای سیاسی آمریکا تلاش کرد اضلاع مختلف جبهه مقاومت در منطقه را تضعیف کند. با این حال اما گذشت زمان باعث شد اوضاع به ضرر رژیم اشغالگر تغییر کند. در غزه، جنگ در حالی متوقف شده است که حماس همچنان در غزه حضور دارد. موضوع خلع سلاح حماس نیز در عمل محقق نشده است. «اسامه حمدان» از رهبران مؤثر حماس، روز دوشنبه اعلام کرد موضوع خلع سلاح حماس تا زمانی که کشور مستقل فلسطین تشکیل نشود، منتفی است.
حمدان تاکید کرد تا زمانی که رژیم صهیونیستی با تشکیل کشور مستقل فلسطین موافقت نکند و کشور مستقل فلسطینی تشکیل نشود، حماس سلاح خود را حفظ خواهد کرد. این موضع حماس در واقع به معنای عدم خلع سلاح حماس است. نتانیاهو و دیگر مقامات رژیم بارها اعلام کردهاند حاضر به پذیرش تشکیل کشور مستقل فلسطین نخواهند شد. شواهد هم نشان میدهد دولت ائتلافی فعلی حاکم بر تلآویو، هرگز تشکیل کشور مستقل فلسطین را نخواهد پذیرفت. بنابراین جنگ غزه اکنون در حالی متوقف شده که حماس همچنان در این باریکه حضور دارد و برای رژیم صهیونیستی و آمریکا، چشمانداز روشنی مبنی بر خلع سلاح حماس نیز وجود ندارد. در لبنان نیز گذشت زمان به ضرر رژیم صهیونیستی تمام شد. پس از توقف جنگ علیه ایران، رژیم صهیونیستی و بویژه آمریکا فشار کمسابقهای به دولت لبنان وارد کردند تا مقاومت اسلامی لبنان، مشخصا حزبالله خلع سلاح شود. اگرچه دولت لبنان ابتدا نشان داد به دنبال تحقق این خواسته آمریکا و رژیم صهیونیستی است اما به مرور اوضاع لبنان به کلی تغییر کرد.
اکنون نهتنها دولت لبنان به صورت جدی پیگیر خلع سلاح حزبالله نیست، بلکه منابع صهیونیست مدعی شدهاند ارتش لبنان در حال همکاری با حزبالله است. صهیونیستها اخیرا مدعی شدند ارتش لبنان در جنوب این کشور، در حال همکاری با حزبالله برای انتقال تجهیزات و تسلیحات است. از سوی دیگر برخی منابع لبنانی گزارش دادند ارتش این کشور از «جوزف عون» رئیسجمهور لبنان خواسته است محدودیت حضور حزبالله در جنوب این کشور را لغو کند؛ درخواستی که به وضوح نشان میدهد ارتش لبنان، با فهم دقیق تحولات، بویژه تهدیدات و خطر رژیم صهیونیستی برای امنیت و تمامیت ارضی این کشور، نهتنها در حال همکاری با حزبالله است، بلکه خواستار لغو محدودیتهای موجود علیه حزبالله نیز شده است. ترامپ بر اساس همین واقعیتها دولت لبنان را به اعمال تحریمهای بیشتر تهدید کرده است. از سوی دیگر رژیم صهیونیستی نیز مدعی شده در صورتی که دولت لبنان پروژه خلع سلاح را انجام ندهد، مجددا به لبنان حمله خواهد کرد. در عراق نیز شرایط به همین شکل است. با وجود فشارهای گسترده آمریکا به دولت عراق برای خلع سلاح مقاومت عراق اما «محمد شیاع السودانی» نخستوزیر عراق هفته گذشته آب پاکی را روی دست آمریکاییها ریخت و اعلام کرد تا زمانی که نیروهای نظامی آمریکا از عراق خارج نشوند، خلع سلاح گروههای مقاومت در عراق منتفی است. برخی منابع موثق عراقی گفتهاند مخالفت صریح آیتالله سیستانی با خلع سلاح گروههای مقاومت عراقی، مهمترین عامل اتخاذ این موضع از سوی سودانی است. بنابراین در کنار حماس و حزبالله، رژیم صهیونیستی و آمریکا در خلع سلاح گروههای مقاومت عراق نیز ناکام ماندهاند. نتانیاهو نیز اخیرا به این ناکامی اشاره کرد. او گفت با وجود وارد کردن ضربات به مقاومت در ۲ سال گذشته اما محور ایران (جبهه مقاومت) همچنان در منطقه حضور دارد. در واقع این اعتراف نتانیاهو نشان میدهد توان بازدارندگی منطقهای ایران همچنان حفظ شده. البته یک ارزیابی دقیق نشان میدهد اضلاع مختلف جبهه مقاومت نهتنها توانستهاند خود را در مقابل تهدیدات و خطرات آمریکا و رژیم صهیونیستی حفظ کنند، بلکه در ماههای اخیر توانستهاند قدرت خود را بازسازی و تقویت کنند. به صورت مشخص، حزبالله لبنان نهتنها توانسته خود را بازسازی کند، بلکه شواهد نشان میدهد در برخی حوزهها، حزبالله قدرت خود را افزایش نیز داده است. کما اینکه برخی منابع موثق میگویند حزبالله با استفاده از تجارب جنگ سال گذشته، استراتژی دفاعی خود در مقابل رژیم صهیونیستی را تغییر داده است. برخی کارشناسان مطلع میگویند در صورت وقوع یک درگیری نظامی جدید میان حزبالله و رژیم صهیونیستی، رزمندگان حزبالله سورپرایزهای جدیدی را رونمایی میکنند؛ سورپرایزهایی که باعث میشود خطر موجودیتی برای رژیم صهیونیستی تشدید شده و به صورت مشخص، این رژیم دقیقا به روزهای پس از عملیات ۷ اکتبر ۲۰۲۳ بازگردد.
در یمن نیز انصارالله طی ماههای اخیر توانسته است تسلیحات جدیدی را استفاده کند. موشکهای دارای کلاهک خوشهای، همچنین پهپادهای رادارگریز بخشی از این تسلیحات هستند که میتواند معادله میدانی را تا حدود زیادی تغییر دهد.
به هر حال، با وجود صرف هزینههای هنگفت از سوی رژیم صهیونیستی و آمریکا، جبهه مقاومت همچنان در منطقه غرب آسیا حفظ شده و این به معنای تداوم قدرت بازدارندگی منطقهای ایران است. حضور جبهه مقاومت در تحولات منطقهای نیز گواهی است بر عدم تحقق بلندپروازیهایی از نوع تغییر نظام سیاسی ایران.
۳- با وجود جنگ ۲ ساله رژیم صهیونیستی و آمریکا علیه جبهه مقاومت اما جز ترور برخی فرماندهان و رهبران مقاومت، رژیم صهیونیستی نتوانسته است در حوزه راهبردی، توفیقی علیه جبهه مقاومت به دست آورد.
ایران همچنان ارکان و مولفههای اصلی قدرت خود را حفظ کرده است. توان دفاعی، بویژه موشکی ایران، از جنگ ۱۲ روزه سربلند بیرون آمد. موفقیت موشکهای ایرانی و تاثیر آن در معادلات جنگ ۱۲ روزه، هنوز به شکل دقیق تبیین نشده است. به اعتقاد کارشناسان، جنگ ۱۲ روزه باعث شد همه بازیگران منطقهای و فرامنطقهای، از قدرت موشکهای ایران مطلع شوند. از همین رو، جنگ ۱۲ روزه فرصت مناسبی برای ایران شد تا طی یک مبارزه و دفاع مشروع، بخشی از توانایی و توانمندی موشکی خود را به کشورهای منطقه و دنیا نشان دهد. قطعا این موضوع در معادلات منطقهای تاثیر ویژهای گذاشته است.
در کنار توان موشکی، جنگ ۱۲ روزه باعث شد دنیا تصویری دقیق و روشن از اندیشه، دیدگاه و رفتار مردم ایران به دست آورد. مردم ایران با فهم دقیق و درست تحولات، رفتاری معقول و منطقی ناشی از حس قدرتمند وطندوستی از خود نشان دادند. هوشیاری مردم ایران، به تعبیری، بزرگترین آورده جمهوری اسلامی در جنگ ۱۲ روزه بود. دفاع میهنی در جنگ ۱۲ روزه به یکی از مولفههای مهم قدرت ایران تبدیل شده است.
رژیم صهیونیستی با حمله به ایران، باعث بیدار شدن روح همبستگی و وطندوستی ایرانیان شد. در دهههای گذشته بویژه در چند سال اخیر، آمریکاییها و سپس رژیم صهیونیستی یک جنگ نرم گسترده علیه مردم ایران آغاز کردند. هدف این جنگ نرم، فروپاشی فرهنگی جامعه ایران بود. یکی از ارکان این فروپاشی فرهنگی، تضعیف روحیه ملی و همینطور کمرنگ کردن مولفههایی مانند وطندوستی و ملیگرایی بود.
اگرچه برخی شواهد بویژه اتفاقات پاییز ۱۴۰۱ باعث شد آنها نسبت به موفقیت این جنگ نرم طمع کنند اما رفتاری که مردم ایران در جنگ ۱۲ روزه نشان دادند به وضوح ثابت کرد ریشهها و تعلقات فرهنگی در جامعه ایرانی قویتر و عمیقتر از آن است که با این قبیل تهاجمات فرهنگی، از بین برود. بنابراین یکی دیگر از ارکان قدرت ایران، داشتن یک جامعه هوشیار و بیدار و آماده دفاع از کشور در مقابل تهاجم و تجاوز بیرونی بود.
همین واقعیت مهم باعث شد برخی صاحبان نظر این نکته مهم را مطرح کنند: حمله به ایران، یک اشتباه استراتژیک بود؛ اشتباهی که باعث شد بخش مهمی از نتایج و تبعات تهاجم فرهنگی نیمقرن اخیر علیه ملت ایران بیاثر شود.
در کنار قدرت دفاعی و قدرت اجتماعی، قدرت بازدارندگی منطقهای ایران نیز همچنان حفظ شده است.
این ۳ مولفه، اکنون به عنوان ارکان قدرت ایران ظهور و بروز ملموسی دارند. بنابراین تصوراتی مانند تغییر نظام سیاسی ایران از طریق حمله نظامی خارجی، تصوراتی غیرمنطقی، دور از واقعیات و ناشی از طمعورزیهای خیالپردازانه است. نقشه کشیدن برای کشوری که مردمانش به وضوح نشان دادهاند حمله به جمهوری اسلامی را به مثابه فریبی برای تجزیه خاکشان دریافتهاند، اقدامی بیفایده است.